#یادداشت_هفته
#مدیریت_اطلاعات
اول- پیش از این در دو یادداشت #فوروارد_نکنید و #سرمایه_فرهنگی به این موضوع مهم پرداخته بودم که آثار هنری یک نقاش یا موسیقیدان و نیز نوشته های یک نویسنده برایش به اندازه اموال یک بانکدار یا گاوصندوق یک طلافروش مهم هستند و ارائه آن ها با اسم دیگری یا با حذف اسم آن ها مصداق سرقت است.
مرحوم استاد #شهریار این خاطره را تعریف می کردند که در جوانی که نخستین اشعارشان چاپ شده بود فردی خودش را شهریار معرفی می کرد و در کافه ها و پاتوق ها افراد را دور خودش جمع می کرد و اشعار شهریار را می خواند و توجه دریافت می کرد و از آن جا که وی فردی فخر فروش و پرافاده بود کسانی که وی را از نزدیک می دیدند درباره شهریار گمان بد پیدا می کردند. این ماجرا حتی باعث شده بود که نیما یوشیج پیام های شهریار را بی پاسخ بگذارد و دل نازک شهریار را برنجاند!
تا این که شهریار از ماجرا باخبر می شود و به پاتوق آن جوانک کذاب می رود و او را شرمسار می سازد و ماجرا ختم می شود.
در زمانه ما علاوه بر شهریارها و آن سارقان فرهنگی گروه سوّمی هم هستند که هر چه به دست شان برسد را فوروارد می کنند و در توسعه این سرقت، ناخواسته همکاری می کنند.
بارها اشعار اکبراکسیر به دستم رسیده است که زیر آن امضای مرحوم حسین پناهی را گذاشته اند، یا اشعار دکتر افشین یداللهی که زیر آن نام مولانا را گذاشته اند!
برای تشخیص اصالت یک مطلب کار سختی نیست که عنوان یا جمله شاخصی از آن را در موتور جستجوی google وارد کنیم و اصل و نَسَبش را در بیاوریم. فوروارد کردن مطلبی با امضای جعلی و پاسخ دادن که "نمی دانستم" عذر موجهی نیست!
نگذاریم عرصه فرهنگ و هنرمان چنان "دزد بازار" شود که دیگر به هیچ گزاره ای نتوانیم اعتماد کنیم. تلاش کنیم فضای باز شبکه های اجتماعی که "سانسورچی" و "داروغه" ندارد پاک بماند. پیش از این در یادداشت #سانسور_شایعه_سرمایه_اجتماعی به خطرات از بین رفتن اعتماد عمومی پرداخته ام.
دوم - اخبار و اطلاعات به خودی خود قیمت نمی خورند. ارزش اطلاعات به تأثیری که بر زندگی ما می گذارند وابسته است. اگر ما بدانیم که فردا فلان پل که در مسیر عبور و مرور ماست ریزش خواهد کرد بسیار مهم تر است تا بدانیم سیاره ای پنجاه برابر زمین در کهکشانی به فاصله هزار سال نوری با ما متلاشی شده است.
اگر حجم اخبار و اطلاعات دریافتی ما آن قدر زیاد باشد که ما فرصتی برای نقد، دسته بندی و هضم آن ها نداشته باشیم تنها وقت و انرژی خود را مصرف کرده ایم، خرید لباسی که اندازه تن ما نیست یا خرید دارویی که ربطی به بیماری ما ندارد چیزی جز ضرر است؟!
ما به عنوان "فوروارد کننده اطلاعات" مشغول پیشنهاد دادن یک "خوراک فکری" به دریافت کننده اطلاعات هستیم. "دیدنی بودن" یک کلیپ یا "حس خوب من" پس از خواندن یک مطلب، شرط کافی برای پیشنهاد دادن آن به دیگران نیست.
یک "فوروارد کننده ی مسؤول" از بین دیده ها و خوانده های یک هفته "مفید ترینش" را برمی گزیند و به "افراد ذیربط" ارسال می کند. آن چه برای یک فروشنده لباس مفید است با آن چه برای یک آشپز مفید است متفاوت است، اگر هر دوی این ها وقت خود را به یک نسبت صرف دیدن و خواندن مطالب مشابه می کنند یعنی اطلاعات درست مدیریت نشده است.
#دکترمحمدررضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مدیریت_اطلاعات
اول- پیش از این در دو یادداشت #فوروارد_نکنید و #سرمایه_فرهنگی به این موضوع مهم پرداخته بودم که آثار هنری یک نقاش یا موسیقیدان و نیز نوشته های یک نویسنده برایش به اندازه اموال یک بانکدار یا گاوصندوق یک طلافروش مهم هستند و ارائه آن ها با اسم دیگری یا با حذف اسم آن ها مصداق سرقت است.
مرحوم استاد #شهریار این خاطره را تعریف می کردند که در جوانی که نخستین اشعارشان چاپ شده بود فردی خودش را شهریار معرفی می کرد و در کافه ها و پاتوق ها افراد را دور خودش جمع می کرد و اشعار شهریار را می خواند و توجه دریافت می کرد و از آن جا که وی فردی فخر فروش و پرافاده بود کسانی که وی را از نزدیک می دیدند درباره شهریار گمان بد پیدا می کردند. این ماجرا حتی باعث شده بود که نیما یوشیج پیام های شهریار را بی پاسخ بگذارد و دل نازک شهریار را برنجاند!
تا این که شهریار از ماجرا باخبر می شود و به پاتوق آن جوانک کذاب می رود و او را شرمسار می سازد و ماجرا ختم می شود.
در زمانه ما علاوه بر شهریارها و آن سارقان فرهنگی گروه سوّمی هم هستند که هر چه به دست شان برسد را فوروارد می کنند و در توسعه این سرقت، ناخواسته همکاری می کنند.
بارها اشعار اکبراکسیر به دستم رسیده است که زیر آن امضای مرحوم حسین پناهی را گذاشته اند، یا اشعار دکتر افشین یداللهی که زیر آن نام مولانا را گذاشته اند!
برای تشخیص اصالت یک مطلب کار سختی نیست که عنوان یا جمله شاخصی از آن را در موتور جستجوی google وارد کنیم و اصل و نَسَبش را در بیاوریم. فوروارد کردن مطلبی با امضای جعلی و پاسخ دادن که "نمی دانستم" عذر موجهی نیست!
نگذاریم عرصه فرهنگ و هنرمان چنان "دزد بازار" شود که دیگر به هیچ گزاره ای نتوانیم اعتماد کنیم. تلاش کنیم فضای باز شبکه های اجتماعی که "سانسورچی" و "داروغه" ندارد پاک بماند. پیش از این در یادداشت #سانسور_شایعه_سرمایه_اجتماعی به خطرات از بین رفتن اعتماد عمومی پرداخته ام.
دوم - اخبار و اطلاعات به خودی خود قیمت نمی خورند. ارزش اطلاعات به تأثیری که بر زندگی ما می گذارند وابسته است. اگر ما بدانیم که فردا فلان پل که در مسیر عبور و مرور ماست ریزش خواهد کرد بسیار مهم تر است تا بدانیم سیاره ای پنجاه برابر زمین در کهکشانی به فاصله هزار سال نوری با ما متلاشی شده است.
اگر حجم اخبار و اطلاعات دریافتی ما آن قدر زیاد باشد که ما فرصتی برای نقد، دسته بندی و هضم آن ها نداشته باشیم تنها وقت و انرژی خود را مصرف کرده ایم، خرید لباسی که اندازه تن ما نیست یا خرید دارویی که ربطی به بیماری ما ندارد چیزی جز ضرر است؟!
ما به عنوان "فوروارد کننده اطلاعات" مشغول پیشنهاد دادن یک "خوراک فکری" به دریافت کننده اطلاعات هستیم. "دیدنی بودن" یک کلیپ یا "حس خوب من" پس از خواندن یک مطلب، شرط کافی برای پیشنهاد دادن آن به دیگران نیست.
یک "فوروارد کننده ی مسؤول" از بین دیده ها و خوانده های یک هفته "مفید ترینش" را برمی گزیند و به "افراد ذیربط" ارسال می کند. آن چه برای یک فروشنده لباس مفید است با آن چه برای یک آشپز مفید است متفاوت است، اگر هر دوی این ها وقت خود را به یک نسبت صرف دیدن و خواندن مطالب مشابه می کنند یعنی اطلاعات درست مدیریت نشده است.
#دکترمحمدررضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#مقاله
#مدیریت_اطلاعات
اول – پیش از این در دو یادداشت «فوروارد نکنید» و «سرمایه فرهنگی» به این موضوع مهم پرداختهبودم که آثار هنری یک نقاش یا موسیقیدان و نیز نوشتههای یک نویسنده برایش بهاندازه اموال یک بانکدار یا گاوصندوق یک طلافروش مهم هستند. همچنین ارائه آنها با اسم دیگری یا با حذف اسم آنها مصداق سرقت است.
مرحوم «استاد شهریار» این خاطره را تعریف میکردند که در جوانی که نخستین اشعارشان چاپ شدهبود فردی خودش را شهریار معرفی میکرد و در کافهها و پاتوقها افراد را دور خودش جمع میکرد و اشعار شهریار را میخواند و توجه دریافت میکرد و از آنجا که وی فردی فخرفروش و پرافاده بود کسانی که وی را از نزدیک میدیدند درباره شهریار گمان بد پیدا میکردند. این ماجرا حتی باعث شدهبود که «نیما یوشیج» پیامهای شهریار را بیپاسخ بگذارد و دل نازک شهریار را برنجاند!
تا این که شهریار از ماجرا باخبر میشود و به پاتوق آن جوانک کذاب میرود و او را شرمسار میسازد و ماجرا ختم میشود.
در زمانه ما علاوه بر شهریارها و آن سارقان فرهنگی گروه سوّمی هم هستند که هر چه به دستشان برسد را فوروارد و در توسعه این سرقت، ناخواسته همکاری میکنند.بارها اشعار «اکبر اکسیر» به دستم رسیدهاست که زیر آن امضای مرحوم «حسین پناهی» را گذاشتهاند، یا اشعار شادروان دکتر «افشین یداللهی» که زیر آن نام «مولانا» را گذاشتهاند!
برای تشخیص اصالت یک مطلب کار سختی نیست که عنوان یا جمله شاخصی از آن را در موتور جستجوی google وارد کنیم و اصل و نَسَبش را در بیاوریم. فوروارد کردن مطلبی با امضای جعلی و پاسخدادن که «نمیدانستم» عذر موجهی نیست...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#مدیریت #اطلاعات
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مدیریت_اطلاعات
اول – پیش از این در دو یادداشت «فوروارد نکنید» و «سرمایه فرهنگی» به این موضوع مهم پرداختهبودم که آثار هنری یک نقاش یا موسیقیدان و نیز نوشتههای یک نویسنده برایش بهاندازه اموال یک بانکدار یا گاوصندوق یک طلافروش مهم هستند. همچنین ارائه آنها با اسم دیگری یا با حذف اسم آنها مصداق سرقت است.
مرحوم «استاد شهریار» این خاطره را تعریف میکردند که در جوانی که نخستین اشعارشان چاپ شدهبود فردی خودش را شهریار معرفی میکرد و در کافهها و پاتوقها افراد را دور خودش جمع میکرد و اشعار شهریار را میخواند و توجه دریافت میکرد و از آنجا که وی فردی فخرفروش و پرافاده بود کسانی که وی را از نزدیک میدیدند درباره شهریار گمان بد پیدا میکردند. این ماجرا حتی باعث شدهبود که «نیما یوشیج» پیامهای شهریار را بیپاسخ بگذارد و دل نازک شهریار را برنجاند!
تا این که شهریار از ماجرا باخبر میشود و به پاتوق آن جوانک کذاب میرود و او را شرمسار میسازد و ماجرا ختم میشود.
در زمانه ما علاوه بر شهریارها و آن سارقان فرهنگی گروه سوّمی هم هستند که هر چه به دستشان برسد را فوروارد و در توسعه این سرقت، ناخواسته همکاری میکنند.بارها اشعار «اکبر اکسیر» به دستم رسیدهاست که زیر آن امضای مرحوم «حسین پناهی» را گذاشتهاند، یا اشعار شادروان دکتر «افشین یداللهی» که زیر آن نام «مولانا» را گذاشتهاند!
برای تشخیص اصالت یک مطلب کار سختی نیست که عنوان یا جمله شاخصی از آن را در موتور جستجوی google وارد کنیم و اصل و نَسَبش را در بیاوریم. فوروارد کردن مطلبی با امضای جعلی و پاسخدادن که «نمیدانستم» عذر موجهی نیست...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#مدیریت #اطلاعات
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei