#مقاله
#لیک_سوراخ_دعا_گم_کرده_ای!
قسمت دوم
در ادامه، #مولانا قصه ماهیای رامیآورد که در آبگیری زندگی میکند که در آن نزدیکی سر و کله صیادان پیدا شده، ماهی در تعارض است که به مصداق «حب الوطن من الایمان» در آبگیری که وطن اوست بماند و خطر را به جان بخرد یا جلای وطن کند و به دریا شتابد. مولانا به این چنین پاسخ میدهد.
همچنین حب الوطن آمد درست
تو وطن بشناس ای خواجه نخست
سوی دریا عزم کن زین آبگیر
بحر جو و ترک این گرداب گیر
در جایی مولانا تحذیرمان می دهد که آرام نگیریم و در خواب نرویم.
همچو آهو کز پی او سگ بود
میدود تا در تنش یک رگ بود
خواب خرگوش و سگ اندر پی خطاست
خواب خود، در چشم ترسنده کجاست؟
در جای دیگر ما را به "کاهلی" فرا میخواند و توضیح می دهد که عارفان کسانی هستند که بدون کشت و کار، محصول درو میکنند!
عارفان از دو جهان کاهلترند
زانکه بی شدیار خرمن میبرند
کاهلی را کردهان ایشان سند
کار ایشان را چو یزدان میکند
همان طور که #لسان_الغیب، #حافظ نیز همین معنا را به زبانی دیگر میگوید:
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به که کار خود به عنایت رها کنند.
و یا:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
اینجاست که ما در میمانیم که چه وقت باید بخشش کرد و چه وقت باید تلافی کرد، چه وقت باید همفکری کرد و چه وقت باید در تنهایی تصمیم گرفت. چه وقت باید رفت و چه وقت باید ماند، چه وقت باید شتافت و چه وقت باید نشست.
با این همه دستور اخلاقی و وعظ و خطابه در انتها، در وقت تصمیم گیری، ما تنها میمانیم چرا که تشخیص سوراخ دعا با ماست.
پیدا کردن راه درست مثل سوار شدن بر قطار ساده نیست.
نمیتوانیم یک بار برای همیشه قطاری را که به مقصد بهشت میرود بیابیم و بر آن سوار شویم و آسوده خاطر باشیم که روزی در مقصد پیاده میشویم. سفر زندگی مثل تنها به بادیه رفتن است. هر روز و هر ساعت باید به جستجوی جهت درست باشیم. گاهی از طریق پایش حرکت خورشید، گاهی از طریق تمسک به ستارهها و گاهی با پرسش از سایر مسافران و گاهی با خطا رفتن و بازگشتن.
سفر زندگی سفری است پر از بیم و امید، پر از حیرت و وحشت و پر از دشواری و سنگلاخ:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
اردیبهشت 1389
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#لیک_سوراخ_دعا_گم_کرده_ای!
قسمت دوم
در ادامه، #مولانا قصه ماهیای رامیآورد که در آبگیری زندگی میکند که در آن نزدیکی سر و کله صیادان پیدا شده، ماهی در تعارض است که به مصداق «حب الوطن من الایمان» در آبگیری که وطن اوست بماند و خطر را به جان بخرد یا جلای وطن کند و به دریا شتابد. مولانا به این چنین پاسخ میدهد.
همچنین حب الوطن آمد درست
تو وطن بشناس ای خواجه نخست
سوی دریا عزم کن زین آبگیر
بحر جو و ترک این گرداب گیر
در جایی مولانا تحذیرمان می دهد که آرام نگیریم و در خواب نرویم.
همچو آهو کز پی او سگ بود
میدود تا در تنش یک رگ بود
خواب خرگوش و سگ اندر پی خطاست
خواب خود، در چشم ترسنده کجاست؟
در جای دیگر ما را به "کاهلی" فرا میخواند و توضیح می دهد که عارفان کسانی هستند که بدون کشت و کار، محصول درو میکنند!
عارفان از دو جهان کاهلترند
زانکه بی شدیار خرمن میبرند
کاهلی را کردهان ایشان سند
کار ایشان را چو یزدان میکند
همان طور که #لسان_الغیب، #حافظ نیز همین معنا را به زبانی دیگر میگوید:
چون حُسن عاقبت نه به رندی و زاهدی است
آن به که کار خود به عنایت رها کنند.
و یا:
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
اینجاست که ما در میمانیم که چه وقت باید بخشش کرد و چه وقت باید تلافی کرد، چه وقت باید همفکری کرد و چه وقت باید در تنهایی تصمیم گرفت. چه وقت باید رفت و چه وقت باید ماند، چه وقت باید شتافت و چه وقت باید نشست.
با این همه دستور اخلاقی و وعظ و خطابه در انتها، در وقت تصمیم گیری، ما تنها میمانیم چرا که تشخیص سوراخ دعا با ماست.
پیدا کردن راه درست مثل سوار شدن بر قطار ساده نیست.
نمیتوانیم یک بار برای همیشه قطاری را که به مقصد بهشت میرود بیابیم و بر آن سوار شویم و آسوده خاطر باشیم که روزی در مقصد پیاده میشویم. سفر زندگی مثل تنها به بادیه رفتن است. هر روز و هر ساعت باید به جستجوی جهت درست باشیم. گاهی از طریق پایش حرکت خورشید، گاهی از طریق تمسک به ستارهها و گاهی با پرسش از سایر مسافران و گاهی با خطا رفتن و بازگشتن.
سفر زندگی سفری است پر از بیم و امید، پر از حیرت و وحشت و پر از دشواری و سنگلاخ:
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
اردیبهشت 1389
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com