#مصاحبه
#رسانه_و_بحران
پرسش علی ورامینی خبرنگار اجتماعی ماهنامه مدیریت ارتباطات برای پرونده رسانه و بحران شماره اردیبهشت ماه ۹۸:
- احتمالا نظرسنجی که سازمان ایسپا انجام داده بود و تقریبا دقیق هم هست را شما دیدهاید. حدود 60 درصد مردم ایران به هیچ طریقی به سیلزدهها کمک نکردند؛ درصورتی که این سیل اخیر را یکی از سنگینترین وقایع و فجایع قرن اخیر ایران میدانند. فارغ از همهی بحثهای جامعهشناختیای که وجود دارد، اینکه نسبت به نهادهای درگیر، نهادهای حکومتی و حتی سلبریتیها که دورهی پیش وارد شدند یک بیاعتمادی بین عموم برای کمک کردن به وجود آمده، بهنظرتان جنبههای روانشناختی اجتماعی این اتفاق، اینکه 60 درصد مردم ما (که آمار قابلتوجهی هم هست) احساس همدردی نکردند، چیست؟
دکتر سرگلزایی: بهنظر من یک دلیل آن کِرِختی عاطفی(emotional numbness) است؛ مثلاً وقتی یک فردی را خدای نکرده مداوم مورد شکنجه قرار دهید و مداوم به او درد ایجاد کنید، بعد از مدتی برای مقابله با این درد در مغز او یکسری مواد شبهافیونی آزاد میشود که او را مقابل درد کرخت میکند. بنابراین شما میبینید آدمی که در شرایط خیلی سخت است بعد از مدتی دیگر اصلا گریه نمیکند، دیگر جیغ نمیزند و دیگر علائم ترس در او نمیبینید. فقط وقتی با آن آدم مواجه میشوید آن فرد را با یک نگاه خالی، تُهی و سرد و یک چهرهی بیتفاوت و «سنگی» میبینید که دارد درد را تحمل میکند.
جامعهی ما متاسفانه جامعهای است که مرتب برایش بحران اتفاق میافتد. پیامِ "تسلیت ایران" و یا سیاه کردن پروفایلها و امثالهم هر فصل اتفاق میافتد. سیل، زلزله، افتادن اتوبوس دانشجویان یا دانشآموزان ته درّه، تغییرات عجیب اقتصادی که باعث بیکار شدن عدهی زیادی و زیر خط فقر رفتن مردم بسیاری میشوند و ... همهی اینها باعث کرختی عاطفی میشود. در این شرایط معلوم است که وقتی گفته میشود که هوای پایتخت هم به حد مسمومیت و خطرناکی رسیده و در 5 سال گذشته این چنین آلوده نبوده، باز هم شما میبینید که مردم بیتفاوت زندگیشان را میکنند؛ چون دچار کرختی عاطفی میشوند. وقتی جامعهای دائما در بحران باشد دچار یک کرختی میشود، حال چه این بحرانها طبیعی و خارج از کنترل باشد چه توسط عواملی روشن و قابل پیشگیری ایجاد شود.
مثلا «یووال نوح هراری» در کتابِ «۲۱ درس برای قرن ۲۱» به شیوهی مدیریت پوتین و اینکه چگونه در روسیه عدهای برای تداوم منافع شان دائماً بحرانزایی میکنند، اشاره میکند. یک فصلی از این کتاب راجع به انواع مدیریت کلان است و یکیاش راجع به سبک رهبری ولادیمیر پوتین در روسیه است. یک حکومت مستبدِ انحصارگرا که از نظر هراری این حکومت اساسا اولویتش منافع ملّی نیست بلکه یک «مونوپُلی دولتی» برای خودشان ساختهاند و چه از حیث اقتصادی و چه از حیث سیاسی، همه را کنار گذاشتند و برای منافع این گروه بسته ی قدرت مملکت را اداره میکنند. در اینجا یووال نوح هراری میگوید این ها چطوری میتوانند این کار را در درازمدت انجام دهند. بالاخره مردم روسیه باید بفهمند که ولادیمیر پوتین و تیمش کار سازنده ای برای روسیه انجام نمیدهند! میگوید یکی از کارهایی که این حکومتها انجام میدهند تولید دائمی بحران است. هراری معتقد است که نظام روسیه اساسا از بحرانها جلوگیری نمیکند و حتی خود بحرانزایی هم میکند. بد نیست که عین متن هراری در رابطه با روسیه تحت رهبری پوتین را ببینیم. او در صفحهی 29 و 30 کتاب «۲۱ درس برای قرن ۲۱» میگوید:
« روسیهی احیا شده خود را رقیبی بسیار قدرتمند برای قدرت های جهانی لیبرال میداند اما هر چند قدرت نظامی خود را بازسازی کرده است از نظر ایدئولوژیک ورشکسته است. بدون تردید ولادیمیر پوتین هم در روسیه و هم در بین جنبشهای دست راستی مختلف سراسر جهان شناخته شده است با این همه وجههی جهانی برای جذب احتمالی اسپانیاییهای بیکار و برزیلیهای ناراضی را ندارد. روسیه مدل جایگزینی برای لیبرال دموکراسی عرضه کرده، اما این مدل یک ایدئولوژی سیاسی منسجم نیست، بیشتر شیوهی سیاسی است که در آن عدهای از اعضای الیگارشی بیشترین ثروت و قدرت کشور را انحصاری کرده و سپس از کنترل خود در رسانهها برای مخفی نگه داشتن فعالیتهای خود و استحکام قوانینشان استفاده میکنند.
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86/
#رسانه_و_بحران
پرسش علی ورامینی خبرنگار اجتماعی ماهنامه مدیریت ارتباطات برای پرونده رسانه و بحران شماره اردیبهشت ماه ۹۸:
- احتمالا نظرسنجی که سازمان ایسپا انجام داده بود و تقریبا دقیق هم هست را شما دیدهاید. حدود 60 درصد مردم ایران به هیچ طریقی به سیلزدهها کمک نکردند؛ درصورتی که این سیل اخیر را یکی از سنگینترین وقایع و فجایع قرن اخیر ایران میدانند. فارغ از همهی بحثهای جامعهشناختیای که وجود دارد، اینکه نسبت به نهادهای درگیر، نهادهای حکومتی و حتی سلبریتیها که دورهی پیش وارد شدند یک بیاعتمادی بین عموم برای کمک کردن به وجود آمده، بهنظرتان جنبههای روانشناختی اجتماعی این اتفاق، اینکه 60 درصد مردم ما (که آمار قابلتوجهی هم هست) احساس همدردی نکردند، چیست؟
دکتر سرگلزایی: بهنظر من یک دلیل آن کِرِختی عاطفی(emotional numbness) است؛ مثلاً وقتی یک فردی را خدای نکرده مداوم مورد شکنجه قرار دهید و مداوم به او درد ایجاد کنید، بعد از مدتی برای مقابله با این درد در مغز او یکسری مواد شبهافیونی آزاد میشود که او را مقابل درد کرخت میکند. بنابراین شما میبینید آدمی که در شرایط خیلی سخت است بعد از مدتی دیگر اصلا گریه نمیکند، دیگر جیغ نمیزند و دیگر علائم ترس در او نمیبینید. فقط وقتی با آن آدم مواجه میشوید آن فرد را با یک نگاه خالی، تُهی و سرد و یک چهرهی بیتفاوت و «سنگی» میبینید که دارد درد را تحمل میکند.
جامعهی ما متاسفانه جامعهای است که مرتب برایش بحران اتفاق میافتد. پیامِ "تسلیت ایران" و یا سیاه کردن پروفایلها و امثالهم هر فصل اتفاق میافتد. سیل، زلزله، افتادن اتوبوس دانشجویان یا دانشآموزان ته درّه، تغییرات عجیب اقتصادی که باعث بیکار شدن عدهی زیادی و زیر خط فقر رفتن مردم بسیاری میشوند و ... همهی اینها باعث کرختی عاطفی میشود. در این شرایط معلوم است که وقتی گفته میشود که هوای پایتخت هم به حد مسمومیت و خطرناکی رسیده و در 5 سال گذشته این چنین آلوده نبوده، باز هم شما میبینید که مردم بیتفاوت زندگیشان را میکنند؛ چون دچار کرختی عاطفی میشوند. وقتی جامعهای دائما در بحران باشد دچار یک کرختی میشود، حال چه این بحرانها طبیعی و خارج از کنترل باشد چه توسط عواملی روشن و قابل پیشگیری ایجاد شود.
مثلا «یووال نوح هراری» در کتابِ «۲۱ درس برای قرن ۲۱» به شیوهی مدیریت پوتین و اینکه چگونه در روسیه عدهای برای تداوم منافع شان دائماً بحرانزایی میکنند، اشاره میکند. یک فصلی از این کتاب راجع به انواع مدیریت کلان است و یکیاش راجع به سبک رهبری ولادیمیر پوتین در روسیه است. یک حکومت مستبدِ انحصارگرا که از نظر هراری این حکومت اساسا اولویتش منافع ملّی نیست بلکه یک «مونوپُلی دولتی» برای خودشان ساختهاند و چه از حیث اقتصادی و چه از حیث سیاسی، همه را کنار گذاشتند و برای منافع این گروه بسته ی قدرت مملکت را اداره میکنند. در اینجا یووال نوح هراری میگوید این ها چطوری میتوانند این کار را در درازمدت انجام دهند. بالاخره مردم روسیه باید بفهمند که ولادیمیر پوتین و تیمش کار سازنده ای برای روسیه انجام نمیدهند! میگوید یکی از کارهایی که این حکومتها انجام میدهند تولید دائمی بحران است. هراری معتقد است که نظام روسیه اساسا از بحرانها جلوگیری نمیکند و حتی خود بحرانزایی هم میکند. بد نیست که عین متن هراری در رابطه با روسیه تحت رهبری پوتین را ببینیم. او در صفحهی 29 و 30 کتاب «۲۱ درس برای قرن ۲۱» میگوید:
« روسیهی احیا شده خود را رقیبی بسیار قدرتمند برای قدرت های جهانی لیبرال میداند اما هر چند قدرت نظامی خود را بازسازی کرده است از نظر ایدئولوژیک ورشکسته است. بدون تردید ولادیمیر پوتین هم در روسیه و هم در بین جنبشهای دست راستی مختلف سراسر جهان شناخته شده است با این همه وجههی جهانی برای جذب احتمالی اسپانیاییهای بیکار و برزیلیهای ناراضی را ندارد. روسیه مدل جایگزینی برای لیبرال دموکراسی عرضه کرده، اما این مدل یک ایدئولوژی سیاسی منسجم نیست، بیشتر شیوهی سیاسی است که در آن عدهای از اعضای الیگارشی بیشترین ثروت و قدرت کشور را انحصاری کرده و سپس از کنترل خود در رسانهها برای مخفی نگه داشتن فعالیتهای خود و استحکام قوانینشان استفاده میکنند.
https://drsargolzaei.com/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%88-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%D8%A7%D9%86/
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
رسانه و بحران
رسانه و بحران - همانطور که آلن دو باتن در کتاب «خبر (راهنمای کاربران)» از قول هگل نقل میکند؛ در عصر جدید (مدرن و پسامدرن) رسانه جایگزین