دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.9K photos
114 videos
176 files
3.39K links
Download Telegram
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#دیکتاتوری_و_معنای_سرنوشت_نزد_ایرانیان

اول بگویم که گولمان زده بودند و ما هم گول خورده ایم.
داستان را از انتها برای ما روایت کردند و ما فکر می‌کردیم آغاز کار این جاست و هی زور می زدیم از آغاز ، کار را درست کنیم و نشد چرا که ما در پایان روایت بودیم و تغییر پایان روایت هرگز تمام روایت را تغییر نداده است.
بگذارید اینگونه بگویم از نظر من یک جامعه در موقعیت زمانی حال یک ابر_دستگاه مولد است و این امری وجودی است.
در عالم کون_و_فساد، جهان زایشها و مرگها هرچه لباس #هست به تن می کند در همان گونه از #هستن نمی ماند در بستر زمان تبدیل به چیز دیگر می شود و این شدن تازه محصول و میوه ی عوامل متعدد و گوناگون است.
یک جامعه نیز در هر مقطعی یک ابر_دستگاه است که محصول پیش از آن مقطع است و کم کم چیزی را( دستگاههایی) برای آینده تولید می کند که ربطی وثیق با خودش دارد.
به #کارخانه_ی_ایران که نگاه میکنیم میبینیم یکی از بزرگترین محصولاتش تولید یک ماشین مخرب است به نام #دیکتاتوری. و نه دیکتاتور. در استعاره ی ماشین مفهوم اسقاط نهفته است یعنی یک ماشین سرانجام محتومش ( هرقدر هم تعویض و تعمیر شود) سقوط است یا نهایتا رفتن به موزه.
اما میتوان از زمین و زمینه ی ایران و زمان و آسمان ایران سخن گفت و محصول را #درخت دانست.درخت دیکتاتوری که میوه اش دیکتاتور است. شما میتوانید تمام دیکتاتورهای یک درخت را بچینید اما فصل بعد میوه های تازه پدید خواهند آمد بویژه اگر آن زمین و زمینه و آن زمین و آسمان آب و خاک و آفتاب آن درخت را تامین کند. همان شجره_خبیثه ای که ریشه در #برعکس_بودن دارد و مالها قرار..
حالا راز شکستهای پی در پی تاریخ ما روشن کمی روشن نشده است؟
به شاهنامه نگاهی بیندازیم؛
تمام عوامل به مرور دست به دست هم میدهند و #جمشید را #رب میکنند. جمشید یک شبه #فرعون نشده است. براو چند صد سال گذشته و بسیاری از اطرافیان با او همراهی کرده اند و #دستگاهی را ساخته اند تا یک جا و یک روز مجمعی کرده و اعلان ربوبیت کرده.
#ابر_دستگاه جامعه ی ایرانی کم کم از گرد جمشید پراکنده شده اند چون او پند حافظ را گوش نمی داده :
- مکن که کوکبه دلبری شکسته شود
چو بندگان بگریزند و چاکران بجهند
و نتیجه چه شد؟ هر بنده ای در گوشه ای ادعای سلطانی و پادشاهی(شما بخوانید خدایی) کرد چرا؟! چون اگر انسانی بتواند چنین ادعایی کند بقیه هم می توانند.
و کارد که به استخوان رسید و از آن برگذشت بزرگان برای تغییر این اوضاع به جستجو پرداختند. به نظر شما اذهان خود_سلطان بین چه کسی را خواهند یافت برای سروسامان دادن به کشورشان؟ کاملا طبیعی است بروند سراغ رضاخان کسی که قلدر است. کسی که در کانون مهر پرورش نیافته و در پریشانی و آشوب برآمده و به بالا رسیده و همانطور که احمدی نژاد گفت : مردم ما را بالا آوردند .
آری خرده_دیکتاتورهای محلی، در روندی کاملا منطقی نشان ضحاک را یافتند.
کسی بظاهر قدرت مند و در نهان بسیار حقیر و ترسو و براین اساس بسیار بی رحم که برای رسیدن به خواسته ی خود می تواند #پدرکش باشد.( دقت کنید رحم و شفقت خویی انسانی است و انسان در راس هرم موجودات است و بی رحمی خصلت درندگان است و..) آری ضحاک اهل شکم و زیر شکم است و خود را می سپارد به #ابلیس.
#دکتر_فاوست با #لوسیفر پیمان می بندد تا با #مفیستوفیلوس وارد بده بستان شود و رابطه ی خادم و مخدوم را به کامل ترین شکل اجرا کند. تو این کار را کن برای من و من اینکار را میکنم برای تو ( الگو را دریابیم).
به نظر من پس از اسقاط ضحاک #فریدون با تقسیم حساب کتاب دار جهان میان سه فرزند خواسته جلوی دیکتاتوری و تمامت خواهی بعدی را بگیرد که.. نشده است و علیرغم رفتار شگفت ایرج برادران بویژه #تور کوتاه نمی آیند.
شگفتا وقتی ایرج دیهیم و گاه را ارزان در اختیار برادران میگذارد و فقط خیمه از سایه ی ابر و بزمگهی در لب کشت می طلبد‌. تور کار خویش میکند که چرایی اش بسیار قابل تامل است؛
پسندی و همداستانی کنی
که جان داری و جان ستانی کنی

مکن خویشتن را زمردمکشان
کزین پس نیابی خود از من نشان

بسنده کنم زین جهان گوشه ای
به کوشش فراز آورم توشه ای

به خون برادر چه بندی کمر
چه سوزی دل پیر گشته پدر

جهان خواستی، یافتی خون مریز
مکن با جهاندار یزدان ستیز
دقت کنید دیگر خواهی #ایرج در این بخش شگفت آور است و نشان از قدرت بی نهایت او دارد در چنین وضعی ایرج مطلقا مردم کشی را شوم میداند. بر سرنوشت خون ریز ( برادران ) دل می سوزاند.نگران #فریدون است دربندکشنده ی ضحاک..می دانید چه میگویم؟👇👇
Forwarded from نیازستان
#گزارش_یک_شکست
#ما_همه_آلوده_ی..
نه همه ی مردم جهان را دیده ام و نه در همه ی کشورهای جهان تجربه_ی_زیسته دارم که مثلا بگویم:عجیب ترین ملت جهانیم یا بگویم بهترین مردمان زمینیم که دقیقا معناش این است؛ بدترین مردمانیم.کسانی هم که این جمله را میگویند ( بدترینیم) هیچ فرقی با جمله ی قبل ندارد
باری ما نه #ترین زمانیم و نه #ترین زمینیم هرچه هست #همینیم اما #همین چیست؟
آیا برای شناخت #همین_بودنمان کاری کرده ایم؟
شک نیست که عجیبیم ما و این را با نگاهی به آیینه ی بودنمان میتوان دید
در آغاز سده ای که حالا دارد تمام میشود دو صدا در جامعه ی ما طنین داشت صدای اول #بزرگداشت_خود بود و صدای ضعیف تر #خوارپنداشت خویش..
حدود نیم قرن گذشت تا در میانه های سده ی حالا گذشته، آن خود #مرکز_بینی بی مطالعه و پا در هوا منجر شد به انقلابی که به تغییر جهان میرفت.ما نه تنها خود را نجات یافته میدیدیم بلکه منجی مستضعفان جهان بودیم و..به دهه ای، باد آن هپروت_زیستی خوابید و کم کم آن صدای #خوار_پنداری اوایل قرن که از گلوی امثال صادق هدایت بر می آمد صدای بلند ملت ایران شد‌.حالا چند دهه است #خود_اتهام شده ایم ناجور و همه مشغول فحش دادن به خویشیم و عذر خواهی ازدیگران واظهار غلط خوردنهای پیاپی و همه ی اینها بدون تعمق، بدون مطالعه و تحقیق و تفسیر و تحلیل و همه در خواب، #بادی میوزد و ما را به سویی که میخواهد میبرد
گویی چنانکه پیشتر گفته ام #غر_زدن چیزی شده #مخدری شده برای التیام زخمهای اگر نه وجودی مان، که تاریخی مان
مثل همان زخمهای بر گوشتمان که خون ریز شد و به گذر زمان به هم آمد و به چرک نشست و خوابمان را در دیده شکست و با هزار خدایا خدایای تب آلود به سنگ نشست. بعد هم شروع کرد به خارش و ما شروع کردیم به خاراندن و این خاراندن آنقدر نشئه آور بود و کیفورمان کرد که عقل را از ساحت نهیب زدن به خویش تاراندیم و هی زخم هزارساله را عمیق تر خاراندیم و بعد که احساس ضعف کردیم چشم گشودیم و زخم کهن را تازه تر و عمیق تر دیدیم زخمی غرق خون و این بازی مکرر شد تکرارهای #از_ازسر
بگذارید مثالی بزنم درباره ی #غرزدنهای سیاه و نمونه ای ازعدم دقت دراین #چرخه_ی_تباه؛
قریب به اتفاق ما ایرانیان در صد سال گذشته( همانند همه ی تاریخمان)در توهمی تخدیرزا شوریده ایم بر #مستبدان و هی غرزده ایم بر استبداد_دوستی مان و تهش باز مستبد تولید کرده ایم و..هیچ ننشسته ایم ببینیم چیست مختصات این #ابر_دستگاه کوه پیکری که هرچه و هرچندبار هزاران هزار نفری هم حامله اش می کنیم #موش_کور_استبداد میزاید؟
موش که عاشق آفتاب و هوای پاک نیست که اهل سیاهی و پنهانکاری است که زیرزمینی است همه چیزش. اهل #وضوح نیست، نمود حرص و #الفغدن و تکاثر است،که تا انبار ما حفره زده است ‌و وز فنش انبار ما ویران شده است
#شاه_الاهی ها در تازش به دین میگویند این چه مذهبی است که از پدر به فرزند آنهم به پسر میرسد و #شیخ_الاهی ها ایشان را مسخره میکنند این چه سلطنتی است که ژنتیک است و شاهزاده شاه میشود؟
او در من و من در او فتاده و.. انگشت تعجب تحصیل کردگان و هنرمندان به دندان که چرا اینها بر سر به تخت نشاندن عنب و انگور و استافیل و ئوزوم چنین خون ریزند؟
وجالب تر البته همین تحصیل کردگان وهنرمندانند که به هر سببی یا مسببی در جایی شده اند مرجع و پیشوا و امام و بعد بجای یقه دران #شایسته_سالاریشان،بچه شان را ازکودکی میبرند سرصحنه تا #خاک_صحنه بخورد و بزرگ که شد محصول این خاک خوری ها در کارخانه ی کیمیاگری آقازاده بصورت طلا دفع شود و برای خود و ملت خود طلا برینند
نگاهی کنیدبه تصاحب کرسی تحقیق و تدریس در دانشگاهها یا مدیریت شرکتها و باشگاهها، یا صحنه ی تئاتر و سینما و نمایشگاهها و.. بدبختی بزرگتر اینکه مجلس عصاره ی ملت این تباهی را قانونمند میکند که مثلا در شرکت نفت و گاز که پدران ایشان نفت و گازش را درکارخانه ی کیمیاگری خود ریسته اند یا در وزارت مالیه یا وزارت علوم و.. پدر که دارد کنار میرود میتواند فرزندش را جاش بذارد و.. همان نظام کاستی ازلی ایران که پسر #پدر_پیشه بایست بود دارد در شکلی تهوع آور پا به قرن ۱۵ ه.ش میگذارد بدون آنکه بفهمیم و بپذیریم حتا اگر آن نظام دویست سال یا دوهزارسال پیش طبیعی بوده و کار میکرده امروز بازتولیدش خراشاندن همان زخمهای هزاران ساله است.
حساب کنید چرا در چنین جامعه ای همه در نهان راضی و شنگولیم و همگان هم بیست و چار ساعت مشغول حواله دادن فلان و بهمان به #ظل_الله زمان..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹