مقاله
#مقاله
#بازخوانی_داستان_ضحاک: #واژههای_فریبکار
«رابین روبرتسون» در کتاب «راهنمای مقدماتی روانشناسی یونگی» ،«کهنالگو» را «داستانهای تکرارشونده» تعریف میکند. از دیدگاه روانشناسی آرکیتایپی (کهنالگویی) در داستانهای متعدد و متکثر جهان میتوان مایههای مشترک و تکرارشونده (موتیف) یافت؛ گرچه در این ایده، مایهای از «جبراندیشی» وجود دارد اما تنها با دانستن جبرها و قواعد هستی است که ما به حق انتخاب و اختیار واقعی خود واقفمیشویم.
اختیاری که بدون آگاهی از جبرها و محدودیتها باشد یک اختیار تخیلی است، همچون تخیل پرواز در کسی که به قواعد فیزیک و مکانیک همچون جاذبه زمین، اصطکاک و قوانین آیرودینامیک ناآگاه باشد.
اسطورهها (Myths) همان کهنالگوها یا جانمایههای داستانهای زندگی هستند و ما با مرور آنها میتوانیم نگاهی عمیقتر به مسائل روزمرهمان داشتهباشیم.
یکی از این اسطورهها در فرهنگ پارسی، «افسانه ضحاک» است. «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در شاهنامه بهتفصیل ماجرای پادشاهی ضحاک را شرح میدهد.
قبلا در یادداشت دیگری با نام :«ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد، نه کباب» بخش دیگری از این داستان را شرح دادهبودم. دراین یادداشت بهجنبه دیگری از این افسانهی پرعبرت میپردازم.
۱- واژه «ضحاک» معرب اژیدهاک است. از آنجا که دو مار بزرگ (اژدها) بر شانههای ضحاک روئیدهبودند لقب شایسته این پادشاه همان اژیدهاک بود که به معنای «صاحب مارها» است اما انتقال این واژه به زبان عربی آن را تبدیل به ضحاک کردهاست که بهمعنای «خندهرو» است. آیا این تبدیل در درون خود نوعی تطهیر را حمل نمیکند؟
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#بازخوانی_داستان_ضحاک: #واژههای_فریبکار
«رابین روبرتسون» در کتاب «راهنمای مقدماتی روانشناسی یونگی» ،«کهنالگو» را «داستانهای تکرارشونده» تعریف میکند. از دیدگاه روانشناسی آرکیتایپی (کهنالگویی) در داستانهای متعدد و متکثر جهان میتوان مایههای مشترک و تکرارشونده (موتیف) یافت؛ گرچه در این ایده، مایهای از «جبراندیشی» وجود دارد اما تنها با دانستن جبرها و قواعد هستی است که ما به حق انتخاب و اختیار واقعی خود واقفمیشویم.
اختیاری که بدون آگاهی از جبرها و محدودیتها باشد یک اختیار تخیلی است، همچون تخیل پرواز در کسی که به قواعد فیزیک و مکانیک همچون جاذبه زمین، اصطکاک و قوانین آیرودینامیک ناآگاه باشد.
اسطورهها (Myths) همان کهنالگوها یا جانمایههای داستانهای زندگی هستند و ما با مرور آنها میتوانیم نگاهی عمیقتر به مسائل روزمرهمان داشتهباشیم.
یکی از این اسطورهها در فرهنگ پارسی، «افسانه ضحاک» است. «حکیم ابوالقاسم فردوسی» در شاهنامه بهتفصیل ماجرای پادشاهی ضحاک را شرح میدهد.
قبلا در یادداشت دیگری با نام :«ارمایل و گرمایل: نه سیخ بسوزد، نه کباب» بخش دیگری از این داستان را شرح دادهبودم. دراین یادداشت بهجنبه دیگری از این افسانهی پرعبرت میپردازم.
۱- واژه «ضحاک» معرب اژیدهاک است. از آنجا که دو مار بزرگ (اژدها) بر شانههای ضحاک روئیدهبودند لقب شایسته این پادشاه همان اژیدهاک بود که به معنای «صاحب مارها» است اما انتقال این واژه به زبان عربی آن را تبدیل به ضحاک کردهاست که بهمعنای «خندهرو» است. آیا این تبدیل در درون خود نوعی تطهیر را حمل نمیکند؟
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
بازخوانی داستان ضحاک: واژههای فریبکار
بازخوانی داستان ضحاک: واژههای فریبکار - واژه «ضحاک» معرب اژیدهاک است. از آنجا که دو مار بزرگ (اژدها) بر شانههای ضحاک روئیدهبودند لقب شایسته این پادشاه