"فرزند پروری انسان محور"
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
ثبت نام: ۰۹۹۰۹۴۵۶۳۸۶
۱۲ و ۱۹ مرداد ساعت ۹ الی ۱۳
@drsargolzaei
مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
ثبت نام: ۰۹۹۰۹۴۵۶۳۸۶
۱۲ و ۱۹ مرداد ساعت ۹ الی ۱۳
@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#دکتر_هوشنگ_اعظمی
دکتر هوشنگ اعظمی در سال ۱۳۱۵ در خرم آباد متولد شد. در بدو تولدش، پدر او مرتضی اعظمی دستگیر و همراه تمام اعضای خانواده به خراسان تبعید شدند و در کلات نادری تحت نظر قرار گرفتند. در سال ۱۳۲۰، پس از تبعید رضا شاه، پدر هوشنگ اعظمی از زندان آزاد و همراه خانواده به لرستان بازگشتند.
هوشنگ اعظمی در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ به مبارزه سیاسی روی آورد. درسال ۱۳۳۸ در دانشگاه پزشکی اصفهان مشغول تحصیل شد. وی پس از موفقیت در اتمام دوره پزشکی به زادگاهش خرم آباد بازگشت و در این شهر نیز فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. وی در دوران دانشجویی و در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ با سازمان دانشجویان جبهه ملی فعالیت میکرد و در این دوره چند بار توسط حکومت پهلوی دستگیر و راهی زندان شد. او در این مقطع با گروه بیژن جزنی آشنا میشود و نقش برجستهای در متشکل کردن مبارزان انقلابی استان لرستان ایفا میکند. بهدنبال دستگیری بیژن جزنی و یارانش در تهران، او مبارزات را ادامه میدهد. در تابستان سال ۱۳۴۹، دوباره دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران منتقل گردید که پس از چندین ماه آزاد شد. وی در خرداد سال ۱۳۵۳، به قصد شروع مبارزه مسلحانه در کوههای لرستان، مخفی شد و در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۵ در یک درگیری با نیروهای ساواک کشته شد. ساواک به دلیل جلوگیری از شورش احتمالی مردم، خبر مرگ وی را اعلام نکرد و این مسئله باعث شد چند ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷، در اسناد بدست آمده از بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد زمان و نحوه مرگ وی مشخص شود.
http://drsargolzaei.com/images/Hoshang_Azami-e-LorestaniDeath_Notices.jpg
#دکتر_هوشنگ_اعظمی
دکتر هوشنگ اعظمی در سال ۱۳۱۵ در خرم آباد متولد شد. در بدو تولدش، پدر او مرتضی اعظمی دستگیر و همراه تمام اعضای خانواده به خراسان تبعید شدند و در کلات نادری تحت نظر قرار گرفتند. در سال ۱۳۲۰، پس از تبعید رضا شاه، پدر هوشنگ اعظمی از زندان آزاد و همراه خانواده به لرستان بازگشتند.
هوشنگ اعظمی در سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ به مبارزه سیاسی روی آورد. درسال ۱۳۳۸ در دانشگاه پزشکی اصفهان مشغول تحصیل شد. وی پس از موفقیت در اتمام دوره پزشکی به زادگاهش خرم آباد بازگشت و در این شهر نیز فعالیتهای سیاسی خود را ادامه داد. وی در دوران دانشجویی و در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ با سازمان دانشجویان جبهه ملی فعالیت میکرد و در این دوره چند بار توسط حکومت پهلوی دستگیر و راهی زندان شد. او در این مقطع با گروه بیژن جزنی آشنا میشود و نقش برجستهای در متشکل کردن مبارزان انقلابی استان لرستان ایفا میکند. بهدنبال دستگیری بیژن جزنی و یارانش در تهران، او مبارزات را ادامه میدهد. در تابستان سال ۱۳۴۹، دوباره دستگیر و به زندان قزل قلعه تهران منتقل گردید که پس از چندین ماه آزاد شد. وی در خرداد سال ۱۳۵۳، به قصد شروع مبارزه مسلحانه در کوههای لرستان، مخفی شد و در ۲۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۵ در یک درگیری با نیروهای ساواک کشته شد. ساواک به دلیل جلوگیری از شورش احتمالی مردم، خبر مرگ وی را اعلام نکرد و این مسئله باعث شد چند ماه پس از انقلاب ۱۳۵۷، در اسناد بدست آمده از بیمارستان شهدای عشایر خرم آباد زمان و نحوه مرگ وی مشخص شود.
http://drsargolzaei.com/images/Hoshang_Azami-e-LorestaniDeath_Notices.jpg
#شعر
#گنجشکک_اشی_مشی
چه مهربانانه سر می بردمان قصّاب!
برایمان لطیفه می گوید و می خنداندمان هر شب
گوشت گوسپندان شاد خوشتر آمده به ذائقه ی ارباب!
@drsargolzaei
#گنجشکک_اشی_مشی
چه مهربانانه سر می بردمان قصّاب!
برایمان لطیفه می گوید و می خنداندمان هر شب
گوشت گوسپندان شاد خوشتر آمده به ذائقه ی ارباب!
@drsargolzaei
#شعر
#نقد_حال_ما
به ریش ما بخندید سروران!
ما همان ابلهان لطیفه ها هستیم!
به گردن کلفتی پول می دهیم که مالمان را بدزدد و تن و روحمان را بخراشد
به پیکی انعام می دهیم که اخبار دروغ را به گوشمان بخواند
و به قصه گویی که با داستان های دروغ بخواباندمان
ما چه شیرین با آواز "خر برفت و خر برفت" ریسه می رویم!
ما چه قدر نازنینیم!
@drsargolzaei
#نقد_حال_ما
به ریش ما بخندید سروران!
ما همان ابلهان لطیفه ها هستیم!
به گردن کلفتی پول می دهیم که مالمان را بدزدد و تن و روحمان را بخراشد
به پیکی انعام می دهیم که اخبار دروغ را به گوشمان بخواند
و به قصه گویی که با داستان های دروغ بخواباندمان
ما چه شیرین با آواز "خر برفت و خر برفت" ریسه می رویم!
ما چه قدر نازنینیم!
@drsargolzaei
#شعر
#سقط
و من در اذان مغرب غروب جمعه
از مادری که زخم تاریخ نام داشت
سقط شدم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#سقط
و من در اذان مغرب غروب جمعه
از مادری که زخم تاریخ نام داشت
سقط شدم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت یازدهم
فاطمه علمدار: جالب است شما فرمودید که عشق در نهایت به ناکامی منجر میشود. دوباتن خیلی تعریف رمانتیکی از خیانت میدهد؛ یعنی در این کتاب کاملا خیانت را در مبحث دوست داشتن میبرد و میگوید آدم باید خیلی به شخص مقابل علاقه مند باشد که بخواهد رنج خیانت را تحمل کند؛ ولی در فرهنگ ما خیانت را به تنوع طلبی و بیشتر همان عشق جنسی نسبت میدهیم؛ یعنی در عین اینکه عشق را مقدس میدانیم و دور آن هاله میکشیم، ولی خیانت را خیلی راحت ناگهان شیفت میدهیم و وارد تعریف عشق جنسی میکنیم. این تعریف از خیانت چیست؟
دکتر سرگلزایی: دقیقا به همین شکل که گفتم ژنها تنوع دارند، فرهنگ تنوّع دارد، عشق تنوّع دارد و خیانتها هم تنوع دارند. واقعا خیانت یک شکل تک الگویی ندارد. یکی از الگوهایش کاملا جنسی است؛ مثلا مردی ۴۷ ساله شده و همسرش هم یک سال از او بزرگ تر است. آن موقع که ازدواج کردند هر دو از نظر جنسی شبیه هم بودند؛ ولی الان خانم ۴۸ ساله شده و سه بار زایمان کرده و پانزده کیلو اضافه وزن آورده. حالا این آقا یک همکار دارد که ۲۷ ساله است و همۀ کشش جنسی این آقا او را میخواهد و وقتی وارد رابطه میشود فقط سکس را میخواهد ولی می گوید من تازه عشق را کشف کرده ام چون ما آدمها خیلی وقتها نمیتوانیم خیلی عریان با خودمان مواجه شویم؛ چون اگر عریان با خودمان مواجه شویم احساس بدی پیدا می کنیم. گفتن این که ما با هم فرزندآوری را انتخاب کردیم ولی بار سه تا زایمان را فقط او کشیده. حالا بیست کیلو اضافه وزن دارد و خیلی ویژگیهای بدنش تغییر کرده و من زن جوان تر و خوش اندام تری را می خواهم ایجاد احساس گناه میکند. اینجا این آقا شروع میکند کلکسیون جمع کردن از همسرش که «من برایش این کار کردم»، «برایش آن کار کردم»، «او این کار را کرده»، «من را درک نکرده»، «من درک نشده هستم» ؛ اگر از من بپرسید نظر من این است که بخش زیادی از رابطههای خارج زناشویی هم به واسطۀ همین عشق جنسی صورت میگیرند اما این همۀ رابطههای خارج زناشویی نیست.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#تنهایی_ات_را_بپذیر
مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:
قسمت یازدهم
فاطمه علمدار: جالب است شما فرمودید که عشق در نهایت به ناکامی منجر میشود. دوباتن خیلی تعریف رمانتیکی از خیانت میدهد؛ یعنی در این کتاب کاملا خیانت را در مبحث دوست داشتن میبرد و میگوید آدم باید خیلی به شخص مقابل علاقه مند باشد که بخواهد رنج خیانت را تحمل کند؛ ولی در فرهنگ ما خیانت را به تنوع طلبی و بیشتر همان عشق جنسی نسبت میدهیم؛ یعنی در عین اینکه عشق را مقدس میدانیم و دور آن هاله میکشیم، ولی خیانت را خیلی راحت ناگهان شیفت میدهیم و وارد تعریف عشق جنسی میکنیم. این تعریف از خیانت چیست؟
دکتر سرگلزایی: دقیقا به همین شکل که گفتم ژنها تنوع دارند، فرهنگ تنوّع دارد، عشق تنوّع دارد و خیانتها هم تنوع دارند. واقعا خیانت یک شکل تک الگویی ندارد. یکی از الگوهایش کاملا جنسی است؛ مثلا مردی ۴۷ ساله شده و همسرش هم یک سال از او بزرگ تر است. آن موقع که ازدواج کردند هر دو از نظر جنسی شبیه هم بودند؛ ولی الان خانم ۴۸ ساله شده و سه بار زایمان کرده و پانزده کیلو اضافه وزن آورده. حالا این آقا یک همکار دارد که ۲۷ ساله است و همۀ کشش جنسی این آقا او را میخواهد و وقتی وارد رابطه میشود فقط سکس را میخواهد ولی می گوید من تازه عشق را کشف کرده ام چون ما آدمها خیلی وقتها نمیتوانیم خیلی عریان با خودمان مواجه شویم؛ چون اگر عریان با خودمان مواجه شویم احساس بدی پیدا می کنیم. گفتن این که ما با هم فرزندآوری را انتخاب کردیم ولی بار سه تا زایمان را فقط او کشیده. حالا بیست کیلو اضافه وزن دارد و خیلی ویژگیهای بدنش تغییر کرده و من زن جوان تر و خوش اندام تری را می خواهم ایجاد احساس گناه میکند. اینجا این آقا شروع میکند کلکسیون جمع کردن از همسرش که «من برایش این کار کردم»، «برایش آن کار کردم»، «او این کار را کرده»، «من را درک نکرده»، «من درک نشده هستم» ؛ اگر از من بپرسید نظر من این است که بخش زیادی از رابطههای خارج زناشویی هم به واسطۀ همین عشق جنسی صورت میگیرند اما این همۀ رابطههای خارج زناشویی نیست.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Forwarded from لیلی فرهادپور | Lily Farhadpour (Lily Farhadpour)
سینماتِک خوانش برگزار میکند؛
سینما سایکو؛ پی (π)، ساختهی دارن آرنوفسکی.
تحلیلگر: دکتر محمدرضا سرگلزایی.
پنجشنبه، 18 مرداد.
خرید بلیط از آدرس: https://www.tiwall.com/cinematheque/pi
سینما سایکو؛ پی (π)، ساختهی دارن آرنوفسکی.
تحلیلگر: دکتر محمدرضا سرگلزایی.
پنجشنبه، 18 مرداد.
خرید بلیط از آدرس: https://www.tiwall.com/cinematheque/pi
Forwarded from مرکز تخصصی هیپنوتیزم اریکسونی، انالپی و هیپنوآنالیز
کارگاه عملی روانکاوی یونگی وتحلیل رویا
دکترسرگلزایی
از 15مرداد روزهای دوشنبه 15تا17 طی8ساعت
09123336716- 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
دکترسرگلزایی
از 15مرداد روزهای دوشنبه 15تا17 طی8ساعت
09123336716- 88063547
لینک عضویت درگروه کارگاههای دکترسرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#یادداشت
#هر_چه_شما_بفرمایید_خوب_است!
به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطه ( ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی )
چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم. از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم. این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.
در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".
جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#هر_چه_شما_بفرمایید_خوب_است!
به مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطه ( ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵ هجری شمسی )
چند سال پیش از من دعوت شد برای گروهی از مشاوران آموزش و پرورش سخنرانی کنم. از دوستی که مسؤول برنامه بود و برای دعوت به سخنرانی به من تلفن زده بود پرسیدم که مایلند درباره چه موضوعی صحبت کنم و آن دوست پاسخ داد: "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید، هر چه شما بفرمایید خوب است!" ؛ اتفاقاً سخنرانی من همزمان شد با سالگرد امضای "فرمان مشروطه" و من از این حُسن تصادف استفاده کردم و راجع به این صحبت کردم که نزدیک به یکصد و سه سال از انقلاب مشروطه گذشته است و هنوز بعضی از ما اهمیت مشروطیت را درنیافته ایم. این که امروز به من بگویید "هر چه شما بفرمایید خوب است" و "راجع به هر موضوعی که خودتان صلاح می دانید صحبت بفرمایید" باعث می شود که شما نتوانید بر عملکرد من نظارت کنید.
در جامعه، هنگامی که به کسی "وکالت" می دهیم که چند پله بالاتر از دیگران بنشیند و با این وکالت، فرصت و قدرت بیشتری به او تفویض می کنیم باید "نظارت" بیشتری نیز بر او اعمال کنیم. دادن چنین "ولایتی" بر من، نشان می دهد که این جمع، نه دارای "طرح و برنامه" است و نه دارای "ارزیابی".
جامعه ای که به کسی قدرت و فرصت این را بدهد که بدون برنامه و نظارت عمل کند هنوز در دوران فتحعلیشاه قاجار به سر می برد و چنین جامعه ای باید منتظر تکرار عهدنامه ترکمانچای باشد؛ به قول حافظ:
هر چند کآزمودم، از وی نبود سودم
مَنْ جَرَّبَ المُجرَّبْ حَلّتْ بِهِ النِّدامَة
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#آهنگ
#ازخون_جوانان_وطن_لاله_دمیده
نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای #عارف_قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شدهاست. این تصنیف برای شهدای انقلاب #مشروطیت سروده شده است، انقلابی که قرار بود با تاسیس عدالتخانه و مجلس شورای ملی قدرت را چارچوب مند کند و از زیاده روی و "مبسوط الید" بودن "شاه" جلوگیری کند. این اشعار اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش (یکی از قهرمانان شاهنامه که مظلومانه به قتل رسید و رستم سیستانی به خونخواهی او برخاست)، گلهای لاله روئیدهاست.
عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آوردهاست: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شدهاست. بواسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.»
خوانندگان زیادی این تصنیف را خوانده اند اما یکی از بهترین اجراها مربوط می شود به اجرای #گروه_شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی و به خوانندگی محمدرضا #شجریان در سال 1351. البته در سال 1358 شجریان بار دیگر این تصنیف را با گروه پایور و با تغییراتی اجرا کرد.
@drsargolzaei
#ازخون_جوانان_وطن_لاله_دمیده
نام هفتمین و مشهورترین تصنیف از مجموعه سرودههای #عارف_قزوینی است. این تصنیف با نامهای «راز دل» و «هنگام می» نیز شناخته شدهاست. این تصنیف برای شهدای انقلاب #مشروطیت سروده شده است، انقلابی که قرار بود با تاسیس عدالتخانه و مجلس شورای ملی قدرت را چارچوب مند کند و از زیاده روی و "مبسوط الید" بودن "شاه" جلوگیری کند. این اشعار اشاره به افسانهای دارد که از قطرات خون سیاوش (یکی از قهرمانان شاهنامه که مظلومانه به قتل رسید و رستم سیستانی به خونخواهی او برخاست)، گلهای لاله روئیدهاست.
عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمهای بر این تصنیف، آوردهاست: «این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شدهاست. بواسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده است.»
خوانندگان زیادی این تصنیف را خوانده اند اما یکی از بهترین اجراها مربوط می شود به اجرای #گروه_شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی و به خوانندگی محمدرضا #شجریان در سال 1351. البته در سال 1358 شجریان بار دیگر این تصنیف را با گروه پایور و با تغییراتی اجرا کرد.
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نبوغ_و_روشنفکر_ایرانی
❓پرسش:
سلام و خسته نباشید و تشکر از حوصله ی شما در خواندن و جواب دادن به ایمیل ها
اقای دکتر چند وقتی هستش که برای من سوال پیش آمده که چرا و چگونه یک پزشک مثل فروید می تواند وارد یک حوزه ای بشود که اصلاً هیچ ارتباط تحصیلی با واحد هایی که در دانشگاه پاس کرده است ندارد و چگونه تاریخ و فرهنگ را در روان انسان جستجو کند و یک مکتب جدیدی به وجود آورد و آیا شما اطلاع ندارید چگونه مطالعه می کرده و چگونه این ایده و نبوغ به وجود آمد ؟ و یا کارل مارکس چگونه ایده گرفته در مورد نظریه اش ؟ ایا انسان های خاصی بود ه اند؟ یا تحصیلات میان رشته ای داشتند؟ این خلاقیت را چگونه باید شرح داد؟ و چرا در کشور ما در صد سال گذشته و یا بیشتر، روشنفکران ما نتوانستند تاریخ ساز باشند؟ و چرا سرگلزایی ها و دیگر روشنفکران ما تاریخ ساز نمی شوند؟ ( البته همیشه روشنفکران از عوام جامعه انتقاد می کنند این بار من از روشنفکران انتقاد می کنم شما چرا نشدید فروید و یونگ و آلبرت اینشتین ؟ ) لطفاً در مورد خلاقیت و میان رشته ای توضیح بدهید و چه باید کرد برای خلاقیت در جامعه... و امّا آخرین سوال به نظر می رسد بیشتر افرادی مثل فروید و یونگ و آلبرت انشتین و داروین و دیگران بیشتر در قرن هجدهم تا بیستم بوده اند و نسل این گونه افراد نابغه در عصر کنونی کمتر دیده می شود آیا آموزش عصر مدرن نمی گذارد این چنین افرادی به وجود آیند ؟ یا من اشتباه می کنم؟ کمال تشکر از شما که ایمیل من را جواب می دهید
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که طبق تنها کتاب مستدلّی که در باب مقایسهٔ هوش ملّت های مختلف منتشر شده است رتبهٔ هوش ایرانیان رتبهٔ نود و چهارم در جهان است، لذا انتظار نداشته باشید که ایرانیان دستاوردهای جهانی بزرگی داشته باشند. به طور قطع هوش بنده بسیار از هوش اینشتین پایین تر است و نیز از هوش داروین، مارکس، فروید و یونگ.
منبع:
Richard Lynn and Tatu Vanhanen
IQ and the Wealth of Nations (2002)
دوّم این که در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم همهٔ افراد تحصیلکرده با فلسفه، تئاتر و موسیقی کلاسیک مأنوس و مشهور بوده اند. بستر فرهنگی این افراد با روشنفکران ایرانی که از خانواده های سنّتی برآمده اند و سال ها درگیر باورها و مناسک مذهبی بوده اند متفاوت است.
سوّم این که از قرن بیستم به بعد تحقیقات در حوزهٔ علوم تجربی آنقدر پیشرفته و پر هزینه شده اند که هیچ فردی به تنهایی نمی تواند دستاورد علمی بزرگی ارائه دهد، بلکه تیم ها و دپارتمان ها و مراکز پژوهشی ارائه دهندهٔ دستاوردهای عظیم علمی هستند. امّا در حوزه علوم انسانی قطعاً در قرن بیستم و بیست و یکم نوابغ و تئوریسین های برجسته ای داشته ایم. برای نمونه می توانم میشل فوکو، ژاک دریدا، الوین تافلر، راسل ایکاف، پیتر دراکر، ژان بودریلا و نوآم چامسکی را نام ببرم.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
#نبوغ_و_روشنفکر_ایرانی
❓پرسش:
سلام و خسته نباشید و تشکر از حوصله ی شما در خواندن و جواب دادن به ایمیل ها
اقای دکتر چند وقتی هستش که برای من سوال پیش آمده که چرا و چگونه یک پزشک مثل فروید می تواند وارد یک حوزه ای بشود که اصلاً هیچ ارتباط تحصیلی با واحد هایی که در دانشگاه پاس کرده است ندارد و چگونه تاریخ و فرهنگ را در روان انسان جستجو کند و یک مکتب جدیدی به وجود آورد و آیا شما اطلاع ندارید چگونه مطالعه می کرده و چگونه این ایده و نبوغ به وجود آمد ؟ و یا کارل مارکس چگونه ایده گرفته در مورد نظریه اش ؟ ایا انسان های خاصی بود ه اند؟ یا تحصیلات میان رشته ای داشتند؟ این خلاقیت را چگونه باید شرح داد؟ و چرا در کشور ما در صد سال گذشته و یا بیشتر، روشنفکران ما نتوانستند تاریخ ساز باشند؟ و چرا سرگلزایی ها و دیگر روشنفکران ما تاریخ ساز نمی شوند؟ ( البته همیشه روشنفکران از عوام جامعه انتقاد می کنند این بار من از روشنفکران انتقاد می کنم شما چرا نشدید فروید و یونگ و آلبرت اینشتین ؟ ) لطفاً در مورد خلاقیت و میان رشته ای توضیح بدهید و چه باید کرد برای خلاقیت در جامعه... و امّا آخرین سوال به نظر می رسد بیشتر افرادی مثل فروید و یونگ و آلبرت انشتین و داروین و دیگران بیشتر در قرن هجدهم تا بیستم بوده اند و نسل این گونه افراد نابغه در عصر کنونی کمتر دیده می شود آیا آموزش عصر مدرن نمی گذارد این چنین افرادی به وجود آیند ؟ یا من اشتباه می کنم؟ کمال تشکر از شما که ایمیل من را جواب می دهید
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اوّل این که طبق تنها کتاب مستدلّی که در باب مقایسهٔ هوش ملّت های مختلف منتشر شده است رتبهٔ هوش ایرانیان رتبهٔ نود و چهارم در جهان است، لذا انتظار نداشته باشید که ایرانیان دستاوردهای جهانی بزرگی داشته باشند. به طور قطع هوش بنده بسیار از هوش اینشتین پایین تر است و نیز از هوش داروین، مارکس، فروید و یونگ.
منبع:
Richard Lynn and Tatu Vanhanen
IQ and the Wealth of Nations (2002)
دوّم این که در اروپای قرن هجدهم و نوزدهم همهٔ افراد تحصیلکرده با فلسفه، تئاتر و موسیقی کلاسیک مأنوس و مشهور بوده اند. بستر فرهنگی این افراد با روشنفکران ایرانی که از خانواده های سنّتی برآمده اند و سال ها درگیر باورها و مناسک مذهبی بوده اند متفاوت است.
سوّم این که از قرن بیستم به بعد تحقیقات در حوزهٔ علوم تجربی آنقدر پیشرفته و پر هزینه شده اند که هیچ فردی به تنهایی نمی تواند دستاورد علمی بزرگی ارائه دهد، بلکه تیم ها و دپارتمان ها و مراکز پژوهشی ارائه دهندهٔ دستاوردهای عظیم علمی هستند. امّا در حوزه علوم انسانی قطعاً در قرن بیستم و بیست و یکم نوابغ و تئوریسین های برجسته ای داشته ایم. برای نمونه می توانم میشل فوکو، ژاک دریدا، الوین تافلر، راسل ایکاف، پیتر دراکر، ژان بودریلا و نوآم چامسکی را نام ببرم.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#سختکوشی
❓پرسش:
سلام استاد سرگلزایی
با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای شما
می خواستم بدانم چطور می توانم برای تغییر در بهره وری و بازدهی بیشتر در زندگی فردی ، انگیزه های لازم برای سخت کوشی و پایداری آن اقدام کنم؟ از طرفی بنا به تجربه شخصی ، فکر می کنم گرایش های آنیمایی در من بیشتر از گرایش های آنیموسی است
و دیگر این که آیا در فلسفه ی اخلاق ، سخت کوشی جزء فضیلت های اخلاقی محسوب میشود یا خیر؟
با تشکر و سپاس فراوان
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برای ایجاد یک الگوی رفتاری جدید باید مدل همانندسازی جدیدی پیدا کنید (تغییر در تصویر ایده آل مرجع)، عضویت و روابط بین فردی خود را تغییر دهید (تغییر در گروه مرجع) و رفتار خود را طبق الگوهای رفتاردرمانی رصد و مدیریت کنید (تغییر در برنامهٔ مرجع) .
در فلسفهٔ اخلاق رواقی مسلکی (آنیموسی) سختکوشی جزو فضیلت های اخلاقی است، در حالی که در فلسفهٔ اخلاق کلبی مسلکی (آنیمایی) سختکوشی جزو فضیلت های اخلاقی نیست چنان که مولانا می گوید:
عارفان از دو جهان کاهل ترند
زان که بی شدیار خرمن می برند
کاهلی را کرده اند ایشان سند
کار ایشان را چو ایزد می کند
تندرست و پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
#سختکوشی
❓پرسش:
سلام استاد سرگلزایی
با آرزوی سلامتی و توفیق روز افزون برای شما
می خواستم بدانم چطور می توانم برای تغییر در بهره وری و بازدهی بیشتر در زندگی فردی ، انگیزه های لازم برای سخت کوشی و پایداری آن اقدام کنم؟ از طرفی بنا به تجربه شخصی ، فکر می کنم گرایش های آنیمایی در من بیشتر از گرایش های آنیموسی است
و دیگر این که آیا در فلسفه ی اخلاق ، سخت کوشی جزء فضیلت های اخلاقی محسوب میشود یا خیر؟
با تشکر و سپاس فراوان
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
برای ایجاد یک الگوی رفتاری جدید باید مدل همانندسازی جدیدی پیدا کنید (تغییر در تصویر ایده آل مرجع)، عضویت و روابط بین فردی خود را تغییر دهید (تغییر در گروه مرجع) و رفتار خود را طبق الگوهای رفتاردرمانی رصد و مدیریت کنید (تغییر در برنامهٔ مرجع) .
در فلسفهٔ اخلاق رواقی مسلکی (آنیموسی) سختکوشی جزو فضیلت های اخلاقی است، در حالی که در فلسفهٔ اخلاق کلبی مسلکی (آنیمایی) سختکوشی جزو فضیلت های اخلاقی نیست چنان که مولانا می گوید:
عارفان از دو جهان کاهل ترند
زان که بی شدیار خرمن می برند
کاهلی را کرده اند ایشان سند
کار ایشان را چو ایزد می کند
تندرست و پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#فمینیسم
❓پرسش:
به نظر میرسد به رغم تغییرات مدرنی که در جامعه داشته ایم، مردسالاری هنوز یکی از ویژگیهای اساسی جامعه ماست، حتی گاهی در بین مردان تحصیلکرده جامعه هم شاهد استفاده از گفتمان مردسالارانه برعلیه زنان هستیم. مردانی که حاضر به پذیرفتن نقشی برابر با همسر تحصیلکرده و شاغل خود در انجام کارهای خانه نیستند. دلیل این مسئله را چه میدانید؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
در جامعه ما تنها مردها نیستند که مردسالاری را بازتولید می کنند. در یک تحقیق میدانی که در کلاسهایم داشتم، از افراد خواستم که تخیّل شان را به کار بگیرند و مثل یک نمایش نامه نویس یا کارگردان، در مورد برخی مشاغل فکر کنند و یک مدیر صنعتی موفق، یک وکیل ماهر، یک جراح زبردست و... را در ذهن شان تصویر کنند. بین صد تا دویست پاسخی که از خانم ها دریافت کردم (خانم هایی که از نسل جوان بین ۳۰ تا ۵۰ ساله با تحصیلات بالای لیسانس و از طبقه متوسط شهر تهران هستند) بیش از نود درصد خانم ها در تخیّل شان مدیر صنعتی موفق، جراح موفق و وکیل موفق را مرد دیده بودند! در این انتخاب هیچ مرد یا قانونی دخالت نداشت. می خواهم بگویم که افکار و ذهنیّاتی بازتولید میشود که به اشتباه، ممکن است فکر کنیم مردان آن ها را می سازند درحالی که ما همه با هم داریم این کار را میکنیم. اگر تصور کنیم فمینیسم یعنی زنان در برابر مردان کاملاً دچار اشتباه شده ایم، چون این مسأله در یک سطح عمیق تری دارد بازتولید می شود. پرسش یک زن فمینیست باید این باشد که نهاد های حاکم دارند چه گفتمانی تولید می کنند؟ سینما دارد چی تولید می کند؟ صدا و سیما دارد چی تولید می کند؟ کتاب های درسی دارند چی تولید می کنند؟ بخش مهمی از بازتولید «سکسیسم» (تبعیض جنسی) تحت تاثیر نهادهای رسمی است. زنان و مردان هر دو بازیگر این نمایش هستند و به اندازهٔ هم در این نمایش مسؤول هستند، نمایشی که کارگردان آن نهادهای کلان فرهنگی-سیاسی هستند. وقتی آمار جراحی زیبایی زنان در کشور ما اینقدر بالاست، زنانی که برای این که «جنسیتشان» خریدار داشته باشد چندین برابر مردها تن به جراحی زیبایی می دهند و درد می کشند، چطور می توانند طرفدار حقوق زنان باشند؟! زنانی که بالاترین سرانهٔ مصرف لوازم آرایشی در جهان را دارند چگونه می توانند ادعای فمینیست بودن داشته باشند؟!
وقتی نود درصد زن های جامعهٔ ما مدیر، دندانپزشک و خلبان مرد را ترجیح می دهند، چطور مردان ما نگاه مردسالارانه نداشته باشند؟! الآن ممکن است در دیدگاه بسیاری از مردان تحصیلکرده سکسیسم وجود داشته باشد اما چند درصد از زنان تحصیلکرده ما این نگاه را ندارند؟ اغلب مردهایی که این نگاه جنسیت محور را دارند ادعای فمینیست بودن ندارند امّا بخش زیادی از زنانی که ادعا می کنند فمینیست هستند، وقتی به عمل شان نگاه کنی، می بینی که به همان اندازهٔ مردهای ما، مردباورند. بنابراین من اصلاً نمی خواهم بگویم مردهای ما نگاه مردسالار ندارند، من می خواهم بگویم اغلب زنان ما نیز مردسالار هستند، پس مسئلهٔ اصلی در فرهنگ و ساختار سیاسی اجتماعی ماست. جنبش فمینیسم نباید تبدیل به نبرد زنان علیه مردان شود، بلکه باید جنبش یک پارادایم، یک ایدئولوژی و یک انتخاب علیه پارادیم، ایدئولوژی و انتخاب دیگر باشد.
T.me/drsargolzaei
#فمینیسم
❓پرسش:
به نظر میرسد به رغم تغییرات مدرنی که در جامعه داشته ایم، مردسالاری هنوز یکی از ویژگیهای اساسی جامعه ماست، حتی گاهی در بین مردان تحصیلکرده جامعه هم شاهد استفاده از گفتمان مردسالارانه برعلیه زنان هستیم. مردانی که حاضر به پذیرفتن نقشی برابر با همسر تحصیلکرده و شاغل خود در انجام کارهای خانه نیستند. دلیل این مسئله را چه میدانید؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
در جامعه ما تنها مردها نیستند که مردسالاری را بازتولید می کنند. در یک تحقیق میدانی که در کلاسهایم داشتم، از افراد خواستم که تخیّل شان را به کار بگیرند و مثل یک نمایش نامه نویس یا کارگردان، در مورد برخی مشاغل فکر کنند و یک مدیر صنعتی موفق، یک وکیل ماهر، یک جراح زبردست و... را در ذهن شان تصویر کنند. بین صد تا دویست پاسخی که از خانم ها دریافت کردم (خانم هایی که از نسل جوان بین ۳۰ تا ۵۰ ساله با تحصیلات بالای لیسانس و از طبقه متوسط شهر تهران هستند) بیش از نود درصد خانم ها در تخیّل شان مدیر صنعتی موفق، جراح موفق و وکیل موفق را مرد دیده بودند! در این انتخاب هیچ مرد یا قانونی دخالت نداشت. می خواهم بگویم که افکار و ذهنیّاتی بازتولید میشود که به اشتباه، ممکن است فکر کنیم مردان آن ها را می سازند درحالی که ما همه با هم داریم این کار را میکنیم. اگر تصور کنیم فمینیسم یعنی زنان در برابر مردان کاملاً دچار اشتباه شده ایم، چون این مسأله در یک سطح عمیق تری دارد بازتولید می شود. پرسش یک زن فمینیست باید این باشد که نهاد های حاکم دارند چه گفتمانی تولید می کنند؟ سینما دارد چی تولید می کند؟ صدا و سیما دارد چی تولید می کند؟ کتاب های درسی دارند چی تولید می کنند؟ بخش مهمی از بازتولید «سکسیسم» (تبعیض جنسی) تحت تاثیر نهادهای رسمی است. زنان و مردان هر دو بازیگر این نمایش هستند و به اندازهٔ هم در این نمایش مسؤول هستند، نمایشی که کارگردان آن نهادهای کلان فرهنگی-سیاسی هستند. وقتی آمار جراحی زیبایی زنان در کشور ما اینقدر بالاست، زنانی که برای این که «جنسیتشان» خریدار داشته باشد چندین برابر مردها تن به جراحی زیبایی می دهند و درد می کشند، چطور می توانند طرفدار حقوق زنان باشند؟! زنانی که بالاترین سرانهٔ مصرف لوازم آرایشی در جهان را دارند چگونه می توانند ادعای فمینیست بودن داشته باشند؟!
وقتی نود درصد زن های جامعهٔ ما مدیر، دندانپزشک و خلبان مرد را ترجیح می دهند، چطور مردان ما نگاه مردسالارانه نداشته باشند؟! الآن ممکن است در دیدگاه بسیاری از مردان تحصیلکرده سکسیسم وجود داشته باشد اما چند درصد از زنان تحصیلکرده ما این نگاه را ندارند؟ اغلب مردهایی که این نگاه جنسیت محور را دارند ادعای فمینیست بودن ندارند امّا بخش زیادی از زنانی که ادعا می کنند فمینیست هستند، وقتی به عمل شان نگاه کنی، می بینی که به همان اندازهٔ مردهای ما، مردباورند. بنابراین من اصلاً نمی خواهم بگویم مردهای ما نگاه مردسالار ندارند، من می خواهم بگویم اغلب زنان ما نیز مردسالار هستند، پس مسئلهٔ اصلی در فرهنگ و ساختار سیاسی اجتماعی ماست. جنبش فمینیسم نباید تبدیل به نبرد زنان علیه مردان شود، بلکه باید جنبش یک پارادایم، یک ایدئولوژی و یک انتخاب علیه پارادیم، ایدئولوژی و انتخاب دیگر باشد.
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
برای استفادهٔ عزیزانی که امکان شرکت حضوری در کلاس های دکتر سرگلزایی را ندارند یک دورهٔ آنلاین مدیریت درون(مدیریت خشم، مدیریت خُلق منفی و مدیریت استرس) توسط سایت آموزشی «مکتبخونه» ارائه شده است.
لینک درسگفتار مذکور:
http://bit.ly/2KzGQwn
لینک درسگفتار مذکور:
http://bit.ly/2KzGQwn
مکتبخونه
آموزش مدیریت درون (مدیریت خشم، استرس و افسردگی) - مکتب خونه
مدیریت درون شامل مدیریت خشم، استرس و افسردگی میباشد.
#معرفی_کتاب
نام کتاب : #نغمه_هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )
نویسنده : #آرش_رمضانی
با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی
نشر : روزنه
جایی خوانده بودم ، مرده شورها زندگی را بهتر می فهمند . وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی دانم هایش دور بزند و به جای خلق زیستن های ویترینی ، تلخی آن را کشف کند و غرقش شود .
کتاب " نغمه های آن سوی دیوار " از فراموش شدگانی می گوید که تقدیرشان از همان کودکی با رنج و ریاضت رقم می خورد و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب پلی معلق که سلول را به آن سوی میله ها وصل می کند ، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .
در پاراگراف های کوتاه اما عمیق " آرش رمضانی " خبری از ژست و نقاب هایی که می خواهند قهرمان های سر بر آورده از دل محرومیت ها را به رخ عوام بکشند نیست ،خبری از آن هایی نیست که در کارتن های کنار خیابان به دنیا می آیند ، نبوغ شان کشف می شود ، بر گردن شان مدال قهرمانی می اندازند ، مردم برای شان کف می زنند و مبهوت از این همه معجزه گری هستی امیدوار تر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می نشینند .
رمضانی همان چیزی را روایت می کند که باید باشد و همانی را به تصویر می کشد که هست ، وجود دارد ، اما نمی بینیم ، نمی خواهیم که ببینیم .
چه کسی حال و حوصله دارد به عبور خسته کارگر خمیده ، اتو نکشیده و عطر نزده از خیابان دقیق شود ، مردی که در سرزمین ثروت ، ارزشمندترین سرمایه اش ، دفترچه صد برگ دوخته شده از ده ها نامه خوانده نشده برای دختر هرگز متولد نشده است . مرد همه نامه ها را یک به یک برای "آرش "در زندان خوانده است .
چه کسی حاضر است دل به حرف های یک فیلسوف زندانی دهد ؟، کسی که نویسنده این کتاب او را کاشف می نامد :
"کاشف هبوط آدم از دل محرومیت "
چه کسی باور می کند آن سوی میله ها میان موسیقی زد و خوردهای اوباش و دشنام و هیاهوهای دلخراشی که به گوش می رسد ، محکومینی وجود دارند که سازشان را با ریتم هستی کوک می کنند ، شاعر می شوند ، خیال می بافند ، رویا می سازند و رنج برای شان شیرین می شود .
نویسنده کتاب " نغمه هایی از پشت دیوار " در سیاه ترین نقطه شب ردی از نور و روشنی را پیدا می کند و نشان مان می دهد .
او به ما هشدار می دهد : اگر بپذیریم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی که ما نیز در آن زندگی می کنیم ، بر دوش مجرم ها و خانواده های شان قرار دارد ، باید هوش و حواسمان به شیوه نگرش و تفکر آن ها به جهان هم باشد که در غیر این صورت قربانی آوار سهمناکی خواهیم شد .
آرش رمضانی در" نغمه های پشت دیوار " اثبات می کند که طبقه فرودست و زخم خورده ، را هم می توان به این سوی حصارها دعوت کرد .
فقط کافی است برای آن ها هم در میان دلمشغولی های مان جایی باز کنیم . او از مجرمانی می گوید که راز گل سرخ را نوشیده اند ، صد سال تنهایی مارکز را زندگی کرده اند ، زمان از دست رفته پروست را می شناسند ، با رباعیات خیام تا مرز تحقق خویشتن و لمس تجربه اوج رسیده اند و به تراژدی زندگی زهرخندی به تلخی بوف کور هدایت زده اند اما اول و آخر زندگی شان تریاک و شیشه و کریستال است .
روان شناس زندان با زیرکی و نازکی طبع در روایت های مردان زندانی ، تیپ های شخصیتی مرسوم در جامعه ما را هم به تصویر می کشد که می توان با نقطه نظرات تحلیل آرکه تایپی نیز به آن نگاه کرد و نمونه آرکه تایپ هایی مانند کینه توزی و خشم پوزیدونی نادعلیزاده ، عاشقانه های دیونیزوسی لاهوتی ، خستگی ناپذیری آرسی وحید و استاد کاری هفائیستوسی حیدرزاده را در آنها دید. آن هایی هم که پشت حصار محبوسند ، نمونه ای کوچک از جامعه ما را به تصویر می کشند که اگر غم نان نبود و مهر و عدل جهان بیش از این حرف ها وجود داشت ، شاید باد نقاب های آن سوی حصاری ها را با خودش نمی برد و سرنوشت دیگری انتظارشان را می کشید .
" نغمه های پشت دیوار " ما را از سبکباری و ساحل امن روزمرگی های مان جدا میکند و به تلاطم ها و نا امنی ها کشتی شکستگان می کشاند ، رنج نامه هایی که از آن سوی میله های می آیند و به ما می گویند اگر قرار است امروز خوشی فقط سهم ما باشد شاید فردا ، زمانه ای نه چندان دور سهم خوشی های کودکانی که با اشک و فقر و رنج می آیند و تمام دنیای شان دیوار زندان می شود را از کاسه های مان بر دارد و ما را ، هم سفره رنج آن ها کند .
پس از ورق زدن " نغمه هایی از پشت دیوار " به این ساحل امن که روی آن ایستاده ایم ، شک می کنم : شبیه به همانی که "رضا براهنی " می گوید :
جهان مرده ی بی بال و بی پرنده ی من
به جاودانگی آفتاب شکاک است
من از کرانه ی سایه
به سوی خانه نرفتم
من از میانه ی ظلمت
درون تیره ترین عمق ها فرو رفتم
و نور را نشنیدم
#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/lk.jpg
نام کتاب : #نغمه_هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )
نویسنده : #آرش_رمضانی
با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی
نشر : روزنه
جایی خوانده بودم ، مرده شورها زندگی را بهتر می فهمند . وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی دانم هایش دور بزند و به جای خلق زیستن های ویترینی ، تلخی آن را کشف کند و غرقش شود .
کتاب " نغمه های آن سوی دیوار " از فراموش شدگانی می گوید که تقدیرشان از همان کودکی با رنج و ریاضت رقم می خورد و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب پلی معلق که سلول را به آن سوی میله ها وصل می کند ، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .
در پاراگراف های کوتاه اما عمیق " آرش رمضانی " خبری از ژست و نقاب هایی که می خواهند قهرمان های سر بر آورده از دل محرومیت ها را به رخ عوام بکشند نیست ،خبری از آن هایی نیست که در کارتن های کنار خیابان به دنیا می آیند ، نبوغ شان کشف می شود ، بر گردن شان مدال قهرمانی می اندازند ، مردم برای شان کف می زنند و مبهوت از این همه معجزه گری هستی امیدوار تر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می نشینند .
رمضانی همان چیزی را روایت می کند که باید باشد و همانی را به تصویر می کشد که هست ، وجود دارد ، اما نمی بینیم ، نمی خواهیم که ببینیم .
چه کسی حال و حوصله دارد به عبور خسته کارگر خمیده ، اتو نکشیده و عطر نزده از خیابان دقیق شود ، مردی که در سرزمین ثروت ، ارزشمندترین سرمایه اش ، دفترچه صد برگ دوخته شده از ده ها نامه خوانده نشده برای دختر هرگز متولد نشده است . مرد همه نامه ها را یک به یک برای "آرش "در زندان خوانده است .
چه کسی حاضر است دل به حرف های یک فیلسوف زندانی دهد ؟، کسی که نویسنده این کتاب او را کاشف می نامد :
"کاشف هبوط آدم از دل محرومیت "
چه کسی باور می کند آن سوی میله ها میان موسیقی زد و خوردهای اوباش و دشنام و هیاهوهای دلخراشی که به گوش می رسد ، محکومینی وجود دارند که سازشان را با ریتم هستی کوک می کنند ، شاعر می شوند ، خیال می بافند ، رویا می سازند و رنج برای شان شیرین می شود .
نویسنده کتاب " نغمه هایی از پشت دیوار " در سیاه ترین نقطه شب ردی از نور و روشنی را پیدا می کند و نشان مان می دهد .
او به ما هشدار می دهد : اگر بپذیریم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی که ما نیز در آن زندگی می کنیم ، بر دوش مجرم ها و خانواده های شان قرار دارد ، باید هوش و حواسمان به شیوه نگرش و تفکر آن ها به جهان هم باشد که در غیر این صورت قربانی آوار سهمناکی خواهیم شد .
آرش رمضانی در" نغمه های پشت دیوار " اثبات می کند که طبقه فرودست و زخم خورده ، را هم می توان به این سوی حصارها دعوت کرد .
فقط کافی است برای آن ها هم در میان دلمشغولی های مان جایی باز کنیم . او از مجرمانی می گوید که راز گل سرخ را نوشیده اند ، صد سال تنهایی مارکز را زندگی کرده اند ، زمان از دست رفته پروست را می شناسند ، با رباعیات خیام تا مرز تحقق خویشتن و لمس تجربه اوج رسیده اند و به تراژدی زندگی زهرخندی به تلخی بوف کور هدایت زده اند اما اول و آخر زندگی شان تریاک و شیشه و کریستال است .
روان شناس زندان با زیرکی و نازکی طبع در روایت های مردان زندانی ، تیپ های شخصیتی مرسوم در جامعه ما را هم به تصویر می کشد که می توان با نقطه نظرات تحلیل آرکه تایپی نیز به آن نگاه کرد و نمونه آرکه تایپ هایی مانند کینه توزی و خشم پوزیدونی نادعلیزاده ، عاشقانه های دیونیزوسی لاهوتی ، خستگی ناپذیری آرسی وحید و استاد کاری هفائیستوسی حیدرزاده را در آنها دید. آن هایی هم که پشت حصار محبوسند ، نمونه ای کوچک از جامعه ما را به تصویر می کشند که اگر غم نان نبود و مهر و عدل جهان بیش از این حرف ها وجود داشت ، شاید باد نقاب های آن سوی حصاری ها را با خودش نمی برد و سرنوشت دیگری انتظارشان را می کشید .
" نغمه های پشت دیوار " ما را از سبکباری و ساحل امن روزمرگی های مان جدا میکند و به تلاطم ها و نا امنی ها کشتی شکستگان می کشاند ، رنج نامه هایی که از آن سوی میله های می آیند و به ما می گویند اگر قرار است امروز خوشی فقط سهم ما باشد شاید فردا ، زمانه ای نه چندان دور سهم خوشی های کودکانی که با اشک و فقر و رنج می آیند و تمام دنیای شان دیوار زندان می شود را از کاسه های مان بر دارد و ما را ، هم سفره رنج آن ها کند .
پس از ورق زدن " نغمه هایی از پشت دیوار " به این ساحل امن که روی آن ایستاده ایم ، شک می کنم : شبیه به همانی که "رضا براهنی " می گوید :
جهان مرده ی بی بال و بی پرنده ی من
به جاودانگی آفتاب شکاک است
من از کرانه ی سایه
به سوی خانه نرفتم
من از میانه ی ظلمت
درون تیره ترین عمق ها فرو رفتم
و نور را نشنیدم
#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/lk.jpg
#اتحادیهٔ_خودشیفتگان
مصاحبهٔ محسن آزموده با دکتر محمّدرضا سرگلزایی دربارهٔ خودشیفتگی جمعی ما ایرانی ها
هفته نامهٔ کرگدن، ۱۳ مرداد ۱۳۹۷
این هفته در دکه های مطبوعات
@drsargolzaei
مصاحبهٔ محسن آزموده با دکتر محمّدرضا سرگلزایی دربارهٔ خودشیفتگی جمعی ما ایرانی ها
هفته نامهٔ کرگدن، ۱۳ مرداد ۱۳۹۷
این هفته در دکه های مطبوعات
@drsargolzaei