دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ -قسمت دوم

خريد بيش از نياز!

به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -‌كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري‌- باعث مي‌شود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در مورد‌هاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباس‌هاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -‌و نيز به مرد‌- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسلي‌شان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.

كدام سوسياليسم؟

در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روس‌ها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#سلیقه_و_عقیده

خیلی مهم است که سلیقه هامان را از عقیده هامان جدا کنیم. سلیقه های ما مبنای حسی - احساسی دارند در حالی که عقیده های ما مبنایی فکری دارند و بر اساس استقراء و استنتاج شکل می گیرند. عقیده ها را می توان در دو دسته درست و غلط قرار داد، کار "منطق صوری" و "تفکر نقاد" همین است که گزاره های درست را از گزاره های نادرست جدا کنند؛ در حالی که سلیقه ها را نمی توان درست - غلط کرد. سلیقه های هر کسی بر مبنای طبع، مزاج و تجربه او ایجاد می شوند و مباحثه و مناظره بر سر آن ها راه به جایی نمی برد. گاهی اوقات ما با سلیقه هامان به گونه ای برخورد می کنیم که گویا "باورهای درست" هستند، مثلأ اگر من آبگوشت را بیش از پیتزا دوست دارم، آبگوشت خوری را فعالیتی فرهنگی می دانم و پیتزا خوردن را غرب زدگی و محصول تهاجم فرهنگی، در حالی که انتخاب من مبنایی فرهنگی یا حتی بهداشتی نداشته است بلکه ترجیح ذوقی و احساسی من بوده است. گاهی هم سلیقه های افراد مهم را با دلایل موفقیت آنها اشتباه می گیریم و فکر می کنیم اگر فلان فوتبالیست مشهور، بستنی وانیلی را به بستنی کاکائویی ترجیح می دهد حتما شهرت و ثروت او با علاقه اش به بستنی وانیلی ارتباط دارد و "درست" این است که ما هم همان طعم را انتخاب کنیم.
گاهی وقت ها حتی "نظام باور" ما نیز بر اساس فرایندهای سلیقه ای شکل می گیرد، مثلا سوسیالیست می شویم چون از چهره و ژست های #چگوارا خوشمان آمده است یا برعکس طرفدار نظام سرمایه داری می شویم چون از ریش انبوه #مارکس خوشمان نیامده است!
مجله های عوامانه و تبلیغات کاسب کارانه تلاش می کنند ما را با ذوق و سلیقه افراد ثروتمند، قدرتمند و مشهور درگیر کنند و ما "اسپرسو خور" می شویم برای این که فلان خواننده پرطرفدار روزش را با یک فنجان اسپرسو شروع می کند!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ


*پرسش:

با سلام و تشکر بابت مطالب ارزنده تان
جوانی هستم بیست و شش ساله و سوالی که جوابی برای آن نمی یابم این است که چگونه در گروه هایی مثل طالبان و داعش و یا احزابی مثل نازی افرادی هستند که حاضرند صادقانه جان و زندگی خود را برای آن اهداف یا آرمانها فدا کنند. چگونه کسی شهید خوانده میشود و دیگری تروریست؟ وقتی کسی تا بدین حد حاضر است همه چیزش را ببازد نمیتوانم به سادگی از او بگذرم. ممنون میشوم اگر نظر خود را بیان بفرمایید. 


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام

وضعیت روانشناختی این افراد خود فرا روی
(self- Transcendence)
نامیده می شود.
«خود فراروی» حالتی روانشناختی است که فرد از مصروف کردن و حتی فدا کردن خود برای دیگری لذت می برد. این «دیگری» که سیلوانو آریتی روانپزشک ایتالیایی آن را «دیگری فرادست»
(the dominant other)
نامیده است، می تواند یک انسان دیگر باشد یا یک کشور، یک حزب، یک آرمان، یک پروژه پژوهشی یا هرچیز دیگری باشد. چه افرادی همچون ارنستو #چگوارا و مصطفی چمران، که جان خود را فدای یک آرمان کردند، چه افرادی چون آموندسن و ماژلان که جان بر سر اکتشاف سرزمین های جدید گذاشتند و چه داوطلبانی که حاضر شدند آب آلوده مرداب ها را بنوشند تا به کشف چگونگی ابتلا به مالاریا کمک کنند در چنین وضعیتی قرار داشتند. تجربهٔ «خود فرا روی» با نوعی وضعیت «سرسختی» یا Hardiness خود را بروز می دهد که به گفته «کوباسا» شامل سه مولفه است: احساس منبع کنترل درونی، تعهّد و چالش پذیری. در این وضعیت نوعی تسلیم ناپذیری، ارادهٔ خلل ناپذیر و مقاومت در برابر شدائد و سختی ها در فرد تظاهر می یابد که او را برای رسیدن به هدف و عمل به وظیفه یاری می دهد. 

گرچه «خود فرا روی» قدرت روانی فرد را افزایش می دهد و از این رو می تواند نقش مفید و سازنده ای در زندگی فرد داشته باشد اما این سکّه روی دیگری هم دارد. چنین وضعیتی می تواند با احساس همه چیز توانی (Omnipotence)، شکست ناپذیری، فنا ناپذیری و خود شیفتگی (Narcissism) بروز کند و در نتیجه فردی خود محور، انعطاف ناپذیر و جزم اندیش ساخته شود. چنین فرایندی را کارل گوستاو #یونگ ، روانپزشک سوئیسی، «تورم روانی» 
(Psychic inflation)
نامیده است و به خطر آن اشاره کرده است. 
معمولا همانطور که وجود افرادی که در «خود فرا روی» اند در جریان های سازنده علمی، فرهنگی اجتماعی ضروری است، وجود چنین افرادی در شکل گیری یک دیکتاتوری و نظام استبدادی نیز ضرورت دارد! یک روی سکّهٔ خودفراروی #مهاتماگاندی و #نلسون_ماندلا را می بینیم و روی دیگر این سکه آدولف #هیتلر را ! 

تحلیل خود فرا روی 

گرچه با یک نگاه فرویدی ممکن است چنین وضعیت خود فرا روی را فرآیندی روان نژندانه (نورتیک) بدانیم که ناشی از «مازوخیسم» است، نظریه پردازانی مثل «ویکتور فرانکل» خود فرا روی را مسیر ضروری برای خود شکوفایی (Self-actualization) می دانند و دکتر آلکسیس کارل جراح عروق و فیزیولوژیست بزرگ فرانسوی که موفق به دریافت معتبر ترین جوایز علمی از جمله جایزه نوبل پزشکی شده است خود فراروی را از نیازهای والای انسانی می داند. به نظر می رسد هر دو نگاه صحیح باشند. خود فرا روی بسته به این که چگونه مدیریت شود می تواند فرصت یا برعکس تهدید باشد. خود فرا روی مدیریت نشده می تواند باعث قربانی شدن بی دلیل یک فرد یا حتی یک نسل گردد. خود فرا روی بدون برخورداری از مهارت هایی همچون «خود ارزیابی»
(self-evaluation)
و «شک ورزی» (Skepticism) فرد را مستعد «تورم روانی» می سازد.

سبز باشید
T.me/drsargolzaei
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟
(قسمت دوم)

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

خريد بيش از نياز!

به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -‌كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري‌- باعث مي‌شود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در مورد‌هاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباس‌هاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -‌و نيز به مرد‌- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسلي‌شان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.

كدام سوسياليسم؟

در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روس‌ها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.

پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#چگوارا

پرسش:

با سلام خدمت استاد گرامي دكتر سرگلزايي 

سؤالي برايم پيش آمده در مورد ارادت تان به «چه» ؛ من هم مثل شما از آركه تايپ جنگجو خوشم مي آيد و اين ويژگي چگوارا را ميپسندم ولي مانند شخصيتهاي «جزيره» روبرمرل، گويا این افراد در هنگام ايجاد يك ساختار اجتماعي-سياسي به يكباره تغيير ماهوي ميدهند و يا شديدا تغيير موضع ميدهند و گويا در طيف خير و شر تمايل به سمت شر پيدا ميكند كه در زندگي «چه» دوست داشتني هم اين خطا در انتخاب حاصل شد.

 ميخواستم تحليل شما را هم در مورد زندگي اين مبارز عاشق بدانم و آيا اين  روند يك خصلت جدايي ناپذير از اين آركه تايپ (چريك يا جنگجو)نيست؟

زيبا انديشيتان پايدار  


پاسخ #دکترسرگلزایی :


با سلام و احترام

من گمان می کنم «ارنستو (چه) گوارا» پزشک، نویسنده، عکاس و چریک آرژانتینی که در قرن بیستم تبدیل به نماد ظلم ستیزی و مبارزهٔ مسلحانه علیه حکومت های نامشروع شد از حیث تیپولوژی شینوادا بولن «هرمس-پوزیدون» و از حیث تیپ شناسی کارول پیرسون «جستجوگر-جنگجو» بود. طبعاً چنین شخصیتی گرچه در جریان انقلاب و مبارزه فرد مؤثر و الهام بخشی است، فرد مناسبی برای مدیریت جامعه نیست. برای مدیریت کلان یک کشور شخصیت های «آپولو-آتنایی» همچون جواهر لعل نهرو مناسب هستند. خود چگوارا نیز بر این امر واقف بود بنابراین با وجود مناصبی که پس از پیروزی انقلاب کوبا به او سپرده شد (مسؤولیت سوادآموزی ملّی، وزیر صنایع، نمایندهٔ کوبا در سازمان ملل و رئیس بانک مرکزی کوبا)  شش سال پس از پیروزی انقلاب کوبا، این کشور را ترک کرد و برای کمک به انقلاب های کنگو و بولیوی به آن کشورها سفر کرد و در بولیوی کشته شد. طبعاً کسانی که انقلاب مسلحانه را از اساس قبول ندارند نمی توانند به امثال چگوارا علاقمند باشند ولی اگر همچون خاقانی باور داشته باشید که «نشاید کوفت آهن جز به آهن» افرادی چون ارنستو چگوارا، خسرو گلسرخی و احمدشاه مسعود را دوست خواهید داشت، بخصوص که این افراد جان شان را بر سر آرمان شان فدا کردند. «اسطورهٔ مبارز شهید»که در اساطیر ایرانی (همچون سیامک،ایرج،سیاوش و سهراب شاهنامه) و در تاریخ ایران (همچون ابومسلم خراسانی و بابک خرّمدین) و در حکایات اسلامی (همچون ابوذر غفاری و حسین بن علی) برای ما نقل شده اند حتماً در محبوبیّت این شخصیت ها برای شما و من مؤثر بوده اند. البته باید توجه داشت که یک ایدئولوژی غلط باعث می شود که شخصیت های آرمانخواه با وجود خلوص و ایثار دچار تحلیل غلط و تصمیمات غیر قابل دفاع شوند. اینجاست که شاید باید همچون «گئورگی پلخانُف» در کتاب «نقش شخصیت در تاریخ» باور داشته باشیم که فرایندهایی کلان تر از تیپ شخصیتی ما درست و غلط بودن تحلیل ها و تصمیمات ما را تعیین می کنند.

به امید روزگاری سبز


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
(ادامه پرسش و پاسخ درباره #چگوارا)

پرسش:

با سپاس فراوان از پاسختان يك سؤال ديگر داشتم كه آيا به نظر شما در شرايط كنوني جامعه اجتماعي سياسي ما نياز به چگواراها داريم يا به گانديها ؟
شما كسي با آركه تايپ هرمس پوزيدون ميشناسيد كه جامعه را با به انقلاب كشيدن آن به آرمانش نزديك كرده باشد؟
به نظر اين آركه تايپ ها شور و هيجان دوره اي و گذرايي را ايجاد ميكنند ولي با فروكش كردن اين شور جامعه ناتواني را باقي ميگذارند كه هرگز قدرت و هنر ساماندهي جامعه آرماني راندارند. با عينك كنوني من آركه تايپهاي گاندي، هاول، ماندلا و مصدق لااقل براي جامعه كنوني ما ضروري تر بنظر ميرسد.
دوستدار دانستن نظر شما عزيز را دارم
با سپاس


پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام مجدّد
اوّلاً در یک حرکت کلان اجتماعی، یک فرد به تنهایی نقش محوری ندارد بلکه یک تیم رهبری و مدیریت آن حرکت را در دست دارد، انقلاب ۱۳۵۷ ایران را مرور کنید و ببینید که در هدایت آن چه افراد متنوع و متفاوتی نقش داشتند و هرکدام چگونه بر روند این جریان تأثیر گذاشتند.
انواع شخصیت ها در جایگاه درست خود نقش سازنده ای دارند ولی اگر در جایگاه نادرست قرار گیرند مخرًب خواهند بود.
گاهی این مهره چینی فقط تحت تأثیر شرایط و تصادف صورت می گیرد.
ثانیاً پاسخ به این پرسش بستگی به این دارد که چه سناریویی برای برون رفت از وضع موجود داشته باشیم. برای این کار لازم است تمام سناریوهای تغییر را تعریف و تحلیل کنیم و کم هزینه ترین آنها را انتخاب کنیم. در تاریخ معاصر انواعی سناریوهای تغییر را داشته ایم که اساساً با هم متفاوت بوده اند، سناریوی لخ والسا در لهستان شباهتی به سناریوی گورباچف در شوروی نداشت.
من امکان این را ندارم که چنین تعریف و تحلیلی از سناریوهای موجود داشته باشم زیرا دسترسی به دیتاهای ضروری ندارم.
تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟

قسمت دوم

خريد بيش از نياز!

به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -‌كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري‌- باعث مي‌شود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در مورد‌هاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباس‌هاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -‌و نيز به مرد‌- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسلي‌شان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.

كدام سوسياليسم؟

در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روس‌ها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com