دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
#مقاله
#ناخودآگاه_جمعی_خرده_بورژواها
قسمت دوم

زيرا خود خاستگاه (ريشه) در آن طبقه دارد بنابراين نمي تواند رنج اين طبقه را تحمل كند اما از آن سو حشر و نشر با طبقه بورژوا، آرزوهاي او را ارتقاء داده و او نمي تواند شرايط زندگي خود را بپذيرد. از اين رو چشم انداز او رسيدن به طبقه بورژواست اما «بي رحمي» بورژوا را ندارد. نه با «قناعت» كارگري مي تواند چارچوب زندگي خود را ببندد نه با «بي رحمي بورژوازي» مي تواند كوله بار خود را ببندد! با ديدن قصرها و اتوموبيل هاي گرانقيمت بورژواها آه حسرت مي كشد و با ديدن پشت خميده فقرا اشك غم در چشمانش جمع مي شود!
خرده بورژوا نيز مانند لمپن پرولتاريا فاقد هويت جمعي است. هويت او با «رقابت با همگنان» شكل مي گيرد نه با «همبستگي» بنابراين او نيز مانند طبقه لمپن پرولتاريا خود را ارزان مي فروشد. گفتمان «مأمورم و معذورم» در بين اين طبقه شايع است با اين تفاوت كه لمپن ها به دليل سطح پايين تر اقتصادی و فرهنگی اغلب درباره خود فروشي خود احساس گناه و پشيماني نيز ندارند اما خرده بورژوا همان زمان كه خود را مي فروشد احساس گناه و پشيماني مي كند! نتيجه اين كه خرده بورژوا سرشار از خشم است. گاهي اين خشم را درون فكني (introjection) مي كند و احساس بي كفايتي و بي عرضگي به او دست مي دهد و افسرده مي شود و گاهي اين خشم را فرافكني (projection) مي كند و نسبت به كساني كه در موضع قدرت قرار دارند دچار خشم و نفرت مي شود بنابراين حركت هايي كه خاستگاه خرده بورژوازي دارند آكنده از تمايل ناخودآگاه به تخريب هستند و گرايشات ميليشيايي دارند (به عنوان نمونه در تاريخ معاصر مي توان به اقدامات تروريستي فدائيان اسلام و چریک های چپ اشاره كرد). 
خرده بورژواها در زمينه مذهب نيز دچار تعارضات عميقي هستند. مذهب براي پرولتاريا  همان افيوني ست كه كارل #ماركس مي گفت بنابراين پرولتاريا معتاد اين افيون است و كمتر پيش مي آيد كه در زمينه مصرف افيونش دو دلي داشته باشد. ازآن سو بورژواها در عمل كاملاً سكولار هستند و نام هر آئيني را يدك بكشند در عمل تنها به منافع خود فكر مي كنند و بس! اما خرده بورژوا با موضوع مذهب درگيري دروني دارد. نه مي تواند با اين افيون آرام گيرد و نه مي تواند همچون بورژوا از آن استفاده ابزاري كند بنابراين خرده بورژوا دچار دغدغه ها ي عميق هستی شناختي و اخلاقي است، نه به بندر آرامي مي رسد و نه مي تواند دست از قايقراني بكشد و تسليم امواج شود: كتاب مي خواند، گفتگو مي كند، كنجكاوي مي كند و خودكاوي و خودسرزنش سازي دارد.

آينده يك خرده بورژوا:
چه خرده بورژوا بر احساساتش غالب شود و براي رسيدن به چشم اندازهاي بورژوایی پا روي هم حسي عاطفي و دغدغه هاي اخلاقيش بگذارد و بتواند خود را تا حد بورژواها بالا بكشد و چه از آن سو پا روي منافع اقتصاديش بگذارد و شرايط مالي مشابه طبقه پرولتاريا پيداكند تا پايان عمر درگير تعارض و كشمكش دروني خواهد بود. ممكن است استفاده دائمي از داروهاي روانگرا يا الكل و مواد او را آرام كند يا عضويت در يك فرقه ديني جدید به او آرامش دهد امّا هميشه آتش زير خاكستر است ولی بسته به اين كه به كدام طبقه بپیوندد نسل بعدي او خصلت هاي جمعي آن طبقه را مي پذيرند و از تعارض رها مي شوند. اما اگر خرده بورژوا در همین طبقه باقي بماند نسل بعدي او نيز سرنوشتي مشابه را به ارث مي برند.

تفَرد، حقيقت يا افسانه؟ :
همان طور كه در مقدمه مقاله گفتم، كارل گوستاو #يونگ، با مطرح كردن موضوع تفَرد امكان رهایي از جبر روان جمعي را مطرح مي كند. از آن جا كه ديدگاه يونگ صبغه ای «ليبراليستي» (فرد- محور) دارد و از اساس با ديدگاه هاي «سوسياليستي» (جامعه- محور) غير قابل جمع است اين نظريه او را نمي توانيم در سيستم زباني ماركسيستي تأئيد يا رد نماييم. از ديدگاه سوسياليستي، فرد سالم در يك نظام اقتصادي بيمار (كاپيتاليسم) غير قابل تحقق است بنابراين،نه تنها فرایند تفَرد كه کلیّت بحث سلامت روان زیر مجموعهٔ نظام اقتصادي- اجتماعي است.

وجه مثبت تعارض! :
گرچه تعارض همچون آتشي سوزان فرد دچار را مي سوزاند اما همين تعارض جنبه مثبتي نيز دارد: خودآگاهي! همان طور كه شما به حضور بدن تان زمانی آگاه مي شويد كه دچار درد جسماني باشيد، به حضور تمامَيت «خود»تان نيز تنها در شرايط كشمكش دروني آگاه مي شويد. بنابراين خرده بورژوا همان طو ر كه محكوم به تعارض است مشمول خود آگاهی است. بورژوا، پرولتاريا و لمپن پرولتاريا «نوعاً» فاقد خودآگاهي اند و رفتاري مكانيكي وماشين وار دارند اما خرده بورژوا بودن فرد را دغدغه مند و در عين حال عصيانگر، غير قابل پيش بيني و غير مكانيكي مي كند. 
هنگامي كه #آلبركامو مي گويد: «عصيان مي كنم، پس هستم» و #ژان_پل_سارتر مي گويد: «انسان بودن يعني دغدغه داشتن» خرده بورژوا را توصيف مي كنند!

#دكترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مقاله
#ناخودآگاه_جمعی_خرده_بورژواها
قسمت دوم

زيرا خود خاستگاه (ريشه) در آن طبقه دارد بنابراين نمي تواند رنج اين طبقه را تحمل كند اما از آن سو حشر و نشر با طبقه بورژوا، آرزوهاي او را ارتقاء داده و او نمي تواند شرايط زندگي خود را بپذيرد. از اين رو چشم انداز او رسيدن به طبقه بورژواست اما «بي رحمي» بورژوا را ندارد. نه با «قناعت» كارگري مي تواند چارچوب زندگي خود را ببندد نه با «بي رحمي بورژوازي» مي تواند كوله بار خود را ببندد! با ديدن قصرها و اتوموبيل هاي گرانقيمت بورژواها آه حسرت مي كشد و با ديدن پشت خميده فقرا اشك غم در چشمانش جمع مي شود!
خرده بورژوا نيز مانند لمپن پرولتاريا فاقد هويت جمعي است. هويت او با «رقابت با همگنان» شكل مي گيرد نه با «همبستگي» بنابراين او نيز مانند طبقه لمپن پرولتاريا خود را ارزان مي فروشد. گفتمان «مأمورم و معذورم» در بين اين طبقه شايع است با اين تفاوت كه لمپن ها به دليل سطح پايين تر اقتصادی و فرهنگی اغلب درباره خود فروشي خود احساس گناه و پشيماني نيز ندارند اما خرده بورژوا همان زمان كه خود را مي فروشد احساس گناه و پشيماني مي كند! نتيجه اين كه خرده بورژوا سرشار از خشم است. گاهي اين خشم را درون فكني (introjection) مي كند و احساس بي كفايتي و بي عرضگي به او دست مي دهد و افسرده مي شود و گاهي اين خشم را فرافكني (projection) مي كند و نسبت به كساني كه در موضع قدرت قرار دارند دچار خشم و نفرت مي شود بنابراين حركت هايي كه خاستگاه خرده بورژوازي دارند آكنده از تمايل ناخودآگاه به تخريب هستند و گرايشات ميليشيايي دارند (به عنوان نمونه در تاريخ معاصر مي توان به اقدامات تروريستي فدائيان اسلام و چریک های چپ اشاره كرد). 
خرده بورژواها در زمينه مذهب نيز دچار تعارضات عميقي هستند. مذهب براي پرولتاريا  همان افيوني ست كه كارل #ماركس مي گفت بنابراين پرولتاريا معتاد اين افيون است و كمتر پيش مي آيد كه در زمينه مصرف افيونش دو دلي داشته باشد. ازآن سو بورژواها در عمل كاملاً سكولار هستند و نام هر آئيني را يدك بكشند در عمل تنها به منافع خود فكر مي كنند و بس! اما خرده بورژوا با موضوع مذهب درگيري دروني دارد. نه مي تواند با اين افيون آرام گيرد و نه مي تواند همچون بورژوا از آن استفاده ابزاري كند بنابراين خرده بورژوا دچار دغدغه ها ي عميق هستی شناختي و اخلاقي است، نه به بندر آرامي مي رسد و نه مي تواند دست از قايقراني بكشد و تسليم امواج شود: كتاب مي خواند، گفتگو مي كند، كنجكاوي مي كند و خودكاوي و خودسرزنش سازي دارد.

آينده يك خرده بورژوا:
چه خرده بورژوا بر احساساتش غالب شود و براي رسيدن به چشم اندازهاي بورژوایی پا روي هم حسي عاطفي و دغدغه هاي اخلاقيش بگذارد و بتواند خود را تا حد بورژواها بالا بكشد و چه از آن سو پا روي منافع اقتصاديش بگذارد و شرايط مالي مشابه طبقه پرولتاريا پيداكند تا پايان عمر درگير تعارض و كشمكش دروني خواهد بود. ممكن است استفاده دائمي از داروهاي روانگرا يا الكل و مواد او را آرام كند يا عضويت در يك فرقه ديني جدید به او آرامش دهد امّا هميشه آتش زير خاكستر است ولی بسته به اين كه به كدام طبقه بپیوندد نسل بعدي او خصلت هاي جمعي آن طبقه را مي پذيرند و از تعارض رها مي شوند. اما اگر خرده بورژوا در همین طبقه باقي بماند نسل بعدي او نيز سرنوشتي مشابه را به ارث مي برند.

تفَرد، حقيقت يا افسانه؟ :
همان طور كه در مقدمه مقاله گفتم، كارل گوستاو #يونگ، با مطرح كردن موضوع تفَرد امكان رهایي از جبر روان جمعي را مطرح مي كند. از آن جا كه ديدگاه يونگ صبغه ای «ليبراليستي» (فرد- محور) دارد و از اساس با ديدگاه هاي «سوسياليستي» (جامعه- محور) غير قابل جمع است اين نظريه او را نمي توانيم در سيستم زباني ماركسيستي تأئيد يا رد نماييم. از ديدگاه سوسياليستي، فرد سالم در يك نظام اقتصادي بيمار (كاپيتاليسم) غير قابل تحقق است بنابراين،نه تنها فرایند تفَرد كه کلیّت بحث سلامت روان زیر مجموعهٔ نظام اقتصادي- اجتماعي است.

وجه مثبت تعارض! :
گرچه تعارض همچون آتشي سوزان فرد دچار را مي سوزاند اما همين تعارض جنبه مثبتي نيز دارد: خودآگاهي! همان طور كه شما به حضور بدن تان زمانی آگاه مي شويد كه دچار درد جسماني باشيد، به حضور تمامَيت «خود»تان نيز تنها در شرايط كشمكش دروني آگاه مي شويد. بنابراين خرده بورژوا همان طو ر كه محكوم به تعارض است مشمول خود آگاهی است. بورژوا، پرولتاريا و لمپن پرولتاريا «نوعاً» فاقد خودآگاهي اند و رفتاري مكانيكي وماشين وار دارند اما خرده بورژوا بودن فرد را دغدغه مند و در عين حال عصيانگر، غير قابل پيش بيني و غير مكانيكي مي كند. 
هنگامي كه #آلبركامو مي گويد: «عصيان مي كنم، پس هستم» و #ژان_پل_سارتر مي گويد: «انسان بودن يعني دغدغه داشتن» خرده بورژوا را توصيف مي كنند!

#دكترمحمدرضاسرگلزايي_روانپزشک

T.me/drsargolzaei