#Synchronicity
از تعجب خشکم زد، خواننده ی ارمنی به زبان فارسی آواز می خواند! با همسفرم به دنبال "مسجد کبود ایروان" می گشتیم. از چهار راه خیابان "نالبندیان" که گذشتیم سمت راست، داخل پارک، کافه ای بود با چراغ های فلورسنت آبی و صدای موسیقی می آمد. خسته شده بودیم. گفتیم همین جا می نشینیم، یک نوشیدنی می خوریم و خستگی در می کنیم تا هنگام اذان مغرب به مسجد کبود برویم. وارد کافه که شدیم دیدیم موسیقی زنده است. مرد مو بوری گیتار می زد، مردی مو مشکی پیانو می نواخت و خانم جوانی می خواند. تا نشستیم آهنگ قبلی تمام شد و آهنگ جدیدی را شروع کردند، بلافاصله بعد از نشستن ما، یک آهنگ ایرانی بود: "خوابم یا بیدارم؟ تو با منی با من" جا خوردیم! یعنی به سرعت فهمیدند ما ایرانی هستیم و یک آهنگ ایرانی را شروع کردند؟! آهنگ زیبایی بود، قبلاً بارها شنیده بودم. زیر لب با خواننده همخوانی می کردم. آهنگ که تمام شد، کنجکاوی بی طاقتم کرد. با اینکه در این گونه موارد آدم کم رویی هستم، بلند شدم و جلوی سن رفتم، یک کلمه فارسی نمی دانستند! اصلاً هم نفهمیده بودند که ما ایرانی هستیم! طبق فهرست دفتر نت هاشان می خواندند و ورق به ورق پیش می رفتند و "تصادفاً" همزمان با ورود ما دفترچه ی نُت ها به تنها آواز ایرانی موجود در دفتر رسیده بود و آنها شروع به نواختن و خواندن کرده بودند. این خُنیاگران ناشناس مجرایی شده بودند تا Synchronicity رازآلود هستی ما را آنجا بنشاند! به "رضا" گفتم: "امشب قرار است همین جا بمانیم، راحت بنشین!" و نشستیم، برنامه ی آن شب مان را تغییر دادیم. به جای "مسجد آبی" در "کافه ی آبی" نشستیم...
برای خواندن داستان ها و اشعار #دکترسرگلزایی می توانید به بخش های #داستان و #شعر سایت drsargolzaei.com بروید.
@drsargolzaei
از تعجب خشکم زد، خواننده ی ارمنی به زبان فارسی آواز می خواند! با همسفرم به دنبال "مسجد کبود ایروان" می گشتیم. از چهار راه خیابان "نالبندیان" که گذشتیم سمت راست، داخل پارک، کافه ای بود با چراغ های فلورسنت آبی و صدای موسیقی می آمد. خسته شده بودیم. گفتیم همین جا می نشینیم، یک نوشیدنی می خوریم و خستگی در می کنیم تا هنگام اذان مغرب به مسجد کبود برویم. وارد کافه که شدیم دیدیم موسیقی زنده است. مرد مو بوری گیتار می زد، مردی مو مشکی پیانو می نواخت و خانم جوانی می خواند. تا نشستیم آهنگ قبلی تمام شد و آهنگ جدیدی را شروع کردند، بلافاصله بعد از نشستن ما، یک آهنگ ایرانی بود: "خوابم یا بیدارم؟ تو با منی با من" جا خوردیم! یعنی به سرعت فهمیدند ما ایرانی هستیم و یک آهنگ ایرانی را شروع کردند؟! آهنگ زیبایی بود، قبلاً بارها شنیده بودم. زیر لب با خواننده همخوانی می کردم. آهنگ که تمام شد، کنجکاوی بی طاقتم کرد. با اینکه در این گونه موارد آدم کم رویی هستم، بلند شدم و جلوی سن رفتم، یک کلمه فارسی نمی دانستند! اصلاً هم نفهمیده بودند که ما ایرانی هستیم! طبق فهرست دفتر نت هاشان می خواندند و ورق به ورق پیش می رفتند و "تصادفاً" همزمان با ورود ما دفترچه ی نُت ها به تنها آواز ایرانی موجود در دفتر رسیده بود و آنها شروع به نواختن و خواندن کرده بودند. این خُنیاگران ناشناس مجرایی شده بودند تا Synchronicity رازآلود هستی ما را آنجا بنشاند! به "رضا" گفتم: "امشب قرار است همین جا بمانیم، راحت بنشین!" و نشستیم، برنامه ی آن شب مان را تغییر دادیم. به جای "مسجد آبی" در "کافه ی آبی" نشستیم...
برای خواندن داستان ها و اشعار #دکترسرگلزایی می توانید به بخش های #داستان و #شعر سایت drsargolzaei.com بروید.
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
سلام آقای دکتر. از اینکه دانش و یافته های ذهن منظم تون رو با ما شریک میشید واقعا ممنونم. در داستان سفر به ایروان، به
#synchronicity
رازآلود هستی اشاره میکنید. در نوشته های دکتر یونگ و استاد ملکیان هم به چنین مساله ای اشاره شده. آیا چنین چیزی واقعا وجود داره و وجودش قابل اثباته؟ اگر هست منشا اون چیه؟ و یا صرفاً یه تصادف بی هدفه که ذهن ما به غلط دنبال قاعده مند سازی اونه؟ از وقتی که برای ما می گذارید سپاسگزارم.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و ارادت
باور به همزمانی های معنادار غیر علّی را #یونگ از اسطوره شناسی چینی وارد نظریات خود کرد. این چنین نظریاتی به دلیل این که «آزمون پذیر» نیستند «ابطال پذیر» هم نیستند و بنابراین «کارل پوپر» روانکاوی را بخاطر فراوانی نظرات ابطال ناپذیرش «شبه علم» دانسته است.
من هم از منظر یک متفکّر نقّاد با شما موافقم که ذهن ما که نیازمند کشف ثبات و امنیّت در جهان است قاعده هایی را به پدیده های آشوبناک و تصادفی جهان تحمیل می کند و «همزمانی» یکی از آن بازی های ذهن است ولی از منظر یک قصّه پرداز از این بازی ذهنی لذّت می برم.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
سلام آقای دکتر. از اینکه دانش و یافته های ذهن منظم تون رو با ما شریک میشید واقعا ممنونم. در داستان سفر به ایروان، به
#synchronicity
رازآلود هستی اشاره میکنید. در نوشته های دکتر یونگ و استاد ملکیان هم به چنین مساله ای اشاره شده. آیا چنین چیزی واقعا وجود داره و وجودش قابل اثباته؟ اگر هست منشا اون چیه؟ و یا صرفاً یه تصادف بی هدفه که ذهن ما به غلط دنبال قاعده مند سازی اونه؟ از وقتی که برای ما می گذارید سپاسگزارم.
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
سلام و ارادت
باور به همزمانی های معنادار غیر علّی را #یونگ از اسطوره شناسی چینی وارد نظریات خود کرد. این چنین نظریاتی به دلیل این که «آزمون پذیر» نیستند «ابطال پذیر» هم نیستند و بنابراین «کارل پوپر» روانکاوی را بخاطر فراوانی نظرات ابطال ناپذیرش «شبه علم» دانسته است.
من هم از منظر یک متفکّر نقّاد با شما موافقم که ذهن ما که نیازمند کشف ثبات و امنیّت در جهان است قاعده هایی را به پدیده های آشوبناک و تصادفی جهان تحمیل می کند و «همزمانی» یکی از آن بازی های ذهن است ولی از منظر یک قصّه پرداز از این بازی ذهنی لذّت می برم.
پیروز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei