دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.1K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
Forwarded from كانون نگرش نو (Mojgan Nasiri)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
معرفی دوره «تیپ شناسی » روز یکشنبه 13 سپتامبر 2020 توسط دکتر محمدرضا سرگلزایی در کانون نگرش نو - تورونتو
@kanoonnegareshno
416-879-7357
دکتر محمدرضا سرگلزایی
@sorooshemewlana
💢 سه نوع آیین‌ عرفانی داریم:
۱- آیین هستیایی
۲- آیین دیونیزوسی
۳- آیین هرمسی

💢 مولانای مثنوی، مولانای هرمس و مولانای غزلیات، مولانای دیونیزوس است.

🔅گزیده‌ای از سخنان دکتر محمدرضا سرگلزایی در همایش "مهر مولانا"؛ سروش مولانا، ۱۳۹۶

#سروش_مولانا
#عرفان
#آیین_عرفانی
#مهر_مولانا
#آرکی‌تایپ
#محمدرضا_سرگلزایی

@sorooshemewlana
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و عرض ادب خدمت شما

جناب دکتر تفاوت «پریدن به نتیجه‌گیری» و «تعمیم افراطی» از نمونه‌های باورهای غیر مفید چیست؟

با سپاس فراوان


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

در «تعمیم افراطی» خطای اصلی در «نمونه‌گیری» وجود دارد، در حالی که در «پریدن به نتیجه» خطا در «منطق‌صوری» فرد است.

تندرست باشید.

@drsargolzaei
#تحلیل_کتاب
#میرا

شنبه‌ها با کتاب

جلسات آنلاین تحلیل کتاب با دکتر محمدرضا سرگلزایی

کتاب این‌ جلسه: میرا

نویسنده: #کریستوفر_فرانک

شنبه ۲۹ شهریور ساعت ۱۷

ثبت‌نام از طریق وب‌سایت زیر:
http://salimpsy.com

شماره واتس‌اپ:
۰۹۱۲۰۰۶۴۸۵۶


@drsargolzaei
#وبینار_رایگان
#خشونت_علیه_زنان

"خشونت علیه زنان، ریشه‌ها و راه‌حل‌ها"

دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

پنج‌شنبه ۲۷ شهریور
ساعت ۱۸ تا ۲۰

تماس: ۰۹۱۱۶۳۶۳۴۴۹

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود به شما

کارل یونگ دو نوع هنر رو باز می‌شناسد.

۱- آن‌که از ناخودآگاه شخصی می‌آید.
۲- آن‌که از ناخودآگاه جمعی می‌آید.

در هنر سینما چه کارگردان‌هایی یا دقیقا چه فیلم‌هایی برآمده از ناخودآگاه جمعی‌اند؟ و دیدن آن آثار چه کمکی می‌تواند بکند؟ آیا آن آثار قابل تحلیل هستند؟ در فرایند درمان کدام نوع از آثار (برآمده از ناخودآگاه شخصی یا جمعی) می‌تواند به فرد کمک کند؟ 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که بنده این نقل قول از یونگ را در مصاحبه‌های آقای عباس مخبر (مترجم و محقّق حوزهٔ اسطوره‌شناسی) خوانده‌ام و در کتاب «خلاقیت» اوشو نیز خوانده‌ام ولی خودم در کتاب‌های یونگ این تقسیم‌بندی را پیدا نکرده‌ام، لذا سپاس‌گزار می‌شوم اگر کتابی که منبع نقل قول‌تان است را به من بفرمایید.

دوّم این که گذشته از این که صاحب این تقسیم‌بندی راجع به هنر چه کسی باشد می‌توانم این‌طور توضیح دهم که برای آن دسته هنرمندانی که هنرشان ابزاری است برای بیان رؤیاها و تألّمات شخصی‌شان، هنر ابزاری است برای بیان خویش و التیام خویشتن و مخاطبانی از هنر این افراد بهره می‌برند که به واسطهٔ اثر هنری آن هنرمند زبانی برای بیان آن‌چه در درون‌شان زبانی نیافته است می‌یابند؛ در حالی که دستهٔ دوّم هنرمندان زبانی هستند برای بیان ناخودآگاه جمعی جامعه‌شان و در نتیجه به خودآگاهی، بیداری و رشد جامعه کمک می‌کنند. این‌ها از زمرهٔ افرادی هستند که به تعبیر یونگ (در کتاب رؤیاها-ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل‌پور-نشر قطره) «رؤیاهای بزرگ» و به تعبیر دکتر عبدالکریم سروش «رؤیاهای رسولانه» می‌بینند.  برای مثال سهراب سپهری شاعری است که ناخودآگاه شخصی خود را به زیبایی ابراز می‌کند در حالی که احمد شاملو زبان زمانه و جامعه است.

در کارگردانان صاحب نام من می‌توانم آلفرد هیچکاک را نمونه‌ای از بیان هنرمندانهٔ ناخودآگاه شخصی بدانم در حالی که بهرام بیضایی نمونه‌ای از بیان هنرمندانهٔ ناخودآگاه جمعی ماست.

همیشه نیز نمی‌توان چنین خط مرز قاطعی را رسم کرد چنان که فروغ فرخزاد در همان حال که ملهم از ناخودآگاه شخصی‌اش بود راوی ناخودآگاه جمعی ما نیز بود. فدریکو فللینی در فیلم «هشت ونیم» و آندری تارکوفسکی در فیلم «آینه» همزمان بیان کنندهٔ ناخودآگاه شخصی و جمعی هستند.

سوّم- پیشنهاد می‌کنم یادداشت من با عنوان «رؤیا و اسطوره» را در بخش مقالات روان‌شناسی تحلیلی یونگ در سایت drsargolzaei.com مطالعه فرمایید.

سبز باشید.

@drsargolzaei
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

نام کتاب: #دعوای_سازنده (Wired for Conflict)
نویسنده: #سوندرا_اس_ونسنت
مترجم: ساره سرگلزایی
ناشر: بنیاد فرهنگ زندگی

از نظر «کارل گوستاو یونگ» -روان‌پزشک سوییسی – چهار کارکرد اصلی روان‌شناختی وجود دارند که عبارتند از تفکر، احساس، حس جزئی و ادراک کلّی (شهود یا شم).
یونگ معتقد است در هر فرد، یک یا چند مورد از این کارکردها قدرت و غلبه‌ی بیشتری دارند. مثلاً اگر کسی تحریک‌پذیر است، به نظر یونگ، کارکردهای «احساس و شهود» او بر کارکردهای «تفکر و حس» غالب است،در یک ریاضی‌دان موفق کارکردهای «تفکر و شهود» غلبه دارند و در یک مدیر اجرایی موفق کارکردهای «تفکر و حس».
علاوه بر این چهار کارکرد اصلی، یونگ دو نوع جهت‌گیری شخصیتی عمده را نیز فرض می‌کند: درون‌گرایی و برون‌گرایی.
«ایزابل بریگز مایرز» به همراه مادرش «کاترین کوک بریگز»، با اقتباس از تئوری تیپ‌های شخصیتی یونگ، آزمون تیپ‌های شخصیتی مایرز-بریگز را ساختند که شامل شانزده تیپ شخصیتی بر اساس چهار محور دو قطبی است.
ایزابل داستان‌نویس بود و می‌خواست شخصیت‌های داستان‌هایش «واقعی‌تر» باشند بنابراین نیاز داشت الگوهای واقعی تفکر، احساس و تصمیم‌گیری را بشناسد و مادرش کاترین معلم کودکان بود و انگیزۀ اصلی او این بود که برای هر کودک، بر اساس کارکردهای روانی غالب‌اش، روش تدریس جداگانه‌ای طراحی‌کند.

#ساره_سرگلزایی - کارشناس ارشد روان‌شناسی - درمان‌گر تحلیلی

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا از فیلترشکن استفاده نمایید.)

از اینجا کلیک کنید
#وبینار

مارپله‌ی مصاحبت با یونگ، وبیناری است که ما را با یونگ و مدل فکری او آشنا می‌کند و به ما خط سیر مطالعه یونگ را یاد می‌دهد و ما در این کلاس متوجه می‌شویم که یونگ کجا ما را مثل نردبانی بالا می‌برد و کجا ما را مانند ماری پایین می‌کشد.

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

وبینار ۳ ساعته

تاریخ برگزاری :جمعه ۲۸ شهریور ماه‌

ساعت برگزاری ۱۰ تا ۱۳

تماس: ۰۹۱۲۸۳۰۴۵۹۳

Www.changeclub.co


@drsargolzaei
نشست‌هاى تخصصى "پژوهش و خلق اثر هنرى"

هفدهمين جلسه با عنوان "نسبت ميان هنر و جنون" توسط خانه‌ى هنرمندان ايران برگزار مى‌شود.
در اين نشست كه به ميزبانى شيوا بيرانوند برگزار خواهد شد، دكتر محمدرضا سرگلزايى و مينا توكلى حضور خواهند داشت.
علاقه‌مندان مى‌توانند اين نشست را جمعه، ٢٨ شهريور از ساعت ١٨ در لايو اينستاگرام خانه‌ى هنرمندان به نشانى @iranartistforum دنبال كنند.

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#فريب_جدی

شركت‌های چندمليتی را نمی‌توان به‌سادگی شرمنده كرد. اما دو مرد موفق
شدند با فريبی تعجب‌آور، شركت غول‌آسای «داو كميكال» را به طور جدی
شرمنده كنند. آن‌ها اميدوار بودند كه اين فريب بتواند به تغيير تاريخی در
ديدگاه‌ها منجر شود. در سوم دسامبر ۱۹۸۴ چهل تُن گاز مرگ‌آور از كارخانه‌ی
توليد حشره‌كش نشت كرد. اين كارخانه در شهر بوپال هندوستان و متعلق به
كمپانی آمريكایی «يونيون كاربايد» بود. اين حادثه به‌عنوان بدترين فاجعه‌ی
صنعتی در دنيا شناخته می‌شود.

در «ابرهای بی‌عدالتی»، گزارشی كه به مناسبت بيستمين سال فاجعه در سال
۲۰۰۴ از طرف سازمان عفو بين‌الملل منتشر شد، برآورد می‌شود كه هفت هزار
نفر در چند روز اوليه‌ی پس از انفجار و بيش از پانزده هزار نفر در سال‌های
بعد، جان خود را از دست داده‌اند. در گزارش آمده است محل كارخانه هنوز
پاك‌سازی نشده و مواد سمی هنوز محيط‌ زيست و آب مورد نياز مناطق اطراف
را آلوده می‌كند. در كمال ناباوری، تاكنون برای نشت و عواقب مرگ‌بار آن، كسی
مسؤول شناخته نشده است. اينديرا سينها، نويسنده‌ی كتاب «مردم حيوان» كه داستان فاجعه را بازگو می‌كند، در مورد شرايط پس از وقوع آن می‌نويسد
«آفتاب كه بالا آمد، مردم در حالت خفگی و كوری به سمت بيمارستان می‌رفتند
تا درد چشمان خود را برطرف كنند. بيمارستان پر از افراد در حال مرگ بود و
دكترها نمی‌دانستند چگونه آن‌ها را مداوا كنند، چرا كه نمی‌دانستند گازی كه
نشت كرده چيست. يونيون كاربايد اطلاعات مربوط به گاز را اعلام نمی‌كرد و مدعی بود كه جزء اسرار تجارت است. «داو كميكال» در سال ۲۰۰۱ يونيون
كاربايد را خريد و اصرار داشت كه تمام غرامت‌ها پرداخت شده است. در هند
فاجعه به مدت ربع قرن زنده باقی ماند. حال آنكه براي داو كميكال كه دفتر
مركزی‌اش در آمريكا است، موضوع عمدتاً فراموش شده بود.
دو مرد كه وجدانی بيدار و ايده‌ای درخشان داشتند، برای تغيير وارد عمل
شدند. قبل از بيستمين سالگرد حادثه‌ی بوپال در سال ۲۰۰۴، اندی ميچل‌بام و
مايك بونانو، دو فعال اجتماعی كه در نيويورك ساكن بودند و خود را «مردان
بله‌قربان‌گو» معرفی می‌كردند، وب‌سايت «داو اتيكس» را راه انداختند كه به نظر
می‌آمد كه داو را نمايندگی می‌كند. اين وب‌سايت سبب شد كه تلويزيون
بی‌بی‌سی خواستار مصاحبه با نمايندهایی از داو به مناسبت سالگرد بوپال شود.
ميچل‌بام، خود را در قالب شخصيتی خيالی به نام «جود فی‌نيس ترا» و
سخنگوی داو معرفی كرد. او اعلام كرد كه داو مسئوليت فاجعه را می‌پذيرد و
دوازده ميليارد دلار برای غرامت آسيب‌ديدگان می‌پردازد و پاك‌سازی كامل
محيط را سازماندهی خواهد كرد. ميچل‌بام كه در برنامه‌ی زنده‌ی بی‌بی‌سی بود
با اعلام اين خبر سبب بهت مصاحبه‌كننده و ميليون‌ها بيننده شد. آماده‌سازی برای مصاحبه و اصل آن را می‌توان در فيلم مستند ميچل‌بام و بونانو به نام «مردان بله‌قربان‌گو دنيا را اصلاح می‌كنند»، محصول ۲۰۰۱ ديد.
خبر رقيق‌القلب شدن پرهزينه‌ی مديران داو، در تمام دنيا پيچيد و ارزش
كمپانی در ظرف تنها چند ساعت، ۲ ميليارد دلار كاهش يافت. وقتی حقيقت
ماجرا افشا شد، سهام داو به رقم قبلی بازگشت. «فی‌نيس ترا» مجدداً به
تلويزيون دعوت شد تا درباره‌ی كنش «مردان بله‌قربان‌گو» توضيح دهد. او اين‌بار با نام واقعی‌اش ميچل‌بام ظاهر شد. بعضی «مردان بله‌قربان‌گو» را متهم
می‌كنند كه سبب اميد واهی برای مردم بوپال شدند. ولی حقيقت ماجرا اين
است كه صحنه‌سازی اين مردان در بی‌بی‌سی بار ديگر ذهن‌ها را بر فاجعه‌ای
فراموش‌ شده جلب كرد كه سبب رنج و مصيبت برای بسياری شده بود.
زمانی كه ميچل‌بام و بونانو از بوپال ديدار كردند، در آن‌جا به‌گرمی مورد
استقبال فعالان بوپال قرار گرفتند و آن‌ها را به‌خاطر فريب‌كاری جسورانه‌شان
تحسين كردند. فريبی كه رنج‌های مردم بوپال را مجدداً در مركز توجه مردم دنيا
قرار داد و اين درست برخلاف نظر آن‌ها بود كه می‌خواستند فاجعه را دفن
كنند. به گفته‌ی خود اين «مردان بله‌قربان‌گو» بعضی وقت‌ها برای روشن كردن حقيقت، دروغ لازم است.

برگرفته از کتاب "کنش‌های کوچک ایستادگی"

گردآورنده: علی محمدی

@drsargolzaei
#تأملات
#پشت_صحنه

پلان یک
نور، صدا، میریم
خنده، گریه، عشق، کات
پلان دو
نور، صدا، میریم
حق، باطل، شرافت، کات
بچه‌ها خسته نباشید، چای

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)

از اینجا کلیک‌ کنید
#تأملات
#اصطکاک

باور
واژه‌ای دوردست
بی‌ آن که متناظری در جهانم
بار آن را به دوش گیرد
انگار در جهانم، لیز می‌خورد همه چیز
کاش اصطکاک را حذف نکرده بودم
در مکانیکِ فلسفه‌ام

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای وارد شدن به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده نمایید.)

از اینجا کلیک‌ کنید
Forwarded from Cafe sz
«حسش میکنی؟»
«آره.»
«بوی چیه؟!»
«بوی خون!»
«دوباره؟!»
«آره!»
«بازم تو محرم؟»
«بازم!»
«یه بوی دیگه‌م میاد.»
«آره.»
«بوی چیه؟»
«بغض.»
«آره. راست میگی. داره خفه‌م میکنه.»
«منم. میخوام بالا بیارم.»
«مگه بوی بارون چش بود؟»
«یا مثلا بوی کیک تازه!»
«بوی جنگلهای توی مه رو یادته؟»
«نه خیلی.»
«کاش یکم‌ بوی کاکوتی میومد!»
«یا مثلا بابونه!»
«مگه ما چی میخواستیم؟!»
«یکم یاس و نرگس و یه دسته موی پر پیچ و تاب.»
«پس چرا اینهمه گلایل بد رنگ نصیبمون شد؟»
📝📸سهیل سرگلزایی
@szcafe

https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
Forwarded from آفتاب مهر
کلاس آنلاین " الکلیسم" ( سبب شناسی- درمان طبی- درمان روان شناختی) با تدریس دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک
پنجشنبه ۳ مهر ساعت ۱۷ تا۲۰
جمعه ۴ مهر ساعت ۱۰ تا ۱۳
هزینه ۲۸۰۰۰۰تومان
(هزینه گواهینامه ۵۰۰۰۰تومان )
☎️88109349
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
مصاحبه

#مصاحبه

متن مصاحبه دکتر محمدرضا سرگلزایی با موضوع: «اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟»

شمارۀ ۷۶۳ هفته‌نامه سلامت، ۱۵ شهریور ۱۳۹۹

سایت «سلامت»، ۲۲ شهریور ۱۳۹۹

مصاحبه‌گر: مرجان یشایایی

ما هر روز در معرض بمباران اخبار مختلف قرار می‌گیریم. این اخبار که البته اغلب بد هستند، بر زندگی ما سایه انداخته‌اند و با توجه به فضای مجازی دقیقه‌ای نیست که بتوانیم خود را از جریان آن‌ها کنار بکشیم. هرچند انتقال خبر امری مهم از آغاز تمدن انسان‌ها است، اما امروز به‌نظر می‌رسد، بشر دارد در سیلاب اخبار غرق می‌شود. چطور می‌توانیم تعادلی در زندگی خودمان به وجود بیاوریم تا شنیدن اخبار به وسواس تبدیل نشود و سلامت روان و جسم ما را به خطر نیندازد.
برای پاسخ به این پرسش‌ها و پرسش‌های مرتبط با این موضوع، پای صحبت دکتر محمدرضا سرگلزایی، روان‌پزشک، نشسته‌ایم.

برای ورود به بحث می خواهم پرسشی صریح از شما بپرسم: اخبار بخوانیم یا نخوانیم؟

من با توجه به دیدگاه رادیکالی که دارم، ریشه‌ای به بحث می‌پردازم. منظورم از رادیکال بودن، معنای مصطلح تندروی سیاسی نیست، بلکه «رادیکال» بودن، یعنی به ریشه‌ها پرداختن به جای مشغولیت به شاخه‌ها و شعاع‌ها(رادیال).
در نظام سرمایه‌داری متاخر یا همان نسل سوم سرمایه‌داری، موضوع «صنعت فرهنگ» مطرح می‌شود. صنعت فرهنگ با همان فرایند و نگاه تولید کالا ( آن هم کالا از نوع اسباب‌بازی) به فرهنگ‌سازی و مهندسی اجتماعی می‌پردازد و فرهنگ را نوعی اسباب‌بازی می‌داند که باید بیش از سایر کالاها، مشتری و مصرف‌کننده را جلب کند، به همین دلیل این مرحله از نظام سرمایه‌داری (کاپیتالیسم) را «دیزنیفیکیشن» نامیده‌اند، یعنی تبدیل کردن جامعه به شهر اسباب‌بازی‌ها و فانتزی‌ها، یا همان «دیزنی‌لند». در فرهنگ مصرفی، جذابیت کالاها به قدر کارآمدی و دوام آن‌ها مهم نیست.
کالا بیش از آن‌که ابزاری برای برآوردن نیاز مصرف‌کننده باشد، وسیله‌ای است برای بازی و نمایش و برای تمایز طبقاتی و تفاخر اجتماعی. همین که کالا آب و رنگی برای جلب مشتری داشته‌باشد و بتواند در کوتاه مدتی که کالایی جذاب‌تر به بازار می‌آید، مشتری را سرگرم کند، کافی است.
این کالا می‌تواند یخچال و گوشی موبایل باشد یا مثلا کتاب ۱۰ توصیه برای کسب موفقیت یا سمینار توصیه‌هایی برای شاد بودن.
این فرایند را «مک‌دونالدی کردن جامعه» هم می‌گویند، یعنی جامعه‌ای که همه منتظر غذای آماده و سریع‌البلع (فست‌فود) هستند. این نوک زدن به موضوعات و مصرف کوتاه مدت، سطحی و گذرا به اطلاعات سریع‌الهضم و راحت‌الحلقوم همین الگویی است که این روزها فراوان در شبکه‌‌های اجتماعی هم با آن‌ها برخورد می‌کنیم، مثل ۴۰ راه‌حل برای فلان مشکل یا ۷ دستور برای لاغری یا کلیدهای طلایی برای موفقیت یا امثال این‌ها.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

برای مطالعه متن کامل‌ مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وب‌سایت دکتر‌ سرگلزایی مراجعه بفرمایید: (لطفا برای ورود به وب‌سایت از فیلترشکن استفاده کنید.)

از اینجا بخوانید
#مقاله
#بوی_ماه_مهر

مدرسه ها باز شده اند. میلیون ها کودک ایرانی هر روز صبح زودتر از آن چه "غریزه طلب می کند" از خواب برمی خیزند و بسیار طولانی تر از آن چه حوصله ی کودکی بر می تابد بر نیمکت ها جا خشک می کنند. من ایام تحصیل را مرور می کنم و تلخ و شیرین هایش را باز می چشم. در سن 44 سالگی دریافتم که عارضه ی ستون مهره هایم ناشی از این است که در تمام سال های تحصیل، معلم "تربیت بدنی" راجع به "درست نشستن" و "درست راه رفتن" کلمه ای با ما سخن نگفت! وقتی در سرزمین های عربی چرخیدم فهمیدم آن چه معلم عربی به ما آموخت به درد ارتباط گرفتن با هیچ عرب زبانی در دنیای معاصر نمی خورد! وقتی دیدم سوری ها "مجید" را "مژید" تلفظ می کنند و عراقی ها در ابتدای قصه هاشان می گویند "چان یا ما چان" و عبدالحلیم حافظ در ابتدی شعر "المقهی" نزار قبانی به جای "جلست" می گوید "گلست" فهمیدم برخلاف تأکید معلم عربی مان عرب زبان ها امروز چ و ژ و گ هم دارند! از افسوس ها بگذریم: یاد معلم تاریخ مان به خیر وقتی که خطر می کرد و در کلاس درس می گفت کجاهای کتاب تاریخ مان دروغ است، زنده باشی معلم دلاور حتی اگر تن تو در خاک است. تمام کتاب هایم تقدیم به تو معلم ادبیات سال اول راهنمایی که آن روز کتاب هایم را پشت ویترین کتابفروشی ها می دیدی و یادت به خیر معلم دیکته ی دوم دبستان که به من 19 دادی که یادم بماند نقطه ها را سر جایشان بگذارم!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#وبینار

"روان‌شناسی و معنویت"

مدرس: دکتر‌ محمدرضا سرگلزایی-روان‌پزشک

۱۷ مهر، ساعت ۱۸ الی ۲۱
۱۸ مهر ساعت ۱۰ الی ۱۳

ثبت‌نام از طریق سایت:
Salimpsy.com

تماس: ۰۹۱۲۰۰۶۴۸۵۶

@drsargolzaei
پرسش:

سلام آقای دکتر عزیز، درود برشما 


سپاس فراوان از این همه وقتی که برای روشنگری و پاسخگویی به سوالات می‌گذارید، خسته نباشید.

آیا این‌که کسی بداند در زندگی چه چیزی (هایی) را نمی‌خواهد، مهم‌تر و مقدم است بر این‌که بداند چه چیزی (هایی) را می‌خواهد؟ 

 شناخت کدام‌یک زودتر حاصل می‌شود: آگاهی به آن‌چه قطعا نخواستنی‌ست یا آگاهی کامل به آن‌چه واقعا می‌خواهیم ؟ 

من هنوز نتوانسته‌ام هدف اصلی زندگی‌ام‌ رو پیدا کنم، یا شاید بهتره بگم همزمان به انتخاب چندین راه مختلف تمایل دارم و این عدم‌تمرکز روی یک هدف مشخص باعث شده که وقت و انرژی‌ام رو در راه ها و کارهایی بی‌سرانجام صرف کرده‌ام. و از این بابت خودم رو سرزنش میکنم. 

اما در مورد این‌که چه چیزهایی رو در زندگی نمی‌خوام، الان دیگه تکلیف‌ام با خودم خیلی روشن هست. فکر کردم شاید این خودش نشانه‌ای باشه از این‌که من دارم به انتخاب هدف و مسیر زندگی‌ام نزدیک‌تر میشم، آیا به نظر شما هم همین‌طوره؟ یا این‌که خیر، من برای رهایی از این سردرگمی باید به درجات بالاتری از خودآگاهی برسم ؟ 

پیشاپیش از لطف و توجه بی‌دریغ شما سپاسگزارم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از محبّتی که به بنده دارید ممنونم.

شناخت آن‌چه نمی‌خواهیم (انگیزش سلبی/اجتنابی) راحت‌تر از شناخت آن‌چه می‌خواهیم (انگیزش ایجابی/اشتیاقی) است زیرا هیجان و حسّ رنج در ما قوی‌تر و فوری‌تر از هیجان و حسّ لذّت عمل می‌کند. برای شناخت آن‌چه می‌خواهیم کتاب‌های «تسلّی بخشی‌های فلسفه» آلن دو باتن (فصل اپیکور) نشر ققنوس، «عادت هشتم» استیون کیوی نشر پیکان و «خودت را دوست داری؟» بنده (نشر همنشین) مفید هستند.

@drsargolzaei
#وبینار

"سایکوفارماکولوژی برای روان‌شناسان"

مدرس: #دکتر‌محمدرضاسرگلزایی (روان‌پزشک)

۱۰ و ۱۱ مهر
پنج‌شنبه از ساعت ۱۶ تا ۲۰‌
جمعه از ساعت ۹ تا ۱۳

ثبت‌نام: ۰۹۳۵۷۷۷۹۰۶۵

@GuilanWorkshops_mv

#drsargolzaei

@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان
#یادداشتهای_پریشانی
#مرثیه_ای_بر_آرمانگرایی
(در این یادداشتها غرب تمام کسان و چیزهایی است که محصولشان یکی است سوای ظاهر متفاوت و حتا عمل و عملکرد بظاهر متضاد. مثلا چهره ی بارز آمریکا معطوف کردن وجود انسان به #دنیا( هرآنچه نزدیک)است و محصول نهایی ج.ا هم همین است)
حتا اگر بپذیریم که جد انسان امروزین روزگاری چهاردست و پا بر زمین راه می رفت، گمان من این است وقتی که دستهایش را از زمین آزاد کرد و کمر راست کرد، به کار آسمان پرداخت و معنای عصیان شد.
این انسان اما آسمان را #در و #بر زمین می ساخت.
ساخت خانه و معبد و کاخ و.. همه رو به بالا دارند چون انسان از تبار گیاه و درخت بود و رو به خورشید داشت .
منظورم ازین پیش درآمد کمی شاعرانه این بود که بگویم انسان به تعبیر من اهل #استعلا است. این #علو_طلبی در شکل بدن او نیز متجلی است، اگر سایر حیوانات سر و سینه و شکمشان دریک راستاست و همسطح اند انسان سر بالا است و سینه اش بالاتر شکمش هست و... و البته که تمام اینها در رابطه ای ارگانیک بهم وصلند و تاثیر و تاثرها دارند‌. و همین #ربط ها و البته #جهت هاست که گاه دم را سر میکند و سر را دم ...
باری سخن برسر #آرمانگرایی ذاتی انسان بود و البته آرمان همان است که ریشه هایش در تاریکی زمین است و دستها در کار ساخت و چشمش به خورشید و این آرمان را از #هپروتیسم جدا میکند.
و اگر گرایش انسان به استعاره ی آسمان را ماهوی و ذاتی انسان بدانیم طبعا باید بپذیریم که موانع این گرایش نیز از همان آغاز همراه انسان بوده . خدا عالم است آن نخستین آدمی که عصیان کرده بر تمام بودن خویش و قد راست کرده چقدر صداهای مخالف از درون و برون می شنیده و..
و بعد همه ی آنان که در تمام تاریخ تلاش کرده‌اند دستها را از بندها آزاد کنند نیز همین گونه بوده اند. شما میتوانید در هر گوشه از جهان انسانی استعاره های استعلا را بیابید از آدم گرفته تا خاتم و... مسافر کوچولو و ماهی سیاه کوچولو ...
و همیشه نیز نیروهایی که انسان را زیردست خواسته اند تلاشها کرده اند تا او #سربالاطلب نباشدوبه تعبیر حضرت مثنوی #سودای_سربالا نداشته باشد.
باری همه در کارند تا تو را به دام آرند.
جهان سرمایه داری مسلط ( که بیسوادی_جان در ذاتش هست، چرا که باید تجربه کند) نخست با بردن مفاهیم استعلایی ذیل گزاره های بی معنا و خیال و.. سعی کرد آن روح عصیان را پس براند. او همه ی نیروهای کهن( قدرت قاهره ی شاه، شیخ و عالم) را به استخدام خود درآورد و با پوشاندن لباسهای نو بر تنشان تلاش کرد‌ با یک دیکتاتوری پرزرق و برق انسان را از عصیان باز دارد و هر مانع را در این راه فرو میکوفت .اردوی رنگارنگ چپ البته آن داعیان به عصیانی بودند که باید فروکوفته شوند و البته سرمایه در چشمبندی بزرگ خویش باید ازین اردو تیمی را انتخاب میکرد و وارد بازی خویش میکرد که از آغاز به شکستش باور داشت. و اصولا این بزرگترین جادوگریهای اهریمن سرمایه است . مطمئن باشید او هرگز وارد نبرد با حریفی نخواهد شد که از آغاز به شکستش نرسیده باشد. اصلا مجال ظهور و بروز چنین حریفی را نمیدهد و همه ی کسانی که در هر لباس چنین کاری میکنند اهالی همین اردوی #توقف_عصیان و #استعلا_ممنوع اند.
بلی غرب دشمن تراش، دایم نمونه های چپ معترض را روی سن می آورد و بعد فرو‌میکوفت و بعد دست پیروزی بالا میبرد و‌به خویش جایزه میداد.
نفی آرمانگرایی ، شکست دادن آنان که آرمانگرا می نامید به منظور حذف عصیان البته نقص داشت و چون خلا #آرمانگرایی ذاتی را پر نمیکرد این شد که به تجربه غرب شد دستگاه آرمان سازی و شما ‌می بینید که الان آرمان هشتاد نود درصد مردم جهان یک کاسه شده و این یک کاسگی محصول چیست؟
غرب غروب از نفی آرمان به آرمان سازی رسید و اکنون نیز دارد به یک رنگی دلخواه خویش نیز می رسد. جهان در سرعتی شگفت دارد همانند می‌شود وقتی شما بتوانید رویاهای مردم را بسازید خوابهایشان را به شکل دلخواه و واحد شکل بدهید رفتارها و گفتارها و.. یکسان خواهد شد.
حال پرسش این است در این جنگل نوین آن نخستین کس کیست و قرار است چگونه کمر راست کند و دست آزاد. تا باز انسان معنا یابد؟!
#محسن_بارانی۲۷شهریور۱۳۹۹
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹