Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️در باب روشنفکر دینی: تمایز دو وجه اندیشهورزانه و تاریخی
✍️ دکتر مسعود وفایی
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
به نظر من این مفهوم و افرادی که به آن تعلق دارند را از دو بعد میتوان بررسید: بعد اندیشهورزی و بعد تاریخی.
از لحاظ اندیشه، این مفهوم به همان اندازه غریب و نامأنوس است که مفهومی به نام "علوم انسانی اسلامی". علوم انسانی اسلامی، ورژن درون حکومتی روشنفکری دینی است. اینکه روشنفکران دینی سعی کردند با جعل اصطلاح کمکی "نواندیش دینی"، تناقضآمیز بودن مفهوم روشنفکر دینی را برطرف کنند نشاندهنده آن است که خودشان هم خوب پی بردهاند به اینکه مفهوم روشنفکری دینی تا چه حد مغلطهآمیز است. روشنفکر، روشنفکر است. روشنفکری خودش صفت است. صفت که صفت برنمیدارد. روشنفکر محصولی از محصولات جهان مدرن است که نه تنها نسبت به سنت یا مدرنیسم، بلکه اصولا نسبت به هر نوع تفکری موضع انتقادی دارد. و تبعا نسبت به دین هم همینطور. یعنی چه که بگوییم روشنفکری دینی؟ گذشت دورهای که میشد مانند ابوعلیسینا، مسایلی را حوالت داد به غیر. شاید اگر خودشان را روشنفکران دیندار معرفی میکردند هنوز بهتر بود. روشنفکر دیندار فردی است که حوزه خصوصیاش را تا جایی که میتواند از رفتارش در حوزه عمومی جدا میکند. البته هیچ اعتقادی اعم از سنتی یا مدرن نیست که در رفتار آدمها سرریز نکند، اما تلاش برای تفکیک حوزهای یا تلاش برای چیزی مثل اپوخه، همپای خود مفهوم روشنفکری، در جهان مدرن پرورش یافته است و لذا دست روشنفکر خالی نیست برای تفکیک حوزهای و یا اپوخه. یک روشنفکر دیندار در عرصه عمومی سکولار است، اما در عرصه خصوصی، مناسک دینی و اعتقادش به مجموعه باورهای دینیاش را حفظ میکند و همواره، در یک جهاد همیشگی و صرف نظر از میزان توفیقش، تلاش صادقانهای میکند تا این دو حوزه را از هم سوا کند. اما روشنفکر دینی تماما تناقض است. شبیه علم انسانی اسلامی است. شبیه جامعهشناسی علوی است. و ....
اما در بعد تاریخی قضیه فرق میکند. به همان نسبت که روشنفکری دینی در بعد اندیشه تناقضآمیز است، بلکه به مراتب بیشتر از آن، روشنفکری دینی در بعد تاریخی یک ضرورت بود. در واقع روشنفکری دینی، جریانی بود که با شهامت و جسارت، جریان اعتزالی (که اتفاقا باید در تشیع قدرتمندتر میبود و در قرون اخیر ضعیفتر شد) را به کانون دین برگرداند. روشنفکری دینی به بهترین شکل ممکن، روشهایی برای تقویت عقل در بررسی دین آفرید. روشنفکر دینی، به لحاظ احساسی، تعلق خاطر به دین داشت اما ضرورت عقل را دریافته بود. درست است که به لحاظ احساسی نتوانست دل از ایمانش بکند، اما در ترجیح عقل هرگز تعلل نکرد. آدمی، فقط عقل نیست. حتی کانت هم زیباییشناسی را رسمیت میدهد. نمیتوانیم به سادگی به افراد دستور دهیم دست از عواطف و احساساتشان بشویند. اگر سختی دل کندن از علایق و اعتقادات را تجربه کرده باشیم بهتر درمییابیم که جریان روشنفکری دینی چه شهامتی و چه جسارتی به خرج داد در برگرداندن چراغ عقل بر روی دین. و البته نباید از شهامت دیگر آنها یعنی گشودگی کامل آنها در برابر علم به طور کلی و علوم انسانی به طور خاص غافل شد.
روشنفکری دینی یک ضرورت تاریخی بود و البته حالا که دارد رخت برمیبندد، باید در کارنامهی حمل این ضرورت تاریخی، نمره هجده به آنها داد. آن دو نمره به خاطر پاسخ اشتباه آنها به سوال "عرصه سیاست" بود که البته حل شد. اما سایر مسایل را با نمره عالی حل کردند و رسالت تاریخیشان را به خوبی انجام دادند. در تاریخ به خوبی از آنها یاد خواهد شد.
#فلسفه
#هایدگریسم
#روشنفکری_دینی
#اندیشهی_وارداتی
#اندیشهی_زیستهشده
@NewHasanMohaddesi
✍️ دکتر مسعود وفایی
۲۹ بهمن ۱۴۰۱
به نظر من این مفهوم و افرادی که به آن تعلق دارند را از دو بعد میتوان بررسید: بعد اندیشهورزی و بعد تاریخی.
از لحاظ اندیشه، این مفهوم به همان اندازه غریب و نامأنوس است که مفهومی به نام "علوم انسانی اسلامی". علوم انسانی اسلامی، ورژن درون حکومتی روشنفکری دینی است. اینکه روشنفکران دینی سعی کردند با جعل اصطلاح کمکی "نواندیش دینی"، تناقضآمیز بودن مفهوم روشنفکر دینی را برطرف کنند نشاندهنده آن است که خودشان هم خوب پی بردهاند به اینکه مفهوم روشنفکری دینی تا چه حد مغلطهآمیز است. روشنفکر، روشنفکر است. روشنفکری خودش صفت است. صفت که صفت برنمیدارد. روشنفکر محصولی از محصولات جهان مدرن است که نه تنها نسبت به سنت یا مدرنیسم، بلکه اصولا نسبت به هر نوع تفکری موضع انتقادی دارد. و تبعا نسبت به دین هم همینطور. یعنی چه که بگوییم روشنفکری دینی؟ گذشت دورهای که میشد مانند ابوعلیسینا، مسایلی را حوالت داد به غیر. شاید اگر خودشان را روشنفکران دیندار معرفی میکردند هنوز بهتر بود. روشنفکر دیندار فردی است که حوزه خصوصیاش را تا جایی که میتواند از رفتارش در حوزه عمومی جدا میکند. البته هیچ اعتقادی اعم از سنتی یا مدرن نیست که در رفتار آدمها سرریز نکند، اما تلاش برای تفکیک حوزهای یا تلاش برای چیزی مثل اپوخه، همپای خود مفهوم روشنفکری، در جهان مدرن پرورش یافته است و لذا دست روشنفکر خالی نیست برای تفکیک حوزهای و یا اپوخه. یک روشنفکر دیندار در عرصه عمومی سکولار است، اما در عرصه خصوصی، مناسک دینی و اعتقادش به مجموعه باورهای دینیاش را حفظ میکند و همواره، در یک جهاد همیشگی و صرف نظر از میزان توفیقش، تلاش صادقانهای میکند تا این دو حوزه را از هم سوا کند. اما روشنفکر دینی تماما تناقض است. شبیه علم انسانی اسلامی است. شبیه جامعهشناسی علوی است. و ....
اما در بعد تاریخی قضیه فرق میکند. به همان نسبت که روشنفکری دینی در بعد اندیشه تناقضآمیز است، بلکه به مراتب بیشتر از آن، روشنفکری دینی در بعد تاریخی یک ضرورت بود. در واقع روشنفکری دینی، جریانی بود که با شهامت و جسارت، جریان اعتزالی (که اتفاقا باید در تشیع قدرتمندتر میبود و در قرون اخیر ضعیفتر شد) را به کانون دین برگرداند. روشنفکری دینی به بهترین شکل ممکن، روشهایی برای تقویت عقل در بررسی دین آفرید. روشنفکر دینی، به لحاظ احساسی، تعلق خاطر به دین داشت اما ضرورت عقل را دریافته بود. درست است که به لحاظ احساسی نتوانست دل از ایمانش بکند، اما در ترجیح عقل هرگز تعلل نکرد. آدمی، فقط عقل نیست. حتی کانت هم زیباییشناسی را رسمیت میدهد. نمیتوانیم به سادگی به افراد دستور دهیم دست از عواطف و احساساتشان بشویند. اگر سختی دل کندن از علایق و اعتقادات را تجربه کرده باشیم بهتر درمییابیم که جریان روشنفکری دینی چه شهامتی و چه جسارتی به خرج داد در برگرداندن چراغ عقل بر روی دین. و البته نباید از شهامت دیگر آنها یعنی گشودگی کامل آنها در برابر علم به طور کلی و علوم انسانی به طور خاص غافل شد.
روشنفکری دینی یک ضرورت تاریخی بود و البته حالا که دارد رخت برمیبندد، باید در کارنامهی حمل این ضرورت تاریخی، نمره هجده به آنها داد. آن دو نمره به خاطر پاسخ اشتباه آنها به سوال "عرصه سیاست" بود که البته حل شد. اما سایر مسایل را با نمره عالی حل کردند و رسالت تاریخیشان را به خوبی انجام دادند. در تاریخ به خوبی از آنها یاد خواهد شد.
#فلسفه
#هایدگریسم
#روشنفکری_دینی
#اندیشهی_وارداتی
#اندیشهی_زیستهشده
@NewHasanMohaddesi