#شعر
#سنّت
من، زخمی مرگبار خورده ام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمی دهند،
در چاهی که برادر کنده مات می شوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#سنّت
من، زخمی مرگبار خورده ام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمی دهند،
در چاهی که برادر کنده مات می شوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#تأملات
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وبسایت از فیلترشکن استفاده کنید.)
از اینجا کلیک کنید
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وبسایت از فیلترشکن استفاده کنید.)
از اینجا کلیک کنید
#تأملات
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وبسایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)
از اینجا کلیک کنید
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وبسایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)
از اینجا کلیک کنید
#تأملات
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا کلیک کنید
#سنّت
من، زخمی مرگبار خوردهام
نه از افراسیاب تورانی، که از شغاد ایرانی!
این جا، پهلوانان بر خوان دیو جان نمیدهند،
در چاهی که برادر کنده مات میشوند
پسرکشی، برادرکشی، ایران زمین، شاهنامه!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا کلیک کنید
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️فرق سنت تمدنی و سنتهای اجتماعی
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ دی ۱۴۰۲
سنت را بهنحو گوناگونی بهکار میبرند و تعریف میکنند. من وقتی از بیاعتبارشدهگیی سنت اسلامی-ایرانی سخن میگویم و اضافه میکنم که سنت را یک یا چند روشنفکر نمیتوانند بهنحو ارادی کنار بنهند و تخطئه کنند، مراد ام سنت اجتماعی نیست. کسی که از سنتهای اجتماعی سخن میگوید و بحث از سنت را در چنین سطحی میبیند، به معنای تمدنیی سنت پی نبرده است.
سنتهای اجتماعی از ما طلب وفاداری و تبعیت و اجرا میکنند. این معنای بسیار محدودی از سنت است؛ مثلا سنت عزاداریی عاشورا، سنت گرامیداشت نوروز در فرهنگ ایرانی، و از این قبیل.
سنت تمدنی، یعنی سنتی که از رهگذر قرنها حیات یک تمدن شکل میگیرد، امر عظیمی است و به مجموعهای از رفتارها و هنجارها و مناسک و ارزشها و آداب و رسوم قابل تقلیل نیست.
سنت تمدنی چیزی است که ما در آن بهناگزیر اقامت داریم. در پهنهای که سنت تمدنی فراهم کرده به دنیا میآییم و نفس میکشیم و زندهگی میکنیم و تا قرنها، نسلهای پی در پی میآیند و میروند و سنت تمدنی همچنان پابرجا میماند.
وقتی که یک تمدن بعد از قرنها میمیرد، سنت برجای مانده از آن که محصول قرنها انباشت میراث فرهنگیی بشر است، هنوز هم باقی میماند. ما با سنت تمدنی احاطه میشویم. اینطور نیست که بتوانیم تصمیم بگیریم سنت تمدنی را نادیده بگیریم و نقض کنیم و کامیابانه نیز زندهگی کنیم. نیروی سنت تو را نادیده میگیرد و از تو عبور مینماید. سنت تمدنی در قلب و ذهن آدمیان قرنها به حیات خود ادامه میدهد.
سنت تمدنی تنها وقتی دچار بحران میشود که با سنت تمدنیی نیرومندتری مواجه شود؛ مثل مواجههی سنت اسلامی-ایرانی با سنت مدرن. تازه انگار از خواب آرام تاریخیی خود بیدار میشود و این بیداری باز هم در اذهان و قلوب برخی از ساکنان سنت آغاز میشود و انبوه پرسشگریها رخ مینمایند.
مرحلهی بعدی در حیات سنت تمدنی، مرحلهی انکشاف آن است. نیروهای زینده و مقیم در درون سنت، دههها و گاه قرنها دست در خورجین سنت میکنند تا چیزی از آن برای زیستن خود بیرون بکشند. انواع تلفیقگریها در این مرحله پدیدار میشوند؛ مثلا مارکسیسم اسلامی، هایدگریسم اسلامی، فمینیسم اسلامی. در این مرحله است که حرکتها و جنبشهای بومیگرا و بازگشت به خویشتن نیز یکی پس از دیگری و هر کدام به شکلی سر برمیآورند و این مرحلهی انکشاف سنت، آنقدر ادامه مییابد تا انبان سنت بهکلی تهی گردد.
در این مرحله است که سنت بیاعتبار میشود و بیاعتباریاش عیان میگردد و نسلهایی ظهور میکنند که دیگر به سنت تمدنیی قدیمی تعلقی ندارند و هویت خود را با آن گره نمیزنند و جهانشان را با آن تعریف و معنا نمیکنند و بهکلی از افق سنت بیرون میروند و دیگر در آن مقیم نمیگردند. آنها دانسته یا ندانسته مقیم سنت تمدنیی جدید شده اند.
در چنین لمحهای از حیات یک اجتماع است که برخی مدعی میشوند نسل جدید "بیتاریخ" گشته است. اما نسل جدید در حال ساختن تاریخی نوین است؛ نه اینکه بیتاریخ شده باشد.
دورهی بیاعتباریی سنت نیز دههها و چه بسا قرنها ادامه مییابد تا سنت تمدنیی قدیمی بهکلی فرسوده گردد و بوی کهنهگی بگیرد و دیگر کسی "مقیم حریم حرم" سنت نشود.
برخی این بیاعتبار شدن سنت را زودتر درمییابند و برخی هرگز درنمییابند. در اینگونه مواقع است که برخی چه بسا از "آخرالزمان" یا از "سیطرهی نیهیلیسم" یا از "بیتاریخشدهگی" یا از تعابیری نظیر آنها سخن میگویند. همه چیز بوی یک دگرگشت بزرگ میدهد؛ بوی یک بحران، بوی یک نیستیی بزرگ (مرگ سنت).
پس من و شما نمیتوانیم سنت تمدنی را کنار بزنیم. تمدن جدید است که تمدن کهن را کنار زده است و سنتاش را ناکارآمد نشان داده است. چرخش تمدنی سرانجام بعد از دههها یا قرنها کشاکش، در درون یک جامعه چهره مینماید.
بدین ترتیب، وقتی مرحلهی بیاعتبار شدهگیی سنت نیز طی شد، بعد از قرنها سنت میمیرد و تنها خاطرهای از آن باقی میماند و آنگاه سنت تمدنیی مورد نظر را میبایست در منابع تاریخی جستوجو کرد.
#سنت
#زمانی_مقدم
#سنت_تمدنی
#سنت_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍ حسن محدثیی گیلوایی
۲۰ دی ۱۴۰۲
سنت را بهنحو گوناگونی بهکار میبرند و تعریف میکنند. من وقتی از بیاعتبارشدهگیی سنت اسلامی-ایرانی سخن میگویم و اضافه میکنم که سنت را یک یا چند روشنفکر نمیتوانند بهنحو ارادی کنار بنهند و تخطئه کنند، مراد ام سنت اجتماعی نیست. کسی که از سنتهای اجتماعی سخن میگوید و بحث از سنت را در چنین سطحی میبیند، به معنای تمدنیی سنت پی نبرده است.
سنتهای اجتماعی از ما طلب وفاداری و تبعیت و اجرا میکنند. این معنای بسیار محدودی از سنت است؛ مثلا سنت عزاداریی عاشورا، سنت گرامیداشت نوروز در فرهنگ ایرانی، و از این قبیل.
سنت تمدنی، یعنی سنتی که از رهگذر قرنها حیات یک تمدن شکل میگیرد، امر عظیمی است و به مجموعهای از رفتارها و هنجارها و مناسک و ارزشها و آداب و رسوم قابل تقلیل نیست.
سنت تمدنی چیزی است که ما در آن بهناگزیر اقامت داریم. در پهنهای که سنت تمدنی فراهم کرده به دنیا میآییم و نفس میکشیم و زندهگی میکنیم و تا قرنها، نسلهای پی در پی میآیند و میروند و سنت تمدنی همچنان پابرجا میماند.
وقتی که یک تمدن بعد از قرنها میمیرد، سنت برجای مانده از آن که محصول قرنها انباشت میراث فرهنگیی بشر است، هنوز هم باقی میماند. ما با سنت تمدنی احاطه میشویم. اینطور نیست که بتوانیم تصمیم بگیریم سنت تمدنی را نادیده بگیریم و نقض کنیم و کامیابانه نیز زندهگی کنیم. نیروی سنت تو را نادیده میگیرد و از تو عبور مینماید. سنت تمدنی در قلب و ذهن آدمیان قرنها به حیات خود ادامه میدهد.
سنت تمدنی تنها وقتی دچار بحران میشود که با سنت تمدنیی نیرومندتری مواجه شود؛ مثل مواجههی سنت اسلامی-ایرانی با سنت مدرن. تازه انگار از خواب آرام تاریخیی خود بیدار میشود و این بیداری باز هم در اذهان و قلوب برخی از ساکنان سنت آغاز میشود و انبوه پرسشگریها رخ مینمایند.
مرحلهی بعدی در حیات سنت تمدنی، مرحلهی انکشاف آن است. نیروهای زینده و مقیم در درون سنت، دههها و گاه قرنها دست در خورجین سنت میکنند تا چیزی از آن برای زیستن خود بیرون بکشند. انواع تلفیقگریها در این مرحله پدیدار میشوند؛ مثلا مارکسیسم اسلامی، هایدگریسم اسلامی، فمینیسم اسلامی. در این مرحله است که حرکتها و جنبشهای بومیگرا و بازگشت به خویشتن نیز یکی پس از دیگری و هر کدام به شکلی سر برمیآورند و این مرحلهی انکشاف سنت، آنقدر ادامه مییابد تا انبان سنت بهکلی تهی گردد.
در این مرحله است که سنت بیاعتبار میشود و بیاعتباریاش عیان میگردد و نسلهایی ظهور میکنند که دیگر به سنت تمدنیی قدیمی تعلقی ندارند و هویت خود را با آن گره نمیزنند و جهانشان را با آن تعریف و معنا نمیکنند و بهکلی از افق سنت بیرون میروند و دیگر در آن مقیم نمیگردند. آنها دانسته یا ندانسته مقیم سنت تمدنیی جدید شده اند.
در چنین لمحهای از حیات یک اجتماع است که برخی مدعی میشوند نسل جدید "بیتاریخ" گشته است. اما نسل جدید در حال ساختن تاریخی نوین است؛ نه اینکه بیتاریخ شده باشد.
دورهی بیاعتباریی سنت نیز دههها و چه بسا قرنها ادامه مییابد تا سنت تمدنیی قدیمی بهکلی فرسوده گردد و بوی کهنهگی بگیرد و دیگر کسی "مقیم حریم حرم" سنت نشود.
برخی این بیاعتبار شدن سنت را زودتر درمییابند و برخی هرگز درنمییابند. در اینگونه مواقع است که برخی چه بسا از "آخرالزمان" یا از "سیطرهی نیهیلیسم" یا از "بیتاریخشدهگی" یا از تعابیری نظیر آنها سخن میگویند. همه چیز بوی یک دگرگشت بزرگ میدهد؛ بوی یک بحران، بوی یک نیستیی بزرگ (مرگ سنت).
پس من و شما نمیتوانیم سنت تمدنی را کنار بزنیم. تمدن جدید است که تمدن کهن را کنار زده است و سنتاش را ناکارآمد نشان داده است. چرخش تمدنی سرانجام بعد از دههها یا قرنها کشاکش، در درون یک جامعه چهره مینماید.
بدین ترتیب، وقتی مرحلهی بیاعتبار شدهگیی سنت نیز طی شد، بعد از قرنها سنت میمیرد و تنها خاطرهای از آن باقی میماند و آنگاه سنت تمدنیی مورد نظر را میبایست در منابع تاریخی جستوجو کرد.
#سنت
#زمانی_مقدم
#سنت_تمدنی
#سنت_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️سنت اسلامی-ایرانی، از کورش و مولوی تا مصدق و خمینی: اسطورهسازیهای بیپایان
✍️ حسن محدثی
۲ بهمن ۱۴۰۲
سنت در درون هر باهمستانی دورانی طولانی از تکوین را طی میکند. نخستین عناصر سنت از نخستین بنیانگذاران باهمستان میآید. به همین دلیل هم هست که کم و بیش میتوان گفت تمام تمدنها ریشه در زندهگیی قبائلی و طائفهای دارند. هر قدر که بیشتر تاریخ باهمستانها را مطالعه میکنیم، این حقیقت بر ما بیشتر آشکار میشود. سنت، تاریخی از انباشت و تاریخی از برساختهای اجتماعی است. نخستین بینشها در بارهی جهان و انسان نخستین پایههای وجه هرمنوتیک سنت را بنیادگذاری میکنند. وقتی بیشتر در سنت اسلامی-ایرانی میکاویم، بیشتر ریشههای بینالنهرینیی آن را مییابیم. اما سنت هاضمهای بزرگ دارد و همه چیزخوار است. در طول دوران طولانیی تکوین سنت که گاهی قرنها طول میکشد، بسیاری از عناصر فرهنگی وارد سنت میشوند و در آن حل و جذب میگردند و سرانجام سنتی پدید میآید که در آن هم کورش هست هم مولوی و هم مصدق و هم خمینی و بسیاری دیگر. برساختی پدید میآید که عناصر متنوعی در آن هست اما همه را در یک دنیای معنایی گرد آورده است. این تنوع سنت، خردهجهانهایی با امکانات گوناگون پدید میآورند. دنیاهای مختلفی در درون سنت میسازند اما همهی این دنیاها بخشی از سنت اند و نه بیرون از آن.
هر کدام از این دنیاهای درون یک سنت قهرمانان و اسطورههای خود را میسازند و الگوهای مطلوب خود را شکل میدهند. بعد قرنها نیز ترکیبهایی از این عناصر متنوع در درون سنت پدید میآیند. اما این دنیاهای درون یک سنت در برخی بنیادهای اساسی با هم مشترک اند. بهعنوان مثال، تمامیی آنها بین زمین و آسمان پیوند میزنند و مشروعیتی آسمانی را بنا بر تفسیر و معنایی خاص کم و بیش محفوظ میدارند: یکی بر مبنای فره ایزدی، یکی بر مبنای اندیشهی امامت و نبوت، یکی بر مبنای وجود ولی و نیز قطب.
حتا مصدق که تحصیلکرده در رشتهی حقوق مدرن در عصر مدرن است، بنیاد بحث خود را بارها بر عناصری از سنت بنا میکند. بهعنوان مثال، در حین بیاعتبار جلوه دادن وثوقالدوله برای مقام وزارت عدلیه در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ چنین میگوید:
«عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم و پیغمبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- پادشاه اسلام است و چون ایران مسلمان است، لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی و هر مسلمان شرافتمندی فرض است که در اجرای فرموده پیغمبر خدا که میفرماید: «الاسلامُ يَعلو ولا يُعلي عَلَيهِ...» از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد، عالم دیانت و ایرانیت را روحی تازه دمیده و چنان چه مغلوب شد و مقتول شد، در راه خدا شربت شهادت را چشیده است«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»... هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل مهم از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی. و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمیشود، مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتختهای خود مسجد بنا مینمایند. ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را میتوانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است: یعنی هر مسلمان وطن پرست است، چه حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ...» (مکی، ۱۳۶۴: ۱۸۳؛ دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او. سازمان انتشارات جاویدان).
در درون همین سنت اسلامی-ایرانی است که عنصری ظاهراً ایرانی به نام کورش با عنصری اسلامی درمیآمیزد و کورش از قرآن سردرمیآورد و نام ذوالقرنین به خود میگیرد و کسی که مقیم چنین سنتی است از این تبدیل و تبدلها استقبال میکند. در درون همین سنت است که برخی میتوانند بین اندیشهی هایدگر و عرفان اسلامیی ابن عربی و دیگران تلفیقی پدید آورند و هایدگریسم اسلامی بسازند و کثیری را جذب کنند یا از ابوذر که مردی است در قبیلهای دور افتاده در حجاز (قبیلهی غفار)، نخستین خداپرست سوسیالیست را بسازند یا از کورش یک مداراگر دینیی بزرگ بسازند که منشور حقوق بشر تدوین کرده است یا ملتی به دنبال چهرهی آیتالله خمینی مدتی به ماه خیره شوند. در همین سنت است که از کورش (جنگجویی جهانگشا در ایران باستان)، مولوی (کنشگری فرهنگی و اهل فقه و عرفان اسلامی در قرون وسطای اسلامی)، و مصدق (کنشگری سیاسی در ایران معاصر و تحصیلکردهی غرب)، و آیتالله خمینی (فقیه و کنشگری فرهنگی و سیاسی و رهبر یک انقلاب سیاسی و مؤسس حکومتی دینی) اسطورهسازی کنند.
ادامه 👇👇👇
#سنت
#تاریخ
#مصدق
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثی
۲ بهمن ۱۴۰۲
سنت در درون هر باهمستانی دورانی طولانی از تکوین را طی میکند. نخستین عناصر سنت از نخستین بنیانگذاران باهمستان میآید. به همین دلیل هم هست که کم و بیش میتوان گفت تمام تمدنها ریشه در زندهگیی قبائلی و طائفهای دارند. هر قدر که بیشتر تاریخ باهمستانها را مطالعه میکنیم، این حقیقت بر ما بیشتر آشکار میشود. سنت، تاریخی از انباشت و تاریخی از برساختهای اجتماعی است. نخستین بینشها در بارهی جهان و انسان نخستین پایههای وجه هرمنوتیک سنت را بنیادگذاری میکنند. وقتی بیشتر در سنت اسلامی-ایرانی میکاویم، بیشتر ریشههای بینالنهرینیی آن را مییابیم. اما سنت هاضمهای بزرگ دارد و همه چیزخوار است. در طول دوران طولانیی تکوین سنت که گاهی قرنها طول میکشد، بسیاری از عناصر فرهنگی وارد سنت میشوند و در آن حل و جذب میگردند و سرانجام سنتی پدید میآید که در آن هم کورش هست هم مولوی و هم مصدق و هم خمینی و بسیاری دیگر. برساختی پدید میآید که عناصر متنوعی در آن هست اما همه را در یک دنیای معنایی گرد آورده است. این تنوع سنت، خردهجهانهایی با امکانات گوناگون پدید میآورند. دنیاهای مختلفی در درون سنت میسازند اما همهی این دنیاها بخشی از سنت اند و نه بیرون از آن.
هر کدام از این دنیاهای درون یک سنت قهرمانان و اسطورههای خود را میسازند و الگوهای مطلوب خود را شکل میدهند. بعد قرنها نیز ترکیبهایی از این عناصر متنوع در درون سنت پدید میآیند. اما این دنیاهای درون یک سنت در برخی بنیادهای اساسی با هم مشترک اند. بهعنوان مثال، تمامیی آنها بین زمین و آسمان پیوند میزنند و مشروعیتی آسمانی را بنا بر تفسیر و معنایی خاص کم و بیش محفوظ میدارند: یکی بر مبنای فره ایزدی، یکی بر مبنای اندیشهی امامت و نبوت، یکی بر مبنای وجود ولی و نیز قطب.
حتا مصدق که تحصیلکرده در رشتهی حقوق مدرن در عصر مدرن است، بنیاد بحث خود را بارها بر عناصری از سنت بنا میکند. بهعنوان مثال، در حین بیاعتبار جلوه دادن وثوقالدوله برای مقام وزارت عدلیه در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۰۵ چنین میگوید:
«عقیده ما مسلمین این است که حضرت رسول اکرم و پیغمبر خاتم- صلی الله علیه و آله و سلم- پادشاه اسلام است و چون ایران مسلمان است، لذا سلطان ایران است و بر هر ایرانی دیانتمندی و هر مسلمان شرافتمندی فرض است که در اجرای فرموده پیغمبر خدا که میفرماید: «الاسلامُ يَعلو ولا يُعلي عَلَيهِ...» از وطن خود دفاع نماید. اگر فاتح شد، عالم دیانت و ایرانیت را روحی تازه دمیده و چنان چه مغلوب شد و مقتول شد، در راه خدا شربت شهادت را چشیده است«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»... هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل مهم از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن پرستی. و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمیشود، مگر این که حیات او قطع شود. برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتختهای خود مسجد بنا مینمایند. ولی یک متجدد سطحی و بی فکر را میتوانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نِسَب اربعه، عموم و خصوص مطلق است: یعنی هر مسلمان وطن پرست است، چه حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الإيمانِ...» (مکی، ۱۳۶۴: ۱۸۳؛ دکتر مصدق و نطقهای تاریخی او. سازمان انتشارات جاویدان).
در درون همین سنت اسلامی-ایرانی است که عنصری ظاهراً ایرانی به نام کورش با عنصری اسلامی درمیآمیزد و کورش از قرآن سردرمیآورد و نام ذوالقرنین به خود میگیرد و کسی که مقیم چنین سنتی است از این تبدیل و تبدلها استقبال میکند. در درون همین سنت است که برخی میتوانند بین اندیشهی هایدگر و عرفان اسلامیی ابن عربی و دیگران تلفیقی پدید آورند و هایدگریسم اسلامی بسازند و کثیری را جذب کنند یا از ابوذر که مردی است در قبیلهای دور افتاده در حجاز (قبیلهی غفار)، نخستین خداپرست سوسیالیست را بسازند یا از کورش یک مداراگر دینیی بزرگ بسازند که منشور حقوق بشر تدوین کرده است یا ملتی به دنبال چهرهی آیتالله خمینی مدتی به ماه خیره شوند. در همین سنت است که از کورش (جنگجویی جهانگشا در ایران باستان)، مولوی (کنشگری فرهنگی و اهل فقه و عرفان اسلامی در قرون وسطای اسلامی)، و مصدق (کنشگری سیاسی در ایران معاصر و تحصیلکردهی غرب)، و آیتالله خمینی (فقیه و کنشگری فرهنگی و سیاسی و رهبر یک انقلاب سیاسی و مؤسس حکومتی دینی) اسطورهسازی کنند.
ادامه 👇👇👇
#سنت
#تاریخ
#مصدق
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
👆آنچه بهنحو بیپایان در این سنت اسلامی-ایرانی تکرار شده است، بازتولید فرهنگ و تاریخ و مناسبات اجتماعیی مشخصی بوده است که برای آدمیان مقیم این سنت یا برای بخش مهمی از آنان خوشآیند و مطلوب بوده است. آنچه از تاریخ ما و سنت ما سربرآورده است، ریشه در خود ما دارد. ما مقیمان چنین سنتی بوده ایم و این سربرآوردهها را خود پرورده ایم. بدون نقد این میراث نمیتوانیم مدرنیتهی ایرانی را بنا بکنیم. بدون نقد فرهنگ اسطورهساز نمیتوانیم در ورای سنت و میراث قرار بگیریم و بدون نقد اسطورهها نمیتوانیم اسطورهسازیی مردمان مقیم در سنت را تذکر بدهیم.
از این رو، برای من نقد اسطورهی کورش همانقدر فراروی از این سنت است که نقد اندیشهها و افکار عارفی مثل مولوی و نقد کنشگران سیاسی و دینیی معاصر. ما در این بزنگاه تاریخی باید با چشمی تازهبین و غیرعادتزده اتصالها و گسستها را پیدا بکنیم. ما برای بنای تاریخی جدید به برساختی جدید از تاریخ نیازمند ایم.
این مردم همانقدر از کورش و داریوش اسطورهسازی کرده اند که از علی و حسن و حسین و مولوی و حافظ و سعدی. هیچ گروهی تاب نقد اسطورههای خود را ندارد و هیچ گروهی مایل نیست که به اسطورههای خویش همچون کنشگرانی انسانی و زمینی بنگرد و کنشها و آثار و افکارشان را بهنحو عقلانی نقد و ارزیابی کند. بتسازی و تقدسبخشی از محصولات بسیار مهم و پایدار سنت اسلامی-ایرانی است و همه دستاندرکار همین داستان اند؛ از چوپان گرفته تا استاد دانشگاه تحصیل کرده در غرب و از کشاورز گرفته تا سیاستمدار حقوق خوانده در کشورهای اروپایی و از روحانی گرفته تا استاد درس فلسفه.
#سنت
#تاریخ
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
#مدرنیتهی_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
از این رو، برای من نقد اسطورهی کورش همانقدر فراروی از این سنت است که نقد اندیشهها و افکار عارفی مثل مولوی و نقد کنشگران سیاسی و دینیی معاصر. ما در این بزنگاه تاریخی باید با چشمی تازهبین و غیرعادتزده اتصالها و گسستها را پیدا بکنیم. ما برای بنای تاریخی جدید به برساختی جدید از تاریخ نیازمند ایم.
این مردم همانقدر از کورش و داریوش اسطورهسازی کرده اند که از علی و حسن و حسین و مولوی و حافظ و سعدی. هیچ گروهی تاب نقد اسطورههای خود را ندارد و هیچ گروهی مایل نیست که به اسطورههای خویش همچون کنشگرانی انسانی و زمینی بنگرد و کنشها و آثار و افکارشان را بهنحو عقلانی نقد و ارزیابی کند. بتسازی و تقدسبخشی از محصولات بسیار مهم و پایدار سنت اسلامی-ایرانی است و همه دستاندرکار همین داستان اند؛ از چوپان گرفته تا استاد دانشگاه تحصیل کرده در غرب و از کشاورز گرفته تا سیاستمدار حقوق خوانده در کشورهای اروپایی و از روحانی گرفته تا استاد درس فلسفه.
#سنت
#تاریخ
#اسطورهسازی
#اسطورهزدایی
#مدرنیتهی_ایرانی
@NewHasanMohaddesi