#پرسش_و_پاسخ
*سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقش ها منتقل میشن این درست.اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تله ای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
*با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقه بندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگه های شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگه های شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگه های خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor می شوند.
اگر منظورتان از "تله ها" همان پیش نویس های زندگی است بازدارنده های "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده می کنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده می کند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده می کند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمی کند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقش های ما را شکل می دهند.
@drsargolzaei
*سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقش ها منتقل میشن این درست.اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تله ای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
*با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقه بندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگه های شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگه های شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگه های خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor می شوند.
اگر منظورتان از "تله ها" همان پیش نویس های زندگی است بازدارنده های "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده می کنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده می کند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده می کند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمی کند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقش های ما را شکل می دهند.
@drsargolzaei
#مقاله
#مثلث_کارپمن_ایرانیان
استفان #کارپمن روانپزشک آمریکایی و شاگرد #اریک_برن مثلثی را در تحلیل رفتار متقابل توصیف کرد که به توصیه اریک برن #مثلث_کارپمن نامیده شد.
مثلث کارپمن توصیفی است از وضعیت کسانی که نقش قربانی را پذیرفته اند و نه تنها از این نقش بیرون نمی روند بلکه آن را تقویت می کنند.
مثلث کارپمن سه ضلع دارد:
1- قربانی: محور اصلی مثلث کارپمن کسی است که خود را قربانی می داند. زندگی با او بی رحم بوده و انسان ها مانع از شادکامی او شده اند. قربانی همیشه زخم خورده و آسیب دیده است و بقچه ای از خاطرات بد و سبدی از آه و ناله را با خود یدک می کشد!
2- زجر دهنده: آسیب رسان یا زجر دهنده فرد یا گروهی هستند که بر "قربانی" بی رحمی و بی انصافی روا داشته اند: پدر و مادر بی کفایت، خانواده حسود، جامعه بی فرهنگ، همسر بی وفا و ... در زندگی قربانی همیشه یک "دشمن" وجود دارد، کسی که مانع از رسیدن قربانی به جایگاه شایسته اش بوده است!
3- نجات دهنده: قربانی های حرفه ای هیچگاه خود برای برون رفت از مسأله تکانی به خود نمی دهند. آنها منتظر یک ناجی افسانه ای هستند که سوار بر اسب سپید بیاید و لب های این "زیبای خفته" را ببوسد و این "سیندرلای قربانی" را از خانه نامادری بدجنس نجات دهد. این ناجی افسانه ای بر خلاف زجر دهنده که تبلوری از بدی هاست، تبلور همه صفات خوب و شایسته است!
با این مقدمه به "قرائت تاریخی ایرانیان" نگاهی بیاندازیم:
در هر دوره تاریخی، کسی یا کسانی آمده اند و سرنوشت ملت ایران را تغییر داده اند!
#ضحاک (اژی دهاک) افسانه ای هر روز مغز سر دو جوان ایرانی را غذای مارهای روئیده بر شانه هایش می کرد و ملّتی هر روز دو جوان را خاموش و ساکت تقدیم آشپزخانه حکومت می کرد و تا زمانی که #کاوه دلاور بیرق چرمین قیام را برنداشته و #فریدون افسانه ای از آن سوی کوه ها ظهور نکرده است یک ملّت کاری جز بوسیدن دست ضحاک انجام نداده است!
از این افسانه #شاهنامه بگذریم و به آنچه تاریخ خوانده می شود بپردازیم. اسکندر مقدونی از یونان راه می افتد، این سپاهیان هزاران فرسنگ راه را می پیمایند، از دریا عبور می کنند، از دیواره سهمگین زاگرس عبور می کنند، سپاه آریو برزن را تار و مار می کنند، تمام ایران را با شمشیر (نه سلاح هسته ای!) می گیرند، با پای پیاده و اسب (نه ناو هواپیمابر و موشک بالستیک!) تمام عرض فلات ایران را می پیمایند و فتح می کنند و به سوی هند و چین می روند و پس از عبور هم حکومت بیگانه سلوکوس (سلوکیان) نه یک سال و نه ده سال بلکه صدها سال بر مردم "ایران" حکومت می کند تا زمانی که اختلافات داخلی بین سرداران یونانی الاصل آنها را ضعیف می کند و سپاه پارت ها نیز بر آنها می تازد و حکومت به "ایرانیان" برمی گردد!
این داستان بارها تکرار می شود: سعد ابی وقاص از قادسیه می آید و با اسب و شتر بخش بزرگی از ایران را می گیرد، فرزند چنگیز از شرق می آید و تمام ایران را شخم می زند و به آسیای صغیر می رود.
این افسانه های تاریخی به کنار، در تاریخ مستند نیز انگلیسی ها شاهی را می آورند و بعد از چند سال آن شاه را می برند! راستی ملّت ایران در این میانه کجاست؟ گویی در میدانگاهی اهریمن و اهورا جدال می کنند و ملّت ایران تماشاگرانی هستند دور آن میدان!
(فاذهب أنت و ربّک فقاتلا، إنّا ههنا قاعدون/مائده/24).
یا "ناجی افسانه ای" ظهور می کند و ملّت در رکابش جان فدا می کنند، یا "دشمن مکّار طرّار" غلبه می کند و ملت نه یک سال نه دو سال که دهه ها و بلکه سده ها "منتظر" می ماند!
مگر ضحّاک و اسکندر و سعد و هولاکو چند نفر با خود داشتند که بتوانند یک ملت را در شعاع چند هزار کیلومتری و در زمان چند صد ساله به زنجیر بکشند؟!
وقتی انگلیسی ها رضاخان را آوردند و بردند "ملّت ایران" کجا بودند؟!
آیا اساسأ تاکنون چیزی به نام "ملّت ایران" محقق شده است یا "هویت جمعی ما" همان نجات دهنده افسانه ای است که قرار است همچون فریدون و ابومسلم و سوشیانت بیاید و ما را نجات دهد؟!
چرا این ملّت ده ها سال صبر می کند تا فریدون و اشک و ابومسلم ظهور کنند و بیگانگان را بیرون کنند؟!
اگر سربداران باشتین توانستند مغولان را فراری دهند چرا ده ها سال باشتیان مال و ناموس خود را به مغولان دادند و صبوری کردند؟!
من در پس تمام این سؤال ها یک پاسخ می بینم: مثلث کارپمن! "قرائت تاریخی ما شباهت غریبی با مثلث کارپمن دارد، قربانی بودن انتخاب جمعی ناخودآگاه ماست!
دشمن بهانه است!
قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً !
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مثلث_کارپمن_ایرانیان
استفان #کارپمن روانپزشک آمریکایی و شاگرد #اریک_برن مثلثی را در تحلیل رفتار متقابل توصیف کرد که به توصیه اریک برن #مثلث_کارپمن نامیده شد.
مثلث کارپمن توصیفی است از وضعیت کسانی که نقش قربانی را پذیرفته اند و نه تنها از این نقش بیرون نمی روند بلکه آن را تقویت می کنند.
مثلث کارپمن سه ضلع دارد:
1- قربانی: محور اصلی مثلث کارپمن کسی است که خود را قربانی می داند. زندگی با او بی رحم بوده و انسان ها مانع از شادکامی او شده اند. قربانی همیشه زخم خورده و آسیب دیده است و بقچه ای از خاطرات بد و سبدی از آه و ناله را با خود یدک می کشد!
2- زجر دهنده: آسیب رسان یا زجر دهنده فرد یا گروهی هستند که بر "قربانی" بی رحمی و بی انصافی روا داشته اند: پدر و مادر بی کفایت، خانواده حسود، جامعه بی فرهنگ، همسر بی وفا و ... در زندگی قربانی همیشه یک "دشمن" وجود دارد، کسی که مانع از رسیدن قربانی به جایگاه شایسته اش بوده است!
3- نجات دهنده: قربانی های حرفه ای هیچگاه خود برای برون رفت از مسأله تکانی به خود نمی دهند. آنها منتظر یک ناجی افسانه ای هستند که سوار بر اسب سپید بیاید و لب های این "زیبای خفته" را ببوسد و این "سیندرلای قربانی" را از خانه نامادری بدجنس نجات دهد. این ناجی افسانه ای بر خلاف زجر دهنده که تبلوری از بدی هاست، تبلور همه صفات خوب و شایسته است!
با این مقدمه به "قرائت تاریخی ایرانیان" نگاهی بیاندازیم:
در هر دوره تاریخی، کسی یا کسانی آمده اند و سرنوشت ملت ایران را تغییر داده اند!
#ضحاک (اژی دهاک) افسانه ای هر روز مغز سر دو جوان ایرانی را غذای مارهای روئیده بر شانه هایش می کرد و ملّتی هر روز دو جوان را خاموش و ساکت تقدیم آشپزخانه حکومت می کرد و تا زمانی که #کاوه دلاور بیرق چرمین قیام را برنداشته و #فریدون افسانه ای از آن سوی کوه ها ظهور نکرده است یک ملّت کاری جز بوسیدن دست ضحاک انجام نداده است!
از این افسانه #شاهنامه بگذریم و به آنچه تاریخ خوانده می شود بپردازیم. اسکندر مقدونی از یونان راه می افتد، این سپاهیان هزاران فرسنگ راه را می پیمایند، از دریا عبور می کنند، از دیواره سهمگین زاگرس عبور می کنند، سپاه آریو برزن را تار و مار می کنند، تمام ایران را با شمشیر (نه سلاح هسته ای!) می گیرند، با پای پیاده و اسب (نه ناو هواپیمابر و موشک بالستیک!) تمام عرض فلات ایران را می پیمایند و فتح می کنند و به سوی هند و چین می روند و پس از عبور هم حکومت بیگانه سلوکوس (سلوکیان) نه یک سال و نه ده سال بلکه صدها سال بر مردم "ایران" حکومت می کند تا زمانی که اختلافات داخلی بین سرداران یونانی الاصل آنها را ضعیف می کند و سپاه پارت ها نیز بر آنها می تازد و حکومت به "ایرانیان" برمی گردد!
این داستان بارها تکرار می شود: سعد ابی وقاص از قادسیه می آید و با اسب و شتر بخش بزرگی از ایران را می گیرد، فرزند چنگیز از شرق می آید و تمام ایران را شخم می زند و به آسیای صغیر می رود.
این افسانه های تاریخی به کنار، در تاریخ مستند نیز انگلیسی ها شاهی را می آورند و بعد از چند سال آن شاه را می برند! راستی ملّت ایران در این میانه کجاست؟ گویی در میدانگاهی اهریمن و اهورا جدال می کنند و ملّت ایران تماشاگرانی هستند دور آن میدان!
(فاذهب أنت و ربّک فقاتلا، إنّا ههنا قاعدون/مائده/24).
یا "ناجی افسانه ای" ظهور می کند و ملّت در رکابش جان فدا می کنند، یا "دشمن مکّار طرّار" غلبه می کند و ملت نه یک سال نه دو سال که دهه ها و بلکه سده ها "منتظر" می ماند!
مگر ضحّاک و اسکندر و سعد و هولاکو چند نفر با خود داشتند که بتوانند یک ملت را در شعاع چند هزار کیلومتری و در زمان چند صد ساله به زنجیر بکشند؟!
وقتی انگلیسی ها رضاخان را آوردند و بردند "ملّت ایران" کجا بودند؟!
آیا اساسأ تاکنون چیزی به نام "ملّت ایران" محقق شده است یا "هویت جمعی ما" همان نجات دهنده افسانه ای است که قرار است همچون فریدون و ابومسلم و سوشیانت بیاید و ما را نجات دهد؟!
چرا این ملّت ده ها سال صبر می کند تا فریدون و اشک و ابومسلم ظهور کنند و بیگانگان را بیرون کنند؟!
اگر سربداران باشتین توانستند مغولان را فراری دهند چرا ده ها سال باشتیان مال و ناموس خود را به مغولان دادند و صبوری کردند؟!
من در پس تمام این سؤال ها یک پاسخ می بینم: مثلث کارپمن! "قرائت تاریخی ما شباهت غریبی با مثلث کارپمن دارد، قربانی بودن انتخاب جمعی ناخودآگاه ماست!
دشمن بهانه است!
قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ مُرّاً !
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
پرسش و پاسخ
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقش ها منتقل میشوند این درست. اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تلهای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقه بندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگه های شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگه های شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگه های خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor می شوند.
اگر منظورتان از "تله ها" همان پیش نویس های زندگی است بازدارنده های "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده می کنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده می کند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده می کند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمی کند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقش های ما را شکل می دهند.
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقش ها منتقل میشوند این درست. اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تلهای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
✅ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقه بندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگه های شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگه های شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگه های خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor می شوند.
اگر منظورتان از "تله ها" همان پیش نویس های زندگی است بازدارنده های "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده می کنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده می کند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده می کند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمی کند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقش های ما را شکل می دهند.
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
اختلالات شخصیت و مثلث کارپمن
اختلالات شخصیت و مثلث کارپمن - اگر بخواهم با زبان طبقهبندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانیکه رگههای شخصیت وابسته
مقاله
#مقاله
#مثلث_کارپمن_ایرانیان
«استفان کارپمن» روانپزشک آمریکایی و شاگرد «اریک برن» مثلثی را در «تحلیل رفتار متقابل» توصیف کرد که بهتوصیه «اریک برن»، «مثلث کارپمن» نامیدهشد.
مثلث کارپمن توصیفی است از وضعیت کسانی که نقش قربانی را پذیرفتهاند و نهتنها از این نقش بیرون نمیروند بلکه آن را تقویت میکنند.
مثلث کارپمن سه ضلع دارد:
قربانی: محور اصلی مثلث کارپمن کسی است که خود را قربانی میداند. زندگی با او بیرحم بوده و انسانها مانع از شادکامی او شدهاند. قربانی همیشه زخمخورده و آسیبدیده است و بقچهای از خاطرات بد و سبدی از آه و ناله را باخود یدکمیکشد!
زجردهنده: آسیبرسان یا زجردهنده، فرد یا گروهی هستند که بر «قربانی» بیرحمی و بیانصافی روا داشتهاند: پدر و مادر بیکفایت، خانواده حسود، جامعه بیفرهنگ، همسر بیوفا و … در زندگی قربانی همیشه یک «دشمن» وجود دارد، کسی که مانع از رسیدن قربانی به جایگاه شایستهاش بودهاست!
نجات دهنده: قربانیهای حرفهای هیچگاه خود برای برونرفت از مسأله تکانی بهخود نمیدهند. آنها منتظر یک ناجی افسانهای هستند که سوار بر اسب سپید بیاید و لبهای این «زیبای خفته» را ببوسد و این «سیندرلای قربانی» را از خانه نامادری بدجنس نجات دهد. این ناجی افسانهای بر خلاف زجردهنده که تبلوری از بدیهاست، تبلور همه صفات خوب و شایسته است! با این مقدمه به «قرائت تاریخی ایرانیان» نگاهی بیندازیم...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
@drsargolzaei
#مقاله
#مثلث_کارپمن_ایرانیان
«استفان کارپمن» روانپزشک آمریکایی و شاگرد «اریک برن» مثلثی را در «تحلیل رفتار متقابل» توصیف کرد که بهتوصیه «اریک برن»، «مثلث کارپمن» نامیدهشد.
مثلث کارپمن توصیفی است از وضعیت کسانی که نقش قربانی را پذیرفتهاند و نهتنها از این نقش بیرون نمیروند بلکه آن را تقویت میکنند.
مثلث کارپمن سه ضلع دارد:
قربانی: محور اصلی مثلث کارپمن کسی است که خود را قربانی میداند. زندگی با او بیرحم بوده و انسانها مانع از شادکامی او شدهاند. قربانی همیشه زخمخورده و آسیبدیده است و بقچهای از خاطرات بد و سبدی از آه و ناله را باخود یدکمیکشد!
زجردهنده: آسیبرسان یا زجردهنده، فرد یا گروهی هستند که بر «قربانی» بیرحمی و بیانصافی روا داشتهاند: پدر و مادر بیکفایت، خانواده حسود، جامعه بیفرهنگ، همسر بیوفا و … در زندگی قربانی همیشه یک «دشمن» وجود دارد، کسی که مانع از رسیدن قربانی به جایگاه شایستهاش بودهاست!
نجات دهنده: قربانیهای حرفهای هیچگاه خود برای برونرفت از مسأله تکانی بهخود نمیدهند. آنها منتظر یک ناجی افسانهای هستند که سوار بر اسب سپید بیاید و لبهای این «زیبای خفته» را ببوسد و این «سیندرلای قربانی» را از خانه نامادری بدجنس نجات دهد. این ناجی افسانهای بر خلاف زجردهنده که تبلوری از بدیهاست، تبلور همه صفات خوب و شایسته است! با این مقدمه به «قرائت تاریخی ایرانیان» نگاهی بیندازیم...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقشها منتقل میشن این درست. اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تلهای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقهبندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگههای شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگههای شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگههای خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor میشوند.
اگر منظورتان از "تلهها" همان پیشنویسهای زندگی است بازدارندههای "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده میکنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده میکند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده میکند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمیکند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقشهای ما را شکل میدهند.
#drsargolzaei
@drsargolzaei
❓پرسش:
سلام و عرض ادب
آقای دکتر این سؤال به شدت ذهن من را درگیر کرده است، لطفأ پاسخ بدید.
تو مثلث کارپمن نقشها منتقل میشن این درست. اما میشه به دلیل تیپ شخصیتی و یا اختلال خاصی و یا تلهای یه آدم بطور معمول با یک نقش وارد مثلث بشه؟
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
اگر بخواهم با زبان طبقهبندی روانپزشکی اختلالات شخصیت به پرسش شما پاسخ بدهم کسانی که رگههای شخصیت وابسته dependent personality دارند بیشتر ممکن است وارد نقش قربانی Victim در #مثلث_کارپمن شوند، در حالی که کسانی که رگههای شخصیت نمایشی Histrionic personality دارند بیشتر ممکن است نقش ناجی Rescuer را قبول کنند و کسانی که دارای رگههای خودشیفتگی Narcissistic personality هستند بیشتر وارد نقش دژخیم persecutor میشوند.
اگر منظورتان از "تلهها" همان پیشنویسهای زندگی است بازدارندههای "بزرگ نشو" don't grow up و "نکن" Don't افراد را برای نقش قربانی آماده میکنند، دستور "همه را راضی کن" Please others افراد را برای نقش ناجی آماده میکند و دستور "قوی باش" Be strong افراد را برای نقش دژخیم آماده میکند.
در واقع یک عامل منحصر به فرد ما را وارد یک نقش نمیکند بلکه عوامل مختلف زیستی-روانی و اجتماعی با اثر تجمَعی نقشهای ما را شکل میدهند.
#drsargolzaei
@drsargolzaei