دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

#در_کشور_شوراها
نویسنده: دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
انتشارات: یزدان
                    *                *               *
#دکترمحمدعلی_اسلامی_ندوشن متولّد ۱۳۰۴ ندوشن (یزد) است. ایشان دکترای خود را در رشته حقوق بین الملل از دانشکدهٔ حقوق دانشگاه سوربن پاریس دریافت کرده و در سال ۱۳۴۸ به دعوت پروفسور فضل الله رضا (رئیس وقت دانشگاه تهران) بر اساس تألیفاتی که در زمینهٔ ادبیات منتشر ساخته بود عضو هیأت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد.
دکتر اسلامی ندوشن از ۲۸ مهر تا ۲۷ آبان ۱۳۵۲ به دعوت "آکادمی علوم شوروی" به شهرهای مسکو، لنین گراد، دوشنبه، تاشکند، بخارا و سمرقند در اتحاد جماهیر شوروی سفر کردند و کتاب "در کشور شوراها" سفرنامهٔ ایشان در این سفر است.
در این سفرنامه، دکتر اسلامی ندوشن با نگاهی نقّاد ساختار فرهنگی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی را مورد بررسی قرار می دهد.
دکتر اسلامی ندوشن بیست سال پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از این کشور بازدید می کند و گره هایی را در نظام سیاسی آن می بیند که در فروپاشی این امپراطوری عظیم نقش مهمی داشتند.
در صفحه ۱۶۹ کتاب چنین می خوانیم:
جشن ۷ نوامبر اتحاد جماهیر شوروی کمابیش معادل ۱۴ ژوئیه فرانسه است که روز فتح باستیل در انقلاب کبیر بوده است. فرانسوی ها این جشن را تبدیل به شادی و رقص و پایکوبی در خیابان ها و شرابخواری و عیش کرده اند که سایهٔ پریده رنگی از جشن های دیونیزوسی یونان و روم باستان دارد... اما در لنین گراد شبیه به چنین وضعی را نمی توان دید... یک علّتش گمان می کنم تبلیغات شدید دولتی است که دربارهٔ این روز می شود و این خود نوعی عکس العمل نامساعد ایجاد می کند که منجر به بی تفاوتی می گردد. برنامه های رسمی ، مجالی برای ابتکار عمل اشخاص باقی نمی گذارند. وقتی قرار باشد دولت از جانب مردم همه کار بکند، حتی شادی و ابراز احساسات، کار به جایی می کشد که مردم در همه چیز نمایندگی را به دولت واگذارند و خود کنار بنشینند."
و در صفحه ۱۰۵ کتاب نیز می خوانیم:
"در نقّاشی بعد از انقلاب گره ای دیده می شود، نوعی محدودیّت موضوع، گویای آن که تا حدّی می شود جلو رفت و بیش از آن نه! هنر از انتخاب آزاد مایه می گیرد زیرا بنا به ماهیت خود مرز گسل است و قلمرویی به پهناوری طبیعت دارد. پس هر جا بخواهد سر فرود آورد همانطور خمیده می ماند و حال آن که سِرّ حیاتش در گردنکشی و رسایی است."
می بینید که نویسنده  خطر جدّی دولتی شدن فرهنگ (آماس حکومت) و سانسور را دیده است و تذکر داده است. پیش از این در مقاله ای با عنوان #سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی راجع به خطر سانسور و از دست رفتن اعتماد عمومی صحبت کرده ام، در مقاله ای با عنوان #کودکان_ابدی نیز به آسیب "آماس حکومت" پرداخته ام. 
علاوه بر این دیدگاه نقّاد،  کتاب "در کشور شوراها" از جنبهٔ دیگری نیز ارزشمند است: دکتر اسلامی ندوشن در بازدید از موزه ها و مراکز فرهنگی اطلاعات گرانقدری راجع به هنر و ادبیات روسیه در اختیار مخاطب می گذارد، بنابراین به دوستان اهل فرهنگ که به روسیه، تاجیکستان و ازبکستان سفر می کنند پیشنهاد می کنم پیش از سفر این کتاب را بخوانند تا هنگام بازدید از این کشورها غنای فرهنگی تجربه شان بیشتر شود.
من این کتاب ارزشمند را اولین بار در سال ۱۳۶۹ خواندم و سوّمین بار در سال ۱۳۸۹. کتابی که در دست من است چاپ ۱۳۶۳ است. متأسفانه در جستجوی اینترنتی چاپ جدیدی از این کتاب پیدا نکردم، گویا کتاب در "سی و چند سال اخیر" تجدید چاپ نشده است! به همین دلیل #فایل_pdf کتاب در ادامه پیوست شده است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Nadushan.jpg
#معرفی_کتاب
#سیر_عشق
(The Course of Love)
نویسنده: آلن دو باتن
(Alain De Botton)
مترجم: زهرا باختری
ناشر: انتشارات چترنگ


#آلن_دوباتن متولد ۱۹۶۹ کارشناس ارشد رشته فلسفه است. او متولد زوریخ (سوئیس) است ولی بیشتر عمر کاری اش را در لندن (انگلستان) سپری کرده است. آلن دو باتن دوره دکترای فلسفه خود را ناتمام گذاشت زیرا تصمیم گرفت به جای تلاش در فضای آکادمیک، فلسفه را به زندگی روزمرّهٔ مردم ببرد. اوّلین کتابی که بیست و چند سال پیش نوشت کتاب #جستارهایی_درباب_عشق بود که همین چند سال پیش به فارسی ترجمه شد و انتشارات نیلوفر آن را منتشر ساخت. در این کتاب آلن دو باتن بیوگرافی یک عشق را مرور می کند، از زمان اوّلین ملاقات، تا هنگام به هم خوردن رابطه و ناکامی و سرخوردگی. آلن دو باتن در کتاب جستارهایی در باب عشق، همانطور که در جایگاه یک داستان سرا ماجرای یک رابطهٔ عاشقانه را روایت می کند جا به جا قصه را قطع می کند و در مقام یک تحلیل گر آنچه را که بین شخصیت های داستان پیش می آید را تحلیل می کند و در این تحلیل، هم از نظریات فیلسوفان بزرگ بهره می برد هم از نظریات روان شناسان بزرگ. 

پس از کتاب جستارهایی در باب عشق، آلن دو باتن کتاب های زیادی را برای عموم نوشت و در هر یک از کتاب هایش به خوانندگان کمک کرد که از زاویه نگاه فیلسوفان بزرگ به مسائل عادی زندگی روزمره نگاه کنند.

خوشبختانه بیشتر کتاب های آلن دو باتن به فارسی ترجمه شده اند و پیش از این، کتاب #در_باب_مشاهده_و_ادراک او را در همین کانال تلگرام معرفی کرده ام. پس از بیست و چند سال، آلن دو باتن دوباره به موضوع عشق و به قالب رمان برگشته است و این بار یک رابطهٔ عاشقانه که منجر به ازدواج می شود را تجزیه و تحلیل می کند. در این کتاب، آلن دو باتن سعی دارد دیدگاه های رومانتیک درباره عشق را زیر سؤال ببرد و به خواننده این پیام را بدهد که عشق یک مهارت است نه یک شور و اشتیاق.

آلن دو باتن خواننده را به این فضا می برد که دوام یک رابطهٔ عاشقانه بیش از این که به شدت اشتیاق طرفین بستگی داشته باشد به این بستگی دارد که دو طرف رابطه چقدر مهارت دارند در میانهٔ استرس های شغلی و مالی زندگی روزمره و در چنبرهٔ تصمیم گیری راجع به مشکلات مربوط به بچه ها، به وضعیت روانی کودکانه پسرفت نکنند و خود را در وضعیت بالغانه نگه دارند.

خواندن این کتاب از این حیث کاربردی و ارزشمند است که آلن دو باتن در این کتاب با تسلط بر نظریات روان شناسی همچون نظریه دلبستگی جان باولبی (Attachment Theory) و زوج درمانی های مبتنی بر هیجان، جدا از تحلیل های فلسفی و انسان شناسانه، خواننده را با کاربرد مشاوره و روان درمانی در حل و فصل موضوعات ارتباطی و مشکلات زناشویی آشنا می سازد و جایگاه روان شناسی را در زندگی مدنی  تعریف می کند.

متأسفانه هم در کتاب جستارهایی در باب عشق و هم در کتاب سیر عشق مترجمان در جاهایی قادر به برگردان واژه های فنی نبوده اند و به جای شرح واژه های تخصصی همچون فتیشیسم در پاورقی کتاب، واژه های نامانوسی همچون "بت واره پرستانه" را جایگزین کرده اند که برای مخاطب غیر متخصص هیچ مفهومی ندارند. تأسف دیگری که باید برای این دو کتاب خورد این است که از زخم تیغ «ارشاد سانسورچی» جان سالم به در نبرده اند و در جای جای این دو کتاب با نقطه چین هایی مواجه می شویم که حاکی از این هستند که خوانندهٔ فارسی زبان اجازه ندارد بدون فیلتر پای صحبت یک فیلسوف برجسته بنشیند!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/TheCourseOfLove.jpg
#در_باب_احساس_تنهایی

#دکتر_محمدرضا_سرگلزایی

وقتی راجع به احساس تنهایی صحبت می کنیم باید بدانیم که دو نوع تنهایی منفی و مثبت وجود دارد.

منشا تنهایی منفی، ناتوانی است؛ بنابراین این نوع تنهایی نیاز به رسیدگی درمانی یا آموزش و مهارت‌پذیری دارد، درحالی‌که تنهایی مثبت، یک قدم در راه رشد و ارتقا روانی ماست. «کارل گوستاو یونگ»، روان‌پزشک سوئیسی، رشد انسان را دو مرحله «اجتماعی‌شدن» و «تفرد» می‌داند.

در مرحله اجتماعی‌شدن، ما یاد می‌گیریم که چگونه در اجتماع پذیرفته شویم؛ یعنی درواقع قاعده بازی اجتماعی را یاد می‌گیریم؛ چون ما انسان‌ها موجوداتی اجتماعی هستیم و نیاز داریم در جامعه پذیرفته شویم، عضو یک اجتماع باشیم، کار تیمی ‌کنیم، نوازش بدهیم و نوازش بگیریم.

بعضی آدم‌ها به دلایل مختلف در مرحله اجتماعی‌شدن، کم می‌آورند و نمی‌توانند در یک جامعه پذیرفته شوند و داد و ستدِ احترام، نوازش و دیده‌شدن داشته باشند؛ مثلا آدم‌هایی که در ابتدای زندگی‌شان در محیط بسیار ناامنی رشد کرده‌اند، یاد می‌گیرند که آدم‌ها خطرناک هستند، اجتماع ناامن است و آن‌ها همیشه در حال ترسیدن از دیگران هستند، بنابراین رفتارشان با دیگران یا اجتنابی است یا پرخاشگرانه؛ یعنی یا به دیگران حمله می‌کنند یا در سنگر می‌روند و از دیگران پنهان می‌شوند مثل شخصیت‌های پارانوئید که به همه بدگمان هستند، با همه سرجنگ دارند و همیشه فکر می‌کنند که دیگران دشمنانی هستند که هم‌وغمشان این است که به آن‌ها ضربه بزنند یا مثل شخصیت‌های اجتنابی که مدام فکر می‌کنند مورد انتقاد دیگران قرار خواهند گرفت و از ترس اینکه مورد حمله دیگران قرار نگیرند درون لاک تنهایی خودشان می‌خزند و از دیگران فاصله می‌گیرند. این نوع تنهایی، تنهایی بیمارگونه است و این آدم‌ها باید یاد بگیرند که عضو جامعه بودن را تجربه کنند و هزینه آن را هم بپردازند. طبیعتا وقتی ما عضو یک جامعه می‌شویم باید یکسری قواعد را رعایت کنیم، شخصیت‌های ضد اجتماعی، این مسئله را دارند که دوست دارند عضو جامعه باشند ولی قواعد جامعه را رعایت نکنند. این شخصیت‌ها هم برای اینکه بتوانند به مرحله اجتماعی‌شدن برسند دچار مشکل هستند و طرد می‌شوند.

بنابراین خیلی وقت‌ها تنهاماندن و طرد‌شدن ناشی از این است که ما توانایی مدیریت‌کردن تعاملات پیچیده اجتماعی را نداریم. گاهی این ناتوانی یک ناتوانی زیست‌شناختی و ناشی از بیماری است؛ مثل کسانی که اختلالات اوتیستیک دارند یا کسانی که مبتلا به اسکیزوفرنیا هستند، ولی خیلی وقت‌ها این ناتوانی، تربیتی است؛ مثل کسانی که دچار اختلالات شخصیتی هستند و درواقع نیاز دارند درطی درمان یک مرحله جامعه‌پذیری را طی کنند و ترس‌هایشان نسبت به مردم تعدیل شود و مهارت‌های برقراری ارتباط را بیاموزند و بتوانند قواعد اجتماع را رعایت کنند. اگر به تماشای فیلم علاقه دارید، «گود ویل‌هانتینگ» فیلم خوبی است که درمورد شخصیتی به نام ویل است که «مت دیمون» نقش او را بازی می کند. «ویل» هوش زیادی دارد، ولی چون در کودکی در محیط ناامنی پرورش یافته، نمی‌تواند با دیگران صمیمی باشد و درمانگری که «رابین ویلیامز» نقش او را بازی می‌کند، موفق می‌شود این جوان منزوی را که به‌خاطر ترسش در کودکی نسبت به دیگران پرخاشگر و سرد شده است، درمان کند تا بتواند وارد رابطه صمیمانه شود. اما همان‌طور که در بالا هم در ابتدای سخن هم گفته شد، ‌در رشد روانی ما مرحله دیگری به نام «تفرد» وجود دارد. در این مرحله ما بعد از اینکه در جامعه به‌عنوان یک عضو پذیرفته شدیم و دادوستد نوازش کردیم، وقتش می رسد که از خلاقیت خود استفاده ‌کنیم تا چیزی را به جامعه بشریت بیفزاییم؛ مثلا یک رسالت شخصی، یک محصول یا یک آفرینش منحصربه‌فرد. انسان، تنها موجود خلاقی است که می‌تواند الگو یا سازه‌هایی را بدون سابقه قبلی ایجاد کند. خلاقیت، امری بالقوه است و همه در کودکی انباشته از این سرمایه هستیم ولی  در مرحله اجتماعی‌شدن یاد می‌گیریم بخش زیادی از تخیل، خلاقیت، خیالبافی و افسانه‌سازی خودمان را سرکوب کنیم، تا بتوانیم قواعد اجتماعی را بپذیریم.  ماموریت رشدی  مرحله دوم زندگی این است که بتوانیم خلاقیت خود را بازیابی کرده و خویشتن خویش را خلق کنیم. ما خیال می‌کنیم انسان تنها موجودی است که قادر است در خلق خویشتن، مشارکت کند و صرفا  محصول غریزه یا قواعد  اجتماعی نباشد.

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
ادامه #در_باب_احساس_تنهایی

اینجاست که انسانی که توانسته در اجتماع پذیرفته شود، حالا در دوره بحران میان‌سالی یا بحران معنا و یا بحران وجودی قرار می‌گیرد که علی‌رغم اینکه در بازی اجتماعی و دادوستد اجتماعی کاملا موفق است و نوازش و احترام دریافت می‌کند، احساس خلأیی دارد و آن احساس، برای یک آدم کاملا موفق نشان‌دهنده این است که چیزی در درون او وجود دارد که او هنوز نتوانسته آن را پر کند و از بیرون هم پر نمی‌شود و اینجاست که «کارل گوستاو یونگ» درمان بحران معنا یا بحران وجودی یا بحران میان‌سالی را رفتن به تنهایی و تامل و اکتشاف درونی می‌داند. این چیزی است که در بسیاری از داستان‌های عارفانه هم شبیه آن را شنیده‌ایم که فردی برای کشف خویشتن منحصر‌به‌فردش رو به اعتکاف، عزلت، تنهایی، درون‌نگری و مراقبه می‌آورد. درواقع این تنهایی مثبت است که انسان بخشی از روابط خودش را قطع یا کم می‌کند و مدت بیشتری را با خودش تنها می‌شود و به رویاها و احساسات خودش می‌پردازد؛ درحقیقت روان‌کاوی یک شیوه مدرن برای این درون‌نگری و خوداکتشافی است. این نوع تنهایی یعنی تنهایی‌ای که فرد به شکل فعال آن را انتخاب می‌کند، نه به‌خاطر اینکه از مردم می‌ترسد، از آن‌ها زخم خورده و با شعار «دلا خو کن به تنهایی که از تن‌ها بلا خیزد» ناتوانی خودش را توجیه می کند ، بلکه به‌خاطر اینکه نیاز دارد به یک سفر درونی برود و با خودش تنها شود تا چیزی را درون خودش کشف کند. این تنهایی برای  برقرار‌کردن ارتباط با بخش معنوی درون ضروری ست. این نوع تنها‌شدن یک تنها‌شدن رشدی است. برای درک بهتر این نوع از تنهایی می توانید کتاب «برف در تابستان» سایادو اوجوتیکا را بخوانید و فیلم های سینمایی «توت فرنگی های وحشی» (اینگمار برگمن) و «هشت و نیم» (فدریکو فللینی) را ببینید.

افتراق دادن این دو نوع تنهایی کاری ست بسیار مهم چرا که برخورد با این دو نوع تنهایی باید کاملاً متفاوت باشد. 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#مرثیه_ای_بر_آرمانگرایی
(در این یادداشتها غرب تمام کسان و چیزهایی است که محصولشان یکی است سوای ظاهر متفاوت و حتا عمل و عملکرد بظاهر متضاد. مثلا چهره ی بارز آمریکا معطوف کردن وجود انسان به #دنیا( هرآنچه نزدیک)است و محصول نهایی ج.ا هم همین است)
حتا اگر بپذیریم که جد انسان امروزین روزگاری چهاردست و پا بر زمین راه می رفت، گمان من این است وقتی که دستهایش را از زمین آزاد کرد و کمر راست کرد، به کار آسمان پرداخت و معنای عصیان شد.
این انسان اما آسمان را #در و #بر زمین می ساخت.
ساخت خانه و معبد و کاخ و.. همه رو به بالا دارند چون انسان از تبار گیاه و درخت بود و رو به خورشید داشت .
منظورم ازین پیش درآمد کمی شاعرانه این بود که بگویم انسان به تعبیر من اهل #استعلا است. این #علو_طلبی در شکل بدن او نیز متجلی است، اگر سایر حیوانات سر و سینه و شکمشان دریک راستاست و همسطح اند انسان سر بالا است و سینه اش بالاتر شکمش هست و... و البته که تمام اینها در رابطه ای ارگانیک بهم وصلند و تاثیر و تاثرها دارند‌. و همین #ربط ها و البته #جهت هاست که گاه دم را سر میکند و سر را دم ...
باری سخن برسر #آرمانگرایی ذاتی انسان بود و البته آرمان همان است که ریشه هایش در تاریکی زمین است و دستها در کار ساخت و چشمش به خورشید و این آرمان را از #هپروتیسم جدا میکند.
و اگر گرایش انسان به استعاره ی آسمان را ماهوی و ذاتی انسان بدانیم طبعا باید بپذیریم که موانع این گرایش نیز از همان آغاز همراه انسان بوده . خدا عالم است آن نخستین آدمی که عصیان کرده بر تمام بودن خویش و قد راست کرده چقدر صداهای مخالف از درون و برون می شنیده و..
و بعد همه ی آنان که در تمام تاریخ تلاش کرده‌اند دستها را از بندها آزاد کنند نیز همین گونه بوده اند. شما میتوانید در هر گوشه از جهان انسانی استعاره های استعلا را بیابید از آدم گرفته تا خاتم و... مسافر کوچولو و ماهی سیاه کوچولو ...
و همیشه نیز نیروهایی که انسان را زیردست خواسته اند تلاشها کرده اند تا او #سربالاطلب نباشدوبه تعبیر حضرت مثنوی #سودای_سربالا نداشته باشد.
باری همه در کارند تا تو را به دام آرند.
جهان سرمایه داری مسلط ( که بیسوادی_جان در ذاتش هست، چرا که باید تجربه کند) نخست با بردن مفاهیم استعلایی ذیل گزاره های بی معنا و خیال و.. سعی کرد آن روح عصیان را پس براند. او همه ی نیروهای کهن( قدرت قاهره ی شاه، شیخ و عالم) را به استخدام خود درآورد و با پوشاندن لباسهای نو بر تنشان تلاش کرد‌ با یک دیکتاتوری پرزرق و برق انسان را از عصیان باز دارد و هر مانع را در این راه فرو میکوفت .اردوی رنگارنگ چپ البته آن داعیان به عصیانی بودند که باید فروکوفته شوند و البته سرمایه در چشمبندی بزرگ خویش باید ازین اردو تیمی را انتخاب میکرد و وارد بازی خویش میکرد که از آغاز به شکستش باور داشت. و اصولا این بزرگترین جادوگریهای اهریمن سرمایه است . مطمئن باشید او هرگز وارد نبرد با حریفی نخواهد شد که از آغاز به شکستش نرسیده باشد. اصلا مجال ظهور و بروز چنین حریفی را نمیدهد و همه ی کسانی که در هر لباس چنین کاری میکنند اهالی همین اردوی #توقف_عصیان و #استعلا_ممنوع اند.
بلی غرب دشمن تراش، دایم نمونه های چپ معترض را روی سن می آورد و بعد فرو‌میکوفت و بعد دست پیروزی بالا میبرد و‌به خویش جایزه میداد.
نفی آرمانگرایی ، شکست دادن آنان که آرمانگرا می نامید به منظور حذف عصیان البته نقص داشت و چون خلا #آرمانگرایی ذاتی را پر نمیکرد این شد که به تجربه غرب شد دستگاه آرمان سازی و شما ‌می بینید که الان آرمان هشتاد نود درصد مردم جهان یک کاسه شده و این یک کاسگی محصول چیست؟
غرب غروب از نفی آرمان به آرمان سازی رسید و اکنون نیز دارد به یک رنگی دلخواه خویش نیز می رسد. جهان در سرعتی شگفت دارد همانند می‌شود وقتی شما بتوانید رویاهای مردم را بسازید خوابهایشان را به شکل دلخواه و واحد شکل بدهید رفتارها و گفتارها و.. یکسان خواهد شد.
حال پرسش این است در این جنگل نوین آن نخستین کس کیست و قرار است چگونه کمر راست کند و دست آزاد. تا باز انسان معنا یابد؟!
#محسن_بارانی۲۷شهریور۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#تحلیل_فیلم
#در_حال_و_هوای_عشق

"تحلیل فیلم در حال و هوای عشق"

کارگردان: وونگ کار وای

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی
دکتر حسین‌ محمودی
دکتر محسن یارمحمدی

یکشنبه ۲۸ دی ماه، ساعت ۱۰ صبح

از صفحه اینستاگرام کافه فیلو

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#مقاله
#در_باب_عشق

کلمه «عشق» کلمه غلط اندازی است. چرا که فرایندهای مختلفی که گاهی با هم شباهتی هم ندارند به همین نام خوانده شده‌اند به همین دلیل توصیه‌ها و تذکره‌هایی که در باب عشق آمده است، ممکن است برای یکی از این فرایندها معتبر باشد در حالی که برای دیگری فاقد اعتبار باشد. به همین لحاظ در ابتدای بحث کلمات دیگری را جایگزین واژه عشق می‌کنم.
• شیفتگی (Passion): شیفتگی حالتی است که از میل شدید به ارتباط و نزدیکی با یک فرد به طوری که فرد دیگری نتواند جایگزین او شود. این جمله که از «دکتر شریعتی» نقل شده این حالت را به زیبایی توصیف می‌کند:

«عشق یعنی حالتی که یک نفر برایت بزرگ شود به اندازه دنیا، و دنیا برایت کوچک شود به اندازه یک نفر».

طبعا در این حالت فرد نمی‌تواند یک مصاحب و معاشر دیگر را جایگزین فرد موردنظر بکند و یا این که نمی‌تواند به معاشقه و نزدیکی با فرد دیگری هرچند زیباتر و جذاب‌تر راضی شود. او برای رفع نیاز عاطفی و جنسی خود تنها فرد مورد نظر را انتخاب می‌کند و او را به همه ترجیح می‌دهد به این لحاظ در هر موقعیتی که او حضور ندارد جای خالی او را احساس می‌کند.
سرنوشت شیفتگی:
از آنجا که شیفتگی یک حالت تحریک شدید سیستم هیجانی فرد است، نمی‌تواند به صورت همیشگی تداوم داشته باشد. سیستم عصبی دچار تخلیه نور ترانسمیتری (Depletion) می‌شود و شیفتگی به پایان می‌رسد. هرچه شدت تحریک بیشتر باشد زمان تداوم شیفتگی کوتاه‌تر است به عبارتی «شدت × مدت = عدد ثابت (k) »
اگر شیفتگی اساس زیستی (بیولوژیک) داشته باشد، یعنی بنیاد آن بر غریزه جنسی استوار باشد با یک دوره ارتباط جنسی (که البته طول دوره و تعداد دفعات مقاربت در هر فرد با فرد دیگر متفاوت است) فروکش می‌کند. فروکش کردن به این معنا نیست که دیگر علاقه‌ای به نزدیکی با فرد موردنظر وجود ندارد بلکه به این معناست که آن حالت ویژه بودن و منحصر به فرد بودن او از بین می‌رود...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #در_غیاب_بلانکا
نویسنده: #آنتونیو_مونیز_مولینا
مترجم: اشکان غفاریان دانشمند
ناشر: نیماژ -چاپ اول- ۱۴۰۱

داستان کوتاه در غیاب بلانکا اولین کتابی است از آنتونیو مونیز مولینا نویسندۀ اسپانیایی، که به فارسی ترجمه و منتشر می‌شود.
در بدو امر، این داستان سناریوی یک زندگی زناشویی است که از آشنایی و عاشقی شروع می شود و به همزیستی و آیین‌های خانوادگی و مشاجرات گهگاهی می‌رسد اما مولینا در این داستان از این پیرنگ فراتر می‌رود و به مسألۀ فرهنگ و سبک زندگی می‌پردازد.
ماریو مردی است که در خانواده‌ای فقیر و روستایی متولد شده و با سخت‌کوشی و ریاضت موفق به تحصیلات دانشگاهی و سپس استخدام در شهرداری به عنوان یک نقشه‌کش شده است؛ در حالی‌که بلانکا دختر یک خانوادۀ ثروتمند شهری است که پیشاپیش همۀ آنچه که ماریو پس از سالها تلاش به دست آورده و برای حفظ آنها همچنان باید هر روز تلاش کند را داشته بنابراین بقاء و امنیت برای او نیازهایی برآورده شده‌اند که او هرگز دچار فقدان یا کمبودشان نبوده است بنابراین بلانکا به دنبال زندگی دراماتیک، متفاوت، هنجارشکن و عصیانگرانه است.
او با تکیه بر حمایت خانوادگی‌اش نیازی به تمام کردن درس و کار تمام‌وقت در خود نمی‌بیند و به دنبال هنر آوانگارد و هنرمندان عصیانگر است اما بیش از آن‌که به درکی عمیق‌تر از هنر نائل شود گرفتار رابطه‌های عاشقانه با هنرمندانی خودشیفته و هیستریونیک می‌شود که غرق در مواد محرک و روانگردان و بی‌مبالاتی جنسی هستند و او را با انبوهی از خاطرات تلخ، زخم‌های عاطفی و سبک زندگی با محوریت مواد جا می‌گذارند و به ایستگاه بعدی می‌روند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک‌ زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #در_اسارت_فرهنگ (ریشه‌یابی خلق و خو، آداب و عادات ما ایرانیان)

نویسنده: #طاهره_شیخ‌الاسلام

ناشر: انتشارات صمدیه – تلفن: ۶۶۹۳۶۵۷۵

چاپ سوم- ۱۳۹۹

نویسندۀ کتاب نزدیک به سه دهۀ پیش برای ادامه تحصیل به استرالیا سفر می‌کند و سپس در استرالیا اقامت می‌گزیند. مقایسۀ سبک زندگی ما ایرانیان با اهالی استرالیا او را به تأمل راجع به مشکلات فرهنگی ایرانیان و ریشه‌های آن وا می‌دارد به ویژه که او مشاهده می‌کند که ایرانیان مهاجر همچنان درگیر همان آداب و عادات دست‌و‌پاگیری هستند که مانع صراحت، صداقت، شفافیت و کارآیی مردم در ایران می‌شوند. کتاب در اسارت فرهنگ محصول این مشاهدات و تأملات نویسنده است.
طاهره شیخ‌الاسلام در این کتاب ۴۳۰ صفحه‌ای ریشۀ مشکلات فرهنگی ایرانیان را در چهار حوزۀ ترس، فقر، تبعیض و مقایسه واکاوی می‌کند و فرهنگ سلطه‌گری و سلطه‌پذیری را محور عمدۀ مشکلات ما می‌داند.
نویسنده باور دارد که: «همان‌گونه که وسایلی چون کوزه سفالی، چراغ سه فتیله، سماور ذغالی و لباس‌هایی مانند شلیته، چاقچور و بسیاری از چیزهای قدیمی به تدریج در ردۀ آثار باستانی درآمده و به موزه‌ها سپرده شده‌اند، به همان نحو باید گفتارها، رفتارها و آداب و رسومی که تاریخ مصرف‌شان گذشته است را نیز به موزه‌ها سپرد.»
نویسنده در این کتاب ده‌ها خاطره از زندگی ایرانیان خارج از کشور و مقایسۀ زندگی و رفتارهای آنان با غربیان ذکر می‌کند و برعکس بسیاری از مهاجران ایرانی باور ندارد که ما از غربی‌ها گرم‌تر و مهربان‌تر هستیم و نیز باور ندارد که غربی‌ها نسبت به مهاجران تبعیض و نژادپرستی روا می‌دارند بلکه او علت بخش مهمی از مشکلات ایرانیان مهاجر را اسارت در فرهنگ سلطه‌گری و سلطه‌پذیری، ریاکاری و بی‌اعتمادی می داند، فرهنگی که ایرانیان آن را با خود به مقاصد مهاجرتی‌شان نیز می‌برند. نویسنده همچنین از برخورد تند ایرانیان خارج از کشور با کتابش نیز درددل‌ها و شکوه‌هایی دارد که خواندنی است.

#دکتر‌محمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک‌ زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

@drsargolzaei