دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.87K photos
105 videos
174 files
3.35K links
Download Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ توضیح و اجازهٔ استاد محسن مخملباف برای انتشار فیلم کوتاه "هیچی": «در جشنواره وزول در فرانسه برای دوستم هوشیائوشین فیلمساز مشهور و معتبر تایوانی از طریق همسایه‌ی آنها سلام فرستادم. گفت: او آلزایمر گرفته است. در جا با خانم فاطمه معتمد آریا این فیلم کوتاه…
#گفتگو_کنیم

⭕️ تحلیل‌های رسیده از شما عزیزان
راجع به فیلم کوتاه "هیچ" ساخته‌ی محسن مخملباف:


🔹 خانم آفرین:
اول احترام و شعور آقایی که توی رستوران کار می‌کرد و آوردن فنجان برای سفارش هیچی خیلی ارزشمند بود.
دوم پیوستن و هماهنگ شدن مخملباف با فاطمه معتمدآریا و عوض  کردن فنجان قهوه با هیچی و در نهایت دیدار و معاشرت دونفر با یه فنجان خالی ِ پر معنا خیلی قشنگه.
خدا قسمت کنه شما رو ببینم با یه هیچ بزرگ!

🔹 آقای شهرام:
من هم به حرمت دیدار دو یاری که در احوالپرسی هیچ نگفتند ایمیلم را با نام هیچ و با هیچ سلامی آغاز می‌کنم امیدوارم که شمایان هم دچار هیچ بودن و هیچ شدن نگردید. انگار، در عصر دیجیتال و مجازی همه دچار آلزایمرند، مشتری دم پیشخوان، مخلملبافی که قهوه سفارش می‌داد و آن را پس فرستاد، بانو معتمد آریایی که  هیچ درخواستی نداشت وظرف خالی را دریافت کرد و برای نوشیدن هیچی پس نفرستاد و خود قهوه‌چی که محتوای کلمات را درک نمی‌کرد و در اجرای سفارش ناکام ماند.
در ورای روشن دنیای دیجیتال و ارتباطات،  یک دنیا سیاهی وجود دارد . صفحه‌ی سیاه پشت گوشی، با دستان آماسیده و چغرشده‌ی مخملباف، بعد فراموشکاری انسان را برملا می کند. در آن حریمی که نیازمند همیم در شفقت و محبت و عشق ورزیدن ، زرق و برق دنیای مجازی ما را در باتلاق  فراموشی و عدم ابراز حس انساندوستی و نوع دوستی به تباهی می‌کشاند و فضایی را در ذهن دوباره تداعی میکند آنچنان که شاعر شیرسخن مشهدی سراییده بود: 
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان‌ست.....

🔹 آقای حسین:
برداشتم از فیلم کوتاه بزرگمرد سینما، جناب محسن مخملباف را به شرح زیر تقدیم می‌کنم:
حضرتعالی در سخنرانی‌تان در شهر نیشابور فرمودید «من از عطار به خیام رسیدم!»؛ به نظر من حرف محسن مخملباف در این فیلم کوتاه همین است! 
به قول نوح هراری، همه آئین‌ها و باورهایی که تحت عنوان تخیل جمعی باور کردیم باید با سرکشیدن شراب آگاهی به کناری بگذاریم و در کافه‌ی دنیا، سفارش «هیچ» بدهیم و ازین آگاهی لبخند بزنیم!
در پائیز زندگی (At 3 am coffee) زن با پیچیدگی ساز و کار تعقلش، سرمستانه و پیشروانه این نوشدارو را سفارش می دهد و مرد با هیجان و تعجب به این برندهٔ خط پایان، لبخند می زند و همراه می شود:
Nothing for me as well!

🔹 آقای محمدصادق:
Nothing is full of anything

🔹 خانم مریم:
برداشت من همدلی است.

🔹 خانم سهیلا:
برداشت من ازین فیلم کوتاه:
در هیچی، همه چیز هست.

🔹 آقای حسن:
حضرت حافظ بیتی دارد که بر آن نقدهای فراوانی  نوشته شده
«میان او که خدا آفریده است از هیچ
دقیقه‌ایست که هیچ آفریده نگشادست»
صرف نظر از تفاسیر گوناگون روی این بیت، تابه حال ندیدم که کسی این بیت را بر پایهٔ مفهوم (هیچ) تفسیر کند.
این‌که انسان در درون خود از هیچ ساخته شده و در تمام طول حیات خود به قدر فاصله‌ای که از این باور دارد برای خود و پیرامونش  مشکل درست می‌کند و شاید درست در لحظه مرگ است که حقیقت این هیچ به ما نشان داده می‌شود که پیش از آن جواز حضور در دنیا باطل شده است. باور انسان در طول حیاتش اینست که بالاخره چیزی‌ست و رسالتی دارد اما رسالت حقیقی انسان رسیدن به مفهوم هیچ بودن است. هیچ بودن یعنی چه؟
به نظرم هیچ بودن یعنی باور به این‌که تأثیر ما بر مجموعه‌ی هستی دلیل بودن‌مان نیست بلکه این تأثیر، نتیجه‌ی  بودنمان است. دلیل بودن‌مان درک هستی ست نه تغییر آن. «کار ما شاید این‌ست که در افسون گل سرخ شناور باشیم»
در تمام هستی تنها موجودی که هیچ بودنش را قبول نکرده انسان ست و تنها موجودی هم که برای همه گرفتاری درست کرده باز فقط و فقط انسان است.

🔹 آقای محمود:
به نظرم یک معنای این فیلم می‌تواند این باشد که خود "هیچ" در واقع باز هم یک "چیز" است. یعنی انتخاب این که هیچ یک از گزینه‌های مورد انتظار را نپسندیم و برنگزینیم باز هم یک انتخاب است؛ انتخابی ساختار شکن و شالوده شکن. و نکتۀ دوم این که انتخاب کردن گزینۀ ناهنجار می‌تواند به دیگران هم سرایت کند و آن‌ها هم نظم موجود را به چالش بکشند. اگر دیگران هم گزینه‌ای را خارج از گزینه‌های رایج برگزینند، یک همراهی و همدستی می‌تواند بین افراد شکل بگیرد بر خلاف روندها و هنجارهای مرسوم آن محیط یا جامعه؛ در نهایت این همراهی می تواند به آفرینش هنجاری جدید بینجامد (یعنی در میان سه شخصیت داستان، اکنون اکثریت با کسانی است که گزینۀ ناهنجار را برگزیده‌اند و بنابراین در این جمع سه نفره اکنون هنجار جدیدی خلق شده است).

#با_هم_فکر_کنیم

⭕️ ایمیل دکتر سرگلزایی:
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ تحلیل‌های رسیده از شما عزیزان راجع به فیلم کوتاه "هیچ" ساخته‌ی محسن مخملباف: 🔹 خانم آفرین: اول احترام و شعور آقایی که توی رستوران کار می‌کرد و آوردن فنجان برای سفارش هیچی خیلی ارزشمند بود. دوم پیوستن و هماهنگ شدن مخملباف با فاطمه معتمدآریا…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو:
فیلم کوتاه "هیچ"
ساختهٔ محسن مخملباف


⭕️ بخش دوم نظرات شما:

🔹 آقای حمید:
بنظرم هدف استاد مخملباف از خلق این اثر بیاد هوشیائوشین که دچار آلزایمر شده، این است که بگوید: اگر تو امروز به عنوان دوست قدیمی من (که سالها درانتظار دیدنت بودم) هیچ چیز بیاد نمی‌آوری و هیچ نمی‌خواهی من هم به پاس عمری دوستی و درازای آنچه به من آموختی باز می‌خواهم با تو همراه و همقدم باشم همچون گذشته‌ها ولی این بار با فصل مشترک جدیدی که برگرفته از احساس و حافظه‌ی امروز توست یعنی هیچ؛ چه فرقی دارد چه سکوت تو، سرشار از ناگفته‌ها باشد چه تهی از آن‌ها، باز من می‌خواهم در آن تهی درآن هیچ با تو همراه شوم، به یاد و احترام آن روزها که با تو همه چیز بودم آماده‌ام تا معجون هشیاری را بدهم و من همچون تو هیچ را بستانم چه بسا همه چیز بودن در هیچ بودن است.

🔹 خانم آرزو:
در مورد فیلم، با توجه به توضیح آقای مخلمباف در خصوص انگیزه‌ی تهیه‌ی این فیلم کوتاه یعنی آلزایمر دوستشون، تعبیر من یک جور به رسمیت شناختن «هیچی» است. معمولا وقتی ما سفارشی نداریم، برایمان یک فنجان خالی نمی‌آورند. ولی در این فیلم گویی خود فنجان خالی از هر چیز تبدیل می‌شود به یکی از اقلام قابل سفارش و دو دوست با سفارش هیچی، و بدون تبادل کلامی، لبریز از بودن یکدیگر می‌شوند. 
در وهله‌ی نخست آقای مخملباف سفارش قهوه می‌دهند، ولی نوآوری باریستر که فنجان خالی برای خانم معتمدآریا می‌آورد، جرقه‌ای در ذهن آقای مخملباف می‌زند که می‌شود جور دیگری هم به سفارش هیچی نگریست و خودشون هم اون دید جدید را انتخاب می‌کنند.

🔹 آقای عیسی:
بنظرم آقای مخلباف این پیام رو در فیلم به مخاطب فرستاد که انتخاب نکردن نوعی انتخاب است ( انتخاب خانم معتمد آریا ) و اگر انتخاب نکردن از روی تامل و اگاهی باشد می‌تواند بهترین انتخاب بعضی از شرایط باشد ( انتخاب دوم آقای مخملباف). بنابراین متاملانه در بعضی از شرایط بهترین انتخاب ، انتخاب نکردن است . در بعضی از شرایط بهترین کاری که میتوانیم انجام دهیم آنست که هیچ کاری انجام ندهیم.

🔹 خانم پروین:
آنچه در این فیلم کوتاه نظرم را جلب کرد: 
اول ؛ موبایل روشن پشت رو گذاشته شده آقای مخملباف بود که شاید نشانه ای از اضطراب  ایشان باشد در انتظار دیدن خانم معتمد آریا. 
دوم؛ پیام صوتی مرد که بیش از یک دقیقه صحبت داشت و جواب زن فقط یک استیکر قلب بوده، و سه پیام آخر که با فاصله های زمانی مشخصی صورت گرفته اما همه آنها در ساعت ۱۰:۴۹ ارسال شده و ساعت گوشی هم در ۱۰:۴۹ ثابت مانده. گم شدن مفهوم تغییر زمان ، شاید نشانه ای باشد برای رساندن مقصودی. آلزایمر؟؟ 
قرار ساعت 3pm بوده و حضور مرد در ساعت ۱۰:۴۹ در کافه  نشانه تعجیل مخملباف و انتظارکشی باشد؟ شاید هم گم کردن زمان. آلزایمر!!!
لحظه دیدار جالب است. علیرغم این انتظار طولانی،  مرد رویش به طرف دیگر است و از دیدار هیچ هیجانی نشان نمی دهد. زن با عجله می نشیند . به نظر من زن سعی دارد با حرکات بدن تأخیرش را توجیه کند و مرد نگاه پرسشگر دارد و کمی هم همدردی. 
هیچی در انتخاب نوشیدنی سمبلی از هیچی در زندگی و‌هیچی در رابطه بوده است. البته مرد همچنان بدنبال پیوند است حتی با اشتراک در هیچی نوشیدن. شاید او هم به این نتیجه رسیده که دیگر واقعا همه چی تمام شده. زمان ثابت مانده و قرار دادن هیچی در ظرف خودش مفاهیم فلسفی فیلم است که  علاقمندم توضیحش را از شما بشنوم. 

🔹 خانم محبوبه:
من فیلمساز تایوانی را ازروی آثارش نمیشناسم ولی آنچه در فیلم مشاهده کردم:
در زندگی هیچ نیست و درعین حال همه چیز هست؛ می‌شود از هیچ همه چیز ساخت؛
طنز مایه تبدیل هیچ به سرگرمی و اشتیاق و گذران است؛ عشق همه چیز است، مایه‌ی تبدیل هیچ به همه چیز است.

🔹 خانم مهرماه:
سلام و ارادت
چندتا چیز توی این فیلم برای من قابل توجه بود 
اول احترام و شعور آقایی که در رستوران کار میکرد به هیچی و آوردن فنجان هیچی.... 
دوم پیوستن  و هماهنگ شدن مخملباف با فاطمه و عوض کردن فنجان قهوه با هیچی
دیدار دونفر برای یک هیچی که پر از معناست خیلی قشنگه.

#با_هم_فکر_کنیم

@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ موضوع گفتگو: فیلم کوتاه "هیچ" ساختهٔ محسن مخملباف ⭕️ بخش دوم نظرات شما: 🔹 آقای حمید: بنظرم هدف استاد مخملباف از خلق این اثر بیاد هوشیائوشین که دچار آلزایمر شده، این است که بگوید: اگر تو امروز به عنوان دوست قدیمی من (که سالها درانتظار…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو:
فیلم کوتاه "هیچ"
ساختهٔ محسن مخملباف


⭕️ بخش سوم نظرات شما:

🔹️ خانم میترا:
دعوت در چت بسیار مختصر بود و جواب هم،
من فکر میکنم زن برای ارتباط چیزی رو لازم نمیدونست بجز حضور، وقتی رسید هم بینشان فقط حضور بود و نگاه. مرد جوان (به عنوان ناقل پیام زن) به این پیام هویت عینی بخشید، آوردن فنجان هیچ، که حتی برای زن تعجب برانگیز بود و جالب، (این هویت بخشی به نگاهش). مرد هم پیام رو دریافت کرد (نکته‌ی جالب این‌که او قبلا سر میز سبز بود و یک فنجان قهوه خالی روی میز سبز در حاشیه دیده می‌شود). مرد با زن همراه شد چون او هم از ابتدا پذیرای حضور بود و نگاه،
و فنجان هیچ رو بعنوان نماد این شکل ارتباط پذیرفت، و در ادامه، بعد از موضوع هیچ و فنجان و همراهی مرد، حال فقط حضور حاکم بود و نگاه و دیگر هیچ، (آیا در این دنیای پر هیاهو در ارتباطات‌مان، جای خالی این سه عنصر احساس نمیشود؟)
و حال از زاویه ای دیگر:
 آیا این داستان آشنا نیست:
زنانی که نیازی رو اعلام میکنند،
مردان جوانی که همسو میشوند،
و نهایتن مردان ( نماد اجتماع) همراه میشوند.

🔹 آقای امیررضا:
 تفسیر من برای فیلم کوتاه محسن مخملباف:
اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست
مراد خویش دگرباره من نخواهم خواست
اگر قبول کنی ور برانی از بر خویش
خلاف رای تو کردن خلاف مذهب ماست
میان عیب و هنر پیش دوستان کریم
تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست
عنایتی که تو را بود اگر مبدل شد
خلل پذیر نباشد ارادتی که مراست
مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن
که هر چه دوست پسندد به جای دوست رواست
نمی توانم بی او نشست یک ساعت
چرا که از سر جان بر نمی توانم خاست
(سعدی)

🔹 آقای میرعسکر:
هیچ مخملباف منو یاد مجسمه هیچ تناولی انداخت که آنهم خیلی چیز بود.

🔹 خانم لیلا:
 جایی که واژه ها آمدند حقیقت (هیچ) گم شد. بدون واژه ها زندگی باید کرد...

🔹 خانم منیره:
بشر برای رسیدن به خواسته‌هایش کار می‌کند. برای به‌دست آوردن تک‌تک آن خواسته‌ها می‌دود، حرص می‌زند. در نهایت با برآورده شدن خواسته‌ای ، آرزویی جدید از راه می‌رسد و این چرخه تا آن لحظه که نفس می‌کشد ادامه دارد. اما بین تمام این تلاش‌هایی که بشر را در یک دور تکرار مکرارات اسیر میکند، لحظه‌هایی وجود دارد که انسان اسیر را از این چرخه می‌رهاند. در این فیلم همان لحظه‌ی کوتاه، همان نگاه‌ها و همان آزادی از روزمرگی نمایش داده شده است؛ لحظه‌ی کوتاه یک دیدار عاشقانه با ظرفی پر از هیچ و دلی سرشار از همه چیز:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای (ز بهر) هیچ بر هیچ مپیچ 
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ

🔹 آقای رسول:
  مرد محلی را برای دیدار مشخص میکند.که به یک جامعه مردسالار اشاره دارد. در کافه با نگاهی به ظاهر سرد ولی غرق در نگرانی منتظر خانم نشسته است .. .لحظه دیدار بسیار شورانگیز و هیجانی است و هیجانات زیاد خانم و محجوب به حیا بودن او باعث میشود در ابتدا فکر کند که جز عشق چیزی نمیخواهد و یا نباید بخواهد و"هیچ"سفارش میدهد.اما مرد که شاید هنوز کاملا در عشق مطمئن نیست و برای خود در زندگی حق و حقوقی قائل است ، به گارسون (خدا،زندگی،الهه عشق،و چیزی شبیه اینها) قهوه سفارش میدهد.خانم با کمال تعجب و نگرانی میبیند که در این رابطه "هیچ"گیرش می آید (لیوان خالی). مرد هم که غرق در تماشای زن است ، میفهمد که باید خودش را کنار بگذارد تا "باهیچ" فقط همدیگر را داشته باشند.

#با_هم_فکر_کنیم

@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ موضوع گفتگو: فیلم کوتاه "هیچ" ساختهٔ محسن مخملباف ⭕️ بخش سوم نظرات شما: 🔹️ خانم میترا: دعوت در چت بسیار مختصر بود و جواب هم، من فکر میکنم زن برای ارتباط چیزی رو لازم نمیدونست بجز حضور، وقتی رسید هم بینشان فقط حضور بود و نگاه. مرد جوان (به…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو:
فیلم کوتاه "هیچ"
ساختهٔ محسن مخملباف


⭕️ بخش چهارم نظرات شما:

🔹️ آقای آرمان:
درباره فیلم استاد مخملباف بنظرم دوستان کمی بیش از حد بر روی هیچ متمرکز شده بودند و سراغ جنبه عرفانی-فلسفی رفته بودند درصورتیکه از دید من این فیلم با واقعیت های اجتماعی معاصر ما نسبت دقیقی برقرار می کند و از طرف دیگر در کارنامه بازیگری خانم معتمدآریا نقطه عطفی محسوب می شود یعنی اولین حضور رسمی ایشان بدون حجاب اجباری در فیلمی که در جشنواره ای پخش می شود. خانم معتمدآریا (اگر حرفهای ایشان را در انتخابات 96 درنظر نگیریم) در زندگی به حجاب اجباری نه گفت و این فیلم را بازی کرد و کاراکتر ایشان هم در فیلم آقای مخملباف، هیچی را انتخاب می کند یعنی نخوردن را یعنی دوباره ((نه)) گفتن را اما نکته اصلی فیلم برسمیت شناخته شدن این نه گفتن توسط جامعه است که در رفتار کاراکتر گارسون متجلی شده است. می دانیم که شرایط اغلب کافه ها (اگر نگوییم همه) اینگونه است که بدون سفارش دادن امکان نشستن و صحبت کردن و استفاده از فضای کافه وجود ندارد و مخملباف با علم به این موضوع سفارش قهوه می دهد اما انتخاب زن هیچی است یعنی برخلاف قواعد عموم کافه ها و اینجا گارسون برخلاف شرایط کافه و با پذیرفتن ریسک اقتصادی (آوردن هیچی و پول نگرفتن) انتخاب زن را قبول می کند و آن را به رسمیت می‌شناسد و وقتی چنین انتخابی ازطرف کافه پذیرفته می‌شود، مخملباف هم انتخاب قبلی‌اش را که بر مبنای قواعد اجباری کافه بود عوض می‌کند و با انتخاب زن همراه می‌شود. بر این اساس دو معنا استنباط می‌شود: 
اول این که برای جا افتادن انتخابی که متفاوت از شرایط گذشته است همراهی نهادهای اجتماعی (کافه اینجا بعنوان یک نهاد اقتصادی-اجتماعی) لازم است یعنی نهادها باید توان این را داشته باشند که تاحدی از نفع شخصی خودشان بگذرند، به نفع جا افتادن یک انتخاب متفاوت در جامعه در راستای رفع تبعیض ها؛ که نمود چنین چیزی در ماجرای پلمپ گسترده کافه‌ها در ایران به بهانه‌ی عدم توجه به حجاب اجباری دیده می‌شود یعنی تنها نه گفتن زن کافی نیست بلکه حمایت نهادهای اجتماعی (مبارزه کنار کنشگران زن) برای به نتیجه رسیدن در روند رفع تبعیض ها مؤثر است.
دوم اینکه کنش تاییدکننده مخملباف بعنوان کسی که دوست و همکار زن (یادآور همکاری این دو در فیلم هنرپیشه) است که قابل تعمیم به نقش همسر برادر پدر پسر پارتنر و... است، نشانگر حمایت مردان جامعه از انتخاب زن است و این برای جامعه ما مسأله‌ی مهمی است که به‌فرض عوض شدن قانون و رفع تبعیضاتی که منشا حکومتی دارند، مادامی که در عرف و سنت جامعه حمایت لازم برای رفع تبعیضات صورت نگیرد، مبارزه برای این مسأله همچنان ادامه خواهد داشت و این دعوتی است برای مردان که به انتخاب عزیزان‌شان احترام بگذارند و در جهت کم شدن از تبعیضات جنسیتی بکوشند.

🔹 خانم الهه:
نگاه ما از بیرون به آلزایمر مثل اینه که بری کافی شاپ و با یه فنجون خالی از شما  پذیرایی کنن. دربارهٔ بیماری آلزایمر احتمالا میخواد بگه هیچ نوع متفاوتی از ارتباط هست، نه عدم ارتباط.
آلزایمر از نگاه ما احتمالا رسیدن به نقطه‌‌ی هیچ است. نقطه‌ای که نمی‌توان ارتباط برقرار کرد. ذهن خالی از زمان و مکان، فاقد معنا ، خاطره، بدون کنترل. سلام رسوندن از نگاه  همسایه فیلمساز، احتمالا فاقد معناست. 
از طرف دیگر می‌توان گفت فنجان هست، اما خالی است. این هیچ،  یک هیچ متفاوت است.  شاید خنده‌دار باشد( نگاه زن ) ولی از نگاه فیلمساز حتی خنده‌دار هم نیست.  هیچِ گارسون و هیچِ فیلمساز می‌تواند روشی متفاوت برای گفتگو باشد.
ما در کافه  می‌نشینیم و قهوه ای می‌خوریم تا گفتگو کنیم .
در  سلطهٔ آلزایمر، گفتگو با نگاه،  در سکوت ، با فنجان خالی هم امکان پذیر است.
مثل گفتگو  با کوه با گیاه، با یک شیء بدون ذهن؛ گفتگو با انعکاس خودمان؛ گفتگو با سایه‌ها البته نه سایه‌ی یونگ.

🔹 آقای محمد:
برداشت من توجه به اهمیت حضور و مؤثر بودن شخص در طول زمان است و در یک زمان کوتاه دیدار همراه شدن در لذت حضور حتی وقتی در قرار، قهوه جز بهانه‌ای نیست.

#با_هم_فکر_کنیم

ایمیل دکتر سرگلزایی برای شرکت در پروژه‌ی #گفتگو_کنیم
isssp@yahoo.com


@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#گفتگو_کنیم ⭕️ موضوع گفتگو: فیلم کوتاه "هیچ" ساختهٔ محسن مخملباف ⭕️ بخش چهارم نظرات شما: 🔹️ آقای آرمان: درباره فیلم استاد مخملباف بنظرم دوستان کمی بیش از حد بر روی هیچ متمرکز شده بودند و سراغ جنبه عرفانی-فلسفی رفته بودند درصورتیکه از دید من این فیلم با…
#گفتگو_کنیم

⭕️ موضوع گفتگو:
فیلم کوتاه "هیچ"
ساخته‌ی محسن مخملباف

⭕️ بخش پنجم نظرات شما:


🔹️ خانم مریم:
ارتباط معنایی فیلم را با آلزایمر دوست مخملباف نمی‌دانم، اما خود فیلم را چنین می‌فهمم: فیلم با دست‌های گود مرد شروع می‌شود، بیانگر چیزی از نداشتن، چیزی از نیاز، و شاید چیزی از نوعی تواضع و پذیرندگی. فیلم با سوژگی و تعیین‌گری کامل مرد ادامه می‌یابد. at 3pm coffee و قاعدتا در محل همیشگی.
زن پذیرنده‌ی دیدار است. برای او پیام به مثابه «3 بعدازظهر دیدار»، «3 بعدازظهر دوست» معنا دارد. این را از نحوه‌ی نشستن و سفارش می‌توان فهمید.
پیشخدمت اما به مرد چیزی را یاد می‌دهد:
a cup of nothing
و مرد از اینجا با زن همراه می شود. آنچه او خواسته را درمی‌یابد: you!
دیدار نوعی مشارکت است. اما به راستی مشارکت در چه؟ مشارکت تا چه میزان؟ برای بسیاری از ما دیدار و نوشیدن، دیدار و خوردن، دیدار و خوابیدن در متن گپ زدن‌های از همه جا، معنای مشارکت است.
برای برخی دیگر شاید دیدار و خواندن، دیدار و کار یا آن‌چنان که برشت گفت «چیزی شبیه احساس تماس دست‌ها هنگام کشیدن آب از چاه» معنای دیدار است.
در همه این‌ها آن شخص، آن شخص دیدار شونده تا چه حد حاضر است؟
برای ما آیا دیدار و دیدن، عمیق نگریستن، دیدار و شنیدن، عمیق شنیدن می‌تواند معنای مشارکت، معنای ملاقات باشد؟
به‌نظرم به آسانی نه، در بسیاری موارد نه. ما در اغلب اوقات نوشیدن، خوردن، خواندن، کار و حتی خوابیدن را چاشنی دیدار می‌کنیم تا از بارسنگین بی‌واسطه دیدن و شنیدن بکاهیم، تا از آن ها استمداد بجوییم در لختی بستن چشم‌ها. تا فاصله‌گذاری کنیم بین خود و دیگری. دیدار بی‌واسطه شاید سخت‌ترین کار جهان است.
در پایان فیلم گرچه می توان گفت این قرار بعد از فنجانی از هیچ، از هر دو سو چنین نوشته شده:
at 3 pm you
با این همه هنوز بین آنها تفاوت برقرار است. صحنه‌ی پایانی فیلم همچنان حاکی از تفاوت سوژگی‌هاست. زن سر به زیر، خندان از بازی پیشخدمت و با شرمی در بدن از نواخته شدن زیر نگاه مرد است. در او نوعی شرم از نگریستن وجود دارد. و مرد در تأمل، با بدنی کشیده و بیننده است و در حالی‌که بر گفتن آنچه می‌بیند در اندیشه است.

🔹 خانم گلی:
برای من خانم معتمد آریا نماد زنان جامعه‌ی ایرانی  بدون حجاب وقتی در کافه "هیچ" رو سفارش میده، یعنی در بین گزینه‌های موجود هیچ کدام رو نمیخواد و سپس آقای مخملباف نماد مردان جامعه‌ی ایران هم همراهی میکنه و هیچ رو انتخاب میکنه.

🔹 خانم لیلا:
دریافت من همدلی با هوشیائوشین بود؛
و هیچ کنایه از آلزایمر که هیچ یاد و خاطره‌ای در ذهن نمی‌ماند؛ به دنبال این فقدان آگاهی انسان از رنج و شادی رهایی می‌یابد که ما این رهایی را در رفتار خانم معتمد آریا می‌بینیم اما آگاهی با رنج و دغدغه همراه است و این در رفتار آقای مخملباف مشهود است ورنج و دردی که ایشان در این فیلم دارد اندوه برای دوستی است که دیگر حتی سلام او برایش بی‌معناست.
آرزوی سلامتی و سربلندی دارم برای شما و بازیگران محترم فیلم هیچ.

#با_هم_فکر_کنیم

🔹 ایمیل دکتر سرگلزایی برای شرکت در پروژه‌ی #گفتگو_کنیم
isssp@yahoo.com

@drsargolzaei