دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#تأملات
#جشن_خرمن!

تقدیر ماست
پرواز، بی‌بال و پر!
تقدیر ماست
دویدن، با غل و زنجیر!
تقدیر ماست
"سرمستی"، با خون دل!
تقدیر ماست
جشن خرمن، در خشکسالی!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#باغ_پنهان

سال‌هاست دربان دری هستم
که هرگز باز نمی‌شود
خواب دیده‌ام روزی
آن سوی در
در باغچه‌ای
شمعدانی می‌کارم...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی


برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
صدای شیپور را میشنوم! مرده‌ها زنده و زنده‌ها مرده شدند! خورشید تیره شد ، زمین شکاف خورد و دریا جوشید! تو هم صدای شیپور را میشنوی؟! ضجه‌ی نیکوکاران بی مقام را میشنوی؟! پایکوبی بدکاران عالی مقام را در هفتمین طبقه‌ی بهشت میشنوی؟ گوش کن! به غرش موشک‌ها، ضجه‌ی مادران و اشک‌های مؤمنین! شیطان و خدا مقابل دوربین‌ها توافق میکنند و مسیح را به جرم تشویش اذهان عمومی به صلیب میکشند! صدای شیپور را میشنوم! گوش کن! رستاخیز زمین! کوچ‌ کبوتر‌ها! سقوط باور و سوت آخر!
📸سهیل سرگلزایی
📝سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#لایو_اینستاگرامی

"ما و میراث مولانا"

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی
سیدپیمان‌ رحیمی‌نژاد

سه‌شنبه ۸ مهر
ساعت ۲۱:۳۰
از اینستاگرام: cafeagaahi

@drsargolzaei
مصاحبه

#مصاحبه

"رسانه و بحران"

مصاحبه‌ی علی ورامینی ، خبرنگار اجتماعی با دکتر سرگلزایی (روانپزشک) با موضوع «رسانه و بحران» : ماهنامه ی مدیریت ارتباطات، شماره ی اردیبهشت 1398

با عنایت به همان کتابی که فرمودید (خبر، راهنمای کاربران از دوباتن) عرض می‌کنم. دوباتن در آنجا بحثی در رابطه با استمداد گرفتن از ادبیات و هنر مطرح می‌کند، او می‌گوید برای اینکه ما بتوانیم عمق فاجعه را نشان دهیم می‌توانیم از ادبیات و هنر استفاده کنیم. اما بعضی از کسانی که در حوزه‌ی ارتباطات کار می‌کنند یا روزنامه‌نگارها و اهالی رسانه می‌گویند که اتفاقا باید از مرثیه‌سرایی دوری کنیم و بگذاریم که (مخصوصا در ساعات ابتدایی بحران) واقعیت منعکس شود. نظر شما چیست؟ به‌ نظر شما باید بین بازنمایی واقعیت و برانگیختن احساس کدام را انتخاب کنیم؟ کدام یک بیشتر باعث ایجاد حس هم‌دردی می‌شود؟


دکتر سرگلزایی: یک زمان ما راجع به کمال مطلوب صحبت می‌کنیم و یک زمان راجع به وضعیت ممکن. من برخلاف آلن دوباتن فکر می‌کنم که اگر ما اطلاعات طبقه‌بندی‌ شده را با تحلیل درست انتقال دهیم به‌ عنوان رسانه کار مهم‌تری انجام داده‌ایم. اما این وضعیت مطلوب است و این وضعیت مطلوب همیشه ممکن نیست و همیشه اجرا نمی‌شود. بخش زیادی از رسانه‌ها آن کاری که آلن دوباتن می‌گوید را انجام می‌دهند منتها نه برای ایجاد سمپاتی و همبستگی اجتماعی؛ بلکه برای مقاصد خاص سیاسی-اقتصادی که آنها مامور فرهنگی اجرای آن مقاصد هستند.

بنابراین وقتی که شما یک روزنامه‌ای را می‌بینید که در تیتر آن نوشته «اجتماع باشکوه مردم فلان‌ شهر»، خب اجتماع باشکوه یعنی استفاده از ادبیات. اینکه نوشته مثلا «پیمان سیاه فلان کشورها»، این پیمان سیاه یعنی استفاده از استعاره و ادبیات به جای این که راجع به این صحبت کند که یک گروهی در یک جایی از دنیا جمع شدند و یک قراردادی را بستند که ما از آن قرارداد نفعی نمی‌بریم.
به‌نظر من اگر یک رسانه‌ای مستقل و صادق باشد و مثلا به مردم بگوید؛ گروهی در فلان جا جمع شدند و پیمانی بستند که این پیمان برای منافع ملی فلان تاثیر را دارد و در ژئوپلیتیک منطقه این ثاثیر را دارد؛ این رسانه بهتر از رسانه‌ای است که می‌گوید «پیمان سیاه ...».
یا اگر بگوید که ده هزار نفر آدم در فاصله‌ی بین خیابان فلان و فلان جمع شدند و این شعارها را دادند، خیلی بهتر از این است که بگوید «اجتماع باشکوه» مردم علیه مثلا «استعمار پیر». ولی واقعیت این است که این اتفاق نمی‌افتد و بعضی از رسانه‌ها به شکل خیلی برجسته و عریان دارند از ادبیات و هنر استفاده می‌کنند برای اینکه معنایی که مدنظرشان هست را به پدیده یا به خبر بدهند. بعضی رسانه ‌ها ممکن است عریان و زمخت این کار را بکنند و بعضی دیگر هم خیلی نرم و ریز این کار را بکنند ولی به‌ نظر من رسانه‌های مستقل و صادقی که سعی نکنند پدیده‌ها را بزرگنمایی یا کوچک‌نمایی کنند، اطلاعات عینی ولی طبقه‌بندی‌شده و منظم (نه بمباران ذهن مخاطب با خبرهای پراکنده) به فرد بدهند، اثر اخلاقی‌تر و سازنده ‌تری بر جامعه می‌گذارند.

ولی اگر که قرار باشد از هنر، ‌ادبیات و همه‌ی تکنولوژی‌هایی که در دست رسانه است استفاده شود تا این که یک معنای تغییریافته از پدیده به مخاطب برسد، رسانه‌ ای سالم تر است که متعهد باشد که اگر قرار است با هنر کاری کند آن کار ایجاد همبستگی اجتماعی باشد و یا مثلا این که کمک‌های مردمی را به آن مناطق آسیب‌دیده به شکل درست هدایت کند و یا به مردم آموزش بدهند که چه می‌شود کرد که این وقایع کمتر اتفاق بیفتند و خسارت کمتری ایجاد کنند. بنابراین اگر این اتفاق بیفتد که رسانه مستقل باشد و فقط با کورتکس مغز ما صحبت بکند و لیمبیک مغز ما را تحت‌فشار قرار ندهد، به‌ نظر من بر خلاف نظر آلن دوباتن این کار بهتری است. ولی چون این اتفاق نمی‌افتد و رسانه‌ها از تکنیک‌های روان‌شناسی، هنر و ادبیات برای تفسیر اتفاقات استفاده می‌کنند بهتر است که حداقل با بالا بردن سواد رسانه در مردم و ایجاد ساختارهای مردم نهاد برای نقد رسانه ها، آنها را ترغیب کنیم که از هنر، ادبیات و تکنولوژی در جهت نفع جمعی استفاده کنند.

برای مطالعه متن کامل مصاحبه لطفا به لینک زیر در وب سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده کنید.)

ادامه مطلب را بخوانید
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با درود و احترام خدمت استاد ارجمند جناب آقای دکتر سرگلزایی گرامی


استاد جان ضمن آرزوی سلامتی و شادکامی برای شما 

پرسشم این هست که چه ارتباطی میان  ۱۵ کاراکتر شینودا بولن با ۱۲ آرکی‌تایپ سفر قهرمانی کارول پیرسون وجود دارد؟ 
آیا می شود ۱۲ آرکی‌تایپ را منزلگاه‌هایی برای سفر قهرمانی درنظر گرفت که در هر منزلگاه یک یا چند کاراکتر امکان بروز و ظهور بیشتری می‌یابند؟

پیشاپیش از زمانی که می گذارید برای پاسخ سپاسگزارم. 

پاسخ‌ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

هر کدام از پانزده کاراکتر شینودا بولن برای پختگی روانی-اجتماعی مسیر دوازده مرحله‌ای کارول پیرسون را طی می‌کنند.

به تازگی با «باشگاه تغییر» وبینار «پرسفون در سفر قهرمانی» را برگزار کرده‌ایم، اگر فایل صوتی و اسلایدهای این وبینار را گوش کنید و ببینید منظورم را به طور کامل در خواهید یافت.

برای تهیۀ آن‌ها از طریق واتس‌اپ با آقای محمد دخیلی تماس بگیرید: 09307404067

سرسبز باشید.

#شینودابولن #کارول_پیرسون #آرکی_تایپ
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#لایو_اینستاگرامی
#شخصیت_خودشیفته

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی
آذر ضیامنش

۳ اکتبر ساعت ۹:۳۰ صبح به وقت ونکوور
۱۲ مهر ساعت ۸ شب به وقت تهران

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خوبین آقای دکتر سرگلزایی

ممنونم از نوشته‌های خوبتون.
سوالی که داشتم این بود که ما بطور کلی چه نوع سوگیری‌هایی رو تو زندگی روزمره شاهدش هستیم و بطور جزیی‌تر تو سیاست، مذهب و نوع تفسیر ما از تاریخ و دین دچار چه نوع سوگیری‌هایی هستیم. در این باره اگه توضیحات مختصری بدین ممنون میشم. 

به امید موفقیت روزافزون شما.⚘


پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام و احترام

فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاست‌مدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان "چهار بت" طبقه بندی کرد:

- بت‌های غار idols of the cave 

- بت‌های قبیله idols of the tribe 

- بت‌های بازاری idols of marketplace 

- بت‌های نمایشی idols of the theater

* بت‌های غار، سوگیری‌هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می‌شوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقه‌ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می‌زنید.

* بت‌های قبیله، سوگیری‌هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می‌شوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می‌کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می‌بیند هزاران سال تصور می‌کرد که خورشید به دور زمین می‌گردد.

* بت‌های بازاری، سوگیری‌های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب "قول‌مردانه" تلویحا این سوگیری را ایجاد می‌کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.

* بت‌های نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می‌کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیش‌تری پیدا می‌کنید.

توجه به مدل "چهار بت" بیکن به ما کمک می‌کند که از فرو افتادن در برخی از این گودال‌ها پیش‌گیری کنیم.

مثلا توجه به ارقام و آمار کمک می‌کند که گرفتار سوگیری‌های ناشی از تجربه شخصی نشویم، فلسفه تحلیلی کمک می‌کند که گرفتار افسون واژه‌ها نگردیم، دانستن "اپیستمولوژی ژنتیک" باعث می‌شود که نواقص شناختی‌مان را بهتر بشناسیم و دانستن "روان‌شناسی اجتماعی" کمک می‌کند که در بند زنجیرهای نهادهای قدرت و افسون تقلید از جمع گرفتار نمانیم.

پی نوشت: منظور از اپیستمولوژی ژنتیک رویکردی است که ژان پیاژه زیست‌شناس، زبان‌شناس و روان‌شناس سوئیسی پایه‌گذاری کرد. این روش بستر زیستی (بیولوژیک) شناخت انسانی را مطالعه می‌کند و به ما یاری می‌رساند که بفهمیم ذهن رشد نیافته و ذهن رشد یافته چه تفاوت‌هایی در دریافت و پردازش اطلاعات دارند.

تندرست و شادکام باشید.

#سوگیری #فرانسیس_بیکن
#drsargolzaei

@drsargolzaei
‍ ‍ #چشم_تاریخ

زمانی که #احمدشاه به اروپا رفته بود و #رضاشاه مقدمات پادشاهی خود را فراهم می‌ساخت، #مدرس که شدیداً با رضا شاه مخالف بود، سید اصغر رحیم‌زاده صفوی مدیر روزنامه ی آسیای وسطی را به اروپا فرستاد تا احمدشاه را تشویق به بازگشت نماید، همچنین مدرّس پنهانی با چند تن از خوانین و متنفذین بختیاری، قشقایی و حاکم پشتکوه لرستان هماهنگ کرده بود که احمدشاه را در مقابل رضاخان حمایت کنند و اگر لازم شد نیرو و سپاه در اختیارش بگذارند.

استاد باستانی پاریزی می‌نویسد: در زمانی که رحیم‌زاده صفوی در اواخر آذر 1303با احمدشاه ملاقات کرد، شاه به نیس (جنوب فرانسه) برای تماشای کارناوال گل‌ها رفته بود و در هتل نگرسکو فرستاده مدرس را ملاقات کرد. رحیم‌زاده می‌گوید: شاه گفت، صفوی می‌بینی این‌ها دنیا را به چه صورت خوش می‌گذرانند؟ عرض کردم: بله قربان واقعاً اگر در این دنیا بتوان بهشتی به‌وجود آورد، آن بهشت همین است که این‌جا بوجود آورده‌اند. شاه گفت: «حالا تو چه می‌گویی؟ می‌گویی از این‌جا یک سر برویم پشتکوه با لرها سرو کله بزنیم؟ پیش بیفتیم و فتنه و خون‌ریزی راه بیندازیم؟»

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#لایو_اینستاگرامی

گزارش یک شکست (فصل دوم)

"ایران پس‌ از سقوط ضحاک"

گفت‌‌وگوی دکتر محمدرضا سرگلزایی و دکتر محسن یارمحمدی



جمعه ۱۱ مهر، ساعت ۵ عصر

پخش از اینستاگرام دکتر سرگلزایی

#ضحاک
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#تأملات
#پل

داستان به آخر نرسید
قصه‌گو خوابش برد
دخترک خوابگرد
به آن سوی رودخانه رسید!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#تأملات
#مرثیه

سوگواری می‌کنم
بر درهای باز
و بر پنجره‌های بسته
شادمانی می‌کنم
بر چشم‌های باز
و بر گوش‌های بسته

#د‌کترمحمدرضاسرگلزیی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)

از اینجا کلیک‌ کنید

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#آزمون_استخدامی_برای_پیرطریقت!

کارل گوستاو #یونگ، روانپزشک سوئیسی، در کتاب "سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه" با زبان طنز می گوید: 
"اگر یک روز با کسی برخورد کردید که تصور کردید یک پیر طریقت یا مرشد معنوی است از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود!" یونگ می خواهد بگوید تصور خیالی که ما از یک راهنمای معنوی داریم گاهی اوقات آسیب های جدی به ما وارد می کند. ما بر اساس قصه ها، کارتون ها، شعرها و فیلم ها در انتظار ملاقات با کسی هستیم که بتوانیم سر بر آستان او بگذاریم و بخوانیم:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
فریاد سربلندی بر آسمان توان زد

تصور می کنیم روزی کسی با محاسن سفید از راه خواهد رسید و به تمام سوالات ما پاسخ های وحیانی و شهودی و ماورایی خواهد داد و ما خود را به تمامی به او خواهیم سپرد که:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

و فریاد سر خواهیم داد که: "شمس من و خدای من!"

یونگ برای این که ما را از غرق شدن در این افسانه ها نجات دهد به ما یادآوری می کند که پیر طریقت و شیخ مراد در این افسانه ها به آسمان می پرید، طی الارض می کرد و بر آب قدم می زد، اگر می خواهید "مطیع اوامر" کسی باشید ببینید چه چیزی از افسانه ها در وجود او می یابید.
خطر غرق شدن در افسانه هایی شبیه #شمس و #مولانا کم نیست. برخی با "رهبران سیاسی" چنان تعامل می کنند که گویا در مقابل یک مرشد خطاناپذیر افسانه ای قرار دارند!
رهبران سیاسی بر اساس یک قرارداد اجتماعی دارای اختیارات ویژه شده اند نه بر مبنای ارائه معجزه و کرامت!
گروهی از کاردینال ها پس از فوت پاپ دور هم جمع می شوند و با بحث و گفتگو و شورا و رای گیری از بین خودشان پاپ جدید انتخاب می کنند. آن وقت ببینید چه قدر مسخره و مضحک است که همین "ریش سفید های واتیکان" در سال ۱۸۶۹ میلادی تصویب کرده اند که چون "روح القدس" در هنگام انتخاب پاپ , ریش سفید ها را هدایت می کند پس پاپ انتخاب شده در انجام وظایفش "خطاناپذیر" است!
گاهی این خطا در رابطه درمانی هم ایجاد می شود. کم پیش نمی آید که درمانجو و درمانگر گرفتار قصه "شمس و مولانا" هستند!
درمانگر از جایگاه حرفه ای به جایگاه اسطوره ای می لغزد و درمانجو را هم با خودش به دره می اندازد.
قصه شمس و مولانا در دنیای امروزی هم کم بازتولید نمی شود. در داستان های "کیمیاگر" ، "بریدا" , "ساحره ی پورتوبلو" و برخی دیگر از آثار #پائولوکوئیلو یک استاد عجیب و غریب ظاهر می شود و معجزات و کراماتی از خود نشان می دهد و مسیر رشد معنوی یک سالک را به شکلی "جهشی" تغییر می دهد.
در فیلم های سینمایی زیادی یک پیرمرد فرتوت (که اغلب هم چینی است!) از راه می رسد و اکسیر اعظم را در اختیار جوانی به بن بست رسیده می گذارد و او ناگهان تبدیل به یک قهرمان می شود!
باید به خاطر داشته باشیم که اغلب قصه ها، روایت جهان (آن گونه که هست) نیستند، هر چه هم جذاب و دلنشین باشند، قصه ها بازسازی جهان به شکلی که دوست داریم باشد هستند.
این جهان خیالی می تواند الهام بخش و آموزنده باشد ولی اشتباه گرفتن آن با جهان فیزیکی ممکن است سقوط های دردناک یا حتی مرگباری را برای یک فرد یا یک ملت به همراه داشته باشد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

جناب آقای دکتر سرگلزایی عزیز

سوالی که برای من‌ پیش آمده در مورد ویژگی است که اثر مثنوی معنوی دارد که باعث شده که ۸۰۰ سال نه تنها ماندگار شده بلکه شهرتی جهانی پیدا کند. صرف‌نظر از هنرمندی و علم مولانا در خلق این اثر، ویژگی دیگری در مولانا یا کلام مثنوی وجود دارد که آن را این چنین جذاب کرده است؟ البته این موضوع تنها در مورد مثنوی یا مولانا برای من مبهم نیست، بلکه در مورد شاهنامه و فردوسی یا خیام، حافظ و حتی آثار ماندگار غرب یا شرق هم هست. چه مکانیزمی، چه اتفاقی، چه پروسه‌ای منجر به خلق چنین آثاری می‌شود؟ هرچند خالقان این آثار هر یک دارای علم، تجربه و داستان‌های منحصر به فردی در زندگی خود بوده‌اند که شاید برآیند همه آن‌ها باعث خلق آن اثر ماندگار شده ولی من فکر می‌کنم همه آن‌ها یک ویژگی مشترک، یک Essence خاص دارند که آن‌ها را برای سال‌ها و قرن‌ها و نزد مردمی از همه قشر جذاب و جاودانه می‌کند. آیا اشتباه می‌کنم؟ اگرنه! برای یافتن آن چه باید کرد؟

پشاپیش از حسن توجه‌تان سپاسگزارم و قطعا از پاسخ‌تان لذت خواهم برد.

ارادتمند همیشگی


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از حیث روان‌شناسی تحلیلی یونگ ذهن انسان‌ها گرایش‌های مشترک ناخودآگاهی دارند که باعث می‌شوند در زمان، مکان و فرهنگ‌های مختلف پدیده‌های مشترکی برای انسان‌ها جذّاب باشند و همین منجر به ماندگاری آن پدیده‌ها می‌گردند. یونگ این گرایشات مشترک ناخودآگاه را «آرکی تایپ» نامید. هنرمند ماندگار کسی است که اثرش را بر مبنای این گرایش‌های ناخودآگاه جمعی بنا می‌کند.

کتاب پیوست به اختصار به نظرات یونگ دربارهٔ هنر می پردازد.

سبز باشید.

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#کلاس_آنلاین

"اختلالات کنش جنسی"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

۴ و ۵ دی‌ماه
پنج‌شنبه ساعت ۱۶ الی ۲۰
جمعه ساعت ۹ الی ۱۳

ثبت‌نام: ۰۹۳۵۷۷۷۹۰۶۵

@drsargolzaei
 #پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام حضور آقای دکتر سرگلزایی

بنده دانشجوی ادبیات در مقطع دکتری هستم. با توجه به علاقه به مباحث نظریه یونگ و قابلیت تحلیل آثار ادبی بر اساس این نظریه ، مشتاق هستم پایان‌نامه خود را در این حوزه و مشخصأ بر روی فرآیند تفرد مبتنی بر نظریه یونگ کار کنم. البته چند سالی است که تمرکز مطالعاتی را بر آثار یونگ و یونگی‌ها قرار داده‌ام . می‌خواستم از حضرتعالی بپرسم که شما متن و متونی را در حوزه ادبیات اعم از رمان و شعر و غیره پیشنهاد می‌فرمایید که بهتر می‌تواند بر اساس فرآیند تفرد تحلیل شود؟ یا بهتر بتوان روی آن کار کرد؟
اگر منابع مطالعاتی دیگری هم مد نظرتان است ممنون میشم لطف بفرمایید
بسیار سپاسگزارم.  


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

منطق‌الطیر فریدالدین عطار، داستان قلعه‌ی ذات‌الصّور هشربا در انتهای مثنوی مولانا و غزل «سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد» حافظ را با خوانش یونگی می توان همان فرایند تفرّد دانست. در ادبیّات جهان نیز داستان پینوکیو کارلا کلودی، رمان کیمیاگر پائولو کوئیلو و رمان‌های سیذارتا و دمیان هرمان هسه مصادیق واضح فرایند تفرّد هستند. 
در مقاله‌ی "یونگ: سینما و ادبیات" که در کانال و سایت drsargolzaei.com در دسترس است، مفصّل‌تر به مصادیق نظریّه‌ی یونگ در ادبیّات داستانی پرداخته‌ام.

سبز باشید.

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#وبینار

"روان‌شناسی و معنویت"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

۱۷ مهر، ساعت ۱۸ الی ۲۱
۱۸ مهر ساعت ۱۰ الی ۱۳

ثبت‌نام از طریق سایت:
Salimpsy.com

تماس: ۰۹۱۲۰۰۶۴۸۵۶

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ

#جوانان_هیتلری یک سازمان شبه نظامی در دوران حکومت آدولف هیتلر در آلمان نازی بود. برنامه‌های این سازمان برای جوانان پسر بین سنین ۱۴ تا ۱۸ سال و دختران ۱۰ تا ۱۸ سال طرّاحی شده بود. اصل کلی سازمان جوانان هیتلری این بود که هر عضو، یک سرباز فداکار برای «امپراتوری مقدّس آلمان» باشد. 
رهبران آلمان نازی در پی این بودند که بتوانند از درون سازمان جوانان هیتلر نخبگان آینده ارتش موازی نظامی-ایدئولوژیک را بیابند. اعضای بلندپایه سازمان جوانان هیتلری با برگزاری جلسات متعدد  سعی داشتند  جوانان آلمان را جذب افکار نازیسم نمایند. 
در سال ۱۹۴۰ این ایده در سران آلمان نازی مطرح گردید که سازمان جوانان هیتلر می‌تواند به عنوان یک نیروی کمکی در خدمت جنگ باشد. پس از این بود که  اعضای این سازمان به صورت فعال در بخش‌هایی مانند خدمات پستی، آتش نشانی، خدمات رادیویی و نیروهای ضدهوایی مشغول به کار در جبهه‌های جنگ شدند.
در سال ۱۹۴۳ رویکرد رهبران آلمان نازی در خصوص سازمان جوانان هیتلر تغییر کرد و تصمیم برآن شد که اعضای این سازمان خلاء بوجود آمده بر اثر جنگ را پر کرده و جایگزین نیروهای کشته شده در جبهه گردند.

@drsargolzaei