#پرسش_و_پاسخ
*پرسش:
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر بابت مطالب آموزنده ی شما
مسئله ی #جبر_و_اختیار اخیرا ذهن من را بسیار مشغول خود ساخته، می دانیم تنها اعمالی از انسان اختیاری است که با تفکر و سپس تصمیم گیری همراه باشند. ما از بدو تولد تنها اسیر جبریم و طبق غریزه و در واکنش به محیط رفتار می کنیم تا زمانی که قدرت تفکر در ما رشد کند و توانایی تصمیم گیری داشته باشیم. امّا چه مسائلی باعث می شوند ما تصمیمی بگیریم و راهی را نسبت به راه دیگر ترجیح دهیم؟ با بررسی عوامل تعیین کننده نهایتا به نقش تجربیات گذشته و ژنتیک بر تصمیم گیری می رسیم که این دو نیز از اختیار ما خارج اند. ما اغلب چون جبر و اختیار را فقط در واکنش انسان به محیط و اجتماع و یا به نقش کودکی و تربیت در شخصیت وی و توانایی تغییر شرایط بررسی می کنیم، به حالتی بین جبر و اختیار معتقد می شویم، این در حالی است که با این نحوه تفکر نقش محیط و وراثت را بر "خود" فرد که حال تسلیم عوامل محیطی نمی شود و حالتی بین جبر و اختیار را پدید می آورد بی توجهیم.
از طرفی به گفته بسیاری از فلاسفه وجود قدرت اختیار با قانون علیت متناقض است، چرا که عاملی به نام اختیار که تحت تاثیر عوامل دیگر نباشد و عاملی جهت انتخاب راه های مختلف باشد در زنجیره علّی پدیده ها نمی گنجد.
با اعتقاد به این مسائل جبرگرایانه احساسات بدی از جمله قربانی جبر حاکم بودن به انسان دست می دهد و به علاوه چارچوب های قضاوت در وی از بین می روند.
ناتاناییل براندن در کتاب "روانشناسی حرمت نفس" به بررسی این اعتقاد می پردازد و اشکالاتی را در این اعتقاد بیان می کند که اغلب قابل پذیرش نیستند.
به نظر شما آیا اعتقاد به اینچنین جبری منطبق بر واقعیت است؟ و اگر اینطور است تاثیرات این اعتقاد بر انسان را چگونه می دانید؟
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
روان شناسی امتداد فلسفه است. بنابراین نظریه پردازانی همچون زیگموند #فروید (پایه گذار روانکاوی) و کارل گوستاو #یونگ (پایه گذار روان شناسی تحلیلی) که تحت تأثیر فیلسوفان جبرگرا همچون آرتور #شوپنهاور و گئورگ ویلهلم #هگل قرار داشته اند به جبرگرایی نزدیک بوده اند در حالی که روانپزشکانی همچون #ویکتور_فرانکل ، #ویلیام_گلسر و #اروین_یالوم که تحت تأثیر #اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار دارند به اختیارگرایی نزدیک تر هستند. من با فیلسوفان و روان شناسان جبرگرا نزدیکی فکری بیشتری دارم و باورم این است که قاعده بر جبر است، اختیار، استثنای جبر است و در هنگامه های نادری در میان جبرهای بی شمار جا باز می کند؛ با این حال ویلیام جیمز فیلسوف، پزشک و روان شناس پراگماتیک آمریکایی باور دارد که کسانی که اختیارمحور هستند رضایت بیشتری از زندگی دارند.
این مباحث را در مجموعه سمینارهای «بنیان های فلسفی روان شناسی» به تفصیل بحث می کنم. سمینار بعدی با این موضوع از آبان ماه در مؤسسهٔ آفتاب مهر (تهران-یوسف آباد) کلید خواهد خورد.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
*پرسش:
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوار و تشکر بابت مطالب آموزنده ی شما
مسئله ی #جبر_و_اختیار اخیرا ذهن من را بسیار مشغول خود ساخته، می دانیم تنها اعمالی از انسان اختیاری است که با تفکر و سپس تصمیم گیری همراه باشند. ما از بدو تولد تنها اسیر جبریم و طبق غریزه و در واکنش به محیط رفتار می کنیم تا زمانی که قدرت تفکر در ما رشد کند و توانایی تصمیم گیری داشته باشیم. امّا چه مسائلی باعث می شوند ما تصمیمی بگیریم و راهی را نسبت به راه دیگر ترجیح دهیم؟ با بررسی عوامل تعیین کننده نهایتا به نقش تجربیات گذشته و ژنتیک بر تصمیم گیری می رسیم که این دو نیز از اختیار ما خارج اند. ما اغلب چون جبر و اختیار را فقط در واکنش انسان به محیط و اجتماع و یا به نقش کودکی و تربیت در شخصیت وی و توانایی تغییر شرایط بررسی می کنیم، به حالتی بین جبر و اختیار معتقد می شویم، این در حالی است که با این نحوه تفکر نقش محیط و وراثت را بر "خود" فرد که حال تسلیم عوامل محیطی نمی شود و حالتی بین جبر و اختیار را پدید می آورد بی توجهیم.
از طرفی به گفته بسیاری از فلاسفه وجود قدرت اختیار با قانون علیت متناقض است، چرا که عاملی به نام اختیار که تحت تاثیر عوامل دیگر نباشد و عاملی جهت انتخاب راه های مختلف باشد در زنجیره علّی پدیده ها نمی گنجد.
با اعتقاد به این مسائل جبرگرایانه احساسات بدی از جمله قربانی جبر حاکم بودن به انسان دست می دهد و به علاوه چارچوب های قضاوت در وی از بین می روند.
ناتاناییل براندن در کتاب "روانشناسی حرمت نفس" به بررسی این اعتقاد می پردازد و اشکالاتی را در این اعتقاد بیان می کند که اغلب قابل پذیرش نیستند.
به نظر شما آیا اعتقاد به اینچنین جبری منطبق بر واقعیت است؟ و اگر اینطور است تاثیرات این اعتقاد بر انسان را چگونه می دانید؟
با تشکر
*پاسخ #دکترسرگلزایی :
با سلام و احترام
روان شناسی امتداد فلسفه است. بنابراین نظریه پردازانی همچون زیگموند #فروید (پایه گذار روانکاوی) و کارل گوستاو #یونگ (پایه گذار روان شناسی تحلیلی) که تحت تأثیر فیلسوفان جبرگرا همچون آرتور #شوپنهاور و گئورگ ویلهلم #هگل قرار داشته اند به جبرگرایی نزدیک بوده اند در حالی که روانپزشکانی همچون #ویکتور_فرانکل ، #ویلیام_گلسر و #اروین_یالوم که تحت تأثیر #اگزیستانسیالیسم قرن بیستم قرار دارند به اختیارگرایی نزدیک تر هستند. من با فیلسوفان و روان شناسان جبرگرا نزدیکی فکری بیشتری دارم و باورم این است که قاعده بر جبر است، اختیار، استثنای جبر است و در هنگامه های نادری در میان جبرهای بی شمار جا باز می کند؛ با این حال ویلیام جیمز فیلسوف، پزشک و روان شناس پراگماتیک آمریکایی باور دارد که کسانی که اختیارمحور هستند رضایت بیشتری از زندگی دارند.
این مباحث را در مجموعه سمینارهای «بنیان های فلسفی روان شناسی» به تفصیل بحث می کنم. سمینار بعدی با این موضوع از آبان ماه در مؤسسهٔ آفتاب مهر (تهران-یوسف آباد) کلید خواهد خورد.
سبز باشید
T.me/drsargolzaei
Telegram
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
Psychiatrist ,Social activist
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei
Email: isssp@yahoo.com
drsargolzaei.com
Instagram.com/drsargolzaei
https://twitter.com/drsargolzae
https://youtube.com/@sargolzaei
https://m.facebook.com/drsargolzaei
First Post:
https://t.me/drsargolzaei/7
@drsargolzaei