دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #نغمه_هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )

نویسنده : #آرش_رمضانی

با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر : روزنه


جایی خوانده بودم ، مرده شورها زندگی را بهتر می فهمند . وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی دانم هایش دور بزند و به جای خلق زیستن های ویترینی ، تلخی آن  را کشف کند و غرقش شود .

کتاب " نغمه های آن سوی دیوار " از فراموش شدگانی می گوید که تقدیرشان از همان کودکی  با رنج و ریاضت رقم می خورد  و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب  پلی  معلق  که سلول را به آن سوی میله ها وصل می کند ، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .

در پاراگراف های کوتاه اما عمیق  " آرش رمضانی " خبری از  ژست و نقاب هایی که می خواهند قهرمان های سر بر آورده از دل محرومیت ها را به رخ عوام بکشند نیست ،خبری از آن هایی نیست که در کارتن های کنار خیابان به دنیا می آیند ، نبوغ شان کشف می شود ،  بر گردن شان مدال قهرمانی می اندازند ،  مردم برای شان کف می زنند و مبهوت از این همه معجزه گری هستی امیدوار تر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می نشینند .

رمضانی همان چیزی را روایت می کند  که باید باشد و همانی را به تصویر می کشد که هست ، وجود دارد ، اما نمی بینیم ، نمی خواهیم که ببینیم .

چه کسی حال و حوصله دارد به عبور خسته کارگر خمیده ، اتو نکشیده و عطر نزده از خیابان دقیق شود ، مردی که در سرزمین ثروت ،  ارزشمندترین سرمایه اش ، دفترچه صد برگ دوخته شده از ده ها نامه خوانده نشده برای دختر هرگز متولد نشده است . مرد همه نامه ها را یک به یک برای "آرش  "در زندان خوانده است .

 چه کسی حاضر است دل به حرف های یک فیلسوف زندانی دهد ؟، کسی که نویسنده این کتاب او را کاشف می نامد :

"کاشف هبوط آدم از دل محرومیت  "

چه کسی باور می کند آن سوی میله ها میان موسیقی زد و خوردهای اوباش و دشنام و هیاهوهای دلخراشی  که به گوش می رسد ، محکومینی وجود دارند که سازشان را با ریتم هستی کوک می کنند ، شاعر می شوند ، خیال می بافند ، رویا می سازند و رنج برای شان شیرین می شود .
نویسنده کتاب " نغمه هایی از پشت دیوار " در سیاه ترین نقطه شب ردی از نور و روشنی را پیدا می کند و نشان مان می دهد .
او به ما هشدار می دهد : اگر بپذیریم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی که ما نیز در آن زندگی می کنیم ، بر دوش مجرم ها و خانواده های شان قرار دارد   ، باید هوش و حواسمان به شیوه نگرش و تفکر  آن ها به جهان هم باشد که در غیر این صورت قربانی آوار سهمناکی خواهیم شد .
آرش رمضانی در"  نغمه های پشت دیوار "  اثبات می کند که طبقه فرودست و زخم خورده ، را هم می توان به این سوی حصارها دعوت کرد .
فقط کافی است برای آن ها هم در میان دلمشغولی های مان جایی باز کنیم  . او از مجرمانی می گوید که  راز گل سرخ را نوشیده اند  ، صد سال تنهایی مارکز را زندگی کرده اند ، زمان از دست رفته پروست را می شناسند ، با رباعیات خیام تا مرز تحقق خویشتن  و لمس تجربه اوج رسیده اند و به تراژدی زندگی  زهرخندی به تلخی بوف کور هدایت زده اند  اما اول و آخر زندگی شان تریاک و شیشه و کریستال است  .
روان شناس زندان با زیرکی و نازکی طبع در روایت های مردان زندانی ،  تیپ های شخصیتی مرسوم در جامعه ما را هم به تصویر می کشد که می توان با نقطه نظرات تحلیل آرکه تایپی نیز به آن نگاه کرد و نمونه آرکه تایپ هایی مانند  کینه توزی و خشم پوزیدونی نادعلیزاده ، عاشقانه های دیونیزوسی لاهوتی ، خستگی ناپذیری آرسی وحید و استاد کاری هفائیستوسی حیدرزاده را در آنها دید.  آن هایی هم که پشت حصار محبوسند ، نمونه ای کوچک از جامعه ما را به تصویر می کشند که اگر غم نان نبود و مهر و عدل جهان بیش از این حرف ها وجود داشت  ، شاید باد نقاب های  آن سوی حصاری ها  را با خودش نمی برد و سرنوشت دیگری انتظارشان را می کشید .
" نغمه های پشت دیوار " ما را از سبکباری و ساحل امن روزمرگی های مان جدا میکند و به   تلاطم ها و نا امنی ها کشتی شکستگان می کشاند ، رنج نامه هایی که از آن سوی میله های می آیند  و به ما می گویند اگر قرار است امروز  خوشی فقط سهم ما باشد شاید فردا  ، زمانه ای نه چندان دور  سهم خوشی های کودکانی که با اشک و فقر و رنج می آیند و تمام دنیای شان دیوار زندان می شود   را از کاسه های مان بر دارد و ما را ، هم سفره رنج آن ها کند  .
پس از ورق زدن " نغمه هایی از پشت دیوار " به این ساحل امن که روی آن ایستاده ایم  ، شک می کنم  : شبیه به همانی که "رضا براهنی "  می گوید :
 جهان مرده ی بی بال و بی پرنده ی من
به جاودانگی آفتاب شکاک است
من از کرانه ی سایه
به سوی خانه نرفتم
من از میانه ی ظلمت
درون تیره ترین عمق ها فرو رفتم
و نور را نشنیدم

#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/lk.jpg