دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.4K subscribers
1.86K photos
105 videos
174 files
3.34K links
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #جان_شیفته
نویسنده: #رومن_رولان
ترجمه: #محمود_اعتمادزاده (م.ا.به آذین)
انتشارات: نیلوفر

"جان شیفته" یکی از بهترین آثار قرن بیستم و از برترین نوشته‌های "رومن رولان" نویسنده‌ی فرانسوی است. این رمان زندگی زنی را نشان می‌دهد که در دورانی که استقلال برای یک زن آبروریزی تلقی می‌شد به دنبال آزادی و اهدافی بالاتر بود.

جان شیفته داستان یکی از اولین زنان مدرن است. زنی که در مقابل کوته‌فکری و افکار غلط و کهنه‌ی مردمان خویش می‌ایستد تا زندگی مستقل داشته باشد. او فکر و روح خود را اسیر مردانی که او را درک نمی‌کنند نمی‌کند. این زن "آنت ریوی‌یر" است. رمان در ابتدای سده بیستم و در پاریس اتفاق می‌افتد. در شروع داستان با آنت آشنا می‌شویم که پدر خود را که بی‌نهایت برایش عزیز بوده از دست داده. او که پیشتر مادر خود را نیز از دست داده است در جست‌وجو بین مدارک و نامه‌های پدر، والدین خود را بیشتر می‌شناسد... در این میان آنت عشق و شور جوانی را می‌چشد. او با "بریسو" در محفل‌های بورژوایی پاریس آشنا می‌شود. آنت، بریسو را دوست دارد اما می‌داند که نمی‌توانند با هم بسازند...

اما آنت نمی خواست به احساسش اجازه دهد که در وجود کس دیگر محو شود. او دوست نداشت خودش را در وجود دیگری ذوب کند. می دانست یکی کردن زندگی ها و پیوند بین افراد به معنای آن نیست که او یا دیگری حذف شود. هر کس دنیایی دارد که سراسر متعلق به خودش است. آنت هم برای خود دنیایی داشت. دنیایی که پس از آشنایی با خانواده "بریسو" از او خواستند که نادیده اش گیرد. از خود می پرسید آیا این خانواده او را آزاد می پذیرند؟ آیا او را در تمامی اش می خواهند؟ 

"روژه از سر احتیاط می گفت: آزاد؟ در فرانسه پس از ۱۷۸۹ همه کس آزاد است. آنت لبخند می زند: دل خوش کنک."

قهرمان رولان نمی خواهد وارد پیوندهای انحصاری و بندگی وار شود: " اگر خودم را تفویض کنم، زیاده از آنچه باید از خودم مایه می گذارم و آن وقت می بینم که خفه می شوم، انگار که سنگی بر گردنم بسته اند و در حال غرق شدنم."
در واقع او قهرمانی است که  نوعی معنویت را با استفاده از خودشناسی که متناسب با عصر خودش هست خلق می کند و جسورانه به رقیبش می گوید: "من طعمه تو نیستم."
و در نهایت در میابد که اگر چه آزادی در بیرون امری حیاتی است اما آزادی درونی آرمان انسان های اصیل است. آزادی که به واسطه تبدیل انسان ها به افرادی کلیشه ای و قالبی، که در خدمت سیستم  حاکم بر جهانی هستند که در آن زندگی می کنیم از آن ها سلب شده است و جان شیفته ای می خواهد تا از این تله رهایی یابد چرا که کاپیتالیسم همواره سر عقل آمده و ترفندهای خود را تغییر می دهد: "من جز آن که زنجیرم را به قیمت زخمی شدن خودم عوض کنم کاری نکرده ام. زنجیرها بی شمار است. اگر از برخی شان رها شوی، برای آن است که زیر فشار برخی دیگر بروی."

در انتها باید به ترجمه خوب این اثر توسط "محمود اعتماد زاده" اشاره کرد. او نخستین فصل این اثر را در زندان قصر ترجمه کرد و درباره آن گفته است: "ترجمه این اثر پیرم کرد. چه سال ها که قطره قطره آب شدم و فروریختم."

#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب: هنر_همچون_درمان

نویسنده: #آلن‌دو‌‌باتن، #جان_آرمسترانگ

ترجمه: #مهرناز_مصباح

انتشارات: چشمه

کتاب "هنر همچون درمان" از منظری خاص و نگاهی متفاوت به مقوله هنر می پردازد. و این پرسش‌ را مطرح می‌سازد که دلیل عدم توانایی درک و لذت اکثریت قریب به اتفاق مردم از هنر چیست؟

بسیاری‌ از ما هنگامی که قدم به یک نمایشگاه آثار هنری می گذاریم که به طور مثال از نقاشی های برخی از هنرمندان مطرح و صاحب سبک تشکیل شده است، نه تنها تماشای این آثار هنری برای ما لذت بخش نیست بلکه حوصله ما را نیز به سر می‌برند اما سعی می کنیم که وانمود کنیم در حال لذت بردن از آن ها هستیم. لذتی که ناشی از درک و شناخت هنر است.
و یا شاید موزه‌ها و نمایشگاه‌های بسیار معتبر را با حالی بی‌تفاوت و یا حتی گیج‌ و گم ترک کنیم و احساس بی‌کفایتی به ما دست دهد و شگفت‌زده با خودمان بگوییم چرا آن تجربه‌ی تحول که منتظرش بودیم برایمان رخ نداد. و خودمان را سرزنش کنیم و فکر کنیم مشکل از نداشتن دانش کافی یا بی‌بهره‌ بودن از ظرفیت احساسی لازم است.

آلن دوباتن برای جا انداختن چنین بحث‌هایی به سراغ نمونه ها و مصادیق گوناگونی می رود و می کوشد در این رهگذر شیوه‌های مختلف نگاه یا خوانش اثر هنری را در راستای درک زیبایی هنری روایت کرده و به خواننده ارائه کند. ما در جهان مدرن زندگی می کنیم و این مدرنیته و درک آن نقش کلیدی در فهم فلسفه و هنری که دوران پسامدرن را نیز پشت سر گذاشته، دارد.

این کتاب از پنج فصل تشکیل شده که عبارتند از:

عشق، طبیعت، سیاست، پول و روش‌شناسی است.
دوباتن در این پنج فصل کوشیده به مخاطبان خود بیاموزد که چگونه می توانند به درک آثار هنری نائل شده و از آن لذت ببرند.

البته آلن دوباتن یک سویه به ماجرا نگاه نمی کند، او باور ندارد که مشکل عمدتا تنها در شخص خلاصه شده، بلکه نباید از کارکردهای نهادهای متولی هنر در این رهگذر غافل شد. او در این کتاب از چیستی هنر و کارکردهای آن نیز بحث می کند و به تلقی و درک «هدف هنر چیست» و همچنین «هنر برای هنر» در این روزگار می پردازد. او تلویحا بر باور است که اگر هنر ارج و قرب خود را از دست داده تا اندازه ای ریشه در همین عدم درک دارد.
"هنر همچون درمان" اثری ست خواندنی که آموختنی های بسیاری برای مخاطب خود دارد؛ البته شاید جا داشت نویسنده بیشتر به نقش سیستم‌ های حاکم، بر نوع رشد و اشاعه انواع هنر اشاره می کرد بخصوص به مقوله "کالا شدن هنر" در نظام سرمایه داری.

علی محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی

@drsargolzaei

https://attach.fahares.com/9pXw6gGJNH7Fzv4StcEFZw==
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #ویتگنشتاین_و_روانکاوی
نویسنده : #جان_هیتون
مترجم : محسن محمودی
ناشر : مهرگان خرد

کتاب " ویتگنشتاین و روان کاوی " درباره بازی های زبانی و نقش آن در فرآیند درمان روان کاوی صحبت می کند. ایده اصلی "جان هیتون " ، روان درمانگر و استاد دانشگاه دانشگاه ریجنت لندن ، در این اثر و تالیفات پیشین اش ، به چالش کشیدن فرایند ارتباطی میان درمانجو و درمانگر است . وی این کار را با کمک نظریه های ویتگنشتاینی انجام داده است .
کمتر کسی است که با نام زیگموند فروید و آثار او آشنا نباشد ، اما " لودیک ویتگنشتاین " به عنوان بزرگ ترین فیلسوف قرن بیستم و کسی که هم زمانه فروید بوده است ، برای بسیاری از افراد نامی غریب و ناشناخته است .
" لودیک ویتگنشتاین ، فیلسوف نامدار اتریشی است ، که بخشی از شهرت او به ابداع فرایند درمانی هم تراز با روان کاوی ، مربوط می شود . او در روش درمانی خود به زوایای ناپیدای معنای کلمات و نقش زبان در زندگی روزمره می پردازد . به باور ویتگنشتاین ، نقد زبان و رهایی از افسون آن ؛ رسالت اصلی فلسفه است . او اعتقاد دارد ، بخش مهمی از معنی حقیقی پدیده ها ، زمانی که وارد ساحت نمادین می شوند ، مستتر باقی خواهد ماند و در واقع ما با نام گذاری بر پدیده ها و اشیا ، امکان تجربه بلافصل با جهان را از دست می دهیم و تلاش مان برای دست یابی به حقیقیت بی نتیجه خواهد ماند.
این اثر در بسیاری از جستارهای خود به طور ضمنی رویکردی انتقادی به "روان کاوی" دارد و آن را به عنوان یک بازی زبانی دیگر ، معرفی می کند .
در فرایند درمان روان کاوانه ، درمانگر به بیمار کمک می کند تا به بازتولید خویشتن و تعریفی که از خود دارد ، بپردازد . که این مسئله بدون رهایی از افسون زدگی گفتمان های عرفی ، عادتی و عاطفی امکان پذیر نخواهد بود . از این رو "جان هیمن " در این کتاب قصد دارد تا به نقل از ویتگنشتاین به این سوال پاسخ دهد که :
"چگونه درمانگری که خود افسون زده جادوی زبان و گرفتار یک سیستم زبانی است ، می تواند به درمانجو کمک کند و او را به حقیقت برساند ؟
جان هیتون با این ایده ، نظریه های اصلی زیگموند فروید ، همچون تداعی کلمات و تعبیر رویا را مورد چالش و نقد قرار می دهد .
در واقع محور اصلی مقاله هیتون ، مقایسه پهلو به پهلوی مضامین روان کاوی با نظریه های فلسفی فرانظری ویتگنشتاینی است که به ما یاد آور می شود ، نقد و باز بینی گفتمان عادتی ، عرفی و عاطفی درمانجو توسط درمانگر و پرهیز از افتادن در تله زبانی دیگر باید در درمان مورد اهمیت قرار بگیرد .
ویتگنشتاین معتقد است دانش می تواند به طور جدا گانه ای از تجربه به تصویر کشیده شود و این موضوع در ابداع نظریه های درمانی ، احتمال ساخته شدن بت ها و اسطوره هایی که وابسته به یک ایدئولوژی خاص می شوند و معرفت ما را محدود می کنند ، بالا می برد .
زندگی علمی ویتگنشتاین شامل دو دوره بوده است که اگرچه او در هر دو دوره ، به محور زبان پرداخت ، اما در دوره دوم زندگی علم خود ، نظریه دوره اول را مورد نقد قرار داد . وی در دوره نخست معتقد بود ، زبان نمی تواند بازنمای درستی از واقعیت جهان باشد ، اما در دوره دوم به نقش زبان به عنوان ابزاری برای فهم و کسب دانش اشاره کرد . به نظر می رسد جان هیتون ، از فلسفه علمی دوره اول ویتگنشتاین برای نگارش این کتاب و نقد روان کاوی بهره گرفته است .
جان هیتون برای انتقال مفاهیم نظری خود از سبک نوشتاری فلسفی بهره گرفته و در حلاجی کردن مطلب و انتقال مفاهیم با زبانی که برای عامه مردم قابل فهم باشد ، موفق نبوده است .
همچنین استفاده گزینشی و سوگیرانه از مفاهیم و نظریه های روان کاوانه در کتاب از جمله انتقادهایی است که بر این اثر وارد است .

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/47858.jpg
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب


نام کتاب: #کنشهای_کوچک_ایستادگی

نویسندگان: #استیو_کراشاو - #جان_جکسون

با مقدمهٔ #واتسلاو_هاول


دکتر «محمود سریع‌القلم» در کتاب «اقتدار‌گرایی ایرانی در عصر قاجار» در بخش نتیجه‌گیری به‌این موضوع اشاره‌می‌کند:

«تاریخ در چیدن شرایط مساعد برای نتیجه‌گیری مطلوب، عجله‌ای ندارد. در‌بعضی جوامع، این عوامل و شرایط با سرعت بالاتری و در‌بعضی دیگر بسیار کند حرکت می‌کند.»

«اسلاونکا دراکولیچ» روزنامه‌نگار اهل کرواسی، در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» چگونگی چنین چینشی را در دشوارترین و یاس‌آورترین تحولات تاریخی کشورهای بلوک شرق از میان روزمرگی‌های مردمان تحت حاکمیت توتالیترها و حکومت‌های تمامیت‌خواه به‌تصویر‌‌می‌کشد. او از تغییر در‌‌ شرایطی می‌گوید که گریزی از حضور مرگ نیست، او از تغییر در دگرگونی‌های مهیب می‌گوید، دراکولیچ از تغییرهای درونی، از تغییرهای بدون خشونت، از تغییرهای اجباری در چند‌نفس باقی‌مانده زندگی، در نبرد با هیولای فربه از خونخواری می گوید، او از ما‌ شدن و کنش‌های کوچک ایستادگی می‌گوید.
کتاب «کنش‌های کوچک ایستادگی» «استیو کراشاو» و «جان جکسون» نیز شبیه به آنچه دراکولیچ در کتاب «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» روایت‌می‌کند، بازنمایی تغییراتی به‌ظاهر نشدنی اما تحقق‌یافته در جوامع تحت‌‌ اصلاحات است. نویسندگان این کتاب بریده‌هایی از پیروزمندی مبارزات بدون خشونت مردم در جریان تغییرات و احقاق حقوق انسانی را بازروایی می‌کنند .
این کتاب سرگذشت اشتیاق مردمانی‌است که با امیدواری به انسان و ایستادگی‌های باو‌رنکردنی‌اش، از وهمناک‌ترین گرداب‌ها عبور‌کرده‌اند. در باز‌روایی این رخدادها می‌بینیم که چگونه وقتی خنده، خلاقیت و هنر چاشنی اراده‌های آزاد می‌شوند، عبور امکان‌پذیر می‌شود.

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_کوتاه
#زن_زنده‌گی_آزادی از منظر واژه‌شناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)

یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زنده‌گی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد می‌شود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژه‌گی‌های قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعه‌شناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموخته‌ی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زنده‌گی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژ‌ه‌گان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژه‌ی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار می‌رفته‌ یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در ده‌ها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژه‌ی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... ده‌ها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...

۲- زنده‌گی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همه‌گی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژه‌گان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و..‌ به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگ‌های هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زنده‌گی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست‌ این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد‌ انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...

#محسن_یارمحمدی
#دانش‌آموخته‌ی_دکتری_زبان‌وادبیات‌فارسی

پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹