دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
153 files
3.25K links
Download Telegram
#چشم_تاریخ

جنبش دانشجویی-کارگری مه ۱۹۶۸ #فرانسه به مجموعه حوادثی اطلاق می‌شود که در طول ۴ هفته در ماه مه سال ۱۹۶۸ در فرانسه رخ داد، نقطه اوج این جنبش در فاصله یک هفته‌ای سوم تا دهم ماه مه به وقوع پیوست، خیزشی که از اعتراض یک گروه دانشجویی شروع شده بود، میلیون‌ها نفر از مردم شهرنشین فرانسه را به میدان مبارزه کشاند. هرچند رویدادهای مه ۱۹۶۸ فرانسه هرگز به عنوان انقلاب شناخته نشد ولی تأثیر آن بر روابط انسانی و زندگی مدنی جامعه از هیچ انقلابی کمتر نبود. در مورد جنبش ۱۹۶۸ نظرات و عقاید متفاوت و متضادی مطرح می‌شود، برخی آن را گسترش دامنه آزادی و شکوفایی و بالندگی انقلاب کبیر فرانسه تعبیر کردند و در برابر برخی دیگر جنبش را غوغای عوام، روان‌پریشی توده‌ای یا کارناوال نام نهادند. در روز دهم ماه می در پی تصمیم وزارت جنگ برای حمله ی نیروهای مسلّح به کوی دانشگاه دانشجویان اقدام به سنگربندی کرتیه لاتین (محله اصلی خوابگاه دانشجویان) نمودند. دستوری مبنی برساختن سنگر صادر نشده بود اما دانشجویان به طور خودجوش به آن پرداخته بودند. سنگرها شامل اتومبیل‌های واژگون شده و خرده سنگ و چوب و شیشه تلنبار شده پشت آن بود. قبل از روشن شدن هوا تقریباً شصت سنگر آماده شده بود. آن شب که سرآغاز انقلاب بود، #شب_سنگرها نام گرفت. پسران و دختران به طرز غیر قابل باوری خود را به صحنه نبرد می‌رسانند و جان‌فشانی می‌کردند. برای خیلی از جوانان این یک موقعیت استثنایی بود که شجاعانه خود را به انقلاب بسپارند و یاد #فرانتس_فانون، #چه_گوارا و #دبره را تجدید کنند.

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/barricades.jpg
Forwarded from آفتاب مهر
ثبت نام هر ۱۰ جلسه
شروع دوره ۱۸ فروردین
روزهای یکشنبه
در دو سانس
۱۵/۳۰ تا۱۷/۳۰ - ۱۸ تا ۲۰
ظرفیت محدود
ثبت نام: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#شعر
#یوسف

تو زلیخا، من یوسف
چرا پیراهن تو پاره است؟!
چرا دست من خونین است؟!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#فراعنه

این مومیایی ها را خاک هم نمی پذیرد
آتشی بیافروز!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه و جمعه ۲۲ و ۲۳ فروردین .
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
نام نویسی: ☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#مقاله
#بدعت_در_روانکاوی

پرلز
#پرلز در ابتدا شیفته ی مکتب روانکاوری #فروید بود، بی اعتنایی فروید به وی در جلسه اولین کنگره جهانی روانکاوی باعث شد او به انشعاب راه خود فکر کند بنابراین مشی اساسی رویکرد پرلز (گشتالت تراپی) همان مشی آنالیتیک بود اما او متدولوژی فعالی را برگزید و جلسات او با تکنیک‌هایی همراه بودند که فضای سایکودراماتیک ایجاد می‌کردند.
مثال:
زن و شوهری نزد پرلز آمدند شوهر مکرراً از دخالت نابجای مادر زنش که منجر به اختلاف بین او و همسرش می‌شد شکایت می‌کرد و زن نیز سعی در دفاع از مادرش داشت. پرلز بدون این که چیزی بگوید از جا برخاست، کت خود را روی دوش خانم انداخت و مبل خودش را بین زن و مرد جا داد!
مرد پس از چند لحظه که شگفت زده به این صحنه نگاه کرد پرلز را از میان خودش و همسرش بلند کرد و کت او را از روی دوش همسرش برداشت. پرلز در این لحظه لب به سخن گشود: چرا به جای نق زدن با مادر زنت این گونه برخورد نمی‌کنی؟!
هدف پرلز در این شبه نمایش این بود که از مرد بخواهد الگوی
passive- aggressive
خود را رها کند و الگوی فعال‌تری را امتحان کند.
 
آلفرد آدلر
گرچه #آدلر از اولین همکاران فروید بود اما اولین فردی هم بود که از فروید جدا شد. آدلر در عمل پایه‌گذار رویکرد شناختی رفتاری بود زیرا او به بیماران خود آموزش می‌داد، الگوی آموزگارانه داشت، توصیه رفتاری می‌کرد و تکلیف خانگی می‌داد.
از ابداعات آدلر روش combined therapy بود که او و یکی از همکارانش به طور جداگانه بیماری را می‌دیدند و سپس در جلسه مشترکی در حضور مراجع درباره فرمولاسیون سبب شناختی و روش درمانی با هم بحث می‌کردند. بنابراین در رویکرد آدلری، بیمار به درمانگر بعنوان یک اتوریتی فیگور نگاه نمی‌کند بلکه به عنوان یک معلم و همفکر نگاه می‌کند.
 
راجرز
#راجرز که یک دوره آموزش کشیش بودن را گذرانده بود مکتب فکری خود را بر اساس عشق مسیحی بنیان گذارد. او اعتقاد داشت تنها کار و در عین حال بهترین کاری که درمانگر قرار است انجام دهد ارائه پذیرش بی‌قید و شرط است که او آن را unconditioned love نامید.
مثال:
در یک جلسه درمانی، مراجع راجرز در پاسخ به سؤال راجرز سکوت کرد. راجرز منتظر ماند، مراجع سخنی بر زبان نیاورد. راجرز فکر کرد دوباره پرسیدن سؤال و فشار بر روی مراجع برای پاسخ دادن به معنی عدم پذیرش میل او به سکوت است بنابراین راجرز در تمام طول جلسه (بیش از یک ساعت!) در سکوت در کنار مراجع نشست و هیچ‌یک چیزی نگفتند!
 
در فیلم #ویل_هانتینگ_نابغه، درمانگر (رابین ویلیامز) در جلسه‌ای که در سکوت مقابل ویل می‌نشیند تا زمان جلسه تمام شود، راجرزی رفتار می‌کند، در جلسه‌ای که او را به چالش می‌کشد که پشت کتاب‌ها پنهان می‌شود و با افراد سطح پایین اجتماع رفت و آمد می‌کند تا حقارت خود را پنهان کند آدلری رفتار می‌کند و در جلسه آخر که مکرراً به ویل می‌گوید: تقصیرِ تو نبود به شیوه پرلز رفتار می‌کند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه ها و جمعه ها
۵_۶_۱۲_۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸
نام نویسی: ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خدمت دکتر سرگلزایی بزرگوار 

ممنون از بذل توجه ای که به آگاه سازی دارید و همچنین ممنون از اینکه خود را در حال رشد میدانید و اجازه میدهید نظرات و نوشته های قبلی خودتان را چه توسط خود و چه توسط دیگران به نقد گذاشته شود ،و در کل به حرف مرد یکی هست معتقد نیستید

سوالی که از خدمتون داشتم با این مقدمه عرض خواهم کرد 

من حول و حوش انقلاب به دنیا اومدم و در این فرهنگ و با این رسانه به مدرسه و دانشگاه رفتم ازدواج کردم و بچه دار شدم و طلاق گرفته شدم 

حدود دو سال هست که تحت روان درمانی تحلیلی ام و تازه فهمیدم جهانی درونی به نام جهان احساسات و عواطف هم در درون ما وجود دارد 

برای من و شاید نسل من ، وقتی صحبت از آگاهی می شود چیزهایی که به ذهن متبادر میشود فلسفه و استدلال و منطق است ، بسیاری از اندیشمندان ما ، روش های درست فکر کردن را در هر چه ریاضی تر شدن و منطقی و استدلالی بودن فکر میدانند 

من این چند سال در مورد اضطراب و ملال مطالعه می کردم 

و شاید بتوانم خیلی نرم این ادعا رو بکنم که ملال و بی معنایی ربطی به روح و حس اعمال و رفتار ما دارند 

منظورم اینکه رفتار های ما از حس خالی شدن و یا اینکه اگه بتوان خرد را اینگونه تعریف کرد که خرد از جمع فکر و احساسات هست ، رفتارهای ما از خرد تهی شده 

با این مقدمه درخواستی که داشتم این بود که در مورد این دنیایی کمتر شناخته شده و کمتر صحبت شده ما رو آگاه کنید و در صورتی که کتاب و راه و روشی برای آشنایی با این دنیا هست به اینجانب معرفی کنید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از محبّت و عنایتی که به بنده دارید سپاسگزارم.

آنچه فرمودید شبیه مجادلهٔ میان طرفداران Rationalism و Romanticism پس از رنسانس و مجادلهٔ میان کلبی مسلکان و رواقی مسلکان در دوران کلاسیک است. بنده به اختصار در یادداشت «زندگی حسّ غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد» و محمد قائد به تفصیل در کتاب « ظلم، جهل و برزخیان زمین :نجواها و فریادها در برخورد فرهنگ ها»  (انتشارات طرح نو) به این موضوع پرداخته ایم. 

در مصاحبه ای که با مجلهٔ الف-یا راجع به کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن داشته ام و با عنوان «تنهایی ات را بپذیر» در بخش مصاحبه های سایتdrsargolzaei.com موجود است نیز به نقد رومانتیسیسم از منظر آلن دو باتن پرداخته ام.

چند هفته قبل بنده و آقای دکتر هدایت علوی تبار (استاد فلسفهٔ دانشگاه علامه طباطبایی) در گفتگویی راجع به اگزیستانسیالیسم و روان شناسی  این موضوع را شرح دادیم که قرار است در شماره آیندهٔ ماهنامهٔ «سپیده دانایی» چاپ شود.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام دکتر سرگلزایی عزیز

ممنون که مطالب بسیار مفید صوتی و ... در صفحاتتون میذارید و ما رو هم بهره مند می کنید.

سوالی در نظرم هست که درگیرش هستم.
خواستم درباره نقش "ذهن" بپرسم که آیا خود ذهن مستقل از نظرات یونگ درباره کهن الگوها و عقده ها و ... می تواند مشکلات فرد را از طریق مراقبه و بعضی تکنیکها بهبود بخشد؟

کما اینکه افرادی رو دیده ام که با یونگ و نظراتش آشنا نبوده اند ولی روح خود رو با خودسازی و مراقبه توانسته اند متجلی کنند و به مقامات والایی برسند.

اصولا کارکرد نظرات یونگ در همه جا در خودسازی موثر است یا این هم یکی از طرق خوسازی است؟

سپاس و درود بسیار


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که مدل پنداشتی یونگ فقط یکی از دهها مدل راجع به ساز و کار ذهن است و طبعاً مسیر تجربه شده توسط کارل گوستاو یونگ ، نه یکّه مسیر مؤثرِ خودشناسی است، نه تنها مسیرِ رشد و ارتقاء شخصی.

دوّم این که پیشنهاد می کنم کتاب «طبیعت ثانوی: علمِ مغز و معرفت بشر» نوشتهٔ جرالد م. اِدِلمن (نشر فرهنگ معاصر) و کتاب «ذهن در حال رشد» نوشتهٔ دنیل جی سیگل (نشر آسیم) را مطالعه فرمایید تا ساز و کار ارتقاء ذهنی را با مدل مبتنی بر داده (data-based) دریابید.

تندرست و شادکام باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
جمعه ۱۶ فروردین ساعت ۱۶ تا ۲۰
ثبت نام 88109349
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام آقای دکتر سرگلزایی ، بابت رایگان بخشی هایتان متشکرم.

۱ - به نظر شما کسی که درون گرا، شهودی، احساسی، قضاوتگر یا INFJ هست می تواند یک حقوق دان و قاضی شود؟  با توجه به این که چنین شخصیتی در زمان تصمیم گیری براساس احساس خود و تاثیری که تصمیم هایش بر دیگران می گذارد عمل می کند و نه بر اساس دلایل  موجود ، له و علیه موضوع مورد نظر . آیا با این که چنین شخصی شهودی بوده و در گزارش جزئیات بازدید های میدانی و امور حسابداری ناگزیر باید به جزئی ترین مسائل هم توجه کند ، می تواند در این رشته موفق باشد؟ و  می تواند رضایت داشته باشد؟ 

۲- سوال دیگر این که افراد بزرگی مثل هنری دیوید تارو از انسان ها می خواهند که تسلیم شرایط موجود نشوند و راه خود را ولو اینکه ناهموار باشد طی کنند و وعده می دهند که در این صورت قوانینی والاتر  به کمک آنها خواهند آمد و درمقابل افرادی از انسان ها می خواهند که آرمان های خود را رها کنند و راه کوفته و هموار دیگران را طی کنند تا ثروت و آبرو و ... را بدست آورند، به نظر شما کدام راه درست می باشد؟ آیا این به شخصیت افراد هم بر می گردد؟ اینکه شخصی سنت گرا یا تجربه گرا یا مفهوم پرداز یا آرمان گرا باشد در انتخاب راهش فرقی می کند؟

۳- راستی با توجه به زندگی نامه افراد مشهور دارای شخصیت INFJ   نظیر گاندی و یا نلسون ماندلا و یا مارتین لوترکینگ مشخص می شود که گویا آنها چندان در زمینه حقوق موفق نشدند؟درسته؟

از شما تشکر می کنم بابت این که وقت با ارزش خود را به رایگان به مردم اختصاص می دهید.


پاسخ #دکترسرگلزایی

با سلام و احترام

ممنونم که نوشته هایم را دنبال می کنید.

اوّل- افراد INFJ  می توانند در فضای تئوریک و نیز در فعالیت های اجتماعی حقوقدان های موفقی باشند ولی در سیستم قضایی نمی توانند وکیل یا قاضی مناسبی باشند، چرا که وکلا باید مذاکره کنندگان قابلی باشند و افراد درون گرا مذاکره کنندگان قابلی نیستند و قاضی نیز نباید ذهن احساس محوری داشته باشد چرا که عواطف، قضاوت اخلاقی و حقوقی او را مخدوش می کنند.

دوّم- بله، همانطور که اشاره کردید افراد آرمان گرا توصیه و تاکید بر وفاداری به آرمان ها و تسلیم نشدن در برابر شرایط و شدائد دارند در حالی که افراد عمل گرا بر سوار شدن بر شرایط و بهره برداری حداکثری از آنها تاکید و توصیه دارند. آرمان گراها رضایت درون روانی بیشتری کسب می کنند در حالی که عمل گراها دستاوردهای بین فردی و اجتماعی بیشتری دارند.

سوّم- بنده راجع به توفیق یا عدم توفیق گاندی، ماندلا و لوترکینگ در حوزه ی حقوق چیزی نمی دانم ولی من هیچکدام از این رهبران اجتماعی را درون گرا نمی دانم.

سبز باشید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام و عرض ادب خدمت جناب دکتر سرگلزایی عزیز 

با یه حساب میشه فهمید نوع بشر قبیله و عشیره اش نیست، همچنین‌ لباسش نیست، و نیز افکار و ذهنیاتش هم نیست پس هر لباسی که عقل به انسان بودن نوع بشر بپوشاند نیست با این حساب انسان چه چیز میتواند باشد؟


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

انسان مجموعه ای «است» از همهٔ این چیزهایی که «نیست» ،

مفهوم جمع «گشتالتی» همین است، مجموعه ای که چیزی بیش از «جمع جبری» اجزای خودش است.

سبز باشید

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://drsargolzaei.com
Forwarded from آفتاب مهر
پنجشنبه ها و جمعه ها :
۲۶ و ۲۷ اردیبهشت
۲-۳-۹-۱۰ خرداد ۹۸
ساعت ۹ صبح تا ۱۳
☎️۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
insta: aftabemehr_
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #فرهنگ_صلح_و_دولت ها (راهی به سوی امنیت غیر کشتاری )
نویسنده : #ژوام_ایونس_پیم
مترجم : پروانه شاهین نژاد
ناشر : منشور صلح

تاریخ بشر آکنده از قدرت طلبی های جنون آمیز جنگ افروزان و کشتارهای انسانی است و اگرچه در این زمانه ، نرخ کشتارهای ناشی از اعمال قدرت دولت ها به اندازه گذشته " پر بسامد " نیست ، اما بازهم نمی توان دولت را از اعمال خشونت منفک دانست .مصادیق خشونت و کشتار از گذشته تا کنون افراد را در جوامع مختلف با این پرسش ها مواجه ساخته اند : " آیا انسان ها به طور مادرزادی و ژنتیکی قاتل هم نوعان خود بوده اند یا چنین سیستم های رعب آوری ، محصول تمدن و طبقه بندی های اجتماعی است ؟
آیا دیگر کشی ، تنها راه حفاظت از منافع مشترک و از بین بردن بیگانگان است یا استراتژی های دیگری هم وجود دارد ؟
در صورت تغییر الگوی دیگر کشی به الگوهای بدون خشونت ، آیا دولت مفهوم خود را از دست نخواهد داد ؟ در این صورت توزیع قدرت چگونه خواهد بود ؟
آیا امید به تحقق اندیشه های مبارزه بدون خشونت اندیشمندانی چون "ماهاتما گاندی" و "ایمانوئل کانت"، در این زمانه و آینده وجود دارد یا همچنان این شیوه حکمرانی با قربانی کردن حقیقت و عدالت به نفع قدرت وجود خواهد داشت ؟
کتاب فرهنگ صلح و دولت ها ، نتیجه پژوهشی است که مطالعه آن می تواند راه گشایی برای یافتن پرسش های مطرح شده باشد .
ژوام ایونس پیم ( Joám Evans Pim) نویسنده ، پژوهشگر و برگزار کننده مرکز امنیت غیر کشتاری جهانی و فارغ التحصیل رشته های روزنامه نگاری ، انسان شناسی و علوم سیاسی گرایش صلح و سیاست بدون خشونت است . پژوهش های وی عمدتا یافتن پاسخ های نظام مند به چرایی لزوم اهمیت آموزش سیاست های غیر کشتاری به دولت ها و کالبد شکافی خشونت و کشتار بوده است . این مقاله نیز در همین راستا شامل "راهبردهایی برای تغییر الگوی قدرت ، روایت های هدایت گر ، قصه های نو برای ساختن دنیای نو ، زندگی بخشیدن به جای زندگی گرفتن و غیر نظامی ساختن دولت ها " است .
نویسنده این کتاب به نقل از گلن پیاژه( Glenn Durland Paige) ، (دانشمند علم سیاست که برای نخستین بار واژه " غیر کشتاری " را معرفی کرد ) به ضرورت اهمیت تلاش نظریه پردازان برای غیر کشتاری کردن نهادهای قدرت می پردازد . همچنین او تاریخچه پیشینه کشتار را معرفی می کند ، این که مطالعات باستان شناسان نشان می دهد ، در دوران پارینه سنگی ، میان سنگی و قسمت اعظم دوره نو سنگی ، انسان ها عموما از کشتن هم نوعان خود اجتناب می کردند ، و جنگ بین هم نوعان و دیگر کشی محصول تمدن و عبور از دوران خوراک جویی و شکار به عصر کشاورزی و دام پروری است .
"ژوام ایونس پیم "، از عوامل تاثیر گذار در ترویج سیستم های دیگر کشی در مبارزات و اعمال قدرت می گوید ، وی معتقد است : پوشاندن ردای تقدس به اعمالی چون "هم نوع کشی " در رزم ها ، و نامیدن آن ها با واژه های مقدسی مانند میهن پرستی و دفاع از منافع مشترک ، قصه سرایی ها و شعر سرایی های حماسی و ملی که همواره در آن ها قهرمانان مدافع وطن مورد تقدس و ستایش قرار می گیرند ، پرورش غریزه رقابت جویی های توام با خشونت و جنگ طلبی در کودکان ، از علل فربه ساختن نظام کشتار و عادی سازی خشونت در نهادهای قدرت و دولت ها محسوب می شود . بنابراین تغییر باورهای باستانی و خلق معانی جدید برای واژه ها و آموزش شیوه دیگری از گفتمان و ارتباط ، گام های ابتدایی برای ایجاد راهبردهای غیر کشتاری به شمار می رود .
نویسنده این کتاب در بخشی از کتاب به این نکته اشاره می کند : " جایی که بصیرت نیست مردم نابود می شوند و بصیرت محصول رو در رو شدن باورهای مخالف و پرهیز از تک گویی و تعصب خواهد بود . " ، از این رو اهمیت فرهنگ سازی روانی در بین ملت و دولت ها برای تحمل و تامل بیشتر در رویارویی با عقیده های مخالف گام مهمی در غیر کشتاری کردن سیستم ها به شمار می رود . آموزش نبردهای غیر مسلحانه و غیر کشتاری به ارتشی ها ، به چالش کشیدن باورهای نظریه پردازنی که همواره به توجیه ، تکریم و تجلیل دیگر کشی های مقدس مابانه و سلحشورانه می پردازند و آشنایی با سیاست های زندگی بخشی به جای کشتار و تحلیل الگوی اعمال قدرت بدون خشونت مهاتما گاندی از مباحثی است که خواندن این کتاب را جذاب و دلچسب می کند .
" زمانه توحش به سر آمده و شمارش معکوس دوره ای از تاریخ که در آن " دیگر کشی "توجیهی نخواهد داشت آغاز شده است ، ما باید از قدرت درون و غلبه بر طمع ، ترس و تحمیق برای رسیدن به قدرتمندی های جمعی و پایه گذاری تمدنی بدون وحشت و ترس ویرانی کمک بگیریم . فرهنگ تقدس و امتیاز دادن به اقدامات غیر کشتاری و زندگی بخشی باید در اولویت قرار بگیرد آنان که گذشته را نمی دانند ، محکوم به تکرار آن خواهند . "

#مریم_بهریان
دانشجوی دکتری روان‌شناسی

https://drsargolzaei.com/images/1540589574.jpg
#چشم_تاریخ

پدر #مالکوم_ایکس یک کشیش سیاهپوست بود که توسط نژادپرستان کوکلوس کلان ربوده شد و به طرز وحشتناکی مثله شد. مادر مالکوم به بیمارستان روانی منتقل شد و مالکوم درخیابان های محله های فقیرنشین رها شد. در آن زمان مالکوم فقط 12سال سن داشت. در چنین شرایطی مالکوم ایکس به گروه های گانگستر پیوست و در 18 سالگی به زندان افتاد. جرم او سرقت بود و 8 سال در زندان به سر برد. مالکوم ایکس در زندان مسلمان شد و به سازمان «امت اسلام» به رهبری الیجا محمد پیوست. مالکوم پس از خروج از زندان جنبش اعتراضی خشونت آمیز سیاهپوستان را رهبری کرد. فعالیت‌های مالکوم ایکس در سازماندهی و جذب اعضای جدید برای "امت اسلام" خیلی زود مجموع اعضای این جنبش را از ۴۰۰ نفر در سال ۱۹۵۰ به بیش از ۳۰ هزار نفر در سال ۱۹۶۰ رساند. اما همزمان نشانه‌هایی از اختلاف میان مالکوم و الیجا محمد بروز کرد. این اختلافات باعث شد که الیجا محمد حکم قتل مالکوم ایکس را صادر کند. در ۲۱ فوریه ۱۹۶۵ هنگامی که او در یکی از سالن‌های اجتماعات منهتن نیویورک سخنرانی می‌کرد سه مرد مسلح از سازمان امت اسلام او را از فاصلهٔ کم هدف ۱۵ گلوله قرار دادند و مالکوم ۳۹ ساله بلافاصله کشته شد. در عکس مالکوم ایکس را در کنار #محمدعلی_کلی می بینید.

@drsargolzaei

www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/MalcolmX.jpg
#شعر
#پیشگویی

بوی نوروز گرفته مخمل سبز گورهای بی نام
باران اگر ببارد بر بستر هامون
زخم های تازه خواهند رویید: شقایق های سرخ!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
Forwarded from Cafe sz
وسط بازار‌های شلوغ و پلوغ اطراف حرم یه کوچه‌ی بن بست پیدا کردم که تهش یه قهوه خونه بود. قهوه ترک سفارش دادم و اومدم کنار مردی که داشت به عربی با موبایلش صحبت میکرد نشستم. به عربی و با ایما و اشاره ازم پرسید اهل کجام. بهش گفتم ایرانی. بهم فهموند که فکر کرده ایرانی نیستم. منم به سختی ازش پرسیدم کجاییه. گفت عراقی! داشتم قهوه‌ام رو مزه مزه میکردم و به گپی که زدیم فکر میکردم. به اینکه چند سال پیش من و این آقا دشمن بودیم. مردمانمون روی هم اسلحه کشیدن. روی خونه‌های هم بمب ریختن. همدیگه رو تکفیر کردن و حالا ما نشستیم کنار هم و وسط صدای فروشنده‌ها قهوه ترک میزنیم! چند روز بعد از این ملاقات اتفاقی دوست دوران کودکیم رو دیدم که شده یه بسیجی فعال و کاملا تبدیل شده به کسی که از نظر اعتقادی جبهه‌ی مقابل منه! توی دو روز با دشمن قدیمی قهوه خوردم و با دوست قدیمیم دشمن شدم! از خودم میپرسم دوست و دشمن کیه؟! وقتی سرباز صدام حسین با من ته یه کوچه‌ی قدیمی که پر از ویترین‌های سنگ و انگشتر و نقره‌ست قهوه ترک میخوره و همکلاسی سابقم آماده‌ست که دستور بگیره و باتوم به دست به جون من بیفته!
📝سهیل سرگلزایی
📸سهیل سرگلزایی
@szcafe
https://t.me/joinchat/AAAAADu0ycAlNL-9TnwPxA
#یادداشت_هفته
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟

قسمت اول

#فمينيسم چيست؟

«مارلين لگيت» كتابي دربارۀ تاريخ فمينيسم نوشته كه با نام «زنان در روزگارشان» با ترجمۀ نيلوفر مهديان توسط نشر ني منتشر شده است. «لگيت» تاريخ فمينيسم را در سه سطح بررسي مي كند. سطح اوّل عصيان هاي فردی عليه تعريف نهادينۀ زنانگي در جامعه است. شايد رهبانيت «رابعه عدويّه»، كشف حجاب «طاهره قرة العين» و اشعار اروتيك #فروغ_فرخزاد را بتوان نمونه هايي از اين سطح فمينيسم در جامعۀ ما به حساب آورد. سطح دوّم فمينيسم، به تغيير گسترده تر در فرهنگ جامعه بستگي دارد: گسترش اين نگرش كه سنّت هاي اجتماعي نه اموري الهي، كه قراردادهايي بشري هستند. بر‌ اين اساس كتاب «تبارشناسي اخلاق» ويلهلم فريدريش #نيچه و كتاب «تاريخ جنسّيت» ميشل #فوكو را مي‌توان حركت هايي فمينيستي محسوب كرد. در سطح ملّي هم مي توان كتاب هاي امثال احمد #كسروي و #صادق_هدايت را در اين طبقه از جنبش فمينيسم قرار داد گرچه بظاهر ممكن است تكيۀ خاصّي بر مسائل زنان در آنها نبينیم. سطح سوّم فمينيسم، ايجاد يك «آگاهي طبقه» در زنان است كه منجر به ايجاد جنبش‌هاي اجتماعي احقاق حقوق زنان مي گردد. نمونه اي از اين جنبش ها، جنبش حق رأي زنان در اواخر قرن نوزدهم بود كه منجر به تصويب اصلاحيۀ نوزدهم قانون اساسي ايالات متحده شد كه در سال 1920 ميلادي حق رأي زنان را به رسميّت شناخت. بنابر اين پيش از آن كه به سئوال مطرح شده در عنوان مقاله پاسخ دهم بايد روشن كنم كه مقصودم از فمينيسم كدام يك از سطوح فمينيسم است. منظور من، سطح دوّم فمينيسم است به اين معنا كه يكي از سنّت هاي فكري نهادينه به چالش كشيده شود كه اتّفاقاً در تغيير شرايط اجتماعي زنان اهمّيت دارد.
سنّت فكري مذكور اين است: «سكس، سرويسي است كه زن به مرد مي دهد و بايد در قبال آن امتيازي دريافت كند». ريشۀ اين سنّت فكري به عصر شكار بر مي گردد!

گوشت در برابر سكس!

در عصر شكار، تأمين مواد غذايي كاري دشوار بود كه نياز به قدرت عضلاني زياد داشت. از يك طرف ضعف عضلاني زنان مانع موفقّيت آن ها در جمع آوري غذا ميشد و از ديگر سو بارداري، زايمان و شيردهي مكرّر زنان كه از نوجواني تا سالمندي آن ها را اشغال مي كرد امكان جستجوي غذا را براي آنان محدود مي كرد. نتيجه اين كه زنان قدرت تأمين غذاي خود و فرزندان‌ شان را نداشتند و مجبور بودند براي اين منظور به مردان متّكي باشند. اين شرايط ايجاب مي كرد كه زنان تأمين نياز جنسي مردان را منوط به دريافت غذا نمايند. بنابراين در عصر شكار، «فاحشگي» رفتار نرمال و همگاني زنان بود. شرايط فوق، با تغييراتي در عصر كشاورزي نيز ادامه يافت امّا عصر صنعتي شرايط جديدي ايجاد كرد: فعاليت توليدي نيازي به قدرت عضلاني نداشت بنابر‌اين زنان فرصتي برابر مردان براي تأمين غذا داشتند. همزمان ابداع روش مؤثر جلوگيري از بارداري (كنتراسپشن) باعث شد كه زنان مجبور نباشند همۀ دوران مفيد عمر خود را صرف بارداري، زايمان و بچّه داري كنند. بنابراين زنان مي‌توانستند به فعالّيت جنسي خود نه به عنوان كالايي براي فروش بلكه به فرصتي براي لذّت بنگرند. پس انتظار مي‌رفت كه زنان تجارت «سكس در برابر غذا»، «تمكين در برابر نفقه» و «لذّت در برابر امنيّت» را كنار بگذارند امّا چنين نشد. چه چيزي مانع شكسته شدن اين سنّت فكري است؟

كالا به عنوان «فتيش»

«فتيش» به معناي شيء مقدّس است. در روانپزشكي اصطلاع «فتيشيسم» در مورد كساني به كار مي رود كه تنها در حضور يك شيء خاص (مثلاً كفش قرمز پاشنه بلند در يك زن) تحريك جنسي پيدا مي كنند. كارل ماركس پايه گذار ماركسيسم، مبحثي را تحت عنوان «كالا به عنوان فتيش» مطرح كرده است. از نظر او، در جامعۀ سرمايه‌ داري (كاپيتاليسم)، شيء براي نياز عيني خريداري نمي شود بلكه خريد اشياء جنبۀ «افسون زدگي» به خود مي گيرد! انسان ها به گونه اي به اشياء پشت ويترين ها مي نگرند كه گويي آنها اشيائي متبرّك و مقدّس اند كه براي تعميد و رستگاري ضروري اند! به قول #اريك_فروم روانكاو اومانيست «داشتن جاي بودن را مي‌گيرد.» اين «افسون زدگي» محصول سيكل معيوب نظام كاپيتاليستي است: ما توليد مي كنيم تا مصرف كنيم و مصرف مي كنيم تا توليد كنيم! در نظام كاپيتاليستي پس از انقلاب صنعتي، ماشين ها باري را كه بر دوش «بردگان» بود به دوش گرفتند امّا به «بردگان» وظيفۀ جديدي محول شد:
خريد بيش از نياز!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک


اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟

قسمت دوم

خريد بيش از نياز!

به راه افتادن رسانه هاي فراگير در عصر صنعتي اين فرصت را به صاحبان سرمايه داد كه افسون خود را به راه بياندازند و در اين بازي، قرار شد سهم بيشتري به زنان داده شود زيرا زنان به دليل غلبۀ «آگاهي جمعي» شان بر «آگاهي فردي» (به تعبير ديگر تلقين پذيري بيشتر) مخاطبان مهم تري تلقي مي شوند. تبليغات نظام سرمايه داري كه براي تبليغ يك كيف تمام برجستگي ها و فرو رفتگي هاي بدن زنان را آگرانديسمان مي كند، فرهنگ «نمايش جنسي» يا به تعبير روانپزشكي exhibitionism را رواج مي دهد، گرچه شيوع بالاي اين نوع «خودنمايي جنسي» -‌كه در عصر شكار ضرورت بود و در عصر فراصنعتي غير ضروري‌- باعث مي‌شود كه منابع روانشناسي و روانپزشكي نيز در مورد‌هاي نمونه (case reports) به اين «نمايشگري فرهنگي» كمتر بپردازند.
جرّاحي هاي زيبايي افراطي، تزريق در گونه و لب ها، استفادۀ افراطي از مواد آرايشي و لباس‌هاي محّرك و بدن نما نگاه جنسيتّي و جنسي (sexism) را زنده نگه مي دارد و مانع از اين مي شود كه به زن -‌و نيز به مرد‌- فارغ از كروموزوم ها و اندام هاي تناسلي‌شان نگاه كنيم. تنها در افول نظام سرمايه داري است كه sexism جاي خود را به Feminism مي دهد.

كدام سوسياليسم؟

در ابتداي مقاله، منظورم از فمينيسم روشن كردم. اكنون جا دارد منظورم را از #سوسياليسم هم بيان كنم. بديهي است كه سوسياليسم نام يك نظام اجتماعی-اقتصادي است و مرتبط شدن آن با استالينيزم شوروی و آلمان شرقي سابق و توتاليتاريسم كره شمالي صرفاً دلايل تاريخي داشته است. به قول ارنستو #چگوارا ادّعاي ماركسيست بودن روس‌ها به اندازۀ ادّعاي مسيحي بودن پاپ مضحك است!
نظام سوسياليستي نظامي است كه با وضع قوانين اقتصادي در زمينۀ قانون كار (حقوق كارگران)، قوانين مالياتي و توزيع هوشمندانۀ منابع ملّي فاصلۀ سقف و كف درآمد كاهش يابد. گرچه کارل #مارکس اعتقاد دارد سوسیالیسم واقعی محصول نظام تولید است نه نظام توزیع. او سوسیالیسم را سرنوشت نهایی نظام سرمایه داری می داند: شرایطی که افزایش تولید منجر به در دسترس بودن کالا برای همه حتی بدون اجبار به کار کردن می گردد! از نظر او کسانی که سوسیالیسم را محصول تغییر نظام توزیع می دانند "سوسیالیست های تخیلی" هستند. اما اگر مارکس زنده می ماند و می دید که روزی آمریکایی ها گندم ها را در دریا ریختند تا قیمت گندم پایین نیاید شاید قانع می شد که تنها راه تحقق سوسیالیسم تغییر در نظام توزیع است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:
برای مطالعه ی بیشتر در این زمینه کتاب "آزادی زنان" نوشته ی ایولین رید ترجمه افشنگ مقصودی از انتشارات نشر گل آذین را بخوانید

اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei

وب سایت:
http://Drsargolzaei.com