دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام استاد من در محضر شما درس های زیادی آموختم

سؤالی داشتم؛ می خواستم راجع به معنویت یونگ توضیح بدید و این که
آیا ماتریالیست ها معنویت دارند و این که می تونیم ژان پل سارتر را یک ماتریالیست بنامیم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که معنویت با مذهب متفاوت است. معنویت یعنی داشتن دغدغه ی معنا، پرسش از فلسفه ی زندگی، راضی نشدن به روزمرّگی، موفقیت های اجتماعی و لذت های حسّی، در حالی که مذهبی بودن به معنای یقین داشتن به یک نظام پنداشتی درباره ی جهان و انسان است. افراد معنوی را معمولاً با دغدغه ی وجودی و انبوهی از پرسش ها می بینید درحالی که افراد مذهبی قرار است مؤمن (دلارام) و دارای انبانی از پاسخ ها باشند! با این توضیح کارل گوستاو #یونگ ـ روانپزشک سوئیسی - یک فرد معنوی ست نه یک فرد مذهبی.

دوّم این که #سکولار بودن با #ماتریالیست بودن متفاوت است. سکولار از ریشه ی لاتین سکولوم به معنای «همینجا» می آید و سکولار کسی ست که می گوید تنها ابزار ما برای ارتباط با جهان، حس های جسمانی ما هستند و عقل ما تنها بر مبنای داده های حسّی قرار است جهان را پردازش نماید. بنابراین ما هیچ امکانی برای رسیدن به دانایی راجع به جهان بعد از مرگ نداریم. سکولار ها عقل حس-مدار را سنجه و میزان تعیین قواعد و مناسبات اجتماعی می دانند در مقابل روح-مدار ها که زندگی بعد از مرگ را هدف زندگی و تجارب وحیانی (وحی- الهام و اشراق- کشف و شهود) را مبنای تعیین قواعد زندگی و مناسبات اجتماعی می دانند. امّا ماتریالیسم به معنای باور داشتن به این گزاره است که جهان به جز لایه ی ماتریال (مادّی و فیزیکی) سطح و لایه ی دیگری ندارد بنابراین هر ماتریالیستی سکولار است ولی هر سکولاری ماتریالیست نیست. با این توضیح بنده #ژان_پل_سارتر ـ فیلسوف، نمایشنامه نویس .و فعّال اجتماعی فرانسوی - را یک سکولار می دانم ولی یک ماتریالیست نمی دانم.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#مقاله
#زن_مرد_زندگی

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

آیا تفاوت های جسمانی بین زن و مرد لزوماً باعث می شود زن و مرد نحوه ی تفکر و احساسات متفاوتی داشته باشند؟ آیا برخی از امور زندگی «مردانه» و برخی از امور آن «زنانه»اند؟ شما چه فکر می کنید؟ آیا «بچه داری» کار زنان است و «خلبانی» کار مردان؟
پایه گذاران روانکاوی همچون زیگموند #فروید، کارل #یونگ و #اریک_اریکسون اعتقاد داشتند که ساختار «روان زنانه» با ساختار «روان مردانه» متفاوت است وهمان طور که نمی توان انتظار داشت مردی وظیفه ی زایمان و شیردهی را به عهده بگیرد، نمی توان سایر امور «بچه داری» را به مردان سپرد. این صاحب نظران می اندیشیدند که «طبیعت» وظایف متفاوتی را برای زنان و مردان درنظر گرفته است. فروید گفته است «آناتومی سرنوشت است». 
گرچه فروید و یونگ  افرادی تحصیل کرده و با تفکر علمی بودند، بعدها افکار آنان مورد نقد قرار گرفت و بسیاری از شاگردان آن ها به این نتیجه رسیدند که همه نظریات آن ها ساختار علمی خود را حفظ نکرده اند.
«کارن هورنای» از اولین زنان روانکاو و «مارگارت مید» مردم شناس برجسته، به این نتیجه رسیدند که فروید نقش فرهنگ و فضای اجتماعی را در نظریاتش نادیده گرفته است و بسیاری از آن چه زنانه یا مردانه پنداشته ایم نه تحت تأثیر «طبیعت» که محصول فرهنگ و تاریخ می باشد و قابل تغییر و بازنگری هستند.
تحقیقات بعدی در حیطه ی روانشناسی اجتماعی و فرهنگی نشان داد که اعتراضات «کارن هورنای»، «مارگارت مید» و دیگران به جا و درست بوده است. بسیاری از مواقع «باور ما» مبنی بر این که چیزی طبیعی یا چیز دیگری غیرطبیعی است بر «طبیعت» ما تأثیر می گذارد.
در یک کار پژوهشی، معلم در سر کلاس درس عنوان کرد که تحقیقات نشان داده است که دانش آموزانی که رنگ چشم روشن دارند بیش از دانش آموزانی که رنگ چشم تیره دارند در ریاضیات استعداد دارند. دو هفته بعد، این معلم از دانش اموزان آن کلاس امتحان ریاضی گرفت. نمرات ریاضی دانش آموزان چشم روشن به طور قابل توجهی از دانش آموزان چشم تیره بالاتر بود. معلم نمرات را اعلام نکرد. در عوض، چند روز بعد اعلام کرد که راجع به تحقیقات علمی اشتباه کرده و وقتی دوباره مقالات را مرور کرده متوجه شده که طبق تحقیقات، دانش آموزان رنگ چشم تیره استعداد بیشتری در ریاضیات دارند! دوباره دوهفته بعد این معلم از همان دانش آموزان امتحان ریاضی گرفت، این بار نمرات دانش آموزانی که رنگ چشم تیره داشتند به طور قابل توجهی بالاتر از دانش آموزانی بود رنگ چشم شان روشن بود! می بینید؟ باور ما به یک گزاره، گاهی استعداد و هوش ما را هم تحت تأثیر قرار می دهند.
هنوز هم در دنیا «تبعیض جنسی» بیداد می کند. فرهنگ های زیادی در دنیا هستند که هنوز افکار، احساسات، شغل ها، علم ها و حتی رنگ ها را نیز بر مبنای «زنانه» و «مردانه» تقسیم می کنند. چنین فرهنگ هایی گاهی منجر به این می شوند که باور متفاوت بودن جنسی، در واقع نیز افراد را تحت تأثیر قرار دهد و ما در چرخه ی معیوب نادانی خود باقی بمانیم و آن چه را که محصول سنّت ها و باورهامان است، «ناموس هستی» و «قانون الهی» بدانیم! هنوز تحت نام روانشناسی، کتاب هایی منتشر می شوند که مردان را اهل مریُخ و زنان را اهل ونوس می دانند و برای آنان چنان تفاوت ذاتی قایلند که آن ها برای فهم یکدیگر نیاز به زحمت و تلاش دارند.
واقعیت چیست؟ آیا «خلبانی» کار مردان است و «بچه داری» کار زنان؟
شما چه فکر می کنید؟! 

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#آزمون_استخدامی_برای_پیرطریقت!

کارل گوستاو #یونگ، روانپزشک سوئیسی، در کتاب "سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه" با زبان طنز می گوید: 
"اگر یک روز با کسی برخورد کردید که تصور کردید یک پیر طریقت یا مرشد معنوی است از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود!" یونگ می خواهد بگوید تصور خیالی که ما از یک راهنمای معنوی داریم گاهی اوقات آسیب های جدی به ما وارد می کند. ما بر اساس قصه ها، کارتون ها، شعرها و فیلم ها در انتظار ملاقات با کسی هستیم که بتوانیم سر بر آستان او بگذاریم و بخوانیم:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
فریاد سربلندی بر آسمان توان زد

تصور می کنیم روزی کسی با محاسن سفید از راه خواهد رسید و به تمام سوالات ما پاسخ های وحیانی و شهودی و ماورایی خواهد داد و ما خود را به تمامی به او خواهیم سپرد که:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

و فریاد سر خواهیم داد که: "شمس من و خدای من!"

یونگ برای این که ما را از غرق شدن در این افسانه ها نجات دهد به ما یادآوری می کند که پیر طریقت و شیخ مراد در این افسانه ها به آسمان می پرید، طی الارض می کرد و بر آب قدم می زد، اگر می خواهید "مطیع اوامر" کسی باشید ببینید چه چیزی از افسانه ها در وجود او می یابید.
خطر غرق شدن در افسانه هایی شبیه #شمس و #مولانا کم نیست. برخی با "رهبران سیاسی" چنان تعامل می کنند که گویا در مقابل یک مرشد خطاناپذیر افسانه ای قرار دارند!
رهبران سیاسی بر اساس یک قرارداد اجتماعی دارای اختیارات ویژه شده اند نه بر مبنای ارائه معجزه و کرامت!
گروهی از کاردینال ها پس از فوت پاپ دور هم جمع می شوند و با بحث و گفتگو و شورا و رای گیری از بین خودشان پاپ جدید انتخاب می کنند. آن وقت ببینید چه قدر مسخره و مضحک است که همین "ریش سفید های واتیکان" در سال ۱۸۶۹ میلادی تصویب کرده اند که چون "روح القدس" در هنگام انتخاب پاپ , ریش سفید ها را هدایت می کند پس پاپ انتخاب شده در انجام وظایفش "خطاناپذیر" است!
گاهی این خطا در رابطه درمانی هم ایجاد می شود. کم پیش نمی آید که درمانجو و درمانگر گرفتار قصه "شمس و مولانا" هستند!
درمانگر از جایگاه حرفه ای به جایگاه اسطوره ای می لغزد و درمانجو را هم با خودش به دره می اندازد.
قصه شمس و مولانا در دنیای امروزی هم کم بازتولید نمی شود. در داستان های "کیمیاگر" ، "بریدا" , "ساحره ی پورتوبلو" و برخی دیگر از آثار #پائولوکوئیلو یک استاد عجیب و غریب ظاهر می شود و معجزات و کراماتی از خود نشان می دهد و مسیر رشد معنوی یک سالک را به شکلی "جهشی" تغییر می دهد.
در فیلم های سینمایی زیادی یک پیرمرد فرتوت (که اغلب هم چینی است!) از راه می رسد و اکسیر اعظم را در اختیار جوانی به بن بست رسیده می گذارد و او ناگهان تبدیل به یک قهرمان می شود!
باید به خاطر داشته باشیم که اغلب قصه ها، روایت جهان (آن گونه که هست) نیستند، هر چه هم جذاب و دلنشین باشند، قصه ها بازسازی جهان به شکلی که دوست داریم باشد هستند.
این جهان خیالی می تواند الهام بخش و آموزنده باشد ولی اشتباه گرفتن آن با جهان فیزیکی ممکن است سقوط های دردناک یا حتی مرگباری را برای یک فرد یا یک ملت به همراه داشته باشد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

اين موضوع كه براي بيان آركه تايپ ها و ديگر پديده‌هاي مربوط به روان، از سمبل‌ها يا نوعي رمز استفاده مي‌شود، اين سؤال را به ذهن متبادر مي‌كند كه چرا سمبوليسم اين چنين با روانشناسي در آميخته است؟ آيا اين مسئله ربطي به احساس ناامني دارد؟ یعنی موضوعی از سر ترس سانسور و رازآلود می شود؟!

پاسخ #دکترسرگلزایی:

خير، این ماجرا ربطی به رمزگذاری برای حفظ امنیت مطالب محرمانه ندارد بلکه این سمبولیسم تلاشی است برای نزدیک شدن به فهم آن چه برای ذهن ما غیر قابل فهم است!
می‌دانید که اگر جهان هستی را به شکل دایره و دورانی در نظر بگیریم، در این دایره نسبت محیط دایره به قطر آن، بيانگر تبدیل جهان حلقوی-دَوَرانی به جهان خطی است. از نقطه نظر ریاضی، نسبت محیط به قطر دايره مساوی است با عدد پی یا همان3/14. در زمان ارشمیدس که عدد پی را محاسبه می کردند به 3/14 می رسیدند، غیاث الدین جمشید کاشانی عدد پی را تا شانزده رقم اعشار محاسبه کرد، چند قرن بعد ویلیام شانکس آن را تا حدود هفتصد رقم اعشار محاسبه کرد  ولی امروز با سوپر کامپیوتر دانشگاه توکیو عدد پی تا 206 میلیارد رقم اعشاری محاسبه می شود! بنابراین ما به یک بی‌‌نهایت می‌‌رسیم و بی‌‌نهایت یعنی تعریف نشده! پس تبدیل دنیای حلقوی به خطی همیشه منجر می‌شود به چیزی تعریف نشده. اما ما به جای آن مسأله ی تعریف نشده، قرارداد می‌‌گذاریم که از یک کد استفاده كنيم؛ مثلاً پی مساوی است با 3/14. این یک قرارداد است. سمبولیسمي که در روان ما وجود دارد نيز چنين ماجرايي دارد. یک دنیای بی‌‌انتها و formless قرار است به یک دنیای تبلور یافته، تعریف پذیر و dichotomy تبديل شود؛ بنابراین چاره‌‌ای نیست جز این که با نمادهای قراردادی بیان شود. چنين به نظر مي رسد که ذهن فعلی ما قادر به ادراک حلقوی نیست بنابراین هروقت این ذهن  بخواهد از نگرش خطی که dichotomy است به سمت نگرش حلقوی یا طیفی یا spectral برود، باز در نگرش خطی دیگري مي افتد. به نظر می‌رسد شیوۀ فکری بشر فعلی تا آن جا پیش رفته است که فقط می‌داند که ممكن است شیوۀ فکر کردن حلقوی هم وجود داشته باشد ولی در عمل نمی‌‌تواند به‌شکل بی واسطه و اصیل آن را تجربه‌‌ کند مگر این که یک موتاسیون دیگر هم در ژن بشر رخ دهد که منجر به ایجاد فرابشری شود که بتواند حلقوی ببیند و مبتنی بر این نگاه زندگی کند. حال اين سؤال مطرح مي‌شود كه اين قراردادها چگونه وضع مي‌شوند؟ وقتي از سمبل ‌هايي مثل عدد پي صحبت مي‌كنيم موضوع مشخص است، این یک نماد قراردادی است، ولی ارتباط ما با ناخودآگاه مقولهٔ متفاوتي است. در واقع وقتی کارل گوستاو #یونگ راجع به سمبل‌‌ها صحبت می‌‌کند به سمبل‌‌های فرازمانی و فرامکانی اشاره دارد؛ یعنی او اعتقاد دارد که این سمبل‌‌ها ازلی هستند نه فرهنگی یا قراردادی. گويي یک تصویر ازلی غیرقابل فهم برای ذهن بشر، به ذهن او نازل شده و در این نزول، کیفیت و زبان خود را تغییر داده و رمزگذاری (Encoding) شده است. سمبولیسمی که در روانکاوی از آن صحبت می‌‌کنیم همان زبان رؤیاهاست که از طريق آن یک فضای formless مجبور می‌شود خود را به سطح تصاویر موجود فروبکاهد. مثلاً براي بيان پدیده ای که از یک طرف به سبکی پرنده است و از یک طرف به سنگینی ببر و از طرف دیگر به زیبایی یاس، ما در رؤيا حیوانی را می بینیم به شكل ببر که مثل پرنده بال دارد و به جای پشم، گل های یاس بر آن روئیده اند! يعني فرایند رؤیا چیزی را که تجربۀ ناگفتنی من است با یک سمبل بیان می‌‌کند. این سمبوليسم یا زبان رویاها جهانی است.



پرسش:

آيا اين سمبل‌‌ها می‌‌خواهند به ما کمک کنند تا از دیدگاه خطی به حلقوی برسیم


پاسخ #دکترسرگلزایی:

در واقع این سمبل‌‌ها نمی‌‌خواهند به ما کمک کنند، سمبول ها تنها چارۀ بشر هستند. مثل اینکه شما یک مکعب دارید، اما قدرت لمس ندارید؛ چشم شما هم سه ‌بعدی نیست و دو بعدی می‌‌بیند پس عمق را نمی‌‌بینید؛ در نتیجه تنها چارۀ ذهن شما این است که دو مربع متداخل ببیند، این تنها چارۀ ذهن بشر است.

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه كتاب‌هاي زير را پيشنهاد مي‌ کنم:

-کتاب صفر، تولّد و مرگ در فیزیک جدید: دکتر مسعود ناصری
-کتاب بینش مینوی: جیمز ردفیلد
-کتاب شفای کوانتومی: دیپک چوپرا
-کتاب جهان هولوگرافیک: مایکل تالبوت
-کتاب قدرت اسطوره: جوزف کمبل


اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
#یونگ_اسطوره_معنا

پرسش:

سلام آقای دکتر سرگلزایی، وقت‌خوش؛

سوالی از خدمتتون داشتم، چگونه می‌توان فهمید که نیروهای‌روانی که برای ما کشش ایجاد می‌کنند، و در افکار ما سمت و سو و مشغولیت‌های فکری ایجاد می‌کنند (خارج از موارد مادی و روزمرگی‌ها) ، همان کهن‌الگوهای ما هستند یا عقده‌های ما که مارو درگیر فکری می‌کنند و از هدایت انرژی‌روانی به سمت‌های دیگر جلوگیری می‌کنند ؟
(خوشحال می‌شم تعریف خودتون‌رو از عقده هم برام ارسال کنید.)
آقای دکتر سرگلزایی، شما به رسالت داشتن در زندگی اعتقاد دارید، سرچشمه چنین تفکراتی چیست، آیا فقط همان انتخاب است که بعضی‌ها این‌گونه نامیدنش؟
ممنون.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

پیشنهاد می‌کنم فایل‌های صوتی و اسلایدهای کلاس «یونگ، اسطوره، معنا» را از مؤسسهٔ آفتاب‌مهر تهیه و گوش کنید.
پاسخ پرسش های تان را در آن درس‌گفتار خواهید یافت.


تلفن آفتاب مهر 02188109349
تلگرام 09121483033
سبز باشید.

drsargolzaei.com

@drsargolzaei
مقاله

#مقاله

#یونگ_و_خدا_انگاره‌ها

«کارل گوستاو یونگ» در کتاب «پاسخ به ایوب» موضوع خدا-انگاره «عهد عتیق» را مورد بحث قرار می‌دهد.
اغلب ما هنگامی‌که راجع به خداوند و یا «الوهیت» گفتگو می‌کنیمابتدا این گزاره را می‌گوییم که خداوند برای ذهن ما تعریف‌نشدنی و غیرقابل فهم و در نتیجه غیرقابل وصف است؛ در متون مذهبی و ادبی نیز بارها به وصف‌ناشدنی بودن الوهیت اشاره شده‌است:

 «سبحانه و تعالی عما یصفون» (سوره انعام, آیه ۱۰۰) خداوند از وصف‌های شما منزه و برتر است.

 «و لم یکن له کفوا احد» (سوره اخلاص، آیه ۴) او شبیه و مانند هیچ چیز دیگری نیست.

«تائوی جاودان وقتی به زبان آید دیگر تائو نیست» (لائوتزو، کتاب تائوته چینگ)

 «آن‌که در اندیشه ناید آن خداست!» (مولانا، مثنوی، دفتر دوم)

ذهنی که تلاش می‌‌کند «خداوند ازلی-ابدی آفریننده‌ی ذهن» را بشناسد حتی قادر به شناسایی خودش نیز نیست. بنابراین قدم اول شناخت، که شناسایی «ابزار شناخت» (سوژه) است برای ذهن دشوار و بلکه ناممکن است، چه رسد به شناسایی خالق ذهن یا آن‌چه مقدم بر ذهن است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روان‌پزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
#یادداشت_هفته
#آزمون_استخدامی_برای_پیرطریقت!

کارل گوستاو #یونگ، روانپزشک سوئیسی، در کتاب "سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه" با زبان طنز می گوید: 
"اگر یک روز با کسی برخورد کردید که تصور کردید یک پیر طریقت یا مرشد معنوی است از او بخواهید پرواز کند یا روی آب راه برود!" یونگ می خواهد بگوید تصور خیالی که ما از یک راهنمای معنوی داریم گاهی اوقات آسیب های جدی به ما وارد می کند. ما بر اساس قصه ها، کارتون ها، شعرها و فیلم ها در انتظار ملاقات با کسی هستیم که بتوانیم سر بر آستان او بگذاریم و بخوانیم:

بر آستان جانان گر سر توان نهادن
فریاد سربلندی بر آسمان توان زد

تصور می کنیم روزی کسی با محاسن سفید از راه خواهد رسید و به تمام سوالات ما پاسخ های وحیانی و شهودی و ماورایی خواهد داد و ما خود را به تمامی به او خواهیم سپرد که:

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

و فریاد سر خواهیم داد که: "شمس من و خدای من!"

یونگ برای این که ما را از غرق شدن در این افسانه ها نجات دهد به ما یادآوری می کند که پیر طریقت و شیخ مراد در این افسانه ها به آسمان می پرید، طی الارض می کرد و بر آب قدم می زد، اگر می خواهید "مطیع اوامر" کسی باشید ببینید چه چیزی از افسانه ها در وجود او می یابید.
خطر غرق شدن در افسانه هایی شبیه #شمس و #مولانا کم نیست. برخی با "رهبران سیاسی" چنان تعامل می کنند که گویا در مقابل یک مرشد خطاناپذیر افسانه ای قرار دارند!
رهبران سیاسی بر اساس یک قرارداد اجتماعی دارای اختیارات ویژه شده اند نه بر مبنای ارائه معجزه و کرامت!
گروهی از کاردینال ها پس از فوت پاپ دور هم جمع می شوند و با بحث و گفتگو و شورا و رای گیری از بین خودشان پاپ جدید انتخاب می کنند. آن وقت ببینید چه قدر مسخره و مضحک است که همین "ریش سفید های واتیکان" در سال ۱۸۶۹ میلادی تصویب کرده اند که چون "روح القدس" در هنگام انتخاب پاپ , ریش سفید ها را هدایت می کند پس پاپ انتخاب شده در انجام وظایفش "خطاناپذیر" است!
گاهی این خطا در رابطه درمانی هم ایجاد می شود. کم پیش نمی آید که درمانجو و درمانگر گرفتار قصه "شمس و مولانا" هستند!
درمانگر از جایگاه حرفه ای به جایگاه اسطوره ای می لغزد و درمانجو را هم با خودش به دره می اندازد.
قصه شمس و مولانا در دنیای امروزی هم کم بازتولید نمی شود. در داستان های "کیمیاگر" ، "بریدا" , "ساحره ی پورتوبلو" و برخی دیگر از آثار #پائولوکوئیلو یک استاد عجیب و غریب ظاهر می شود و معجزات و کراماتی از خود نشان می دهد و مسیر رشد معنوی یک سالک را به شکلی "جهشی" تغییر می دهد.
در فیلم های سینمایی زیادی یک پیرمرد فرتوت (که اغلب هم چینی است!) از راه می رسد و اکسیر اعظم را در اختیار جوانی به بن بست رسیده می گذارد و او ناگهان تبدیل به یک قهرمان می شود!
باید به خاطر داشته باشیم که اغلب قصه ها، روایت جهان (آن گونه که هست) نیستند، هر چه هم جذاب و دلنشین باشند، قصه ها بازسازی جهان به شکلی که دوست داریم باشد هستند.
این جهان خیالی می تواند الهام بخش و آموزنده باشد ولی اشتباه گرفتن آن با جهان فیزیکی ممکن است سقوط های دردناک یا حتی مرگباری را برای یک فرد یا یک ملت به همراه داشته باشد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
#یونگ

پرسش:

با سلام خدمت شما استاد سرگلزایی عزیز و ارجمند

آقای دکتر سؤالی که من داشتم مربوط به دغدغه‌های شخصی بنده هستش و در واقع می‌خوام جواب عده‌ای از سؤالاتی که تو ذهنمه اما در ایران متأسفانه درست آموزش داده نمیشه رو بگیرم:

سؤال اول و اساسی‌ام این است که: اخیرا شنیدم که پروفسور "کارل گوستاو یونگ" با یکی از مراجعان خود در جریان درمان، رابطه‌ی جنسی داشته است، آیا این موضوع صحت دارد؟ و آیا در صورت صحت قضیه ایشان چند سال سن داشته‌اند؟

و سؤال دوم: آیا این امر می‌تواند به‌عنوان بخشی از پروژه‌ی روان‌درمانگری محسوب شود؟

پاسخ #دکتر_سرگلزایی:

 با سلام و احترام

طبق مقالات تحقیقی پروفسور هنری زوی لتان (استاد روانپزشکی و روانکاوی در بیمارستان مونت سینای نیویورک) خانم سابینا اشپیلرین دانشجوی پزشکی ۲۳ ساله که در سال‌های ۱۹۰۷ و ۱۹۰۸ به عنوان دستیار آزمایشگاه یونگ در بیمارستان بورگهالتزلی زوریخ مشغول به کار بود متقاضی تحلیل توسط یونگ شد. بخشی از پروژۀ تحلیل کارل گوستاو یونگ ۳۳ ساله با خانم سابینای اشپیلرین این بود که سابینا فانتزی‌های جنسی خود راجع به درمان‌گر (یونگ = پدرنماد) را بنویسد زیرا سابینا درگیری ذهنی زیادی راجع به رابطۀ سکس و مرگ داشت. این دفترچۀ فانتزی‌ها به سبک یک دفترچۀ خاطرات نوشته می‌شد به شکلی که بعدها عده‌ای آن را دفترچه خاطرات سابینا فرض کردند و این نسبت را به یونگ دادند و این موضوع دستمایۀ فیلم سینمایی «روش خطرناک» (دیوید کرونبرگ-۲۰۱۱) شد.

خانم سابینا بعد از پایان دورۀ پزشکی و تحلیل کوتاه مدت توسط یونگ،  روانکاو بسیار موفقی شد. در مونیخ تاریخ هنر خواند، با ارائۀ مقاله‌ای به فروید، عضو انجمن روانکاوی وین شد. مدتی با کارل آبراهام و مدتی نیز با ژان پیاژه کار کرد. وی بعدها ازدواج کرد و به روسیه برگشت و متأسفانه در جریان اشغال روسیه توسط نازی‌ها همراه خانواده‌اش کشته شد. 

راجع به پرسش دوم‌تان، اروین یالوم در کتاب «دروغگویی روی مبل» بحث مفصلی کرده است. در حال حاضر در هیچ‌یک از رویکردها و متدهای درمانی، رابطۀ جنسی درمانگر و درمانجو پذیرفته شده نیست و مراجع حرفه‌ای روان‌درمانی و مشاوره، آن را خلاف اخلاق حرفه‌ای می‌دانند و به عنوان تخلف مورد رسیدگی قرار می‌دهند.

سرسبز باشید

منابع:
·          Lothane. Z. Tender love and transference. Unpublished letters of C G Jung and Sabina Spielrein. International Journal of Psychoanalysis. 80, 1999, 1189-1204
·         ^ Lothane, Z. (2007b). The snares of seduction in life and in therapy, or what do young [Jewish] girls (Spielrein) seek in their Aryan heroes (Jung), and vice versa? International Forum of Psychoanalysis, 16:12-27, 81-94.
·         ^ Lothane, Z. Discussion in Covington & Wharton. 2003. Sabina Spielrein: Forgotten Pioneer of Psychoanalysis. Hove/New York: Brunner-Routledge

   #دکترسرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei   
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

آقای دکتر سرگلزایی سلام و وقت به خیر

من از دنبال کنندگان کانال تلگرام شما هستم و به خاطر مطالب خوبش واقعأ ازتون ممنونم. خواهشی ازتون دارم و اون معرفی کتابی جامع و خوب برای آشنایی با روانکاوی فروید و یونگ هست. ممنون میشم کتابی که خیلی هم تخصص نوشته نشده باشه بهم معرفی کنید.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

کتاب‌های زیر در مورد نظریات فروید و یونگ کتاب‌های جامع و درعین حال غیرتخصصی و قابل استفاده عموم هستند:

۱. دانشنامه‌ی فروید - نوشته‌ی شارون هلر - ترجمه مجتبی پردل - انتشارات ترانه

۲. یونگ‌شناسی کاربردی - نوشته‌ی روبین روبرتسون - ترجمه ساره سرگلزایی- انتشارات بنیاد فرهنگ و زندگی.

تندرست و شادکام باشید

#دکتر_سرگلزایی #فروید #یونگ
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#مقاله
#آینه_ای_که_دروغ_میگوید !

کارل گوستاو #یونگ روانپزشک سوئیسی اصطلاحات "نقاب" (Persona) و "سایه" (Shadow) را وارد گفتمان روان شناسی کرد. هر فرد و جامعه ای "لایه ای" دارد که ترجیح می دهد درباره آن سخن نگوید زیرا این لایه حاوی زشتی ها، ناتوانی ها و نقص های آن فرد یا جامعه است. یونگ این لایه را "سایه" نامید. این فرد یا جامعه سعی می کند با اتخاذ نقابی (که معمولا حاوی زیبایی ها، توانمندی ها و پیشرفت هاست) سایه خود را پنهان و کتمان کند. اما سایه بی صدا نمی ماند بلکه گه گاه از منافذ و تَرَک های نقاب به بیرون تراوش می کند و خود را آشکار می سازد.
در جامعه ما، #پرسونا یا نقابی وجود دارد که ملت ایران را شریف، خداجو، فرهیخته، مهربان، مهمان نواز و درستکار نشان می دهد. رسانه فراگیر (صدا سیما) یکی از ارکان مهم این پرسونا است. در مقابل این پرسونا، سایهٔ این ملت وجود دارد که در شبکه های اجتماعی مَجازی قابل رؤیتاست. میلیون ها نفر تماشاگر دیوانه خانه ای مَجازی هستند که در آن دخترکی بدن عریانش را به نمایش می گذارد یا پسرکی خودزنی می کند. بارها خبرنگارانی از من این سؤال را پرسیده اند که این همه عورت نمایی و خشونت و نمایش های سادومازوخیستی در فضای مجازی ما بیانگر چیست و پاسخ من این است که این، آن روی سکهٔ تظاهر و تملق و تقلبی است که در فضای رسانه ای رسمی ما در جریان است.
اگر این آینهٔ دروغگو تصویری غیرواقعی از ما ترسیم نکند ما از دوپارگی (Splitting) خارج می شویم و آرام آرام "خودآگاهی" و "خِرَد جمعی" در ما شکل می گیرد.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

@drsargolzaei

پرسش:

استاد سوالی داشتم. در تئوری یونگ جایگاه روح (soul) کجاست؟ یعنی جدای از ایگو و سلف قرار دارد؟ و اینکه آیا تعریفی می‌شود از آن ارائه کرد و برای مراقبت از آن چه باید کرد؟

اگر منبع مفیدی را هم می‌شناسید سپاسگزار می‌شوم اگر معرفی کنید.

با تشکر 

پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام

برای فهم نظریهٔ یونگ باید با فلسفهٔ هگل به طور خاص و ایده‌آلیسم آلمانی بطور عام آشنا باشید. از نظر هگل جهان بازنمود حرکت تکاملی ایده (مُثُل)‌ ای است که در سیر آگاهی به خویش حرکت می‌کند و با تحقّق کامل خودآگاهی این ایده همان الوهیت خواهد بود. یونگ در کتاب «خاطرات، رؤیاها، اندیشه ها» ترجمه پروین فرامرزی- انتشارات به نشر می‌گوید : «خدا یعنی ناخودآگاه» و در همان کتاب می گوید : « روح در درون ما نیست، بلکه ما در درون روح قرار داریم.» بنابراین می‌توان soul یا روح را معادل همان ایده و نیز معادل ناخودآگاه جمعی دانست، در حالی که self یا خویشتن نفوذ ناخودآگاه جمعی در ناخودآگاه شخصی است که معادل «نَفَخهٔ الهی» ( وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی) و یا «فَرَوَهَر» است که ویکتور فرانکل آن را «خدای ناخودآگاه» می‌نامد و ego هم که همان لایهٔ نازک خودآگاهی فردی است که با خودآگاهی ایده کاملأ متفاوت است و جوانه‌ایست که نوید تحقّق الوهیّت در آینده را می‌دهد.

علاوه بر کتاب فوق کتاب «خدا در ناخودآگاه» ترجمهٔ دکتر ابراهیم یزدی را نیز بخوانید. 

سبز باشید

#یونگ #کارل_گوستاو_یونگ‌ #سلف #خود #ایگو #دکتر_سرگزایی #دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei #self #ego

@drsargolzaei
#یونگ: #سینما_و_ادبیات

برای دوستانی که هم به «روان‌شناسی تحلیلی یونگ» و هم به سینما و ادبیات علاقمندند لیستی از آثار سینما و ادبیات جهان را بر مبنای اجزاء روان‌شناسی یونگی فهرست کرده‌ام:


الف- موضوع: فرایند تفرد

۱- داستان «پینوکیو»-نوشته «کارلا کلودی»
۲- داستان«جادوگر شهر زمرد(OZ)»-نوشته «فرانک باوم»
۳- داستان«کیمیاگر»-نوشته «پائولو کوئیلو»
۴- فیلم سینمایی «آخرین وسوسه مسیح»-کارگردان «مارتین اسکورسیزی»
۵- دوگانه «نان و شراب» و «دانه زیر برف»-نوشته «اینیاتسیو سیلونه»
۶- فیلم سینمایی «برخورد نزدیک از نوع سوم»-کارگردان «استیون اسپیلبرگ»
۷- داستان «سیذارتا»-نوشته «هرمان هسه»
۸- داستان «سی مرغ و سیمرغ»- از «منطق‌الطیر» عطار


ب- موضوع: صورتک (Persona)

۱- فیلم سینمایی «پرسونا»- کارگردان «اینگمار برگمن»
۲- فیلم سینمایی «Eyes wide shut»-کارگردان «استنلی کوبریک»


پ- موضوع: آنیما و آنیموس

۱- فیلم سینمایی «رویا» (Dream)- کارگردان: کیم کی دوک
۲- فیلم سینمایی «سکس و فلسفه»- کارگردان: محسن مخملباف
۳- فیلم سینمایی «بهار-تابستان-پاییز-زمستان و دوباره بهار»- کارگردان:کیم کی دوک
۴- داستان «بوف کور»- نوشته صادق هدایت
۵- داستان «شیخ صنعان»- از »منطق الطیر» فریدالدین عطار
۶- داستان «قلعه هوش ربا»- از «مثنوی معنوی» مولانا جلال الدین رومی
۷- داستان «میرا»- از «کریستوفر فرانک»
۸- داستان «شاهدخت سرزمین ابدیت»- از «آرش حجازی»
۹- فیلم سینمایی «خاکستر سبز»- کارگردان: ابراهیم حاتمی‌کیا
۱۰- نمایشنامه «داستان خرس‌های پاندا»- نوشته «ماتنی ویسنی یک»
۱۱- داستان «دمیان»- نوشته «هرمان هسه»


ت- موضوع: ego و self...

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#هاناآرنت_کارل_یاسپرز_ومسئوليت_سیاسی -قسمت دوم

همدستی بین تکنوکرات هایی که با الگوی "کارمند مطیع" و "پدر خانواده" به مدیریت سازمانی جنایات می پرداختند و "اوباشی که از جنایت و خشونت" لذت می بردند منجر به رویش ماشین عظیم کشتار #هیتلر و سوختن زندگی میلیون ها انسان شد. راجع به این اوباش هم در مقاله #یونگ_و_فاشیسم" مختصری نوشته ام.
در این بین، کسانی هم با سکوت در برابر جنایات نازی ها به "شرّ کهتر" تن دادند و "حسابگری شخصی" را جایگزین "مسئولیت مدنی" کردند، همان الگوی "ما نه سر پیازیم، نه ته پیاز!" که در فرهنگ ایرانی هم بسیار شایع است. 
کارل یاسپرز در مقاله اش موضوع "گناه سیاسی" را مطرح کرد:  همه اعضاء جامعه مسئول شیوه حکومت جامعه اند و هر کس که از این مسئولیت مدنی شانه خالی کند در "گناه سیاسی" حکومت شریک و مقصر است.
هانا آرنت در نهایت به کسانی پرداخت که حتی با وجود خطر مرگ، از همکاری، تسلیم و سکوت در برابر جنایات حکومت خودداری کردند. آرنت تأکید می کند که این افراد ضرورتاً تحصیلکرده نبودند یا بینش فلسفی نداشتند:
"پیش شرط این گونه داوری هوش بسیار زیاد یا تجزیه و تحلیل پیچیده مضامین و مفاهیم نیست بلکه صرفاً استعداد رویارویی بی پرده با خویش است یعنی گرایش به درگیر شدن در گفتگویی بی صدا میان من و خودم، گفتگویی که از زمان سقراط و افلاطون معمولأ آن را تفکّر می نامیم. آنان که مستعد اندیشیدن اند، اهل تردید و شک اند، در مسایل دقت و ریزبینی دارند و شخصاً تصمیم می گیرند، در چنین هنگامه هایی اخلاقی عمل می کنند.
اگر علاقمندید در این زمینه بیشتر مطالعه کنید صفحات 33 تا 53 کتاب "هانا آرنت - نوشه دیوید واتسون - ترجمه فاطمه ولیانی - انتشارات هرمس" را پیشنهاد می کنم.
نسل کشی لهستانی ها، رومانیایی ها و یهودی ها توسط نازی ها و جنایات آن ها علیه دگراندیشان و معترضان تنها فاجعه انسانی تاریخ نیست. نسل کشی سرخپوستان آمریکا توسط مهاجران سفید پوست، نسل کشی ارامنه توسط ترک های عثمانی و نسل کشی مسلمانان بوسنی توسط صرب ها از حیث شدّت و وسعت با جنایات آلمان ها در دوران نازی ها قابل مقایسه اند اما از آن جا که مردم آلمان مردمی باسواد و متمدّن و وارث کانت، شوپنهاور، نیچه، گوته، هگل و نیز باخ و بتهون و صدها فیلسوف و ادیب و هنرمند بی نظیر بودند تحلیل روان شناختی و فلسفی آنچه توسط آنان اتفاق افتاد به فهم شکل گیری استبداد، فاشیسم، توتالیتاریسم و جنایات سازمان یافته در جامعه امروزی بیشتر کمک می کند.
آگاهی به فرایندها برای مدیریت فرایندها ضروری است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

@drsargolzaei
drsargolzaei.com