#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
جناب آقای دکتر سرگلزایی
با عرض سلام
کلاسهای نقد و بررسی اندیشه مولانا را در کانال تلگرام جنابعالی مطالعه کردم. بسیار تاثیرگذار بود. ضمن تشکر فراوان بابت اشتراک فایلهای کلاس خواهشمندم در موارد زیر راهنمایی بفرمایید:
- با توجه به اینکه مولانا اشعار معنوی بسیار غنی دارد، چگونه از نظر روانشناسی تناقضات بین اشعار مولانا قابل توجیه است. چگونه ممکن است این تناقضات در یک شخصیت جمع شود؟
- آیا از اشعار حافظ هم میشود برداشت کرد که ایشان هم مانند مولوی معتقد به نظریه ولایت امر است؟
- آیا تئوری دموکراسی برای اداره جامعه کفایت میکند؟ با توجه به اینکه در آمریکا یا انگلیس با اختلاف اندکی در تعداد رأی افرادی همچون ترامپ یا بوریس جانسون اداره کشور را به عهده گرفتهاند،
یا در ایران تعداد کسانی که در مناسبتهای مختلف برای حمایت از حکومت به تظاهرات خیابانی میروند کم نیستند ( که میتواند نشان دهنده تمایل درصد قابل توجهی از مردم به ادامه همین حاکمیت و سیستم باشد). اگر مثلا ۵۱% از مردم مایل به همین حکومت باشند تکلیف ۴۹% باقیمانده چیست؟ آیا برای حاکمیت دموکراسی باید تبعیت کنند. آیا این نوع دموکراسی که در آمریکا و انگلیس به سرمایه داری و نژادپرستی آغشته است یا در ایران به مواردی دیگر، مورد تایید علوم جامعهشناسی و علومسیاسی است؟
با تشکر فراوان
✍️ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در این که مولانا در قلّهٔ ادبیات و خلاقیت قرار دارد شکی نیست. کمتر کسی همچون مولانا بر فنون قصهگویی پیچ در پیچ و هنر متقاعدسازی استعارهمحور و کاربرد واژهها و عبارات مسلط است، امّا زیباییشناسی ادبی یک موضوع است، درستی منطقی گزارهها یک موضوع دیگر. تحلیل روانشناختی یک هنرمند یا تحلیل جامعهشناسانهٔ میراث او برای ما هر کدام موضوعات مستقلی از زیباییشناسیادبی آثار آن هنرمند هستند.
۲- یکی از دلایل ماندگاری یک متن مفصّل، ابهام و ایهام و حتی تناقض گزارههای آنهاست. در یک متن کوتاه، این تناقض موجب کم ارزش شدن متن میشود ولی در یک متن طولانی که برای اغلب افراد امکان محیط شدن بر آن نیست، این تناقض و ابهام و ایهام موجب این میشود که در هر زمانهای و هر شخصی بتواند بخشی از آن را «خودی» کند. از منظر ادبی (تحلیل فُرم) این یک توانمندی و مزیّت محسوب میشود ولی از منظر تحلیلمحتوایی، این عدم انسجام، نقطهٔ ضعف نظریهپردازی است.
۳- راجع به مقایسهٔ مولانا و حافظ سخن مفصلتر از آن است که بتوانم در قالب ایمیل بریزم، پیشنهاد میکنم فایلهای صوتی «حافظ، مولانا و آرکهتایپها» و «رندی حافظ و رندی ما» را از مؤسسهٔ سروش مولانا تهیه و گوش بفرمایید، آنجا نظراتم را به تفصیل بیان کردهام.
۴- نظام کاپیتالیسم چند دهه است که نقاب «لیبرالدموکراسی» به چهره زده است، همانطور که نظام توتالیتر استالینی چند دهه نقاب سوسیالیسم به چهره داشت. لیبرالیسم سیاسی تنها در بستر سوسیالیسم اقتصادی قابل تحقق است و دموکراسی نمیتواند سوسیال یا لیبرال باشد، دموکراسی واقعی، نهادی سوسیال - لیبرال است. در دموکراسی پوپولیستی، رأی اکثریت میتواند حقوق اقلیت را پایمال کند ولی در لیبرالدموکراسی واقعی رأی هیچ اکثرتی نمیتواند حقوق شهروندی یک اقلیت بسیار کوچک را پایمال کند. نقد مدرنیسمِ غربِ صنعتیِ کاپیتالیسم نباید منجر به دفاع از عقاید «پیش مدرن» شود. نظامهای پیشمدرن برای شرایط کنونی جهان (بیش از همه به دلایل جمعیتی-اقتصادی) «ناکارآمد» هستند و بازگشت به آنها تنها به دلیل عواطف نوستالژیک برای ما اغواکننده اند. پیشنهاد می کنم یادداشت «سبک زندگی: آپولونی یا دیونیزوسی؟» را در سایت بنده بخوانید و سخنرانی بنده با عنوان «مدرنیته» را هم در کانال تلگرامم گوش کنید.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
جناب آقای دکتر سرگلزایی
با عرض سلام
کلاسهای نقد و بررسی اندیشه مولانا را در کانال تلگرام جنابعالی مطالعه کردم. بسیار تاثیرگذار بود. ضمن تشکر فراوان بابت اشتراک فایلهای کلاس خواهشمندم در موارد زیر راهنمایی بفرمایید:
- با توجه به اینکه مولانا اشعار معنوی بسیار غنی دارد، چگونه از نظر روانشناسی تناقضات بین اشعار مولانا قابل توجیه است. چگونه ممکن است این تناقضات در یک شخصیت جمع شود؟
- آیا از اشعار حافظ هم میشود برداشت کرد که ایشان هم مانند مولوی معتقد به نظریه ولایت امر است؟
- آیا تئوری دموکراسی برای اداره جامعه کفایت میکند؟ با توجه به اینکه در آمریکا یا انگلیس با اختلاف اندکی در تعداد رأی افرادی همچون ترامپ یا بوریس جانسون اداره کشور را به عهده گرفتهاند،
یا در ایران تعداد کسانی که در مناسبتهای مختلف برای حمایت از حکومت به تظاهرات خیابانی میروند کم نیستند ( که میتواند نشان دهنده تمایل درصد قابل توجهی از مردم به ادامه همین حاکمیت و سیستم باشد). اگر مثلا ۵۱% از مردم مایل به همین حکومت باشند تکلیف ۴۹% باقیمانده چیست؟ آیا برای حاکمیت دموکراسی باید تبعیت کنند. آیا این نوع دموکراسی که در آمریکا و انگلیس به سرمایه داری و نژادپرستی آغشته است یا در ایران به مواردی دیگر، مورد تایید علوم جامعهشناسی و علومسیاسی است؟
با تشکر فراوان
✍️ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در این که مولانا در قلّهٔ ادبیات و خلاقیت قرار دارد شکی نیست. کمتر کسی همچون مولانا بر فنون قصهگویی پیچ در پیچ و هنر متقاعدسازی استعارهمحور و کاربرد واژهها و عبارات مسلط است، امّا زیباییشناسی ادبی یک موضوع است، درستی منطقی گزارهها یک موضوع دیگر. تحلیل روانشناختی یک هنرمند یا تحلیل جامعهشناسانهٔ میراث او برای ما هر کدام موضوعات مستقلی از زیباییشناسیادبی آثار آن هنرمند هستند.
۲- یکی از دلایل ماندگاری یک متن مفصّل، ابهام و ایهام و حتی تناقض گزارههای آنهاست. در یک متن کوتاه، این تناقض موجب کم ارزش شدن متن میشود ولی در یک متن طولانی که برای اغلب افراد امکان محیط شدن بر آن نیست، این تناقض و ابهام و ایهام موجب این میشود که در هر زمانهای و هر شخصی بتواند بخشی از آن را «خودی» کند. از منظر ادبی (تحلیل فُرم) این یک توانمندی و مزیّت محسوب میشود ولی از منظر تحلیلمحتوایی، این عدم انسجام، نقطهٔ ضعف نظریهپردازی است.
۳- راجع به مقایسهٔ مولانا و حافظ سخن مفصلتر از آن است که بتوانم در قالب ایمیل بریزم، پیشنهاد میکنم فایلهای صوتی «حافظ، مولانا و آرکهتایپها» و «رندی حافظ و رندی ما» را از مؤسسهٔ سروش مولانا تهیه و گوش بفرمایید، آنجا نظراتم را به تفصیل بیان کردهام.
۴- نظام کاپیتالیسم چند دهه است که نقاب «لیبرالدموکراسی» به چهره زده است، همانطور که نظام توتالیتر استالینی چند دهه نقاب سوسیالیسم به چهره داشت. لیبرالیسم سیاسی تنها در بستر سوسیالیسم اقتصادی قابل تحقق است و دموکراسی نمیتواند سوسیال یا لیبرال باشد، دموکراسی واقعی، نهادی سوسیال - لیبرال است. در دموکراسی پوپولیستی، رأی اکثریت میتواند حقوق اقلیت را پایمال کند ولی در لیبرالدموکراسی واقعی رأی هیچ اکثرتی نمیتواند حقوق شهروندی یک اقلیت بسیار کوچک را پایمال کند. نقد مدرنیسمِ غربِ صنعتیِ کاپیتالیسم نباید منجر به دفاع از عقاید «پیش مدرن» شود. نظامهای پیشمدرن برای شرایط کنونی جهان (بیش از همه به دلایل جمعیتی-اقتصادی) «ناکارآمد» هستند و بازگشت به آنها تنها به دلیل عواطف نوستالژیک برای ما اغواکننده اند. پیشنهاد می کنم یادداشت «سبک زندگی: آپولونی یا دیونیزوسی؟» را در سایت بنده بخوانید و سخنرانی بنده با عنوان «مدرنیته» را هم در کانال تلگرامم گوش کنید.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
با عرض سلام و احترام
دکتر عزیز، مسالهای که ذهن مرا مدتها درگیر کرده از اینجا آغاز شد من به تناسب شغلی که دارم با چند مدیر و رئیس کار میکنم به عبارتی در راس هرم هستند. با تعدادی از آنان قبل از شروع دورۀ ریاستشان هم کار کردهام شاید در ماههای اول انتصابشان معقول و منطقی به نظر میرسیدند ولی به مرور با افزایش سنوات ریاستشان تغییرات بسیاری در رفتار و اخلاقشان دیده میشود. حتی آن مدیری که از یکی از کشورهای اروپایی دانشآموخته شده بود هم در همین گردونه قرار گرفت تغییر کرد.
اما تغییرات رفتاری آنها:
- انسانهای متواضع قبل و ماههای اول دوران ریاست به انسانهای متکبر و مغروری تبدیل شدند که حتی در لحن و تن صدای آنها محسوس است.
- دوقطبی کردن مجموعۀ کارکنانشان و حمایت از یک قطب قویتر به لحاظ پایگاه سیاسی و اجتماعی
- عدم پذیرش نقد و برخورد شدید با افرادی که نقد میکنند.
- منفعتطلبیصرف، حتی کارهای اداری در ظاهر وظیفهمندی آن هم با تبلیغات بسیار، در باطن با محور شخص و بقایش صورت میپذیر د.
- لذت بردن از چاپلوسی و مجیزگویی با این که خودشان نفس این گونه رفتارها را کاملاً اطلاع دارند.
- در مورد آقایان ارتباط و حمایت بسیار زیاد از جنس مخالف به ویژه دختران و حمایت از جذب آنان و ندادن فرصت یکسان شغلی به هر دو جنسیت.
- مدیران شدیداً در ظاهر امر هوای هم را دارند و باعث بقا و کسب منافع از هم هستند، ولی در پشت سر به هم بیاحترامی مینمایند و همدیگر را قبول ندارند.
اما سوال من؟
مشکل ضعفشخصیتی است یا ساختار و روش قدرت و توزیع آن در جامعۀ ما مشکل دارد؟ آیا در چشمانداز آینده این مشکل که بسیار حیاتی است و تاثیرگذار بر همۀ سطوح جامعه رفع خواهد شد و برای حل آن چه سازکارهایی باید اتخاذ کرد؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
از منظر علوماعصاب، بخشهای باستانی - جانوری مغز در بسیاری از موقعیتها بر کورتکس پرهفرونتال عقلانی - اخلاقی ما پیشی میگیرند. از منظر روانشناسیتحلیلی، کهنالگوها و عقدههای ناخودآگاه، توان ارادهٔ آگاهانه، تحصیلات و تربیت علمی و عقاید خودآگاه ما را در هم میشکنند و شعارها و مانیفست ما را با عمل و اقدام ما رسوا میکنند.
چاره چیست؟ طراحی نهادهایاجتماعی با توجه و التفات به این نقصها و معلولیتهای ذاتی بشر در رفتار اخلاقی و عقلانی.
بنده در یادداشتهای «چرا مدیریت زئوسی بحران آفرین است؟» و «آزمون استخدامی برای پیر طریقت» به این موضوع پرداختهام و چارلز هندی در کتابهای «خدایان مدیریت» و «منحنی دوّم» و راسل ایکاف در کتاب «برنامهریزی تعاملی» آن را شرح دادهاند.
ما برای زندگیعقلانی و اخلاقی سخت نیازمند بازتعریف و بازسازی «نهاد قدرت» هستیم.
در این زمینه کتابهای «زندگی پنهان ذهن» ماریانو سیگمان و «انسان خدای گونه» یووال نوح هراری و کتاب پیوست را (که ترجمه نشده است) پیشنهاد میکنم.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
با عرض سلام و احترام
دکتر عزیز، مسالهای که ذهن مرا مدتها درگیر کرده از اینجا آغاز شد من به تناسب شغلی که دارم با چند مدیر و رئیس کار میکنم به عبارتی در راس هرم هستند. با تعدادی از آنان قبل از شروع دورۀ ریاستشان هم کار کردهام شاید در ماههای اول انتصابشان معقول و منطقی به نظر میرسیدند ولی به مرور با افزایش سنوات ریاستشان تغییرات بسیاری در رفتار و اخلاقشان دیده میشود. حتی آن مدیری که از یکی از کشورهای اروپایی دانشآموخته شده بود هم در همین گردونه قرار گرفت تغییر کرد.
اما تغییرات رفتاری آنها:
- انسانهای متواضع قبل و ماههای اول دوران ریاست به انسانهای متکبر و مغروری تبدیل شدند که حتی در لحن و تن صدای آنها محسوس است.
- دوقطبی کردن مجموعۀ کارکنانشان و حمایت از یک قطب قویتر به لحاظ پایگاه سیاسی و اجتماعی
- عدم پذیرش نقد و برخورد شدید با افرادی که نقد میکنند.
- منفعتطلبیصرف، حتی کارهای اداری در ظاهر وظیفهمندی آن هم با تبلیغات بسیار، در باطن با محور شخص و بقایش صورت میپذیر د.
- لذت بردن از چاپلوسی و مجیزگویی با این که خودشان نفس این گونه رفتارها را کاملاً اطلاع دارند.
- در مورد آقایان ارتباط و حمایت بسیار زیاد از جنس مخالف به ویژه دختران و حمایت از جذب آنان و ندادن فرصت یکسان شغلی به هر دو جنسیت.
- مدیران شدیداً در ظاهر امر هوای هم را دارند و باعث بقا و کسب منافع از هم هستند، ولی در پشت سر به هم بیاحترامی مینمایند و همدیگر را قبول ندارند.
اما سوال من؟
مشکل ضعفشخصیتی است یا ساختار و روش قدرت و توزیع آن در جامعۀ ما مشکل دارد؟ آیا در چشمانداز آینده این مشکل که بسیار حیاتی است و تاثیرگذار بر همۀ سطوح جامعه رفع خواهد شد و برای حل آن چه سازکارهایی باید اتخاذ کرد؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
از منظر علوماعصاب، بخشهای باستانی - جانوری مغز در بسیاری از موقعیتها بر کورتکس پرهفرونتال عقلانی - اخلاقی ما پیشی میگیرند. از منظر روانشناسیتحلیلی، کهنالگوها و عقدههای ناخودآگاه، توان ارادهٔ آگاهانه، تحصیلات و تربیت علمی و عقاید خودآگاه ما را در هم میشکنند و شعارها و مانیفست ما را با عمل و اقدام ما رسوا میکنند.
چاره چیست؟ طراحی نهادهایاجتماعی با توجه و التفات به این نقصها و معلولیتهای ذاتی بشر در رفتار اخلاقی و عقلانی.
بنده در یادداشتهای «چرا مدیریت زئوسی بحران آفرین است؟» و «آزمون استخدامی برای پیر طریقت» به این موضوع پرداختهام و چارلز هندی در کتابهای «خدایان مدیریت» و «منحنی دوّم» و راسل ایکاف در کتاب «برنامهریزی تعاملی» آن را شرح دادهاند.
ما برای زندگیعقلانی و اخلاقی سخت نیازمند بازتعریف و بازسازی «نهاد قدرت» هستیم.
در این زمینه کتابهای «زندگی پنهان ذهن» ماریانو سیگمان و «انسان خدای گونه» یووال نوح هراری و کتاب پیوست را (که ترجمه نشده است) پیشنهاد میکنم.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تاب_آوری
❓پرسش:
با سلام و احترام خدمت شما
ضمن تشکر از اینکه ایمیل قبلی بنده را جواب دادید و تشکر مجدد از پادکستهای بسیار عالی که در اختیار امثال بنده قرار میدهید، فایلهایصوتی که از کلاسهای شما ضبط شده بسیار محتوای خوبی دارند متاسفانه به علت اینکه در شهرستان هستم نمیتوانم در دورههای شما شرکت کنم سؤالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده و فکر کنم یک نکتۀ کلیدی حداقل در مورد من باشد عدم تحمل من باشد. منظورم این است که احساس میکنم اکثر اوقات غمگینی خاصی دارم و به روشهای مختلف میخواهم آنها را پنهان نمایم البته این به این معنا نیست که اگر دیگران مرا ببینند بگویند که غمگین هستم یعنی از ظاهر من کسی نمیتونه متوجه بشه که من غمگین هستم. امیدوارم وقتتان را زیاد نگرفته باشم اما احساس میکنم نکتهای وجود دارد که هنوز متوجه آن نیستم ضمن اینکه چندی پیش کتاب the reality slap نویسنده Russ Harris رو میخوندم البته بعداً اومدم فارسی اون هم که به نام «سیلیواقعیت» هست رو خوندم یعنی دو بار تقریباً خوندم اما همچنان اون نکتۀ کلیدی برام گم هست. این کتاب من رو با ACT آشناکرده است. در صورتی که در مورد ACT و تابآوری و احساس غم خفیف داشتن همیشگی و اینکه بعضی افراد نمیتونند این غم خفیف همیشگی را تحمل کنند مطلبی بفرمایید ممنون میشوم.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
ممنونم که درسگفتارهای بنده را دنبال میکنید.
متعهد ماندن به تابآوری (پذیرش)، تنها زمانی ممکن است که ما از تکنیکها و تمرینهای افزایش تابآوری هم بهره ببریم.
بنده در درسگفتار «رهایی از رنج، التیام خود» که در کانال تلگرامم گذاشته شدهاند به برخی از آن تکنیکها پرداختهام و در فایلهایصوتی «تنآرامی با آگاهیحسی» ، «مدیتیشن» و «تجسمخلاق» هم (که در سایت و تلگرامم موجودند) برخی دیگر از این تکنیکها را معرفی کردهام. علاوه بر این پیشنهاد میکنم یادداشت «افسردگی، یک کلمه چند معنی» بنده را نیز در سایت بخوانید و فایلصوتی «افسردگی، یک کلمه، چند معنی» را نیز از مرکز مشاورهٔ آرامینتا تهیه و گوش کنید.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#تاب_آوری
❓پرسش:
با سلام و احترام خدمت شما
ضمن تشکر از اینکه ایمیل قبلی بنده را جواب دادید و تشکر مجدد از پادکستهای بسیار عالی که در اختیار امثال بنده قرار میدهید، فایلهایصوتی که از کلاسهای شما ضبط شده بسیار محتوای خوبی دارند متاسفانه به علت اینکه در شهرستان هستم نمیتوانم در دورههای شما شرکت کنم سؤالی که خیلی ذهن من را درگیر کرده و فکر کنم یک نکتۀ کلیدی حداقل در مورد من باشد عدم تحمل من باشد. منظورم این است که احساس میکنم اکثر اوقات غمگینی خاصی دارم و به روشهای مختلف میخواهم آنها را پنهان نمایم البته این به این معنا نیست که اگر دیگران مرا ببینند بگویند که غمگین هستم یعنی از ظاهر من کسی نمیتونه متوجه بشه که من غمگین هستم. امیدوارم وقتتان را زیاد نگرفته باشم اما احساس میکنم نکتهای وجود دارد که هنوز متوجه آن نیستم ضمن اینکه چندی پیش کتاب the reality slap نویسنده Russ Harris رو میخوندم البته بعداً اومدم فارسی اون هم که به نام «سیلیواقعیت» هست رو خوندم یعنی دو بار تقریباً خوندم اما همچنان اون نکتۀ کلیدی برام گم هست. این کتاب من رو با ACT آشناکرده است. در صورتی که در مورد ACT و تابآوری و احساس غم خفیف داشتن همیشگی و اینکه بعضی افراد نمیتونند این غم خفیف همیشگی را تحمل کنند مطلبی بفرمایید ممنون میشوم.
با تشکر
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
ممنونم که درسگفتارهای بنده را دنبال میکنید.
متعهد ماندن به تابآوری (پذیرش)، تنها زمانی ممکن است که ما از تکنیکها و تمرینهای افزایش تابآوری هم بهره ببریم.
بنده در درسگفتار «رهایی از رنج، التیام خود» که در کانال تلگرامم گذاشته شدهاند به برخی از آن تکنیکها پرداختهام و در فایلهایصوتی «تنآرامی با آگاهیحسی» ، «مدیتیشن» و «تجسمخلاق» هم (که در سایت و تلگرامم موجودند) برخی دیگر از این تکنیکها را معرفی کردهام. علاوه بر این پیشنهاد میکنم یادداشت «افسردگی، یک کلمه چند معنی» بنده را نیز در سایت بخوانید و فایلصوتی «افسردگی، یک کلمه، چند معنی» را نیز از مرکز مشاورهٔ آرامینتا تهیه و گوش کنید.
سبز باشید.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
عرض ادب و احترام.
با توجه به اينكه ما در قرن ٢١ هستيم و هر كسی حق ارائهی نظر خودش رو داره، ولي من مدت.هاست كه با مسالهای درگير هستم.
من در جايگاه كنوني كه ذرهای به مسائل روانشناسی آگاه نيستم، به خود اجازهی ورود به اين حيطهرو نميدم و از اظهار نظر خودداری میكنم.
در مثالی كه من زدم (علم روانشناسی)، حتی اگر اظهارنظری از سمت من صورت بگيره نهايتا باعث انتقال اطلاعات غلط به طرف مقابل من ميشه.
اما شاهد اين هستيم كه بسياری بدون اطلاع از مسائل مهمی مثل سياست، مطالبی رو بيان ميكنن كه ذرهای رنگ و بوی علم و آگاه سياسی - اجتماعی در اون ديده نمیشود؛ كه همين اظهارنظرات به صورتی كه فرد خودآگاه به آن نيست باعث تبديل شدن به ابزار تبليغ میشود( يا به قول معروف افراد تبديل به پروپاگاندای نظامها میشوند).
خواستم بدونم چرا تمايل به اظهار نظر در مسائل اجتماعی - سياسی آنقدر زياد هست؟
در واقع اكثريت انسانها در، به عنوان مثال، پزشكی كه علمي از آن ندارند، اظهارنظر قاطع نمیكنند، ولي چرا در سياست اينگونه است!؟ آيا تبليغات و رسانهها اين اثر را گذاشتهاند؟
عذرخواهی میكنم بابت طولانی شدن متن.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
من گمان نمیکنم مسألهٔ «جهل مرکّب» تنها در ساحتسیاسی برجسته باشد.
در حوزهٔ پزشکی هم بخش بزرگی از مردم اظهارنظر میکنند و حتی مصرف دارویی را توصیه یا منع میکنند.
در حوزهٔ سرمایهگذاری، هنر، مدیریت نیرویانسانی و بسیاری زمینههای دیگر هم این اوضاع برقرار است.
مردم فقط دربارهٔ موضوعاتی اظهارنظر نمیکنند که زبانی غامض و غیرمتعارف داشته باشند مثل علومپایه.
کتابهای «حیوان قصهگو» جاناتان گاتشال (نشر مرکز) و «کوری خودخواسته» مارگارت هفرنان (انتشارات سرور کیان) به دلایل تکاملی - روانی این گرایش انسانی میپردازند.
بنده هم در سخنرانی «هیپنوتیزم ترنسپرسونال» (که ویدئو و فایل صوتیاش در کانال موجود است) به دغدغهٔ شما پرداختهام.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
عرض ادب و احترام.
با توجه به اينكه ما در قرن ٢١ هستيم و هر كسی حق ارائهی نظر خودش رو داره، ولي من مدت.هاست كه با مسالهای درگير هستم.
من در جايگاه كنوني كه ذرهای به مسائل روانشناسی آگاه نيستم، به خود اجازهی ورود به اين حيطهرو نميدم و از اظهار نظر خودداری میكنم.
در مثالی كه من زدم (علم روانشناسی)، حتی اگر اظهارنظری از سمت من صورت بگيره نهايتا باعث انتقال اطلاعات غلط به طرف مقابل من ميشه.
اما شاهد اين هستيم كه بسياری بدون اطلاع از مسائل مهمی مثل سياست، مطالبی رو بيان ميكنن كه ذرهای رنگ و بوی علم و آگاه سياسی - اجتماعی در اون ديده نمیشود؛ كه همين اظهارنظرات به صورتی كه فرد خودآگاه به آن نيست باعث تبديل شدن به ابزار تبليغ میشود( يا به قول معروف افراد تبديل به پروپاگاندای نظامها میشوند).
خواستم بدونم چرا تمايل به اظهار نظر در مسائل اجتماعی - سياسی آنقدر زياد هست؟
در واقع اكثريت انسانها در، به عنوان مثال، پزشكی كه علمي از آن ندارند، اظهارنظر قاطع نمیكنند، ولي چرا در سياست اينگونه است!؟ آيا تبليغات و رسانهها اين اثر را گذاشتهاند؟
عذرخواهی میكنم بابت طولانی شدن متن.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
من گمان نمیکنم مسألهٔ «جهل مرکّب» تنها در ساحتسیاسی برجسته باشد.
در حوزهٔ پزشکی هم بخش بزرگی از مردم اظهارنظر میکنند و حتی مصرف دارویی را توصیه یا منع میکنند.
در حوزهٔ سرمایهگذاری، هنر، مدیریت نیرویانسانی و بسیاری زمینههای دیگر هم این اوضاع برقرار است.
مردم فقط دربارهٔ موضوعاتی اظهارنظر نمیکنند که زبانی غامض و غیرمتعارف داشته باشند مثل علومپایه.
کتابهای «حیوان قصهگو» جاناتان گاتشال (نشر مرکز) و «کوری خودخواسته» مارگارت هفرنان (انتشارات سرور کیان) به دلایل تکاملی - روانی این گرایش انسانی میپردازند.
بنده هم در سخنرانی «هیپنوتیزم ترنسپرسونال» (که ویدئو و فایل صوتیاش در کانال موجود است) به دغدغهٔ شما پرداختهام.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#احترام_به_عقاید_دیگران
❓پرسش:
درود بر آقای دکتر سرگلزایی و ممنون بابت مطالب قابل تأملتان.
آقای دکتر سوالی دارم که مدتها ذهنم درگیر آن است اما نمیدانم دقیقا چگونه بیانش کنم!
میدانیم که انسانها بر اساس ژنتیک و محیطی که در آن بزرگ شدهاند و فرآیند یادگیری هر کدام اخلاق و عقاید متفاوتی دارند اما آیا این دلیل میشود که اخلاق و عقاید همهی انسانها به طور همزمان صحیح و قابل اقتدا باشند؟!
بارها شده است که هنگام صحبت با دوستانم راجع به عقاید متفاوت مردم و درست و نادرست بودن آنها بحث کردهایم و آنها میگویند "هرکس عقاید خاص خودش رو داره و عقایدش به خودش مربوطه و قابل احترامه و دلیل نمیشه که چون عقیدهی کسی با ما متفاوته، اون عقیده اشتباه باشه."
سؤالم این است که آیا باید در برابر آفتابپرستی که در جهت وزش باد ایستاده و در یک دستش زنجیر مراسم عزاداری حسین است و در دست دیگرش ودکا، با پاهایش وزنهی بدنسازی نگه داشته و با دمشغلیان، سکوت کرد و با رویکرد سقراطی رفتار نکرد آن هم به این دلیل که هر کس عقاید خاص خودش را دارد و قابل احترام است و متفاوت بودن آن دلیل بر اشتباه بودن آن نیست؟!
اگر بخواهیم مبنا را قابل احترام بودن تمام عقاید بگذاریم و در برابرشان سکوت کنیم و آن ها را نقد نکنیم پس عقاید فاشیستها نیز یا عقاید درستیاند و یا این که باید در برابرشان سکوت کنم چون باید احترامشان را نگه دارم.
شعار این جامعه از یک طرف این است: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، امّا از طرف دیگر در برابر هر "چرایی" که مقابل عقاید و افکارشان میگذاریم شعار قابل احترام بودن و شخصی بودن عقاید را سر میدهند و در برابر تغییر مقاومت میکنند!
همین مردم، با همین افکار و عقایدی که طبق یادداشت «هرم نیاز های مازلو و توسعهی فرهنگی» و به نقل از داریوش شایگان فرمودهاید دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» شدهاند، در حال رقم زدن حال و آیندهی من و خودشان و فرزندانمان هستند.
راستش وقتی در بحثهای مختلف به این جملات کلیشهای میرسم، نمیدانم باید چه بگویم، یا حتی اگر جواب را بدانم، نمیتوانم منظورم را در قالب چند جملهی مختصر و مفید بیان کنم! لطفا در این زمینه یاریام کنید، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟!
با سپاس
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در حوزهٔ فلسفه، از سقراط و ارسطو گرفته تا برتراند راسل و ویتگنشتاین در تلاش بودند که مرز بین عقاید درست و عقاید غلط را تبیین کنند، بخش بزرگی از گفتگوهای جدّی و هدفمند انسانها و نیز تحقیقات روانشناسی و اقتصادرفتاری نیز به تبع همین سنّت، جستجوی تبیین مرز درست و غلط عقاید و رفتارها است، بنابراین منع نقد دیگران با این شعار که عقاید همه محترم است نوعی خلط مبحث بین ساحت نقدعقلانی و ساحت حقوقاجتماعی است.
۲- در حوزهٔ حقوقاجتماعی، احترام به «عقاید» دیگران یک وظیفه است ولی سکوت در مقابل «رفتار اجتماعی» دیگران به بهانهٔ احترام به عقایدشان یک خلط مبحث دیگر است. نمیتوان متجاوزان جنسی و قاتلان زنجیرهای را آزاد گذاشت و دلیل آزاد گذاشتن آنها در تعدّی را احترام به عقایدشان دانست! همان گفتمانعقلانینقّاد (که در بند اوّل به آن اشاره کردم) است که روشن میسازد مرز بین حریمخصوصی و رفتار اجتماعی کجاست و در چه حیطهای افراد آزاد هستند و در چه حیطه ای باید آزادیشان محدود شود.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#احترام_به_عقاید_دیگران
❓پرسش:
درود بر آقای دکتر سرگلزایی و ممنون بابت مطالب قابل تأملتان.
آقای دکتر سوالی دارم که مدتها ذهنم درگیر آن است اما نمیدانم دقیقا چگونه بیانش کنم!
میدانیم که انسانها بر اساس ژنتیک و محیطی که در آن بزرگ شدهاند و فرآیند یادگیری هر کدام اخلاق و عقاید متفاوتی دارند اما آیا این دلیل میشود که اخلاق و عقاید همهی انسانها به طور همزمان صحیح و قابل اقتدا باشند؟!
بارها شده است که هنگام صحبت با دوستانم راجع به عقاید متفاوت مردم و درست و نادرست بودن آنها بحث کردهایم و آنها میگویند "هرکس عقاید خاص خودش رو داره و عقایدش به خودش مربوطه و قابل احترامه و دلیل نمیشه که چون عقیدهی کسی با ما متفاوته، اون عقیده اشتباه باشه."
سؤالم این است که آیا باید در برابر آفتابپرستی که در جهت وزش باد ایستاده و در یک دستش زنجیر مراسم عزاداری حسین است و در دست دیگرش ودکا، با پاهایش وزنهی بدنسازی نگه داشته و با دمشغلیان، سکوت کرد و با رویکرد سقراطی رفتار نکرد آن هم به این دلیل که هر کس عقاید خاص خودش را دارد و قابل احترام است و متفاوت بودن آن دلیل بر اشتباه بودن آن نیست؟!
اگر بخواهیم مبنا را قابل احترام بودن تمام عقاید بگذاریم و در برابرشان سکوت کنیم و آن ها را نقد نکنیم پس عقاید فاشیستها نیز یا عقاید درستیاند و یا این که باید در برابرشان سکوت کنم چون باید احترامشان را نگه دارم.
شعار این جامعه از یک طرف این است: «إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، امّا از طرف دیگر در برابر هر "چرایی" که مقابل عقاید و افکارشان میگذاریم شعار قابل احترام بودن و شخصی بودن عقاید را سر میدهند و در برابر تغییر مقاومت میکنند!
همین مردم، با همین افکار و عقایدی که طبق یادداشت «هرم نیاز های مازلو و توسعهی فرهنگی» و به نقل از داریوش شایگان فرمودهاید دچار «اسکیزوفرنی فرهنگی» شدهاند، در حال رقم زدن حال و آیندهی من و خودشان و فرزندانمان هستند.
راستش وقتی در بحثهای مختلف به این جملات کلیشهای میرسم، نمیدانم باید چه بگویم، یا حتی اگر جواب را بدانم، نمیتوانم منظورم را در قالب چند جملهی مختصر و مفید بیان کنم! لطفا در این زمینه یاریام کنید، چه باید کرد؟ چه باید گفت؟!
با سپاس
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در حوزهٔ فلسفه، از سقراط و ارسطو گرفته تا برتراند راسل و ویتگنشتاین در تلاش بودند که مرز بین عقاید درست و عقاید غلط را تبیین کنند، بخش بزرگی از گفتگوهای جدّی و هدفمند انسانها و نیز تحقیقات روانشناسی و اقتصادرفتاری نیز به تبع همین سنّت، جستجوی تبیین مرز درست و غلط عقاید و رفتارها است، بنابراین منع نقد دیگران با این شعار که عقاید همه محترم است نوعی خلط مبحث بین ساحت نقدعقلانی و ساحت حقوقاجتماعی است.
۲- در حوزهٔ حقوقاجتماعی، احترام به «عقاید» دیگران یک وظیفه است ولی سکوت در مقابل «رفتار اجتماعی» دیگران به بهانهٔ احترام به عقایدشان یک خلط مبحث دیگر است. نمیتوان متجاوزان جنسی و قاتلان زنجیرهای را آزاد گذاشت و دلیل آزاد گذاشتن آنها در تعدّی را احترام به عقایدشان دانست! همان گفتمانعقلانینقّاد (که در بند اوّل به آن اشاره کردم) است که روشن میسازد مرز بین حریمخصوصی و رفتار اجتماعی کجاست و در چه حیطهای افراد آزاد هستند و در چه حیطه ای باید آزادیشان محدود شود.
سبز باشید
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تفکر_نقاد
❓پرسش:
با عرض سلام و ادب
استاد گرامی شما در سخنرانیهایتان در مورد تفکرنقاد اشاراتی داشتید، سوال من از شما این است که در مورد نحوه رسیدن به این نوع تفکر و این مهارت مهم، با توجه به بمباران شدید رسانه و دنیایمجازی اگر امکان دارد توضیحاتی را ارائه بفرمایید.
با تشکر از شما و سپاسگزار چراغی که در دل ما روشن کردهاید.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در درسگفتارهای تفکرنقاد به تفصیل به فرایند شکلگیری و رشد این مدل تفکر پرداختهام.
فیلم و صوت این کلاسها را میتوانید از مؤسسهٔ آفتابمهر (تلفن 02188109349) تهیه فرمایید.
۲- کتابهای زیر در حوزهٔ تفکرنقّاد هستند:
«زندگی، فکر، و دیگر هیچ» (دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین) ، «ده سؤال بیجواب» (دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین) ،
«مغلطه» (جمی وایت- نشر ققنوس)، «مغالطات» (ریچارد پاول - انتشارات شهرتاش)،
«بازی اندیشه» (لیزا هاگلوند - کتابسرای تندیس)
۳- یک کتاب به زبان انگلیسی نیز در زمینهٔ تفکرنقّاد پیوست شد.
به امید روزگاری سبز و روشن
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#تفکر_نقاد
❓پرسش:
با عرض سلام و ادب
استاد گرامی شما در سخنرانیهایتان در مورد تفکرنقاد اشاراتی داشتید، سوال من از شما این است که در مورد نحوه رسیدن به این نوع تفکر و این مهارت مهم، با توجه به بمباران شدید رسانه و دنیایمجازی اگر امکان دارد توضیحاتی را ارائه بفرمایید.
با تشکر از شما و سپاسگزار چراغی که در دل ما روشن کردهاید.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در درسگفتارهای تفکرنقاد به تفصیل به فرایند شکلگیری و رشد این مدل تفکر پرداختهام.
فیلم و صوت این کلاسها را میتوانید از مؤسسهٔ آفتابمهر (تلفن 02188109349) تهیه فرمایید.
۲- کتابهای زیر در حوزهٔ تفکرنقّاد هستند:
«زندگی، فکر، و دیگر هیچ» (دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین) ، «ده سؤال بیجواب» (دکتر سرگلزایی- انتشارات همنشین) ،
«مغلطه» (جمی وایت- نشر ققنوس)، «مغالطات» (ریچارد پاول - انتشارات شهرتاش)،
«بازی اندیشه» (لیزا هاگلوند - کتابسرای تندیس)
۳- یک کتاب به زبان انگلیسی نیز در زمینهٔ تفکرنقّاد پیوست شد.
به امید روزگاری سبز و روشن
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
با سلام و تشکر از کانالتون که از بهترینها در لیستم هست.
دو سوال دارم آقای دکتر.
آیا عقدهحقارت و از طرف دیگر خودبزرگبینی در عین حال در فرد امکان بروز دارند؟
و اینکه چطور میشه از شما وقت مشاوره گرفت؟
با احترام.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در تحلیل فیلم جوکر (26 و 27 دی ماه 1398) به شرح همراهی همزمان عقدهٔحقارت و خودبزرگبینی پرداختهام.
فایلصوتی این تحلیل را میتوانید از مؤسسهٔ آفتابمهر (تلفن 02188109349) تهیه فرمایید.
۲- بنده فقط فعالیتهای آموزشی و فرهنگی دارم، کار بالینی و مشاورهای نمیکنم و مطب ندارم.
به امید روزگاری سبز.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
با سلام و تشکر از کانالتون که از بهترینها در لیستم هست.
دو سوال دارم آقای دکتر.
آیا عقدهحقارت و از طرف دیگر خودبزرگبینی در عین حال در فرد امکان بروز دارند؟
و اینکه چطور میشه از شما وقت مشاوره گرفت؟
با احترام.
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
۱- در تحلیل فیلم جوکر (26 و 27 دی ماه 1398) به شرح همراهی همزمان عقدهٔحقارت و خودبزرگبینی پرداختهام.
فایلصوتی این تحلیل را میتوانید از مؤسسهٔ آفتابمهر (تلفن 02188109349) تهیه فرمایید.
۲- بنده فقط فعالیتهای آموزشی و فرهنگی دارم، کار بالینی و مشاورهای نمیکنم و مطب ندارم.
به امید روزگاری سبز.
drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام آقای سرگلزایی بزرگوار، سوالی دارم.
در شرایط کنونی اصولا مولانا یا کلیتر بگویم عرفان چیزی برای ما دارد؟ جز دعوت به انفعال چه برای ما دارد؟
اصولا میتوان اندیشهای دارای پتانسیل مناسب برای پیشبرد اجتماعی طلب و یافت کرد؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
رویکرد عرفانی میتواند در مواجهه با دردهایوجودی (اگزیستانسیال) به ما کمک کند.
پیشنهاد میکنم سخنرانی بنده در دانشگاه سلجوق قونیه را که در صفحهٔ اینستاگرام بنده است را ببینید و سخنرانی بنده با عنوان «کهنالگویمادر، پرسشیکهنه، پاسخینو» را نیز از مؤسسهٔ سروش مولانا تهیه و گوش کنید. در کتاب «انسان، فلسفهٰ عرفان» (انتشارات بهار سبز) نیز به این موضوع پرداختهام.
سبز باشید.
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
سلام آقای سرگلزایی بزرگوار، سوالی دارم.
در شرایط کنونی اصولا مولانا یا کلیتر بگویم عرفان چیزی برای ما دارد؟ جز دعوت به انفعال چه برای ما دارد؟
اصولا میتوان اندیشهای دارای پتانسیل مناسب برای پیشبرد اجتماعی طلب و یافت کرد؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
رویکرد عرفانی میتواند در مواجهه با دردهایوجودی (اگزیستانسیال) به ما کمک کند.
پیشنهاد میکنم سخنرانی بنده در دانشگاه سلجوق قونیه را که در صفحهٔ اینستاگرام بنده است را ببینید و سخنرانی بنده با عنوان «کهنالگویمادر، پرسشیکهنه، پاسخینو» را نیز از مؤسسهٔ سروش مولانا تهیه و گوش کنید. در کتاب «انسان، فلسفهٰ عرفان» (انتشارات بهار سبز) نیز به این موضوع پرداختهام.
سبز باشید.
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
آقای دکتر سرگلزایی، با عرض سلام
هر کسی دوست دارد که احساس تعلق کند. مدتی است که به سخنرانیهای شما گوش میدهم و افکارتان را درصفحات مختلف میخوانم. میتوان گفت به جمع طرفداران شما پیوستهام. خوشحالم که افراد روشنبین و شجاع، با افکارنوین وجود دارند. متاسفانه خارج از ایران زندگی میکنم و نمیتوانم در کلاسهایتان شرکت کنم.
طرفدار بودن و سروکله شکستن برای یک گروه یا فرد مطلوب نیست. میبایستی همیشه دوباره و دوباره افکار رامحک زد و به جستجوی حقیقت پرداخت.
شما پدیدهی طرفداری یا فنبودن را چگونه میبینید؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
نیاز به تعلّق داشتن و عضویت در گروه، یکی از نیازهای فیزیولوژیک اساسی در همهٔ حیوانات اجتماعی از جمله انسان است.
شدّت این نیاز در انسان ها طیف گسترده ای دارد. هر دو طرف طیف بودن می تواند باعث مشکلات روانی-اجتماعی شود، برای مثال افراد دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید نیاز بسیار پایینی به تعلق و عضویت اجتماعی دارند و افراد دچار اختلال شخصیت هیستریونیک نیاز بسیار بالایی به تعلق و عضویت اجتماعی دارند.
انکار نیاز به تعلق و عضویت، منجر به درخودفرورفتگی، انزوا و خودمحوری می شود و افراط در تعلق و عضویت منجر به جو زدگی، تلقین پذیری، مُد زدگی و بی ثباتی عاطفی می شود. در یادداشتی با عنوان «عضویت و تفکر» به این موضوع پرداخته ام.
از محبّتی که به بنده دارید ممنونم، ولی بنده آرزو می کنم همرزم داشته باشم تا طرفدار.
سبز باشید
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei
❓پرسش:
آقای دکتر سرگلزایی، با عرض سلام
هر کسی دوست دارد که احساس تعلق کند. مدتی است که به سخنرانیهای شما گوش میدهم و افکارتان را درصفحات مختلف میخوانم. میتوان گفت به جمع طرفداران شما پیوستهام. خوشحالم که افراد روشنبین و شجاع، با افکارنوین وجود دارند. متاسفانه خارج از ایران زندگی میکنم و نمیتوانم در کلاسهایتان شرکت کنم.
طرفدار بودن و سروکله شکستن برای یک گروه یا فرد مطلوب نیست. میبایستی همیشه دوباره و دوباره افکار رامحک زد و به جستجوی حقیقت پرداخت.
شما پدیدهی طرفداری یا فنبودن را چگونه میبینید؟
✍ پاسخ #دکترسرگزایی:
با سلام و احترام
نیاز به تعلّق داشتن و عضویت در گروه، یکی از نیازهای فیزیولوژیک اساسی در همهٔ حیوانات اجتماعی از جمله انسان است.
شدّت این نیاز در انسان ها طیف گسترده ای دارد. هر دو طرف طیف بودن می تواند باعث مشکلات روانی-اجتماعی شود، برای مثال افراد دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید نیاز بسیار پایینی به تعلق و عضویت اجتماعی دارند و افراد دچار اختلال شخصیت هیستریونیک نیاز بسیار بالایی به تعلق و عضویت اجتماعی دارند.
انکار نیاز به تعلق و عضویت، منجر به درخودفرورفتگی، انزوا و خودمحوری می شود و افراط در تعلق و عضویت منجر به جو زدگی، تلقین پذیری، مُد زدگی و بی ثباتی عاطفی می شود. در یادداشتی با عنوان «عضویت و تفکر» به این موضوع پرداخته ام.
از محبّتی که به بنده دارید ممنونم، ولی بنده آرزو می کنم همرزم داشته باشم تا طرفدار.
سبز باشید
Drsargolzaei.com
@drsargolzaei