Forwarded from نیازستان
#گزارش_یک_شکست
#ما_همه_آلوده_ی..
نه همه ی مردم جهان را دیده ام و نه در همه ی کشورهای جهان تجربه_ی_زیسته دارم که مثلا بگویم:عجیب ترین ملت جهانیم یا بگویم بهترین مردمان زمینیم که دقیقا معناش این است؛ بدترین مردمانیم.کسانی هم که این جمله را میگویند ( بدترینیم) هیچ فرقی با جمله ی قبل ندارد
باری ما نه #ترین زمانیم و نه #ترین زمینیم هرچه هست #همینیم اما #همین چیست؟
آیا برای شناخت #همین_بودنمان کاری کرده ایم؟
شک نیست که عجیبیم ما و این را با نگاهی به آیینه ی بودنمان میتوان دید
در آغاز سده ای که حالا دارد تمام میشود دو صدا در جامعه ی ما طنین داشت صدای اول #بزرگداشت_خود بود و صدای ضعیف تر #خوارپنداشت خویش..
حدود نیم قرن گذشت تا در میانه های سده ی حالا گذشته، آن خود #مرکز_بینی بی مطالعه و پا در هوا منجر شد به انقلابی که به تغییر جهان میرفت.ما نه تنها خود را نجات یافته میدیدیم بلکه منجی مستضعفان جهان بودیم و..به دهه ای، باد آن هپروت_زیستی خوابید و کم کم آن صدای #خوار_پنداری اوایل قرن که از گلوی امثال صادق هدایت بر می آمد صدای بلند ملت ایران شد.حالا چند دهه است #خود_اتهام شده ایم ناجور و همه مشغول فحش دادن به خویشیم و عذر خواهی ازدیگران واظهار غلط خوردنهای پیاپی و همه ی اینها بدون تعمق، بدون مطالعه و تحقیق و تفسیر و تحلیل و همه در خواب، #بادی میوزد و ما را به سویی که میخواهد میبرد
گویی چنانکه پیشتر گفته ام #غر_زدن چیزی شده #مخدری شده برای التیام زخمهای اگر نه وجودی مان، که تاریخی مان
مثل همان زخمهای بر گوشتمان که خون ریز شد و به گذر زمان به هم آمد و به چرک نشست و خوابمان را در دیده شکست و با هزار خدایا خدایای تب آلود به سنگ نشست. بعد هم شروع کرد به خارش و ما شروع کردیم به خاراندن و این خاراندن آنقدر نشئه آور بود و کیفورمان کرد که عقل را از ساحت نهیب زدن به خویش تاراندیم و هی زخم هزارساله را عمیق تر خاراندیم و بعد که احساس ضعف کردیم چشم گشودیم و زخم کهن را تازه تر و عمیق تر دیدیم زخمی غرق خون و این بازی مکرر شد تکرارهای #از_ازسر
بگذارید مثالی بزنم درباره ی #غرزدنهای سیاه و نمونه ای ازعدم دقت دراین #چرخه_ی_تباه؛
قریب به اتفاق ما ایرانیان در صد سال گذشته( همانند همه ی تاریخمان)در توهمی تخدیرزا شوریده ایم بر #مستبدان و هی غرزده ایم بر استبداد_دوستی مان و تهش باز مستبد تولید کرده ایم و..هیچ ننشسته ایم ببینیم چیست مختصات این #ابر_دستگاه کوه پیکری که هرچه و هرچندبار هزاران هزار نفری هم حامله اش می کنیم #موش_کور_استبداد میزاید؟
موش که عاشق آفتاب و هوای پاک نیست که اهل سیاهی و پنهانکاری است که زیرزمینی است همه چیزش. اهل #وضوح نیست، نمود حرص و #الفغدن و تکاثر است،که تا انبار ما حفره زده است و وز فنش انبار ما ویران شده است
#شاه_الاهی ها در تازش به دین میگویند این چه مذهبی است که از پدر به فرزند آنهم به پسر میرسد و #شیخ_الاهی ها ایشان را مسخره میکنند این چه سلطنتی است که ژنتیک است و شاهزاده شاه میشود؟
او در من و من در او فتاده و.. انگشت تعجب تحصیل کردگان و هنرمندان به دندان که چرا اینها بر سر به تخت نشاندن عنب و انگور و استافیل و ئوزوم چنین خون ریزند؟
وجالب تر البته همین تحصیل کردگان وهنرمندانند که به هر سببی یا مسببی در جایی شده اند مرجع و پیشوا و امام و بعد بجای یقه دران #شایسته_سالاریشان،بچه شان را ازکودکی میبرند سرصحنه تا #خاک_صحنه بخورد و بزرگ که شد محصول این خاک خوری ها در کارخانه ی کیمیاگری آقازاده بصورت طلا دفع شود و برای خود و ملت خود طلا برینند
نگاهی کنیدبه تصاحب کرسی تحقیق و تدریس در دانشگاهها یا مدیریت شرکتها و باشگاهها، یا صحنه ی تئاتر و سینما و نمایشگاهها و.. بدبختی بزرگتر اینکه مجلس عصاره ی ملت این تباهی را قانونمند میکند که مثلا در شرکت نفت و گاز که پدران ایشان نفت و گازش را درکارخانه ی کیمیاگری خود ریسته اند یا در وزارت مالیه یا وزارت علوم و.. پدر که دارد کنار میرود میتواند فرزندش را جاش بذارد و.. همان نظام کاستی ازلی ایران که پسر #پدر_پیشه بایست بود دارد در شکلی تهوع آور پا به قرن ۱۵ ه.ش میگذارد بدون آنکه بفهمیم و بپذیریم حتا اگر آن نظام دویست سال یا دوهزارسال پیش طبیعی بوده و کار میکرده امروز بازتولیدش خراشاندن همان زخمهای هزاران ساله است.
حساب کنید چرا در چنین جامعه ای همه در نهان راضی و شنگولیم و همگان هم بیست و چار ساعت مشغول حواله دادن فلان و بهمان به #ظل_الله زمان..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#ما_همه_آلوده_ی..
نه همه ی مردم جهان را دیده ام و نه در همه ی کشورهای جهان تجربه_ی_زیسته دارم که مثلا بگویم:عجیب ترین ملت جهانیم یا بگویم بهترین مردمان زمینیم که دقیقا معناش این است؛ بدترین مردمانیم.کسانی هم که این جمله را میگویند ( بدترینیم) هیچ فرقی با جمله ی قبل ندارد
باری ما نه #ترین زمانیم و نه #ترین زمینیم هرچه هست #همینیم اما #همین چیست؟
آیا برای شناخت #همین_بودنمان کاری کرده ایم؟
شک نیست که عجیبیم ما و این را با نگاهی به آیینه ی بودنمان میتوان دید
در آغاز سده ای که حالا دارد تمام میشود دو صدا در جامعه ی ما طنین داشت صدای اول #بزرگداشت_خود بود و صدای ضعیف تر #خوارپنداشت خویش..
حدود نیم قرن گذشت تا در میانه های سده ی حالا گذشته، آن خود #مرکز_بینی بی مطالعه و پا در هوا منجر شد به انقلابی که به تغییر جهان میرفت.ما نه تنها خود را نجات یافته میدیدیم بلکه منجی مستضعفان جهان بودیم و..به دهه ای، باد آن هپروت_زیستی خوابید و کم کم آن صدای #خوار_پنداری اوایل قرن که از گلوی امثال صادق هدایت بر می آمد صدای بلند ملت ایران شد.حالا چند دهه است #خود_اتهام شده ایم ناجور و همه مشغول فحش دادن به خویشیم و عذر خواهی ازدیگران واظهار غلط خوردنهای پیاپی و همه ی اینها بدون تعمق، بدون مطالعه و تحقیق و تفسیر و تحلیل و همه در خواب، #بادی میوزد و ما را به سویی که میخواهد میبرد
گویی چنانکه پیشتر گفته ام #غر_زدن چیزی شده #مخدری شده برای التیام زخمهای اگر نه وجودی مان، که تاریخی مان
مثل همان زخمهای بر گوشتمان که خون ریز شد و به گذر زمان به هم آمد و به چرک نشست و خوابمان را در دیده شکست و با هزار خدایا خدایای تب آلود به سنگ نشست. بعد هم شروع کرد به خارش و ما شروع کردیم به خاراندن و این خاراندن آنقدر نشئه آور بود و کیفورمان کرد که عقل را از ساحت نهیب زدن به خویش تاراندیم و هی زخم هزارساله را عمیق تر خاراندیم و بعد که احساس ضعف کردیم چشم گشودیم و زخم کهن را تازه تر و عمیق تر دیدیم زخمی غرق خون و این بازی مکرر شد تکرارهای #از_ازسر
بگذارید مثالی بزنم درباره ی #غرزدنهای سیاه و نمونه ای ازعدم دقت دراین #چرخه_ی_تباه؛
قریب به اتفاق ما ایرانیان در صد سال گذشته( همانند همه ی تاریخمان)در توهمی تخدیرزا شوریده ایم بر #مستبدان و هی غرزده ایم بر استبداد_دوستی مان و تهش باز مستبد تولید کرده ایم و..هیچ ننشسته ایم ببینیم چیست مختصات این #ابر_دستگاه کوه پیکری که هرچه و هرچندبار هزاران هزار نفری هم حامله اش می کنیم #موش_کور_استبداد میزاید؟
موش که عاشق آفتاب و هوای پاک نیست که اهل سیاهی و پنهانکاری است که زیرزمینی است همه چیزش. اهل #وضوح نیست، نمود حرص و #الفغدن و تکاثر است،که تا انبار ما حفره زده است و وز فنش انبار ما ویران شده است
#شاه_الاهی ها در تازش به دین میگویند این چه مذهبی است که از پدر به فرزند آنهم به پسر میرسد و #شیخ_الاهی ها ایشان را مسخره میکنند این چه سلطنتی است که ژنتیک است و شاهزاده شاه میشود؟
او در من و من در او فتاده و.. انگشت تعجب تحصیل کردگان و هنرمندان به دندان که چرا اینها بر سر به تخت نشاندن عنب و انگور و استافیل و ئوزوم چنین خون ریزند؟
وجالب تر البته همین تحصیل کردگان وهنرمندانند که به هر سببی یا مسببی در جایی شده اند مرجع و پیشوا و امام و بعد بجای یقه دران #شایسته_سالاریشان،بچه شان را ازکودکی میبرند سرصحنه تا #خاک_صحنه بخورد و بزرگ که شد محصول این خاک خوری ها در کارخانه ی کیمیاگری آقازاده بصورت طلا دفع شود و برای خود و ملت خود طلا برینند
نگاهی کنیدبه تصاحب کرسی تحقیق و تدریس در دانشگاهها یا مدیریت شرکتها و باشگاهها، یا صحنه ی تئاتر و سینما و نمایشگاهها و.. بدبختی بزرگتر اینکه مجلس عصاره ی ملت این تباهی را قانونمند میکند که مثلا در شرکت نفت و گاز که پدران ایشان نفت و گازش را درکارخانه ی کیمیاگری خود ریسته اند یا در وزارت مالیه یا وزارت علوم و.. پدر که دارد کنار میرود میتواند فرزندش را جاش بذارد و.. همان نظام کاستی ازلی ایران که پسر #پدر_پیشه بایست بود دارد در شکلی تهوع آور پا به قرن ۱۵ ه.ش میگذارد بدون آنکه بفهمیم و بپذیریم حتا اگر آن نظام دویست سال یا دوهزارسال پیش طبیعی بوده و کار میکرده امروز بازتولیدش خراشاندن همان زخمهای هزاران ساله است.
حساب کنید چرا در چنین جامعه ای همه در نهان راضی و شنگولیم و همگان هم بیست و چار ساعت مشغول حواله دادن فلان و بهمان به #ظل_الله زمان..
#دکتر_محسن_یارمحمدی
جستجوگر_تاریخ_و_فرهنگ_ایران
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹