میگم: «چرا خوب نمیشه؟! مادر این بچه خپله کیه؟! بیا جمعش کن همش تو کادر منه! چرا در نمیاد؟! » میگه: «چی میخوای مگه؟! همینه دیگه! یه یارویی داره یه صندلی کافهرو نگاه میکنه!» میگم: «مشکل همینه! فقط همین نیست! باید یه عکسی بگیرم که نشون بده فقط همین نیست!»
میپرسه: «پس چیه؟!» میگم: «فکر میکنی چقدر این یارو با صندلیه فاصله داره؟! پنچ متر؟ هشت متر؟ ده متر؟» میگه:«فکر کنم همون هفت یا هشت متر.» میگم:«خیلی بیشتر از این حرفاست! اگه هفت متر فاصله داشتن الان یارو هفت متر میرفت اونور تر و رو صندلی مینشست! مثه آقاها! ولی نمیتونه! چون فاصلهش با صندلیه بیشتر از این حرفاست!» میگه:«چی میگی واسه خودت؟!» میگم:«ببین الان یه نفر اگه پول یه اسپرسو رو داشته باشه با یه قیافهی نرمال، میتونه راحت رو این صندلیه بشینه ! حتی کتشم میتونه روی صندلی بذاره! یعنی فاصلهی کت یه آدم مرفه به این صندلی نزدیک تر از این بنده خداست! صندلیه همین جاست ! این طفلیم نیاز داره روش بشینه اما نمیتونه! چون فاصلهش با صندلی فاصلهی یه جامعهی بی طبقهس با این خراب شدهی چند طبقه!» با خودم فکر میکنم؛ حالا کسی که رو این صندلی میشینه خوشحاله؟! نمیدونم! ولی میدونم اون حالا یه صندلی بهتر میخواد! صندلی یه رستوران پنج ستاره! بعد صندلی فرست کلاس! بعد صندلی پارلمانی! بعد... بعد... بعد....
مشکل این خراب شدهام همینه! همیشه یه صندلی خفن تر هست که همه میخوانش!این وسطم یه عده تو جوب میشینن!
📝 #سهیل_سرگلزایی
@szcafe
https://drsargolzaei.com/images/mbooks/IMG_20181214_203800_831.jpg
میپرسه: «پس چیه؟!» میگم: «فکر میکنی چقدر این یارو با صندلیه فاصله داره؟! پنچ متر؟ هشت متر؟ ده متر؟» میگه:«فکر کنم همون هفت یا هشت متر.» میگم:«خیلی بیشتر از این حرفاست! اگه هفت متر فاصله داشتن الان یارو هفت متر میرفت اونور تر و رو صندلی مینشست! مثه آقاها! ولی نمیتونه! چون فاصلهش با صندلیه بیشتر از این حرفاست!» میگه:«چی میگی واسه خودت؟!» میگم:«ببین الان یه نفر اگه پول یه اسپرسو رو داشته باشه با یه قیافهی نرمال، میتونه راحت رو این صندلیه بشینه ! حتی کتشم میتونه روی صندلی بذاره! یعنی فاصلهی کت یه آدم مرفه به این صندلی نزدیک تر از این بنده خداست! صندلیه همین جاست ! این طفلیم نیاز داره روش بشینه اما نمیتونه! چون فاصلهش با صندلی فاصلهی یه جامعهی بی طبقهس با این خراب شدهی چند طبقه!» با خودم فکر میکنم؛ حالا کسی که رو این صندلی میشینه خوشحاله؟! نمیدونم! ولی میدونم اون حالا یه صندلی بهتر میخواد! صندلی یه رستوران پنج ستاره! بعد صندلی فرست کلاس! بعد صندلی پارلمانی! بعد... بعد... بعد....
مشکل این خراب شدهام همینه! همیشه یه صندلی خفن تر هست که همه میخوانش!این وسطم یه عده تو جوب میشینن!
📝 #سهیل_سرگلزایی
@szcafe
https://drsargolzaei.com/images/mbooks/IMG_20181214_203800_831.jpg
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #نقاب_نامهها
نویسنده: #آرش_رمضانی
ناشر: روزنه -۱۴۰۰
نقاب نامهها دومین اثر نویسندهی سی و دو سالهی مشهدی، آرش رمضانی است که به تازگی توسط نشر روزنه به چاپ رسیده است. اثر اول آرش رمضانی که «نغمههایی از پشت دیوار» نام دارد نیز توسط نشر روزنه منتشر شده و مجموعه داستان-خاطرههاییست از روزهایی که آرش رمضانی به عنوان روانشناس در زندان مشغول به کار بوده است. او در کتاب نخستش ما را با روایتهایی مستند، صادق، صمیمی و منتقدانه مواجه میکند که از پشت میلههای زندان پا گرفتهاند و میشود آن را یک رئالیسم اجتماعی نامید.
اثر دوم او امّا فضایی کاملاً متفاوت دارد. «نقاب نامهها» فضای مدرن و چهارچوبگریزی را به تصویر میکشد, مابین خیال و حقیقت؛ خودآگاه و ناخودآگاه و گزارش و هذیان.
این اثر روایتیست جذاب، روانکاوانه، پر پیج و خم و معماگونه که دست مخاطب را میگیرد، او را با خودش وارد جهانی مملو از سؤال و تعلیق میکند و پس از مبارزهای لذتبخش، مخاطب را به سلامت از هزارتوی کلمات بیرون میآورد، اما پیش از آنکه عرق خواننده خشک شود دوباره او را داخل رینگ میکشد.
داستان از نگاه اولشخص بیان میشود و نویسنده برای روایت داستان، خودش را در جایگاه شخصیت اول داستان نشانده تا هم داستان زبانی صمیمیتر داشته باشد و هم راهی میان جهان شخصی خودش و جهان داستان باز کند؛ جهانهایی که در هر دو آنها قهرمانان سرخورده و ناامید به زخمهایشان خیره ماندهاند و با خودشان فکر میکنند که: «هیچکاری نکردن در شرایط جهنمی بهترین کار است! چراغ امید مرده است و همهی منافذ اصلاح را بتن ریختهاند!»
داستان از یک تابستان سوزان آغاز میشود که آرش رمضانی تماس غیر منتظرهای را از روانپزشک یک بیمارستان روانپزشکی دریافت میکند. روانپزشک پس از معرفی خودش درخواست قرار ملاقاتی فوری با نویسندهی داستان ما دارد، قرار ملاقاتی که جهان نویسنده را ناگهان با مجموعهای از تکانها و پرسشهای شدید روبهرو میکند.
روانپزشک بیمارستان روانی در ملاقات با نویسنده، مجموعهی نامههایی را به آرش رمضانی میدهد که توسط یکی از بیمارانش نوشته شدهاند. بیماری که پس از نوشتن نامهها روزهی سکوت گرفته و لب از لب باز نمیکند؛ نامههایی که رویشان نوشته شده است: «به آرش رمضانی.»...
#سهیل_سرگلزایی
(منتشر شده در روزنامۀ سازندگی- شماره ۱۰۴۷- ۱۹ مهر ۱۴۰۰- به مناسبت رونمایی از کتاب)
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
#drsargolzaei
نام کتاب: #نقاب_نامهها
نویسنده: #آرش_رمضانی
ناشر: روزنه -۱۴۰۰
نقاب نامهها دومین اثر نویسندهی سی و دو سالهی مشهدی، آرش رمضانی است که به تازگی توسط نشر روزنه به چاپ رسیده است. اثر اول آرش رمضانی که «نغمههایی از پشت دیوار» نام دارد نیز توسط نشر روزنه منتشر شده و مجموعه داستان-خاطرههاییست از روزهایی که آرش رمضانی به عنوان روانشناس در زندان مشغول به کار بوده است. او در کتاب نخستش ما را با روایتهایی مستند، صادق، صمیمی و منتقدانه مواجه میکند که از پشت میلههای زندان پا گرفتهاند و میشود آن را یک رئالیسم اجتماعی نامید.
اثر دوم او امّا فضایی کاملاً متفاوت دارد. «نقاب نامهها» فضای مدرن و چهارچوبگریزی را به تصویر میکشد, مابین خیال و حقیقت؛ خودآگاه و ناخودآگاه و گزارش و هذیان.
این اثر روایتیست جذاب، روانکاوانه، پر پیج و خم و معماگونه که دست مخاطب را میگیرد، او را با خودش وارد جهانی مملو از سؤال و تعلیق میکند و پس از مبارزهای لذتبخش، مخاطب را به سلامت از هزارتوی کلمات بیرون میآورد، اما پیش از آنکه عرق خواننده خشک شود دوباره او را داخل رینگ میکشد.
داستان از نگاه اولشخص بیان میشود و نویسنده برای روایت داستان، خودش را در جایگاه شخصیت اول داستان نشانده تا هم داستان زبانی صمیمیتر داشته باشد و هم راهی میان جهان شخصی خودش و جهان داستان باز کند؛ جهانهایی که در هر دو آنها قهرمانان سرخورده و ناامید به زخمهایشان خیره ماندهاند و با خودشان فکر میکنند که: «هیچکاری نکردن در شرایط جهنمی بهترین کار است! چراغ امید مرده است و همهی منافذ اصلاح را بتن ریختهاند!»
داستان از یک تابستان سوزان آغاز میشود که آرش رمضانی تماس غیر منتظرهای را از روانپزشک یک بیمارستان روانپزشکی دریافت میکند. روانپزشک پس از معرفی خودش درخواست قرار ملاقاتی فوری با نویسندهی داستان ما دارد، قرار ملاقاتی که جهان نویسنده را ناگهان با مجموعهای از تکانها و پرسشهای شدید روبهرو میکند.
روانپزشک بیمارستان روانی در ملاقات با نویسنده، مجموعهی نامههایی را به آرش رمضانی میدهد که توسط یکی از بیمارانش نوشته شدهاند. بیماری که پس از نوشتن نامهها روزهی سکوت گرفته و لب از لب باز نمیکند؛ نامههایی که رویشان نوشته شده است: «به آرش رمضانی.»...
#سهیل_سرگلزایی
(منتشر شده در روزنامۀ سازندگی- شماره ۱۰۴۷- ۱۹ مهر ۱۴۰۰- به مناسبت رونمایی از کتاب)
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
#drsargolzaei