#معرفی_کتاب
نام کتاب: #مناره_های_وارونه
نویسنده: #یاسر_فراشاهی_نژاد
ناشر: طرح نو
مرکز پخش: کتابسرای دشتی- ۰۲۱۶۶۴۹۰۶۶۰
«….. ما هم فیلمهای تبلیغاتی تولید میکنیم. هرچه بیشتر میسازیم و بیشتر پول میسازیم. کار ما هنر-صنعت است. اصلا هنر غیرصنعتی به درد لای جرز هم نمیخورد. این را یک منتقد در شبکه چهار میگفت که الان نامش را بهخاطر ندارم.
این وعده را به شما میدهم که خبرهای خوبی در راه است. میخواهم به یاری دوستان یک سریال را کلید بزنیم. بعد از آن هم کارهای سینمایی و شهرت و ثروت و… اما خوب هرچیزی هزینه دارد…یکی باید وقتش را هزینه کند، یکی مثل من پول و اعتبارش را و دیگری… دوستان عزیز؛ همینطور که میدونید من از صفر شروع کردم. از کارگری؛ دنیای ما دنیای پیشرفت است. شرایط برای همه آماده است فقط خودت باید بتونی راهت رو پیدا کنی. من اگه هدف نداشتم و تلاش نمیکردم الان یه کارگر ساده بودم…»
نرگس هنوز با انگشتش ور میرفت. تهمانده برچسب «فروشی» از دستش پاک نمیشد. از یک هفته پیش این سومینبار بود که این حرفها را میشنید. البته دوبار قبل را آقای تهیهکننده پشت تلفن به او گفته بود…
نرگس احساس میکرد آقای «د» این حرفها را به او میزند. نرگس فکر کرد دیگران هم احتمالا میدانند که بیشتر نظر تهیهکننده به نرگس است. احتمالا همه اکنون دارند به نرگس فکر میکنند. به آینده درخشان او در سینما. اگر روزی معروف و محبوب شد شاید بتواند از دست این تهیهکننده هم خلاص شود. و از دست خوابهایی که مدام به سراغش میآمد. این خوابها چون سکانسهای فیلم تبلیغاتی بارها و بارها تکرار میشد. حتی در بیداری؛ حتی وقتی برای لحظهای چشم روی هم میگذاشت. کارگردان تازهکار و تازه فارغالتحصیل از دانشکده هنر، با آن زلفهای درهم و ریشهای مجعّد، مدام کات میداد. نرگس از داخل یک کمپوت هلو بیرون میپرید و آقای «د» با یک لباس رکابی و پشمهایی که مثل سیم ظرفشویی از شانههایش بیرون زده بود، با یک چنگال به نرگس نزدیک میشد و بعد کات…. گویی دیگر به خوابهایی از این دست معتاد شده بود…..
کتاب منارههای وارونه مجموعهای است از چند داستان کوتاه که با شعری سپید گشوده میشوند، سبکی که یاسر فراشاهینژاد از ادبیات کلاسیک ایران به ادبیات مدرن آورده است. بیشتر داستانهای این کتاب حول محور دغدغههای وجودی (اگزیستانسیال) میگردند و محتوایی سورئال دارند. داستانهای «از رؤیا تا رؤیا»، «تا پایان وقت اداری» و «پنجره» از عشق و تنهایی میگویند. ...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
@drsargolzaei
نام کتاب: #مناره_های_وارونه
نویسنده: #یاسر_فراشاهی_نژاد
ناشر: طرح نو
مرکز پخش: کتابسرای دشتی- ۰۲۱۶۶۴۹۰۶۶۰
«….. ما هم فیلمهای تبلیغاتی تولید میکنیم. هرچه بیشتر میسازیم و بیشتر پول میسازیم. کار ما هنر-صنعت است. اصلا هنر غیرصنعتی به درد لای جرز هم نمیخورد. این را یک منتقد در شبکه چهار میگفت که الان نامش را بهخاطر ندارم.
این وعده را به شما میدهم که خبرهای خوبی در راه است. میخواهم به یاری دوستان یک سریال را کلید بزنیم. بعد از آن هم کارهای سینمایی و شهرت و ثروت و… اما خوب هرچیزی هزینه دارد…یکی باید وقتش را هزینه کند، یکی مثل من پول و اعتبارش را و دیگری… دوستان عزیز؛ همینطور که میدونید من از صفر شروع کردم. از کارگری؛ دنیای ما دنیای پیشرفت است. شرایط برای همه آماده است فقط خودت باید بتونی راهت رو پیدا کنی. من اگه هدف نداشتم و تلاش نمیکردم الان یه کارگر ساده بودم…»
نرگس هنوز با انگشتش ور میرفت. تهمانده برچسب «فروشی» از دستش پاک نمیشد. از یک هفته پیش این سومینبار بود که این حرفها را میشنید. البته دوبار قبل را آقای تهیهکننده پشت تلفن به او گفته بود…
نرگس احساس میکرد آقای «د» این حرفها را به او میزند. نرگس فکر کرد دیگران هم احتمالا میدانند که بیشتر نظر تهیهکننده به نرگس است. احتمالا همه اکنون دارند به نرگس فکر میکنند. به آینده درخشان او در سینما. اگر روزی معروف و محبوب شد شاید بتواند از دست این تهیهکننده هم خلاص شود. و از دست خوابهایی که مدام به سراغش میآمد. این خوابها چون سکانسهای فیلم تبلیغاتی بارها و بارها تکرار میشد. حتی در بیداری؛ حتی وقتی برای لحظهای چشم روی هم میگذاشت. کارگردان تازهکار و تازه فارغالتحصیل از دانشکده هنر، با آن زلفهای درهم و ریشهای مجعّد، مدام کات میداد. نرگس از داخل یک کمپوت هلو بیرون میپرید و آقای «د» با یک لباس رکابی و پشمهایی که مثل سیم ظرفشویی از شانههایش بیرون زده بود، با یک چنگال به نرگس نزدیک میشد و بعد کات…. گویی دیگر به خوابهایی از این دست معتاد شده بود…..
کتاب منارههای وارونه مجموعهای است از چند داستان کوتاه که با شعری سپید گشوده میشوند، سبکی که یاسر فراشاهینژاد از ادبیات کلاسیک ایران به ادبیات مدرن آورده است. بیشتر داستانهای این کتاب حول محور دغدغههای وجودی (اگزیستانسیال) میگردند و محتوایی سورئال دارند. داستانهای «از رؤیا تا رؤیا»، «تا پایان وقت اداری» و «پنجره» از عشق و تنهایی میگویند. ...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
@drsargolzaei