Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
سنگین تر از بغضی که ماسیده است
در حلق دود آلوده ی تهران
یا بختک مرگی که رقصیده است
بر پیکر ایران
اندوه تاریکی
برکتف های خسته ام چون مار روییده است
این مارهای مرگ
با پیکری از سرد
مغز مرا هر صبح
تا شامگاه درد
آهسته می لیسند
پیوسته می جورند...
هرچند می دانم؛
مامور و معذورند.
اما من جان خسته ی تن بسته را
هر شب تمنایی است
در هفت روز هفته
در فکرم،
لغزنده رویایی است؛
- ای جاری سرشار از سیلاب های نور
ای تا خدایان دور
در این شب دیجور
غرق غزل کن خستگی ها را که می دانی
ای آنکه تنهایی و بسیاری
از دوش من بردار
با بوس هایت مارهای مرگ را آری
در چشمهایت تازه کن آیینه سازی ها
ای پیچک دلخواه
بر من بپیچ ای ماه
من را ببر تا کهکشان عشقبازی ها
هرچند می دانم که فردا
آه.
#محسن_بارانی ۳۰امرداد۱۴۰۰
سنگین تر از بغضی که ماسیده است
در حلق دود آلوده ی تهران
یا بختک مرگی که رقصیده است
بر پیکر ایران
اندوه تاریکی
برکتف های خسته ام چون مار روییده است
این مارهای مرگ
با پیکری از سرد
مغز مرا هر صبح
تا شامگاه درد
آهسته می لیسند
پیوسته می جورند...
هرچند می دانم؛
مامور و معذورند.
اما من جان خسته ی تن بسته را
هر شب تمنایی است
در هفت روز هفته
در فکرم،
لغزنده رویایی است؛
- ای جاری سرشار از سیلاب های نور
ای تا خدایان دور
در این شب دیجور
غرق غزل کن خستگی ها را که می دانی
ای آنکه تنهایی و بسیاری
از دوش من بردار
با بوس هایت مارهای مرگ را آری
در چشمهایت تازه کن آیینه سازی ها
ای پیچک دلخواه
بر من بپیچ ای ماه
من را ببر تا کهکشان عشقبازی ها
هرچند می دانم که فردا
آه.
#محسن_بارانی ۳۰امرداد۱۴۰۰
Forwarded from محسن یارمحمدی
#نوسروده
#نقدحال
درغربت غریب و غم عاشقانه ها
من ماندم و غروب غمین ترانه ها
ماسیده برنگاه ِ سحرهای ِ یائسه
خونی که لخته لخته شد از تازیانه ها
کیخسرویی نمانده که خورشید بشکفد
افراسیاب شب شده مهمان خانه ها
مرغان شادمانی این شهر رفته اند
ابلیس زهد آتش غم زد به لانه ها
باران اسیر غیبت کبرای زندگی
پاشیده گرد مرگ به آیینه خانه ها
وقتی بقهر،چشمه نهان شدبه سنگ غم
خشکیده شد به باغ صبوری جوانه ها
در شرم دستهای تهی،سفره ی تهی
خرد و خراب و خسته شده کوه شانه ها
گم کرده ایم شهر خدا و عجیب نیست
دیگر نشان نمانده به چشم نشانه ها
مرگی که یک بهانه برایش غنیمت است
مارا چرا سپرده به دست بهانه ها...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نقدحال
درغربت غریب و غم عاشقانه ها
من ماندم و غروب غمین ترانه ها
ماسیده برنگاه ِ سحرهای ِ یائسه
خونی که لخته لخته شد از تازیانه ها
کیخسرویی نمانده که خورشید بشکفد
افراسیاب شب شده مهمان خانه ها
مرغان شادمانی این شهر رفته اند
ابلیس زهد آتش غم زد به لانه ها
باران اسیر غیبت کبرای زندگی
پاشیده گرد مرگ به آیینه خانه ها
وقتی بقهر،چشمه نهان شدبه سنگ غم
خشکیده شد به باغ صبوری جوانه ها
در شرم دستهای تهی،سفره ی تهی
خرد و خراب و خسته شده کوه شانه ها
گم کرده ایم شهر خدا و عجیب نیست
دیگر نشان نمانده به چشم نشانه ها
مرگی که یک بهانه برایش غنیمت است
مارا چرا سپرده به دست بهانه ها...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
... با صفوفی منظم و پریشان
انجمن بی انتهای مورچهگان
بر بستر لایتناهی زمین و زمان
در جستوجوی آبی و نان
پرهیاهو
- در چشم خویش
بی صدا تر از کهکشان
- در چشم و گوش دیگران
می چرخیم ، می گردیم
میماسد
گهگاه در دهانمان
طعم خاک و خون
و هیچ چیز نمیشود
حتا اندکی دیگرگون...
#محسن_بارانی ۳۱/امرداد/۱۴۰۱
niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
... با صفوفی منظم و پریشان
انجمن بی انتهای مورچهگان
بر بستر لایتناهی زمین و زمان
در جستوجوی آبی و نان
پرهیاهو
- در چشم خویش
بی صدا تر از کهکشان
- در چشم و گوش دیگران
می چرخیم ، می گردیم
میماسد
گهگاه در دهانمان
طعم خاک و خون
و هیچ چیز نمیشود
حتا اندکی دیگرگون...
#محسن_بارانی ۳۱/امرداد/۱۴۰۱
niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
یک بار هم
گمان میکنم؛
- همین اواخر بود
آری -
بعد از آنکه در ساحل گنگ
پا بر زمین گذاشته بودم
تنها بی کس
همپای قوالی با موهای پریشان
مثل نصرت خان.
به بالای عاشیقی زاده شدم
باری
در کرانه های ارس.
پیش از آنکه سبیلهای استالین درآیند..
- نقش سبیل هیتلر در کشته شدن میلیاردها انسان فراموش نشود...
( راستی چرا تمامی دیکتاتورها چیزک بی اهمیتی دارند که خیلی مهم است؟!)
آه
میبینی؟!
اینجا هم مزاحمند این تبار تباه
کجا بودیم؟!
باری
عاشیقی در آران و آذربایجان
که میتوانست
از میدان راه آهن تا پل تجریش را
کوچه کوچه، خیابان خیابان
با اشک خیس کند
که گرد و خاک نشود...
وگرنه
من چرا باید
اینهمه عاشق سیتار و آکاردئون باشم ؟!
#محسن_بارانی ۲۸اسفند ۱۴۰۱
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
یک بار هم
گمان میکنم؛
- همین اواخر بود
آری -
بعد از آنکه در ساحل گنگ
پا بر زمین گذاشته بودم
تنها بی کس
همپای قوالی با موهای پریشان
مثل نصرت خان.
به بالای عاشیقی زاده شدم
باری
در کرانه های ارس.
پیش از آنکه سبیلهای استالین درآیند..
- نقش سبیل هیتلر در کشته شدن میلیاردها انسان فراموش نشود...
( راستی چرا تمامی دیکتاتورها چیزک بی اهمیتی دارند که خیلی مهم است؟!)
آه
میبینی؟!
اینجا هم مزاحمند این تبار تباه
کجا بودیم؟!
باری
عاشیقی در آران و آذربایجان
که میتوانست
از میدان راه آهن تا پل تجریش را
کوچه کوچه، خیابان خیابان
با اشک خیس کند
که گرد و خاک نشود...
وگرنه
من چرا باید
اینهمه عاشق سیتار و آکاردئون باشم ؟!
#محسن_بارانی ۲۸اسفند ۱۴۰۱
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
...و ما
با چشمهایی از انتظار تکیده
هزارهزار سال نشستیم
به درختی خشکیده
از درون پوسیده
دخیل تمنایی سبز بستیم
- بندهایی به دست -
بادی وزید
درخت شکست
شمایان خروشیدید
و ما از شما ،عابدان معبد خاموشی،
،ساکنان گورهای فراموشی ،
چیزی جز دهانی گشوده به یاوه
ندیدیم
جز همهمه نشنیدیم
غوغاییتر از تبار تیرهی شیطان
هلهله کردید
حمحمه کردید
و ما
بیصداتر از رنگ
از رخ تاریخ خویش پریدیم
نه، دیگر بس است
آن درخت پوسیده شکست
زمستان پیش رو سردترین زمستان ماست
تا تازه ترین آتش را
با کهن ترین هیزم جهان برافروزیم
راستی
شما نیز می دانید
در انتهای این راه
این ماییم که پیروزیم ...
#محسن_بارانی ۲۵خرداد ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
...و ما
با چشمهایی از انتظار تکیده
هزارهزار سال نشستیم
به درختی خشکیده
از درون پوسیده
دخیل تمنایی سبز بستیم
- بندهایی به دست -
بادی وزید
درخت شکست
شمایان خروشیدید
و ما از شما ،عابدان معبد خاموشی،
،ساکنان گورهای فراموشی ،
چیزی جز دهانی گشوده به یاوه
ندیدیم
جز همهمه نشنیدیم
غوغاییتر از تبار تیرهی شیطان
هلهله کردید
حمحمه کردید
و ما
بیصداتر از رنگ
از رخ تاریخ خویش پریدیم
نه، دیگر بس است
آن درخت پوسیده شکست
زمستان پیش رو سردترین زمستان ماست
تا تازه ترین آتش را
با کهن ترین هیزم جهان برافروزیم
راستی
شما نیز می دانید
در انتهای این راه
این ماییم که پیروزیم ...
#محسن_بارانی ۲۵خرداد ۱۴۰۲
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#نوسروده
#نقدحال
- محسن یارمحمدی
درغربت غریب و غم عاشقانه ها
من ماندم و غروب غمین ترانه ها
ماسیده برنگاه ِ سحرهای ِ یائسه
خونی که لخته لخته شد از تازیانه ها
کیخسرویی نمانده که خورشید بشکفد
افراسیاب شب شده مهمان خانه ها
مرغان شادمانی این شهر رفته اند
ابلیس زهد آتش غم زد به لانه ها
باران اسیر غیبت کبرای زندگی
پاشیده گرد مرگ به آیینه خانه ها
وقتی بهقهر،چشمه نهان شدبه سنگ غم
خشکیده شد به باغ صبوری جوانه ها
در شرم دستهای تهی،سفره ی تهی
خرد و خراب و خسته شده کوه شانه ها
گم کرده ایم شهر خدا و عجیب نیست
دیگر نشان نمانده به چشم نشانه ها
مرگی که یک بهانه برایش غنیمت است
مارا چرا سپرده به دست بهانه ها...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
#نقدحال
- محسن یارمحمدی
درغربت غریب و غم عاشقانه ها
من ماندم و غروب غمین ترانه ها
ماسیده برنگاه ِ سحرهای ِ یائسه
خونی که لخته لخته شد از تازیانه ها
کیخسرویی نمانده که خورشید بشکفد
افراسیاب شب شده مهمان خانه ها
مرغان شادمانی این شهر رفته اند
ابلیس زهد آتش غم زد به لانه ها
باران اسیر غیبت کبرای زندگی
پاشیده گرد مرگ به آیینه خانه ها
وقتی بهقهر،چشمه نهان شدبه سنگ غم
خشکیده شد به باغ صبوری جوانه ها
در شرم دستهای تهی،سفره ی تهی
خرد و خراب و خسته شده کوه شانه ها
گم کرده ایم شهر خدا و عجیب نیست
دیگر نشان نمانده به چشم نشانه ها
مرگی که یک بهانه برایش غنیمت است
مارا چرا سپرده به دست بهانه ها...
@Niyazestanbarani
🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹