دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده

... با صفوفی منظم و پریشان
انجمن بی انتهای مورچه‌گان
بر بستر لایتناهی زمین و زمان
در جست‌وجوی آبی و نان
پرهیاهو
- در چشم خویش
بی صدا تر از کهکشان
- در چشم و گوش دیگران
می چرخیم ، می گردیم
می‌ماسد
گهگاه در دهان‌مان
طعم خاک و خون
و هیچ چیز نمی‌شود
حتا اندکی دیگرگون...

#محسن_بارانی ۳۱/امرداد/۱۴۰۱
niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_پریشانی

#زن_و_بدن

بارها از خود پرسیده‌ام؛ ما انسان‌ها -در #بساط_هستی -بر #گستره‌ی_هستن با چه هستیم؟! به چه هستیم؟! و هرچه بیشتر گذشته یک پاسخ استوارتر آمده است.
در بی‌کرانه ای که هستی اش می‌نامیم ما به بدن‌مان هستیم و با بدن‌مان هستیم. که اگر قرار بود در اینجا و اکنون نباشیم، کارگاه صنع #إنی_خالق... و #نحن_خلقنا... میلیونها سال به کار نمی‌افتاد تا از گل دل کند.
باری ما چیزی جز #بدن نیستیم. آنچه روح می‌خوانند نمی‌دانم چیست چرا که #ازیتش به #امر_رب می‌رسد چه ما بوده باشیم یا نه ... بوده بوده است ... برای اینکه تعین بگیرد، شکل بگیرد هیأت شود ، هیبت شود و.. باید دمیده میشده در بدن. پس کل چرندیاتی را که در نکوهش #تن گفته اند بازبینی کنید.
حتا یگانه‌گان جانی مانند مولانا یا حافظ اگر نرسیده باشند به آشتی با تن و گلایه شان در جایی به همنوایی و انس نرسیده باشد با تن، به گمان من نقصی دارند و نقیضه‌ای ...
زین قصه بگذرم که سخن می‌شود دراز..
بگذارید دوباره بگویم: برای من، تن همه‌ی بودن است و اگر انواع جانی هست و روانی، یا نفسی و روحی یا اثری و آثاری همه از و در مجرای تن است که رخ می‌نماید این صحن و صحنه که نباشد هیچ چیز دیگری هم نیست حتا اثری که از من میماند اثر تن است به همه‌ی عظمتش...
حال چرا روی این مسأله اینقدر اصرار دارم؟
نکته این جاست وقتی در عرصات بودن #تن به اضطراب بیفتد و در پریشانی قرار بگیرد و .. تمامت انسان به پریشانی و اضطراب (خودزنی ،ضربه را پذیراشدن) می افتد و انسان پریشان مضطرب تحت تهدید و تحدید اصلا انسان نیست...
نتیجه ی امروزی و اینجایی اینکه در طول تاریخ بشر و همین‌طور تاریخ ما تن زن همیشه تحت فشار بوده است.
از اسطوره ی گناه نخستین که بد فهمیده شد (چرا که همه‌ی انسان شکل‌ها گمان می‌کنند آن میوه‌ی ممنوعه را خورده اند و نخورده اند و گواهم زیستن در بهشت حیوانیت شان است) تا امروز آنچه از زن نموده شده تنی گناه آلوده است. تنی که بواسطه‌ی ذاتی ترین ویژه‌گی اش که تدوام هست‌های ماست (زاینده‌گی) آلوده تلقی میشده آنگونه که سیلی از محدودیت ها و ممنوعیت ها را برش حمل کرده اند، نهایتا چه خواهد شد؟! تنی که منشأ گناه تلقی شده و باید پنهان می‌شده در واقع حکم حذف از هستی را دریافت کرده است و از قضا حاکمان این حکم دربرابر خداایستاده‌گانند. چرا که او می‌خواست زن باشد و بدین تن باشد و ایشان نفی خواست رحمان کرده اند..
تن زنی که هنگام رد شدن از کنار مردی منقبض می‌شود که نکند متلکی یا دستکی و... دیگر تن نیست.
تن زنی که در جمع احساس امنیت نمیکند چیست جز انباری از دل زده‌گی و پریشان‌ حالی؟!
تن زنی که....
ما به جای پرورش خودمان برای رسیدن به آشتی با تن، موجوداتی پرورده ایم که با تن خود آشتی نیستند و از تن خود ناراضی اند و.. چنین موجوداتی چه‌گونه می‌توانند با تن دیگری که اتفاقا محمل و صحنه ی هست شدن تک تک ما نیز هست آشتی باشند؟!..
همین ...
#محسن_یارمحمدی
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_کوتاه
#زن_زنده‌گی_آزادی از منظر واژه‌شناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)

یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زنده‌گی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد می‌شود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژه‌گی‌های قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعه‌شناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زنده‌گی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژ‌ه‌گان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژه‌ی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار می‌رفته‌ یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در ده‌ها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژه‌ی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... ده‌ها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...

۲- زنده‌گی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همه‌گی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژه‌گان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و..‌ به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگ‌های هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زنده‌گی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست‌ این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد‌ انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...

#محسن_یارمحمدی
#دانش‌آموخته‌ی_دکتری_زبان‌وادبیات‌فارسی

پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده

یک بار هم
گمان می‌کنم؛
- همین اواخر بود
آری -
بعد از آن‌که در ساحل گنگ
پا بر زمین گذاشته بودم
تنها بی کس
هم‌پای قوالی با موهای پریشان
مثل نصرت‌ خان.

به بالای عاشیقی زاده شدم
باری
در کرانه های ارس.

پیش از آن‌که سبیل‌‌های استالین درآیند..
- نقش سبیل هیتلر در کشته شدن میلیاردها انسان فراموش نشود...
( راستی چرا تمامی دیکتاتورها چیزک بی اهمیتی دارند که خیلی مهم است؟!)
آه
می‌بینی؟!
اینجا هم مزاحمند این تبار تباه
کجا بودیم؟!

باری
عاشیقی در آران و آذربایجان
که می‌توانست
از میدان راه آهن تا پل تجریش را
کوچه کوچه، خیابان خیابان
با اشک خیس کند
که گرد و خاک نشود...
وگرنه
من چرا باید
این‌همه عاشق سیتار و آکاردئون باشم ؟!

#محسن_بارانی ۲۸اسفند ۱۴۰۱

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده

...و ما
با چشم‌هایی از انتظار تکیده
هزارهزار سال نشستیم
به درختی خشکیده
از درون پوسیده
دخیل تمنایی سبز بستیم

- بندهایی به دست -

بادی وزید
درخت شکست
شمایان خروشیدید
و ما از شما ،عابدان معبد خاموشی،
،ساکنان گورهای فراموشی ،
چیزی جز دهانی گشوده به یاوه
ندیدیم
جز همهمه نشنیدیم

غوغایی‌تر از تبار تیره‌ی شیطان
هلهله کردید
حمحمه کردید
و ما
بی‌صداتر از رنگ
از رخ تاریخ خویش پریدیم

نه، دیگر بس است
آن درخت پوسیده شکست
زمستان پیش رو سردترین زمستان ماست
تا تازه ترین آتش را
با کهن ترین هیزم جهان برافروزیم

راستی
شما نیز می دانید
در انتهای این راه
این ماییم که پیروزیم ...

#محسن_بارانی ۲۵خرداد ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#کوتابلندآه..

صبرت اهواز
بی‌هیچ میوه‌ای
که برسد شیراز

حُزنت تبریز
سنگینی ِ سبلان

بغضت زاهدان
بی‌ابر
بی‌باران

اندوهت رشت
غرق وارش‌های بی‌پایان

و ضجه‌های‌ات
تهران
تهران
تهران...

#محسن_بارانی تیرماه ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#پریشان_سرودها
-بعد از تو

بعد از تو
هیچ‌چیز به‌رنگ قبل نیامد
به طعم پیش نشد
نه این آسمان رنگ پریده ی کوتاه
نه این همه اشک های سرد بدون آه
نه سیب‌های افتاده در راه یا که چاه

بعد از تو هر چه ماند
دیوار بود و تهوع
و آفتاب دمل چرکینی
که هر بامداد برآمد
جهان را آلود
و هر غروب در چشمه های قیر و لجن
فروشد

بعد از تو‌ دشتهای یائسه نیز مردند
و باز مثل همیشه
بره‌های نوآمده‌گان را
به گرگ‌های مهربان و معصوم سپردند

بعد از تو
تمامی ترس‌ها فروریخت
و کسی از مرگ نترسید
که در گورستان
بی صدا خفته‌گان را
هیچ گونه هراسی نیست

بعد از تو
تمامی این روزهای این‌همه تقویم سرخ‌رنگ
تعطیل شد
و مردمان
-که تمام شب و روز را دویدند-
مثل همسترهای افتاده در چاه جهان
گوشت و استخوان یکدیگر را
جویدند

بعد از تو حتا
از زیر آن خیال کودکانه‌ی رنگین
،آن گنبد همیشه کبود، سنگین
خدا رفت
و هیچ‌ پیام‌بری نیز نفهمید:
کجا رفت‌...

#محسن_یارمحمدی ۲۰شهریور ۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#دردستان

میان ما و شما
هزاران دست،
                    بسته
هزاران چشم،
                    خسته
هزاران انگشت نیایش
شکسته
هزاران آه،
             بر لبان تمنا پژمرده
هزاران آرزو،
                  مرده
هزاران زن
دل به یاس‌های سرد سپرده
هزاران قلب
‌ خنجر خیانت خورده...
فاصله هست
نه،
میان ما و شما نه دیو و نه انسان
نه خدا و نه شیطان
نه راه و نه بی‌راه
هیچ چیز پل نمی‌شود...

#محسن_یارمحمدی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#دردستان

برای یک سر بریده
یا تنی که شرحه شرحه
با کندترین اره‌ی جغرافیای یک تاریخ
دریده
چه فرق دارد؛
سلاخ،
تو بوده ای یا من؟!

برای استخوان‌های شکسته
جمجمه‌های لهیده
چه فرق دارد؛
بمب دوست
یا موشک دشمن؟!

برای لحظه‌های درخویش تکیده
که کسی را توان بیان نیست
-چرا که تجربه‌شان
‌ عین رفتن است و سکوت-
چه فرق می‌کند؛
‌ عمدی زدی تو یا سهوی؟!

برای وحشت سربی که در گلو مانده
برای گوشت سوخته‌ی انسان
چه فرق دارد؛
قصاب
خداست
یا شیطان؟!

#محسن_بارانی مهر۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Audio
#شعرستان
#کبیسه_های_درد

در حسرتی شگرف
خورشید،
سینه خیز
پیکر خونین خویش را
به خانه ی صفر دیگری میرساند
- چه خوشبخت بوده اند مردمان هزارسال
که در تمام زمستانها
دلتنگ بی نوا
چون بط کنار آب
می نشسته اند کران تا کران برف
کامیاب زیسته اند
که هرگز
جنازه بر سرشان نباریده
و پا انداز دروغ
به ریش خلق نخندیده
+ما در کجای راه
به اشتباه
پیچیدیم
که جز کبیسه های پیاپی دردهای نامتقارن
هیچ ندیدیم؟
و از باغهای سبز جهان
جز داغهای سرخ مسلسل هیچ میوه نچیدیم؟
ما در کدام ساعت صفر
گرد مدار هیچ نشستیم
و در سر سیاه کدام زمستان
بی صداتر از بغض پدری مغرور شکستیم

در مدار صفر
نشسته ایم به شب
مواج تلواسه های تب
و سرگیجه های همیشه
در رقص تیشه و ریشه
دست می افشانیم و پای میکوبیم
به ساز باد به ساز برف
به ساز زلزله به ساز طوفان
به ساز این همه حرف
به ساز ساکت شیطان
و با اینهمه
هنوز هم خوبیم
چرا که خسته، دلشکسته
مرا ببوس بر لب
سرود ای ایران میخوانیم
شک نکنید
ما مرغ سحریم
و تا تمام سپیده های همیشه میمانیم

#محسن-بارانی
۲۹/ اسفندماه/۱۳۹۸
@niyazestanbaranj
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
برای ۱۷ آذر.

فاطمه علمدار


اپیزود اول:

حالا دیگر ۴۹سالش است.سال۱۳۹۲ که بازداشت شد،فقط یکی از اتهامات #بابک_زنجانی این بود که ۹هزار میلیارد به وزارت نفت بدهکار بود.۲سال بعد به اعدام محکوم شد.حالا دیگر۸سال شده که حکم اعدام هی به او ابلاغ میشود،آخرین بارش۲۷ تیر همین امسال بود.۴ماه و ۲۰ روز قبل.شوخی که نیست.برای اعدام دیر نمیشود ولی وقتی کسی اعدام شد دیگر هرگز نمیتوان زنده اش کرد.اعدام بی بازگشت است.در کار بی بازگشت نباید عجله کرد.در هرکاری که شائبه مخدوش شدن اعتماد مردم به دستگاه قضا را دارد نباید عجله کرد.دستگاه قضای مستقل چشم اسفندیار است و پاشنه آشیل.

اپیزود دوم:

حالا دیگر ۳۶سالش است.سال۱۴۰۰،بعد از اینکه دخترانی توانستند از #کیوان_امام_وردی حرف بزنند و تجاوزهای ترسناکش را علنی کنند و ۵نفر حتی در قالب شاکی خصوصی وکیل گرفتند،اماموردی بازداشت شد و خودش هم اتهاماتش را پذیرفت و گفت سادیسم دارم.یک سال طول کشید تا دادگاه به این تشخیص رسید که او مفسد فی الارض است و باید اعدام شود.یک سال دیگر طول کشید تا دادگاهِ دیگری از اتهام فساد فی الارض تبرئه اش کرد.هنوز زندانیست و هنوز دیدگاه‌هایش ادامه دارد.شوخی که نیست.برای اعدام دیر نمیشود ولی وقتی کسی اعدام شد دیگر هرگز نمیتوان زنده اش کرد.اعدام بی بازگشت است.در کار بی بازگشت نباید عجله کرد.در هرکاری که شائبه مخدوش شدن اعتماد مردم به دستگاه قضا را دارد نباید عجله کرد.دستگاه قضای مستقل،چشم اسفندیار است و پاشنه آشیل.


اپیزود سوم:

۲۲سالش بود.۹روز از مرگ دختری ۲۲ساله در بازداشت گشت ارشاد می‌گذشت و جامعه متلاطم بود.ماهها بود که اخبار گشت ارشاد باعث اعتراض میشد و همه میدانستند ادامه این روند خطرناک است و عاقبت خوبی ندارد.همه کشور شلوغ بود.میگویند او خیابان ستارخان را بست و ماموری را با چاقو مجروح کرد و بازداشت شد.۳مهر بود.۳۷روز بعد دادگاهش تشکیل شد و به او حکم اعدام دادند.۱۰آبان بود.کسی باور نمی‌کرد به جرم بستن خیابان در جریان اعتراضات کشوری و مجروح کردن یک مامور واقعا اعدامش کنند.حافظه جامعه پر از حکم اعدامهای اجرا نشده بود.۳۷روز بعد ولی زنی در خیابان فریاد می‌زد #آی_محسن و ما فهمیدیم اعدامش کردند.۱۷ آذر بود.از ارتکاب جرم تا اجرای مجازاتش،۲ماه و ۲هفته بیشتر طول نکشید.اولین معترضی که اعدام شد پسر۲۲ساله ای بود که نه تجاوز کرده بود و نه اختلاس و نه قتل.نه به جایی وصل بود و نه از کسی پول گرفته بود.

شوخی بود انگار.برای اعدام دیر می‌شد انگار. #محسن_شکاری دیگر هرگز زنده نمیشود.قبر شده است.مادری ضجه میزد آی محسن و حقوقدانانی در مورد درستی یا نادرستی این حکمِ اجرا شده حرف میزدند و از چشم اسفندیار داشت خون میریخت.خون میریزد.محسن ۲۲ساله ماند.
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#زمستانیه

- عطر نخستین چای
بر کجای زمان پیچید؟!
اصلن چه کسی نخستین چای جهان را چید؟!
صبر کرد خشک شود
و سپس دم کرد؟!

- هرکس که بوده باشد
خوش‌حال می‌شود
                         که بداند
در تمام فصول این سال‌های غم‌اندود
گاه و بی‌گاه
در زلال خنده یا غبار آه
دیر یا که زود

تو از منی که متولد پاییزم
روزی چند بار می‌پرسی:
« چای بریزم؟! »...
#محسن_بارانی ۱دی ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#جلوه_های_جنون


به آلوده‌ترین شهرهای جهان
- از اکنون تا گذشته‌های باستان -
چشم باز می‌کند

در گوشی اپل
جست‌وجو می‌کند
«انگشتری با مهره‌ی مار» را
تازه از کلاس « چه‌گونه قورباغه نباشیم ؟ »
بیرون پریده
تا تن حیران خویش را
تا کلاس یوگا ببرد
سر راه هم باید آجیل مشکل‌گشا بخرد
روغن بنفش و عن‌برنسارا را نیز خریده
حالا با رضایت خاطر
در آسمان قرن بیست و یکم
پرواز می‌کند...

             #محسن_بارانی ۳۰بهمن ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#جلوه_های_جنون


طناب محکم ِ پایه‌ی پوسیده‌ی دار خویش شدن
این بود سرنوشت ما
                            سرنوشت من
در آغوش مام مهربان وطن

گلوله‌ی ِ تفنگ جوخه‌ی اعدام خویشتن بودیم

- مرگی که از ما دریغ می‌کردند
چرا که با سنگینی بار تن خویش
در شکستن ِ گردن
، گردنی که برده‌گی را فرونیارد ،
مردن
ابلیس را بیشتر به وجد می‌آرد -

باری گلوله ی سرد تفنگ جوخه‌ی اعدام خویشتن بودیم
و همچون قربانیان مطیع ِ راهی آسمان
دست جلاد دل‌سوز خویش را
بوسیدیم

در خواب تمام خدایان
کس این‌گونه نگندید که ما گندیدیم
آه ،
ما
به‌اندازه‌ی شهوت تمام موریانه‌های نیامده
فرسودیم و
بی‌صداتر از گورستانهای اساطیری
در رخوت خلود خدایان
پوسیدیم...

#محسن_بارانی اسفند ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#شطحیات

... و من،
هزار و یکمین نام بودم.
من ِ نوآمده‌ی خرقه‌ی خاک پوشیده،
من ِ در انتهای جهان رسیده...

اسم اعظم نام بزرگ انسان بود
همان‌که ابلیس گمان می‌کرد
اسم رمز اوست
چرا که هزاران سال
سرور و مدرس پاکان آسمان بود
اما
اما میان انسان و خدا
راهی از همه‌گان نهان بود ...

#محسن_بارانی

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#جلوه_های_جنون

پنجره‌ی کدر خودرو
زیبایی خسته‌ و به تاراج رفته‌ی دخترک را
در قاب می‌کشد.

- آقا ، از من خرید کنید
پول یک دستمال که چیزی نمی‌شود
برای شما آقا..

و من که به‌این زیبایی
هرگز ندیده‌ام
هیچ خدایی،
همین دیروز
از یکی دیگرشان دستمال مجیک خریده‌ام..

- نه لازم ندارم دخترکم

...و دردی می‌پیچد در تمام تنم

- ای وهن تمام خدایان
نفرین‌تان
که چون از دوزخ
افتادید در میهنم
همه‌جای‌ ما
همه چیز ما
همه وقت ما
خرداد ما آبان ما اسفند ما
هی درد می‌کند...

دو چشم سیاه از تاریک تاریخ رنج‌های مکرر
به من دوخته شده است

- آقا جوراب می‌خری ...

#محسن_بارانی اسفند درد ۱۴۰۲

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#کوتابلندآه..

آن روزها
که زمستان خیلی سردتر از ایام شما بود
- البته ممکن است شما یادتان نیاید -
آن روزها،
ما نوجوان بودیم
و از دیدن چشم‌های تشنه‌‌ی یک زن
غرق عرق شرم می‌شدیم

در زمستان‌های طناب و گلوله و جنگ
در خانه‌هایی تنگ ، تنگ
با کوپن‌های نفت
سرمان گرم می‌شد
بعد‌ها هم
همان کوپن‌ بود که در هیاتی دیگر درآمد
هی می‌آمد و می‌رفت
و‌ باز
ما
سرگرم می‌شدیم
غافل
که چیز دیگری در میانه باید می‌بود
تا که ما
دل‌گرم می‌شدیم...

#محسن_بارانی فروردین ۱۴۰۳

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#جلوه_های_جنون

من از کودکی
تاب دوست نداشتم
ترس نبود
به مغز ربط نداشت
دل‌شوره بود یا دل‌هره یا دل‌دل ...
هرچه بود باید به دل ربط داشته باشد
و هیچ‌وقت نفهمیدم
چیزی که مرا این‌همه بیزار می‌کند
چرا
لذت دیگران را
به تکرار تکرار تکرار
بسیار می‌کند؟!

دردسال‌های فراوان گذر کرد
یک روز صبح
با صدای اذان
پیش از آن‌که آفتاب برآید
یادم شکست؛
مردی
شبیه خاطره‌ی من
در شب برفی
طناب بر گردن
آن بالا
دارد هی تاب می‌خورد
هی تاب می‌خورد
هی تاب ...

#محسن_بارانی ....

@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پر شکسته
محسن نامجو
#آهنگ
#پرشکسته

کلام: #هوشنگ_ابتهاج
خواننده: #محسن_نامجو
ملودی: بر اساس قطعه‌ی محلی شمال خراسان (شاره جان)

چه درد است این؟ چه درد است این؟ چه درد است؟
که در گلزار ما این فتنه کردست؟

چرا در هر نسیمی بوی خون است؟
چرا زلف بنفشه سرنگون است؟

چرا سر برده نرگس در گریبان؟
چرا بنشسته قمری چون غریبان؟

چرا پروانگان را پر شکسته‌ست؟
چرا هر گوشه گرد غم نشسته‌ست؟

چرا مطرب نمی‌خواند سرودی؟
چرا ساقی نمی‌گوید درودی؟

چه آفت راه این هامون گرفته‌ست؟
چه دشت است این که خاکش خون گرفته‌ست؟

چه افتاد این گلستان را، چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد

#دکتر_سرگلزایی

#drsargolzaei

@drsargolzaei