دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
Forwarded from آفتاب مهر
ظرفیت جلسه نمایش و تحلیل فیلم ژوکر در روز پنجشنبه تکمیل است و ثبت نام نداریم.
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_یونگ

نقد:

آقای دکتر سرگلزایی من بعد از خواندن آثار اصلی یونگ و نقدهای منتقدین مطرح به نتایج زیر رسیده‌ام که خدمت‌تان عرض می کنم:

یونگ، به علت مشاهده‌ی افسردگی پدرش که در نهایت منجر به ناامیدی و مرگش شد، از دست دادن ایمان مذهبی را با مرگ پیود زده بود و از بی‌خدایی در هراس بود. 

یونگ آنیمای مرد را تجلی سایه مادرش می‌دانست، با توجه به شرحی که از اوضاع روحی مادر یونگ در دست داریم می.دانیم که زن متعارفی نبود و احتمالا از آشفتگی‌روانی رنج می‌برد.

در جای‌جای کتاب‌های یونگ ترس از جنون و اسکیزوفرنیا موج می‌زند و او آن را به افراد مشهور دوران خود منتسب (فرافکنی) می‌کرد از نیچه و هایدگر تا جیمز جویس و تمام روان‌پزشکان!

او سعی داشت تا چیزی را که در اصطلاح شرقی‌ها عرفان نام دارد به زبان علم درآورد تا بتواند ایمان مذهبی کودکی‌اش را نجات دهد و شخصیت ناهنجار خود را در محیط علمی زمانه‌اش توجیه نماید.  

چون شاه کلید گشایش روان ‌رنجوری را در پذیرش و مال خود کردن سایه می‌دانست باید بگویم  او هرگز نتوانست صادقانه با خود مواجه شود و همین باعث می‌شود که خودش از توهمات بیرون نیاید. کتاب قرمز موید این ادعا است. 

یونگ بدون هیچ‌گونه توجیه عقلانی‌- علمی واقعیت ((خود)) را نه در (( اینجا)) به عنوان بخشی که از دسترس ((من)) گریخته بلکه در ((آنجا)) می‌داند. هدف بازگشت به عرفان است. برای او اساطیر واقعیت‌های هستند که خدا از طریق آن خود را متجلی می‌کند. اسمش را آرکی‌تایپ می‌گذارد در صورتی که اگر کمی رویکرد علمی داشت می‌توانست از عنوان ایده‌آل‌تایپ استفاده کند و کاملا روشن و بدون کش و قوس رفتن بگوید که این‌ها برساخت‌های انسانی خالص از پدیده‌های مشخص هستند. 

هدف شما از تدریس یونگ و نقب‌زدن به اساطیر یونانی این است که اسطوره‌های خودمان را مورد نقادی قرار دهید، امّا این رویکرد می تواند به ضد خودش بدل شود! چون کتاب‌های یونگ از جانب مرادی پریشان برای مریدهایی سرگشته نوشته شده‌اند! 

سپاس از گشودگی شما. 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

۱- تحلیل‌تان راجع به یونگ جالب و منسجم بود ولی نمی‌توانم دربارهٔ درست و غلط بودن این تحلیل نظر دهم زیرا در روان‌کاوی ترازویی عینی و مستقل از ذهن تحلیل‌گر برای اثبات و انکار وجود ندارد و اغلب پذیرش یک تحلیل، منوط بر غرق شدن در نظام زبانی روان‌کاوی و پذیرش اتوریتی (اقتدار) تحلیل‌گر است، به این دلیل است که کارل پوپر که مهم‌ترین شاخص گفتمان‌علمی را «ابطال پذیری» گزاره‌ها می‌داند، گفتمان روان‌کاوی (چه فرویدی، چه آدلری و چه یونگی) را «شبهِ علم» می.نامد.

۲- این که من یونگ درس می‌دهم به معنای ارادت من به یونگ و تأیید نظریات او نیست، من در ابتدا و انتهای درس‌گفتار یونگ توضیح می‌دهم که «من یونگی نیستم» و تصریح می‌کنم که بخش بزرگی از نظریات یونگ غیرعلمی هستند و من تنها به این دلیل یونگ درس می‌دهم که گمان می‌کنم دقیق و عمیق آثار یونگ را خوانده‌ام و می‌توانم توضیح کافی دهم که یونگ چه می‌گوید و چرا می‌گوید. تعلق خاطر «عاطفی» من به نظریات چپ بیش از دیدگاه‌های فردمحور روان‌کاوانه است و علاقهٔ «علمی» من به نوروساینس (علوم اعصاب) بیش از همهٔ نحله‌های روان‌کاوی است. به فهرست درس‌گفتارهای بنده التفات بفرمایید، بنده هر مطلبی  که «خوب خوانده‌ام» را درس می‌دهم و در عین حال نقد می‌کنم، از بنیان‌های فلسفی روان‌شناسی گرفته تا درس‌نامهٔ روان‌پزشکی کاپلان/سادوک، از مثنوی‌مولوی گرفته تا رفتار جنسی.

سبز باشید

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #مهمان_ناخوانده
نویسنده: #اریک_امانوئل_اشمیت
مترجم: #تینوش_نظم‌جو
ناشر: نشر نی

فروید: «انسان توی یه زیرزمینه، توی تونل، تنها نورش مشعلیه که با تیکه‌های پارچه درست‌کرده، انسان مؤمن توی این تونل جلو می‌ره و فکر‌می‌کنه، ته تونل یه روزنه است و دری وجود داره که پشتش نوره…. اما انسان خدانشناس می‌دونه این همون نوری هست که خودش با دست‌های خودش درست‌کرده، پس طبیعیه که وقتی به دیوار نزدیک می‌شه دردش بیشتره، همه چیز براش تهی می‌شه….»
ناشناس: «انسان خدا‌نشناس شما تنها یک انسان ناامیده.»
فروید: «من اسم این رو شهامت می‌ذارم.»
ناشناس: «تو زیادی عاشق شهامتت هستی‌!»
نمایشنامه «مهمان‌ناخوانده» (Le Visiteur)، زنجیره‌ای از دیالوگ‌های فلسفی و روان‌شناختی است که یکی از اهداف نویسنده از به‌تحریر‌ در‌آوردن آن‌را می‌توان عادت‌زدایی اندیشه‌ها، باورها و درهم‌شکستن چارچوب‌های ایدئولوژیک انسان دانست.
مهمان ناخوانده «اریک امانوئل اشمیت»، نویسنده و نمایشنامه‌نویس فرانسوی، وین سال 1938 را به‌تصویر می‌کشد. دوره ای از تاریخ که نازی‌ها با تسخیر اتریش، رعب و وحشت را به یهودیان این کشور نیز تسری‌دادند.
«زیگموند فروید» و دخترش «آنا»، دو شخصیت اصلی این نمایشنامه را تشکیل‌می‌دهند. امانوئل اشمیت در آثار خود از شخصیت‌های تاریخی و زندگی‌نامه آن‌ها کمک‌می‌گیرد تا مضامین داستان‌هایش برای مخاطب‌ها جذاب‌تر و تاثیرگذار‌تر شود.

#مریم_بهریان (دانشجوی دکتری‌ روان‌شناسی)

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
چشم تاریخ

#چشم_تاریخ

#هاینریش_هیملر

«هاینریش هیملر» از نزدیک‌ترین یاران «آدولف هیتلر» بود. او فرماندهی سپاه اس.اس (ارتش موازی ارتش آلمان) و گشتاپو (پلیس مخفی آلمان‌نازی) را به‌عهده داشت. علاوه‌بر‌این هیملر در طرح اردوگاه‌های کار اجباری که هزاران یهودی، لهستانی و رومانیایی در آن‌ها جان‌سپردند نیز نقش تعیین‌کننده‌ای داشت.
هیملر فردی تحصیل‌کرده (مهندس صنایع غذایی) و به‌شدت مذهبی بود! در همان روزهایی که هزاران‌ تن به‌دلیل تصمیمات هیملر تحت اسارت و شکنجه بودند هیملر در یک پیک‌نیک خانوادگی در هیئت پدری مهربان با فرزندانش عکس یادگاری می‌گیرد.

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

@drsargolzaei
#تأملات
#روز_تو

پرچم ما سرخ است، سرخ
این سرخی عشق است نه کین
و سرشار از ناقوس‌هایی که برای میلاد به صدا در می‌آیند
آیینه‌ی جهان اما هر چیز را واژگونه می‌نمایاند
تقدیری که خدایان حسود کوه المپ بر ما نوشته‌اند!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#سرد_سنگین_صامت!

راه‌های پیچ در پیچ
دالان‌های تاریک
تماشاخانه‌ای تعطیل
آخرشب بازارچه
هر جمعه غروب
مرگ را می‌بینی؟
سرد، سنگین، صامت!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
سیاه پوستان آمریکا دو قرن برده بودن! دو قرن به فرمایشات ارباب و کلیسا احترام گذاشتن و مورد تجاوز روحی و جسمی قرار گرفتن تا سال ۱۹۵۰ که شروع مبارزات مدنی و حتی مسلحانه‌ی سیاهان علیه باور‌ سفید پوستان بود. مردمان آفریقای جنوبی سال‌ها تحت سلطه‌ی آپارتاید بودن تا زمانی که نلسون ماندلا تصمیم گرفت به اعتقا‌دات آپارتاید احترام نذاره! دوست فرهیخته‌ی روشن فکر من! آزادی و لیبرالیسم هم تعریف مشخصی داره که ساده سازی شده‌ش به این معناست؛«آزادی فردی تا جایی که آزادی دیگران را به خطر نندازی!»
پس اگر تو یک متجاوز جنسی هستی، اگر مدافع ارگان‌های تروریستی هستی، اگر فاشیست هستی، اگر کودک آزار هستی و اگر اعتقادت به این معناست که دیگران گوش به فرمان تو باشن من بهت احترام نمیذارم!
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
مقاله

#مقاله

#ارمایل_و_گرمایل: #نه_سیخ_بسوزد_نه_کباب

داستان ضحاک (اژدهاک) یکی از جالب‌ترین قصه‌های «شاهنامه» «حکیم ابوالقاسم فردوسی» است:
1- ضحاک عرب است و پایتخت او بیت‌‌المقدس است ولی بر ایران‌زمین سلطه‌دارد ، چه رویای عجیبی است این کابوس اسطوره‌ای فردوسی!
2- شیطان در هیأت آشپزی در‌می‌آید و به‌استخدام دربار در‌می‌آید و برای نخستین‌بار به ضحاک گوشت می‌خوراند. طعم پرندگان بریان به‌مذاق ضحاک خوش‌می‌آید و تصمیم به تشویق آشپز جدید می‌گیرد.
3- ضحاک آشپز مرغ‌‌بریان‌کننده را به‌حضور‌می‌طلبد و از او تمجید می‌کند و به‌او می‌گوید چه دستمزدی برای این غذای لذیذ طلب‌می‌کند، آشپز که همان شیطان است می‌گوید بوسه بر شانه‌های شاه بهترین پاداش من است! شاه را این تملق خوش‌می‌آید و اجازه بوسه می‌دهد!
4- فردا شانه‌های شاه زخم‌می‌شود و پس از زمانی‌چند زخم‌ها باز می‌شوند و دو مار سیاه از زخم‌ها بیرون‌می‌آیند، مارها تمایل‌دارند از گوش‌های طاغوت به‌داخل روند و مغز سر او را بخورند! شیطان به هیأت حکیمی ظاهر‌می‌شود و می‌گوید تنها‌‌راه بقای شاه این‌است که هر‌ روز دو‌ جوان را قربانی‌کند و مغز سر آنان را به‌خورد مارها دهد تا سیر باشند و اشتهایی برای مغز شاه نداشته‌باشند! ضحاک می‌پذیرد و امر صادر‌می‌کند!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
#نقد
#نقد_آهنگ_ژنتیک

سلام آقای دکتر سرگلزایی

اخیرن در صفحه‌ی تلگرامی خود، شعر ژنتیک از خانوم اندیشه فولادوند با صدای محمدرضا فروتن را تبلیغ کرده‌اید. ببخشید اگر اینجا می‌نویسم،‌ 

همان‌طور که شماهم نوشته‌اید، ما در این شعر با سبک جدیدی مواجه‌ایم، شعری که شاعرانه نیست، از ماه وگل و بلبل سخن نمی‌گوید. درضمن با رپ هم فاصله دارد. 

انتقاد من به این شعر، نوعی روشن‌فکرمآبی است. در حال حاضر ما در ایران با تفکرگرایی مواجهیم. من از دور مشاهده‌گر هستم، و دقیقن نمی‌توانم قضاوت کنم. اما به‌همین دلیل شاید زاویه دیگری از جریان روشن‌فکری ایران را می بینم. خلاصه کنم، نوعی غرور و احساس برتری، این‌که من خیلی می‌دانم.

آیا این یک خصوصیت ایرانی نشده است؟ بجای عمل، دانستن اهمیت زیادی پیداکرده، و هرکس می‌خواهد بگوید من بهتر می‌دانم، و فرق نمی‌کند در چه زمینه‌ای صحبت می‌کنیم. هر ایرانی همه چیز را بهتر می‌داند. شاید بگوییم این هم یک آرکه‌تایپ است. 

شعر را چندین بار گوش دادم،‌ متن، آهنگ و گوینده جالب و مورد پسند واقع شد.


@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

جناب آقای دکتر سرگلزایی

با عرض سلام

کلاس‌های نقد و بررسی اندیشه مولانا را در کانال تلگرام جناب‌عالی مطالعه کردم. بسیار تاثیرگذار بود. ضمن تشکر فراوان بابت اشتراک فایل‌های کلاس خواهشمندم در موارد زیر راهنمایی بفرمایید:

- با توجه به این‌که مولانا اشعار معنوی بسیار غنی دارد، چگونه از نظر روان‌شناسی تناقضات بین اشعار مولانا قابل توجیه است. چگونه ممکن است این تناقضات در یک شخصیت جمع شود؟

- آیا از اشعار حافظ هم می‌شود برداشت کرد که ایشان هم مانند مولوی معتقد به نظریه ولایت امر است؟

- آیا تئوری دموکراسی برای اداره جامعه کفایت می‌کند؟ با توجه به این‌که در آمریکا یا انگلیس با اختلاف اندکی در تعداد رأی افرادی همچون ترامپ یا بوریس جانسون اداره کشور را به عهده گرفته‌اند،
یا در ایران تعداد کسانی که در مناسبت‌های مختلف برای حمایت از حکومت به تظاهرات خیابانی می‌روند کم نیستند ( که می‌تواند نشان دهنده تمایل درصد قابل توجهی از مردم به ادامه همین حاکمیت و سیستم باشد). اگر مثلا ۵۱% از مردم مایل به همین حکومت باشند تکلیف ۴۹% باقیمانده چیست؟ آیا برای حاکمیت دموکراسی باید تبعیت کنند. آیا این نوع دموکراسی که در آمریکا و انگلیس به سرمایه داری و نژادپرستی آغشته است یا در ایران به مواردی دیگر، مورد تایید علوم جامعه‌شناسی و علوم‌سیاسی است؟

با تشکر فراوان


✍️ پاسخ #دکترسرگزایی:

با سلام و احترام

۱- در این که مولانا در قلّهٔ ادبیات و خلاقیت قرار دارد شکی نیست. کم‌تر کسی همچون مولانا بر فنون قصه‌گویی پیچ در پیچ و هنر متقاعدسازی استعاره‌محور و کاربرد واژه‌ها و عبارات مسلط است، امّا زیبایی‌شناسی ادبی یک موضوع است، درستی منطقی گزاره‌ها یک موضوع دیگر. تحلیل روان‌شناختی یک هنرمند یا تحلیل جامعه‌شناسانهٔ میراث او برای ما هر کدام موضوعات مستقلی از زیبایی‌شناسی‌ادبی آثار آن هنرمند هستند.

۲- یکی از دلایل ماندگاری یک متن مفصّل، ابهام و ایهام و حتی تناقض گزاره‌های آن‌هاست. در یک متن کوتاه، این تناقض موجب کم ارزش شدن متن می‌شود ولی در یک متن طولانی که برای اغلب افراد امکان محیط شدن بر آن نیست، این تناقض و ابهام و ایهام موجب این می‌شود که در هر زمانه‌ای و هر شخصی بتواند بخشی از آن را «خودی» کند. از منظر ادبی (تحلیل فُرم) این یک توانمندی و مزیّت محسوب می‌شود ولی از منظر تحلیل‌محتوایی، این عدم انسجام، نقطهٔ ضعف نظریه‌پردازی است.

۳- راجع به مقایسهٔ مولانا و حافظ سخن مفصل‌تر از آن است که بتوانم در قالب ایمیل بریزم، پیشنهاد می‌کنم فایل‌های صوتی «حافظ، مولانا و آرکه‌تایپ‌ها» و «رندی حافظ و رندی ما» را از مؤسسهٔ سروش مولانا تهیه و گوش بفرمایید، آن‌جا نظراتم را به تفصیل بیان کرده‌ام.

۴- نظام کاپیتالیسم چند دهه است که نقاب «لیبرال‌دموکراسی» به چهره زده است، همان‌طور که نظام توتالیتر استالینی چند دهه نقاب سوسیالیسم به چهره داشت. لیبرالیسم سیاسی تنها در بستر سوسیالیسم اقتصادی قابل تحقق است و دموکراسی نمی‌تواند سوسیال یا لیبرال باشد، دموکراسی واقعی، نهادی سوسیال - لیبرال است. در دموکراسی پوپولیستی، رأی اکثریت می‌تواند حقوق اقلیت را پایمال کند ولی در لیبرال‌دموکراسی واقعی رأی هیچ اکثرتی نمی‌تواند حقوق شهروندی یک اقلیت بسیار کوچک را پایمال کند. نقد مدرنیسمِ غربِ صنعتیِ کاپیتالیسم نباید منجر به دفاع از عقاید «پیش مدرن» شود. نظام‌های پیش‌مدرن برای شرایط کنونی جهان (بیش از همه به دلایل جمعیتی-اقتصادی) «ناکارآمد» هستند و بازگشت به آن‌ها تنها به دلیل عواطف نوستالژیک برای ما اغواکننده اند. پیشنهاد می کنم یادداشت «سبک زندگی: آپولونی یا دیونیزوسی؟» را در سایت بنده بخوانید و سخنرانی بنده با عنوان «مدرنیته» را هم در کانال تلگرامم گوش کنید.

سبز باشید

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با عرض سلام و احترام

دکتر عزیز، مساله‌ای که ذهن مرا مدت‌ها درگیر کرده از این‌جا آغاز شد من به تناسب شغلی که دارم با چند مدیر و رئیس کار می‌کنم به عبارتی در راس هرم هستند. با تعدادی از آنان قبل از شروع دورۀ ریاست‌شان هم کار کرده‌ام شاید در ماه‌های اول انتصاب‌شان معقول و منطقی به نظر می‌رسیدند ولی به مرور با افزایش سنوات ریاست‌شان تغییرات بسیاری در رفتار و اخلاق‌شان دیده می‌شود. حتی آن مدیری که از یکی از کشور‌های اروپایی دانش‌آموخته شده بود هم در همین گردونه قرار گرفت تغییر کرد.
اما تغییرات رفتاری آن‌ها:
- انسان‌های متواضع قبل و ماه‌های اول دوران ریاست به انسان‌های متکبر و مغروری تبدیل شدند که حتی در لحن و تن صدای آنها محسوس است.
- دوقطبی کردن مجموعۀ کارکنان‌شان و حمایت از یک قطب قوی‌تر به لحاظ پایگاه سیاسی و اجتماعی
- عدم پذیرش نقد و برخورد شدید با افرادی که نقد می‌کنند.
- منفعت‌طلبی‌صرف، حتی کارهای اداری در ظاهر وظیفه‌مندی آن هم با تبلیغات بسیار، در باطن با محور شخص و بقایش صورت می‌پذیر د.
- لذت بردن از چاپلوسی و مجیزگویی با این که خودشان نفس این گونه رفتارها را کاملاً اطلاع دارند.
- در مورد آقایان ارتباط و حمایت بسیار زیاد از جنس مخالف به ویژه دختران و حمایت از جذب آنان و ندادن فرصت یکسان شغلی به هر دو جنسیت.
- مدیران شدیداً در ظاهر امر هوای هم را دارند و باعث بقا و کسب منافع از هم هستند، ولی در پشت سر به هم بی‌احترامی می‌نمایند و هم‌دیگر را قبول ندارند.
اما سوال من؟
مشکل ضعف‌شخصیتی است یا ساختار و روش قدرت و توزیع آن در جامعۀ ما مشکل دارد؟ آیا در چشم‌انداز آینده این مشکل که بسیار حیاتی است و تاثیرگذار بر همۀ سطوح جامعه رفع خواهد شد و برای حل آن چه سازکارهایی باید اتخاذ کرد؟


پاسخ #دکترسرگزایی:

با سلام و احترام

از منظر علوم‌اعصاب، بخش‌های باستانی - جانوری مغز در بسیاری از موقعیت‌ها بر کورتکس پره‌فرونتال عقلانی - اخلاقی ما پیشی می‌گیرند. از منظر روان‌شناسی‌تحلیلی، کهن‌الگوها و عقده‌های‌ ناخودآگاه، توان ارادهٔ‌ آگاهانه، تحصیلات و تربیت علمی و عقاید خودآگاه ما را در هم می‌شکنند و شعارها و مانیفست ما را با عمل و اقدام ما رسوا می‌کنند. 

چاره چیست؟ طراحی نهادهای‌اجتماعی با توجه و التفات به این نقص‌ها و معلولیت‌های ذاتی بشر در رفتار اخلاقی و عقلانی. 

بنده در یادداشت‌های «چرا مدیریت زئوسی بحران آفرین است؟»  و «آزمون استخدامی برای پیر طریقت» به این موضوع پرداخته‌ام و چارلز هندی در کتاب‌های «خدایان مدیریت» و «منحنی دوّم» و راسل ایکاف در کتاب «برنامه‌ریزی تعاملی» آن را شرح داده‌اند. 

ما برای زندگی‌عقلانی و اخلاقی سخت نیازمند بازتعریف و بازسازی «نهاد قدرت» هستیم.

در این زمینه کتاب‌های «زندگی پنهان ذهن» ماریانو سیگمان و «انسان خدای گونه» یووال نوح هراری و کتاب پیوست را (که ترجمه نشده است) پیشنهاد می‌کنم.

سبز باشید.

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه و جمعه ۲۴ و ۲۵ بهمن ساعت ۹ صبح تا ۱۳
ثبت نام:
☎️88109349
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
فایل صوتی کلاس دکتر سرگلزایی در مورد "زنانگی و مردانگی، سرشت یا نقش؟ 👆👆

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تاب_آوری

پرسش:

با سلام و احترام خدمت شما
ضمن تشکر از این‌که ایمیل قبلی بنده را جواب دادید و تشکر مجدد از پادکست‌های بسیار عالی که در اختیار امثال بنده قرار می‌دهید، فایل‌های‌صوتی که از کلاس‌های شما ضبط شده بسیار محتوای خوبی دارند متاسفانه به علت این‌که در شهرستان هستم نمی‌توانم در دوره‌های شما شرکت کنم سؤالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده و فکر کنم یک نکتۀ کلیدی حداقل در مورد من باشد عدم تحمل من باشد.  منظورم این است که احساس می‌کنم اکثر اوقات غمگینی خاصی دارم و به روش‌های مختلف می‌خواهم آن‌ها را پنهان نمایم البته این به این معنا نیست که اگر دیگران مرا ببینند بگویند که غمگین هستم یعنی از ظاهر من کسی نمی‌تونه متوجه بشه که من غمگین هستم. امیدوارم وقت‌تان را زیاد نگرفته باشم اما احساس می‌کنم نکته‌ای وجود دارد که هنوز متوجه آن نیستم ضمن این‌که چندی پیش کتاب the reality slap  نویسنده Russ Harris رو می‌خوندم البته بعداً اومدم فارسی اون هم که به نام «سیلی‌واقعیت» هست رو خوندم یعنی دو بار تقریباً خوندم اما هم‌چنان اون نکتۀ کلیدی برام گم هست. این کتاب من رو با ACT آشناکرده است. در صورتی که در مورد ACT  و تاب‌آوری و احساس غم خفیف داشتن همیشگی و این‌که بعضی افراد نمی‌تونند این غم خفیف همیشگی را تحمل کنند مطلبی بفرمایید ممنون می‌شوم.

با تشکر


پاسخ #دکترسرگزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که درس‌گفتارهای بنده را دنبال می‌کنید.

متعهد ماندن به تاب‌آوری (پذیرش)، تنها زمانی ممکن است که ما از تکنیک‌ها و تمرین‌های افزایش تاب‌آوری هم بهره ببریم.

بنده در درس‌گفتار «رهایی از رنج، التیام خود» که در کانال تلگرامم گذاشته شده‌اند به برخی از آن تکنیک‌ها پرداخته‌ام و در فایل‌های‌صوتی «تن‌آرامی با آگاهی‌حسی» ، «مدیتیشن» و «تجسم‌خلاق» هم (که در سایت و تلگرامم موجودند) برخی دیگر از این تکنیک‌ها را معرفی کرده‌ام. علاوه بر این پیشنهاد می‌کنم یادداشت «افسردگی، یک کلمه چند معنی» بنده را نیز در سایت بخوانید و فایل‌صوتی «افسردگی، یک کلمه، چند معنی» را نیز از مرکز مشاورهٔ آرامینتا تهیه و گوش کنید.

سبز باشید.

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

عرض ادب و احترام.

با توجه به اين‌كه ما در قرن ٢١ هستيم و هر‌ كسی حق ارائه‌ی نظر خودش رو داره، ولي من مدت.هاست كه با مساله‌ای درگير هستم. 

من در جايگاه كنوني كه ذره‌ای به مسائل روان‌شناسی آگاه نيستم، به خود اجازه‌ی ورود به اين حيطه‌رو نميدم و از اظهار نظر خودداری می‌كنم. 

در مثالی كه من زدم (علم روانشناسی)، حتی اگر اظهارنظری از سمت من صورت بگيره نهايتا باعث انتقال اطلاعات غلط به طرف مقابل من ميشه. 

اما شاهد اين هستيم كه بسياری بدون اطلاع از مسائل مهمی مثل سياست، مطالبی رو بيان ميكنن كه ذره‌ای رنگ و بوی علم و آگاه‌ سياسی - اجتماعی در اون ديده نمی‌شود؛ كه همين اظهار‌نظرات به صورتی كه فرد خودآگاه به آن نيست باعث تبديل شدن به ابزار تبليغ می‌شود( يا به قول معروف افراد تبديل به پروپاگاندای نظام‌ها می‌شوند).

 خواستم بدونم چرا تمايل به اظهار نظر در مسائل اجتماعی - سياسی آنقدر زياد هست؟ 

در واقع اكثريت انسان‌ها در، به عنوان مثال، پزشكی كه علمي از آن ندارند، اظهارنظر قاطع نمی‌كنند، ولي چرا در سياست اين‌گونه است!؟ آيا تبليغات و رسانه‌ها اين اثر را گذاشته‌اند؟

عذرخواهی می‌كنم بابت طولانی شدن متن.


پاسخ #دکترسرگزایی:

با سلام و احترام

من گمان نمی‌کنم مسألهٔ «جهل مرکّب» تنها در ساحت‌سیاسی برجسته باشد.

در حوزهٔ پزشکی هم بخش بزرگی از مردم اظهارنظر می‌کنند و حتی مصرف دارویی را توصیه یا منع می‌کنند.

در حوزهٔ سرمایه‌گذاری، هنر، مدیریت نیروی‌انسانی و بسیاری زمینه‌های دیگر هم این اوضاع برقرار است.

مردم فقط دربارهٔ موضوعاتی اظهارنظر نمی‌کنند که زبانی غامض و غیرمتعارف داشته باشند مثل علوم‌پایه.

کتاب‌های «حیوان قصه‌گو» جاناتان گاتشال (نشر مرکز) و «کوری خودخواسته» مارگارت هفرنان (انتشارات سرور کیان) به دلایل تکاملی - روانی این گرایش انسانی می‌پردازند.

بنده هم در سخنرانی «هیپنوتیزم ترنس‌پرسونال» (که ویدئو و فایل صوتی‌اش در کانال موجود است) به دغدغهٔ شما پرداخته‌ام.

سبز باشید


drsargolzaei.com

@drsargolzaei
"کارگاه سایکودرام"

۹، ۱۰ و ۱۱ بهمن
ساعت ۹ تا ۱۳

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی

تهران - مرکز روانشناسی دانا

تلفن: ۸۸۶۹۵۱۵۷ - ۰۹۱۹۶۶۰۰۴۴۴

@drsargolzaei
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #گفتگو_با_شیاطین (دیدار با هفت‌دیکتاتور)

نویسنده: #ریکاردو_اُریزیو

ترجمه: خجسته کیهان

ناشر: انتشارات قطره

«ریکاردو اوزیریو» خبرنگار ایتالیایی تصمیم‌گرفت به‌سراغ دیکتاتورهای ساقط‌شده برود و ببیند پس از سقوط چه برداشتی از عملکرد سال‌های استبداد و خودرایی دارند.

اوزیریو هشت‌ دیکتاتور را از چهار‌قاره جهان انتخاب‌کرد و به‌سراغ آن‌ها رفت. برخی از آن‌ها هم‌چون بیوه میلوسویچ (قصاب بوسنی) و بیوه انور‌خوجه (دیکتاتور آلبانی) و مارشال‌ نوریه‌گا (دیکتاتور پاناما) در زندان بودند و برخی دیگر همچون عیدی امین (دیکتاتور خلع‌شده اوگاندا) و ژان کلود دوالیه (دیکتاتور مخلوع هائیتی) در پناهندگی زندگی‌می‌کردند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
چشم تاریخ

#چشم_تاریخ

#دشمن

در سال ۱۹۵۸، «مائو تسه تونگ» (رهبر مستبد انقلاب چین) به‌عنوان بخشی از سیاست «یک‌گام بزرگ رو‌ به‌جلو» علیه گنجشک‌ها اعلان‌جنگ داد.
طبق عقیدهٔ مائو، گنجشک‌ها غلات مزرعه‌ها را می‌خورند و مردم را از حاصل کار و زحمت‌شان محروم می‌کنند.
پس در کنار موش‌ها، پشه‌ها و مگس‌ها، گنجشک‌ها هم یکی از چهارگونه‌ای هستند که باید نابود‌شوند. به‌فرمان رهبر، مبارزه علیه گنجشک‌ها تبدیل به یک «مبارزه ملی» شد. هزاران نفر شروع‌ به‌شلیک به‌گنجشک‌ها در آسمان کردند. لانه‌های گنجشک‌ها ویران‌شد، تخم‌هایشان شکسته‌شد و جوجه‌هایشان کشته‌شدند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای دانلود مجموعه کامل چشم‌ تاریخ لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید