دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#یادداشت_هفته
#سرمایه_فرهنگی_و_حقوق_معنوی

هفته پیش راجع به سرمایه اجتماعی (Social Capital) یادداشتی نوشتم، در ادامه بحث لازم است به بخش دیگری از سرمایه های فرد و اجتماع بپردازم و آن سرمایه فرهنگی است.
برای مردمی که کارشان تکرار اندیشه های دیگران است شاید سرمایه فرهنگی معنایی نداشته باشد اما کسانی که وقت و پول و انرژی شان را صرف می کنند تا محصولی از جنس معنا خلق کنند می دانند که سرمایه فرهنگی جزو عزیزترین داشته های انسانی است.
وقتی یک شاعر ببیند که شعرش را با نام فرد دیگری منتشر می کنند یا یک آهنگساز ببیند که بدون اجازه او کسی روی آهنگ او آوازی گذاشته است دقیقأ احساس کسی را دارد که اموالش به تاراج رفته و چه بسا این احساس خسران و خسارت شدیدتر نیز باشد.
همان طور که یک فرد فرهیخته دارای سرمایه فرهنگی است یک ملت نیز سرمایه فرهنگی دارد. همه ایرانیان از این که اهالی عثمانی "مولانا" را "مصادره" کرده اند و برخی کشورهای عربی "ابن سینا" را دانشمند عرب می نامند دلخور می شوند. ما نیز باید دقت کنیم که "اموال فرهنگی" دیگران را به نام خودمان سند نزنیم.

سال گذشته در جلسه ای که موضوع آن "طب مزاج ها" بود برای سخنرانی دعوت شده بودم. در آن جلسه گفتم که طب مزاج ها حدود چهارصد سال پیش از میلاد توسط "بقراط" (Hippocrates) پایه گذاری شد که اهل یونان بود. پانصد سال بعد از بقراط هم "جالینوس" ( Galen) که اهل روم بود این طب را توسعه داد. بنابراین عنوان طب اسلامی یا طب ایرانی برای طب مزاج ها نوعی "سرقت فرهنگی"، مصادره و تجاوز به سرمایه فرهنگی دیگران است. سخنران دیگر آن جلسه که اصرار داشت هاله ای از قداست و دیانت به دور طب مزاج ها ترسیم کند به شدت از سخنان من برآشفت و در دفاع از اسلامی بودن طب مزاج ها گفت اگر بقراط و جالینوس پس از ظهور اسلام متولد شده بودند حتما مسلمان می شدند پس اکتشاف آنها را نیز می توان بخشی از تمدن اسلامی دانست! برای این جناب، مصادره سرمایه فرهنگی دیگران آنقدر اهمیت داشت که حاضر شد مدال مسلمانی را به رایگان به سینه بقراط یونانی و جالینوس رومی بیاویزد و از ادعایش دست بر ندارد! شاید اگر از همین جناب می خواستیم بخشی از اموال دیگران را در جیب خودش بگذارد گرفتار تردید می شد و به آسانی تن به این کار نمی داد، اما برای در جیب گذاشتن محصولات فرهنگی دیگران متهورانه پیش می راند!

یکی از نشانه های یک جامعه با فرهنگ احترام به حقوق معنوی و سرمایه فرهنگی دیگران است. فرهنگ و اقتصاد تعامل قدرتمندی با هم دارند، فقر فرهنگی، فقر اقتصادی ایجاد می کند و فقر اقتصادی، فقر فرهنگی!

پیش از این در یادداشتی با عنوان #مارکس_فوکو_اقتصاد_و_فرهنگ و در مقاله ای با عنوان #اقتصاد_اسطوره_و_اخلاق_جنسی به این مهم پرداخته ام. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#مدیریت_اطلاعات

اول- پیش از این در دو یادداشت #فوروارد_نکنید و #سرمایه_فرهنگی به این موضوع مهم پرداخته بودم که آثار هنری یک نقاش یا موسیقیدان و نیز نوشته های یک نویسنده برایش به اندازه اموال یک بانکدار یا گاوصندوق یک طلافروش مهم هستند و ارائه آن ها با اسم دیگری یا با حذف اسم آن ها مصداق سرقت است.

مرحوم استاد #شهریار این خاطره را تعریف می کردند که در جوانی که نخستین اشعارشان چاپ شده بود فردی خودش را شهریار معرفی می کرد و در کافه ها و پاتوق ها افراد را دور خودش جمع می کرد و اشعار شهریار را می خواند و توجه دریافت می کرد و از آن جا که وی فردی فخر فروش و پرافاده بود کسانی که وی را از نزدیک می دیدند درباره شهریار گمان بد پیدا می کردند. این ماجرا حتی باعث شده بود که نیما یوشیج پیام های شهریار را بی پاسخ بگذارد و دل نازک شهریار را برنجاند!
تا این که شهریار از ماجرا باخبر می شود و به پاتوق آن جوانک کذاب می رود و او را شرمسار می سازد و ماجرا ختم می شود.
در زمانه ما علاوه بر شهریارها و آن سارقان فرهنگی گروه سوّمی هم هستند که هر چه به دست شان برسد را فوروارد می کنند و در توسعه این سرقت، ناخواسته همکاری می کنند.
بارها اشعار اکبراکسیر به دستم رسیده است که زیر آن امضای مرحوم حسین پناهی را گذاشته اند، یا اشعار دکتر افشین یداللهی که زیر آن نام مولانا را گذاشته اند!
برای تشخیص اصالت یک مطلب کار سختی نیست که عنوان یا جمله شاخصی از آن را در موتور جستجوی google وارد کنیم و اصل و نَسَبش را در بیاوریم. فوروارد کردن مطلبی با امضای جعلی و پاسخ دادن که "نمی دانستم" عذر موجهی نیست!
نگذاریم عرصه فرهنگ و هنرمان چنان "دزد بازار" شود که دیگر به هیچ گزاره ای نتوانیم اعتماد کنیم. تلاش کنیم فضای باز شبکه های اجتماعی که "سانسورچی" و "داروغه" ندارد پاک بماند. پیش از این در یادداشت #سانسور_شایعه_سرمایه_اجتماعی به خطرات از بین رفتن اعتماد عمومی پرداخته ام.

دوم - اخبار و اطلاعات به خودی خود قیمت نمی خورند. ارزش اطلاعات به تأثیری که بر زندگی ما می گذارند وابسته است. اگر ما بدانیم که فردا فلان پل که در مسیر عبور و مرور ماست ریزش خواهد کرد بسیار مهم تر است تا بدانیم سیاره ای پنجاه برابر زمین در کهکشانی به فاصله هزار سال نوری با ما متلاشی شده است.
اگر حجم اخبار و اطلاعات دریافتی ما آن قدر زیاد باشد که ما فرصتی برای نقد، دسته بندی و هضم آن ها نداشته باشیم تنها وقت و انرژی خود را مصرف کرده ایم، خرید لباسی که اندازه تن ما نیست یا خرید دارویی که ربطی به بیماری ما ندارد چیزی جز ضرر است؟!
ما به عنوان "فوروارد کننده اطلاعات" مشغول پیشنهاد دادن یک "خوراک فکری" به دریافت کننده اطلاعات هستیم. "دیدنی بودن" یک کلیپ یا "حس خوب من" پس از خواندن یک مطلب، شرط کافی برای پیشنهاد دادن آن به دیگران نیست.
یک "فوروارد کننده ی مسؤول" از بین دیده ها و خوانده های یک هفته "مفید ترینش" را برمی گزیند و به "افراد ذیربط" ارسال می کند. آن چه برای یک فروشنده لباس مفید است با آن چه برای یک آشپز مفید است متفاوت است، اگر هر دوی این ها وقت خود را به یک نسبت صرف دیدن و خواندن مطالب مشابه می کنند یعنی اطلاعات درست مدیریت نشده است.

#دکترمحمدررضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com

 
#مقاله
#سرمایه_فرهنگی_و_حقوق_معنوی

پیش از این راجع‌به سرمایه اجتماعی (Social Capital) یادداشتی نوشتم، در ادامه بحث لازم است به‌بخش دیگری از سرمایه‌های فرد و اجتماع بپردازم و آن «سرمایه فرهنگی» است.
برای مردمی که کارشان تکرار اندیشه‌های دیگران است شاید سرمایه فرهنگی معنایی نداشته‌باشد، اما کسانی که وقت و پول و انرژی‌شان را صرف می‌کنند تا محصولی از جنس معنا خلق کنند می‌دانند که سرمایه فرهنگی جزو عزیزترین داشته‌های انسانی است.
وقتی یک شاعر ببیند که شعرش را با نام فرد دیگری منتشر می‌کنند یا یک آهنگ‌ساز ببیند که بدون اجازه او کسی روی آهنگ او آوازی گذاشته‌است دقیقا احساس کسی را دارد که اموالش به‌تاراج رفته و چه‌بسا این احساس خسران و خسارت شدیدتر نیز باشد.
همان‌طور که یک فرد فرهیخته دارای سرمایه فرهنگی است یک ملت نیز سرمایه فرهنگی دارد. همه ایرانیان از این که اهالی عثمانی «مولانا» را «مصادره» کرده‌اند و برخی کشورهای عربی «ابن‌سینا» را دانشمند عرب می‌نامند، دلخور می‌شوند. ما نیز باید دقت کنیم که «اموال فرهنگی» دیگران را به‌نام خودمان سند نزنیم...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

@drsargolzaei