دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
Forwarded from دکتر حسین محمودی (Hossein Mahmoudi)
جمعه ی این هفته ساعت ۱۰ صبح در کنار استاد بزرگوارم جناب آقای دکتر محمدرضا سرگلزایی عزیز به تحلیل فلسفی و روانشناختی فیلم نهنگ می نشینیم.
این نشست  به صورت رایگان و در محیط زوم برگزار میشود.
با ما از طریق دایرکت اینستاگرام، واتس اپ و تلگرام سروای باران در  ارتباط باشید:
0998 130 72 70
Forwarded from Sarvayebaran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم نهنگ/ The Whale
سال انتشار: ۲۰۲۲
کارگردان: دارن آرونوفسکی
..
«هنگ مرزی زابل». وقت تقسیم بعد از آموزشی، در حاشیه‌ترین‌ها و سرکوب‌شده‌ترین سربازها این را خواهند شنید. آنانکه بختشان پیش از خودشان به دنیا آمده. آنانکه در همان طبقه سرکوب‌شده هم سرکوب‌ترینند. دستشان به جایی بند نیست که مترسکِ بی‌سلاحِ نه کلاغ و زاغ، که گرگ و شغال شوند. بعید می‌دانم همان طالب وحشی هم اگر می‌دانست این سرباز وظیفه (کدام وظیفه راستی؟)، این تازه جوانِ سرد وگرم نچشیده در آنجا بودنش ذره‌ای اختیار نداشته، آتش به رویش می‌گشود.
اما خیالت راحت باشد مرزبانِ وظیفه، سرباز اجباری، امروز مرز آرام شد. امیران لشگر به لب مرز آمدند. با خنده همدیگر را در آغوش گرفتند و بوسیدند. به قدر کفایت هم دوربین بود که از این لحظه پشت جنگ‌شان عکس و فیلم بگیرد. میان حاکمان هم توافق شد که همدیگر را فعلا ندردند، البته خودشان که نه سربازهایشان. آن مرد هم که نمی‌دانست تاوانِ رجزخوانی‌هایش جان عزیز شماست احتمالا به‌صورت تجربی و با کمی هزینه یاد گرفت. فقط ‌ماند عمری که تو نکردی و مادرت، ای وای بر دل مادرت.

✍🏻 علی ورامینی
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#لاطالائیل،

همه چیز جهان ما محدود است حتا آن‌چه از جنس معنا می‌دانند. مثلن میزان آزادی در جهان ما به تعداد انسان‌هاست. آنگاه که در جامعه ‌ای ببینی عده‌ای آن‌قدر آزادند که هرچه می‌خواهند می‌گویند و می‌کنند و... دیگران هیچ امکانی برای چنین بودنی ندارند، بدان که ایشان به زور سهم دیگران را از آزادی دزدیده‌اند. چنین جامعه‌ای ، جامعه‌ی برده‌گان است و تا آزادی راهی بسیار دارد...

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴 صبر شادمانه

🔹 حکومت، گرفتار بیماریهای پیرانه‌سری است،‌ یعنی هم ناتوان‌تر از آن است که خودش را بازسازی کند و هم ناتوان‌تر آن است که بتواند مانع تحولاتی شود که این جوان‌ها خواستار آن هستند. مرحله ورود حکومت به رفتارهای کاریکاتوری به شدت دارد در همه عرصه‌های حکمرانی بروز پیدا می‌کند و این خبر خوشی است.

🔹 حکومت در نقطه بن‌بستی آچمزگون است و هر کاری بکند انقلاب مدنی و فرهنگی زنان را تعمیق و تشدید می‌کند: همین جا بماند می‌بازد، عقب‌نشینی کند می‌بازد، حمله کند می‌بازد، سکوت کند می‌بازد، خشمگین شود می‌بازد، زندانی کند می‌بازد، زندانی نکند می‌بازد. فقط نادان‌ترین حکومت‌ها خود را به چنین بن‌بستی گرفتار می‌کنند.

🔹 در سایت دکتر محسن رنانی بخوانید:

https://www.renani.net/index.php/texts/notes/900-2023-05-28-17-45-50
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#درنگ_عربی
#محموددرویش

رِقابُنا طَويلة
نَعم رِقـابُنا طَويلة...
لقَــد جَــربوا كُلِّ الــمَشانق
ولم نَمُــت.

------------------- ترجمه:

گردن‌های‌مان کشیده است
آری کشیده است گردن‌های‌مان
زیرا تمام دارها را آزمودند و ما
نمرده‌ایم.
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
🔴 صبر شادمانه 🔹 حکومت، گرفتار بیماریهای پیرانه‌سری است،‌ یعنی هم ناتوان‌تر از آن است که خودش را بازسازی کند و هم ناتوان‌تر آن است که بتواند مانع تحولاتی شود که این جوان‌ها خواستار آن هستند. مرحله ورود حکومت به رفتارهای کاریکاتوری به شدت دارد در همه عرصه‌های…
🔹 نقد رسیده از یکی از مخاطبان کانال بر مقاله‌ی صبر شادمانه‌ی دکتر محسن رنانی:

مقاله‌ی جناب رنانی به نکات ارزشمندی اشاره کرده است که برای درک جنبش اجتماعی جاری ایران ضروری است، اما من در این رابطه ملاحظاتی نیز دارم.
تلقی من از «جنبش زنانه» تحت تاثیر تلقی‌ای است که از «زنانه‌نگری» یا «نگرش زنانه» دارم. از منظر روانکاوی فرویدی معمولا سرکوب در زنان دیرتر و ناقص‌تر از سرکوب در مردان اتفاق می‌افتد. این بدان معناست که اکثر زنان خود را به صورت سوژه‌ای «در جهان» می‌نگرند و اکثر مردان خود را به صورت سوژه‌ای «در برابر جهان». یعنی میل به قدرت و رقابت و کسب سلطه بر جهان در اکثر زنان به مراتب کمتر از اکثر مردان است. این وضعیت سبب ایجاد «سوژه سرکوب شده» در اکثر مردان و «سوژه هیستریک» در اکثر زنان می‌شود. در نتیجه، نظام ارزشی تشکیل دهنده هویت در اکثر زنان با این نظام ارزشی در اکثر مردان متفاوت است. در تفکر مردانه «قدرت، سلطه، برتری‌جویی و رقابت‌طلبی» حرف اول را می‌زند، اما در تفکر زنانه «همدلی، مراقبت و هماهنگی». پس تفکر زنانه به معنی تفکری که همه افرادِ دارای بدن زنانه دارند، نیست؛ بلکه تفکری است که می‌توان از منظر یونگی آن را تفکر آنیمایی خواند.
همان گونه که جناب سرگلزایی در وبینار هشتم مارس خود به درستی اشاره کردند، از نظر من نیز برخی رویکردهایی که بخشی از گفتمان فمینیسم را تشکیل می‌دهند _ مانند فمینیسم مارکسیستی و فمینیسم سوسیالیستی _ اگرچه به دنبال کسب منزلت برای زنان هستند، اما در حال تأیید، تقویت و به رسمیت شناختن گفتمان مردانه‌اند؛ یعنی در حال تقویت گفتمان مبتنی بر قدرت، رقابت و سلطه. از این رو، چنین رویکردهایی به شکل متناقضی در درازمدت سبب سرکوب سوژه‌های هیستریک می‌شوند که اکثریت آنها زنان هستند و مردسالاری را در ساحت فرهنگی و اجتماعی تقویت می‌کنند. نگاه من به «انقلاب زنانه» نیز بر همین تعریف از «زنانه‌نگری» استوار است. انقلاب مهسا اگر اولین انقلاب زنانه تاریخ نباشد، می‌توان ادعا کرد که یکی از معدود انقلاب‌های زنانه تاریخ است. به زعم من، مهمترین نقطه قوت مقاله جناب رنانی تأکید بر سلوک زنانه یا آنیمایی در انقلاب مهساست. در انقلاب‌های کلاسیک آنچه شاهد آنیم بروز سلوک آنیموسی یا مردانه است، یعنی تغییر در روبنای سیاسی به عنوان اولویت، جان‌فشانی در راه آرمان‌ها، تحقیر زندگی و تقدیس مرگ، و نفی تنانگی. حال آن‌که در انقلاب مهسا این تحول اجتماعی با اولویت بخشیدن به تغییر در روبنای سیاسی انجام نشده و نمی‌شود؛ این تحول ابتدا در مغزها رخ می‌دهد؛ در زیربنای فرهنگی و ذهنی مردم جامعه. ارزش‌های انقلاب زنانه نمی‌توانند جان‌فشانی در راه آرمان‌ها، تقدم مرگ بر زندگی و نفی تنانگی باشند. همان گونه که جناب رنانی هم اشاره کرده‌اند، اولویت چنین انقلابی را ارزش‌های زنانه یا آنیمایی تشکیل می‌دهند؛ یعنی همدلی، هماهنگی و مراقبت. در چنین تفکری «تمیز نان پختن» به مثابه یک رفتار آنیمایی تحقیر و طرد نمی‌شود، بلکه در اولویت قرار می‌گیرد. چنین انقلابی عرصه ایدئولوژی‌های مقدسی نیست که جان ناچیز و پست انسان‌ها در برابر آنها بی‌اهمیت است، بلکه عرصه بروز کرامت خود انسان و جان انسانی به مثابه یک موجود خاکی و تنانه است. از این رو من هم با فحوای این مقاله کاملا همدلم. اما با وجود موافقت با کلیت این مقاله، ملاحظاتی نیز نسبت به جزئیات آن دارم. جناب رنانی آخرین پاراگراف مقاله خود را این‌گونه آغاز کرده‌اند: «اکنون ما چه کنیم؟ ما باید ورزش کنیم، به هر بهانه‌ای مهربانی و شادمانی کنیم ...» و فهرستی از رفتارهایی را مثال زده‌اند که مصادیقی از رفتارهای آنیمایی هستند؛ رفتارهایی مبتنی بر ارزش‌هایی همچون مراقبت، آگاهی‌بخشی، همدلی، گرامیداشت تنانگی ... به گمان من نیز بی‌شک در جامعه امروز ایران که دچار تورم مردانگی است، راه التیام، گسترش رفتارهای زنانه است؛ اما گمان می‌کنم با توجه به ساختار جملات این مقاله ما با «اولویت‌بخشی» به رفتارهای زنانه مواجه نیستیم، بلکه رفتارهای زنانه به عنوان «تنها اقدامات لازم» مطرح شده‌اند. هرچند جامعه امروز ایران به کنش‌های زنانه و زیربنایی بیشتر نیاز دارد تا کنش‌های مردانه و روبنایی، اما نادیده گرفتن کنش‌های مردانه نیز سبب می‌شود که دید ما نسبت به تحول اجتماعی یک دید اغراق‌آمیز، غیرواقع‌بینانه، مبتنی بر فانتزی و نامتوازن باشد. هر انقلابی (حتی انقلاب مهسا) دارای بعد عمل‌گرایانه و مردانه است. با حذف کردن این بعد ما با یک نگاه و رویکرد ناکارآمد مواجه خواهیم بود که به گمان من محکوم به شکست است. پیشنهاد من این است که اگرچه اقدامات پیشنهادی جناب رنانی را برای پیشبرد انقلاب در اولویت قرار می‌دهیم، اما آنها را تنها معیار و دستور کار خود نسازیم، و به ابعاد مردانه و عمل‌گرایانه انقلاب نیز توجه داشته باشیم تا بتوانیم رویکردی موفق و کارآمد پیشه کنیم.
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
@kanoonnegareshno
زنانی که کتاب می‌‌خوانند،
برای جوامع نابرابر و مرد سالار خطرناک‌اند ،
زیرا آنها با مطالعه می‌‌توانند
دنیایی بهتر را تصور و برای به وجود آوردنش مبارزه کنند.

برتراند راسل
🔴 فاشیسم، سینما و تلویزیون

🔹فاشیسم Fascism چیست؟
فاشیسم نوعی از نظام حکومتی است که در آن قدرت سیاسی به خود هاله‌ای قدسی عطا می‌کند و ردای مرجعیت دینی به تن می‌کند. داستایفسکی در رمان برادران کارامازوف به یکی شدن دولت و کلیسا اشاره کرده بود و در حکایت "مفتش بزرگ" در این کتاب بیشتر به آن پرداخته بود.
همان طور که در مقاله "یونگ و فاشیسم" هم نوشته ام فاشیست‌ها عوام‌فریب (Populist) هستند، آن‌ها لشگری از اوباش بسیج می‌کنند و با کمک آن‌ها "نخبگان" را سرکوب می‌کنند. فاشیست ها خود را «مردمی» معرفی می کنند ولی مردمی بودن نقابی بر چهره‌ی یک الیگارشی (oligarchy) و اشرافیت تازه به دوران رسیده است. مردم در نظام‌های فاشیستی تنها برای اطاعت از فرامین و ستایش پیشوا فراخوانده می‌شوند!
یکی دیگر از عوام فریبی‌های فاشیست‌ها این است که شعارهای سوسیالیستی سر می‌دهند. رهبران حکومت‌های فاشیستی همواره با حمله کردن به ثروتمندان، صاحبان سرمایه و کارآفرینان، خود را همدل و همدرد کارگران و طبقات فرودست اقتصادی نشان می‌دهند اما در نهایت امپراتوری  آن‌ها بر پایه رانت‌های اقتصادی و انحصارهای بزرگ استقرار می‌یابد.
نظریه پردازان سیاسی، حکومت فرانکو در اسپانیا، موسولینی در ایتالیا و هیتلر در آلمان را نمونه‌های کلاسیک فاشیسم می‌دانند. این حکومت‌ها ترکیبی بودند از جایگاه پیامبرگونه‌ی پیشوا، ملّی‌گرایی افراطی، ضدّیت با لیبرالیسم و همزمان ضدیت با سوسیالیسم (علیرغم شعارهای سوسیالیستی) و تمایل به کشور گشایی و نظامی گری (میلیتاریسم).

🔹 سینما/تلویزیون در خدمت فاشیسم:
روی کار آمدن فاشیست‌ها در اروپا همزمان بود با توسعهٔ صنعت سینما. فاشیست‌ها به تأثیر‌گذاری سینما واقف بودند و سینما را در خدمت خود گرفتند. سینما این توان را دارد که "روایت" را جایگزین "واقعیت" کند. تماشاگر سینما چنان تحت تأثیر فیلمی که می‌بیند قرار می‌گیرد که گویا خود شاهد بی‌واسطه‌ی صحنه‌های به اکران درآمده بوده است. این چنین است که فاشیسم با کمک سینما می تواند "شبه واقعیت" را به جای واقعیت بنشاند. سینما ابزار حکومت فاشیستی می‌شود تا عقاید غیرمنطقی، اخبار غیر واقعی و دوستی‌ها و دشمنی‌های بدون علت را در توده ایجاد کند. برای نمونه فیلم #پیروزی_اراده ساختهٔ Leni Riefenstahl در ۱۹۳۵ را یکی از نافذترین ابزارهای  هژمونی نازی‌ها می‌دانند. این فیلم که بر اساس مراسم کنگره‌ی ۱۹۳۴ حزب نازی تهیه شده بود تصویری ابرانسانی و پیامبر‌گونه از هیتلر ترسیم می‌کرد. چشمانی که به آسمان خیره شده‌اند و سپس ظهور هواپیمای پیشوا در آسمان و فرود آن، چنان با مهارت چیده شده بودند که تماشاگر بی آن که بداند چرا، ارادت و خضوع نسبت به پیشوا را در درون خود کشف می کرد!
قبلا در مقاله‌ی #ریچارد_نیکسون_الویس_پریسلی_غسل_تعمید به نقش هنرمندان خودفروخته در شستن جنایات سیاستمداران پرداخته‌ام.
با گسترش تلویزیون، نقشی که سینما به عهده داشت تا اندازه‌ی زیادی به دوش تلویزیون گذاشته شد. حضور تلویزیون در خانه‌ها (همانطور که #جورج_اورول در رمان ۱۹۸۴ به تصویر کشیده است) همچون نماینده‌ی ویژه‌ی حکومت تمامیت‌خواه، استقلال فکری و عاطفی شهروندان را به چالش کشید. همانطور که سینمای آلمان فاشیستی هم نقش "پیشقراول" و هم نقش "غسل دهنده" را برای فرمان "آسان سازی مرگ" هیتلر فراهم کرده بود اکنون تلویزیون این دو نقش را بازی می‌کند. پیش از این در مقاله‌ی #تلویزیون_به_جای_واقعیت: #روان_پریشی_جمعی به این موضوع پرداخته‌ام. اگر می‌خواهید از اسارت حکومت فریبکار جنایتکار آزاد شوید اولین و آسان‌ترین گام، خاموش کردن صدای نماینده‌ی او در خانه‌مان است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
Forwarded from خیالات سرزده
نسیم حبس بود
مثل نفس
مثل قناری در قفس
یاس خودش را
از دیوار گورستان بالا می کشید
تا ماه را
که دست سنگین قساوت
هاله اش را خاموش کرده است...
تسلی دهد...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh
دوران هولناک یژوف را می‌گذراندیم. هفده ماهی می‌شد که در صف طولانی زندان لنینگراد، منتظر می‌ایستادم. یک روز کسی من را شناخت. پشت سرم زنی بود با لب‌هایی کبود، زنی که هیچ‌وقت حتی اسم من هم به گوشش نخورده بود. کمی از حال رخوتناک و منگی که همه‌ی ما را مبتلا کرده بود، بیرون آمد و در گوشم زمزمه کرد (همه‌مان حرف‌هایمان را پچ‌پچ‌کنان می‌گفتیم):
- شما می‌تونین حالی رو که داریم توصیف کنین و بنویسین؟
و من گفتم:
- می‌تونم.
چیزی شبیه لبخند لغزید،
لغزید و فروریخت روی مختصاتی که دیگر نمی‌شد نامش را صورت گذاشت.

۱ آوریل ۱۹۵۷
لنینگراد

آخماتووا مدت‌ها پیگیر پسرش بود که در زندان او را گروگان گرفته بودند. در این دوران، موسوم به دوره‌ی پاکسازی، نیکلای یژوف، افسر ارشد پلیس مخفی استالین، جمعیت زیادی را زندانی، شکنجه و اعدام‌ کرد، دورانی که وحشت عمومی سرتاسر کشور را فراگرفته بود.


.
.
.
.
.
آنا آخماتووا
#ترجمه از روسی
#اشکان_دانشمند✍🏻
#اشکان_غفاریان_دانشمند



@ashkandaneshmand
🔴 فهرست گفتگوهای شهروند جهان:

🔹 قسمت اول- عاشق سرزمینی شوید که به آن مهاجرت کرده‌اید: نگرش‌های سازنده برای مهاجرت
https://youtu.be/gFTObhtydjs

🔹 قسمت دوم- وقت شما سرمایه‌ای برای ارتباط است: خاطرات کاریابی
https://youtu.be/2crzF3Xoa8k

🔹 قسمت سوم- پل پیروزی: درس‌هایی که می‌توان از شکست گرفت
https://youtu.be/WemJ1-X4WQs

🔹 قسمت چهارم- مهندسی مجدد:
مراحل تحول سازمانی
روایت داستانی کاربرد درس‌های تئوریک کسب و کار
https://youtu.be/tIHQm44d3nQ

این گفتگوها ادامه دارند.
تحلیل فیلم نهنگ دارن آرونوفسکی
دکتر محمودی- دکتر سرگلزایی
مؤسسه‌ی سروای باران
جمعه ۱۲ خرداد ۱۴۰۲

https://t.me/drsargolzaeipodcast/1046
کارخانه تولید شهروند-مجرم

فاطمه علمدار

1244 بود که ناصرالدین شاه به سپهسالار گفت«کتابچه قانون نظامیه»بنویسد و قبله عالم اول آن نوشت:«بهترین قوانین است برای نظم قشون ایران».38سال از عهدنامه ترکمانچای میگذشت و فکر کردن به علت شکستمان شده بود تمرین هرروزه منورالفکران.قبله عالم هم یحتمل وقتی این دستخط را مینوشت فکر میکرد رمز قدرت کشورها در قشون منظم است.
40 سال بعدش انقلاب مشروطه شد.منورالفکران مفهوم وطن را کشف کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که این وطن وقتی وطن میشود که مجلس شورا و قانونی داشته باشد که قدرت نامحدود شاه را محدود کند.امضای مشروطه را که از مظفرالدین شاه گرفتند و نشستند به قانون نوشتن،تازه فهمیدند مشروطیت فقط«محدود کردن قدرت»یک نفر نیست؛بلکه«توزیع عادلانه قدرت»بین همه است طوریکه«هم»هیچ شهروندی احساس بیقدرتی نکند؛و«هم»هیچ شهروندی فکر نکند قدرت نادیده گرفتن حقوق دیگران را دارد.حالا آزادیخواهان باید تصمیم میگرفتند که آیا«وطن شدن وطن»می ارزد به اینکه مسلمان و غیرمسلمان و زن و مرد و نوکر و ارباب و فارس و غیرفارس،برابر باشند یا نه.
در این وانفسا بود که رضاخان شد وزیر جنگ و مدرسه نظام را تاسیس کرد که جوانان آموزش نظامی ببینند و4سال بعدش،قبل از تاجگذاری،قانون نظام وظیفه عمومی تصویب شد و قرار شد همه مردان 21 ساله ایرانی،2سال بروند خدمت سربازی.رضاشاه داشت ارتش قدرتمند میساخت؛مثل همه دولتهای مدرن دیگر،ولی نمیدانست که دولتهای مدرنِ قوی،به جز ارتش و وزارتخانه و کارخانه و جاده؛مردمان قدرتمندی هم دارند که به حقوقشان واقفند و میدانند حق اعتراض جزو حقوقشان است؛و حاکمانی دارند که میدانند اگر از قدرتشان سواستفاده کنند مجازات خواهند شد چون جامعه قدرت مجازات آنها را دارد.
روحانیونی که فکر میکردند خدمت سربازی فرصتی است که دولت جوانان را از دین به در کند و ایلخانانی که میخواستند جوانانشان به ایل وفادار باشند و نه شاه؛جدیترین مخالفان سربازی اجباری بودند.مردانِ از اروپابرگشته ای که قرار بود صندلیهای بروکراسی نوپا را پرکنند هم سرشان شلوغتر از آن بود که وقتشان را در سربازی تلف کنند و مأموران سرشماری هم بلد بودند از هرکس که میتواند رشوه بدهد،رشوه بگیرند و اینطور شد که سربازخانه ها پر شد از ضعیفترین و فقیرترین مردان جوانی که راهی برای فرار از سربازی نداشتند.جلال عبده همین وضعیت را دلیل ناکارآمدی ارتش رضاشاه در برابر متفقین میداند.اینکه ارتش مردمی نبود و ایدئولوژی نداشت بلکه صرفا ابزاری بود برای به اطاعت وادارکردن بیقدرتان جامعه.
پهلوی که رفت،در اولین اقدام قانون حمایت از خانواده لغو شد.7اسفند بود.4روز بعدش قضاوت زنان لغو شد و4روز بعد هم حجاب مطرح شد.هنوز حتی1ماه هم از پیروزی انقلاب نگذشته بود.درحالیکه مسئله رضاشاه قبل از تاجگذاری اضافه کردن صفت«نظامی»به تعریفِ در حال تولد مردانگی جدید بود؛مسئله ج.ا قبل از برگزاری رفراندوم،اضافه کردن صفت«اسلامی»به زنانگی بود.به قول پیتر اوانز؛ حکومتها همان کاری را میکنند که بهتر از همه بلدند،حتی اگر آن کار به درد کشور نخورد.
قانون خدمت وظیفه عمومی ج.ا 4سال بعد از شروع جنگ تصویب شد-مهر1363-و قرار شد هر پسر ایرانی19ساله ای مشمول مقررات خدمت وظیفه عمومی شود و اگر زیرِبار نرود هم از طیف وسیعی از حقوق شهروندی از گرفتن گواهینامه و مدرک تحصیلی بگیر تا وام و پروانه کسب و استخدام،محروم شود.
70هزار سرباز در جنگ شهید شدند و بعد از جنگ مخالفتها با قانون سربازی اجباری شروع شد.قانونی که میگفت پسران فقط2بار شانس دارند برای شرکت در کنکور و بعد از آن مجبورند یا بروند دانشگاه و یا سرباز شوند یا سرباز فراری.هرایرانی که سربچرخاند در دایره اطرافیانش حداقل یک سرباز فراری میبیند و یک خاطره میشنود از جوانی که به سربازی رفت و برنگشت.قانون سربازی اجباری که تبدیل شد به کارخانه تولید نارضایتی و شهروند-مجرمسازی،در آن بازنگری کردند و قرار شد آنها که به اندازه کافی پول دارند،معافیتشان را بخرند!بعد از3سال این امکان لغو شد و سال93قرار شد آنها که10سال از سرباز فراری بودنشان میگذرد و آنقدر پول دارند که بتوانند جریمه بدهند،بیایند و مجرم نبودنشان را بخرند.سال95قرار شد با8سال غیبت هم بشود معافیت را خرید.بیقدرتان هم سپر انسانی میشوند جلوی مرزها.
کشورهای قدرتمند؛قدرتشان را از مردمان عادی شان میگیرند نه سربازخانه های پر از سربازان مجبور.از مردمی که قدرت دارند که نگذارند زر و زور و تزویر دست به یکی کنند برای استحاله قانون از ابزار برقراری عدالت و نظم به ابزار شهروند-مجرمسازی. 
تا امروز حدود4میلیون پسر ایرانی سرباز فراری محسوب میشوند.تعداد زنان بیحجاب را کسی میداند؟خطر بیقدرتانی که دیگر از مجرم بودن نمیترسند را چطور؟
Forwarded from خیالات سرزده
باورم نمی شد
روزی به جرم
کاشت شمعدانی...
و کشیدن ساقه ی نسترن،
روی دیوار ها...
و تکثیر یاس برای چشمان غمگین مادران منتظر...
وآب دادن به کبوتران تشنه
در کنار رودهای خشکیده
و حتی بیرون زدن خیال از روزن سقف
کسی را روانه حبس کنند...

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh
اتفاق افتاده و همین‌طور هم ادامه می‌یابد
و باز هم اتفاق می‌افتد و پیش می‌آید
اگر اتفاقی نیفتد تا جلویش را بگیرد

بیگناهان از همه‌چیز بی‌خبرند
چون ساده‌تر از آنند که چیزی بدانند
مقصرها بی‌اطلاعند
چون مقصرتر از آنند که متوجه شوند

فقرا اهمیتی نمی‌دهند
چون فقیرتر از آنند که چیزی به چشمشان بیاید
برای ثروتمندان مهم نیست
چون غنی‌تر از آنند که چیزی برایشان مهم باشد

احمق‌ها شانه‌ی بی‌تفاوتی بالا می‌اندازند
چون احمق‌تر از آنند که بفهمند
باهوش‌ترها هم سر بی‌تفاوتی تکان می‌دهند
چون باهوش‌تر از آنند که چیزی بگویند

برای جوان‌ها فرقی نمی‌کند
چون جوان‌تر از آنند که برایشان تفاوتی کند
پیرترها هم خودشان را به آن راه می‌زنند
چون پیرتر از آنند که برایشان فرقی داشته باشد

برای همین است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد تا جلوی این همه اتفاق را بگیرد
و برای همین است که این همه اتفاق افتاده و باز هم می‌افتد و تکرار می‌شود

.
.
.
.
تادئوش روژویچ، شاعر، نویسنده و نمایشنامه‌نویس لهستانی (۲۰۱۴-۱۹۲۱)
#ترجمه از انگلیسی
#اشکان_دانشمند✍🏻
#اشکان_غفاریان_دانشمند


@ashkandaneshmand
#گفتگو_کنیم

یادداشت رسیده از خانم بهار
در راستای بحث انقلاب بیرون، انقلاب درون:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/962

و بحث تیپ‌شناسی طرفداران رژیم:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/1037

🔹قسمت اول:

1.   «همنوایان غیراقتدارگرا»ی حکومت فعلی چه کسانی­‌اند؟
2.   چگونه می­ توانیم آنها را نسبت به آنچه واقعاً بر آنها و در دنیا می­‌گذرد آگاه کنیم؛ به­ طوری که با رویکردی مبنی بر درک متقابل، همدلی و مدیریت احساس، تاب­ آوری بیشتری برای گفت­گو با آنها پیدا کنیم و از همه مهم­تر خود به یک آمر-به-معروف و ناهی-از-منکری دیگر تبدیل نشویم؟


به گفتۀ اِریک بِرن روانپزشک آمریکایی، انسان علاوه بر گرسنگی غذا، دو گرسنگی دیگر نیز دارد: گرسنگی ساختار و گرسنگی نوازش. بر این اساس، در طول تاریخ انسان­هایی بقا پیدا کرده­‌اند که توانسته­‌اند به هر شکلی این سه گرسنگی­ را رفع کنند. ازجمله مهم­ترین سیاست­‌هایی که انسان برای رفع این سه گرسنگی­­ به­ کار برده است سیاست عضویت در یک قبیله (نهاد اجتماعی) و «همنوایی» با اعضای آن است. اما امروزه این راهکار دیگر آن کارآمدی سابق را ندارد و نارضایتی­ هایی را سبب شده است؛ اکنون افرادی که از سرکوب شدن و نادیده گرفته شدن فردیت (individuality) خود ناراضی­‌اند، نه­­ تنها همنوایی با این قبیله­‌ها را مفید نمی­‌دانند بلکه آن را تهدیدی برای بقای خود به­ حساب می­‌آورند. حال ببینیم «همنوایی» (conformity) چیست. «همنوایی»، به­ عنوان یک اصطلاح روان‌شناسی اجتماعی، مطابق کردن رفتارها و باورهای خود با توقعات یک گروه است که می­‌تواند ناهوشیارانه یا هوشیارانه انجام شود. «همنوایی» می­‌تواند به دلیل نیاز به تعلق به یک گروه و ترس از طرد شدن از آن باشد و نیز داشتنِ این باور که گروه از خودِ فرد به چگونگی حل همۀ مسائل آگاه­‌تر است. گرچه پیامدهای «همنوایی» می­ تواند بسته به زمینه و مقیاسی که صورت می­‌گیرد مثبت یا منفی باشد اما در موضوع مورد بحث این نوشتار، نقطۀ مقابل «همنوایی»، اختلاف­ نظر داشتن، فردیت و عدم انطباق با انتظارات گروه است؛ به­ گونه­‌ای که نوعی طغیان علیه اقتدار حاکم بر گروه است و می­ تواند موجب نوآوری و پیشرفت شود. «همنوایان» در یک نهاد اجتماعی را می­ توان به دو گروه تقسیم کرد: آنها که «اقتدارگرا هستند» (authoritarian)  و آنها که «اقتدارگرا نیستند». هر دوی این گروه­‌ها را می­‌توان به­ طور مجزا آسیب­‌شناسی کرد و ریشۀ ظهور چنین ویژگی­‌هایی را در آنها پیدا کرد؛ اما اکنون گروه مورد توجه این نوشتار، گروه «همنوایان غیراقتدارگرا» است. حال ببینیم ضرورت پرداختن به ویژگی­‌های «همنوایان غیراقتدارگرا» چیست. همان­ طور که آشکار است، اکنون سال­هاست که خواستۀ بسیاری از ایرانیان "غیر همنوا شده" این است که گروه حاکم بر کشور، صدای افراد غیرهم­نوا را شنیده، نیازها و خواسته­ هایشان را به رسمیت بشناسد؛ اما به­ نظر می­‌رسد اغلب تلاش­‌های غیرهمنوایان در این زمینه متمرکز بر گفت­گو با اعضای «اقتدارگرا»ی حاکم بوده است؛ گروهی که چه از نوع خشن باشند و چه نرم، اغلب چون هدف اصلی­شان «افزایش قدرت» است عملاً برای چنین گفت­گویی اهمیت قائل نیستند و بنابراین گفت­گو با ایشان اغلب بی­‌فایده و حتی آسیب­‌زا است. اما نکتۀ بااهمیتی که می­ توان به آن امیدوار بود این است که این احتمال وجود دارد که گفت­گو با «همنوایان غیراقتدارگرا» سودمند باشد. به بیان دیگر، گفت­گو با «همنوایان غیراقتدارگرا» اهمیت دارد زیرا این­ افراد ناهوشیارانه در حبابی از داده­‌های غیرواقعی و ساختگی حاکمان «گیر افتاده­ اند» و حاکمان همواره بخش قابل­ توجهی از قدرت خود را دقیقاً با اعمال همین سیاست­ همنوا کردن مردم با خود تحکیم می­‌کنند. حال این پرسش مطرح می­ شود که برای برقراری ارتباط مؤثر با «همنوایان غیراقتدارگرا» و شکل­ دادن یک گفتگوی سازنده با آنها اولین قدم کدام است؟
در پاسخ شاید بتوان اولین قدم را چنین توضیح داد: شناسایی دقیق­تر این افراد و دسته­ بندی آنها در گروه­ های قابل­ شناسایی به­ لحاظ الگوهای رفتاری، کهن­‌باورها، خطاهای شناختی اصلی آنها و در واقع آن نیاز اساسی - یا ترسی - که به­ طور مستمر موجب می­‌شود هر دسته از این افراد حباب اطراف خود را نترکاند و برای استشمام هوای آزادی از آن خارج نشود. این نخستین قدم می­ تواند منابع اطلاعاتی­‌ای را برای «غیرهمنوایان» تأمین کند تا پیش از مواجهه با هر دسته از «همنوایان غیراقتدارگرا» (که سلاح به دست ندارند) خود را به مهارت ویژۀ مواجهه با هر یک مجهز کنند. درست است که جهت ارائۀ دسته­‌بندی­‌هایی با حداکثر اعتبار، به انجام پژوهش­‌هایی به روش علمی نیاز است؛ با این حال نویسندۀ این نوشتار باور دارد که شاید عجالتاً نگاهی اجمالی به تجارب زیستۀ افراد «غیرهمنوا» نیز بتواند سرنخ­‌های خوبی جهت اقدامات بعدی به دست دهد.

🔹 ادامه دارد...
🔹 گفت‌و‌گو کنیم.
گفتی:
آنجا
بر ذُروه‌یِ زوال
مرگ است روی مرگ
زخم است روی زخم
گفتم:
آنجا،
زیباست رقصِ برف
شعرِ سپید خداست
بر دفترِ زمین!
گفتی:
و ردِّ چکمه‌های هموست
بر سنگفرشِ خون!


دکتر یاسر فراشاهی‌نژاد
https://instagram.com/yaserfarashahinejad?igshid=MzRlODBiNWFlZA==