🎥 زندگی زیباست.
🖌در یونان باستان دو ژانر نمایشی وجود داشت:
کمدی ها با پایانی خوش و تراژدی ها با پایانی غم انگیز
قصه های کمدی با معجزه شروع و درادامه به معجزات بزرگ تری ختم میشد ولی در قصه های تراژدی، قهرمان قصه مبارزه می کرد، چاره جویی میکرد، به ارزش هایی چون شرافت پایبند بود ولی هیچکدام از اینها باعث نمیشد معجزه ای رخ دهد و قهرمان قصه با حال خوش قصه اش تمام شود.
فیلم "زندگی زیباست"، ترکیبی زیبا از کمدی و تراژدی است و به مانند توالی اوج و فرود در یک قطعه زیبای موسیقی.
نیمه اول فیلم نیمه کمدی زندگی است و پر است از معجزه.
معجزه ای که به طنز اسمش را نیروی اراده گذاشته و با طنزی عمیق تر، باور به این اراده را به بدبین ترین فیلسوف تاریخ یعنی شوپنهاور نسبت داده است. درحالیکه اراده در منظومه ی فکری شوپنهاور با درک مصطلح از آن، تفاوت بسیار دارد. شوپنهاور انسان را بیشتر از آنکه صاحب اراده بداند، مقهور اراده جهانی میداند که صرفا" معطوف به حیات است و پایبند به قانون بقا.
نیمه دوم فیلم، نیمه تراژدی است.
اسارت، دوری از وطن، سرنوشت نامعلوم و مرگ
شوپنهاور معتقد بود فقط هنر میتواند گریز گاهی باشد از شر ارادهٔ بیامان و چه هنری فراتر از طنز.
طنزی که کمک میکند در حالی که میدانیم زندگی تراژدیک است ولی به این تراژدی بزرگ و دردناک آری بگوییم و در این صحنه تراژدیک به ویژه وقتی فرزندانمان تماشاچی بازی ما هستند طوری بازی کنیم که در انتهای قصه همچون جاشوا پسر گوئیدو فریاد بزنند که "ما برنده شدیم"
فیلم زندگی زیباست، قصه زندگی و عشق است.
فیلمی برگرفته از نظریه "لوگوتراپی" فرانکل، در تاثیر معنا در تحمل رنج و درد زندگی و چکیده ای از این جمله نیچه که:"کسی که به چرایی زندگی پی ببرد، با هر چگونه ای خواهد ساخت".
فیلم سرشار از نقاط اوج است ولی نقطه ی اوج فیلم رژه ی مسخره وار توام با لبخند و چشمک پدر به پسر در مسیری به سوی مرگی محتوم است. صحنه ای زیبا از تقابل اراده ای کمدی در برابر اراده ی تراژدیک و این بار، این تماشاچی فیلم است که بر خلاف منطق تراژدی در انتظار معجزه ای است که به وقوع نمی پیوندد.
بی تردید ایام کرونایی، از تراژدیک ترین بخش های زندگی انسان امروزی است.
هنر انسانی در تاب آوری این تراژدی است و حماسه انسانی وقتی رخ میدهد که سعی کنیم نقش مان در این صحنه زندگی زیبا باشد و برای دیگران شادی بیافرینیم و از غم و درد و رنج ایشان بکاهیم.
شاید بازی زیبای ما در این صحنه تراژدی، معجزه زندگی کس یا کسان دیگری، به ویژه فرزندانمان باشد.
😷رشت.دکترحمیداخوین.۹۹/۱۱/۱۳.ایام کرونایی😷
🎥 زندگی زیباست (به ایتالیایی: La vita è bella) فیلمی ایتالیایی به کارگردانی روبرتو بنینی است.
#زندگی_زیباست
#کمدی
#تراژدی
#ایام_کرونایی
#شوپنهاور
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖌در یونان باستان دو ژانر نمایشی وجود داشت:
کمدی ها با پایانی خوش و تراژدی ها با پایانی غم انگیز
قصه های کمدی با معجزه شروع و درادامه به معجزات بزرگ تری ختم میشد ولی در قصه های تراژدی، قهرمان قصه مبارزه می کرد، چاره جویی میکرد، به ارزش هایی چون شرافت پایبند بود ولی هیچکدام از اینها باعث نمیشد معجزه ای رخ دهد و قهرمان قصه با حال خوش قصه اش تمام شود.
فیلم "زندگی زیباست"، ترکیبی زیبا از کمدی و تراژدی است و به مانند توالی اوج و فرود در یک قطعه زیبای موسیقی.
نیمه اول فیلم نیمه کمدی زندگی است و پر است از معجزه.
معجزه ای که به طنز اسمش را نیروی اراده گذاشته و با طنزی عمیق تر، باور به این اراده را به بدبین ترین فیلسوف تاریخ یعنی شوپنهاور نسبت داده است. درحالیکه اراده در منظومه ی فکری شوپنهاور با درک مصطلح از آن، تفاوت بسیار دارد. شوپنهاور انسان را بیشتر از آنکه صاحب اراده بداند، مقهور اراده جهانی میداند که صرفا" معطوف به حیات است و پایبند به قانون بقا.
نیمه دوم فیلم، نیمه تراژدی است.
اسارت، دوری از وطن، سرنوشت نامعلوم و مرگ
شوپنهاور معتقد بود فقط هنر میتواند گریز گاهی باشد از شر ارادهٔ بیامان و چه هنری فراتر از طنز.
طنزی که کمک میکند در حالی که میدانیم زندگی تراژدیک است ولی به این تراژدی بزرگ و دردناک آری بگوییم و در این صحنه تراژدیک به ویژه وقتی فرزندانمان تماشاچی بازی ما هستند طوری بازی کنیم که در انتهای قصه همچون جاشوا پسر گوئیدو فریاد بزنند که "ما برنده شدیم"
فیلم زندگی زیباست، قصه زندگی و عشق است.
فیلمی برگرفته از نظریه "لوگوتراپی" فرانکل، در تاثیر معنا در تحمل رنج و درد زندگی و چکیده ای از این جمله نیچه که:"کسی که به چرایی زندگی پی ببرد، با هر چگونه ای خواهد ساخت".
فیلم سرشار از نقاط اوج است ولی نقطه ی اوج فیلم رژه ی مسخره وار توام با لبخند و چشمک پدر به پسر در مسیری به سوی مرگی محتوم است. صحنه ای زیبا از تقابل اراده ای کمدی در برابر اراده ی تراژدیک و این بار، این تماشاچی فیلم است که بر خلاف منطق تراژدی در انتظار معجزه ای است که به وقوع نمی پیوندد.
بی تردید ایام کرونایی، از تراژدیک ترین بخش های زندگی انسان امروزی است.
هنر انسانی در تاب آوری این تراژدی است و حماسه انسانی وقتی رخ میدهد که سعی کنیم نقش مان در این صحنه زندگی زیبا باشد و برای دیگران شادی بیافرینیم و از غم و درد و رنج ایشان بکاهیم.
شاید بازی زیبای ما در این صحنه تراژدی، معجزه زندگی کس یا کسان دیگری، به ویژه فرزندانمان باشد.
😷رشت.دکترحمیداخوین.۹۹/۱۱/۱۳.ایام کرونایی😷
🎥 زندگی زیباست (به ایتالیایی: La vita è bella) فیلمی ایتالیایی به کارگردانی روبرتو بنینی است.
#زندگی_زیباست
#کمدی
#تراژدی
#ایام_کرونایی
#شوپنهاور
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
Forwarded from Hamid Akhavein
🏵 باید برای بدترین آماده باشیم و برای بهترین امیدوار
🖌بوکسورها در پنج راند اول مسابقه، ضربات وارده را هم میشمارند و هم احساس میکنند.در پنج راند دوم دیگر نمیشمارند و فقط احساس میکنند و بعد از راند دهم، نه میشمارند و نه احساس میکنند.
این واکنش دفاعی مغز به تعدد و شدت ضربات و به ویژه ازدیاد ترشح نورآدرنالین در اثر استرس دائمی است. مغز هوشیاری اش بسیار کم شده و حالتی شبیه اغماء پیدا میکند.
افرادی که به اغماء می روند، زنده هستند، اما مغزشان هوشیاری بسیار کمی دارد و بهصداها و اتفاقات دور و بر خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند. اغماء در زبان انگلیسی کما/ Coma گفته میشود که از کلمه ی یونانی "Koma" به معنی خواب عمیق گرفته شده است. اما خواب و کما بسیار با هم فرق دارند.
موجود زنده از مجموعه ای از علایم شامل حرکت، تنفس، تغذیه، تولید مثل همانندسازی ،دفع، سازماندهی و تحریک پذیری شناخته میشود.
تحریک پذیری از ویژگی های هر موجود زنده ای است و عدم واکنش به تحریک، از اختلال در روند زندگی حکایت دارد. موجود زنده حتی در خواب هم این ویژگی را داراست.
هرچه میزان تحریک پذیری یک موجود کمتر باشد، اغماء وی عمیق تر و شانس برگشتش به زندگی کمتر است.
جامعه امروز ایران، در اغماء است و علائم موجود حکایت از عمیق تر شدن این اغماء است.مجموع حوادث و اتفاقات سهمگین سال های ۹۸ و ۹۹، سال ۱۴۰۰ را به سال اغماء مبدل کرده است.
این بی خیالی گسترده به کرونا علی رغم خطرات بالقوه جانی و عدم تحریک پذیری جامعه نسبت به پیام های مکرر هشدار، نشانه این است که جامعه در اغماء است و غرق در واکنش دفاع روانی انکار، حتی نگران شرایط مبهم و آماده انفجار اقتصادی و کرونایی پیش رو نیست.
در شرایط اغماء تمام اعضاء در وضعیت نسبتا" مشابه قرار دارند و گاه تشخیص اینکه کدام عضو در وضعیت بهتری قرار دارد، دشوار است. درست مثل عبارتی که اسماعیل فصیح در رمان "ثریا در اغماء" نوشته....
"بعد از یک حد بدبختی یا یک حد خوشبختی ، همه مثل هم می شوند و آدم نمی تواند هیچ چیز را درست تشخیص بدهد . معلوم نیست کی بد است و کی خوب است...چون همه مثل هم اند."
در چنین وضعیتی و البته با درنظر گرفتن شرایط نوروزی، شاید بهتر باشد پیام نوروزی را نیز از این کتاب نقل کنیم:
"باید برای بدترین آماده باشیم و برای بهترین امیدوار"
😷رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۱/۳.ایام کرونایی😷
#نوروز_۱۴۰۰
#ایام_کرونایی
#ثریا_در_اغماء
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖌بوکسورها در پنج راند اول مسابقه، ضربات وارده را هم میشمارند و هم احساس میکنند.در پنج راند دوم دیگر نمیشمارند و فقط احساس میکنند و بعد از راند دهم، نه میشمارند و نه احساس میکنند.
این واکنش دفاعی مغز به تعدد و شدت ضربات و به ویژه ازدیاد ترشح نورآدرنالین در اثر استرس دائمی است. مغز هوشیاری اش بسیار کم شده و حالتی شبیه اغماء پیدا میکند.
افرادی که به اغماء می روند، زنده هستند، اما مغزشان هوشیاری بسیار کمی دارد و بهصداها و اتفاقات دور و بر خود هیچ واکنشی نشان نمیدهند. اغماء در زبان انگلیسی کما/ Coma گفته میشود که از کلمه ی یونانی "Koma" به معنی خواب عمیق گرفته شده است. اما خواب و کما بسیار با هم فرق دارند.
موجود زنده از مجموعه ای از علایم شامل حرکت، تنفس، تغذیه، تولید مثل همانندسازی ،دفع، سازماندهی و تحریک پذیری شناخته میشود.
تحریک پذیری از ویژگی های هر موجود زنده ای است و عدم واکنش به تحریک، از اختلال در روند زندگی حکایت دارد. موجود زنده حتی در خواب هم این ویژگی را داراست.
هرچه میزان تحریک پذیری یک موجود کمتر باشد، اغماء وی عمیق تر و شانس برگشتش به زندگی کمتر است.
جامعه امروز ایران، در اغماء است و علائم موجود حکایت از عمیق تر شدن این اغماء است.مجموع حوادث و اتفاقات سهمگین سال های ۹۸ و ۹۹، سال ۱۴۰۰ را به سال اغماء مبدل کرده است.
این بی خیالی گسترده به کرونا علی رغم خطرات بالقوه جانی و عدم تحریک پذیری جامعه نسبت به پیام های مکرر هشدار، نشانه این است که جامعه در اغماء است و غرق در واکنش دفاع روانی انکار، حتی نگران شرایط مبهم و آماده انفجار اقتصادی و کرونایی پیش رو نیست.
در شرایط اغماء تمام اعضاء در وضعیت نسبتا" مشابه قرار دارند و گاه تشخیص اینکه کدام عضو در وضعیت بهتری قرار دارد، دشوار است. درست مثل عبارتی که اسماعیل فصیح در رمان "ثریا در اغماء" نوشته....
"بعد از یک حد بدبختی یا یک حد خوشبختی ، همه مثل هم می شوند و آدم نمی تواند هیچ چیز را درست تشخیص بدهد . معلوم نیست کی بد است و کی خوب است...چون همه مثل هم اند."
در چنین وضعیتی و البته با درنظر گرفتن شرایط نوروزی، شاید بهتر باشد پیام نوروزی را نیز از این کتاب نقل کنیم:
"باید برای بدترین آماده باشیم و برای بهترین امیدوار"
😷رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۱/۳.ایام کرونایی😷
#نوروز_۱۴۰۰
#ایام_کرونایی
#ثریا_در_اغماء
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
Forwarded from Hamid Akhavein
📔زخمی به وسعت تاریخ
🖊وقتی یه چیزی خیلی رنج ات بده...
وقتی ناراحتی، خشم، ترس و اندوهت از یک ماجرا به طرز معناداری بیشتر و عمیق تر از دیگران باشه...
معنی اش اینه که اون ماجرا، یک خاطره ی قدیمی را در تو زنده کرده...
خاطره ای که یادت نیست و در اعماق ناخودآگاهت جای گرفته...
این چیزی است که من بارها و بارها در اتاق مشاوره شاهدش بوده ام...
تاثیرگذارترین حوادث زندگی ما اونایی نیستند که یادمون میاد..
اونایی اند که یادمون رفته و یادمون رفته که یادمون رفته...
یه جایی در اعماق ناخودآگاه فردی شخص...
یا حتی در اعماق ناخودآگاه جمعی یک ملت...
برای همینه که ماجرای افغانستان، اینجور ما (ایرانی ها) رو ناراحت کرده
یه زخم قدیمی را تو ما تازه کرده
امان از زخمهای کهنه...
امان از این"Repetition compulsion" و وسواس ِ تکرارِ...
امان از این اصرار بر تازه کردن زخم های کهنه...
😷رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۶/۳.ایام کرونایی😷
#افغانستان
#وسواس_تکرار
#فروید
#دکتر_حمید_اخوین
#ایام_کرونایی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖊وقتی یه چیزی خیلی رنج ات بده...
وقتی ناراحتی، خشم، ترس و اندوهت از یک ماجرا به طرز معناداری بیشتر و عمیق تر از دیگران باشه...
معنی اش اینه که اون ماجرا، یک خاطره ی قدیمی را در تو زنده کرده...
خاطره ای که یادت نیست و در اعماق ناخودآگاهت جای گرفته...
این چیزی است که من بارها و بارها در اتاق مشاوره شاهدش بوده ام...
تاثیرگذارترین حوادث زندگی ما اونایی نیستند که یادمون میاد..
اونایی اند که یادمون رفته و یادمون رفته که یادمون رفته...
یه جایی در اعماق ناخودآگاه فردی شخص...
یا حتی در اعماق ناخودآگاه جمعی یک ملت...
برای همینه که ماجرای افغانستان، اینجور ما (ایرانی ها) رو ناراحت کرده
یه زخم قدیمی را تو ما تازه کرده
امان از زخمهای کهنه...
امان از این"Repetition compulsion" و وسواس ِ تکرارِ...
امان از این اصرار بر تازه کردن زخم های کهنه...
😷رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۶/۳.ایام کرونایی😷
#افغانستان
#وسواس_تکرار
#فروید
#دکتر_حمید_اخوین
#ایام_کرونایی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
Forwarded from Hamid Akhavein
👠⚽️ ماییم که در حجم زمان تنهاییم
🖋هوشنگ ابتهاج در گفتگویی میگوید
من نمیدانم چرا من از هرکی خوشم می آید، او بازنده است.
بعد فهمیدم ایراد از خودم است.
این من هستم که همیشه طرف بازنده را میگیرم.
حالا ایراد است یا نه؟ نمیدانم
ولی من هم طرفدار بازنده هام
بازنده هایی که باخت، تحمیل تبعیض های اجتماعی، مالی و فرهنگی به آنهاست.
بازنده هایی که علی رغم تمام مشکلات و محدودیت ها میجنگند و رویای من دیدن پیروزی آنهاست که بی شک روزی تحقق می یابد، حتی اگر من فرصت دیدنش را پیدا نکنم.
دیروز تیم ملی فوتبال مردان ایران توانست با بازیکنان سلبریتی و لژیونر های پولدار، خوش تیپ و خوش آرایش، با حمایت همه جانبه فدراسیون فوتبال، حتی با فرستادن جت اختصاصی برای یک بازیکن، با چند بار تعویض مربی خارجی، با امکان حضور گزینشی تماشاچیان زن، با پخش مستقیم بازی اش از تلویزیون، با لباس های خارجی، با پاداش های میلیونی، با بازی در زمین خانگی و با ....جواز حضور در جام جهانی قطر را بگیرد.
و همزمان تیم ملی فوتبال زنان ایران، با کمترین حمایت، با پوشش بسته و مقنعه برسر، در خارج از خانه و حتی بدون امکان پخش تلویزیونی بازی ها، در آستانه حذف از دور رقابت های آسیایی است.
قطعا" بابت پیروزی تیم ملی مردان خوشحالیم ولی اسطوره های اصلی این روزها، تیم ملی فوتبال زنان ایران است
حس امروز من، حال و هوای امروز من، همراهی ذهنی و قلبی با تیم ملی فوتبال زنان ایران است.
دیروز از پیروزی تیم ملی فوتبال مردان ایران شاد شدم..از بازی امیرعابد زاده در حضور پدر اسطوره ای اش احمدرضا عابدزاده در استادیوم خوشحال شدم و ازاینکه پدر و پسر را در یک قاب دیدم،
ولی باز هم دلم با تیم فوتبال زنان ایران بود و دوست داشتم در این قاب، عابدزاده بزرگ را در کنار زهره کودایی (دروازه بان تیم فوتبال زنان) ببینم.
دوست داشتم ایران دوستی ام را در کنار شادی "مریم ایراندوست"، مربی تیم زنان ایران فریاد بزنم.
امروز اسطوره من، تیم ملی فوتبال زنان ایران است که با تمام محدودیت های پیش رو، در عمل فریاد می زنند....
اسطوره ی بی بال پریدن ماییم
پروانه ی بی پریم و بی پرواییم
«لا» گوی خدایان و «بلی» گوی خدا
ماییم که در حجم زمان تنهاییم*
*شعر از قیصر امین پور
😷 ⚽️رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۱۱/۸⚽️ 😷
ایام اومیکرونی کرونایی
#فوتبال
#تیم_ملی_فوتبال_زنان
#جام_جهانی_قطر
#دکتر_حمید_اخوین
#ایام_کرونایی
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖋هوشنگ ابتهاج در گفتگویی میگوید
من نمیدانم چرا من از هرکی خوشم می آید، او بازنده است.
بعد فهمیدم ایراد از خودم است.
این من هستم که همیشه طرف بازنده را میگیرم.
حالا ایراد است یا نه؟ نمیدانم
ولی من هم طرفدار بازنده هام
بازنده هایی که باخت، تحمیل تبعیض های اجتماعی، مالی و فرهنگی به آنهاست.
بازنده هایی که علی رغم تمام مشکلات و محدودیت ها میجنگند و رویای من دیدن پیروزی آنهاست که بی شک روزی تحقق می یابد، حتی اگر من فرصت دیدنش را پیدا نکنم.
دیروز تیم ملی فوتبال مردان ایران توانست با بازیکنان سلبریتی و لژیونر های پولدار، خوش تیپ و خوش آرایش، با حمایت همه جانبه فدراسیون فوتبال، حتی با فرستادن جت اختصاصی برای یک بازیکن، با چند بار تعویض مربی خارجی، با امکان حضور گزینشی تماشاچیان زن، با پخش مستقیم بازی اش از تلویزیون، با لباس های خارجی، با پاداش های میلیونی، با بازی در زمین خانگی و با ....جواز حضور در جام جهانی قطر را بگیرد.
و همزمان تیم ملی فوتبال زنان ایران، با کمترین حمایت، با پوشش بسته و مقنعه برسر، در خارج از خانه و حتی بدون امکان پخش تلویزیونی بازی ها، در آستانه حذف از دور رقابت های آسیایی است.
قطعا" بابت پیروزی تیم ملی مردان خوشحالیم ولی اسطوره های اصلی این روزها، تیم ملی فوتبال زنان ایران است
حس امروز من، حال و هوای امروز من، همراهی ذهنی و قلبی با تیم ملی فوتبال زنان ایران است.
دیروز از پیروزی تیم ملی فوتبال مردان ایران شاد شدم..از بازی امیرعابد زاده در حضور پدر اسطوره ای اش احمدرضا عابدزاده در استادیوم خوشحال شدم و ازاینکه پدر و پسر را در یک قاب دیدم،
ولی باز هم دلم با تیم فوتبال زنان ایران بود و دوست داشتم در این قاب، عابدزاده بزرگ را در کنار زهره کودایی (دروازه بان تیم فوتبال زنان) ببینم.
دوست داشتم ایران دوستی ام را در کنار شادی "مریم ایراندوست"، مربی تیم زنان ایران فریاد بزنم.
امروز اسطوره من، تیم ملی فوتبال زنان ایران است که با تمام محدودیت های پیش رو، در عمل فریاد می زنند....
اسطوره ی بی بال پریدن ماییم
پروانه ی بی پریم و بی پرواییم
«لا» گوی خدایان و «بلی» گوی خدا
ماییم که در حجم زمان تنهاییم*
*شعر از قیصر امین پور
😷 ⚽️رشت.دکترحمیداخوین.۱۴۰۰/۱۱/۸⚽️ 😷
ایام اومیکرونی کرونایی
#فوتبال
#تیم_ملی_فوتبال_زنان
#جام_جهانی_قطر
#دکتر_حمید_اخوین
#ایام_کرونایی
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
Telegram
🍀🍀 ( یادداشت های یک پزشک/روانشناس.....دکتر اخوین☘)
دغدغه ها ، اندیشه ها ، خاطرات و دل نوشته ها..
دکتر اخوین..."پزشک و روانشناس"
دکتر اخوین..."پزشک و روانشناس"
Forwarded from Hamid Akhavein
✍مسئله این است....
🖤/❤️ بودن یا نبودن*...To be, or not to be
🤡/👺کمدی یا تراتژدی... Comedy or Tragedy
🖋هیجدهم برومر لوئی بناپارت (The Eighteenth Brumaire of Louis Napoleon) کتابی نوشته "کارل مارکس" نویسنده و متفکر بزرگ قرن نوزدهم آلمان و یکی از بزرگترین آثار او است. موضوع کتاب، "کودتای لوئی بناپارت" در فرانسه است.
این کودتا به حیات جمهوری دوم فرانسه پایان بخشید. از آنجایی که ناپلئون اول در روز هجدهم برومر (۹ نوامبر ۱۷۹۹) از ماههای نامگذاری شده پس از انقلاب کبیر فرانسه علیه انقلاب بورژوازی کودتا کرد و برادرزاده وی نیز در ایامی نزدیک به سالروز آن دست به کودتا زد، مارکس واژه "هجدهم برومر" را به جای کلمه کودتا به کار بردهاست.
این کتاب منبع یکی از مشهورترین گفتاوردهای مارکس و تکمله ای است بر اصطلاح "تکرار تاریخ" هگل که....
"تاریخ تکرار میشود. بار اول به عنوان تراژدی، سپس نمایش کمدی".
بخش نخست کتاب به ناپلئون اول و بخش دوم آن به برادرزاده اش لویی ناپلئون (ناپلئون سوم) اشاره دارد و به واقع مؤید همان آموزهی هگلی است که "نخستین درسی که از تاریخ میآموزیم ایناست که کسی از تاریخ درس نمیآموزد!!...نه حکومتها و نه مردم..."!
هرچند جنگ اتفاقی تاریخی است که همواره به شکل تراژدیک بروز میکند ولی این بار و در جریان جنگ اوکراین، و در فضای تراژدیک بمباران خانه های مسکونی و کشته شدن و آوارگی مردم، گویا تلفیقی از حوادث کمدی را نیز با خود دارد. درست مثل نمایشنامه ای غمبار، که سکانس هایی از کمدی را در خود جای داده است و این بار، رفتارهایی حتی در حد لودگی و مسخرگی....
"یکی کمربند تکواندوی پوتین رو پس میگیرد و دیگری ریاست افتخاری اش بر جودو...
یکی تو کوکتلش به جای ودکای روسی جین یا رام میریزد..
یکی گربههای روس را از فینال مسابقات زیبایی گربه ها حذف میکند..
یکی کشتی تفریحی میلیاردر روسی را مصادره میکند..
یکی رهبر ارکستر سمفونی را از کار برکنار میکند..
و دیگری واحد دانشگاهی تدریس آثار داستایوفسکی را لغو میکند"
ولی اتفاق جالب این است که "زلنسکی"، بازیگر نقش مثبت که قرار است نقش "batman" را مقابل "badman" این ماجرا بازی کند، تا پیش از این کمدین بوده است.
کمدینی که حالا نه در یک صحنه کمدی، بلکه در تراژدیک ترین روزهای وطن و در غم انگیزترین نمایشنامه زندگی اش مهمترین نقش زندگی اش را باید بازی کند.
و این مرا به یاد فیلم " زندگی زیباست"، ساخته "روبرتو بنینی" و به ویژه نقطه اوج فیلم و رژه ی مسخره وار توام با لبخند و چشمک پدر به پسر در مسیری به سوی مرگی محتوم انداخت.
صحنه ای زیبا از تقابل اراده ای کمدی در برابر اراده ی تراژدیک که متاسفانه مطابق با منطق جنگ، به پایانی تراژدیک (بد) برای قهرمان ختم میشود و البته پایانی کمدی(خوش) برای جهان..
و تماشاچی را نیز در میان دو حس رها میکند..."لبخندی با چشمان اشکبار"
شاید آنقدر مهم نباشد که در زندگی نگاهی تراژیک داشته باشیم یا انتظاری کمدی، چون هیچ قانون و منطق مطلقی وجود ندارد...
شاید مهم فقط این باشد که چه این صحنه کمدی باشد و چه تراژیک، بتوانیم نقش خود را خوب بازی کنیم....
چرا که گاه، کمدی یا تراژیک بودن زندگی، کاملا" وابسته به نقشی است که ما بازی میکنیم.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
خرم آن نغمه، که ما را....
زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن**
*عبارتی معروف از تئاتر هملت نوشته شکسپیر
**شعر از ژاله اصفهانی
😷🌎 رشت.دکتر حمیداخوین.۱۴۰۰/۱۲/۱۴....
ایام اومیکرونی_اوکراینی جهان 🌏😷
#زندگی_زیباست
#کمدی
#تراژدی
#جنگ_اوکراین
#هگل
#مارکس
#ایام_کرونایی
#زلنسکی
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖤/❤️ بودن یا نبودن*...To be, or not to be
🤡/👺کمدی یا تراتژدی... Comedy or Tragedy
🖋هیجدهم برومر لوئی بناپارت (The Eighteenth Brumaire of Louis Napoleon) کتابی نوشته "کارل مارکس" نویسنده و متفکر بزرگ قرن نوزدهم آلمان و یکی از بزرگترین آثار او است. موضوع کتاب، "کودتای لوئی بناپارت" در فرانسه است.
این کودتا به حیات جمهوری دوم فرانسه پایان بخشید. از آنجایی که ناپلئون اول در روز هجدهم برومر (۹ نوامبر ۱۷۹۹) از ماههای نامگذاری شده پس از انقلاب کبیر فرانسه علیه انقلاب بورژوازی کودتا کرد و برادرزاده وی نیز در ایامی نزدیک به سالروز آن دست به کودتا زد، مارکس واژه "هجدهم برومر" را به جای کلمه کودتا به کار بردهاست.
این کتاب منبع یکی از مشهورترین گفتاوردهای مارکس و تکمله ای است بر اصطلاح "تکرار تاریخ" هگل که....
"تاریخ تکرار میشود. بار اول به عنوان تراژدی، سپس نمایش کمدی".
بخش نخست کتاب به ناپلئون اول و بخش دوم آن به برادرزاده اش لویی ناپلئون (ناپلئون سوم) اشاره دارد و به واقع مؤید همان آموزهی هگلی است که "نخستین درسی که از تاریخ میآموزیم ایناست که کسی از تاریخ درس نمیآموزد!!...نه حکومتها و نه مردم..."!
هرچند جنگ اتفاقی تاریخی است که همواره به شکل تراژدیک بروز میکند ولی این بار و در جریان جنگ اوکراین، و در فضای تراژدیک بمباران خانه های مسکونی و کشته شدن و آوارگی مردم، گویا تلفیقی از حوادث کمدی را نیز با خود دارد. درست مثل نمایشنامه ای غمبار، که سکانس هایی از کمدی را در خود جای داده است و این بار، رفتارهایی حتی در حد لودگی و مسخرگی....
"یکی کمربند تکواندوی پوتین رو پس میگیرد و دیگری ریاست افتخاری اش بر جودو...
یکی تو کوکتلش به جای ودکای روسی جین یا رام میریزد..
یکی گربههای روس را از فینال مسابقات زیبایی گربه ها حذف میکند..
یکی کشتی تفریحی میلیاردر روسی را مصادره میکند..
یکی رهبر ارکستر سمفونی را از کار برکنار میکند..
و دیگری واحد دانشگاهی تدریس آثار داستایوفسکی را لغو میکند"
ولی اتفاق جالب این است که "زلنسکی"، بازیگر نقش مثبت که قرار است نقش "batman" را مقابل "badman" این ماجرا بازی کند، تا پیش از این کمدین بوده است.
کمدینی که حالا نه در یک صحنه کمدی، بلکه در تراژدیک ترین روزهای وطن و در غم انگیزترین نمایشنامه زندگی اش مهمترین نقش زندگی اش را باید بازی کند.
و این مرا به یاد فیلم " زندگی زیباست"، ساخته "روبرتو بنینی" و به ویژه نقطه اوج فیلم و رژه ی مسخره وار توام با لبخند و چشمک پدر به پسر در مسیری به سوی مرگی محتوم انداخت.
صحنه ای زیبا از تقابل اراده ای کمدی در برابر اراده ی تراژدیک که متاسفانه مطابق با منطق جنگ، به پایانی تراژدیک (بد) برای قهرمان ختم میشود و البته پایانی کمدی(خوش) برای جهان..
و تماشاچی را نیز در میان دو حس رها میکند..."لبخندی با چشمان اشکبار"
شاید آنقدر مهم نباشد که در زندگی نگاهی تراژیک داشته باشیم یا انتظاری کمدی، چون هیچ قانون و منطق مطلقی وجود ندارد...
شاید مهم فقط این باشد که چه این صحنه کمدی باشد و چه تراژیک، بتوانیم نقش خود را خوب بازی کنیم....
چرا که گاه، کمدی یا تراژیک بودن زندگی، کاملا" وابسته به نقشی است که ما بازی میکنیم.
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به جاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
خرم آن نغمه، که ما را....
زیستن آموزد و جاوید شدن
پیک پیروزی و امید شدن**
*عبارتی معروف از تئاتر هملت نوشته شکسپیر
**شعر از ژاله اصفهانی
😷🌎 رشت.دکتر حمیداخوین.۱۴۰۰/۱۲/۱۴....
ایام اومیکرونی_اوکراینی جهان 🌏😷
#زندگی_زیباست
#کمدی
#تراژدی
#جنگ_اوکراین
#هگل
#مارکس
#ایام_کرونایی
#زلنسکی
Https://Telegram.me/HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
Telegram
🍀🍀 ( یادداشت های یک پزشک/روانشناس.....دکتر اخوین☘)
دغدغه ها ، اندیشه ها ، خاطرات و دل نوشته ها..
دکتر اخوین..."پزشک و روانشناس"
دکتر اخوین..."پزشک و روانشناس"