#مقاله
#پیشگویی_داستایفسکی
وقتی فیودور میخایلوویچ #داستایفسکی در ۱۸۲۱ میلادی به دنیا آمد فضاي روسیه ي تزاری کاملا مذهبی بود و کلیسا در حكومت نفوذ زیادی داشت به طوری که پیوستن به جریان های فکری منکر دین، مجازات اعدام در پی داشت! داستایفسکی جوان هم در ۲۸ سالگی به اتهام همکاری با جمعیت نیهیلیست های پتراشوسکی محکوم به اعدام شد و پس از یک درجه تخفیف به سیبری تبعید شد. در زندان سیبری جز انجیل هیچ کتاب دیگری در اختیار زندانیان نبود و داستایوفسکی مجبور بود ایده ي نوشته هایی که به ذهنش می آمد را در گوشه انجیل با علامت های اختصاری یادداشت کند که پس از زندان به صورت کتاب منتشر سازد. کتاب یادداشت های خانه اموات که در سال ۱۸۶۱ انتشار یافت شرح زندگی زندانیان سیبری است که چارچوب آن در گوشه همان انجیل نوشته شده بود.
آخرین کتاب داستایفسکی #برادران_کارامازوف است. در ابتدای این کتاب جلسه ای در حضور آباء کلیسا برای حل اختلافات خانوادگی کارامازوف ها تشکیل می شود. یکی از آباء کلیسا شنیده است که ایوان کارامازوف دکترینی ارائه کرده است مبنی بر این که کلیسا و دولت یکی شوند بنابراین از ایوان قدردانی می کند زیرا تصور می کند که منظور ایوان کارامازوف این بوده که کلیسا جایگزین دولت گردد اما ایوان او را از اشتباه در می آورد و می گوید که بر عکس تصور شما منظور من این بوده که باید دولت جایگزین کلیسا شود!
در خلال کتاب داستایفسکی می بینیم که ایوان کارامازوف با این عقیده اش گویا دارد مکتبی را بنا می گذارد که شاید بتوان آن را "مذهب قدرت" نام نهاد. مبنای مذهب قدرت یا "ایدئوکراسی" این است که آن کس که دارای قدرت است نماینده خداست پس او حق صدور فتوا دارد و آنچه نهادهای قدرت بخواهند خواسته خداوند است!
وقتی داستایفسکی در ۱۸۸۱ درگذشت هنوز جریان های فاشیست در اروپا متولد نشده بودند. حدود چهل سال بعد در ۱۹۱۷ انقلاب اکتبر در روسیه به وقوع پیوست و آخرین تزار روسیه نیکولای رومانف و خانواده اش تیرباران شدند. قرن بیستم در اروپا عصر روی کار آمدن حکومت های فاشیست بود. پس از روی کار آمدن استالین در شوروی، هیتلر در آلمان، فرانکو در اسپانیا و موسولینی در ایتالیا روی کار آمدند. وجه مشترک همه این حکومت ها این بود که جایگزین مذهب شدند، خود را نماینده خدا می دانستند و احکام حکومتی را همچون قوانینی الهی، نقدناپذیر و عاری از خطا می پنداشتند! شاید بپرسید چگونه داستایفسکی داستان نویس توانسته بود جریانات اجتماعی و سیاسی نیم قرن پس از مرگش را پیشگویی کند. پاسخ من این است: وقتی کلیسا شریک حکومت شود و برای تبلیغ و ترویج دیانت و شریعت از قوه قهریه حکومت استبدادی بهره برداری کند، آن چه را فرابشری و قدسی است چنان آلوده می کند که جای تعجب نیست اگر یک نسل بعد هر که سلاح در دست دارد و پول در جیب، دعوی نمایندگی خدا کند!
پی نوشت: راجع به کتاب "برادران کارامازوف" پیش از این مقاله مفصلی نوشته ام که در سایت drsargolzaei.com موجود است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#پیشگویی_داستایفسکی
وقتی فیودور میخایلوویچ #داستایفسکی در ۱۸۲۱ میلادی به دنیا آمد فضاي روسیه ي تزاری کاملا مذهبی بود و کلیسا در حكومت نفوذ زیادی داشت به طوری که پیوستن به جریان های فکری منکر دین، مجازات اعدام در پی داشت! داستایفسکی جوان هم در ۲۸ سالگی به اتهام همکاری با جمعیت نیهیلیست های پتراشوسکی محکوم به اعدام شد و پس از یک درجه تخفیف به سیبری تبعید شد. در زندان سیبری جز انجیل هیچ کتاب دیگری در اختیار زندانیان نبود و داستایوفسکی مجبور بود ایده ي نوشته هایی که به ذهنش می آمد را در گوشه انجیل با علامت های اختصاری یادداشت کند که پس از زندان به صورت کتاب منتشر سازد. کتاب یادداشت های خانه اموات که در سال ۱۸۶۱ انتشار یافت شرح زندگی زندانیان سیبری است که چارچوب آن در گوشه همان انجیل نوشته شده بود.
آخرین کتاب داستایفسکی #برادران_کارامازوف است. در ابتدای این کتاب جلسه ای در حضور آباء کلیسا برای حل اختلافات خانوادگی کارامازوف ها تشکیل می شود. یکی از آباء کلیسا شنیده است که ایوان کارامازوف دکترینی ارائه کرده است مبنی بر این که کلیسا و دولت یکی شوند بنابراین از ایوان قدردانی می کند زیرا تصور می کند که منظور ایوان کارامازوف این بوده که کلیسا جایگزین دولت گردد اما ایوان او را از اشتباه در می آورد و می گوید که بر عکس تصور شما منظور من این بوده که باید دولت جایگزین کلیسا شود!
در خلال کتاب داستایفسکی می بینیم که ایوان کارامازوف با این عقیده اش گویا دارد مکتبی را بنا می گذارد که شاید بتوان آن را "مذهب قدرت" نام نهاد. مبنای مذهب قدرت یا "ایدئوکراسی" این است که آن کس که دارای قدرت است نماینده خداست پس او حق صدور فتوا دارد و آنچه نهادهای قدرت بخواهند خواسته خداوند است!
وقتی داستایفسکی در ۱۸۸۱ درگذشت هنوز جریان های فاشیست در اروپا متولد نشده بودند. حدود چهل سال بعد در ۱۹۱۷ انقلاب اکتبر در روسیه به وقوع پیوست و آخرین تزار روسیه نیکولای رومانف و خانواده اش تیرباران شدند. قرن بیستم در اروپا عصر روی کار آمدن حکومت های فاشیست بود. پس از روی کار آمدن استالین در شوروی، هیتلر در آلمان، فرانکو در اسپانیا و موسولینی در ایتالیا روی کار آمدند. وجه مشترک همه این حکومت ها این بود که جایگزین مذهب شدند، خود را نماینده خدا می دانستند و احکام حکومتی را همچون قوانینی الهی، نقدناپذیر و عاری از خطا می پنداشتند! شاید بپرسید چگونه داستایفسکی داستان نویس توانسته بود جریانات اجتماعی و سیاسی نیم قرن پس از مرگش را پیشگویی کند. پاسخ من این است: وقتی کلیسا شریک حکومت شود و برای تبلیغ و ترویج دیانت و شریعت از قوه قهریه حکومت استبدادی بهره برداری کند، آن چه را فرابشری و قدسی است چنان آلوده می کند که جای تعجب نیست اگر یک نسل بعد هر که سلاح در دست دارد و پول در جیب، دعوی نمایندگی خدا کند!
پی نوشت: راجع به کتاب "برادران کارامازوف" پیش از این مقاله مفصلی نوشته ام که در سایت drsargolzaei.com موجود است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#یادداشت_هفته
#فاشیسم_و_سینما
پیش از این در مقالات متعددی، گذرا به فاشیسم پرداخته بودم که از آن بین مقالات #یونگ_و_فاشیسم، #پیشگویی_داستایوسکی
و #هاناآرنت_کارل_یاسپرز_ومسئوليت_سیاسی را می توانم نام ببرم. در این یادداشت به جنبه ی رسانه ای شکل گیری فاشیسم اشاره می کنم.
#فاشیسم #Fascism چیست؟
فاشیسم نوعی از نظام حکومتی است که در آن قدرت سیاسی به خود #هاله_ای_قدسی عطا می کند و ردای مرجعیت دینی به تن می کند. داستایوسکی در رمان #برادران_کارامازوف به یکی شدن دولت و کلیسا اشاره کرده بود و در حکایت "مفتش بزرگ" در همین کتاب بیشتر به آن پرداخته بود.
دکتر سروش هم در کتاب "بسط تجربه نبوی" مقاله ای دارد با عنوان #ولایت_سیاسی_و_ولایت_باطنی که به خطر خلط مبحث ولایت باطنی (که در ادبیات عرفانی ما موضوعی رایج و برجسته است) با ولایت سیاسی (که علی القاعده امری مشروط و قراردادی است) پرداخته است.
همان طور که در مقاله "یونگ و فاشیسم" هم نوشته ام فاشیست ها #عوام_فریب(Populist) هستند، آن ها لشگری از اوباش بسیج می کنند و با کمک آن ها "نخبگان" را سرکوب می کنند. فاشیست ها خود را «مردمی» معرفی می کنند ولی مردمی بودن نقابی بر چهره یک #الیگارشی (oligarchy) است. مردم در نظام های فاشیستی تنها برای "اطاعت از فرامین" و "ستایش پیشوا" فراخوانده می شوند!
یکی از عوام فریبی های فاشیست ها این است که "کاپیتالیست" هستند ولی شعارهای سوسیالیستی سر می دهند! رهبران حکومت های فاشیستی همواره با حمله کردن به ثروتمندان، صاحبان سرمایه و کارآفرینان خود را همدل و همدرد کارگران و طبقات فرودست نشان می دهند اما در نهایت امپراتوری آن ها بر پایه "رانت های اقتصادی" و انحصارهای بزرگ استقرار می یابد.
نظریه پردازان سیاسی، حکومت فرانکو در اسپانیا، موسولینی در ایتالیا و هیتلر در آلمان را شاخص فاشیسم می دانند. این حکومت ها ترکیبی بودند از جایگاه پیامبر گونه پیشوا، ملّی گرایی افراطی، ضدّیت با لیبرالیسم و همزمان ضدیت با سوسیالیسم (علیرغم شعارهای سوسیالیستی) و تمایل به کشور گشایی و نظامی گری (میلیتاریسم).
#سینما/تلویزیون در خدمت فاشیسم
روی کار آمدن فاشیست ها در اروپا همزمان بود با توسعه صنعت سینما. فاشیست ها به تأثیر گذاری سینما واقف بودند و سینما را در خدمت خود گرفتند. سینما این قابلیت را دارد که "روایت" را جایگزین "واقعیت" می کند. تماشاگر سینما چنان تحت تأثیر فیلمی که می بیند قرار می گیرد که گویا خود شاهد بی واسطه صحنه های به اکران درآمده بوده است. این چنین است که فاشیسم با کمک سینما می تواند "شبه واقعیت" را به جای واقعیت بنشاند.
سینما ابزار حکومت فاشیستی می شود تا عقاید غیرمنطقی، اخبار غیر واقعی و دوستی ها و دشمنی های بدون علت را در توده ایجاد کند. برای نمونه فیلم #پیروزی_اراده ساخته Leni Riefenstahl در ۱۹۳۵ را یکی از نافذترین ابزارهای هژمونی نازی ها می دانند. این فیلم که بر اساس مراسم کنگره ۱۹۳۴ حزب نازی تهیه شده بود تصویری ابرانسانی و پیامبر گونه از هیتلر ترسیم می کرد. چشمانی که به آسمان خیره شده اند و سپس ظهور هواپیمای پیشوا در آسمان و فرود آن، چنان با مهارت چیده شده بودند که تماشاگر بی آن که بداند چرا ارادت و خضوع نسبت به پیشوا را در درون خود کشف می کرد!
یکی از عقاید و آرمان های نازی ها برنامه "آسان سازی مرگ" بود که به معنای از میان بردن کلیه نوزادان و افراد معلول و افراد مبتلا به بیماری های لاعلاج و عقیم کردن اجباری کلیه افراد مبتلا به بیماری های ارثی بود. پیش از این که هیتلر در ابتدای سپتامبر ۱۹۳۹ این فرمان را صادر کند بستر فرهنگی این فرمان با فیلم مستند #قهرمان_گذشته (۱۹۳۷) فراهم شد و سپس تا سال ۱۹۴۱ پنجاه هزار آلمانی طبق برنامه "آسان سازی مرگ" کشته شدند. در ۱۹۴۱ Volfgang Leibnitz با ساختن فیلم سینمایی #من_متهم_میکنم دستان آلوده نظام فاشیستی را شستشو داد و در دادگاهی نمایشی حکم به برائت جنایتکاران صادر کرد!
قبلا در مقاله #ریچارد_نیکسون_الویس_پریسلی_غسل_تعمید به نقش هنرمندان خودفروخته در شستن جنایات سیاستمداران پرداخته ام.
با گسترش تلویزیون، نقشی که سینما به عهده داشت تا اندازه زیادی به دوش تلویزیون گذاشته شد. حضور تلویزیون در خانه ها همانطور که #جورج_اورول در رمان ۱۹۸۴ به تصویر کشیده است همچون نماینده ویژه #حکومت_توتالیتاریست، استقلال فکری و عاطفی شهروندان را به چالش کشید. همان طور که سینمای آلمان فاشیستی هم نقش "پیشقراول" و هم نقش "غسل دهنده" را برای فرمان "آسان سازی مرگ" هیتلر فراهم کرده بود اکنون تلویزیون این دو نقش را بازی می کند. پیش از این در دو مقاله #تلویزیون_به_جای_واقعیت: #روان_پریشی_جمعی و #دروغ_بزرگ و راهی که به ترکستان می رسد به این موضوع پرداخته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#فاشیسم_و_سینما
پیش از این در مقالات متعددی، گذرا به فاشیسم پرداخته بودم که از آن بین مقالات #یونگ_و_فاشیسم، #پیشگویی_داستایوسکی
و #هاناآرنت_کارل_یاسپرز_ومسئوليت_سیاسی را می توانم نام ببرم. در این یادداشت به جنبه ی رسانه ای شکل گیری فاشیسم اشاره می کنم.
#فاشیسم #Fascism چیست؟
فاشیسم نوعی از نظام حکومتی است که در آن قدرت سیاسی به خود #هاله_ای_قدسی عطا می کند و ردای مرجعیت دینی به تن می کند. داستایوسکی در رمان #برادران_کارامازوف به یکی شدن دولت و کلیسا اشاره کرده بود و در حکایت "مفتش بزرگ" در همین کتاب بیشتر به آن پرداخته بود.
دکتر سروش هم در کتاب "بسط تجربه نبوی" مقاله ای دارد با عنوان #ولایت_سیاسی_و_ولایت_باطنی که به خطر خلط مبحث ولایت باطنی (که در ادبیات عرفانی ما موضوعی رایج و برجسته است) با ولایت سیاسی (که علی القاعده امری مشروط و قراردادی است) پرداخته است.
همان طور که در مقاله "یونگ و فاشیسم" هم نوشته ام فاشیست ها #عوام_فریب(Populist) هستند، آن ها لشگری از اوباش بسیج می کنند و با کمک آن ها "نخبگان" را سرکوب می کنند. فاشیست ها خود را «مردمی» معرفی می کنند ولی مردمی بودن نقابی بر چهره یک #الیگارشی (oligarchy) است. مردم در نظام های فاشیستی تنها برای "اطاعت از فرامین" و "ستایش پیشوا" فراخوانده می شوند!
یکی از عوام فریبی های فاشیست ها این است که "کاپیتالیست" هستند ولی شعارهای سوسیالیستی سر می دهند! رهبران حکومت های فاشیستی همواره با حمله کردن به ثروتمندان، صاحبان سرمایه و کارآفرینان خود را همدل و همدرد کارگران و طبقات فرودست نشان می دهند اما در نهایت امپراتوری آن ها بر پایه "رانت های اقتصادی" و انحصارهای بزرگ استقرار می یابد.
نظریه پردازان سیاسی، حکومت فرانکو در اسپانیا، موسولینی در ایتالیا و هیتلر در آلمان را شاخص فاشیسم می دانند. این حکومت ها ترکیبی بودند از جایگاه پیامبر گونه پیشوا، ملّی گرایی افراطی، ضدّیت با لیبرالیسم و همزمان ضدیت با سوسیالیسم (علیرغم شعارهای سوسیالیستی) و تمایل به کشور گشایی و نظامی گری (میلیتاریسم).
#سینما/تلویزیون در خدمت فاشیسم
روی کار آمدن فاشیست ها در اروپا همزمان بود با توسعه صنعت سینما. فاشیست ها به تأثیر گذاری سینما واقف بودند و سینما را در خدمت خود گرفتند. سینما این قابلیت را دارد که "روایت" را جایگزین "واقعیت" می کند. تماشاگر سینما چنان تحت تأثیر فیلمی که می بیند قرار می گیرد که گویا خود شاهد بی واسطه صحنه های به اکران درآمده بوده است. این چنین است که فاشیسم با کمک سینما می تواند "شبه واقعیت" را به جای واقعیت بنشاند.
سینما ابزار حکومت فاشیستی می شود تا عقاید غیرمنطقی، اخبار غیر واقعی و دوستی ها و دشمنی های بدون علت را در توده ایجاد کند. برای نمونه فیلم #پیروزی_اراده ساخته Leni Riefenstahl در ۱۹۳۵ را یکی از نافذترین ابزارهای هژمونی نازی ها می دانند. این فیلم که بر اساس مراسم کنگره ۱۹۳۴ حزب نازی تهیه شده بود تصویری ابرانسانی و پیامبر گونه از هیتلر ترسیم می کرد. چشمانی که به آسمان خیره شده اند و سپس ظهور هواپیمای پیشوا در آسمان و فرود آن، چنان با مهارت چیده شده بودند که تماشاگر بی آن که بداند چرا ارادت و خضوع نسبت به پیشوا را در درون خود کشف می کرد!
یکی از عقاید و آرمان های نازی ها برنامه "آسان سازی مرگ" بود که به معنای از میان بردن کلیه نوزادان و افراد معلول و افراد مبتلا به بیماری های لاعلاج و عقیم کردن اجباری کلیه افراد مبتلا به بیماری های ارثی بود. پیش از این که هیتلر در ابتدای سپتامبر ۱۹۳۹ این فرمان را صادر کند بستر فرهنگی این فرمان با فیلم مستند #قهرمان_گذشته (۱۹۳۷) فراهم شد و سپس تا سال ۱۹۴۱ پنجاه هزار آلمانی طبق برنامه "آسان سازی مرگ" کشته شدند. در ۱۹۴۱ Volfgang Leibnitz با ساختن فیلم سینمایی #من_متهم_میکنم دستان آلوده نظام فاشیستی را شستشو داد و در دادگاهی نمایشی حکم به برائت جنایتکاران صادر کرد!
قبلا در مقاله #ریچارد_نیکسون_الویس_پریسلی_غسل_تعمید به نقش هنرمندان خودفروخته در شستن جنایات سیاستمداران پرداخته ام.
با گسترش تلویزیون، نقشی که سینما به عهده داشت تا اندازه زیادی به دوش تلویزیون گذاشته شد. حضور تلویزیون در خانه ها همانطور که #جورج_اورول در رمان ۱۹۸۴ به تصویر کشیده است همچون نماینده ویژه #حکومت_توتالیتاریست، استقلال فکری و عاطفی شهروندان را به چالش کشید. همان طور که سینمای آلمان فاشیستی هم نقش "پیشقراول" و هم نقش "غسل دهنده" را برای فرمان "آسان سازی مرگ" هیتلر فراهم کرده بود اکنون تلویزیون این دو نقش را بازی می کند. پیش از این در دو مقاله #تلویزیون_به_جای_واقعیت: #روان_پریشی_جمعی و #دروغ_بزرگ و راهی که به ترکستان می رسد به این موضوع پرداخته ام.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
دکتر محمدرضا سرگلزایی - روانپزشک
دکتر محمدرضا سرگلزایی – روانپزشک و معلم
برای دسترسی به همه محتوای سایت نیاز است شما در سایت ثبتنام کنید و در صورتی که پیش از این
#شعر
#پیشگویی
اگر روزی ناپدید شدم
بدان که زمین دهان باز نکرده
دریا مرا نبلعیده
و صاعقه ی زئوس نیز بر سرم اصابت نکرده است
اگر روزی ناپدید شدم
بدان که پایم بر پوست خربزه ای لغزیده
و همین نزدیکی ها در جوی آبی افتاده ام
همین نزدیکی ها
شاید از پنجره ی خانه ات دیده شود آن جوی آب با دیوارهای بلند
فقط همین !
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#پیشگویی
اگر روزی ناپدید شدم
بدان که زمین دهان باز نکرده
دریا مرا نبلعیده
و صاعقه ی زئوس نیز بر سرم اصابت نکرده است
اگر روزی ناپدید شدم
بدان که پایم بر پوست خربزه ای لغزیده
و همین نزدیکی ها در جوی آبی افتاده ام
همین نزدیکی ها
شاید از پنجره ی خانه ات دیده شود آن جوی آب با دیوارهای بلند
فقط همین !
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#شعر
#پیشگویی
بوی نوروز گرفته مخمل سبز گورهای بی نام
باران اگر ببارد بر بستر هامون
زخم های تازه خواهند رویید: شقایق های سرخ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#پیشگویی
بوی نوروز گرفته مخمل سبز گورهای بی نام
باران اگر ببارد بر بستر هامون
زخم های تازه خواهند رویید: شقایق های سرخ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
@drsargolzaei
#تأملات
#پیشگویی
بوی نوروز گرفته مخمل سبز گورهای بینام
باران اگر ببارد بر بستر هامون
زخمهای تازه خواهند رویید: شقایقهای سرخ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
@drsargolzaei
#پیشگویی
بوی نوروز گرفته مخمل سبز گورهای بینام
باران اگر ببارد بر بستر هامون
زخمهای تازه خواهند رویید: شقایقهای سرخ!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی
برای دانلود مجموعه تأملات دکتر سرگلزایی لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا کلیک کنید
@drsargolzaei