#مقاله
#شکرانه_را_که_چشم_تو_روی_بتان_ندید!
فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان «چهار بت» طبقه بندی کرد:
– بتهای غار idols of the cave
– بتهای قبیله idols of the tribe
– بتهای بازاری idols of marketplace
– بتهای نمایشی idols of the theater
* بتهای غار، سوگیریهایی هستند که از تجربه شخصی ناشی میشوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقهای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین میزنید.
* بتهای قبیله، سوگیریهایی هستند که از ماهیت انسان ناشی میشوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک میکند و خورشید را در آسمان در حال حرکت میبیند هزاران سال تصور میکرد که خورشید به دور زمین میگردد.
* بتهای بازاری، سوگیریهای ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب «قول مردانه» تلویحا این سوگیری را ایجاد میکند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
* بتهای نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن میکنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا میکنید.
توجه به مدل «چهار بت» بیکن به ما کمک میکند که از فرو افتادن در برخی از این گودالها پیشگیری کنیم...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#شکرانه_را_که_چشم_تو_روی_بتان_ندید!
فرانسیس بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱) فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکر بشری را با عنوان «چهار بت» طبقه بندی کرد:
– بتهای غار idols of the cave
– بتهای قبیله idols of the tribe
– بتهای بازاری idols of marketplace
– بتهای نمایشی idols of the theater
* بتهای غار، سوگیریهایی هستند که از تجربه شخصی ناشی میشوند مثلا اگر منزل و محل کار شما در منطقهای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین میزنید.
* بتهای قبیله، سوگیریهایی هستند که از ماهیت انسان ناشی میشوند مثلا چون انسان زمین زیر پای خود را ثابت ادراک میکند و خورشید را در آسمان در حال حرکت میبیند هزاران سال تصور میکرد که خورشید به دور زمین میگردد.
* بتهای بازاری، سوگیریهای ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلا رواج ترکیب «قول مردانه» تلویحا این سوگیری را ایجاد میکند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
* بتهای نمایشی، سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه فرامین مراجع قدرت یا اکثریت جامعه است. مثلا وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن میکنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا میکنید.
توجه به مدل «چهار بت» بیکن به ما کمک میکند که از فرو افتادن در برخی از این گودالها پیشگیری کنیم...
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#روز_جهانی_کارگر (اول ماه می)
انتخاب اوّل ماه مِی به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عدهای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به هشت ساعت بودند. قرار بود که اوّل ماه می ۱۸۸۶ در آمریکا کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یکهزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت.
این اعتراضات نتیجهٔ فوری دریافت نکردند، اما بعدها در سطح وسیع مؤثر واقع شدند. پس از آن، هشت ساعت کار در روز عُرف بسیاری از کشورها در سراسر جهان شد. از این رو این روز به عنوان روز تظاهرات، راهپیمایی، و سخنرانی انتخاب شد. در هند این روز همچنین روز معترضان سیاسی نیز هست.
در سال ۱۹۵۵ در کلیسای کاتولیک رومی، ۱ می به عنوان روز «قدیس یوسف کارگر»، نامزد مریم مقدس نامگذاری شد.
به مناسبت این روز مهم میخواهم به بحث «ارزشافزوده، فاصلهٔطبقاتی و جنگهای ملّی-مذهبی» بپردازم.
طبقهکارگر (یا پرولتاریا) شامل کسانی است که از طریق کارکردن ارتزاق میکنند، در مقابل، طبقه سرمایهدار (یا بورژوا) کسانی هستند که سرمایهشان درآمد ایجاد میکند و مجبور نیستند برای ارتزاق کار کنند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#روز_جهانی_کارگر (اول ماه می)
انتخاب اوّل ماه مِی به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عدهای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به هشت ساعت بودند. قرار بود که اوّل ماه می ۱۸۸۶ در آمریکا کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یکهزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت.
این اعتراضات نتیجهٔ فوری دریافت نکردند، اما بعدها در سطح وسیع مؤثر واقع شدند. پس از آن، هشت ساعت کار در روز عُرف بسیاری از کشورها در سراسر جهان شد. از این رو این روز به عنوان روز تظاهرات، راهپیمایی، و سخنرانی انتخاب شد. در هند این روز همچنین روز معترضان سیاسی نیز هست.
در سال ۱۹۵۵ در کلیسای کاتولیک رومی، ۱ می به عنوان روز «قدیس یوسف کارگر»، نامزد مریم مقدس نامگذاری شد.
به مناسبت این روز مهم میخواهم به بحث «ارزشافزوده، فاصلهٔطبقاتی و جنگهای ملّی-مذهبی» بپردازم.
طبقهکارگر (یا پرولتاریا) شامل کسانی است که از طریق کارکردن ارتزاق میکنند، در مقابل، طبقه سرمایهدار (یا بورژوا) کسانی هستند که سرمایهشان درآمد ایجاد میکند و مجبور نیستند برای ارتزاق کار کنند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#طریقیّت_موضوعیّت_سُنّت
اگر شما تصمیم داشته باشید از تهران به مشهد سفر کنید می توانید از مسیر مازندران به سوی خراسان رانندگی کنید و می توانید از مسیر سمنان به سوی خراسان برانید. در این مثال، آنچه برای شما “موضوعیّت” دارد رسیدن به مشهد است، مازندران یا سمنان “طریقیّت” دارند، بر اساس این که ذائقه و اولویت های شما چه باشند یکی از این مسیرها را انتخاب می کنید. شما می دانید که انتخاب مسیر سمنان یا مسیر مازندران حق شماست و هیچ کدام این دو مسیر “غلط” نیستند. اما اگر سال های سال از یکی از این دو مسیر حرکت کنید چنان به رانندگی در آن مسیر “عادت” می کنید که فکر کردن به “مسیر جایگزین” برایتان دشوار می شود چنان که آرام آرام به این نتیجه می رسید که “آن مسیر دیگر” انتخابی غلط است. چنانچه این باور آنقدر در شما شدید شود که اگر کسی بر خلاف آن سخن بگوید عصبی شوید باور شما تبدیل به “تعصّب” شده است. تکرار برای ما عادت ایجاد می کند و عادت برای ما تعصب میزاید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#طریقیّت_موضوعیّت_سُنّت
اگر شما تصمیم داشته باشید از تهران به مشهد سفر کنید می توانید از مسیر مازندران به سوی خراسان رانندگی کنید و می توانید از مسیر سمنان به سوی خراسان برانید. در این مثال، آنچه برای شما “موضوعیّت” دارد رسیدن به مشهد است، مازندران یا سمنان “طریقیّت” دارند، بر اساس این که ذائقه و اولویت های شما چه باشند یکی از این مسیرها را انتخاب می کنید. شما می دانید که انتخاب مسیر سمنان یا مسیر مازندران حق شماست و هیچ کدام این دو مسیر “غلط” نیستند. اما اگر سال های سال از یکی از این دو مسیر حرکت کنید چنان به رانندگی در آن مسیر “عادت” می کنید که فکر کردن به “مسیر جایگزین” برایتان دشوار می شود چنان که آرام آرام به این نتیجه می رسید که “آن مسیر دیگر” انتخابی غلط است. چنانچه این باور آنقدر در شما شدید شود که اگر کسی بر خلاف آن سخن بگوید عصبی شوید باور شما تبدیل به “تعصّب” شده است. تکرار برای ما عادت ایجاد می کند و عادت برای ما تعصب میزاید.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#سفسطه_های_رادیویی
در تاکسی نشستهام و رادیو روشن است. ابتدا در اخبار شرح مفصلی ارائه میشود از اینکه مردی در آریزونای آمریکا همسر و فرزندانش را کشته است، بلافاصله پس از پایان این خبر، سرودی از رادیو پخش میشود که در آن عبارت «ایران، بهشت روی زمین» پخش میشود. دو دقیقه رادیو روشن است، دو سفسطه برای فریب اذهان عمومی بهکار برده میشود.
سفسطهها:
سفسطه اول، «سفسطهٔ دوراهی کاذب» یا False Dilemma است. در این سفسطه چنان نموده میشود که در جهان فقط دو مسیر وجود دارد و تو باید تصمیم بگیری اینوری باشی یا آنوری! در این سفسطه که در صدا و سیما مکرراً به اجرا درمیآید، تو اگر «اینطرفی» نباشی پس طرفدار امپریالیسم آمریکا هستی، راه سوم و چهارم و پنجمی وجود ندارد!
در این سفسطه، سیاهیها و تباهیهای آمریکا برجسته میشود و بلافاصله ایران درمقابل آمریکا گذاشته میشود، مثل همین دو دقیقه: «مردی در آریزونا خانوادهاش را کشت»، و بلافاصله پس از آن: «ایران، بهشت روی زمین»!
دومین سفسطهای که دراین رسانه مکرراً مورد استفاده قرارمیگیرد «سفسطهٔ کلام دوپهلو» یا Equivocation Fallacy است. در این سفسطه چنان نموده میشود که اگر هیأت حاکمهٔ ایران و هیأت حاکمهٔ آمریکا با هم «تضاد منافع» دارند، پس این دو گروه با هم «تضاد ذاتی و صفاتی» دارند. پس اگر آنجا بد اداره میشود، اینجا خوب اداره میشود، در اینجا تضاد، واژهای است دو پهلو که از ایهام آن برای فریب ذهن استفاده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#سفسطه_های_رادیویی
در تاکسی نشستهام و رادیو روشن است. ابتدا در اخبار شرح مفصلی ارائه میشود از اینکه مردی در آریزونای آمریکا همسر و فرزندانش را کشته است، بلافاصله پس از پایان این خبر، سرودی از رادیو پخش میشود که در آن عبارت «ایران، بهشت روی زمین» پخش میشود. دو دقیقه رادیو روشن است، دو سفسطه برای فریب اذهان عمومی بهکار برده میشود.
سفسطهها:
سفسطه اول، «سفسطهٔ دوراهی کاذب» یا False Dilemma است. در این سفسطه چنان نموده میشود که در جهان فقط دو مسیر وجود دارد و تو باید تصمیم بگیری اینوری باشی یا آنوری! در این سفسطه که در صدا و سیما مکرراً به اجرا درمیآید، تو اگر «اینطرفی» نباشی پس طرفدار امپریالیسم آمریکا هستی، راه سوم و چهارم و پنجمی وجود ندارد!
در این سفسطه، سیاهیها و تباهیهای آمریکا برجسته میشود و بلافاصله ایران درمقابل آمریکا گذاشته میشود، مثل همین دو دقیقه: «مردی در آریزونا خانوادهاش را کشت»، و بلافاصله پس از آن: «ایران، بهشت روی زمین»!
دومین سفسطهای که دراین رسانه مکرراً مورد استفاده قرارمیگیرد «سفسطهٔ کلام دوپهلو» یا Equivocation Fallacy است. در این سفسطه چنان نموده میشود که اگر هیأت حاکمهٔ ایران و هیأت حاکمهٔ آمریکا با هم «تضاد منافع» دارند، پس این دو گروه با هم «تضاد ذاتی و صفاتی» دارند. پس اگر آنجا بد اداره میشود، اینجا خوب اداره میشود، در اینجا تضاد، واژهای است دو پهلو که از ایهام آن برای فریب ذهن استفاده شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی
توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه اینکه یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) میگوییم.
همانطور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیلهای مهمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیای میانه و آبهای آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه قاره هند است. اگر به رده بندیهای جهانی توسعه نگاه کنید شگفتزده میشوید که چرا کشوری که با این پتانسیلها باید در یکسوم بالای جدول قرار داشته باشد، در یکسوم انتهایی جدول قرار دارد؛ پاسخ را باید در پایین بودن «سرمایه اجتماعی» این کشور دانست.
اعتماد عمومی:
مهمترین عنصر در سرمایه اجتماعی «اعتماد عمومی» است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا میرود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت میکنند، باور داشته باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردیمان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم میشنویم، بگذاریم میتوان گفت سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش میکشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان میکنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت میگذاریم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#سانسور_شایعه_و_سرمایه_اجتماعی
توان اقتصادی یک فرد تنها بستگی به مقدار اموال و املاک او ندارد، بلکه اینکه یک فرد چقدر در جامعه اعتبار و نفوذ دارد هم جزئی از توان اقتصادی است. به این بخش از توان اقتصادی، سرمایه اجتماعی (Social Capital) میگوییم.
همانطور که یک فرد علاوه بر سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی دارد یک جامعه هم دارای سرمایه اجتماعی است. ایران از حیث سرمایه اقتصادی کشوری ثروتمند است اما از حیث سرمایه اجتماعی کشوری ضعیف است! ما کشوری داریم که جزو بزرگترین مخازن نفت و گاز طبیعی دنیاست، کشوری که از حیث اقلیمی و تاریخی پتانسیلهای مهمی برای گردشگری دارد و از حیث جغرافیایی پل بین آسیای میانه و آبهای آزاد و پل بین خاورمیانه و شبه قاره هند است. اگر به رده بندیهای جهانی توسعه نگاه کنید شگفتزده میشوید که چرا کشوری که با این پتانسیلها باید در یکسوم بالای جدول قرار داشته باشد، در یکسوم انتهایی جدول قرار دارد؛ پاسخ را باید در پایین بودن «سرمایه اجتماعی» این کشور دانست.
اعتماد عمومی:
مهمترین عنصر در سرمایه اجتماعی «اعتماد عمومی» است. وقتی فضای اجتماعی سرشار از اعتماد است، آفرینش شغل و ثروت بالا میرود. چه وقت مردم یک جامعه به هم اعتماد دارند؟ وقتی که به صحت اخباری که از یکدیگر دریافت میکنند، باور داشته باشند. بنابراین وقتی در روابط بین فردیمان فرض را بر دروغ بودن اخباری که از هم میشنویم، بگذاریم میتوان گفت سرمایه اجتماعیمان از دست رفته است. سانسور و شایعه، دو فرایندی هستند که سرمایه اجتماعی ما را به آتش میکشند. در فرایند سانسور، ما بخشی از واقعیت را انکار و کتمان میکنیم و در فرایند شایعه چیزی که واقعیت ندارد را به جای واقعیت میگذاریم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#ساده_سازی_افراطی
در جلساتی که شرکت میکنم با دقت به گفتگوها گوش میدهم. وقتی صحبت از مشکلات کلان و مسائل اجتماعی میشود، اغلب ما دچار یک مشکل بزرگ میشویم؛ «سادهسازی افراطی». منظور من از سادهسازی افراطی تلاش برای پیدا کردن یک «مدل خطی» برای مشکلات است. ذهن ما در برخورد با مسائل پیچیده دچار خستگی و سردرگمی میشود بنابراین ما تمایل داریم آن مسائل پیچیده را به شکل افراطی ساده کنیم تا «سهل الهضم و راحت الحلقوم» بهنظر برسند!
البته برای حل هر مشکلی باید تا جایی که میتوانیم آن را ساده کنیم، حشو و زوائد را کنار بگذاریم و آن را به مسائل سادهتر بشکنیم برای همین است که از عبارت «سادهسازی افراطی» استفاده میکنم.
ساده سازی افراطی شبیه این است که شما در هنگام بازی شطرنج، برای راحت کردن تصمیمگیری خود، بخش زیادی از صفحه شطرنج را نادیده بگیرید و با یک «دید تونلی» به صفحه نگاه کنید. درست است که با این کار با سرعت و سهولت بیشتری تصمیم میگیرید ولی خطای شما نیز به همان نسبت بالا میرود!
بسیاری از مدیران و تصمیم گیرندگان کشور ما دچار همین مشکل «سادهسازی افراطی» میشوند و بهزعم خود برای حل یک مساله بزرگ و پیچیده راه حل ساده و قطعی پیدا میکنند!
سیاستهای «پاندولی» و تغییرات سریع در قوانین و سیاستها نتیجه چنین مدل سادهسازی است. وزیری به خیال خود یک «شاه کلید» پیدا میکند و چهار سال بعد وزیر بعدی شاه کلیدی پیدا میکند که یکصدوهشتاد درجه با راه حل قبلی زاویه دارد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#ساده_سازی_افراطی
در جلساتی که شرکت میکنم با دقت به گفتگوها گوش میدهم. وقتی صحبت از مشکلات کلان و مسائل اجتماعی میشود، اغلب ما دچار یک مشکل بزرگ میشویم؛ «سادهسازی افراطی». منظور من از سادهسازی افراطی تلاش برای پیدا کردن یک «مدل خطی» برای مشکلات است. ذهن ما در برخورد با مسائل پیچیده دچار خستگی و سردرگمی میشود بنابراین ما تمایل داریم آن مسائل پیچیده را به شکل افراطی ساده کنیم تا «سهل الهضم و راحت الحلقوم» بهنظر برسند!
البته برای حل هر مشکلی باید تا جایی که میتوانیم آن را ساده کنیم، حشو و زوائد را کنار بگذاریم و آن را به مسائل سادهتر بشکنیم برای همین است که از عبارت «سادهسازی افراطی» استفاده میکنم.
ساده سازی افراطی شبیه این است که شما در هنگام بازی شطرنج، برای راحت کردن تصمیمگیری خود، بخش زیادی از صفحه شطرنج را نادیده بگیرید و با یک «دید تونلی» به صفحه نگاه کنید. درست است که با این کار با سرعت و سهولت بیشتری تصمیم میگیرید ولی خطای شما نیز به همان نسبت بالا میرود!
بسیاری از مدیران و تصمیم گیرندگان کشور ما دچار همین مشکل «سادهسازی افراطی» میشوند و بهزعم خود برای حل یک مساله بزرگ و پیچیده راه حل ساده و قطعی پیدا میکنند!
سیاستهای «پاندولی» و تغییرات سریع در قوانین و سیاستها نتیجه چنین مدل سادهسازی است. وزیری به خیال خود یک «شاه کلید» پیدا میکند و چهار سال بعد وزیر بعدی شاه کلیدی پیدا میکند که یکصدوهشتاد درجه با راه حل قبلی زاویه دارد!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#درسهایی_از_اریک_امانوئل_اشمیت
«اریک امانوئل اشمیت» متولّد ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در لیون، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاند.
وی دکترای فلسفه دارد.
از اریک امانوئل اشمیت سه کتاب زیبا خواندهام:
«خرده جنایتهای زناشویی»، «سومویی که نمیتوانست گنده شود» و «زمانی که یک اثر هنری بودم»
نمایشنامه درخشان «خرده جنایتهای زناشویی» گرچه بهظاهر در باب پیچیدگی رابطه زناشویی است ولی به عقیده من بیشتر راجع به نسبی بودن حقیقت است. در طی این نمایشنامه مردی که به دلیل دچار شدن به فراموشی در بیمارستان بوده همراه همسرش به خانه باز میگردد و آن دو تلاش میکنند وقایعی که مرد فراموش کرده بازیابی کنند. اما در اثنای گفتوگوی آنها مکررا روایتی متفاوت از گذشته بازیابی میشود و هر روایت آنچنان مستدل بهنظر میرسد که تا هنگامی که روایت آلترناتیو گفته نشده است حقیقتی قطعی بهنظر میرسد.
شبیه این ماجرا در کتاب «انسان، جنایت، احتمال»، «نادر ابراهیمی» اتفاق میافتد. مردی همسرش را به قتل رسانده و چندین روایت از این قتل ارائه میشود. روایتها بهگونهای یک در میان چیده شدهاند و شما با خواندن یکی از داستانها مرد را محکوم میکنید ولی با خواندن روایت بعدی به او حق میدهید و این تغییر عقیده چند بار اتفاق میافتد. من در تماشای فیلم مستند «کارت قرمز»، فیلم ارزشمند «مهناز افضلی» هم بارها این تغییر حکم را در ذهنم تجربه کردم و به سازندهٔ گرانقدر فیلم گفتم که جدا از موضوع پروندهای که در فیلم مورد کاوش قرار گرفت من این جنبه از فیلمتان را بسیار ارزشمند میدانم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#درسهایی_از_اریک_امانوئل_اشمیت
«اریک امانوئل اشمیت» متولّد ۲۸ مارس ۱۹۶۰ در لیون، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشتههای او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامههای او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفتهاند.
وی دکترای فلسفه دارد.
از اریک امانوئل اشمیت سه کتاب زیبا خواندهام:
«خرده جنایتهای زناشویی»، «سومویی که نمیتوانست گنده شود» و «زمانی که یک اثر هنری بودم»
نمایشنامه درخشان «خرده جنایتهای زناشویی» گرچه بهظاهر در باب پیچیدگی رابطه زناشویی است ولی به عقیده من بیشتر راجع به نسبی بودن حقیقت است. در طی این نمایشنامه مردی که به دلیل دچار شدن به فراموشی در بیمارستان بوده همراه همسرش به خانه باز میگردد و آن دو تلاش میکنند وقایعی که مرد فراموش کرده بازیابی کنند. اما در اثنای گفتوگوی آنها مکررا روایتی متفاوت از گذشته بازیابی میشود و هر روایت آنچنان مستدل بهنظر میرسد که تا هنگامی که روایت آلترناتیو گفته نشده است حقیقتی قطعی بهنظر میرسد.
شبیه این ماجرا در کتاب «انسان، جنایت، احتمال»، «نادر ابراهیمی» اتفاق میافتد. مردی همسرش را به قتل رسانده و چندین روایت از این قتل ارائه میشود. روایتها بهگونهای یک در میان چیده شدهاند و شما با خواندن یکی از داستانها مرد را محکوم میکنید ولی با خواندن روایت بعدی به او حق میدهید و این تغییر عقیده چند بار اتفاق میافتد. من در تماشای فیلم مستند «کارت قرمز»، فیلم ارزشمند «مهناز افضلی» هم بارها این تغییر حکم را در ذهنم تجربه کردم و به سازندهٔ گرانقدر فیلم گفتم که جدا از موضوع پروندهای که در فیلم مورد کاوش قرار گرفت من این جنبه از فیلمتان را بسیار ارزشمند میدانم.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#چه_کسی_نمره_انضباط_بیست_میخواهد؟
ﺳﺎلﻫﺎ ﭘﻴﺶ، آن زﻣﺎنﻛﻪ ﻣﻦ ﺷﺎﮔﺮد ﻣﺪرﺳﻪ ﺑﻮدم، اول ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺖ درسی، ﭘﻴﺶ از آﻣﺪنِ ﻣﻌﻠﻢ، ﻣﺒﺼﺮِ ﻛﻼس وﺳﻂ ﺗﺨﺘﻪﺳﻴﺎه خطی میﻛﺸﻴﺪ و یکﻃﺮف آن میﻧﻮﺷﺖ: «ﺧﻮبﻫﺎ» و ﻃﺮف دﻳﮕﺮ آن میﻧﻮﺷﺖ: «ﺑﺪﻫﺎ».
ﺑﻌﺪ از ﻧﻮﺷﺘﻦ اﻳﻦ دو ﺳﺮﻓﺼﻞ، ﻛﺎر ﻣﺒﺼﺮ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﻼﺳﺎنش ﺑﺪوزد و «ﺧﻮب» را از «ﺑﺪ» ﺗﻤﻴﺰ دﻫﺪ و دو ﺳﺘﻮنِ روی ﺗﺨﺘﻪﺳﻴﺎه را ﭘﺮﻛﻨﺪ.
ﺗﻤﻴﺰدادن ﺧﻮبﻫﺎ از ﺑﺪﻫﺎ ﻛﺎر آﺳﺎنی ﺑﻮد: ﻫﺮﻛﺲ دﻫﺎن میﮔﺸﻮد و ﺣﺮف میزد ﺑﺪ ﺑﻮد و ﻫﺮﻛﺲ دﻫﺎن میﺑﺴﺖ و ﺧﺎﻣﻮش ﺑﻮد ﺧﻮب ﺑﻮد، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎدگی!
اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮا، ﺑﺎ ﻫﻤﻪی ﺳﺎدگیاش، ﻧﻤﻮﻧﻪای ﺑﻮد از ﻃﺮز ﻓﻜﺮهای ﻛﻼن در ﺟﺎﻣﻌﻪی آنروز. ﺳﻜﻮت در ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺧﻮب تلقی میﺷﺪ و ﮔﻔﺖوﮔﻮ، ﻫﻤﻬﻤﻪ و ﺳﺮوﺻﺪا، ﺑﺪ تلقی میﺷﺪ.
ﺷﻬﺮوﻧﺪ ﺧﻮب، ﺷﻬﺮوﻧﺪ ﻣﻄﻴﻊ و آرام و ﺳﺮﺑﻪزﻳﺮ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺳﺮش ﺑﻪ ﻛﺎر ﺧﻮدش ﮔﺮم اﺳﺖ و ﭘﺎ از ﮔﻠﻴﻢ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﺮون نمیﻛﺸﻴﺪ و اﮔﺮ کسی اﻳﻦ اﻟﮕﻮ را رﻋﺎﻳﺖ نمیﻛﺮد و ﻛﻨﺠﻜﺎوی میﻛﺮد، ﺳﺆال میﭘﺮﺳﻴﺪ و ﭼﺎﻟﺶهای فکری اﻳﺠﺎد میکرد، آدم ﻣﺎﺟﺮاﺟﻮ و دردﺳﺮسازی تلقی میشد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#چه_کسی_نمره_انضباط_بیست_میخواهد؟
ﺳﺎلﻫﺎ ﭘﻴﺶ، آن زﻣﺎنﻛﻪ ﻣﻦ ﺷﺎﮔﺮد ﻣﺪرﺳﻪ ﺑﻮدم، اول ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺖ درسی، ﭘﻴﺶ از آﻣﺪنِ ﻣﻌﻠﻢ، ﻣﺒﺼﺮِ ﻛﻼس وﺳﻂ ﺗﺨﺘﻪﺳﻴﺎه خطی میﻛﺸﻴﺪ و یکﻃﺮف آن میﻧﻮﺷﺖ: «ﺧﻮبﻫﺎ» و ﻃﺮف دﻳﮕﺮ آن میﻧﻮﺷﺖ: «ﺑﺪﻫﺎ».
ﺑﻌﺪ از ﻧﻮﺷﺘﻦ اﻳﻦ دو ﺳﺮﻓﺼﻞ، ﻛﺎر ﻣﺒﺼﺮ اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﻼﺳﺎنش ﺑﺪوزد و «ﺧﻮب» را از «ﺑﺪ» ﺗﻤﻴﺰ دﻫﺪ و دو ﺳﺘﻮنِ روی ﺗﺨﺘﻪﺳﻴﺎه را ﭘﺮﻛﻨﺪ.
ﺗﻤﻴﺰدادن ﺧﻮبﻫﺎ از ﺑﺪﻫﺎ ﻛﺎر آﺳﺎنی ﺑﻮد: ﻫﺮﻛﺲ دﻫﺎن میﮔﺸﻮد و ﺣﺮف میزد ﺑﺪ ﺑﻮد و ﻫﺮﻛﺲ دﻫﺎن میﺑﺴﺖ و ﺧﺎﻣﻮش ﺑﻮد ﺧﻮب ﺑﻮد، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺳﺎدگی!
اﻳﻦ ﻣﺎﺟﺮا، ﺑﺎ ﻫﻤﻪی ﺳﺎدگیاش، ﻧﻤﻮﻧﻪای ﺑﻮد از ﻃﺮز ﻓﻜﺮهای ﻛﻼن در ﺟﺎﻣﻌﻪی آنروز. ﺳﻜﻮت در ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺧﻮب تلقی میﺷﺪ و ﮔﻔﺖوﮔﻮ، ﻫﻤﻬﻤﻪ و ﺳﺮوﺻﺪا، ﺑﺪ تلقی میﺷﺪ.
ﺷﻬﺮوﻧﺪ ﺧﻮب، ﺷﻬﺮوﻧﺪ ﻣﻄﻴﻊ و آرام و ﺳﺮﺑﻪزﻳﺮ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺳﺮش ﺑﻪ ﻛﺎر ﺧﻮدش ﮔﺮم اﺳﺖ و ﭘﺎ از ﮔﻠﻴﻢ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻴﺮون نمیﻛﺸﻴﺪ و اﮔﺮ کسی اﻳﻦ اﻟﮕﻮ را رﻋﺎﻳﺖ نمیﻛﺮد و ﻛﻨﺠﻜﺎوی میﻛﺮد، ﺳﺆال میﭘﺮﺳﻴﺪ و ﭼﺎﻟﺶهای فکری اﻳﺠﺎد میکرد، آدم ﻣﺎﺟﺮاﺟﻮ و دردﺳﺮسازی تلقی میشد.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#تفکر_صفر_یا_صد_در_مواجهه_با_یک_فرهنگ
کتاب «عطر سنبل-عطر کاج» خاطرات خانم «فیروزه جزایری» است، زنی خوزستانی که در هفت سالگی همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده و در این کتاب از تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ آمریکایی سخن گفته است.
گرچه خاطرات این کتاب مربوط به یک فرد، یک خانواده یا حداکثر یک نسل از ایرانیان مهاجر است، اما به اعتقاد من این کتاب منبع ارزشمندی است از نحوه مواجهه ایرانیان با غرب بهطور عام و با ایالات متحده آمریکا بهطور خاص؛ بنابراین از این حیث مخزن اطلاعات ارزشمندی است در باب روانشناسی اجتماعی ایرانیان.
در این کتاب میبینیم که خانوادهٔ فیروزه مواجههای «صفر-صدی» با فرهنگ آمریکایی دارند: از یک سو هر هفته به «دیسنی لند» میروند و از سوی دیگر لب به «هات داگ» نمیزنند زیرا ترجمه تحت اللفظی آن برایشان مفهوم «سگ داغ» را تداعی میکند، از سویی همه کنسروهای غذایی را امتحان میکنند و از طرف دیگر برای تسلط به زبان انگلیسی تلاش نمیکنند!
این طرز مواجهه خانوادهٔ فیروزه، یادآور مواجههٔ «صفر-صدی» ایرانیان با غرب است که از طیفی بین «غربزدگی» تا «غربستیزی» نوسان میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#تفکر_صفر_یا_صد_در_مواجهه_با_یک_فرهنگ
کتاب «عطر سنبل-عطر کاج» خاطرات خانم «فیروزه جزایری» است، زنی خوزستانی که در هفت سالگی همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرده و در این کتاب از تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ آمریکایی سخن گفته است.
گرچه خاطرات این کتاب مربوط به یک فرد، یک خانواده یا حداکثر یک نسل از ایرانیان مهاجر است، اما به اعتقاد من این کتاب منبع ارزشمندی است از نحوه مواجهه ایرانیان با غرب بهطور عام و با ایالات متحده آمریکا بهطور خاص؛ بنابراین از این حیث مخزن اطلاعات ارزشمندی است در باب روانشناسی اجتماعی ایرانیان.
در این کتاب میبینیم که خانوادهٔ فیروزه مواجههای «صفر-صدی» با فرهنگ آمریکایی دارند: از یک سو هر هفته به «دیسنی لند» میروند و از سوی دیگر لب به «هات داگ» نمیزنند زیرا ترجمه تحت اللفظی آن برایشان مفهوم «سگ داغ» را تداعی میکند، از سویی همه کنسروهای غذایی را امتحان میکنند و از طرف دیگر برای تسلط به زبان انگلیسی تلاش نمیکنند!
این طرز مواجهه خانوادهٔ فیروزه، یادآور مواجههٔ «صفر-صدی» ایرانیان با غرب است که از طیفی بین «غربزدگی» تا «غربستیزی» نوسان میکند.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مطلب بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#مقاله
#بیسوادی_فضیلت_نیست
در راهروی هواپیما پیش میروم تا به صندلیام برسم. جلوی من یک خانم عرب دنبال صندلیاش میگردد. مهماندار صندلیاش را به او نشان میدهد و میگوید: «اجلس!» به مهماندار هواپیما میگویم که ایشان خانم هستند و به جای اجلس باید بگوید «اجلسی»، مهماندار با بیاعتنایی میگوید: «خوب! اجلسی!» که یعنی « چه فرقی میکند حالا؟!»
من با خودم فکر میکنم وقتی بیشترین مسافران خارجی پروازهای مشهد عرب هستند نباید این شرکتهای هواپیمایی حداقل سی کلمه اولیه و ضروری را به مهماندارانشان بیاموزند؟!
روی صندلیام که مینشینم مسافر بغلیام از مهماندار دیگری میپرسد: «چرا اینقدر تأخیر داشت این پرواز؟»، مهماندار جواب میدهد: «از مقصد تأخیر داشت»، منظورش از «مقصد» همان «مبدأ» است! میفهمم که مشکل بلد نبودن زبان خارجیها نیست، زبان رایج خودمان هم مهجور است!
از یک آژانس هواپیمایی بلیط میخرم، بلیط را برایم ایمیل میکنند، عنوان فارسی ایمیل غلط املایی دارد، از دو کلمه عنوان یکیش غلط است! متن بلیط بهزبان انگلیسی است و در اولین نگاه من سه غلط املایی دارد! به صادرکننده بلیط تلفن میزنم و میگویم متن بلیط غلط دارد، میگوید:
«ما این متن را از روی متن فلان شرکت هواپیمایی ترکیهای برداشتهایم» .
میگویم: «سرکار خانم، مرجع درستی واژههای انگلیسی که شرکتهای ترک نیستند، شما متن را در نرم افزار word هم که بزنید غلطها را به شما نشان میدهد!»، با عصبانیت پاسخ میدهد: «شما چه کار به غلطهای متن بلیط دارید، اسم شما و تاریخ و ساعت پروازتان که درست است!»
دوستی دارم که مهندس مکانیک است و بسیار باهوش و دقیق اما هروقت برایم پیامک میزد (با حروف فارسی) در هر پیامکش حداقل یک غلط املایی داشت! بررسی کردم دیدم دچار «خوانش پریشی» (dyslexia) است و خودش خبر ندارد! چطور میشود یک نفر تا مدرک کارشناسی پیش برود و «خوانشپریشی»اش کشف نشده باشد؟! وقتی غلطگویی و غلط نویسی برایمان عادی شود طبیعی است که درجات خفیف و حتی متوسط خوانشپریشی را تشخیص ندهیم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
#بیسوادی_فضیلت_نیست
در راهروی هواپیما پیش میروم تا به صندلیام برسم. جلوی من یک خانم عرب دنبال صندلیاش میگردد. مهماندار صندلیاش را به او نشان میدهد و میگوید: «اجلس!» به مهماندار هواپیما میگویم که ایشان خانم هستند و به جای اجلس باید بگوید «اجلسی»، مهماندار با بیاعتنایی میگوید: «خوب! اجلسی!» که یعنی « چه فرقی میکند حالا؟!»
من با خودم فکر میکنم وقتی بیشترین مسافران خارجی پروازهای مشهد عرب هستند نباید این شرکتهای هواپیمایی حداقل سی کلمه اولیه و ضروری را به مهماندارانشان بیاموزند؟!
روی صندلیام که مینشینم مسافر بغلیام از مهماندار دیگری میپرسد: «چرا اینقدر تأخیر داشت این پرواز؟»، مهماندار جواب میدهد: «از مقصد تأخیر داشت»، منظورش از «مقصد» همان «مبدأ» است! میفهمم که مشکل بلد نبودن زبان خارجیها نیست، زبان رایج خودمان هم مهجور است!
از یک آژانس هواپیمایی بلیط میخرم، بلیط را برایم ایمیل میکنند، عنوان فارسی ایمیل غلط املایی دارد، از دو کلمه عنوان یکیش غلط است! متن بلیط بهزبان انگلیسی است و در اولین نگاه من سه غلط املایی دارد! به صادرکننده بلیط تلفن میزنم و میگویم متن بلیط غلط دارد، میگوید:
«ما این متن را از روی متن فلان شرکت هواپیمایی ترکیهای برداشتهایم» .
میگویم: «سرکار خانم، مرجع درستی واژههای انگلیسی که شرکتهای ترک نیستند، شما متن را در نرم افزار word هم که بزنید غلطها را به شما نشان میدهد!»، با عصبانیت پاسخ میدهد: «شما چه کار به غلطهای متن بلیط دارید، اسم شما و تاریخ و ساعت پروازتان که درست است!»
دوستی دارم که مهندس مکانیک است و بسیار باهوش و دقیق اما هروقت برایم پیامک میزد (با حروف فارسی) در هر پیامکش حداقل یک غلط املایی داشت! بررسی کردم دیدم دچار «خوانش پریشی» (dyslexia) است و خودش خبر ندارد! چطور میشود یک نفر تا مدرک کارشناسی پیش برود و «خوانشپریشی»اش کشف نشده باشد؟! وقتی غلطگویی و غلط نویسی برایمان عادی شود طبیعی است که درجات خفیف و حتی متوسط خوانشپریشی را تشخیص ندهیم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه فرمایید:
از اینجا بخوانید
#دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei