دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.76K photos
97 videos
153 files
3.24K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #نغمه_هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )

نویسنده : #آرش_رمضانی

با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر : روزنه


جایی خوانده بودم ، مرده شورها زندگی را بهتر می فهمند . وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی دانم هایش دور بزند و به جای خلق زیستن های ویترینی ، تلخی آن  را کشف کند و غرقش شود .

کتاب " نغمه های آن سوی دیوار " از فراموش شدگانی می گوید که تقدیرشان از همان کودکی  با رنج و ریاضت رقم می خورد  و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب  پلی  معلق  که سلول را به آن سوی میله ها وصل می کند ، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .

در پاراگراف های کوتاه اما عمیق  " آرش رمضانی " خبری از  ژست و نقاب هایی که می خواهند قهرمان های سر بر آورده از دل محرومیت ها را به رخ عوام بکشند نیست ،خبری از آن هایی نیست که در کارتن های کنار خیابان به دنیا می آیند ، نبوغ شان کشف می شود ،  بر گردن شان مدال قهرمانی می اندازند ،  مردم برای شان کف می زنند و مبهوت از این همه معجزه گری هستی امیدوار تر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می نشینند .

رمضانی همان چیزی را روایت می کند  که باید باشد و همانی را به تصویر می کشد که هست ، وجود دارد ، اما نمی بینیم ، نمی خواهیم که ببینیم .

چه کسی حال و حوصله دارد به عبور خسته کارگر خمیده ، اتو نکشیده و عطر نزده از خیابان دقیق شود ، مردی که در سرزمین ثروت ،  ارزشمندترین سرمایه اش ، دفترچه صد برگ دوخته شده از ده ها نامه خوانده نشده برای دختر هرگز متولد نشده است . مرد همه نامه ها را یک به یک برای "آرش  "در زندان خوانده است .

 چه کسی حاضر است دل به حرف های یک فیلسوف زندانی دهد ؟، کسی که نویسنده این کتاب او را کاشف می نامد :

"کاشف هبوط آدم از دل محرومیت  "

چه کسی باور می کند آن سوی میله ها میان موسیقی زد و خوردهای اوباش و دشنام و هیاهوهای دلخراشی  که به گوش می رسد ، محکومینی وجود دارند که سازشان را با ریتم هستی کوک می کنند ، شاعر می شوند ، خیال می بافند ، رویا می سازند و رنج برای شان شیرین می شود .
نویسنده کتاب " نغمه هایی از پشت دیوار " در سیاه ترین نقطه شب ردی از نور و روشنی را پیدا می کند و نشان مان می دهد .
او به ما هشدار می دهد : اگر بپذیریم بخش قابل توجهی از بدنه اجتماعی که ما نیز در آن زندگی می کنیم ، بر دوش مجرم ها و خانواده های شان قرار دارد   ، باید هوش و حواسمان به شیوه نگرش و تفکر  آن ها به جهان هم باشد که در غیر این صورت قربانی آوار سهمناکی خواهیم شد .
آرش رمضانی در"  نغمه های پشت دیوار "  اثبات می کند که طبقه فرودست و زخم خورده ، را هم می توان به این سوی حصارها دعوت کرد .
فقط کافی است برای آن ها هم در میان دلمشغولی های مان جایی باز کنیم  . او از مجرمانی می گوید که  راز گل سرخ را نوشیده اند  ، صد سال تنهایی مارکز را زندگی کرده اند ، زمان از دست رفته پروست را می شناسند ، با رباعیات خیام تا مرز تحقق خویشتن  و لمس تجربه اوج رسیده اند و به تراژدی زندگی  زهرخندی به تلخی بوف کور هدایت زده اند  اما اول و آخر زندگی شان تریاک و شیشه و کریستال است  .
روان شناس زندان با زیرکی و نازکی طبع در روایت های مردان زندانی ،  تیپ های شخصیتی مرسوم در جامعه ما را هم به تصویر می کشد که می توان با نقطه نظرات تحلیل آرکه تایپی نیز به آن نگاه کرد و نمونه آرکه تایپ هایی مانند  کینه توزی و خشم پوزیدونی نادعلیزاده ، عاشقانه های دیونیزوسی لاهوتی ، خستگی ناپذیری آرسی وحید و استاد کاری هفائیستوسی حیدرزاده را در آنها دید.  آن هایی هم که پشت حصار محبوسند ، نمونه ای کوچک از جامعه ما را به تصویر می کشند که اگر غم نان نبود و مهر و عدل جهان بیش از این حرف ها وجود داشت  ، شاید باد نقاب های  آن سوی حصاری ها  را با خودش نمی برد و سرنوشت دیگری انتظارشان را می کشید .
" نغمه های پشت دیوار " ما را از سبکباری و ساحل امن روزمرگی های مان جدا میکند و به   تلاطم ها و نا امنی ها کشتی شکستگان می کشاند ، رنج نامه هایی که از آن سوی میله های می آیند  و به ما می گویند اگر قرار است امروز  خوشی فقط سهم ما باشد شاید فردا  ، زمانه ای نه چندان دور  سهم خوشی های کودکانی که با اشک و فقر و رنج می آیند و تمام دنیای شان دیوار زندان می شود   را از کاسه های مان بر دارد و ما را ، هم سفره رنج آن ها کند  .
پس از ورق زدن " نغمه هایی از پشت دیوار " به این ساحل امن که روی آن ایستاده ایم  ، شک می کنم  : شبیه به همانی که "رضا براهنی "  می گوید :
 جهان مرده ی بی بال و بی پرنده ی من
به جاودانگی آفتاب شکاک است
من از کرانه ی سایه
به سوی خانه نرفتم
من از میانه ی ظلمت
درون تیره ترین عمق ها فرو رفتم
و نور را نشنیدم

#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی
http://drsargolzaei.com/images/mbooks/lk.jpg
آیین رونمایی کتاب: "نغمه هایی از پشت دیوار"

نوشته #آرش_رمضانی
سخنرانان: #دکترمحمدرضاسرگلزایی، #دکترعمادالدین_باقی

شنبه ۲۷ مرداد ساعت ۱۹
تقاطع خیابان بزرگمهر و قدس
شهر کتاب دانشگاه

@drsargolzaei
آیین رونمایی کتاب: "نغمه هایی از پشت دیوار"

نوشته #آرش_رمضانی
سخنرانان: #دکترمحمدرضاسرگلزایی، #دکترعمادالدین_باقی

شنبه ۲۷ مرداد ساعت ۱۹
تقاطع خیابان بزرگمهر و قدس
شهر کتاب دانشگاه

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #دست_چپم_داره_منو_میکشه
(آخرین حرف های محکومان به اعدام)

گردآوری و ترجمه: محمود فرجامی و فرزانه احمدی

ناشر: روزنه


این رو به رویی مهیب، بالاخره صورت خواهد گرفت و موج ناآرام زندگی به صخره ی کهنه کارِ مرگ خواهد خورد. ما برخورد فیلسوفان با مرگ را دیده ایم و خوانده ایم: نوشته های مهم هایدگر، شعرهای خیام، آخرین سخنان سقراط. ما برخوردِ شجاعانه ی قهرمانان با مرگ را هم شنیده ایم و خوانده ایم. اسطوره های رستم دستان ، آرش کمانگیر و بابک خرمدین را خوانده ایم که چطور هیبت مرگ را به چالش کشیده اند.
"دست چپم داره منو می‌کشه"، شرح ‌رو‌به‌رویی با مرگ بدسرشت است. اما نه روبه‌رویی فیلسوفانه سقراط و خیام نه روبه‌رویی قهرمانانه رستم و آرش، بلکه رودرویی انسان‌های عادی، آنها که متهم به قتل اند، آن هم نه قاتلان حرفه ایِ زنجیره ای؛ بلکه قاتلان آماتوری که "به خاطر یک مشت دلار" پایشان به اتاق گاز باز شده است.
این کتاب، آخرین جملات انسان‌های معمولی است آدم هایی که حالا در اتاق گاز، در ایالت تگزاس آمریکا، در چند ثانیه ایِ مرگ قرار گرفته اند. عموما دعا می‌کنند، طلب بخشش می‌کنند به خانواده و حامیان شان ابراز محبت می‌کنند، می‌گویند که پشیمان‌اند می‌گویند که بی‌گناه اند می‌گویند که اعدام رسم غیر انسانی‌ای ست.
اکثر این آدمهای معمولی سالهای زیادی پیش از اعدام را در بند اعدامی‌ها گذرانده اند. همگی می‌گویند در این مدت ذیل الطاف مسیح یا خداوند قرار گرفته‌اند و حالا پاک و سبک از دنیا می روند.
"دست چپم داره منو می کشه" اصلا حال شما را خوب نخواهد کرد، این کتاب من و شما را با آخرین لحظه از زندگی آدم هایی آشنا خواهد کرد که ما چیزی ازشان نمی‌دانیم. نه سلبریتی اند نه دانشمند ، نه سیاستمدار. آدم‌های عادی، مجرمین آماتور!
این کتاب که توسط محمود فرجامی و فرزانه احمدی ترجمه و توسط نشر روزنه منتشر شده، ما را در برابر چند چالش اخلاقی قرار می دهد. وقتی شرح جرم قاتل را می‌خوانیم، وقتی می‌خوانیم که با چه بی رحمی مقتول را کشته است و بعد وقتی مواجهه‌اش با مرگ را می‌خوانیم، پشیمانی‌اش، آه و افسوس و داغ و دریغ‌اش را می‌خوانیم، به کارآیی و لزوم مجازات اعدام مشکوک می‌شویم و از خودمان می‌پرسیم: پس جنبه‌ی اصلاح‌گرانه‌ی این مجازات کجاست؟
نوشته را با جمله حیرت انگیز 'کنث آ بروک' یکی از اعدامیان کتاب تمام می‌کنم و هنوز نمی‌دانم یک انسان چطور می‌تواند در هفت دقیقه‌ی آخر زندگی‌اش اینطور پذیرای مرگ باشد، حرافی نکند و به پیشباز برود:
"حرفی ندارم، آماده ی مرگم"

#آرش_رمضانی
دانش آموخته روانشناسی بالینی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/81418.jpg
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #نغمه‌هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )

نویسنده: #آرش_رمضانی

با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر: روزنه
 

جایی خوانده بودم، مرده‌شورها زندگی را بهتر می‌فهمند. وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی‌دانم‌هایش دور بزند و به جای خلق زیستن‌های ویترینی، تلخی آن  را کشف کند و غرقش شود.

کتاب ”نغمه‌های آن سوی دیوار” از فراموش‌شدگانی می‌گوید که تقدیرشان از همان کودکی با رنج و ریاضت رقم می‌خورد  و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب پلی معلق که سلول را به آن سوی میله‌ها وصل می‌کند، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .

در پاراگراف‌های کوتاه اما عمیق  ”آرش رمضانی” خبری از ژست و نقاب‌هایی که می‌خواهند قهرمان‌های سر بر آورده از دل محرومیت‌ها را به رخ عوام بکشند نیست، خبری از آن‌هایی نیست که در کارتن‌های کنار خیابان به دنیا می‌آیند، نبوغ‌شان کشف می‌شود، بر گردن‌شان مدال قهرمانی می‌اندازند،  مردم برای‌شان کف می‌زنند و مبهوت از این همه معجزه‌گری هستی امیدوارتر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می‌نشینند.

رمضانی همان چیزی را روایت می‌کند  که باید باشد و همانی را به تصویر می‌کشد که هست، وجود دارد، اما نمی‌بینیم، نمی‌خواهیم که ببینیم.

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #دست_چپم_داره_منو_می‌کشه (آخرین حرف های محکومان به اعدام)
گردآوری و ترجمه: #محمود_فرجامی و #فرزانه_احمدی
ناشر: روزنه
 
این روبه‌رویی مهیب، بالاخره صورت خواهد گرفت و موج ناآرام زندگی به صخره‌ی کهنه کارِ مرگ خواهد خورد. ما برخورد فیلسوفان با مرگ را دیده‌ایم و خوانده‌ایم: نوشته‌های مهم هایدگر، شعرهای خیام، آخرین سخنان سقراط. ما برخوردِ شجاعانه ی قهرمانان با مرگ را هم شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. اسطوره‌های رستم دستان، آرش کمانگیر و بابک خرمدین را خوانده‌ایم که چطور هیبت مرگ را به چالش کشیده‌اند.
 “دست چپم داره منو می‌کشه”، شرح ‌رو‌به‌رویی با مرگ بدسرشت است. اما نه روبه‌رویی فیلسوفانه سقراط و خیام نه روبه‌رویی قهرمانانه رستم و آرش، بلکه رودرویی انسان‌های عادی، آن‌ها که متهم به قتل‌اند، آن هم نه قاتلان حرفه‌ایِ زنجیره‌ای؛ بلکه قاتلان آماتوری که “به خاطر یک مشت دلار” پایشان به اتاق گاز باز شده است.
این کتاب، آخرین جملات انسان‌های معمولی است آدم‌هایی که حالا در اتاق گاز، در ایالت تگزاس آمریکا، در چند ثانیه‌ایِ مرگ قرار گرفته‌اند. عموما دعا می‌کنند، طلب بخشش می‌کنند به خانواده و حامیان‌شان ابراز محبت می‌کنند، می‌گویند که پشیمان‌اند می‌گویند که بی‌گناه‌اند می‌گویند که اعدام رسم غیر انسانی‌ای ست.

#آرش_رمضانی‌ (دانش‌آموخته روان‌شناسی بالینی)

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #نغمه‌هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )

نویسنده: #آرش_رمضانی

با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر: روزنه
 

جایی خوانده بودم، مرده‌شورها زندگی را بهتر می‌فهمند. وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی‌دانم‌هایش دور بزند و به جای خلق زیستن‌های ویترینی، تلخی آن  را کشف کند و غرقش شود.

کتاب ”نغمه‌های آن سوی دیوار” از فراموش‌شدگانی می‌گوید که تقدیرشان از همان کودکی با رنج و ریاضت رقم می‌خورد  و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب پلی معلق که سلول را به آن سوی میله‌ها وصل می‌کند، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .

در پاراگراف‌های کوتاه اما عمیق  ”آرش رمضانی” خبری از ژست و نقاب‌هایی که می‌خواهند قهرمان‌های سر بر آورده از دل محرومیت‌ها را به رخ عوام بکشند نیست، خبری از آن‌هایی نیست که در کارتن‌های کنار خیابان به دنیا می‌آیند، نبوغ‌شان کشف می‌شود، بر گردن‌شان مدال قهرمانی می‌اندازند،  مردم برای‌شان کف می‌زنند و مبهوت از این همه معجزه‌گری هستی امیدوارتر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می‌نشینند.

رمضانی همان چیزی را روایت می‌کند  که باید باشد و همانی را به تصویر می‌کشد که هست، وجود دارد، اما نمی‌بینیم، نمی‌خواهیم که ببینیم.

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #نغمه‌هایی_از_پشت_دیوار (داستان هایی از درون زندان )

نویسنده: #آرش_رمضانی

با مقدمه #دکترمحمدرضاسرگلزایی

نشر: روزنه
 

جایی خوانده بودم، مرده‌شورها زندگی را بهتر می‌فهمند. وقتی کتاب آرش رمضانی را خواندم فکر کردم شاید این زندانی باشد که بتواند جهان را با تمام نمی‌دانم‌هایش دور بزند و به جای خلق زیستن‌های ویترینی، تلخی آن  را کشف کند و غرقش شود.

کتاب ”نغمه‌های آن سوی دیوار” از فراموش‌شدگانی می‌گوید که تقدیرشان از همان کودکی با رنج و ریاضت رقم می‌خورد  و تا آخرین روزهای عمرشان بر پیچ و تاب پلی معلق که سلول را به آن سوی میله‌ها وصل می‌کند، سردرگم و حیران در حال رفت و آمدند .

در پاراگراف‌های کوتاه اما عمیق  ”آرش رمضانی” خبری از ژست و نقاب‌هایی که می‌خواهند قهرمان‌های سر بر آورده از دل محرومیت‌ها را به رخ عوام بکشند نیست، خبری از آن‌هایی نیست که در کارتن‌های کنار خیابان به دنیا می‌آیند، نبوغ‌شان کشف می‌شود، بر گردن‌شان مدال قهرمانی می‌اندازند،  مردم برای‌شان کف می‌زنند و مبهوت از این همه معجزه‌گری هستی امیدوارتر از گذشته پای جعبه جادو و امیدهایش می‌نشینند.

رمضانی همان چیزی را روایت می‌کند  که باید باشد و همانی را به تصویر می‌کشد که هست، وجود دارد، اما نمی‌بینیم، نمی‌خواهیم که ببینیم.

#مریم_بهریان
دانشجوی دکترای روان‌شناسی

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #نقاب_نامه‌ها
نویسنده: #آرش_رمضانی
ناشر: روزنه -۱۴۰۰

نقاب نامه‌ها دومین اثر نویسنده‌ی سی و دو ساله‌ی مشهدی، آرش رمضانی است که به تازگی توسط نشر روزنه به چاپ رسیده است. اثر اول آرش رمضانی که «نغمه‌هایی از پشت دیوار» نام دارد نیز توسط نشر روزنه منتشر شده و مجموعه داستان-خاطره‌هایی‌ست از روزهایی که آرش رمضانی به عنوان روانشناس در زندان مشغول به کار بوده است. او در کتاب نخستش ما را با روایت‌هایی مستند، صادق، صمیمی و منتقدانه مواجه می‌کند که از پشت میله‌های زندان پا گرفته‌اند و می‌شود آن را یک رئالیسم اجتماعی نامید.
اثر دوم او امّا فضایی کاملاً متفاوت دارد. «نقاب نامه‌ها» فضای مدرن و چهارچوب‌گریزی را به تصویر می‌کشد, مابین خیال و حقیقت؛ خودآگاه و ناخودآگاه و گزارش و هذیان.
این اثر روایتی‌ست جذاب، روانکاوانه، پر پیج و خم و معماگونه که دست مخاطب را می‌گیرد، او را با خودش وارد جهانی مملو از سؤال و تعلیق می‌کند و پس از مبارزه‌ای لذتبخش، مخاطب را به سلامت از هزارتوی کلمات بیرون می‌آورد، اما پیش از آن‌که عرق خواننده خشک شود دوباره او را داخل رینگ می‌کشد.
داستان از نگاه اول‌شخص بیان می‌شود و نویسنده برای روایت داستان، خودش را در جایگاه شخصیت اول داستان نشانده تا هم داستان زبانی صمیمی‌تر داشته باشد و هم راهی میان جهان شخصی خودش و جهان داستان باز کند؛ جهان‌هایی که در هر دو آن‌ها قهرمانان سرخورده و ناامید به زخم‌هایشان خیره مانده‌اند و با خودشان فکر می‌کنند که: «هیچ‌کاری نکردن در شرایط جهنمی بهترین کار است! چراغ امید مرده است و همه‌ی منافذ اصلاح را بتن ریخته‌اند!»
داستان از یک تابستان سوزان آغاز می‌شود که آرش رمضانی تماس غیر منتظره‌ای را از روانپزشک یک بیمارستان روانپزشکی دریافت می‌کند. روانپزشک پس از معرفی خودش درخواست قرار ملاقاتی فوری با نویسنده‌ی داستان ما دارد، قرار ملاقاتی که جهان نویسنده را ناگهان با مجموعه‌ای از تکان‌ها و پرسش‌های شدید روبه‌رو می‌کند.
روانپزشک بیمارستان روانی در ملاقات با نویسنده، مجموعه‌ی نامه‌هایی را به آرش رمضانی می‌دهد که توسط یکی از بیمارانش نوشته شده‌اند. بیماری که پس از نوشتن نامه‌ها روزه‌ی سکوت گرفته و لب از لب باز نمی‌کند؛ نامه‌هایی که رویشان نوشته شده است: «به آرش رمضانی.»...

#سهیل_سرگلزایی
(منتشر شده در روزنامۀ سازندگی- شماره ۱۰۴۷- ۱۹ مهر ۱۴۰۰- به مناسبت رونمایی از کتاب)

برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک‌ زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه فرمایید:

از اینجا بخوانید

#drsargolzaei

#drsargolzaei