دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.91K photos
114 videos
176 files
3.4K links
Download Telegram
#مقاله
#مراقب_بازاریابی_اجتماعی_باشید!

با اصطلاح «بازاریابی» آشنا هستید. وقتی فروشنده ای کالای خود را تبلیغ می کند، وقتی یک آژانس مسافرتی، تورهای خود را معرفی می کند و هنگامی که یک پیتزا فروشی، آگهی افتتاح خود را در خانه ی شما می اندازد، شما می دانید با «بازاریابی» سرو کار دارید. در چنین مواقعی، نگاه تان نقاد و موشکاف می شود و به راحتی، تبلیغات را باور نمی کنید و به قول معروف، با خودتان می گویید: «هیچ بقالی نمی گه ماست من ترشه!»
اما گاهی ما با کسانی سروکار داریم که به ظاهر، قرار نیست چیزی به ما بفروشند. این گونه به نظر می آید که ما در حال دریافت کالای رایگانی هستیم بنابراین تصور می کنیم لازم نیست نقاد و موشکاف باشیم. این سناریو، ماجرای «بازاریابی اجتماعی»
(social marketing)
است. شما پای تلویزیون نشسته اید و بدون این که پولی بپردازید، مشغول تماشای یک سریال داستانی هستید. ظاهر ماجرا این است که فقط مشغول تفریح و سرگرمی هستید، در حالی که مغز شما مشغول یادگیری است. رسانه ای که آن سریال را برای شما نمایش می دهد، در حال «برنامه ریزی ذهن شما» است. در ظاهر، کالایی تبلیغ نمی شود و شما نیز پولی نمی پردازید اما واقعیت ماجرا این است که بسیاری از کالاها- بدون این که بدانید- برای شما تبلیغ می شوند و شما نیز در آینده، بدون این که بدانید چرا، پول هنگفتی را برای خرید این کالاها خواهید پرداخت!
وقتی شما با قهرمان یک فیلم سینمایی ارتباط برقرار می کنید، بدون هیچ دلیل منطقی از اتومبیل او نیز خوش تان می آید و در آینده ای نزدیک یا  دور حاضرید زیر بار قرض بروید تا اتومبیلی شبیه آن را خریداری کنید؛ بدون این که در لحظه ی خرید آن اتومبیل، حتی به خاطر آورید که کدام فیلم سینمایی، شما را تحت تاثیر قرار داده است!
شما در حال تماشای اخبار تلویزیون هستید و تصور نمی کنید بسیاری از اطلاعاتی که دریافت می کنید نه «آگاهی»، که در واقع «آگهی» هستند.
به ظاهر آماری را برای شما بازگو می کنند و به شما می گویند که این آمار، حاصل یک «نظرسنجی» است، در حالی که واقعیت این است که آن چه می شنوید، یک «نظرسازی» است تا یک «نظرسنجی». از آن جا که انسان موجود اجتماعی است، قابلیت شدیدی برای «تلقین پذیری» و «تقلید کردن» دارد. کافی است باور کنید که بیش تر مردم، چنین فکر می کنند، شما نیز همان گونه فکر خواهید کرد!
تحقیقات روان شناسی اجتماعی نشان داده که بخشی از مردم، چنان تلقین پذیرند که حتی هنگامی که بیش تر مردم چیزی برخلاف آن چه او «به چشم خود دیده است» بگویند، او به آن چه دیده است، شک خواهد کرد!
در دنیای عجیبی زندگی می کنیم. برخلاف آن چه تصور می کنیم، صادق ترین افراد کسانی هستند که رسمأ به شما اعلام می کنند که قرار است چه کالایی به شما بفروشند و برای آن، چه بهایی می طلبند. اغلب کسانی که به ظاهر کالای رایگانی را در اختیار شما می گذارند، مشغول «بازاریابی اجتماعی» هستند. آنان روزی بهای کالای خود را چند برابر از شما دریافت خواهند کرد بدون این که بدانید چرا و به چه کسی، چه هزینه ای را پرداخته اید.
یک شاعر آفریقایی می گوید: «هنگامی که سفیدپوستان به سرزمین ما آمدند، ما مزرعه و معدن داشتیم و آنان کتاب مقدس را در دست داشتند. آنان به ما آموختند که چشمان مان را ببندیم و دعا کنیم. وقتی چشم گشودیم، کتاب مقدس در دستان ما بود اما آنان مالک مزرعه و معدن ما بودند!» 
چشمان تان را باز نگه دارید، حتی هنگام دعا!
این روزها گرگ ها لباس چوپانی به تن می کنند!

#دكترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشك
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#ریشه_های_خشونت -قسمت دوم

در انتها می خواهم به دو دیدگاه شاعرانه در باب خشونت بپردازم؛ دیدگاه #سهراب و دیدگاه #شاملو (که من هر دو را دوست می دارم).
سهراب در مجموعه شعر "حجم سبز" (1346) سروده بود:
آب را گل نکنیم:
در فرودست انگار، کفتری می خورد آب
یا که در بیشه دور، سیره ای پر می شوید
یا در آبادی ، کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، می رود پای سپیداری، تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.
زن زیبایی آمد لب رود،
آب را گل نکنیم
روی زیبای دو برابر شده است
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالا دست چه صفایی دارند...
...مردمان سر رود، آب را می فهمند، گل نکردندش، ما نیز آب را گل نکنیم.

"احمد شاملو" درباره این شعر سهراب چنین گفته است:
"می دانید؟ زورم می آید آن عرفان نابه هنگام را باور کنم . سر آدم های بی گناه را لب جوب می برند و من دو قدم پایین تر بایستم و توصیه کنم که آب را گل نکنید! تصور می کنم یکی مان از مرحله پرت بودیم، یا من یا او!"

"مهدی #اخوان_ثالث" بزرگ شاعر دیگر نیز سخن شاملو را تأیید می کند وقتی می گوید:
"زمانه در شعرهای سهراب سپهری غایب است. آب را گل نکنیم، آن طرف تر کفتری دارد آب می خورد و این قبیل حرف ها شعر امروز نیست، پند و اندرز کلیله ای است... مقصودم این است که بگویم چیزهایی، اموری، مسائلی و خاصه "درگیری هایی" از این شعرهای به راستی "معصومانه" گریخته اند... و صاحبانشان  را غافل کرده، فرار را برقرار ترجیح داده اند، امور و مسائل و درگیری هایی که در عصر و زمانه ما به وقاحت و به صراحت و بی رحمی وجود وحشتناک دارند و پدر در می آوردند! "
من در این دو رویکرد شاعرانه (به قول سیمین دانشور، رویکرد متعهد و رویکرد غیر متعهد) نیز بیشتر وجوه مکمل می بینم تا وجوه رقیب. سهراب به ریشه های روانی خشونت می پردازد و شاملو به ریشه های اجتماعی اش و هر دو درست می گویند ولی در باره دو وجه متفاوت و البته مکمل وجود آدمی سخن می گویند.
بنده در دو مقاله #فروید_و_چهارنظریه_درباب_خشونت و #آدم_خوش_ذات_آدم_بدذات در همین سایت سخنان بیشتری در این باره گفته ام و ترجیح  می دهم به جای تکرار خوانندگان عزیز را به خواندن همان مقالات دعوت کنم.
علاوه بر این در یک یادداشت هفته هم با موضوع #ساده_سازی_افراطی به خطر ترجیح دادن "این بر آن" به جای تجمیع این و آن پرداخته ام.

#دكترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشك

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com