#مقاله
#مرگ_و_یک_کتاب!
« #هاینریش_بل» نویسنده برجسته ی آلمانی در شاهکارش « #عقاید_یک_دلقک» مینویسد:
«هنرمند همیشه مرگ را با خود یدک میکشد، همانگونه که یک کشیش همهجا انجیل را با خود دارد.»
این جملات هاینریش بُل خیلی مرا به فکر فرومی برد. دیدم «بل» به تعریف جدیدی از هنرمند دست یافته است: هنرمند، به فانی بودن لحظه و تجربه، بیش از دیگران آگاه است و به همین دلیل به تجربهی زندگی نگاهی مشتاقانه و حریص دارد، بهسان محکوم به مرگی که آخرین ملاقاتش را با عزیزانش میگذراند؛ شاید به این معنا همهی ما، ساعتها یا لحظههایی از زندگیمان هنرمند میشویم، آن لحظههایی که چنان مشتاق به زندگی نگاه میکنیم که میتوانیم برای دیگران آنچه دیدهایم را «نقّاشی» کنیم و آن تجربه را از شکم مرگ بیرون بکشیم و «جاودانه»اش کنیم.
نویسندگان زیادی را میشناسم که در آثارشان مرگ را توصیف کردهاند. « #آلبر_کامو» در رمان « #طاعون» سایهی مرگ را که بر یک شهر طاعونزده فروافتاده ملموس و مرئی میکند، « #روژه_مارتن_دوگار» در «#خانوادهی_تیبو» لحظه لحظهی احتضار پدر خانواده را توصیف میکند، « #ریچارد_باخ» در «گریز از سرزمین امن» به حضور خاموش ترس از مرگ در تک تک انتخاب هایمان میپردازد و « #اینگمار_برگمن» در « #توت_فرنگیهای_وحشی» به تأثیر مرگ اندیشی بر زندگی میپردازد...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مرگ_و_یک_کتاب!
« #هاینریش_بل» نویسنده برجسته ی آلمانی در شاهکارش « #عقاید_یک_دلقک» مینویسد:
«هنرمند همیشه مرگ را با خود یدک میکشد، همانگونه که یک کشیش همهجا انجیل را با خود دارد.»
این جملات هاینریش بُل خیلی مرا به فکر فرومی برد. دیدم «بل» به تعریف جدیدی از هنرمند دست یافته است: هنرمند، به فانی بودن لحظه و تجربه، بیش از دیگران آگاه است و به همین دلیل به تجربهی زندگی نگاهی مشتاقانه و حریص دارد، بهسان محکوم به مرگی که آخرین ملاقاتش را با عزیزانش میگذراند؛ شاید به این معنا همهی ما، ساعتها یا لحظههایی از زندگیمان هنرمند میشویم، آن لحظههایی که چنان مشتاق به زندگی نگاه میکنیم که میتوانیم برای دیگران آنچه دیدهایم را «نقّاشی» کنیم و آن تجربه را از شکم مرگ بیرون بکشیم و «جاودانه»اش کنیم.
نویسندگان زیادی را میشناسم که در آثارشان مرگ را توصیف کردهاند. « #آلبر_کامو» در رمان « #طاعون» سایهی مرگ را که بر یک شهر طاعونزده فروافتاده ملموس و مرئی میکند، « #روژه_مارتن_دوگار» در «#خانوادهی_تیبو» لحظه لحظهی احتضار پدر خانواده را توصیف میکند، « #ریچارد_باخ» در «گریز از سرزمین امن» به حضور خاموش ترس از مرگ در تک تک انتخاب هایمان میپردازد و « #اینگمار_برگمن» در « #توت_فرنگیهای_وحشی» به تأثیر مرگ اندیشی بر زندگی میپردازد...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei