Forwarded from Hamid Akhavein
🎬 لطفن کات..
🖋هر جور که نگاه کنیم، فقط یک احتمال جدی هست....
ما بدون آنکه بدانیم، درون بزرگترین آزمایشگاه علوم انسانی و مباحث روانی و اختلالات شخصیتی و اجتماعی و... زندگی میکنیم...
احتمالا" کنش ها و واکنش های ما که بر آمده از عملکرد مغز و ساختار روان ماست در حال بررسی و رصد روانشناسانه است، تا بتوان حدی برای آستانه تحمل استرس و فشار و معیارهایی برای توان و روشهای انطباق و مکانیسم های دفاع روانی انسان تعیین کرد.
باور این حجم از اخبار بد و ناگوار از سوء مدیریت، حماقت، وقاحت، دزدی، اختلاس، دخالت در زندگی شخصی، دروغ، خرافات، تورم و فشار افتصادی بسیار دشوار است.
چون این قطعا نامش زندگی نیست.
پس قطعا" درگیر یک آزمایش روانشناختی هستیم.
مثل آزمایش "زندان استنفورد" به سرپرستی "دکتر فیلیپ زیمباردو" که به زندانبانها اجازه میداد با ایجاد احساس حوصله سررفتگی و ترس در زندانیان، به آنها بقبولانند که زندگی آنها کاملا تحت کنترل است و آنها هیچگونه حریم شخصی و فردیتی ندارند تا به آنها حس ناتوانی، درماندگی و بیقدرتی القا شود.
یا آزمایش "میلگرام"، به ابتکار روانشناسی بنام "استنلی میلگرام" برای سنجش میزان اطاعت اشخاص از اتوریته در انجام کارهای مغایر با وجدان شخصی...
یا شاید در حال درست کردن فیلمی از ما همچون"نمایش ترومن" برای سرگرم کردن تماشاچیان جهانی هسنند.
اما هرچه که باشد، چه یک آزمایش روانشناسانه و چه یک نمایش، اگر بزودی متوقف نشود، قطعا" بازیگر سالمی از آن بیرون نخواهد آمد. چرا که روان چون جسم، واجد بافت است و تا از هم پاشیدگی کامل بافت روان این جامعه، فرصت چندانی نمانده است...
اگر چون زندانیان استانفورد، شانس نیاوریم و "کریستینا مسلاک"* ی نباشد که آزمایش را متوقف کند و نجاتمان دهد و یا نتوانیم چون "ترومن"، از صحنه نمایش بگریزیم، دیری نخواهد پایید که اگر هم به سرنوشتی چون هیث لجر(جوکر فیلم بتمن) دچار نشویم، به درمان پیچیده ای چون درمان "تدی دانیلز" در فیلم"شاترآیلند" نیاز پیدا خواهیم کرد.
* کریستینا مسلاک، دانشجوی روانشناسی و نامزد زیمباردو
🖋رشت.دکتر حمید اخوین.۱۴۰۱/۶/۲۶
#زندان_استانفورد
#آزمایش_میلگرام
#نمایش_ترومن
#جوکر
#شاتر_آیلند
#مهسا_امینی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
🖋هر جور که نگاه کنیم، فقط یک احتمال جدی هست....
ما بدون آنکه بدانیم، درون بزرگترین آزمایشگاه علوم انسانی و مباحث روانی و اختلالات شخصیتی و اجتماعی و... زندگی میکنیم...
احتمالا" کنش ها و واکنش های ما که بر آمده از عملکرد مغز و ساختار روان ماست در حال بررسی و رصد روانشناسانه است، تا بتوان حدی برای آستانه تحمل استرس و فشار و معیارهایی برای توان و روشهای انطباق و مکانیسم های دفاع روانی انسان تعیین کرد.
باور این حجم از اخبار بد و ناگوار از سوء مدیریت، حماقت، وقاحت، دزدی، اختلاس، دخالت در زندگی شخصی، دروغ، خرافات، تورم و فشار افتصادی بسیار دشوار است.
چون این قطعا نامش زندگی نیست.
پس قطعا" درگیر یک آزمایش روانشناختی هستیم.
مثل آزمایش "زندان استنفورد" به سرپرستی "دکتر فیلیپ زیمباردو" که به زندانبانها اجازه میداد با ایجاد احساس حوصله سررفتگی و ترس در زندانیان، به آنها بقبولانند که زندگی آنها کاملا تحت کنترل است و آنها هیچگونه حریم شخصی و فردیتی ندارند تا به آنها حس ناتوانی، درماندگی و بیقدرتی القا شود.
یا آزمایش "میلگرام"، به ابتکار روانشناسی بنام "استنلی میلگرام" برای سنجش میزان اطاعت اشخاص از اتوریته در انجام کارهای مغایر با وجدان شخصی...
یا شاید در حال درست کردن فیلمی از ما همچون"نمایش ترومن" برای سرگرم کردن تماشاچیان جهانی هسنند.
اما هرچه که باشد، چه یک آزمایش روانشناسانه و چه یک نمایش، اگر بزودی متوقف نشود، قطعا" بازیگر سالمی از آن بیرون نخواهد آمد. چرا که روان چون جسم، واجد بافت است و تا از هم پاشیدگی کامل بافت روان این جامعه، فرصت چندانی نمانده است...
اگر چون زندانیان استانفورد، شانس نیاوریم و "کریستینا مسلاک"* ی نباشد که آزمایش را متوقف کند و نجاتمان دهد و یا نتوانیم چون "ترومن"، از صحنه نمایش بگریزیم، دیری نخواهد پایید که اگر هم به سرنوشتی چون هیث لجر(جوکر فیلم بتمن) دچار نشویم، به درمان پیچیده ای چون درمان "تدی دانیلز" در فیلم"شاترآیلند" نیاز پیدا خواهیم کرد.
* کریستینا مسلاک، دانشجوی روانشناسی و نامزد زیمباردو
🖋رشت.دکتر حمید اخوین.۱۴۰۱/۶/۲۶
#زندان_استانفورد
#آزمایش_میلگرام
#نمایش_ترومن
#جوکر
#شاتر_آیلند
#مهسا_امینی
Tel: @HypnoseChannel
Insta: Instagram.com/Hamid_akhavein
لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
Forwarded from Khabgard | خوابگرد
اولینها در نقد خود
یادداشت حسین سناپور
این روزها چند مطلب خواندهام حاکی از پشیمانی اهل نظر و دانشگاهیان و روشنفکرانی که به هر دلیل درگیر سیاست شدهاند؛ کسانی که حالا میبینند انگار واقعبین نبودهاند و چه بسا خوشخیال بودهاند که انتظار چنین روزهایی و چنین تنگناهایی را برای کشور نداشتهاند (خود اهل سیاست که قاعدتاً هیچوقت اهل عذرخواهی و اظهار پشیمانی نیستند در کشور ما، چون فکر میکنند این به معنای بر باد رفتن حیثیت سیاسی و پایان کارشان خواهد بود).
این اهل نظر خودشان دلایلی برای چنین خوشخیالی یا واقعبین نبودنشان در گذشتههای دور و نزدیک باید بتوانند بیاورند (مثلاً دکتر رنانی که گفته بیهوده فکر میکرده سیستم حالا و بعد از این اعتراضات اهل گفتوگو خواهد شد، یا دکتر سرگلزایی به نحوی دیگر و رحیم قمیشی به نحوی دیگر)، اما دلیل آن هر چه باشد، میشود خوشحال بود که انگار خوشبینیهای بیهوده و چه بسا گولزننده تمام شده و حالا میبینیم آنچه باید ببینیم، یا باید میدیدیم.
دیگر انگار گولزدن خودمان سخت شده و واقعیت به عریانی هر چه تمامتر پیش رویمان است. انگار دیگر بیهوده منتظر گشایشها نمیشویم؛ حداقل تعداد بسیاریمان. انگار دیگر از آدمها و جریانات و بهخصوص خودِ سیستم انتظار تحول و پذیرش همهی آنچه را به نظر خودمان باعث آشتی در داخل و همزیستی در خارج و نهایتاً توسعه میشد، نداریم.
بابت آن خوشبینی منجر به تصمیمات نادرست، باید هم عذرخواه باشیم، اگر که چنان بودهایم. امیدواری البته از جنس دیگری است؛ دیدن واقعیتها و سراغگرفتن از تحول است، نه منفعل به انتظارش نشستن. پس آیا اهل فکر و نظر به جایی رسیدهاند که خوشبینی بیجهت را کنار گذاشتهاند و واقعبین شدهاند؟ من به چنین اتفاقی امیدوار شدهام؛ اتفاقی که سخت و خونین هم به دست آمده است.
شخصاً فکر میکنم آنچه ما را به چنین جایی رسانده، دیدن ذات سیستم است، یا پدیدارشدن ذات سیستم. گمان میکنم این وضع و این رفتارها در نهاد این سیستم بوده و کمکم آشکار و آشکارتر شده. طبعاً وقایع تاریخی هم در آن مؤثر بودهاند، اما در جهتِ بروزش، و نه شکلگیری ناگزیر یا تصادفیاش.
البته که میشد در نتیجهی تحولات و رفتارهای متفاوتِ جریانات و شخصیتهای تأثیرگذار به جای دیگری میرسیدیم، اما این به معنای نبودِ آنچه اکنون در این سیستم میبینیم، نبوده و نیست.
رفتارهای متفاوت میتوانست جنبههای دیگری از این سیستم را آشکار کند، که حالا و با رفتارهایی که شده، خصوصیات فعلی بروز بیشتری پیدا کردهاند؛ یکدستی نهادهای تصمیمگیر، به کارگیری ارعاب صرف درمقابل مخالفان، دستِ بالای نظامیان در سیاست، از جملهی این خصوصیاتی است که مدام رشد پیدا کرده. اما همینها میتوانست طبعاً به شکلی دیگر اتفاق بیفتد، اگر که رفتارهای همین شخصیتها و از آن مهمتر جریانهای سیاسی و فرهنگی ما فرق میکرد.
اگر آن رفتارها فرق میکرد، خصوصیات دیگری بروز تام و تمام پیدا میکردند، خصوصیاتی که لابد آنقدر ضعیف بودهاند که بهآسانی بروز پیدا نمیکردند و نکردند، برعکس خصوصیات اکنونی، که قوی بوده و آمادهی بروز آسان و با کمترین زمینهها و حتا باوجود مقاومتِ نسبتاً جدی از سوی تمام جریانات فرهنگی و سیاسی و غیره.
پس این اظهار پشیمانیها را من نمونهوار میبینم و مستورهای از بسیارْ اظهار پشیمانیهایی که باید میشد و اکنون شاید فقط طلیعهی آن را در بعضی از اهل فرهنگ میبینیم و نه تمامشان و نه سیاسیون؛ پشیمانیهایی که شاید اگر در سیاسیون هم بود، ما امروز به درکی جمعی از آنچه اتفاق افتاده و بعد از این میتواند بیفتد، میرسیدیم و تحولی در رفتارهای شاید حتا فرهنگیمان پیدا میشد؛ چیزی که اتفاق نیفتاده و کماکان تمام گروهها و شخصیتهای سیاسی بر درستی کامل یا نسبی رفتارهای گذشتهشان پافشاری میکنند، و اگر از اشتباه حرف بزنند، آن حتماً اشتباه دیگران است و کسانی که کاملاً یا نسبتاً از آنها دور هستند. یعنی فقط ممکن است دیگران را دچار چنان خطاهایی ببینند و نه خودشان را.
انگار هنوز خیلی مانده تا همهمان مثل سه نفری که در بالا ازشان اسم بردم، خودمان را نقد کنیم و بگوییم کجاها اشتباه کردهایم و مهمتر از آن چرا چنین اشتباههایی کردهایم.
حسین سناپور
۲۵ دی ۱۴۰۱
@KhabGard
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
.
یادداشت حسین سناپور
این روزها چند مطلب خواندهام حاکی از پشیمانی اهل نظر و دانشگاهیان و روشنفکرانی که به هر دلیل درگیر سیاست شدهاند؛ کسانی که حالا میبینند انگار واقعبین نبودهاند و چه بسا خوشخیال بودهاند که انتظار چنین روزهایی و چنین تنگناهایی را برای کشور نداشتهاند (خود اهل سیاست که قاعدتاً هیچوقت اهل عذرخواهی و اظهار پشیمانی نیستند در کشور ما، چون فکر میکنند این به معنای بر باد رفتن حیثیت سیاسی و پایان کارشان خواهد بود).
این اهل نظر خودشان دلایلی برای چنین خوشخیالی یا واقعبین نبودنشان در گذشتههای دور و نزدیک باید بتوانند بیاورند (مثلاً دکتر رنانی که گفته بیهوده فکر میکرده سیستم حالا و بعد از این اعتراضات اهل گفتوگو خواهد شد، یا دکتر سرگلزایی به نحوی دیگر و رحیم قمیشی به نحوی دیگر)، اما دلیل آن هر چه باشد، میشود خوشحال بود که انگار خوشبینیهای بیهوده و چه بسا گولزننده تمام شده و حالا میبینیم آنچه باید ببینیم، یا باید میدیدیم.
دیگر انگار گولزدن خودمان سخت شده و واقعیت به عریانی هر چه تمامتر پیش رویمان است. انگار دیگر بیهوده منتظر گشایشها نمیشویم؛ حداقل تعداد بسیاریمان. انگار دیگر از آدمها و جریانات و بهخصوص خودِ سیستم انتظار تحول و پذیرش همهی آنچه را به نظر خودمان باعث آشتی در داخل و همزیستی در خارج و نهایتاً توسعه میشد، نداریم.
بابت آن خوشبینی منجر به تصمیمات نادرست، باید هم عذرخواه باشیم، اگر که چنان بودهایم. امیدواری البته از جنس دیگری است؛ دیدن واقعیتها و سراغگرفتن از تحول است، نه منفعل به انتظارش نشستن. پس آیا اهل فکر و نظر به جایی رسیدهاند که خوشبینی بیجهت را کنار گذاشتهاند و واقعبین شدهاند؟ من به چنین اتفاقی امیدوار شدهام؛ اتفاقی که سخت و خونین هم به دست آمده است.
شخصاً فکر میکنم آنچه ما را به چنین جایی رسانده، دیدن ذات سیستم است، یا پدیدارشدن ذات سیستم. گمان میکنم این وضع و این رفتارها در نهاد این سیستم بوده و کمکم آشکار و آشکارتر شده. طبعاً وقایع تاریخی هم در آن مؤثر بودهاند، اما در جهتِ بروزش، و نه شکلگیری ناگزیر یا تصادفیاش.
البته که میشد در نتیجهی تحولات و رفتارهای متفاوتِ جریانات و شخصیتهای تأثیرگذار به جای دیگری میرسیدیم، اما این به معنای نبودِ آنچه اکنون در این سیستم میبینیم، نبوده و نیست.
رفتارهای متفاوت میتوانست جنبههای دیگری از این سیستم را آشکار کند، که حالا و با رفتارهایی که شده، خصوصیات فعلی بروز بیشتری پیدا کردهاند؛ یکدستی نهادهای تصمیمگیر، به کارگیری ارعاب صرف درمقابل مخالفان، دستِ بالای نظامیان در سیاست، از جملهی این خصوصیاتی است که مدام رشد پیدا کرده. اما همینها میتوانست طبعاً به شکلی دیگر اتفاق بیفتد، اگر که رفتارهای همین شخصیتها و از آن مهمتر جریانهای سیاسی و فرهنگی ما فرق میکرد.
اگر آن رفتارها فرق میکرد، خصوصیات دیگری بروز تام و تمام پیدا میکردند، خصوصیاتی که لابد آنقدر ضعیف بودهاند که بهآسانی بروز پیدا نمیکردند و نکردند، برعکس خصوصیات اکنونی، که قوی بوده و آمادهی بروز آسان و با کمترین زمینهها و حتا باوجود مقاومتِ نسبتاً جدی از سوی تمام جریانات فرهنگی و سیاسی و غیره.
پس این اظهار پشیمانیها را من نمونهوار میبینم و مستورهای از بسیارْ اظهار پشیمانیهایی که باید میشد و اکنون شاید فقط طلیعهی آن را در بعضی از اهل فرهنگ میبینیم و نه تمامشان و نه سیاسیون؛ پشیمانیهایی که شاید اگر در سیاسیون هم بود، ما امروز به درکی جمعی از آنچه اتفاق افتاده و بعد از این میتواند بیفتد، میرسیدیم و تحولی در رفتارهای شاید حتا فرهنگیمان پیدا میشد؛ چیزی که اتفاق نیفتاده و کماکان تمام گروهها و شخصیتهای سیاسی بر درستی کامل یا نسبی رفتارهای گذشتهشان پافشاری میکنند، و اگر از اشتباه حرف بزنند، آن حتماً اشتباه دیگران است و کسانی که کاملاً یا نسبتاً از آنها دور هستند. یعنی فقط ممکن است دیگران را دچار چنان خطاهایی ببینند و نه خودشان را.
انگار هنوز خیلی مانده تا همهمان مثل سه نفری که در بالا ازشان اسم بردم، خودمان را نقد کنیم و بگوییم کجاها اشتباه کردهایم و مهمتر از آن چرا چنین اشتباههایی کردهایم.
حسین سناپور
۲۵ دی ۱۴۰۱
@KhabGard
#مهسا_امینی
#زن_زندگی_آزادی
.
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران
بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران
بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Cartoon By: Silvano Mello 🔹Gender violence🔹 Violence against women is a serious problem worldwide. There is an urgent need for severe measures against acts if such violence #گفتوگو_کنیم 🔹 شما چه پیشنهادهایی برای مقابله با خشونت علیه زنان در ایران دارید؟…
🔹 #گفتوگو_کنیم
🔹 موضوع: خشونت علیه زنان:
https://t.me/drsargolzaei/6563
🔹 خانم سارا:
اگرچه بسیار دشوار است و طاقت فرساست ولی شاید مهم ترین اصل مقابله با خشونت ، مبارزهی نرم به معنی متوسل شدن به قانون است. حتی قانون های حداقلی را هم میتوان به کمک گرفت. امیدوارم روزی بتوانم همهٔ داستانم رو تعریف کنم اما فعلا مقدور نیست و خودم هم هنوز رهایی نیافتهام، اما از قتلم و سرنوشت بسیار شومی برای فرزندانم با کمک وکیل (که البته هزینهی بسیار سنگینی است) تا حالا ممانعت کردم؛ امیدوارم که به شرایطی که در شأن یک انسان و یک مادر است برسم . تا آن روز برای همهٔ آنان که زیر یوغ ستم ایستادگی میکنند تا به رهایی برسند دعا میکنم. شاید یکی از راههایی که قابل رفتن است و نتایجی هر چند کم در بر دارد گرفتن وکیل خبره است، نه هر وکیلی.
🔹 آقای مسعود:
دربارهٔ موضوع خشونت علیه زنان، مسئول فاسدی در ایران اینقدر خواهر پزشکم رو که همسرش بود اذیت کرد که خواهرم بامصرف متادون عمرش پایان یافت و هم اکنون هم دارد اموالش رو (بالغ بر سی میلیارد تومان) بالا میکشد. درگیر دادگاهها ووکلای نسبتا فاسد نظام هستم؛ برای احقاق حق اگر زندان هم بروم اشکالی ندارد.
🔹 خانم طیبه:
چقد خوبه که به موضوعات به این مهمی میپردازین. به نظر من مبارزه با خشونت علیه زنان رو باید از خود زنان شروع کنیم. از خود ما که گاهی بشدت بیرحمانه همجنسهامون رو قضاوت میکنیم؛ وقتی زنی توی تاکسی یا هر محیط عمومی دیگه مورد سوءاستفاده قرار میگیره خیلی وقتها زنهای دیگه با حرفهای بیمورد (اگر زن خودش نخواد کسی نمیتونه اذیتش کنه، کرم از خود درخته و ....) خشونت رو به بقیه هم یاد میدن . باید مبارزه رو از مادرهامون شروع کنیم که داشتن رابطه قبل از ازدواج رو واسه دختراشون بد میدونن و به پسرها ایرادی نمیگیرن، حرفم درست یا غلط بودن موضوع رابطهی قبل از ازدواج نیست حرفم اینه که با دادن مجوز به پسرها تأیید میکنیم که باید یه عده دختر (که احتمالا مورد تایید جامعه نیستن) باشن تا نیازهای پسران رو برآورده کنن؛ یعنی خیلی وقتها ما با افکارمون مجوز بعضی کارها رو برای دختران بقیه، نه دختر خودمان، صادر میکنیم و بعد همونها رو قضاوت میکنیم که جامعه رو به فساد کشیدن. این مبارزه با فرهنگسازی امثال شما جای امیدواری داره و شاید بهتر باشه مبارزه علیه خودمون رو از خودمون شروع کنیم .
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم.
@drsargolzaei
🔹 موضوع: خشونت علیه زنان:
https://t.me/drsargolzaei/6563
🔹 خانم سارا:
اگرچه بسیار دشوار است و طاقت فرساست ولی شاید مهم ترین اصل مقابله با خشونت ، مبارزهی نرم به معنی متوسل شدن به قانون است. حتی قانون های حداقلی را هم میتوان به کمک گرفت. امیدوارم روزی بتوانم همهٔ داستانم رو تعریف کنم اما فعلا مقدور نیست و خودم هم هنوز رهایی نیافتهام، اما از قتلم و سرنوشت بسیار شومی برای فرزندانم با کمک وکیل (که البته هزینهی بسیار سنگینی است) تا حالا ممانعت کردم؛ امیدوارم که به شرایطی که در شأن یک انسان و یک مادر است برسم . تا آن روز برای همهٔ آنان که زیر یوغ ستم ایستادگی میکنند تا به رهایی برسند دعا میکنم. شاید یکی از راههایی که قابل رفتن است و نتایجی هر چند کم در بر دارد گرفتن وکیل خبره است، نه هر وکیلی.
🔹 آقای مسعود:
دربارهٔ موضوع خشونت علیه زنان، مسئول فاسدی در ایران اینقدر خواهر پزشکم رو که همسرش بود اذیت کرد که خواهرم بامصرف متادون عمرش پایان یافت و هم اکنون هم دارد اموالش رو (بالغ بر سی میلیارد تومان) بالا میکشد. درگیر دادگاهها ووکلای نسبتا فاسد نظام هستم؛ برای احقاق حق اگر زندان هم بروم اشکالی ندارد.
🔹 خانم طیبه:
چقد خوبه که به موضوعات به این مهمی میپردازین. به نظر من مبارزه با خشونت علیه زنان رو باید از خود زنان شروع کنیم. از خود ما که گاهی بشدت بیرحمانه همجنسهامون رو قضاوت میکنیم؛ وقتی زنی توی تاکسی یا هر محیط عمومی دیگه مورد سوءاستفاده قرار میگیره خیلی وقتها زنهای دیگه با حرفهای بیمورد (اگر زن خودش نخواد کسی نمیتونه اذیتش کنه، کرم از خود درخته و ....) خشونت رو به بقیه هم یاد میدن . باید مبارزه رو از مادرهامون شروع کنیم که داشتن رابطه قبل از ازدواج رو واسه دختراشون بد میدونن و به پسرها ایرادی نمیگیرن، حرفم درست یا غلط بودن موضوع رابطهی قبل از ازدواج نیست حرفم اینه که با دادن مجوز به پسرها تأیید میکنیم که باید یه عده دختر (که احتمالا مورد تایید جامعه نیستن) باشن تا نیازهای پسران رو برآورده کنن؛ یعنی خیلی وقتها ما با افکارمون مجوز بعضی کارها رو برای دختران بقیه، نه دختر خودمان، صادر میکنیم و بعد همونها رو قضاوت میکنیم که جامعه رو به فساد کشیدن. این مبارزه با فرهنگسازی امثال شما جای امیدواری داره و شاید بهتر باشه مبارزه علیه خودمون رو از خودمون شروع کنیم .
🔹 تجربههایمان را به اشتراک بگذاریم.
@drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام…
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام…
🔹 شعر دریافتی:
🔹 «به من بگو»
به من بگو که آسمان آبی چه شکلی است؟
اینجا آسمان سالهاست که خاکستری است
به من بگو که صبح چه رنگی است؟
من در شبی به سر میبرم که هیچ سپیدهای در انتظارش نیست
اینجا سیاهی بر سیاهی، ویرانی بر ویرانی و تباهی بر تباهی است
به من بگو که بهار چیست؟ حالا که پاییز ما ابدی است
به من بگو که داد چیست و کاوه کیست؟
وقتی که کاوه با داد زیر خروارها خاک تاریخ خفته و ضحاک تمام قد ایستاده به بیداد
مغزهای سر ما را خورده با تمام امیدها و آرزوهامان
به من بگو که امید چیست؟
وقتی که امیدهامان را به رگبار بستند و آرزوهامان را شبانه خاک کردند
و در گزارش پزشکی قانونی آوردند که امید بیمار مادرزاد بود و آرزو خودش از بام خانهی ما پرید
به او که پنداشت از نهایت شب حرف میزند و از نهایت تاریکی، بگو بگو که نهایت شب کجاست
و نهایت تاریکی چیست!
هر روز کوه کوه اندوه را با خود همه جا بردیم، حالا بگو که پهلوان کیست؟!
به من بگو که پیامبر کیست و معجزه چیست؟
وقتی که هر دم پیامآور مرگ بود
و معجزهی ما آن بود که هنوز زنده ایم
هنگامه
مهرِ بیمهرِ ۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
@drsargolzaei
🔹 «به من بگو»
به من بگو که آسمان آبی چه شکلی است؟
اینجا آسمان سالهاست که خاکستری است
به من بگو که صبح چه رنگی است؟
من در شبی به سر میبرم که هیچ سپیدهای در انتظارش نیست
اینجا سیاهی بر سیاهی، ویرانی بر ویرانی و تباهی بر تباهی است
به من بگو که بهار چیست؟ حالا که پاییز ما ابدی است
به من بگو که داد چیست و کاوه کیست؟
وقتی که کاوه با داد زیر خروارها خاک تاریخ خفته و ضحاک تمام قد ایستاده به بیداد
مغزهای سر ما را خورده با تمام امیدها و آرزوهامان
به من بگو که امید چیست؟
وقتی که امیدهامان را به رگبار بستند و آرزوهامان را شبانه خاک کردند
و در گزارش پزشکی قانونی آوردند که امید بیمار مادرزاد بود و آرزو خودش از بام خانهی ما پرید
به او که پنداشت از نهایت شب حرف میزند و از نهایت تاریکی، بگو بگو که نهایت شب کجاست
و نهایت تاریکی چیست!
هر روز کوه کوه اندوه را با خود همه جا بردیم، حالا بگو که پهلوان کیست؟!
به من بگو که پیامبر کیست و معجزه چیست؟
وقتی که هر دم پیامآور مرگ بود
و معجزهی ما آن بود که هنوز زنده ایم
هنگامه
مهرِ بیمهرِ ۱۴۰۱
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
⭕️ مجموعهی فایلهای صوتی سخنرانیها و گفتوگوهای دکتر سرگلزایی با موضوع ایران و تاریخ و سرنوشت آن به مناسبت انقلاب مهسا (جنبش زن-زندگی-آزادی)
⭕️ لینک:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/973
⭕️ لطفا این پست را به اشتراک بگذارید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#سرنوشت_ایران
#ایران
@drsargolzaei
⭕️ لینک:
https://t.me/drsargolzaeipodcast/973
⭕️ لطفا این پست را به اشتراک بگذارید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#سرنوشت_ایران
#ایران
@drsargolzaei
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک
وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم.
گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند.
یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم.
حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی.
تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
کتاب ما دوباره سبز میشویم.pdf
🔹 کتاب "ما دوباره سبز میشویم:
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
گزارش خشونت سیستماتیک حکومت ایران- بر اساس مشاهدات اتاق درمان
🔹 مجلس دوم:
که تازیانه فرود آمد و باز، شکوه نکرد...
🔹 آیا میدانستید که یکی از روشهای شکنجهی زنان در زندانهای جمهوری اسلامی، تحقیر و تمسخر عادت ماهانهی آنها توسط زندانبانان و محدودیت دسترسی به پد بهداشتی است؟
🔹 و آیا میدانستید که این شکنجهها توسط "زنان زندانبان" اجرا میشوند که خودشان تجربهی عادت ماهانه دارند؟
🔹 چگونه یک سیستم جهنمی انسانها را چنین دژخیم تربیت کرده است؟
🔹 بخوانید و منتشر کنید.
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#آرمیتا_گراوند
#خشونت_سیستماتیک
#شکنجهی_سفید
#مهسا_امینی
۲۲ شهریور ۱۴۰۱:
بازداشت مهسا (ژینا) توسط مأموران دژخیم رژیم نامشروع حاکم بر ایران
۲۵ شهریور ۱۴۰۱:
اعلام درگذشت (قتل) مهسا و آغاز انقلاب مهسا
سروده: محمدرضا سرگلزایی
تصویرگر: سارا سحرخیز
#زن_زندگی_آزادی
@drsargolzaei
۲۲ شهریور ۱۴۰۱:
بازداشت مهسا (ژینا) توسط مأموران دژخیم رژیم نامشروع حاکم بر ایران
۲۵ شهریور ۱۴۰۱:
اعلام درگذشت (قتل) مهسا و آغاز انقلاب مهسا
سروده: محمدرضا سرگلزایی
تصویرگر: سارا سحرخیز
#زن_زندگی_آزادی
@drsargolzaei