#پرسش_و_پاسخ
*سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
یادداشت این هفته با عنوان #محیطی_که_درآن_زندگی_میکنیم پرسش های خیلی زیادی رو در ذهن من ایجاد کرد که البته خیلی خلاصه می پرسم و اگر راهنمایی بفرمایین کمک بسیار بزرگی کردید...
ذهن من دنبال یک نکته کلیدی هست بین اینکه آیا چون من موجودی اجتماعی هستم و هم رنگ جماعت می شوم به دنبال محیطی بروم که اگر هم رنگش شدم نتیجه مثبتی داشته باشد یا اینکه اگر ممکن نبود و از طرفی نتوانستم که هم رنگ محیط بشوم باید بمانم و عواقبش را که شاید ناگوار هم باشد بپذیرم و یا شاید برای تغییر محیطم تلاش کنم؟ قطعا راه اول راحت تر است اما آیا درست تر هم هست؟
*با سلام و احترام
پاسخ #کارل_گوستاو_یونگ پایه گذار روان شناسی تحلیلی به پرسش شما این است:
تکلیف رشدی نیمه ی اوّل زندگی اجتماعی شدن socialization است و تکلیف رشدی نیمه ی دوّم زندگی تفرّد individuation. در نیمه ی اوّل ما باید انضباط و اخلاق شهروندی را فرا بگیریم و در نیمه ی دوّم خلّاقیّت و اکتشاف و ابراز خویشتن را.
در چهار مقاله ی پی در پی در کانال تلگرامم با عناوین #اجتماعی_شدن و #تفرد به این مطلب پرداخته ام. این مقالات پیاده شده ی بخشی از کلاس روان شناسی تحلیلی بنده هستند.
سبز باشید
@drsargolzaei
*سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
یادداشت این هفته با عنوان #محیطی_که_درآن_زندگی_میکنیم پرسش های خیلی زیادی رو در ذهن من ایجاد کرد که البته خیلی خلاصه می پرسم و اگر راهنمایی بفرمایین کمک بسیار بزرگی کردید...
ذهن من دنبال یک نکته کلیدی هست بین اینکه آیا چون من موجودی اجتماعی هستم و هم رنگ جماعت می شوم به دنبال محیطی بروم که اگر هم رنگش شدم نتیجه مثبتی داشته باشد یا اینکه اگر ممکن نبود و از طرفی نتوانستم که هم رنگ محیط بشوم باید بمانم و عواقبش را که شاید ناگوار هم باشد بپذیرم و یا شاید برای تغییر محیطم تلاش کنم؟ قطعا راه اول راحت تر است اما آیا درست تر هم هست؟
*با سلام و احترام
پاسخ #کارل_گوستاو_یونگ پایه گذار روان شناسی تحلیلی به پرسش شما این است:
تکلیف رشدی نیمه ی اوّل زندگی اجتماعی شدن socialization است و تکلیف رشدی نیمه ی دوّم زندگی تفرّد individuation. در نیمه ی اوّل ما باید انضباط و اخلاق شهروندی را فرا بگیریم و در نیمه ی دوّم خلّاقیّت و اکتشاف و ابراز خویشتن را.
در چهار مقاله ی پی در پی در کانال تلگرامم با عناوین #اجتماعی_شدن و #تفرد به این مطلب پرداخته ام. این مقالات پیاده شده ی بخشی از کلاس روان شناسی تحلیلی بنده هستند.
سبز باشید
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#خاطرات_رویاها_اندیشه_ها
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
مترجم: پروین فرامرزی
انتشارات: به نشر - چاپ پنجم ۱۳۹۵
* * *
معمولاً برای مطالعه در زمینه نظریات #یونگ پیشنهاد می کنم قبل از سایر کتاب های یونگ کتاب "خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها" را مطالعه کنید. به دو دلیل چنین پیشنهادی ارائه می دهم:
اوّل این که یونگ در این کتاب روند زندگی خود را از کودکی روایت می کند و در خلال شرح زندگیش چگونگی شکل گیری نظریاتش را شرح می دهد. این سبک روایت یونگ باعث می شود ما "فرایند شکل گیری افکار یونگ" را بدانیم. بنابراین با "فرم تفکر" او آشنا می شویم. به اعتقاد من دانستن نحوه نظریه پردازی یک فیلسوف یک دانشمند و یک هنرمند مهم تر از دانستن نظریه ها و محصولات تفکّر اوست چرا که ما با دانستن نحوهٔ تفکر یک نابغه، شیوه های تفکّر متفاوت را می شناسیم و الگوهای عصبی متنوّعی در مغز مان فعال می شود؛ علاوه بر آن با دانستن فرایند نظریه پردازی یک تئوریسین بهتر می توانیم او را نقد کنیم، چرا که مساله تفکر درست، یک مساله "متودولوژیک" است تا یک مسألهٔ محتوایی، یعنی ما بدون دانستن نحوهٔ شکل گیری یک عقیده نمی توانیم راجع به "منطقی" یا "غیر منطقی" بودن آن اظهار نظر کنیم.
دوّم این که این کتاب در سال های آخر زندگی یونگ نوشته شده و یک سال پس از درگذشت او (سال ۱۹۶۲) منتشر شده است و یونگ آخرین تأمّلات و تفکّرات خود را با خواننده در میان گذاشته است. یونگ برخلاف #فروید در کتاب های خود خلاصهٔ نظرات سابق خود را بیان نمی کند، علاوه بر این اغلب کتاب های یونگ (از جمله ترجمهٔ سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه و کتاب تحلیل رؤیای او که به فارسی هم منتشر شده اند) متن پیاده شدهٔ سمینارهای او بوده اند بنابراین در آثار یونگ به کرّات با نظرات متناقض مواجه می شویم و سردرگم می مانیم که کدام یک دیدگاه نهایی یونگ بوده است. این کتاب می تواند به عنوان دیدگاه نهایی یونگ درباره مهمترین مباحث فلسفه، روان شناسی و الهیّات به حساب آید. ترجمهٔ خانم پروین فرامرزی نیز ترجمه ای روان و دقیق است و من به جز چند مورد انگشت شمار در ترجمهٔ ایشان اشتباهی نیافته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MemoriesDreamsReflections.jpg
#خاطرات_رویاها_اندیشه_ها
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
مترجم: پروین فرامرزی
انتشارات: به نشر - چاپ پنجم ۱۳۹۵
* * *
معمولاً برای مطالعه در زمینه نظریات #یونگ پیشنهاد می کنم قبل از سایر کتاب های یونگ کتاب "خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها" را مطالعه کنید. به دو دلیل چنین پیشنهادی ارائه می دهم:
اوّل این که یونگ در این کتاب روند زندگی خود را از کودکی روایت می کند و در خلال شرح زندگیش چگونگی شکل گیری نظریاتش را شرح می دهد. این سبک روایت یونگ باعث می شود ما "فرایند شکل گیری افکار یونگ" را بدانیم. بنابراین با "فرم تفکر" او آشنا می شویم. به اعتقاد من دانستن نحوه نظریه پردازی یک فیلسوف یک دانشمند و یک هنرمند مهم تر از دانستن نظریه ها و محصولات تفکّر اوست چرا که ما با دانستن نحوهٔ تفکر یک نابغه، شیوه های تفکّر متفاوت را می شناسیم و الگوهای عصبی متنوّعی در مغز مان فعال می شود؛ علاوه بر آن با دانستن فرایند نظریه پردازی یک تئوریسین بهتر می توانیم او را نقد کنیم، چرا که مساله تفکر درست، یک مساله "متودولوژیک" است تا یک مسألهٔ محتوایی، یعنی ما بدون دانستن نحوهٔ شکل گیری یک عقیده نمی توانیم راجع به "منطقی" یا "غیر منطقی" بودن آن اظهار نظر کنیم.
دوّم این که این کتاب در سال های آخر زندگی یونگ نوشته شده و یک سال پس از درگذشت او (سال ۱۹۶۲) منتشر شده است و یونگ آخرین تأمّلات و تفکّرات خود را با خواننده در میان گذاشته است. یونگ برخلاف #فروید در کتاب های خود خلاصهٔ نظرات سابق خود را بیان نمی کند، علاوه بر این اغلب کتاب های یونگ (از جمله ترجمهٔ سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه و کتاب تحلیل رؤیای او که به فارسی هم منتشر شده اند) متن پیاده شدهٔ سمینارهای او بوده اند بنابراین در آثار یونگ به کرّات با نظرات متناقض مواجه می شویم و سردرگم می مانیم که کدام یک دیدگاه نهایی یونگ بوده است. این کتاب می تواند به عنوان دیدگاه نهایی یونگ درباره مهمترین مباحث فلسفه، روان شناسی و الهیّات به حساب آید. ترجمهٔ خانم پروین فرامرزی نیز ترجمه ای روان و دقیق است و من به جز چند مورد انگشت شمار در ترجمهٔ ایشان اشتباهی نیافته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MemoriesDreamsReflections.jpg
#معرفی_کتاب
#کارل_گوستاو_یونگ_واژه ها_و_نگاره ها
نویسنده: آنیلا یافه
مترجمین: رضا رضایی- مهناز خزائیلی
انتشارات: نقد افکار
ميليون ها نفر در جهان، دچار "بحران معنا" یا بحران میانسالی مي گردند. افرادي كه در زمينه هاي اجتماعي -از روابط خانوادگي گرفته تا مناسبات حرفه اي و شهروندي- افرادي موفق و برجسته اند اما ديگر از موفقيت، حُسن شهرت يا ثروت خود لذت نمي برند و تصويري شبيه به "افسردگي" را تجربه مي كنند: از چيزهايي كه پيش از اين مشتاق آنها بودند ديگر لذت نمي برند و احساس پوچي، خلاء، بي معنايي و سردرگمي مي كنند. گاهي احساس مي كنند تمام زندگي را به اشتباه گذرانده اند و از آنجا كه چارچوب هاي هستي شناختي و ارزشي پيشين برايشان سست و كهنه به نظر مي رسند، در هر انتخاب كوچك و بزرگ زندگي دچار دودلي و ترديد مي گردند.
دكتر دوآن شولتز در كتاب "روانشناسي كمال" (نشر پيكان) می نویسد:
«كارل گوستاو يونگ(1961-1875) در سال 1913 كه سي و هشت ساله بود، مي پنداشت دچار بيماري رواني شده است. تا سه سال بعد، زير بار سنگين عذاب، از بيم اينكه درست فهميده نشود نمي توانست حال خود را با هيچكس در ميان بگذارد. يونگ آن وقت روانپزشكي موفق و محترم با بيماران خصوصي بسيار، همسر و پنج فرزند و سمت استادياري در دانشگاه زوريخ بود. به ظاهر از زندگي شخصي و حرفه اي غني و سرشاري برخوردار بود اما احساس مي كرد زندگي اش فاقد معنا و شور و شوق است. فعاليت هاي فكري اش متوقف شده بود. كم مي نوشت و نمي توانست كتاب هاي علمي بخواند. كار دانشگاهي را رها كرد و از استادياري استعفا داد زيرا فكر مي كد زماني كه وضعيت فكري و عاطفي اش چنين آشفته و اضطراب انگيز است نمي تواند تدريس كند».
پيش از يونگ هم هزاران نفر از افراد موفق چنين تجربه اي را لمس كرده بودند اما يونگ از آنجا كه روانپزشكي دانشمند و انساني پژوهشگر، كنجكاو و خلاق بود، همانطور كه "صليب خود را به دوش مي كشيد" از تحقيق و كنكاش راجع به چيستي و چرايي اين تجربه نيز دست نكشيد.
يونگ همزمان دو نقش را ايفا مي كرد: نقش دانشمندي كه پديده اي را مورد آزمايش قرار مي دهد و نقش پديده اي كه مورد آزمايش قرار مي گيرد!
نتيجه اين جستجوي كنجكاوانه و شجاعانه طراحي مدل جديدي از سير زندگي انسان بود، مدلي كه به نظر مي رسد نسبت به مدل #فرويد "بسيط تر" بود. انگار فرويد تا نيمي از پلكان زندگي و رشد انساني را ترسيم كرده بود و در "پاگرد پله ها" توقف كرده بود، يونگ به توصيف "پس از پاگرد" پرداخته بود.
يونگ براي طراحي مدل خود، ناچار شد از "عقلانیت ارسطویی" و "علم پوپری" فراتر برود و دست به دامان "عقلانيت تائويي" و "اسطوره شناسی" شود. چنين بود كه رويكرد يونگ برخلاف نامش (روانشناسي تحليلي) نه تنها روانشناسي و رویکرد تحليلي را پشت سر گذاشت كه حتي از مرزهاي انسان شناسي (آنتروپولوژي) نيز عبور كرد و راوی نوعي هستي شناسي (متافیزیک/ اُنتولوژي) شد.
ديدگاه يونگ نه تنها در روانشناسي كه حتي در هنر نيز رد پاي عميقي بر جاي نهاد. فيلم هاي سينمايي مشهوري چون "زندگي دوگانه ورونيكا" (از كيشلوفسكي)، "رؤيا" (از كيم كي دوك) و رمان هاي برجسته اي همچون "تسلي ناپذير" (اثر ايشي گورو) ، "سرزمین حقایق بی رحم و ته دنیا" (اثر هاروکی موراکامی) و "شاهدخت سرزمين ابديت" (اثر آرش حجازي) را هرگز نمي توان بدون دانستن "مدل يونگ" به طور كامل فهميد.
آنیلا یافه روانکاو یونگی که سال ها نقش دستیار یونگ را ایفا کرده است با مرور آلبوم عکس، نامه ها و یادداشت های یونگ تلاش کرده تا ما را با تجربهٔ یونگ بیشتر آشنا کند و برای ما " فهمی از درون" (empathetic) نسبت به دیدگاه یونگ ایجاد کند.
کتاب حاضر با وجود سادگی بسیار عمیق است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/JungWordAndImage.jpg
#کارل_گوستاو_یونگ_واژه ها_و_نگاره ها
نویسنده: آنیلا یافه
مترجمین: رضا رضایی- مهناز خزائیلی
انتشارات: نقد افکار
ميليون ها نفر در جهان، دچار "بحران معنا" یا بحران میانسالی مي گردند. افرادي كه در زمينه هاي اجتماعي -از روابط خانوادگي گرفته تا مناسبات حرفه اي و شهروندي- افرادي موفق و برجسته اند اما ديگر از موفقيت، حُسن شهرت يا ثروت خود لذت نمي برند و تصويري شبيه به "افسردگي" را تجربه مي كنند: از چيزهايي كه پيش از اين مشتاق آنها بودند ديگر لذت نمي برند و احساس پوچي، خلاء، بي معنايي و سردرگمي مي كنند. گاهي احساس مي كنند تمام زندگي را به اشتباه گذرانده اند و از آنجا كه چارچوب هاي هستي شناختي و ارزشي پيشين برايشان سست و كهنه به نظر مي رسند، در هر انتخاب كوچك و بزرگ زندگي دچار دودلي و ترديد مي گردند.
دكتر دوآن شولتز در كتاب "روانشناسي كمال" (نشر پيكان) می نویسد:
«كارل گوستاو يونگ(1961-1875) در سال 1913 كه سي و هشت ساله بود، مي پنداشت دچار بيماري رواني شده است. تا سه سال بعد، زير بار سنگين عذاب، از بيم اينكه درست فهميده نشود نمي توانست حال خود را با هيچكس در ميان بگذارد. يونگ آن وقت روانپزشكي موفق و محترم با بيماران خصوصي بسيار، همسر و پنج فرزند و سمت استادياري در دانشگاه زوريخ بود. به ظاهر از زندگي شخصي و حرفه اي غني و سرشاري برخوردار بود اما احساس مي كرد زندگي اش فاقد معنا و شور و شوق است. فعاليت هاي فكري اش متوقف شده بود. كم مي نوشت و نمي توانست كتاب هاي علمي بخواند. كار دانشگاهي را رها كرد و از استادياري استعفا داد زيرا فكر مي كد زماني كه وضعيت فكري و عاطفي اش چنين آشفته و اضطراب انگيز است نمي تواند تدريس كند».
پيش از يونگ هم هزاران نفر از افراد موفق چنين تجربه اي را لمس كرده بودند اما يونگ از آنجا كه روانپزشكي دانشمند و انساني پژوهشگر، كنجكاو و خلاق بود، همانطور كه "صليب خود را به دوش مي كشيد" از تحقيق و كنكاش راجع به چيستي و چرايي اين تجربه نيز دست نكشيد.
يونگ همزمان دو نقش را ايفا مي كرد: نقش دانشمندي كه پديده اي را مورد آزمايش قرار مي دهد و نقش پديده اي كه مورد آزمايش قرار مي گيرد!
نتيجه اين جستجوي كنجكاوانه و شجاعانه طراحي مدل جديدي از سير زندگي انسان بود، مدلي كه به نظر مي رسد نسبت به مدل #فرويد "بسيط تر" بود. انگار فرويد تا نيمي از پلكان زندگي و رشد انساني را ترسيم كرده بود و در "پاگرد پله ها" توقف كرده بود، يونگ به توصيف "پس از پاگرد" پرداخته بود.
يونگ براي طراحي مدل خود، ناچار شد از "عقلانیت ارسطویی" و "علم پوپری" فراتر برود و دست به دامان "عقلانيت تائويي" و "اسطوره شناسی" شود. چنين بود كه رويكرد يونگ برخلاف نامش (روانشناسي تحليلي) نه تنها روانشناسي و رویکرد تحليلي را پشت سر گذاشت كه حتي از مرزهاي انسان شناسي (آنتروپولوژي) نيز عبور كرد و راوی نوعي هستي شناسي (متافیزیک/ اُنتولوژي) شد.
ديدگاه يونگ نه تنها در روانشناسي كه حتي در هنر نيز رد پاي عميقي بر جاي نهاد. فيلم هاي سينمايي مشهوري چون "زندگي دوگانه ورونيكا" (از كيشلوفسكي)، "رؤيا" (از كيم كي دوك) و رمان هاي برجسته اي همچون "تسلي ناپذير" (اثر ايشي گورو) ، "سرزمین حقایق بی رحم و ته دنیا" (اثر هاروکی موراکامی) و "شاهدخت سرزمين ابديت" (اثر آرش حجازي) را هرگز نمي توان بدون دانستن "مدل يونگ" به طور كامل فهميد.
آنیلا یافه روانکاو یونگی که سال ها نقش دستیار یونگ را ایفا کرده است با مرور آلبوم عکس، نامه ها و یادداشت های یونگ تلاش کرده تا ما را با تجربهٔ یونگ بیشتر آشنا کند و برای ما " فهمی از درون" (empathetic) نسبت به دیدگاه یونگ ایجاد کند.
کتاب حاضر با وجود سادگی بسیار عمیق است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/JungWordAndImage.jpg
#معرفی_کتاب
نام کتاب: اصول نظری و شیوهٔ روان شناسی تحلیلی یونگ
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
ترجمه: دکتر فرزین رضاعی
انتشارات: ارجمند - چاپ پنجم - ۱۳۹۲
* * *
"کارل گوستاو یونگ" در زمرهٔ اندیشمندانی است که بحث های مخالف و موافق زیادی درباره آثار و اندیشه های وی صورت گرفته و می گیرد. امّا اگر به این باور داشته باشیم که اکثر نگاه ها و رویکردها به جهان "حقیقتی" - هر چند کوچک - را درون خودشان نهفته اند می توانیم خیلی از دیدگاه ها را با قبول انتقادات وارده به آن مورد بررسی قرار دهیم و آن حقیقت هر چند کوچک امّا بعضی وقت ها بسیار مهم و مؤثر را از آن بیرون بکشیم. همانطور که یونگ هم از دیدگاه های مختلف بهره می برده و بعضی بیمارانش را به روش "آدلری" و بعضی را به روش "فرویدی" و ... درمان می کرده است و تعصّبی به روش خاصی نداشته است.
کتاب "اصول نظری و شیوه روان شناسی تحلیلی یونگ" یکی از بهترین کتاب هایی است که برای آشنایی با نظریات و دیدگاه های یونگ می توان پیشنهاد کرد که بر اساس پنج سخنرانی که یونگ در سال ۱۹۳۵ برای حدود دویست پزشک در "کلینیک تاوی استوک" Tavistock clinic ایراد کرد نوشته شده است.
شیوهٔ کار به این صورت بوده است که ابتدا یونگ سخنرانی خود را در مورد بخصوصی ایراد می کرد و سپس حضّار سؤالات خود را می پرسیدند و یونگ پاسخ می داد. و به نظر من این یکی از نکات مثبت این کتاب هست، چون یکی از مشکلات کسانی که آثار یونگ را مطالعه می کنند مشاهدهٔ ابهام های زیاد و بعضی اوقات بحث های ضدّ و نقیض در آثار وی است و برخی از این پرسش ها و پاسخ هایی که یونگ به آن ها در این سلسله سخنرانی ها می دهد می تواند این ابهامات را از بین برده یا روشن تر کند.
مورد دیگر در این سخنرانی ها این است که در دورانی ایراد می شود که نظریات #فروید نفوذ بسیاری داشته و پرسش هایی که حضّار در مورد تفاوت نظریه یونگ و فروید می پرسیدند نیز توجه من را جلب کرد.
در انتها مایلم به دو نکته در مورد درمان به روش یونگ اشاره کنم :
اوّل این که در درمان با کمک مفروضه های یونگی بایستی به روش یونگ به عنوان یک "نقشه راه کلّی" نگاه کرد و بر اساس آن نقشه راه کلّی که یونگ پایه گذاری کرده جلو رفت (کاری که شاید برخی #نو_یونگی_ها سعی در انجام آن داشته اند) در رویکرد یونگی به درمان مفاهیم مهم تر ار تکنیک ها هستند، لذا یک درمانگر با گرایش یونگی ضروری است که تکنیک های ایجاد تغییر را از رویکردهایی همچون رفتاردرمانی و گشتالت تراپی آموخته باشد، آموزه های یونگ به تنهایی برای درمانگر شدن کافی نیستند.
دوّم این که برای این که این نقشهٔ راه به خوبی پیاده شود بهتر است که درمانگر یونگی دارای "تیپ شخصیتی کل نگر" باشد یعنی کارکرد روانی غالب او شمّی-شهودی باشد، چرا که کسانی که دارای این تیپ شخصیتی هستند بهتر می توانند به روش یونگ اجزاء داستان ها و روایت های مراجع خود را با الگوهای کلّی (که یونگ آنها را #آرکه_تایپ می نامد) تطبیق دهند و جایگاه مراجع را در "نقشهٔ راه" بیابند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
http://axnegar.fahares.com/axnegar/5txIF8wkfbGhQv/6477457.jpg
نام کتاب: اصول نظری و شیوهٔ روان شناسی تحلیلی یونگ
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
ترجمه: دکتر فرزین رضاعی
انتشارات: ارجمند - چاپ پنجم - ۱۳۹۲
* * *
"کارل گوستاو یونگ" در زمرهٔ اندیشمندانی است که بحث های مخالف و موافق زیادی درباره آثار و اندیشه های وی صورت گرفته و می گیرد. امّا اگر به این باور داشته باشیم که اکثر نگاه ها و رویکردها به جهان "حقیقتی" - هر چند کوچک - را درون خودشان نهفته اند می توانیم خیلی از دیدگاه ها را با قبول انتقادات وارده به آن مورد بررسی قرار دهیم و آن حقیقت هر چند کوچک امّا بعضی وقت ها بسیار مهم و مؤثر را از آن بیرون بکشیم. همانطور که یونگ هم از دیدگاه های مختلف بهره می برده و بعضی بیمارانش را به روش "آدلری" و بعضی را به روش "فرویدی" و ... درمان می کرده است و تعصّبی به روش خاصی نداشته است.
کتاب "اصول نظری و شیوه روان شناسی تحلیلی یونگ" یکی از بهترین کتاب هایی است که برای آشنایی با نظریات و دیدگاه های یونگ می توان پیشنهاد کرد که بر اساس پنج سخنرانی که یونگ در سال ۱۹۳۵ برای حدود دویست پزشک در "کلینیک تاوی استوک" Tavistock clinic ایراد کرد نوشته شده است.
شیوهٔ کار به این صورت بوده است که ابتدا یونگ سخنرانی خود را در مورد بخصوصی ایراد می کرد و سپس حضّار سؤالات خود را می پرسیدند و یونگ پاسخ می داد. و به نظر من این یکی از نکات مثبت این کتاب هست، چون یکی از مشکلات کسانی که آثار یونگ را مطالعه می کنند مشاهدهٔ ابهام های زیاد و بعضی اوقات بحث های ضدّ و نقیض در آثار وی است و برخی از این پرسش ها و پاسخ هایی که یونگ به آن ها در این سلسله سخنرانی ها می دهد می تواند این ابهامات را از بین برده یا روشن تر کند.
مورد دیگر در این سخنرانی ها این است که در دورانی ایراد می شود که نظریات #فروید نفوذ بسیاری داشته و پرسش هایی که حضّار در مورد تفاوت نظریه یونگ و فروید می پرسیدند نیز توجه من را جلب کرد.
در انتها مایلم به دو نکته در مورد درمان به روش یونگ اشاره کنم :
اوّل این که در درمان با کمک مفروضه های یونگی بایستی به روش یونگ به عنوان یک "نقشه راه کلّی" نگاه کرد و بر اساس آن نقشه راه کلّی که یونگ پایه گذاری کرده جلو رفت (کاری که شاید برخی #نو_یونگی_ها سعی در انجام آن داشته اند) در رویکرد یونگی به درمان مفاهیم مهم تر ار تکنیک ها هستند، لذا یک درمانگر با گرایش یونگی ضروری است که تکنیک های ایجاد تغییر را از رویکردهایی همچون رفتاردرمانی و گشتالت تراپی آموخته باشد، آموزه های یونگ به تنهایی برای درمانگر شدن کافی نیستند.
دوّم این که برای این که این نقشهٔ راه به خوبی پیاده شود بهتر است که درمانگر یونگی دارای "تیپ شخصیتی کل نگر" باشد یعنی کارکرد روانی غالب او شمّی-شهودی باشد، چرا که کسانی که دارای این تیپ شخصیتی هستند بهتر می توانند به روش یونگ اجزاء داستان ها و روایت های مراجع خود را با الگوهای کلّی (که یونگ آنها را #آرکه_تایپ می نامد) تطبیق دهند و جایگاه مراجع را در "نقشهٔ راه" بیابند.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
http://axnegar.fahares.com/axnegar/5txIF8wkfbGhQv/6477457.jpg
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #یونگ_شناسی_کاربردی
نویسنده: #رابین_روبرتسون
ترجمه: ساره سرگلزایی
انتشارات: بنیاد فرهنگ زندگی
×××××××××××××××××××
این که چرا نظریات #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی اینقدر در ایران مورد استقبال قرار گرفته خود موضوعی است برای یک پژوهش. من تصوّر می کنم یکی از دلایل آن این است که جامعهٔ تحصیلکردهٔ ایرانی ضمن شک کردن به باورهای دینی سنّتی اش، همچنان در جستجوی پناهگاهی روحانی است و یونگ با ارائهٔ یک بینش مذهبی جدید، ما را از جهانی سرد و مکانیکی بیرون می کشد، جهانی که علم با تکیه بر شواهد از آن دفاع می کند. یونگ به جای این که همچون داروین، مارکس، فروید و آدلر ما را بازیچهٔ نیروهای کور غریزی ببیند ما را بازیگر نمایشی باشکوه و جاندار می بیند. یونگ گرچه ادیان سازمان یافته و قرائت های دینی مبتنی بر قطعیّت و یقین را ناکارآمد می داند امّا اعتقاد دارد که «ما موظفیم به بینش مذهبی جدیدی دست یابیم». خود یونگ بخش بزرگی از زندگیش را صرف کند و کاو در مذاهب موجود و کارآیی روان شناختی آنها می کند تا بتواند در تشکیل این بینش مذهبی جدید مشارکت کند. کتاب های روان شناسی و کیمیاگری، پاسخ به ایوب، روان شناسی کوندالینی یوگا، روان شناسی و دین، آیون و راز پیوند حاصل این جستجوی یونگ هستند که به فارسی نیز ترجمه شده اند.
مشکلی که برای مبتدیان در مطالعهٔ آثار یونگ وجود دارد حجم زیاد کتاب های او، تعدّد کتاب هایش و در بخشی از آثارش زبانی پیچیده است که تنها خوانندهٔ مسلط بر ادبیات روان شناسی و اسطوره شناسی می تواند این نوشته ها را هضم کند.
بنابراین خواندن کتابی که با حجم کم بتواند نقشه ای جامع و کلّی از نگاه یونگ به دست دهد نیاز اولیهٔ علاقمندان به مطالعه راجع به یونگ است.
به همین دلیل رابین روبرتسون کتابی نوشته که آن را Beginner's Guide to Jungian Psychology یا «راهنمای مبتدیان روان شناسی یونگی» نامیده است. این کتاب که توسط بنیاد فرهنگ زندگی با نام «یونگ شناسی کاربردی» منتشر شده است چند ویژگی مهم دارد:
اوّل این که بر خلاف اغلب کتاب هایی که راجع به یونگ منتشر شده اند این کتاب سعی کرده است به تمام اجزاء نظریهٔ یونگ بپردازد. اغلب نویسندگان بر روی بخش هایی همچون #سایه، #آنیما، #آنیموس یا سفر قهرمانی تأکید می کنند و بخش های دیگر نظریهٔ یونگ را نادیده می گذارند.
دوّم این که رابین روبرتسون با مشی تطبیقی به نظریات یونگ پرداخته است، به این معنا که دیدگاه های یونگ را در مقایسه با نظریه پردازان بزرگ دیگر شرح داده است. بخصوص روبرتسون سعی کرده است دیدگاه یونگ را با دیدگاه رفتارشناسان زیستی همچون پل مک لین و کنراد لورتز مقایسه کند.
این کتاب یکی از چند کتابی است که در ابتدای درسگفتارهای روان شناسی تحلیلی ام به دانش پژوهان پیشنهاد می کنم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
نام کتاب: #یونگ_شناسی_کاربردی
نویسنده: #رابین_روبرتسون
ترجمه: ساره سرگلزایی
انتشارات: بنیاد فرهنگ زندگی
×××××××××××××××××××
این که چرا نظریات #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی اینقدر در ایران مورد استقبال قرار گرفته خود موضوعی است برای یک پژوهش. من تصوّر می کنم یکی از دلایل آن این است که جامعهٔ تحصیلکردهٔ ایرانی ضمن شک کردن به باورهای دینی سنّتی اش، همچنان در جستجوی پناهگاهی روحانی است و یونگ با ارائهٔ یک بینش مذهبی جدید، ما را از جهانی سرد و مکانیکی بیرون می کشد، جهانی که علم با تکیه بر شواهد از آن دفاع می کند. یونگ به جای این که همچون داروین، مارکس، فروید و آدلر ما را بازیچهٔ نیروهای کور غریزی ببیند ما را بازیگر نمایشی باشکوه و جاندار می بیند. یونگ گرچه ادیان سازمان یافته و قرائت های دینی مبتنی بر قطعیّت و یقین را ناکارآمد می داند امّا اعتقاد دارد که «ما موظفیم به بینش مذهبی جدیدی دست یابیم». خود یونگ بخش بزرگی از زندگیش را صرف کند و کاو در مذاهب موجود و کارآیی روان شناختی آنها می کند تا بتواند در تشکیل این بینش مذهبی جدید مشارکت کند. کتاب های روان شناسی و کیمیاگری، پاسخ به ایوب، روان شناسی کوندالینی یوگا، روان شناسی و دین، آیون و راز پیوند حاصل این جستجوی یونگ هستند که به فارسی نیز ترجمه شده اند.
مشکلی که برای مبتدیان در مطالعهٔ آثار یونگ وجود دارد حجم زیاد کتاب های او، تعدّد کتاب هایش و در بخشی از آثارش زبانی پیچیده است که تنها خوانندهٔ مسلط بر ادبیات روان شناسی و اسطوره شناسی می تواند این نوشته ها را هضم کند.
بنابراین خواندن کتابی که با حجم کم بتواند نقشه ای جامع و کلّی از نگاه یونگ به دست دهد نیاز اولیهٔ علاقمندان به مطالعه راجع به یونگ است.
به همین دلیل رابین روبرتسون کتابی نوشته که آن را Beginner's Guide to Jungian Psychology یا «راهنمای مبتدیان روان شناسی یونگی» نامیده است. این کتاب که توسط بنیاد فرهنگ زندگی با نام «یونگ شناسی کاربردی» منتشر شده است چند ویژگی مهم دارد:
اوّل این که بر خلاف اغلب کتاب هایی که راجع به یونگ منتشر شده اند این کتاب سعی کرده است به تمام اجزاء نظریهٔ یونگ بپردازد. اغلب نویسندگان بر روی بخش هایی همچون #سایه، #آنیما، #آنیموس یا سفر قهرمانی تأکید می کنند و بخش های دیگر نظریهٔ یونگ را نادیده می گذارند.
دوّم این که رابین روبرتسون با مشی تطبیقی به نظریات یونگ پرداخته است، به این معنا که دیدگاه های یونگ را در مقایسه با نظریه پردازان بزرگ دیگر شرح داده است. بخصوص روبرتسون سعی کرده است دیدگاه یونگ را با دیدگاه رفتارشناسان زیستی همچون پل مک لین و کنراد لورتز مقایسه کند.
این کتاب یکی از چند کتابی است که در ابتدای درسگفتارهای روان شناسی تحلیلی ام به دانش پژوهان پیشنهاد می کنم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Telegram
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام خدمت استاد عزیز، با تشکر از مطالب عالی و کاربردی و مفیدتون در کانال.
یک سوال دارم که نمی دونم با توجه به سواد ناقصم در خصوص روانپزشکی چگونه مطرح کنم.
سوالم در مورد "من" یا هویت در انسانها یا همان چیزی که تو تحقیر شدن از بین می رود! نمی دونم با تفرد یونگ ارتباطی دارد یا نه؟
من هر چی به دور و برم نگاه می کنم یا خودم رو کند و کاو می کنم می بینم که اغلب رفتارهای انسان به خاطر حفاظت از این من هست! ببخشید که دارم نظریه پردازی می کنم! در واقع این یک نظر است و اطلاعات روانپزشکی و روانشناسی من در حد همون اطلاعات پزشکی و پراکنده از این ور و اونور هست! به خاطر همین می خواستم از شما بپرسم که این چیزی که من میگم تو روانپزشکی چگونه مطرح میشه، و می بینم که متاسفانه در ایران هم این من کاذب خیلی زیاده! اگر می شود توضیح کامل بدهید و حتما کتاب یا کتاب های لازم رو در این مورد معرفی کنید.
پیشاپیش از لطفتون ممنونم.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
#هویّت (identity) عبارت است از تعریفی که ما دربارهٔ خودمان داریم. این تعریف اجزاء عینی دارد (مثل قد، وزن و وابستگی های نَسَبی) و اجزاء ذهنی دارد (مثل آرمان ها، رؤیا ها و وابستگی های مذهبی و سیاسی). همانطور که باور ما راجع به هر موضوعی بخش بین الاذهانی دارد، باور ما راجع به خودمان نیز جزئی بین الاذهانی دارد که تنها در بستر فرهنگی می توان راجع به آن قضاوت کرد لذا مفهوم «من کاذب» برای من شفّاف نیست.
امّا نیاز انسان به حفاظت از خود (صیانت نفس) یک نیاز غریزی است. بسته به این که «من» برای ما چگونه تعریف شود و «قلمرو» آن چگونه تعیین گردد واکنش های دفاعی ما کمیّت و کیفیّت متفاوتی پیدا می کنند. طبعاً کسانی که باورهای محکم تری دارند و بیشتر با باورهاشان همانندسازی می کنند نسبت به تعرّض به قلمرو باورهاشان (از جمله باورهایشان راجع به خودشان) دفاعی تر رفتار می کنند.
از نظر #کارل_گوستاو_یونگ، در دوران اجتماعی شدن «هویّت اجتماعی» یا Persona در ما شکل می گیرد و در دوران #تفرّد ما به این هویّت شک می کنیم و به جستجوی «هویّت وجودی» یاexistential مان برمی آییم. البته یونگ از واژهٔ Spiritual استفاده می کند ولی بنده واژهٔ existential را ترجیح می دهم.
ممنونم که مرا در تأملات تان شریک کردید.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
❓پرسش:
سلام خدمت استاد عزیز، با تشکر از مطالب عالی و کاربردی و مفیدتون در کانال.
یک سوال دارم که نمی دونم با توجه به سواد ناقصم در خصوص روانپزشکی چگونه مطرح کنم.
سوالم در مورد "من" یا هویت در انسانها یا همان چیزی که تو تحقیر شدن از بین می رود! نمی دونم با تفرد یونگ ارتباطی دارد یا نه؟
من هر چی به دور و برم نگاه می کنم یا خودم رو کند و کاو می کنم می بینم که اغلب رفتارهای انسان به خاطر حفاظت از این من هست! ببخشید که دارم نظریه پردازی می کنم! در واقع این یک نظر است و اطلاعات روانپزشکی و روانشناسی من در حد همون اطلاعات پزشکی و پراکنده از این ور و اونور هست! به خاطر همین می خواستم از شما بپرسم که این چیزی که من میگم تو روانپزشکی چگونه مطرح میشه، و می بینم که متاسفانه در ایران هم این من کاذب خیلی زیاده! اگر می شود توضیح کامل بدهید و حتما کتاب یا کتاب های لازم رو در این مورد معرفی کنید.
پیشاپیش از لطفتون ممنونم.
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
#هویّت (identity) عبارت است از تعریفی که ما دربارهٔ خودمان داریم. این تعریف اجزاء عینی دارد (مثل قد، وزن و وابستگی های نَسَبی) و اجزاء ذهنی دارد (مثل آرمان ها، رؤیا ها و وابستگی های مذهبی و سیاسی). همانطور که باور ما راجع به هر موضوعی بخش بین الاذهانی دارد، باور ما راجع به خودمان نیز جزئی بین الاذهانی دارد که تنها در بستر فرهنگی می توان راجع به آن قضاوت کرد لذا مفهوم «من کاذب» برای من شفّاف نیست.
امّا نیاز انسان به حفاظت از خود (صیانت نفس) یک نیاز غریزی است. بسته به این که «من» برای ما چگونه تعریف شود و «قلمرو» آن چگونه تعیین گردد واکنش های دفاعی ما کمیّت و کیفیّت متفاوتی پیدا می کنند. طبعاً کسانی که باورهای محکم تری دارند و بیشتر با باورهاشان همانندسازی می کنند نسبت به تعرّض به قلمرو باورهاشان (از جمله باورهایشان راجع به خودشان) دفاعی تر رفتار می کنند.
از نظر #کارل_گوستاو_یونگ، در دوران اجتماعی شدن «هویّت اجتماعی» یا Persona در ما شکل می گیرد و در دوران #تفرّد ما به این هویّت شک می کنیم و به جستجوی «هویّت وجودی» یاexistential مان برمی آییم. البته یونگ از واژهٔ Spiritual استفاده می کند ولی بنده واژهٔ existential را ترجیح می دهم.
ممنونم که مرا در تأملات تان شریک کردید.
تندرست باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
(قسمت اول)
نام کتاب: #دایرة_المعارف_تفسیر_رؤیا
نویسندگان: #جیمز_لی_وایز، #اولین_الیور
ترجمه: مریم تقی پور
با مقدمهٔ دکتر محمّدرضا سرگلزایی
انتشارات: رسا
در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار - مراجع - با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد. طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی» بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم. رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است.
@drsargolzaei
(قسمت اول)
نام کتاب: #دایرة_المعارف_تفسیر_رؤیا
نویسندگان: #جیمز_لی_وایز، #اولین_الیور
ترجمه: مریم تقی پور
با مقدمهٔ دکتر محمّدرضا سرگلزایی
انتشارات: رسا
در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار - مراجع - با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد. طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی» بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم. رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است.
@drsargolzaei
Forwarded from آستان مهر مشهد
" کاوش دردنیای ژرف واسرارآمیز رویا "
دکتر محمدرضاسرگلزایی
روانپزشک،روانکاو،پژوهشگرحوزه اسطوره و فلسفه
🌸 کارگاه آموزشی تحلیل رویا
چهارشنبه 7 شهریورساعت15 الی 19
پنجشنبه 8 شهریورساعت 8 الی 12
در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار - مراجع - با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد.
طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی»
بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم.
رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است
دکترمحمدرضاسرگلزایی
36024048
09392296778
@astanemehr
مشهد سجاد24، کلاتیانی 7، پلاک 128
موسسه روانشناختی آستان مهرمشهد
دکتر محمدرضاسرگلزایی
روانپزشک،روانکاو،پژوهشگرحوزه اسطوره و فلسفه
🌸 کارگاه آموزشی تحلیل رویا
چهارشنبه 7 شهریورساعت15 الی 19
پنجشنبه 8 شهریورساعت 8 الی 12
در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد:
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار - مراجع - با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد.
طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی»
بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم.
رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است
دکترمحمدرضاسرگلزایی
36024048
09392296778
@astanemehr
مشهد سجاد24، کلاتیانی 7، پلاک 128
موسسه روانشناختی آستان مهرمشهد
معرفی کتاب
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #اصول_نظری_و_شیوه_روانشناسی_تحلیلی_یونگ
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
ترجمه: دکتر فرزین رضاعی
انتشارات: ارجمند – چاپ پنجم – ۱۳۹۲
«کارل گوستاو یونگ» در زمرهٔ اندیشمندانی است که بحثهای مخالف و موافق زیادی درباره آثار و اندیشههای وی صورت گرفته و میگیرد. امّا اگر به این باور داشته باشیم که اکثر نگاهها و رویکردها به جهان «حقیقتی» - هر چند کوچک - را درون خودشان نهفتهاند میتوانیم خیلی از دیدگاهها را با قبول انتقادات وارده به آن مورد بررسی قرار دهیم و آن حقیقت هر چند کوچک امّا بعضی وقتها بسیار مهم و مؤثر را از آن بیرون بکشیم. همانطور که یونگ هم از دیدگاههای مختلف بهره میبرده و بعضی بیمارانش را به روش «آدلری» و بعضی را به روش «فرویدی» و... درمان میکرده است و تعصّبی به روش خاصی نداشته است.
کتاب «اصول نظری و شیوه روان شناسی تحلیلی یونگ» یکی از بهترین کتابهایی است که برای آشنایی با نظریات و دیدگاههای یونگ میتوان پیشنهاد کرد که بر اساس پنج سخنرانی که یونگ در سال ۱۹۳۵ برای حدود دویست پزشک در «کلینیک تاوی استوک» Tavistock clinic ایراد کرد نوشته شده است.
#علی_محمدی
دانشجوی دکترای روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #اصول_نظری_و_شیوه_روانشناسی_تحلیلی_یونگ
نویسنده: #کارل_گوستاو_یونگ
ترجمه: دکتر فرزین رضاعی
انتشارات: ارجمند – چاپ پنجم – ۱۳۹۲
«کارل گوستاو یونگ» در زمرهٔ اندیشمندانی است که بحثهای مخالف و موافق زیادی درباره آثار و اندیشههای وی صورت گرفته و میگیرد. امّا اگر به این باور داشته باشیم که اکثر نگاهها و رویکردها به جهان «حقیقتی» - هر چند کوچک - را درون خودشان نهفتهاند میتوانیم خیلی از دیدگاهها را با قبول انتقادات وارده به آن مورد بررسی قرار دهیم و آن حقیقت هر چند کوچک امّا بعضی وقتها بسیار مهم و مؤثر را از آن بیرون بکشیم. همانطور که یونگ هم از دیدگاههای مختلف بهره میبرده و بعضی بیمارانش را به روش «آدلری» و بعضی را به روش «فرویدی» و... درمان میکرده است و تعصّبی به روش خاصی نداشته است.
کتاب «اصول نظری و شیوه روان شناسی تحلیلی یونگ» یکی از بهترین کتابهایی است که برای آشنایی با نظریات و دیدگاههای یونگ میتوان پیشنهاد کرد که بر اساس پنج سخنرانی که یونگ در سال ۱۹۳۵ برای حدود دویست پزشک در «کلینیک تاوی استوک» Tavistock clinic ایراد کرد نوشته شده است.
#علی_محمدی
دانشجوی دکترای روانشناسی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
❓پرسش:
استاد سوالی داشتم. در تئوری یونگ جایگاه روح (soul) کجاست؟ یعنی جدای از ایگو و سلف قرار دارد؟ و اینکه آیا تعریفی میشود از آن ارائه کرد و برای مراقبت از آن چه باید کرد؟
اگر منبع مفیدی را هم میشناسید سپاسگزار میشوم اگر معرفی کنید.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
برای فهم نظریهٔ یونگ باید با فلسفهٔ هگل به طور خاص و ایدهآلیسم آلمانی بطور عام آشنا باشید. از نظر هگل جهان بازنمود حرکت تکاملی ایده (مُثُل) ای است که در سیر آگاهی به خویش حرکت میکند و با تحقّق کامل خودآگاهی این ایده همان الوهیت خواهد بود. یونگ در کتاب «خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها» ترجمه پروین فرامرزی- انتشارات به نشر میگوید : «خدا یعنی ناخودآگاه» و در همان کتاب می گوید : « روح در درون ما نیست، بلکه ما در درون روح قرار داریم.» بنابراین میتوان soul یا روح را معادل همان ایده و نیز معادل ناخودآگاه جمعی دانست، در حالی که self یا خویشتن نفوذ ناخودآگاه جمعی در ناخودآگاه شخصی است که معادل «نَفَخهٔ الهی» ( وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی) و یا «فَرَوَهَر» است که ویکتور فرانکل آن را «خدای ناخودآگاه» مینامد و ego هم که همان لایهٔ نازک خودآگاهی فردی است که با خودآگاهی ایده کاملأ متفاوت است و جوانهایست که نوید تحقّق الوهیّت در آینده را میدهد.
علاوه بر کتاب فوق کتاب «خدا در ناخودآگاه» ترجمهٔ دکتر ابراهیم یزدی را نیز بخوانید.
سبز باشید
#یونگ #کارل_گوستاو_یونگ #سلف #خود #ایگو #دکتر_سرگزایی #دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei #self #ego
@drsargolzaei
❓پرسش:
استاد سوالی داشتم. در تئوری یونگ جایگاه روح (soul) کجاست؟ یعنی جدای از ایگو و سلف قرار دارد؟ و اینکه آیا تعریفی میشود از آن ارائه کرد و برای مراقبت از آن چه باید کرد؟
اگر منبع مفیدی را هم میشناسید سپاسگزار میشوم اگر معرفی کنید.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و احترام
برای فهم نظریهٔ یونگ باید با فلسفهٔ هگل به طور خاص و ایدهآلیسم آلمانی بطور عام آشنا باشید. از نظر هگل جهان بازنمود حرکت تکاملی ایده (مُثُل) ای است که در سیر آگاهی به خویش حرکت میکند و با تحقّق کامل خودآگاهی این ایده همان الوهیت خواهد بود. یونگ در کتاب «خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها» ترجمه پروین فرامرزی- انتشارات به نشر میگوید : «خدا یعنی ناخودآگاه» و در همان کتاب می گوید : « روح در درون ما نیست، بلکه ما در درون روح قرار داریم.» بنابراین میتوان soul یا روح را معادل همان ایده و نیز معادل ناخودآگاه جمعی دانست، در حالی که self یا خویشتن نفوذ ناخودآگاه جمعی در ناخودآگاه شخصی است که معادل «نَفَخهٔ الهی» ( وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی) و یا «فَرَوَهَر» است که ویکتور فرانکل آن را «خدای ناخودآگاه» مینامد و ego هم که همان لایهٔ نازک خودآگاهی فردی است که با خودآگاهی ایده کاملأ متفاوت است و جوانهایست که نوید تحقّق الوهیّت در آینده را میدهد.
علاوه بر کتاب فوق کتاب «خدا در ناخودآگاه» ترجمهٔ دکتر ابراهیم یزدی را نیز بخوانید.
سبز باشید
#یونگ #کارل_گوستاو_یونگ #سلف #خود #ایگو #دکتر_سرگزایی #دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei #self #ego
@drsargolzaei