دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.88K photos
112 videos
174 files
3.37K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

با سلام و احترام و آرزوی موفقیت روز افزون
نوشته هام ممکنه یه کم طولانی و خارج ازحوصله باشه اما خواهش میکنم هروقت سر ذوق بودید و ملالی نبودید بخوانید چون واقعا به توصیه تون نیازمندم.

اقای دکتر بزرگوار از وقتی از زندگیم یادمه تو یه خانواده ی فوق العاده مذهبی خشن بودم البته تحصیلکرده ی اون زمان که دوران بچگیم به خوندن نماز اجباری چادر اجبار پرهیز از پسرخاله و پسر دایی و کلا جنس مرد بینهایت کنترل میشدم  همه ی جوونی و زیبایی هایی که اگر بود باید پنهان میموند حتی یه کرم مرطوب کننده برای پوست خشکم (گاهی فکر میکنم مگر طالبان کیا بودن) بزرگتر شدم 19 سالگی ازدواج کردم 17 سال با مردی که ذره ای از احساس و محبت بویی نبرده بود زندگی کردم تا اینکه تونستم خودمو بشناسم و توانایی هامو جمع کنم و بعد از سه سال مشاوره رفتن بتونم ته مانده ی خرد شده ی شخصیتم را از زیر پای زندگی قبلیم بیرون بکشم ببخشید که سخن به درازا کشید ولی این یه توضیح کلی درمورد شرایط زندگیم بود_ من تو زندگیم یاد گرفته بودم از موجودی ترسناک که فقط فقط فقط منتظر وقته دست از پا خطا کنم تا مچمو بگیره که والدینم اونو (خدا) بهم معرفی کرده بودن هر ثانیه شاهد زندگیم بدونم من هر روز با ترس وجودش زندگی میکردم تا 39 سالگی زندگیم باهام بود اما کم کم با تحقیق بیشتر اعتقادم صورت دیگری به خود گرفت تا جایی که  آن خدای تعریف شده برایم را در یک روز تو سطل آشغالی ریختم و خدایی که خودم شناختم را جایگزینش کردم خدای من منبع مهر و محبت و عشق بود تا آنجایی که وقتی باهاش حرف میزدم حس میکردم دقیقا میشنوه و پاسخ میگرفتم ازش، وجود خسته از سالها زندگی مشقت بارم را در آغوشش جا میدادم و مهر وجودش را دریافت میکردم _ شیرینی وجودش غیر قابل توصیف و برایم شیرین تر از عسل بود _ چون کانال های روانشناسی رو معمولا مطالعه و پیگیری میکنم  و یکی از برنامه های روزمره ی من میباشد کانال یکی از دکتر های _بنام ایرانیه مقیم آمریکا _پر رنگ ترین این کانال ها میباشد مدتهای زیادیست که گوش میدمش و میخونم ازش  با همه ی جمع بندی هایی که با ذهن نا آگاهم از گفته های ایشان پیدا کردم وجود یک موجودی به اسم خدا کم کم از جای جای زندگیم داره محو میشه و شاید تا الان دیگه وجود نداشته باشه حتی_ حال سوال من از حضور شما این هست آیا من دچار مشکل خاصی شدم که باید به جایی برای رفع این مشکلم مراجعه کنم  و این مشکلات فکری در اثر مشکلاتی که از لحاظ روانی که حاصل صدمات ناشی از دوران بد کودکیم _ دوران تاهلم و جدایی از همسرم و.. برایم بوجود آمده؟  علت این سوالم فقط فقط یک چیز بود و آن اینکه خدایی که خودم به دستش آورده بودم  تنها سرمایه و دارایی زندگیم بود و حالا با حذفش واقعا احساس تنهایی بیش از پیش دارم _ ممکنه خواهش کنم راهنماییم بفرمایید_ از لطفی که در صورت صلاحدید در حقم میکنید نهایت تشکر و امتنان وافر دارم. چشم به راه راهنمایی تان هستم.


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام
اوّل - سرگذشت شما سرگذشت میلیون ها انسانی است که با الگوی تربیتی «رام کردن» تربیت می شوند، الگویی که ابزارهای اصلی آن ترس، طمع و حماقت هستند و من در یادداشت #عالمی_دیگر_بباید_ساخت_وزنو_آدمی به آن پرداخته ام.

در نظام تربیتی گذشته، محصول مطلوب، «کودک مطیع» بود که انسانی است سربه زیر، ساکت، همرنگ جماعت و وابسته که من در مقاله #چه_کسی_نمره_انضباط_بیست_میخواهد به آن پرداخته ام، در حالی که در نظام تربیتی جدید محصول مطلوب «بالغ» است که انسانی است خلّاق، نقّاد و مسؤول. 

دوّم - دربارهٔ خدا و مذهب، کتاب #روانکاوی_و_دین #اریک_فروم ترجمهٔ آرسن نظریان از انتشارات مروارید را بخوانید.

بنده نیز در مقاله ای با عنوان #انسان_و_خدا به موضوع خداباوری و خداناباوری پرداخته ام که آن را برای شما پیوست کرده ام.

در پایان، شرح حال شما مرا یاد این قطعه از اشعار #احمد_شاملو انداخت که تقدیم تان می کنم:


من بی‌نوا بند‌گکی سربراه نبودم
    و راهِ بهشتِ مینوی من
    بُز روِ طوع و خاکساری
                              نبود:

    مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست
    شایسته‌ی آفرینه‌یی
    که نواله‌ی ناگزیر را
                           گردن
                                کج نمی‌کند. 

    و خدایی
    دیگرگونه
    آفریدم».

T.me/drsargolzaei
#مصاحبه
#درباب_همدلی
قسمت چهارم

▫️مرحله‌ی سوم همدلی مرحله‌ای است که ما سعی کنیم وقتی می‌خواهیم راجع به موضوعی از منظر چشم‌ دیگری فکر بکنیم، از واژگان او استفاده کنیم. و وقتی که از واژگان او استفاده می کنیم درواقع با دقت بیشتری آن را درک می‌کنیم. خیلی از آدم‌ها آنقدر عجولانه به یک گوینده گوش می‌کنند که اگر به او بگوییم که بلافاصله تکرار کن که گوینده چی گفت؟ بسیاری از کلمات او را به کار نمی‌برند و واژگان خودشان را جایگزین واژگان او می‌کنند. مثلا طرف مقابل می‌گوید که تو من را کوچک کردی ولی وقتی این آدم تکرار می‌کند، می‌گوید که گفت من را تحقیر کردی. یعنی بیشتر از اینکه واژگان او را تکرار بکند، برداشت او را تکرار می‌کند.
و وقتی ما حرف یک نفر را گوش می‌کنیم و در کسری از ثانیه آن را با واژگان خودمان درمی‌آمیزیم یا واژگان خودمان را جایگزین واژگان آن می‌کنیم درواقع نمی‌توانیم به همدلی برسیم؛ بنابراین درواقع سه گام همدلی ابتدا در بدن شروع می‌شود که mirroring یا آیینه شدن هست؛ به تعبیر #احمد_شاملو که «آیینه‌ای در مقابل آیینه‌ات می‌گذارم» آیینه‌ای در مقابل همدیگر باشیم و سعی کنیم مثل تصویر آیینه‌ای همدیگر حال بدنی همدیگر را درک بکنیم و به عواطف همدیگر اعتبار بدهیم و عواطف را درست و غلط نکنیم و سعی کنیم سیستم زبانی همدیگر را یک بار تکرار بکنیم و بعدا به آن پاسخ بدهیم یا بعدا بگوییم تفسیر من از این واژگان تو و گفته‌ی تو این هست.
مغز ما در سیر تکاملش در این چند میلیون سال سرعت برایش بسیار مهم‌تر از دقت است. چون آن زمانی که انسان‌ها هم مثل سایر حیوانات در جنگل و غار و کوهستان زندگی می‌کردند، خطراتی بود که فوریت داشت و ما باید به سرعت به این خطرات واکنش نشان می‌دادیم، در غیر این صورت زمان حیاتی را از دست می‌دادیم. درنتیجه مغز ما اگر به حال خود رها شود و تمرین پیدا نکند؛ دقت را فدای سرعت می‌کند و می‌خواهد در حداقل زمان ممکن درک حداکثری از محیط داشته باشد. بنابراین مغز ابتدایی ما درواقع این ویژگی را دارد که درحالی‌که گوینده صحبتش را شروع کرده ما می‌خواهیم ته صحبتش را پیش‌بینی کنیم. وقتی او صحبت مفصل می‌کند، ما می‌خواهیم چکیده‌ی صحبتش را به‌دست بیاوریم. این باعث می‌شود که ما اگر بخواهیم به این شکل ابتدایی و بدوی با هم دیگر ارتباط برقرار کنیم، در جامعه‌ی مدرن صنعتی شهرنشینی دچار مشکل می شویم. به‌خاطر اینکه در این جامعه خطرات، خطرات فوری و جانی نیستند که لازم باشد ما مثل حمله‌ی پلنگ یک واکنش سریع نشان بدهیم. بلکه خطرات اغلب خطراتی هستند که درواقع ما باید مساله را طرح، تحلیل و از منظرهای مختلف ارزیابی کنیم و راه‌حل‌های و سناریوهای مختلف بچینیم و بعدا به سمت مداخله و انتخاب سناریوها برویم.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
 معرفی کتاب

#معرفی_کتاب


 نام کتاب: #مرگ_کسب_و_کار_من_است

نویسنده: #روبر_مرل

ترجمه: #احمد_شاملو

ناشر: انتشارات نگاه – چاپ نهم ۱۳۹۳


روبر مرل نویسنده فرانسوی که خود در دوران جنگ جهانی دوم زندگی کرده و در زمان اشغال فرانسه توسط آلمان نازی مدتی در زندان آلمان‌ها به سر برده است در این رمان به کاوشی پدیدار شناختی درباره جلادان و دژخیمان نظام فاشیست هیتلری پرداخته است.

شخصیت اصلی این رمان که خود راوی داستان است، طراح و فرمانده اردوگاه آشویتز بوده است، اردوگاهی که آلمان‌ها پس از اشغال لهستان در منطقه آشویتز لهستان بنا کردند و طرح نسل کشی یهودیان را در این اردوگاه به اجرا درآوردند.

قطارهای حامل هزاران یهودی وارد اردوگاه آشویتز می‌شدند و سالن‌های عظیمی که “حمام” نامید می‌شدند از این اسیران انباشته می‌شدند، به سرعت گاز سمی حمام‌ها را پر می‌کرد و سالن‌ها به همان سرعتی که پر شده بودند خالی می‌شدند، جنازه‌ها وارد کوره‌های جسد سوزی می‌شدند و در اندک زمانی هزاران انسان “به اقتصادی‌ترین و تمیزترین شکل” محو می‌شدند!

برای مطالعه متن کامل‌ معرفی کتاب‌ لطفا به لینک‌ زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا بخوانید
پرسش و‌ پاسخ

#پرسش_و_پاسخ

#احمد_شاملو

پرسش:

با سلام و درود خدمت دکتر سرگلزایی عزیز
من اندیشه‌های مدرن و به روز شما را همواره تقدیر می‌کنم، این‌که می‌بینم در کانال تلگرام خود از همه شخصیت‌های مهم و بزرگ و ارزشمند تاریخ ما به دور از تعصب و دگماتیسم‌فکری و گرایش و تمایل‌‌فکری متفاوت به نیکی یاد می‌کنید و باعث شناخت و آگاهی همگان نسبت به این افراد می‌شوید در جامعه‌ای که بسیاری از این افراد قابل احترام که نقش بسزایی در تاریخ کشور خود داشته‌اند به دلیل اختناق و سانسور ناشناخته مانده‌اند، کاری که شما انجام می‌دهید واقعا حائز اهمیت است اما برایم یک سوال پیش آمده که درحالی که شما به مناسبت تولد و درگذشت این افراد مهم به خوبی از آن‌ها یاد می کنید اما در سالگرد درگذشت احمد شاملو این شاعر و نویسنده و روزنامه‌نگار و مترجم و محقق توانای ادبیات معاصر ما که حق بزرگی به گردن شعر معاصر ایران دارد و به لحاظ جسارت و بی‌پروایی و شهامت در دیدگاهش قابل احترام است هیچ یادی از او نکردید، آیا ایشان را قبول ندارید؟ البته افراد محق و مجاز هستند که مطابق با سلیقه‌فکری خود در رابطه با شخصیت‌های متعدد نظر دهند وشما هم از این قاعده مستثنی نیستید اما علاقه‌مند هستم نظر شما را در رابطه با ایشان بدانم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

زنده یاد احمد شاملو مورد علاقه و احترام وافر بنده هستند و بارها نظرات، اشعار و صدای ایشان در کانال تلگرام بنده به اشتراک گذاشته شده‌اند ولی بنده اطلاع دقیق از تاریخ تولد و درگذشت افراد ارزشمند تاریخ معاصر ندارم و به طور کلی مناسبت‌های تقویمی را به دقت دنبال نمی‌کنم. از دوستان گردانندهٔ کانال خواهش می کنم که لینک مطالبی که راجع به ایشان داریم را پیوست این پرسش و پاسخ کنند.

سبز باشید.

drsargolzaei.com


https://t.me/drsargolzaei/328

https://t.me/drsargolzaei/329

https://t.me/drsargolzaei/2734

https://t.me/drsargolzaei/915

https://t.me/drsargolzaei/472

https://t.me/drsargolzaei/377

https://t.me/drsargolzaei/2071

https://t.me/drsargolzaei/3889

https://t.me/drsargolzaei/419

https://t.me/drsargolzaei/418
روزگار‌ غریبی ست
علیرضا قربانی
#آهنگ
#روزگار_غریب

خواننده: #علی‌رضا_قربانی
شاعر: #احمد_شاملو و #حمید_خلف‌بیگی
آهنگساز: #حسام_ناصری

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه می‌زنند.

به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

برای دانلود یا شنیدن آهنگ بالا و مشاهده متن کامل آهنگ لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید

@drsargolzaei
روزگار‌ غریبی ست
علیرضا قربانی
#آهنگ
#روزگار_غریب

خواننده: #علی‌رضا_قربانی
شاعر: #احمد_شاملو و #حمید_خلف‌بیگی
آهنگساز: #حسام_ناصری

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه می‌زنند.

به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

برای دانلود یا شنیدن آهنگ بالا و مشاهده متن کامل آهنگ لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید

@drsargolzaei
روزگار‌ غریبی ست
علیرضا قربانی
#آهنگ
#روزگار_غریب

خواننده: #علی‌رضا_قربانی
شاعر: #احمد_شاملو و #حمید_خلف‌بیگی
آهنگساز: #حسام_ناصری

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه می‌زنند.

به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین
آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

برای دانلود یا شنیدن آهنگ بالا و مشاهده متن کامل آهنگ لطفا به لینک زیر در سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک کنید

@drsargolzaei