#مقاله
#آزادی_و_تاریخ -قسمت دوم
7-یکی از برجسته ترین پژوهش های قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی، اثر #ژان_ژاک_روسو فرانسوی است به نام "گفتاری درباره ی نابرابری". روسو (1778-1712) در این رساله ادّعا می کند که حکومت ها به شیوه ی اجتناب ناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا می کنند. این نوع قدرت از نظر روسو "در ماهیت خود نامشروع است و انقلاب های جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند".
فیلسوف دیگر "ویلهلم فن همبولت" در دهه ی 1790 نوشت: "بخش دولتی نباید در هیچ یک از اموری که منحصرأ به امنیت مربوط نیست دخالت کند". همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان می کند: "مداخله ی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است".
نظریه پردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل ژان ژاک روسو، ویلهلم فن همبولت و امانوئل کانت از یک سو، و تعارض و تضاد منافع طبقه ی نوظهور "تکنوکرات" با نهادهای سنّتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینه ساز انقلاب های بزرگ در این عصر شد، انقلاب هایی با هدف خلع ید از حکومت های خودکامه (Autocratic state) و ایجاد "نظام های حکومتی مشروطه" و "جمهوری". نمونه ی برجسته ی این انقلاب ها "انقلاب کبیر فرانسه" در 1789 میلادی بود که الگوی شکل گیری انقلاب مشروطیت ایران (1285 - 1272 شمسی) شد.
8-نوآم #چامسکی فیلسوف و زبان شناس برجسته ی معاصر اعتقاد دارد که فیلسوفان کلاسیک لیبرالیست تصوّری از شیوه هایی که بخش خصوصی در دوران سرمایه داری شرکت های بزرگ (Corporate Capitalism) به خود گرفت نداشتند. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایه داری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایه داری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایه داری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم می بخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایه داری فراملّیتی" می داند بنابراین از دهه ی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. مبارزه ی چامسکی با نظام حاکم بر امریکا، مبارزه ی کلاسیک فیلسوفان لیبرالیست با یک حکومت خودکامه ی ملّی نیست، بلکه مبارزه با نهادی است که حافظ روابط اقتصاد سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چامسکی نظام حکومتی جایگزین را یک "سوسیالیزم آزادی محور" (Libertarian Socialism) می داند. به عقیده ی من، علاوه بر "جمهوری خواهان" آمریکا، نظام حکومتی چین نیز یکی از بزرگترین حافظان روابط اقتصادی سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چیزی که چامسکی کمتر به آن توجه داشته است!
9-در عصر "امپراطوری شرکت های فراملّیتی"، مهم ترین محدودکننده ی آزادی برای بشر، رسانه های وابسته به این امپراطوری هستند. این رسانه ها وظیفه دارند انسان را دچار یک "نیاز دائمی برای درآمد بیشتر" کنند، نیازی که باعث می شود آن ها در روابط اقتصاد سرمایه داری اسیر شوند و درباره ی "کاری که به عهده می گیرند" و "بهره کشی و استثمار" (Exploitation) حسّاس نباشند. بنابراین، شاید مبارزه برای آزادی در این عصر، مبارزه با "سبک زندگی" تجویز شده توسط رسانه های وابسته به این امپراطوری باشد.
10-مشکل "آزادی خواهانی" که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند این است که همزمان درگیر چند مرحله ی تاریخی هستند. برای مثال فیلسوفی که در ایران دغدغه ی آزادی بشر را دارد، از یک سو رسالت "روسو" و "همبولت" را بر دوش دارد، و از سویی دیگر رسالت "چامسکی" را! شاید به همین دلیل است که اغلب فیلسوفان جهان سوّمی را سردرگم و مردّد می بینیم چراکه گاهی "تکلیف اجتماعی" مربوط به این دو مرحله رسالت فیلسوفانه در تضاد باهم قرار می گیرند:
"یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#آزادی_و_تاریخ -قسمت دوم
7-یکی از برجسته ترین پژوهش های قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی، اثر #ژان_ژاک_روسو فرانسوی است به نام "گفتاری درباره ی نابرابری". روسو (1778-1712) در این رساله ادّعا می کند که حکومت ها به شیوه ی اجتناب ناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا می کنند. این نوع قدرت از نظر روسو "در ماهیت خود نامشروع است و انقلاب های جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند".
فیلسوف دیگر "ویلهلم فن همبولت" در دهه ی 1790 نوشت: "بخش دولتی نباید در هیچ یک از اموری که منحصرأ به امنیت مربوط نیست دخالت کند". همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان می کند: "مداخله ی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است".
نظریه پردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل ژان ژاک روسو، ویلهلم فن همبولت و امانوئل کانت از یک سو، و تعارض و تضاد منافع طبقه ی نوظهور "تکنوکرات" با نهادهای سنّتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینه ساز انقلاب های بزرگ در این عصر شد، انقلاب هایی با هدف خلع ید از حکومت های خودکامه (Autocratic state) و ایجاد "نظام های حکومتی مشروطه" و "جمهوری". نمونه ی برجسته ی این انقلاب ها "انقلاب کبیر فرانسه" در 1789 میلادی بود که الگوی شکل گیری انقلاب مشروطیت ایران (1285 - 1272 شمسی) شد.
8-نوآم #چامسکی فیلسوف و زبان شناس برجسته ی معاصر اعتقاد دارد که فیلسوفان کلاسیک لیبرالیست تصوّری از شیوه هایی که بخش خصوصی در دوران سرمایه داری شرکت های بزرگ (Corporate Capitalism) به خود گرفت نداشتند. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایه داری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایه داری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایه داری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم می بخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایه داری فراملّیتی" می داند بنابراین از دهه ی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. مبارزه ی چامسکی با نظام حاکم بر امریکا، مبارزه ی کلاسیک فیلسوفان لیبرالیست با یک حکومت خودکامه ی ملّی نیست، بلکه مبارزه با نهادی است که حافظ روابط اقتصاد سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چامسکی نظام حکومتی جایگزین را یک "سوسیالیزم آزادی محور" (Libertarian Socialism) می داند. به عقیده ی من، علاوه بر "جمهوری خواهان" آمریکا، نظام حکومتی چین نیز یکی از بزرگترین حافظان روابط اقتصادی سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چیزی که چامسکی کمتر به آن توجه داشته است!
9-در عصر "امپراطوری شرکت های فراملّیتی"، مهم ترین محدودکننده ی آزادی برای بشر، رسانه های وابسته به این امپراطوری هستند. این رسانه ها وظیفه دارند انسان را دچار یک "نیاز دائمی برای درآمد بیشتر" کنند، نیازی که باعث می شود آن ها در روابط اقتصاد سرمایه داری اسیر شوند و درباره ی "کاری که به عهده می گیرند" و "بهره کشی و استثمار" (Exploitation) حسّاس نباشند. بنابراین، شاید مبارزه برای آزادی در این عصر، مبارزه با "سبک زندگی" تجویز شده توسط رسانه های وابسته به این امپراطوری باشد.
10-مشکل "آزادی خواهانی" که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند این است که همزمان درگیر چند مرحله ی تاریخی هستند. برای مثال فیلسوفی که در ایران دغدغه ی آزادی بشر را دارد، از یک سو رسالت "روسو" و "همبولت" را بر دوش دارد، و از سویی دیگر رسالت "چامسکی" را! شاید به همین دلیل است که اغلب فیلسوفان جهان سوّمی را سردرگم و مردّد می بینیم چراکه گاهی "تکلیف اجتماعی" مربوط به این دو مرحله رسالت فیلسوفانه در تضاد باهم قرار می گیرند:
"یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ -پی نوشت ها:
1-آن چه درباره ی دوره های تاریخی نوشته ام برداشت من از کتاب های زیر بوده است:
الف-برنامه ریزی تعاملی، نوشته راسل ایکاف، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، نشر مرکز (فصل اوّل: عصر سیستم ها)
ب-عادت هشتم، نوشته استیون کاوی، ترجمه مهدی قرچه داغی، انتشارات پیکان
ج-جابه جایی در قدرت، نوشته الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی-انتشارات علم
2-آن چه درباره ی روسو، همبولت و چامسکی نوشته ام برداشت من است از سخنرانی چامسکی در ژانویه 1970 در دانشگاه لایولا در شیکاگو
ترجمه ی این سخنرانی در کتاب "چامسکی و انقلاب زبان شناسی" آمده است. این کتاب توسط دکتر رضا نیلی پور نوشته شده و توسط نشر دانژه منتشر شده است.
3-درباره ی فرایند داروینی "انتخاب خودی" و نقش آن در شکل گیری هنجارها و تابوهای اجتماعی فصل آخر کتاب زیر را بخوانید: ساخت و کار ذهن، نوشته کالین بلیک مور، ترجمه محمدرضا باطنی، انتشارات فرهنگ معاصر
4-کتاب "تئوری انتخاب" ویلیام گلاسر با ترجمه دکتر علی صاحبی توسط انتشارات سایه سخن به فارسی منتشر شده است.
کتاب "مدیریت بدون زور و اجبار" گلاسر توسط نسرین ملکی ترجمه و توسط نشر دایره منتشر شده است.
کتاب "واقعیت درمانی" گلاسر توسط دکتر محمد هوشمند ویژه ترجمه و توسط انتشارات خجسته منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#آزادی_و_تاریخ -پی نوشت ها:
1-آن چه درباره ی دوره های تاریخی نوشته ام برداشت من از کتاب های زیر بوده است:
الف-برنامه ریزی تعاملی، نوشته راسل ایکاف، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، نشر مرکز (فصل اوّل: عصر سیستم ها)
ب-عادت هشتم، نوشته استیون کاوی، ترجمه مهدی قرچه داغی، انتشارات پیکان
ج-جابه جایی در قدرت، نوشته الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی-انتشارات علم
2-آن چه درباره ی روسو، همبولت و چامسکی نوشته ام برداشت من است از سخنرانی چامسکی در ژانویه 1970 در دانشگاه لایولا در شیکاگو
ترجمه ی این سخنرانی در کتاب "چامسکی و انقلاب زبان شناسی" آمده است. این کتاب توسط دکتر رضا نیلی پور نوشته شده و توسط نشر دانژه منتشر شده است.
3-درباره ی فرایند داروینی "انتخاب خودی" و نقش آن در شکل گیری هنجارها و تابوهای اجتماعی فصل آخر کتاب زیر را بخوانید: ساخت و کار ذهن، نوشته کالین بلیک مور، ترجمه محمدرضا باطنی، انتشارات فرهنگ معاصر
4-کتاب "تئوری انتخاب" ویلیام گلاسر با ترجمه دکتر علی صاحبی توسط انتشارات سایه سخن به فارسی منتشر شده است.
کتاب "مدیریت بدون زور و اجبار" گلاسر توسط نسرین ملکی ترجمه و توسط نشر دایره منتشر شده است.
کتاب "واقعیت درمانی" گلاسر توسط دکتر محمد هوشمند ویژه ترجمه و توسط انتشارات خجسته منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ
*خدمت جناب آقای #دکترسرگلزایی
سلام، ضمن تشکر از مطلبتون، سیستم و نظام سرمایه داری که متاسفانه جهان رو اداره میکنه و بر روح و جسم آدما از بدو تولد تا مرگ حاکم است و قواعد و تعاریف خودش رو چون مسلماتی بر ذهن ها حقنه کرده و شک و تردیدی را خارج از چهارچوبهای نقد تعریف شده خودش نمیپذیرد. متاسفانه امروز این سیستم با ابزار پول و رسانه جایی برای هیچ سیستم جایگزینی باقی نگذاشته، و تنها در مدتی محدودی به مدد فلاسفه عملگرایی چون مارکس و انگلس حرکت های محدودی در جهت معرفی روش و منشی جایگزین انجام شد، به هر حال ممنون میشم اگر شما این موضوع رو بیشتر با مقالاتتون برای ما بررسی کنید و مخصوصا به تاثیرات سوء نظام کاپیتالیسم بر روح و روان آدمی و همچنین تناقضات موجود در سرشت انسان و این سیستم اشاره کنید لطفا.
با تشکر
*با سلام و احترام
از عنایتی که به نوشته های بنده دارید سپاسگزارم.
دو کتاب بسیار ارزشمند و پژوهش محور در این زمینه به فارسی ترجمه و منتشر شده اند که بنده هر دو کتاب را در کانال تلگرامم معرّفی کرده ام :
اوّلی #تاوان_نابرابری است که از منظر جامعه شناسی نظام کاپیتالیسم را نقد می کند و دوّمی #بهای_سنگین_مادی_گرایی است که از منظر روان شناسی به نقد کاپیتالیسم می پردازد.
به عقیدهٔ من مطالعهٔ این دو کتاب هر فرد منصفی را به این نتیجه خواهد رساند که "سوسیال دموکراسی" نظامی سالم تر و کارآمدتر از کاپیتالیسم است، گرچه کاپیتالیسم مبتنی بر لیبرال دموکراسی به مراتب سالم تر از کاپیتالیسم مبتنی بر استبداد، فاشیسم و توتالیتاریسم است.
در مقالهٔ #آزادی_و_تاریخ به تفصیل به این موضوع پرداخته ام.
تندرست باشید
@drsargolzaei
*خدمت جناب آقای #دکترسرگلزایی
سلام، ضمن تشکر از مطلبتون، سیستم و نظام سرمایه داری که متاسفانه جهان رو اداره میکنه و بر روح و جسم آدما از بدو تولد تا مرگ حاکم است و قواعد و تعاریف خودش رو چون مسلماتی بر ذهن ها حقنه کرده و شک و تردیدی را خارج از چهارچوبهای نقد تعریف شده خودش نمیپذیرد. متاسفانه امروز این سیستم با ابزار پول و رسانه جایی برای هیچ سیستم جایگزینی باقی نگذاشته، و تنها در مدتی محدودی به مدد فلاسفه عملگرایی چون مارکس و انگلس حرکت های محدودی در جهت معرفی روش و منشی جایگزین انجام شد، به هر حال ممنون میشم اگر شما این موضوع رو بیشتر با مقالاتتون برای ما بررسی کنید و مخصوصا به تاثیرات سوء نظام کاپیتالیسم بر روح و روان آدمی و همچنین تناقضات موجود در سرشت انسان و این سیستم اشاره کنید لطفا.
با تشکر
*با سلام و احترام
از عنایتی که به نوشته های بنده دارید سپاسگزارم.
دو کتاب بسیار ارزشمند و پژوهش محور در این زمینه به فارسی ترجمه و منتشر شده اند که بنده هر دو کتاب را در کانال تلگرامم معرّفی کرده ام :
اوّلی #تاوان_نابرابری است که از منظر جامعه شناسی نظام کاپیتالیسم را نقد می کند و دوّمی #بهای_سنگین_مادی_گرایی است که از منظر روان شناسی به نقد کاپیتالیسم می پردازد.
به عقیدهٔ من مطالعهٔ این دو کتاب هر فرد منصفی را به این نتیجه خواهد رساند که "سوسیال دموکراسی" نظامی سالم تر و کارآمدتر از کاپیتالیسم است، گرچه کاپیتالیسم مبتنی بر لیبرال دموکراسی به مراتب سالم تر از کاپیتالیسم مبتنی بر استبداد، فاشیسم و توتالیتاریسم است.
در مقالهٔ #آزادی_و_تاریخ به تفصیل به این موضوع پرداخته ام.
تندرست باشید
@drsargolzaei
#معرفی_کتاب
#تصرف_عدوانی
نویسنده: لنا آندرشون (Lena Andersson)
مترجم: سعید مقدم
ناشر: نشر مرکز - چاپ چهارم - ۱۳۹۵
* * *
کتاب "تصرف عدوانی" با محوریت یک رابطه عاشقانه روایت می شود، داستان زنی که در چنبره عشقی رنج آور گرفتار می شود. معشوق این زن عاشق، مردی است هنرمند، مشهور و با شعارهای دگراندیشانه که در این رابطه، به تعبیری، "با دست پس می زند و با پا پیش می کشد" و این رفتار دوگانه و متناقض، رابطه را در یک وضعیت آویزان و معلق نگه می دارد.
داستان "تصرف عدوانی" سیر دو ساله این رابطه است، از اولین آشنایی تا پایان رابطه، نویسنده در این سیر، با نگاهی روان شناسانه هم از منظر شناختی - رفتاری
و هم از منظر روان شناسی زبان پدیده عشق را واکاوی می کند. "عشق" در این کتاب بهانه ای است برای پرداختن به موضوعات وسیعی که عمدتأ فلسفی و روان شناختی هستند، از این حیث این کتاب مرا به یاد کتاب "جستارهایی در باب عشق" آلن دو باتن فیلسوف سوئیسی - بریتانیایی انداخت. در جستارهایی در باب عشق نیز آلن دو باتن یک تجربه عاشقانه را مورد واکاوی قرار داد ولی در بستر یک تحلیل عمیق زیستی - روانی - وجودی که در آن نگاه های مختلف روان کاوی، زیست شناختی و وجودی را درباره زندگی، ملال، عشق و معنای زندگی مطرح کرده است.
کتاب آلن دو باتن در باب عشق نیز کتاب فوق العاده ای است و من در این فکر بودم که کتاب آلن دو باتن را هم به خوانندگان مطالبم معرفی کنم ولی متاسفانه مترجم "جستارهایی در باب عشق" گرچه مترجمی برجسته و باتجربه است نتوانسته دیدگاه های فلسفی و روان شناختی را به شکل قابل فهم و دقیق به خواننده فارسی زبان منتقل کند چرا که انتقال آن مفاهیم نیاز به تسلط بر روان شناسی و فلسفه داشته است؛ خوشبختانه مترجم "تصرف عدوانی" (که این کتاب را به طور مستقیم از سوئدی به فارسی برگردانده است) در انتقال مفاهیم فلسفی و روان شناختی موفق تر عمل کرده است و کتاب گرچه ثقیل ولی قابل فهم است.
یکی از موضوعاتی که "لنا آندرشون" در این کتاب عمیقأ به آن پرداخته است "روان شناسی زبان" یا Psycho-Linguistics است. آندرشون می نویسد: "کلمات می توانند مثل خاکستر سبک و سوخته باشند؛ مثل خاکستر راحت و سبک پراکنده شوند، بی هدف بچرخند و هر جایی سقوط کنند. کلمات، سنگ بنای ماندگار و نقطه ثقل حقایق و معانی نیستند، آن ها می توانند فقط صداهایی باشند که مردم با آن ها سکوت را پر می کنند."
درباره سوء تفاهماتی که کلمات ایجاد می کنند در مقاله #امان_از_این_کلمات ، در فصل نخست کتاب " #حرف_هایی_برای_امروزیها و در معرفی کتاب " #سخن_ور_زی (در همین کانال) مطالبی نوشته ام که دیگر باره شما را به خواندن آن ها دعوت می کنم. دکتر عباس باطنی در کتاب "زبان و تفکر" و بهاءالدین خرمشاهی در کتاب "کژتابی های زبان" مفصل تر به این مقوله پرداخته اند.
از دیگر موضوعاتی که "لنا آندرشون" در این کتاب به موازات داستان عاشقانه آن را بسیار هوشمندانه واکاوی می کند موضوع "روشنفکری" است. استر نیلسون زنی روزنامه نگار، مقاله نویس و نقد نویس است (شخصیتی شبیه به خود لنا آندرشون) و عاشق هوگو رسک می شود که مردی مستند ساز، فعال اجتماعی و دگر اندیش است. هر دو نفر رسمأ به طبقه روشنفکران تعلق دارند ولی دو سبک نگاه به زندگی و دو شیوه تحلیل متفاوت دارند. می توان یکی را روشنفکر واقعی دانست و دیگری را شبه روشنفکر یا روشنفکر مآب. پیش از این در مقاله های #روشنفکرکیست؟ ، #روشنفکری_و_روشنفکرمآبی ، #آرکه_تایپ_روشنفکران ، " #آزادی_و_تاریخ و #آرمانشهر_و_ویرانشهر به مقوله روشنفکری نیز پرداخته ام.
نام کتاب به سوئدی
Egenmaktiget Forfarande
است که ترجمه انگلیسی آن می شود Willful disregard. این ترکیب، یک معنای حقوقی دارد که به همان معنای "تصرف عدوانی" است: "مالی را از دیگری بدون رضایت او خارج کردن، یا اختلال، دست اندازی یا حیف و میل کردن عمدی اموال دیگری". اما اگر این عبارت را ترجمه تحت اللفظی کنیم می توانیم آن را "بی توجهی عمدی" برگردان کنیم که با محتوای داستان کتاب همخوانی بیشتری دارد چرا که "استر نیلسون" در تمام طول رابطه عاشقانه رنج آور خود نشانه هایی از خودمحوری، بی اعتنایی، سطحی بودن و فریبکاری "هوگو رسک" می بیند، نشانه های واضح و قطعی که هر "فرد غیر عاشقی" را قادر می سازد بی فرجامی این رابطه را ببیند ولی عشق باعث می شود استر نیلسون به طور عمدی این نشانه ها را نادیده بگیرد. این بازی با واژه ها یکی از لطافت های کار لنا آندرشون در کتاب "تصرف عدوانی" بوده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/tasarof.jpg
#تصرف_عدوانی
نویسنده: لنا آندرشون (Lena Andersson)
مترجم: سعید مقدم
ناشر: نشر مرکز - چاپ چهارم - ۱۳۹۵
* * *
کتاب "تصرف عدوانی" با محوریت یک رابطه عاشقانه روایت می شود، داستان زنی که در چنبره عشقی رنج آور گرفتار می شود. معشوق این زن عاشق، مردی است هنرمند، مشهور و با شعارهای دگراندیشانه که در این رابطه، به تعبیری، "با دست پس می زند و با پا پیش می کشد" و این رفتار دوگانه و متناقض، رابطه را در یک وضعیت آویزان و معلق نگه می دارد.
داستان "تصرف عدوانی" سیر دو ساله این رابطه است، از اولین آشنایی تا پایان رابطه، نویسنده در این سیر، با نگاهی روان شناسانه هم از منظر شناختی - رفتاری
و هم از منظر روان شناسی زبان پدیده عشق را واکاوی می کند. "عشق" در این کتاب بهانه ای است برای پرداختن به موضوعات وسیعی که عمدتأ فلسفی و روان شناختی هستند، از این حیث این کتاب مرا به یاد کتاب "جستارهایی در باب عشق" آلن دو باتن فیلسوف سوئیسی - بریتانیایی انداخت. در جستارهایی در باب عشق نیز آلن دو باتن یک تجربه عاشقانه را مورد واکاوی قرار داد ولی در بستر یک تحلیل عمیق زیستی - روانی - وجودی که در آن نگاه های مختلف روان کاوی، زیست شناختی و وجودی را درباره زندگی، ملال، عشق و معنای زندگی مطرح کرده است.
کتاب آلن دو باتن در باب عشق نیز کتاب فوق العاده ای است و من در این فکر بودم که کتاب آلن دو باتن را هم به خوانندگان مطالبم معرفی کنم ولی متاسفانه مترجم "جستارهایی در باب عشق" گرچه مترجمی برجسته و باتجربه است نتوانسته دیدگاه های فلسفی و روان شناختی را به شکل قابل فهم و دقیق به خواننده فارسی زبان منتقل کند چرا که انتقال آن مفاهیم نیاز به تسلط بر روان شناسی و فلسفه داشته است؛ خوشبختانه مترجم "تصرف عدوانی" (که این کتاب را به طور مستقیم از سوئدی به فارسی برگردانده است) در انتقال مفاهیم فلسفی و روان شناختی موفق تر عمل کرده است و کتاب گرچه ثقیل ولی قابل فهم است.
یکی از موضوعاتی که "لنا آندرشون" در این کتاب عمیقأ به آن پرداخته است "روان شناسی زبان" یا Psycho-Linguistics است. آندرشون می نویسد: "کلمات می توانند مثل خاکستر سبک و سوخته باشند؛ مثل خاکستر راحت و سبک پراکنده شوند، بی هدف بچرخند و هر جایی سقوط کنند. کلمات، سنگ بنای ماندگار و نقطه ثقل حقایق و معانی نیستند، آن ها می توانند فقط صداهایی باشند که مردم با آن ها سکوت را پر می کنند."
درباره سوء تفاهماتی که کلمات ایجاد می کنند در مقاله #امان_از_این_کلمات ، در فصل نخست کتاب " #حرف_هایی_برای_امروزیها و در معرفی کتاب " #سخن_ور_زی (در همین کانال) مطالبی نوشته ام که دیگر باره شما را به خواندن آن ها دعوت می کنم. دکتر عباس باطنی در کتاب "زبان و تفکر" و بهاءالدین خرمشاهی در کتاب "کژتابی های زبان" مفصل تر به این مقوله پرداخته اند.
از دیگر موضوعاتی که "لنا آندرشون" در این کتاب به موازات داستان عاشقانه آن را بسیار هوشمندانه واکاوی می کند موضوع "روشنفکری" است. استر نیلسون زنی روزنامه نگار، مقاله نویس و نقد نویس است (شخصیتی شبیه به خود لنا آندرشون) و عاشق هوگو رسک می شود که مردی مستند ساز، فعال اجتماعی و دگر اندیش است. هر دو نفر رسمأ به طبقه روشنفکران تعلق دارند ولی دو سبک نگاه به زندگی و دو شیوه تحلیل متفاوت دارند. می توان یکی را روشنفکر واقعی دانست و دیگری را شبه روشنفکر یا روشنفکر مآب. پیش از این در مقاله های #روشنفکرکیست؟ ، #روشنفکری_و_روشنفکرمآبی ، #آرکه_تایپ_روشنفکران ، " #آزادی_و_تاریخ و #آرمانشهر_و_ویرانشهر به مقوله روشنفکری نیز پرداخته ام.
نام کتاب به سوئدی
Egenmaktiget Forfarande
است که ترجمه انگلیسی آن می شود Willful disregard. این ترکیب، یک معنای حقوقی دارد که به همان معنای "تصرف عدوانی" است: "مالی را از دیگری بدون رضایت او خارج کردن، یا اختلال، دست اندازی یا حیف و میل کردن عمدی اموال دیگری". اما اگر این عبارت را ترجمه تحت اللفظی کنیم می توانیم آن را "بی توجهی عمدی" برگردان کنیم که با محتوای داستان کتاب همخوانی بیشتری دارد چرا که "استر نیلسون" در تمام طول رابطه عاشقانه رنج آور خود نشانه هایی از خودمحوری، بی اعتنایی، سطحی بودن و فریبکاری "هوگو رسک" می بیند، نشانه های واضح و قطعی که هر "فرد غیر عاشقی" را قادر می سازد بی فرجامی این رابطه را ببیند ولی عشق باعث می شود استر نیلسون به طور عمدی این نشانه ها را نادیده بگیرد. این بازی با واژه ها یکی از لطافت های کار لنا آندرشون در کتاب "تصرف عدوانی" بوده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/tasarof.jpg
#مقاله
#من_امیدوارم
۱- اگر همچون #توماس_هابز فیلسوف قرن هفدهم بریتانیایی بپذیریم که انسان ها ذاتا خشن، خودخواه و حریص هستند آنگاه وضعیت موجود در جامعه بشری اجتناب ناپذیر و غیر قابل اصلاح به نظر می رسد. هابز در کتاب #هیولا (Leviathan) که در سال ۱۶۵۱ نوشت ادعا کرد که "انسان، گرگ انسان است" (Homo homini lupus) پس اساسا قرار است انسان ها به دست انسان های قوی تر خورده شوند، پس این که نود درصد ثروت و امکانات جهان در اختیار ده درصد از مردمان است امری است"طبیعی" .
۲- اگر همچون #هربرت_اسپنسر پژوهشگر قرن نوزدهم بریتانیایی معتقد به #داروینیسم_اجتماعی باشیم آنگاه وضعیت تبعیض آمیز و فاجعه بار جهان نه تنها طبیعی است که حتی "مطلوب" است؛ زیرا که از نظر اسپنسر، انسان ها در جامعه مانند سایر حیوانات در محیط طبیعی شان برای بقا تقلا می کنند و فقط قوی ترین، سالم ترین و باهوش ترین آنها زنده می مانند؛ پس اگر بگذاریم #تنازع_بقا به شکل کاملا آزاد عمل کند، انسان ها به کمال نزدیک خواهند شد؛ یعنی آینده جامعه انسانی شهروندانی سالم تر، قوی تر و باهوش تر خواهد داشت، مشروط بر این که "آئین هایی" همچون دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر دست و پای "تنازع بقا" را نبندند!
۳- شرایط واقعی جهان نشان می دهد که #کاپیتالیسم که بنیان فلسفی خود را بر "طبیعی بودن" و "مطلوب بودن" تبعیض استوار ساخته است نه تنها چشم انداز کمال برای جامعه انسانی را به همراه نیاورده است که آینده بقای حیات در کره زمین را با خطر مواجه ساخته است. آلاینده های محیط زیست، گرم شدن کره زمین و سایه سنگین سلاح های هسته ای انباشته شده در جهان حتی چشم انداز بقا را مخدوش کرده اند چه رسد به چشم انداز کمال!
نظام حکومتی کشورهایی که عظیم ترین سازمان های کاپیتالیستی جهان را دارند، همچون چین و آمریکا، مهم ترین سهم را در فرایند گرمایش زمین دارند و بیشترین خطر را برای آینده حیات ایجاد می کنند.
۴- ریچارد #ویلکینسون و کیت #پیکت در کتاب #تاوان_نابرابری با محاسبات دقیق آماری نشان داده اند که کاپیتالیسم نه تنها آینده حیات را در معرض خطر قرار می دهد بلکه کیفیت زندگی امروز تک تک ما را نیز پایین می آورد. این کتاب با ترجمه سارا افراز توسط نشر میم منتشر شده است.
۵- پیش از این نیز در مقالات #دیستوپیای_سرمایه_داری، #فتیشیسم_سرمایه_سالاری و #آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ شرح داده ام که چرا #سوسیال_دموکراسی را نظام مطلوب اجتماعی می دانم (این مقالات در سایت من موجودند) اما کتاب "تاوان نابرابری" با داده های دقیق میدانی و تحلیل دقیق آماری ادعای مرا به اثبات رسانده است. در مقاله #آزادی_و_تاریخ نیز به ساز و کارهای حرکت به سوی "سوسیال دموکراسی" چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی پرداخته ام.
۶- قبول دارم که آرمان #سوسیالیسم مبتنی بر یک امید است: امید به این که انسان جانب خیر را خواهد گرفت! من به انسان امیدوارم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#من_امیدوارم
۱- اگر همچون #توماس_هابز فیلسوف قرن هفدهم بریتانیایی بپذیریم که انسان ها ذاتا خشن، خودخواه و حریص هستند آنگاه وضعیت موجود در جامعه بشری اجتناب ناپذیر و غیر قابل اصلاح به نظر می رسد. هابز در کتاب #هیولا (Leviathan) که در سال ۱۶۵۱ نوشت ادعا کرد که "انسان، گرگ انسان است" (Homo homini lupus) پس اساسا قرار است انسان ها به دست انسان های قوی تر خورده شوند، پس این که نود درصد ثروت و امکانات جهان در اختیار ده درصد از مردمان است امری است"طبیعی" .
۲- اگر همچون #هربرت_اسپنسر پژوهشگر قرن نوزدهم بریتانیایی معتقد به #داروینیسم_اجتماعی باشیم آنگاه وضعیت تبعیض آمیز و فاجعه بار جهان نه تنها طبیعی است که حتی "مطلوب" است؛ زیرا که از نظر اسپنسر، انسان ها در جامعه مانند سایر حیوانات در محیط طبیعی شان برای بقا تقلا می کنند و فقط قوی ترین، سالم ترین و باهوش ترین آنها زنده می مانند؛ پس اگر بگذاریم #تنازع_بقا به شکل کاملا آزاد عمل کند، انسان ها به کمال نزدیک خواهند شد؛ یعنی آینده جامعه انسانی شهروندانی سالم تر، قوی تر و باهوش تر خواهد داشت، مشروط بر این که "آئین هایی" همچون دموکراسی، عدالت اجتماعی و حقوق بشر دست و پای "تنازع بقا" را نبندند!
۳- شرایط واقعی جهان نشان می دهد که #کاپیتالیسم که بنیان فلسفی خود را بر "طبیعی بودن" و "مطلوب بودن" تبعیض استوار ساخته است نه تنها چشم انداز کمال برای جامعه انسانی را به همراه نیاورده است که آینده بقای حیات در کره زمین را با خطر مواجه ساخته است. آلاینده های محیط زیست، گرم شدن کره زمین و سایه سنگین سلاح های هسته ای انباشته شده در جهان حتی چشم انداز بقا را مخدوش کرده اند چه رسد به چشم انداز کمال!
نظام حکومتی کشورهایی که عظیم ترین سازمان های کاپیتالیستی جهان را دارند، همچون چین و آمریکا، مهم ترین سهم را در فرایند گرمایش زمین دارند و بیشترین خطر را برای آینده حیات ایجاد می کنند.
۴- ریچارد #ویلکینسون و کیت #پیکت در کتاب #تاوان_نابرابری با محاسبات دقیق آماری نشان داده اند که کاپیتالیسم نه تنها آینده حیات را در معرض خطر قرار می دهد بلکه کیفیت زندگی امروز تک تک ما را نیز پایین می آورد. این کتاب با ترجمه سارا افراز توسط نشر میم منتشر شده است.
۵- پیش از این نیز در مقالات #دیستوپیای_سرمایه_داری، #فتیشیسم_سرمایه_سالاری و #آیا_فمینیسم_بدون_سوسیالیسم_ممکن_است؟ شرح داده ام که چرا #سوسیال_دموکراسی را نظام مطلوب اجتماعی می دانم (این مقالات در سایت من موجودند) اما کتاب "تاوان نابرابری" با داده های دقیق میدانی و تحلیل دقیق آماری ادعای مرا به اثبات رسانده است. در مقاله #آزادی_و_تاریخ نیز به ساز و کارهای حرکت به سوی "سوسیال دموکراسی" چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی پرداخته ام.
۶- قبول دارم که آرمان #سوسیالیسم مبتنی بر یک امید است: امید به این که انسان جانب خیر را خواهد گرفت! من به انسان امیدوارم!
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ -قسمت اول
1-به عقیده ی #ویلیام_گلاسر روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به "آزادی" یکی از نیازهای پایه ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمّیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت های مختلف کاملأ متفاوت و متنوّع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است.
2-براساس دیدگاه #الوین_تافلر (جامعه شناس و آینده نگار آمریکایی و نویسنده کتاب های شوک آینده، موج سوّم، جابه جایی در قدرت و...) و استیون کیوی (2012 - 1932 ، پروفسور دانشکده کسب و کار یان هانتسمن) تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شده است:
اوّل مرحله ی شکار و میوه چینی، دوّم مرحله ی دامپروری و کشاورزی، سوّم مرحله ی صنعت و چهارم مرحله ی فراصنعتی.
برخی صاحب نظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر می گیرند و مراحل زیر را پیشنهاد می کنند:
اوّل مرحله ی شکار و میوه چینی، دوّم مرحله ی دامداری، سوّم مرحله ی کشاورزی، چهارم مرحله ی سرمایه داری ملّی، پنجم مرحله ی سرمایه داری فراملّیتی و ششم مرحله ی فرا صنعتی.
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید می کنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم که جامعه ی ما در کدام یک از مراحل فوق قرار دارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
3-در مرحله ی شکار و میوه چینی، میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهم ترین محدود کننده ی آزادی بشر به شمار می رفتند. در مرحله ی شکار، بشر در "کمون اشتراکی اوّلیه" زندگی می کرد که هنوز "مالکیّت" در آن شکل نگرفته بود، زیرا تأمین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمی ماند تا "پس انداز" شود و مفهوم مالکیّت در ذهن بشر ایجاد شود. گذار از این مرحله و ورود به مرحله ی کشاورزی و دامپروری به عقیده ی استیون کیوی منجر به پنجاه برابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم "پس انداز" و "مالکیّت" شکل گرفت.
4-در مرحله ی کشاورزی، ساختار زندگی انسان از "کمون اشتراکی اوّلیه" خارج شد و قبیله، عشیره و خانواده شکل گرفت. از آن جا که منبع اصلی ثروت زمین بود، رقابت بر سر تصاحب زمین بیشتر و حاصلخیزتر یکی از عناصر مهم در روابط اجتماعی بشر شد. کوچ های بزرگ و لشکرکشی های عظیم برای تصاحب زمین های بهتر در این دوران پدید آمدند.
از آن جا که "اتّحاد درون گروهی" عامل مهم بقای گروه ها بود، گروه هایی که "انتخاب خودی" (Kin Selection) بیشتری داشتند، شانس بقای بیشتری نیز داشتند. به همین دلیل در این عصر، "قراردادهای اجتماعی" و "عُرف اجتماعی" صاحب "قداست" شدند و "سنّت" و "تابو" شکل گرفت. در این عصر مهم ترین موانع در برابر "آزادی" و خلّاقیت" و "فردیّت" (Individuality) انسان، نهادهای حافظ سنّت بودند: خانواده ی گسترده و مذهب عرفی.
5-از آن جا که نخستین ابزارها توسط انسان حدود یکصدهزار سال پیش ساخته شده اند، "صنعت" پیشینه ای کهن دارد ولی "انقلاب صنعتی" بشر را از عصر کشاورزی به عصر صنعت منتقل کرد."انقلاب صنعتی" را مقارن با اختراع ماشین بخار می دانند، زمانی که بشر ابزاری ساخت که نیروی ماشین جای نیروی عضلانی را بگیرد. به این جابه جایی، "مکانیزاسیون" می گوییم. به گفته "استیون کیوی" مکانیزاسون دوباره دستاورد اقتصادی بشر را پنجاه برابر کرد.
این جا بود که صاحبان ابزار اقتصادی (ماشین) که "تکنوکرات" بودند در رقابت با صاحبان سنّتی منبع اقتصادی (زمین) قرار گرفتند که شامل دربار، کلیسا و بزرگان قبائل (در نظام های ملوک الطوایفی) بودند. در این جا حکومت (دربار) به عنوان نماینده ی نهادهای سنّتی (خانواده ی گسترده-مذهب-زمین داران بزرگ) به عنوان مهم ترین مانع در برابر آزادی مطرح شد.
6-"شلینگ" (Schelling) فیلسوف آلمانی (1854-1775) در "جستجوهای فلسفی درباره ی ماهیت آزادی انسان" آزادی را آغاز و پایان فلسفه می داند. تلاش فیلسوفان در هر عصری این بوده که موانع آزادی بشر را بشناسند و راه رهایی از آن موانع را روشن کنند. براین اساس فیلسوفان بزرگ در عصری که حکومت به عنوان نماینده ی نهادهای سنّتی، مهم ترین مانع دربرابر آزادی بود در این جهت نظریه پردازی کردند که لازم است حکومت کمترین دخالت را در زندگی شهروندان داشته باشد و این خاستگاه "لیبرالیسم" بود.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
#آزادی_و_تاریخ -قسمت اول
1-به عقیده ی #ویلیام_گلاسر روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به "آزادی" یکی از نیازهای پایه ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمّیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت های مختلف کاملأ متفاوت و متنوّع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است.
2-براساس دیدگاه #الوین_تافلر (جامعه شناس و آینده نگار آمریکایی و نویسنده کتاب های شوک آینده، موج سوّم، جابه جایی در قدرت و...) و استیون کیوی (2012 - 1932 ، پروفسور دانشکده کسب و کار یان هانتسمن) تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شده است:
اوّل مرحله ی شکار و میوه چینی، دوّم مرحله ی دامپروری و کشاورزی، سوّم مرحله ی صنعت و چهارم مرحله ی فراصنعتی.
برخی صاحب نظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر می گیرند و مراحل زیر را پیشنهاد می کنند:
اوّل مرحله ی شکار و میوه چینی، دوّم مرحله ی دامداری، سوّم مرحله ی کشاورزی، چهارم مرحله ی سرمایه داری ملّی، پنجم مرحله ی سرمایه داری فراملّیتی و ششم مرحله ی فرا صنعتی.
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید می کنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم که جامعه ی ما در کدام یک از مراحل فوق قرار دارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
3-در مرحله ی شکار و میوه چینی، میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهم ترین محدود کننده ی آزادی بشر به شمار می رفتند. در مرحله ی شکار، بشر در "کمون اشتراکی اوّلیه" زندگی می کرد که هنوز "مالکیّت" در آن شکل نگرفته بود، زیرا تأمین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمی ماند تا "پس انداز" شود و مفهوم مالکیّت در ذهن بشر ایجاد شود. گذار از این مرحله و ورود به مرحله ی کشاورزی و دامپروری به عقیده ی استیون کیوی منجر به پنجاه برابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم "پس انداز" و "مالکیّت" شکل گرفت.
4-در مرحله ی کشاورزی، ساختار زندگی انسان از "کمون اشتراکی اوّلیه" خارج شد و قبیله، عشیره و خانواده شکل گرفت. از آن جا که منبع اصلی ثروت زمین بود، رقابت بر سر تصاحب زمین بیشتر و حاصلخیزتر یکی از عناصر مهم در روابط اجتماعی بشر شد. کوچ های بزرگ و لشکرکشی های عظیم برای تصاحب زمین های بهتر در این دوران پدید آمدند.
از آن جا که "اتّحاد درون گروهی" عامل مهم بقای گروه ها بود، گروه هایی که "انتخاب خودی" (Kin Selection) بیشتری داشتند، شانس بقای بیشتری نیز داشتند. به همین دلیل در این عصر، "قراردادهای اجتماعی" و "عُرف اجتماعی" صاحب "قداست" شدند و "سنّت" و "تابو" شکل گرفت. در این عصر مهم ترین موانع در برابر "آزادی" و خلّاقیت" و "فردیّت" (Individuality) انسان، نهادهای حافظ سنّت بودند: خانواده ی گسترده و مذهب عرفی.
5-از آن جا که نخستین ابزارها توسط انسان حدود یکصدهزار سال پیش ساخته شده اند، "صنعت" پیشینه ای کهن دارد ولی "انقلاب صنعتی" بشر را از عصر کشاورزی به عصر صنعت منتقل کرد."انقلاب صنعتی" را مقارن با اختراع ماشین بخار می دانند، زمانی که بشر ابزاری ساخت که نیروی ماشین جای نیروی عضلانی را بگیرد. به این جابه جایی، "مکانیزاسیون" می گوییم. به گفته "استیون کیوی" مکانیزاسون دوباره دستاورد اقتصادی بشر را پنجاه برابر کرد.
این جا بود که صاحبان ابزار اقتصادی (ماشین) که "تکنوکرات" بودند در رقابت با صاحبان سنّتی منبع اقتصادی (زمین) قرار گرفتند که شامل دربار، کلیسا و بزرگان قبائل (در نظام های ملوک الطوایفی) بودند. در این جا حکومت (دربار) به عنوان نماینده ی نهادهای سنّتی (خانواده ی گسترده-مذهب-زمین داران بزرگ) به عنوان مهم ترین مانع در برابر آزادی مطرح شد.
6-"شلینگ" (Schelling) فیلسوف آلمانی (1854-1775) در "جستجوهای فلسفی درباره ی ماهیت آزادی انسان" آزادی را آغاز و پایان فلسفه می داند. تلاش فیلسوفان در هر عصری این بوده که موانع آزادی بشر را بشناسند و راه رهایی از آن موانع را روشن کنند. براین اساس فیلسوفان بزرگ در عصری که حکومت به عنوان نماینده ی نهادهای سنّتی، مهم ترین مانع دربرابر آزادی بود در این جهت نظریه پردازی کردند که لازم است حکومت کمترین دخالت را در زندگی شهروندان داشته باشد و این خاستگاه "لیبرالیسم" بود.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ -قسمت دوم
7-یکی از برجسته ترین پژوهش های قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی، اثر #ژان_ژاک_روسو فرانسوی است به نام "گفتاری درباره ی نابرابری". روسو (1778-1712) در این رساله ادّعا می کند که حکومت ها به شیوه ی اجتناب ناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا می کنند. این نوع قدرت از نظر روسو "در ماهیت خود نامشروع است و انقلاب های جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند".
فیلسوف دیگر "ویلهلم فن همبولت" در دهه ی 1790 نوشت: "بخش دولتی نباید در هیچ یک از اموری که منحصرأ به امنیت مربوط نیست دخالت کند". همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان می کند: "مداخله ی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است".
نظریه پردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل ژان ژاک روسو، ویلهلم فن همبولت و امانوئل کانت از یک سو، و تعارض و تضاد منافع طبقه ی نوظهور "تکنوکرات" با نهادهای سنّتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینه ساز انقلاب های بزرگ در این عصر شد، انقلاب هایی با هدف خلع ید از حکومت های خودکامه (Autocratic state) و ایجاد "نظام های حکومتی مشروطه" و "جمهوری". نمونه ی برجسته ی این انقلاب ها "انقلاب کبیر فرانسه" در 1789 میلادی بود که الگوی شکل گیری انقلاب مشروطیت ایران (1285 - 1272 شمسی) شد.
8-نوآم #چامسکی فیلسوف و زبان شناس برجسته ی معاصر اعتقاد دارد که فیلسوفان کلاسیک لیبرالیست تصوّری از شیوه هایی که بخش خصوصی در دوران سرمایه داری شرکت های بزرگ (Corporate Capitalism) به خود گرفت نداشتند. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایه داری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایه داری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایه داری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم می بخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایه داری فراملّیتی" می داند بنابراین از دهه ی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. مبارزه ی چامسکی با نظام حاکم بر امریکا، مبارزه ی کلاسیک فیلسوفان لیبرالیست با یک حکومت خودکامه ی ملّی نیست، بلکه مبارزه با نهادی است که حافظ روابط اقتصاد سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چامسکی نظام حکومتی جایگزین را یک "سوسیالیزم آزادی محور" (Libertarian Socialism) می داند. به عقیده ی من، علاوه بر "جمهوری خواهان" آمریکا، نظام حکومتی چین نیز یکی از بزرگترین حافظان روابط اقتصادی سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چیزی که چامسکی کمتر به آن توجه داشته است!
9-در عصر "امپراطوری شرکت های فراملّیتی"، مهم ترین محدودکننده ی آزادی برای بشر، رسانه های وابسته به این امپراطوری هستند. این رسانه ها وظیفه دارند انسان را دچار یک "نیاز دائمی برای درآمد بیشتر" کنند، نیازی که باعث می شود آن ها در روابط اقتصاد سرمایه داری اسیر شوند و درباره ی "کاری که به عهده می گیرند" و "بهره کشی و استثمار" (Exploitation) حسّاس نباشند. بنابراین، شاید مبارزه برای آزادی در این عصر، مبارزه با "سبک زندگی" تجویز شده توسط رسانه های وابسته به این امپراطوری باشد.
10-مشکل "آزادی خواهانی" که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند این است که همزمان درگیر چند مرحله ی تاریخی هستند. برای مثال فیلسوفی که در ایران دغدغه ی آزادی بشر را دارد، از یک سو رسالت "روسو" و "همبولت" را بر دوش دارد، و از سویی دیگر رسالت "چامسکی" را! شاید به همین دلیل است که اغلب فیلسوفان جهان سوّمی را سردرگم و مردّد می بینیم چراکه گاهی "تکلیف اجتماعی" مربوط به این دو مرحله رسالت فیلسوفانه در تضاد باهم قرار می گیرند:
"یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
#آزادی_و_تاریخ -قسمت دوم
7-یکی از برجسته ترین پژوهش های قرن هجدهم درباره آزادی و بردگی، اثر #ژان_ژاک_روسو فرانسوی است به نام "گفتاری درباره ی نابرابری". روسو (1778-1712) در این رساله ادّعا می کند که حکومت ها به شیوه ی اجتناب ناپذیری به فساد، خودسری و استبداد گرایش پیدا می کنند. این نوع قدرت از نظر روسو "در ماهیت خود نامشروع است و انقلاب های جدید بایستی حکومت را تمام و کمال منحل کنند و یا آن را در جایگاه مشروع خود نهادینه کنند".
فیلسوف دیگر "ویلهلم فن همبولت" در دهه ی 1790 نوشت: "بخش دولتی نباید در هیچ یک از اموری که منحصرأ به امنیت مربوط نیست دخالت کند". همبولت یک اصل مهم آزادی کلاسیک را بیان می کند: "مداخله ی دولت در زندگی اجتماعی نامشروع است".
نظریه پردازی فیلسوفان بزرگ این عصر مثل ژان ژاک روسو، ویلهلم فن همبولت و امانوئل کانت از یک سو، و تعارض و تضاد منافع طبقه ی نوظهور "تکنوکرات" با نهادهای سنّتی صاحب قدرت و ثروت از سویی دیگر، زمینه ساز انقلاب های بزرگ در این عصر شد، انقلاب هایی با هدف خلع ید از حکومت های خودکامه (Autocratic state) و ایجاد "نظام های حکومتی مشروطه" و "جمهوری". نمونه ی برجسته ی این انقلاب ها "انقلاب کبیر فرانسه" در 1789 میلادی بود که الگوی شکل گیری انقلاب مشروطیت ایران (1285 - 1272 شمسی) شد.
8-نوآم #چامسکی فیلسوف و زبان شناس برجسته ی معاصر اعتقاد دارد که فیلسوفان کلاسیک لیبرالیست تصوّری از شیوه هایی که بخش خصوصی در دوران سرمایه داری شرکت های بزرگ (Corporate Capitalism) به خود گرفت نداشتند. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایه داری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایه داری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایه داری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم می بخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایه داری فراملّیتی" می داند بنابراین از دهه ی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. مبارزه ی چامسکی با نظام حاکم بر امریکا، مبارزه ی کلاسیک فیلسوفان لیبرالیست با یک حکومت خودکامه ی ملّی نیست، بلکه مبارزه با نهادی است که حافظ روابط اقتصاد سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چامسکی نظام حکومتی جایگزین را یک "سوسیالیزم آزادی محور" (Libertarian Socialism) می داند. به عقیده ی من، علاوه بر "جمهوری خواهان" آمریکا، نظام حکومتی چین نیز یکی از بزرگترین حافظان روابط اقتصادی سرمایه داری شرکت های بزرگ در سطح جهانی است. چیزی که چامسکی کمتر به آن توجه داشته است!
9-در عصر "امپراطوری شرکت های فراملّیتی"، مهم ترین محدودکننده ی آزادی برای بشر، رسانه های وابسته به این امپراطوری هستند. این رسانه ها وظیفه دارند انسان را دچار یک "نیاز دائمی برای درآمد بیشتر" کنند، نیازی که باعث می شود آن ها در روابط اقتصاد سرمایه داری اسیر شوند و درباره ی "کاری که به عهده می گیرند" و "بهره کشی و استثمار" (Exploitation) حسّاس نباشند. بنابراین، شاید مبارزه برای آزادی در این عصر، مبارزه با "سبک زندگی" تجویز شده توسط رسانه های وابسته به این امپراطوری باشد.
10-مشکل "آزادی خواهانی" که در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند این است که همزمان درگیر چند مرحله ی تاریخی هستند. برای مثال فیلسوفی که در ایران دغدغه ی آزادی بشر را دارد، از یک سو رسالت "روسو" و "همبولت" را بر دوش دارد، و از سویی دیگر رسالت "چامسکی" را! شاید به همین دلیل است که اغلب فیلسوفان جهان سوّمی را سردرگم و مردّد می بینیم چراکه گاهی "تکلیف اجتماعی" مربوط به این دو مرحله رسالت فیلسوفانه در تضاد باهم قرار می گیرند:
"یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها"
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ -پی نوشت ها:
1-آن چه درباره ی دوره های تاریخی نوشته ام برداشت من از کتاب های زیر بوده است:
الف-برنامه ریزی تعاملی، نوشته راسل ایکاف، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، نشر مرکز (فصل اوّل: عصر سیستم ها)
ب-عادت هشتم، نوشته استیون کاوی، ترجمه مهدی قرچه داغی، انتشارات پیکان
ج-جابه جایی در قدرت، نوشته الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی-انتشارات علم
2-آن چه درباره ی روسو، همبولت و چامسکی نوشته ام برداشت من است از سخنرانی چامسکی در ژانویه 1970 در دانشگاه لایولا در شیکاگو
ترجمه ی این سخنرانی در کتاب "چامسکی و انقلاب زبان شناسی" آمده است. این کتاب توسط دکتر رضا نیلی پور نوشته شده و توسط نشر دانژه منتشر شده است.
3-درباره ی فرایند داروینی "انتخاب خودی" و نقش آن در شکل گیری هنجارها و تابوهای اجتماعی فصل آخر کتاب زیر را بخوانید: ساخت و کار ذهن، نوشته کالین بلیک مور، ترجمه محمدرضا باطنی، انتشارات فرهنگ معاصر
4-کتاب "تئوری انتخاب" ویلیام گلاسر با ترجمه دکتر علی صاحبی توسط انتشارات سایه سخن به فارسی منتشر شده است.
کتاب "مدیریت بدون زور و اجبار" گلاسر توسط نسرین ملکی ترجمه و توسط نشر دایره منتشر شده است.
کتاب "واقعیت درمانی" گلاسر توسط دکتر محمد هوشمند ویژه ترجمه و توسط انتشارات خجسته منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
#آزادی_و_تاریخ -پی نوشت ها:
1-آن چه درباره ی دوره های تاریخی نوشته ام برداشت من از کتاب های زیر بوده است:
الف-برنامه ریزی تعاملی، نوشته راسل ایکاف، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، نشر مرکز (فصل اوّل: عصر سیستم ها)
ب-عادت هشتم، نوشته استیون کاوی، ترجمه مهدی قرچه داغی، انتشارات پیکان
ج-جابه جایی در قدرت، نوشته الوین تافلر، ترجمه شهیندخت خوارزمی-انتشارات علم
2-آن چه درباره ی روسو، همبولت و چامسکی نوشته ام برداشت من است از سخنرانی چامسکی در ژانویه 1970 در دانشگاه لایولا در شیکاگو
ترجمه ی این سخنرانی در کتاب "چامسکی و انقلاب زبان شناسی" آمده است. این کتاب توسط دکتر رضا نیلی پور نوشته شده و توسط نشر دانژه منتشر شده است.
3-درباره ی فرایند داروینی "انتخاب خودی" و نقش آن در شکل گیری هنجارها و تابوهای اجتماعی فصل آخر کتاب زیر را بخوانید: ساخت و کار ذهن، نوشته کالین بلیک مور، ترجمه محمدرضا باطنی، انتشارات فرهنگ معاصر
4-کتاب "تئوری انتخاب" ویلیام گلاسر با ترجمه دکتر علی صاحبی توسط انتشارات سایه سخن به فارسی منتشر شده است.
کتاب "مدیریت بدون زور و اجبار" گلاسر توسط نسرین ملکی ترجمه و توسط نشر دایره منتشر شده است.
کتاب "واقعیت درمانی" گلاسر توسط دکتر محمد هوشمند ویژه ترجمه و توسط انتشارات خجسته منتشر شده است.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
اینستاگرام:
http://Instagram.com/drsargolzaei
T.me/drsargolzaei
مقاله
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ
به عقیدهی «ویلیام گلاسر» روانپزشک آمریکایی (پایهگذار تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایهی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس – نیاز به تفریح – نیاز به علاقه و عشق – نیاز به قدرت) کمیتِ نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیتهای مختلف کاملا متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرارگرفتهاست.
براساس دیدگاه «الوین تافلر» (نویسنده کتابهای شوک آینده، موج سوم، جابهجایی در قدرت و…) و «استیون کیوی» (2012-1932، پروفسور دانشکده کسبوکار «یان هانتسمن») تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شدهاست:
۱ - شکار و میوهچینی
۲ - دامپروری و کشاورزی
۳ - صنعت
۴ - فراصنعتی
برخی صاحبنظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر میگیرند و مراحل زیر را پیشنهاد میکنند:
۱ - شکار و میوه چینی
۲ - دامداری
۳ - کشاورزی
۴ - سرمایهداری ملّی
۵ - سرمایهداری فراملّیتی
۶ - فراصنعتی
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید میکنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم، جامعهیما در کدامیک از مراحل فوق قراردارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
در مرحلهی شکار و میوهچینی میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهمترین محدودکننده آزادی بشر بهشمار میرفتند. در مرحلهی شکار، بشر در «کمون اشتراکی اولیه» زندگی میکرد که هنوز «مالکیت» در آن شکلنگرفتهبود زیرا تامین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمیماند تا «پسانداز» شود و مفهوم مالکیت در ذهن بشر ایجادشود.
گذار از این مرحله و ورود به مرحلهی کشاورزی و دامپروری به عقیدهی «استیون کیوی» منجر به پنجاهبرابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم «پسانداز» و «مالکیت» شکلگرفت.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ
به عقیدهی «ویلیام گلاسر» روانپزشک آمریکایی (پایهگذار تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایهی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس – نیاز به تفریح – نیاز به علاقه و عشق – نیاز به قدرت) کمیتِ نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیتهای مختلف کاملا متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرارگرفتهاست.
براساس دیدگاه «الوین تافلر» (نویسنده کتابهای شوک آینده، موج سوم، جابهجایی در قدرت و…) و «استیون کیوی» (2012-1932، پروفسور دانشکده کسبوکار «یان هانتسمن») تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شدهاست:
۱ - شکار و میوهچینی
۲ - دامپروری و کشاورزی
۳ - صنعت
۴ - فراصنعتی
برخی صاحبنظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر میگیرند و مراحل زیر را پیشنهاد میکنند:
۱ - شکار و میوه چینی
۲ - دامداری
۳ - کشاورزی
۴ - سرمایهداری ملّی
۵ - سرمایهداری فراملّیتی
۶ - فراصنعتی
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید میکنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم، جامعهیما در کدامیک از مراحل فوق قراردارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
در مرحلهی شکار و میوهچینی میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهمترین محدودکننده آزادی بشر بهشمار میرفتند. در مرحلهی شکار، بشر در «کمون اشتراکی اولیه» زندگی میکرد که هنوز «مالکیت» در آن شکلنگرفتهبود زیرا تامین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمیماند تا «پسانداز» شود و مفهوم مالکیت در ذهن بشر ایجادشود.
گذار از این مرحله و ورود به مرحلهی کشاورزی و دامپروری به عقیدهی «استیون کیوی» منجر به پنجاهبرابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم «پسانداز» و «مالکیت» شکلگرفت.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#مقاله
#آزادی_و_تاریخ
به عقیدهی «ویلیام گلاسر» روانپزشک آمریکایی (پایهگذار تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایهی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس – نیاز به تفریح – نیاز به علاقه و عشق – نیاز به قدرت) کمیتِ نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیتهای مختلف کاملا متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرارگرفتهاست.
براساس دیدگاه «الوین تافلر» (نویسنده کتابهای شوک آینده، موج سوم، جابهجایی در قدرت و…) و «استیون کیوی» (2012-1932، پروفسور دانشکده کسبوکار «یان هانتسمن») تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شدهاست:
۱ - شکار و میوهچینی
۲ - دامپروری و کشاورزی
۳ - صنعت
۴ - فراصنعتی
برخی صاحبنظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر میگیرند و مراحل زیر را پیشنهاد میکنند:
۱ - شکار و میوه چینی
۲ - دامداری
۳ - کشاورزی
۴ - سرمایهداری ملّی
۵ - سرمایهداری فراملّیتی
۶ - فراصنعتی
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید میکنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم، جامعهیما در کدامیک از مراحل فوق قراردارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
در مرحلهی شکار و میوهچینی میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهمترین محدودکننده آزادی بشر بهشمار میرفتند. در مرحلهی شکار، بشر در «کمون اشتراکی اولیه» زندگی میکرد که هنوز «مالکیت» در آن شکلنگرفتهبود زیرا تامین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمیماند تا «پسانداز» شود و مفهوم مالکیت در ذهن بشر ایجادشود.
گذار از این مرحله و ورود به مرحلهی کشاورزی و دامپروری به عقیدهی «استیون کیوی» منجر به پنجاهبرابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم «پسانداز» و «مالکیت» شکلگرفت.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#آزادی_و_تاریخ
به عقیدهی «ویلیام گلاسر» روانپزشک آمریکایی (پایهگذار تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی) نیاز به «آزادی» یکی از نیازهای پایهی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس – نیاز به تفریح – نیاز به علاقه و عشق – نیاز به قدرت) کمیتِ نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیتهای مختلف کاملا متفاوت و متنوع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرارگرفتهاست.
براساس دیدگاه «الوین تافلر» (نویسنده کتابهای شوک آینده، موج سوم، جابهجایی در قدرت و…) و «استیون کیوی» (2012-1932، پروفسور دانشکده کسبوکار «یان هانتسمن») تاریخ بشر براساس نظام تولید و بازتولید به مراحل زیر تقسیم شدهاست:
۱ - شکار و میوهچینی
۲ - دامپروری و کشاورزی
۳ - صنعت
۴ - فراصنعتی
برخی صاحبنظران در درون هر مرحله، مراحل فرعی را نیز در نظر میگیرند و مراحل زیر را پیشنهاد میکنند:
۱ - شکار و میوه چینی
۲ - دامداری
۳ - کشاورزی
۴ - سرمایهداری ملّی
۵ - سرمایهداری فراملّیتی
۶ - فراصنعتی
در هر کدام از این مراحل، نهادهای متفاوتی آزادی انسان را تهدید میکنند. بنابراین برای این که در مسیر رفع موانع آزادی حرکت کنیم باید بدانیم، جامعهیما در کدامیک از مراحل فوق قراردارد و در آن مرحله چه نهادهایی مانع آزادی هستند.
در مرحلهی شکار و میوهچینی میزان دسترسی انسان به غذا بسیار کم بود درنتیجه کمبودهای زیستی مهمترین محدودکننده آزادی بشر بهشمار میرفتند. در مرحلهی شکار، بشر در «کمون اشتراکی اولیه» زندگی میکرد که هنوز «مالکیت» در آن شکلنگرفتهبود زیرا تامین غذا تنها برای یک روز مقدور بود بنابراین چیزی باقی نمیماند تا «پسانداز» شود و مفهوم مالکیت در ذهن بشر ایجادشود.
گذار از این مرحله و ورود به مرحلهی کشاورزی و دامپروری به عقیدهی «استیون کیوی» منجر به پنجاهبرابر شدن تولید غذای انسان شد بنابراین مفهوم «پسانداز» و «مالکیت» شکلگرفت.
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
برای مطالعه متن کامل مقاله بالا لطفا به لینک زیر در وبسایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:
از اینجا بخوانید
#پرسش_و_پاسخ
❓پرسش:
سلام آقای دکتر
پیامهای شما و مقالات شما را سالهاست دنبال میکنم و حیطههای جدید زیادی برای مطالعه و جستجو در این گفتارها به رویم باز شدند. یکی از چالشهای من مفهوم آزادی و در کنارش مسئول بودن است. انسان اسیر جبر نسبی است و شاید پذیرش این امر رنج انسان را خیلی کاهش بدهد. الگوریتمهای مغز ما در بیشتر شرایط با اراده و اختیار ما شکل نمیگیرند تا از رویدادهای زندگیمان تجربه واحدی برای ما خلق کند. شاید در خوشبینانهترین شرایط بتوانیم بگوییم ممکن است تا حدی قابلیت خطا کردن در نقطه آغاز آفرینش مغز ما وجود داشته باشد. اینطوری راحتتر خودم و دیگران را میبخشم. شما به حیطههایی که در زمینه mind epistemology کار میکنند آشنایی زیادی دارید. یک جور اعتقاد به آزادی و مسئولیت سنگین را در نوشتار شما حس میکنم که برایم گیجکننده است. ما اینقدر آزاد نیستیم که مسئول باشیم.
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از عنایت و اعتمادی که به بنده دارید ممنونم.
اصولاً پارادایم اخلاق هنجاری و پیشفرض روشنگری، باور داشتن به آزادی و مسؤولیت است.
ممکن است این پیشفرض غلط باشد اما گفتمان نقد آنجا شکل میگیرد که این پارادایم و این پیشفرض را قبول کنیم. اگر این «قاعدۀ بازی» را کنار بگذاریم اساساً این بازی تعطیل میشود، یعنی من باید از نقد و روشنگری دست بکشم. اما پارادوکس ماجرا در این است که اگر من آزاد و مسؤول نباشم، آزاد به دست کشیدن از این بازی نیز نخواهم بود، پس نقد قاعدۀ بازی نیز تغییری در رفتار من ایجاد نخواهد کرد.
سرسبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#جبر #اختیار #اراده #آزادی #دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
❓پرسش:
سلام آقای دکتر
پیامهای شما و مقالات شما را سالهاست دنبال میکنم و حیطههای جدید زیادی برای مطالعه و جستجو در این گفتارها به رویم باز شدند. یکی از چالشهای من مفهوم آزادی و در کنارش مسئول بودن است. انسان اسیر جبر نسبی است و شاید پذیرش این امر رنج انسان را خیلی کاهش بدهد. الگوریتمهای مغز ما در بیشتر شرایط با اراده و اختیار ما شکل نمیگیرند تا از رویدادهای زندگیمان تجربه واحدی برای ما خلق کند. شاید در خوشبینانهترین شرایط بتوانیم بگوییم ممکن است تا حدی قابلیت خطا کردن در نقطه آغاز آفرینش مغز ما وجود داشته باشد. اینطوری راحتتر خودم و دیگران را میبخشم. شما به حیطههایی که در زمینه mind epistemology کار میکنند آشنایی زیادی دارید. یک جور اعتقاد به آزادی و مسئولیت سنگین را در نوشتار شما حس میکنم که برایم گیجکننده است. ما اینقدر آزاد نیستیم که مسئول باشیم.
✍ پاسخ #دکترسرگلزایی:
با سلام و احترام
از عنایت و اعتمادی که به بنده دارید ممنونم.
اصولاً پارادایم اخلاق هنجاری و پیشفرض روشنگری، باور داشتن به آزادی و مسؤولیت است.
ممکن است این پیشفرض غلط باشد اما گفتمان نقد آنجا شکل میگیرد که این پارادایم و این پیشفرض را قبول کنیم. اگر این «قاعدۀ بازی» را کنار بگذاریم اساساً این بازی تعطیل میشود، یعنی من باید از نقد و روشنگری دست بکشم. اما پارادوکس ماجرا در این است که اگر من آزاد و مسؤول نباشم، آزاد به دست کشیدن از این بازی نیز نخواهم بود، پس نقد قاعدۀ بازی نیز تغییری در رفتار من ایجاد نخواهد کرد.
سرسبز باشید
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
#جبر #اختیار #اراده #آزادی #دکتر_سرگلزایی
#drsargolzaei
@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#یادداشتهای_کوتاه
#زن_زندهگی_آزادی از منظر واژهشناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)
یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زندهگی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد میشود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژهگیهای قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زندهگی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژهگان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژهی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار میرفته یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در دهها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژهی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... دهها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...
۲- زندهگی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همهگی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژهگان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و.. به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگهای هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زندهگی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...
#محسن_یارمحمدی
#دانشآموختهی_دکتری_زبانوادبیاتفارسی
پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#زن_زندهگی_آزادی از منظر واژهشناسی
یا (تثلیثی که عین وحدانیت است)
یکی از فریادهای انسان معاصر در چند سال اخیر ( زن، زندهگی، آزادی ) است. این شعار مدتهاست در گوشه و کنار جهان از سوی مردان و زنان فریاد میشود و البته با وجود نشنیده شدن از سوی اهل قدرت( یکی از ویژهگیهای قدرت کر شدن گوش جز در موارد تایید و ستایش است) همچنان تکرار خواهد شد و نهایتا تاثیر خود را خواهد گذارد.
این شعار از مناظر مختلف اجتماعی، فرهنگی، جامعهشناسی، تاریخی ، سیاسی و... می تواند مورد تحلیل قرار بگیرد. در اینجا بیشتر از دید یک دانش آموختهی زبان و ادبیات فارسی و عربی که مطالعات واژه شناسی و زبان شناسی اندکی دارد به این سه واژه می پردازم تا ادعایی را ثابت کنم . اینکه :این شعار مترقی ترین شعار انسان در ادوار زندهگی خویش است. و سه واژه از سه ساحت نیست بلکه یک واژه است.
هرچند ره یافتن به قطعیت در بررسی و کشف ریشه های واژهگان تقریبا غیر ممکن است اما می توان مطالبی علمی و قریب به واقعیت مطرح کرد.
۱- واژهی «زن» zan بدون شک در فارسی میانه به همین شکل به کار میرفته یا در ایرانی باستان به صورت ĵani (ژانی) بوده و در دهها زبانها و گویش و لهجه های کهن و نو ایرانی تلفظی قریب به هم دارد و با زادن و زایش و #گیاه و #جان و #گاو و... هم تبار است که همه به معنای زایش و زیستن و حیات اند و رد پای این واژه را حتا در یونانی و آلبانیایی و روسی و... هم میتوان جست.
برداشت من این است در روح انسان آریایی زن دقیقا به معنای همه چیز انسان بوده است و آن خود زیستن است و حیات. این واژهی زایا و پویا برعکس دو واژه ی woman انگلیسی و مرأة یا إمرأة عربی، ساخته شده از مرد نیست که اولی از man و دومی از مرء ساخته شده یعنی مونث شده ی یک واژه ی مذکر نیست ..
استقلال کلامی این واژه و ارتباط آوایی و معنایی آن با جان و روان ( عنصر حرکت ، رشد و نهایتا بودن انسان) هرگز نباید از ذهن دور شود. zan, ĵani, znyn, ĵīnč, zank, ĵinen, zina, žan, žin و... دهها واژه در کردی و بختیاری و پراچی، سمنانی و سیوندی و تاکستانی و گورانی و کمزاری و سغدی و سکایی و بلوچی و... همه در واقع یکی اند و...
۲- زندهگی؛ بنا بر مطالب فوق این واژه هم احتمالا هم ریشه ی زن است و گفته اند با ĵanو gan به معنای پر و انبوه ربط دارد و نهایتا همان زادن و زایش است و حیات. این ها با جان و ĵvant و ĵivant احتمالا جوان و جوانه هم تبارند که همهگی به معنای زنده بودن ، زیستن و فعال بودن اند.
(یک نکته) جالب اینکه خود جان در بسیاری از مناطق ایران فرهنگی ، از غرب چین تا فرات ، به معنای نقاط خاص و غیر قابل گفتن یا دیدن بدن هم هست هنوز می گویند: فلانی تا جانش پیدا بود. که این هم از مناظر مختلف قابل بررسی است.
۳- آزادی؛ آزاد و آزادی نیز از واژهگان پر حرف و حدیث است. معنای آزاد و آزاده را نجیب و شریف و رها و اصیل گفته اند که از ریشه ی zan و زادن است گویا اصل زادن در هیأت انسان آزاد بودن و آزادی است که سخن حضرت امیر هم موید این است: لاتکن عبد غیرک و قد جعلک ( جعل و خلق هم داستانها دارد) الله حرا ... این سخن صرفا برداشتی ذوقی نیست که از روشهای تماتیک یا هرمنوتیک و.. به دست آید.شبکه ی معنایی و آوایی گسترده در تاریخ و فرهنگ زبانی موید این سخنان است. وقتی واژه ی آزاد با یونانی آزاد و شریف و تولد و تبار همریشه است نمی توان این نظرات را پا در هوا دانست.
آزاد و آزادی در زبانهای ایرانی ( کردی و گزی و..) و زبانهای تحت تاثیر آن ( سریانی و ارمنی و گرجی و عربی ..) با تلفظی نزدیک همچنان به معنای رها، نجیب و شجاع و دلیر به کار می رود.. هنوز در غرب ایران ( جانت آزاد ) دعای پدر مادر بزرگهای هفتاد سال به بالاست و حدس میزنم در غرب ایران فرهنگی ( افغانستان و تاجیکستان هم هنوز رواج داشته باشد) دوباره به پیوند آزادی و جان انسانی دقت کنید...
اگر بخواهم خلاصه ی سخنان بالا را در یک جمله بگویم این است:
#زن #زندهگی #آزادی حتا از نظر ریشه شناسی نیز سه واژه نیست این تثلیث ظاهری در ذات خود چیزی جز وحدانیت محض نیست و هرسه بی شک اشاره به تبلور ذات انسان دارد انسانی که خداوند خدا ذاتا او را #حر و صاحب اختیار آفریده، آن گونه که حق دارد و در تحقق و جاری کردن معنای خویش ، به امر #لاتقربا ی خود خداوند هم گوش ندهد آزادانه رفتار کند و در پناه همان خداوند زندگی انسانی خارج از بهشت را خویش بیاغازد...
#محسن_یارمحمدی
#دانشآموختهی_دکتری_زبانوادبیاتفارسی
پ.ن: در نوشتن این مطالب به جز اجتهادات فردی، فرهنگهای فارسی به ویژه فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی مد نظر بوده اند..
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️نخستین جادهصافکن دشمنان آزادی در ایران:
نهال آزادی در تقابل مسالمتآمیز قدرتها رشد میکند /۱
✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
آزادی بیشک یکی از بزرگترین آرمانهای بشر و یکی از بزرگترین گمشدههای بشر است. تاکنون انبوهی از متفکران و صاحبنظران و فیلسوفان سیاسی در بارهی آن نظریهپردازی کرده اند. بخش زیادی از بشریت در اثنای جنبشهای اجتماعی و سیاسی قرون اخیر شعار آزادی را فریاد کشیده اند. برخی صاحبنظران تا آنجا پیش رفته اند که آزادی را یکی از نیازهای اساسی آدمی خوانده اند. به عقیدهی #ویلیام_گلاسر روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به "آزادی" یکی از نیازهای پایه ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمّیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت های مختلف کاملأ متفاوت و متنوّع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است.
اما آزادی آرمانی دیرحاصل است زیرا نهال آزادی نیاز به پرورش و حفاظت دائم دارد. آزادی در تکثر اجتماعی و تکثر سیاسی واجد ضمانت اجتماعی زاده میشود. آنجا که جهان اجتماعی یکپارچه و قدرتمند وجود دارد و همه در جهان واحدی نفس میکشند، خبری از آزادی نیست بلکه استبداد اکثریت وجود دارد؛ درست مثل یک اجتماع قبیلهای یا در درون اجتماعی که یک ایدئولوژی معین واجد هژمونی فوق العادهای است و برای هیچکس مجال بروز ندایی متفاوت نیست یا اگر هست، به سرعت خفه میشود.
آزادی در توازن قدرتها زاده میشود. نیروی اجتماعی یا سیاسیای که همهی قدرت را یکجا در اختیار دارد، خواهی نخواهی ضد آزادی عمل خواهد کرد. نهال آزادی در نظمی رشد خواهد کرد، که نیروهای سیاسی مختلف قدرتمند غیرقابل حذفی وجود داشته باشند. آزادی آنجا که یک حکومت بسیار نیرومند وجود دارد و هیچ نیروی رقیب قدرتمندی در مقابل آن وجود ندارد، رشد نخواهد کرد. حتا اگر این حکومت بعد از یک انقلاب مردمی پدید آمده باشد که در هوای آزادی خون داده باشند. هوای یکپارچگی اجتماعی و سیاسی، دشمن نهال آزادی است. مردمی که به امید نیل به آرمان آزادی انقلاب میکنند و سپس صحنه را به حاکمان جدید میسپارند، نمیتوانند برای نهال آزادی باغبان خوبی باشند. نهال آزادی مردمی میخواهد که اهل تشکل باشند و هرگز مثل ذرههای جدافتاده زیست نکنند. مردمی که برای کاشت بذر آزادی خون میدهند اما سپس قدرت را واگذار میکنند، نه بذر آزادی که بذر استبداد میکارند. آزادی پاسداری می خواهد. مردمی که در درون سازمانها و گروهها و تشکلهای مدنی گرد میآیند و یک جامعهی مدنی نیرومند پدید میآورند و دائماً از حاکمان حسابکشی میکنند، بهترین باغبانان نهال آزادی اند.
هر قدر قدرت سیاسی و اجتماعی در جامعه بیشتر تقسیم شده باشد و مردم بتوانند نیروهای قدرتمند غیرقابل حذفی پدید آورند و در صورت لزوم در برابر هر شکلی از سواستفاده از قدرت سیاسی بایستند و مهار اسب سرکش حکومت را در دست بگیرند، آنگاه میتوان امیدوار بود که از دل تقابل این قدرتها نهال آزادی ثمر بدهد و چتر خود را بر سر مردمان یک سرزمین بگشاید.
آنجا که قدرتهای اجتماعی غیرقابل حذف وجود ندارد، نهال آزادی در خطر است. هر جا که قدرت میتواند بهنحو یکپارچه تجمیع شود، تردید نکنید که آنجا آزادی حضور یا دستکم دوامی نخواهد داشت. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. جنبشهای اجتماعی ممکن است بتوانند آزادی غصب شده را پس بگیرند، اما برای ادامهی حیات آن کافی نیستند. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. تا زمانی که مردم نتوانند بهطور مداوم گرد هم آیند و با قدرت افقی خود، قدرت عمودی حاکمان را مهار نکنند و در برابر آن ایستادگی نکنند، آزادی پاسداری نخواهد شد. از این جهت مهم نیست در کدام کشور زیست میکنیم: ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان، فرانسه، انگلستان، امریکا، آلمان، و غیره. همهجا آزادی در خطر تجاوزگری نیروهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد. در هر کشوری وضع به گونهای است.
بهعنوان مثال، در افغانستان بزرگترین دشمن آزادی قبیلهگرایی و تفکر دینی سنتی است؛ بستری طالبخیز. اما در امریکا آزادی دشمنان دیگری دارد. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایهداری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایهداری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایهداری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم میبخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایهداری فراملّیتی" میداند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#آزادی
#تقابل_قدرتها
#سرگلزائی_محدثی
@drsargolzaei
@NewHasanMohaddesi
نهال آزادی در تقابل مسالمتآمیز قدرتها رشد میکند /۱
✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
آزادی بیشک یکی از بزرگترین آرمانهای بشر و یکی از بزرگترین گمشدههای بشر است. تاکنون انبوهی از متفکران و صاحبنظران و فیلسوفان سیاسی در بارهی آن نظریهپردازی کرده اند. بخش زیادی از بشریت در اثنای جنبشهای اجتماعی و سیاسی قرون اخیر شعار آزادی را فریاد کشیده اند. برخی صاحبنظران تا آنجا پیش رفته اند که آزادی را یکی از نیازهای اساسی آدمی خوانده اند. به عقیدهی #ویلیام_گلاسر روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به "آزادی" یکی از نیازهای پایه ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمّیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت های مختلف کاملأ متفاوت و متنوّع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است.
اما آزادی آرمانی دیرحاصل است زیرا نهال آزادی نیاز به پرورش و حفاظت دائم دارد. آزادی در تکثر اجتماعی و تکثر سیاسی واجد ضمانت اجتماعی زاده میشود. آنجا که جهان اجتماعی یکپارچه و قدرتمند وجود دارد و همه در جهان واحدی نفس میکشند، خبری از آزادی نیست بلکه استبداد اکثریت وجود دارد؛ درست مثل یک اجتماع قبیلهای یا در درون اجتماعی که یک ایدئولوژی معین واجد هژمونی فوق العادهای است و برای هیچکس مجال بروز ندایی متفاوت نیست یا اگر هست، به سرعت خفه میشود.
آزادی در توازن قدرتها زاده میشود. نیروی اجتماعی یا سیاسیای که همهی قدرت را یکجا در اختیار دارد، خواهی نخواهی ضد آزادی عمل خواهد کرد. نهال آزادی در نظمی رشد خواهد کرد، که نیروهای سیاسی مختلف قدرتمند غیرقابل حذفی وجود داشته باشند. آزادی آنجا که یک حکومت بسیار نیرومند وجود دارد و هیچ نیروی رقیب قدرتمندی در مقابل آن وجود ندارد، رشد نخواهد کرد. حتا اگر این حکومت بعد از یک انقلاب مردمی پدید آمده باشد که در هوای آزادی خون داده باشند. هوای یکپارچگی اجتماعی و سیاسی، دشمن نهال آزادی است. مردمی که به امید نیل به آرمان آزادی انقلاب میکنند و سپس صحنه را به حاکمان جدید میسپارند، نمیتوانند برای نهال آزادی باغبان خوبی باشند. نهال آزادی مردمی میخواهد که اهل تشکل باشند و هرگز مثل ذرههای جدافتاده زیست نکنند. مردمی که برای کاشت بذر آزادی خون میدهند اما سپس قدرت را واگذار میکنند، نه بذر آزادی که بذر استبداد میکارند. آزادی پاسداری می خواهد. مردمی که در درون سازمانها و گروهها و تشکلهای مدنی گرد میآیند و یک جامعهی مدنی نیرومند پدید میآورند و دائماً از حاکمان حسابکشی میکنند، بهترین باغبانان نهال آزادی اند.
هر قدر قدرت سیاسی و اجتماعی در جامعه بیشتر تقسیم شده باشد و مردم بتوانند نیروهای قدرتمند غیرقابل حذفی پدید آورند و در صورت لزوم در برابر هر شکلی از سواستفاده از قدرت سیاسی بایستند و مهار اسب سرکش حکومت را در دست بگیرند، آنگاه میتوان امیدوار بود که از دل تقابل این قدرتها نهال آزادی ثمر بدهد و چتر خود را بر سر مردمان یک سرزمین بگشاید.
آنجا که قدرتهای اجتماعی غیرقابل حذف وجود ندارد، نهال آزادی در خطر است. هر جا که قدرت میتواند بهنحو یکپارچه تجمیع شود، تردید نکنید که آنجا آزادی حضور یا دستکم دوامی نخواهد داشت. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. جنبشهای اجتماعی ممکن است بتوانند آزادی غصب شده را پس بگیرند، اما برای ادامهی حیات آن کافی نیستند. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. تا زمانی که مردم نتوانند بهطور مداوم گرد هم آیند و با قدرت افقی خود، قدرت عمودی حاکمان را مهار نکنند و در برابر آن ایستادگی نکنند، آزادی پاسداری نخواهد شد. از این جهت مهم نیست در کدام کشور زیست میکنیم: ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان، فرانسه، انگلستان، امریکا، آلمان، و غیره. همهجا آزادی در خطر تجاوزگری نیروهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد. در هر کشوری وضع به گونهای است.
بهعنوان مثال، در افغانستان بزرگترین دشمن آزادی قبیلهگرایی و تفکر دینی سنتی است؛ بستری طالبخیز. اما در امریکا آزادی دشمنان دیگری دارد. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایهداری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایهداری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایهداری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم میبخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایهداری فراملّیتی" میداند.
ادامه دارد. 👇👇👇
#آزادی
#تقابل_قدرتها
#سرگلزائی_محدثی
@drsargolzaei
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️نخستین جادهصافکن دشمنان آزادی در ایران:
نهال آزادی در تقابل مسالمتآمیز قدرتها رشد میکند /۲
✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
👆بنابراین، از دههی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. بنابراین، در هر کشوری، آزادی دشمنان خاص خود را دارد. در ایران، زیست ذرهوار و غیرتشکلآمیز ما ایرانیان از نخستین جادهصافکنهای دشمنان آزادی است. در این سرزمین فرهیختگان جامعه نیز گاه حتا از ایجاد پیوندهای سست اجتماعی نیز عاجز اند؛ پیوندهای اجتماعی نیرومند پیشکش. از این رو، دشمنان آزادی در این کشور از بیشترین مجال برای نابودی آزادی برخوردار اند. اینجا گاه میبینیم که حتا جامعهشناس ایرانی و روانشناس ایرانی اهل عضویت در انجمن جامعهشناسی و انجمن روانشناسی نیست. یک جامعهشناس ایرانی را میشناختیم که با افتخار میگفت: «عضو انجمن جامعهشناسی نیستم. روزنامه نمیخوانم و تلویزیون نگاه نمیکنم!» این زیستن در انزوا و اعتزال انسان ایرانی، بزرگترین جادهصافکن برای دشمنان آزادی است.
برخی در ایران مهمترین مانع شکلگیری دموکراسی را فقدان نظریهپردازی مناسب میدانند و تصور میکنند مشکل اصلی مشکلی نظری است. بهعنوان مثال، دکتر سیدعلی محمودی پنج عامل زیر را از موانع اصلی عدم گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی در سال پنجاه و هفت دانسته است: «۱) فقدان نظریۀ سیاسی، ۲) فقدان فرهنگ دموکراتیک (در متن به فقدان سواد بخش قابل توجهی از مردم اشاره شده)، ۳) فقهمحوری در برابر قانونگرایی، ۴) سررشتهداری روحانیان، ۵) تودهگرایی در برابر نخبهگرایی» (محمودی، https://t.me/NehzatAzadiIran/3854).
اگرچه نظریهپردازی مهم است، اما ما فکر میکنیم مهمترین مانع گذار به دموکراسی را میبایست در طرز زیستنمان بیابیم؛ طرز زیستنی که مانع از ایجاد یک جامعهی مدنی نیرومند میشود. برای داشتن درختانی پربار دانش درخت یا درختشناسی مهم است، اما داشتن زمین حاصلخیز از آن مهمتر است.
باری، یک جامعهی مدنی نحیف چهگونه میتواند در برابر حکومتی فربه ایستادگی کند؟ در ایران هر حکومتی تشکیل شود، پول نفت و دیگر منابع و انحصار ابزار خشونتگری (نیروی نظامی) را در اختیار خواهد گرفت. پس ما به یک جامعهی مدنی نیرومند برای محدود کردن دائمی قدرت حکومت نیازمندیم. در جامعهای که حتا استادان دانشگاه بهخاطر تأمین آب باریکه به حکومت وابسته اند و دانشگاههای دولتی اند و لاجرم از روی ترس خاموش میمانند و اکثریت آنان نقد وضعیت اجتماعی-سیاسی را وا مینهند، چهگونه میتوان از نهال آزادی و از نیروهای آزادیخواه حفاظت کرد؟!
#آزادی
#تقابل_قدرتها
#سرگلزائی_محدثی
@drsargolzaei
@NewHasanMohaddesi
نهال آزادی در تقابل مسالمتآمیز قدرتها رشد میکند /۲
✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
👆بنابراین، از دههی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. بنابراین، در هر کشوری، آزادی دشمنان خاص خود را دارد. در ایران، زیست ذرهوار و غیرتشکلآمیز ما ایرانیان از نخستین جادهصافکنهای دشمنان آزادی است. در این سرزمین فرهیختگان جامعه نیز گاه حتا از ایجاد پیوندهای سست اجتماعی نیز عاجز اند؛ پیوندهای اجتماعی نیرومند پیشکش. از این رو، دشمنان آزادی در این کشور از بیشترین مجال برای نابودی آزادی برخوردار اند. اینجا گاه میبینیم که حتا جامعهشناس ایرانی و روانشناس ایرانی اهل عضویت در انجمن جامعهشناسی و انجمن روانشناسی نیست. یک جامعهشناس ایرانی را میشناختیم که با افتخار میگفت: «عضو انجمن جامعهشناسی نیستم. روزنامه نمیخوانم و تلویزیون نگاه نمیکنم!» این زیستن در انزوا و اعتزال انسان ایرانی، بزرگترین جادهصافکن برای دشمنان آزادی است.
برخی در ایران مهمترین مانع شکلگیری دموکراسی را فقدان نظریهپردازی مناسب میدانند و تصور میکنند مشکل اصلی مشکلی نظری است. بهعنوان مثال، دکتر سیدعلی محمودی پنج عامل زیر را از موانع اصلی عدم گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی در سال پنجاه و هفت دانسته است: «۱) فقدان نظریۀ سیاسی، ۲) فقدان فرهنگ دموکراتیک (در متن به فقدان سواد بخش قابل توجهی از مردم اشاره شده)، ۳) فقهمحوری در برابر قانونگرایی، ۴) سررشتهداری روحانیان، ۵) تودهگرایی در برابر نخبهگرایی» (محمودی، https://t.me/NehzatAzadiIran/3854).
اگرچه نظریهپردازی مهم است، اما ما فکر میکنیم مهمترین مانع گذار به دموکراسی را میبایست در طرز زیستنمان بیابیم؛ طرز زیستنی که مانع از ایجاد یک جامعهی مدنی نیرومند میشود. برای داشتن درختانی پربار دانش درخت یا درختشناسی مهم است، اما داشتن زمین حاصلخیز از آن مهمتر است.
باری، یک جامعهی مدنی نحیف چهگونه میتواند در برابر حکومتی فربه ایستادگی کند؟ در ایران هر حکومتی تشکیل شود، پول نفت و دیگر منابع و انحصار ابزار خشونتگری (نیروی نظامی) را در اختیار خواهد گرفت. پس ما به یک جامعهی مدنی نیرومند برای محدود کردن دائمی قدرت حکومت نیازمندیم. در جامعهای که حتا استادان دانشگاه بهخاطر تأمین آب باریکه به حکومت وابسته اند و دانشگاههای دولتی اند و لاجرم از روی ترس خاموش میمانند و اکثریت آنان نقد وضعیت اجتماعی-سیاسی را وا مینهند، چهگونه میتوان از نهال آزادی و از نیروهای آزادیخواه حفاظت کرد؟!
#آزادی
#تقابل_قدرتها
#سرگلزائی_محدثی
@drsargolzaei
@NewHasanMohaddesi
Telegram
نهضت آزادى ايران
🔶 موانع اصلی گذار از اقتدارگرایی بهدموکراسی در ایران (پروندهای دربارهی بازخوانی انقلاب ۵۷)
🔷 سیّد علی محمودی
@nehzatazadiiran
📌 انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به فروپاشی حکومت اقتدارگرای پهلوی و برآمدن نظام جمهوری اسلامی انجامید. گرچه حکومت پهلوی رژیمی اقتدارگرا…
🔷 سیّد علی محمودی
@nehzatazadiiran
📌 انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به فروپاشی حکومت اقتدارگرای پهلوی و برآمدن نظام جمهوری اسلامی انجامید. گرچه حکومت پهلوی رژیمی اقتدارگرا…
#چشم_تاریخ
حکم اعدام برای یک اظهار نظر!
هشتم بهمن ماه سال۱۳۶۷ و به مناسبت تولد حضرت زهرا و روز زن، راديوی جمهوری اسلامی ايران در برنامهای به نام سلام، صبح به خير در گزارشی از مخاطبينش میپرسد: «به نظر شما الگوی امروز زنان ايرانی چه کسی است؟» اکثر مخاطبان، حضرت فاطمه را الگوی خود معرفي مینمايند اما يکی از مصاحبهشوندگان میگويد: «اوشين». اوشين نام شخصيت اصلی داستان سريالی ژاپنی به نام سالهای دور از خانه بود که آن روزها از سيما پخش میشد. گوينده میگويد: «الگوی شما بايد حضرت زهرا باشد چرا اوشين؟» مصاحبه شونده ميگويد: «حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزي میخواهيم». آیتالله خمینی فردای آن روز در واکنش به اين مصاحبه، طی این پيام رسمی محمد هاشمی (رئيس وقت صدا و سيما) را مورد عتاب داد:
آقای محمد هاشمى، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی، با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه هشتم بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج ميگردد و دست اندرکاران آن تعزير خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهين درکار بوده است، بلاشک فرد توهين کننده محکوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تکرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدی مسئولين بالای صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامی زمينهها قوه قضاييه اقدام ميینمايد. (صحيفه نور، جلد ۲۱: ص۷۶ )
بعدها چهار تن از دستاندرکاران آن برنامه از جمله مدير گروه معارف، سردبير برنامههای ويژه عقيدتى سياسی و مسئول نظارت بر برنامه به ۴ سال حبس تعزیری و ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
#اعدام #خمینی #آزادی_بیان #حبس #شلاق #تاریخ
حکم اعدام برای یک اظهار نظر!
هشتم بهمن ماه سال۱۳۶۷ و به مناسبت تولد حضرت زهرا و روز زن، راديوی جمهوری اسلامی ايران در برنامهای به نام سلام، صبح به خير در گزارشی از مخاطبينش میپرسد: «به نظر شما الگوی امروز زنان ايرانی چه کسی است؟» اکثر مخاطبان، حضرت فاطمه را الگوی خود معرفي مینمايند اما يکی از مصاحبهشوندگان میگويد: «اوشين». اوشين نام شخصيت اصلی داستان سريالی ژاپنی به نام سالهای دور از خانه بود که آن روزها از سيما پخش میشد. گوينده میگويد: «الگوی شما بايد حضرت زهرا باشد چرا اوشين؟» مصاحبه شونده ميگويد: «حضرت زهرا مال ۱۴۰۰ سال پيش است. ما يک الگوی امروزي میخواهيم». آیتالله خمینی فردای آن روز در واکنش به اين مصاحبه، طی این پيام رسمی محمد هاشمی (رئيس وقت صدا و سيما) را مورد عتاب داد:
آقای محمد هاشمى، مديرعامل صدا و سيمای جمهوری اسلامی، با کمال تأسف و تأثر روز گذشته (روز شنبه هشتم بهمن) از صدای جمهوری اسلامی مطلبی در مورد الگوی زن پخش گرديده است که انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردی که اين مطلب را پخش کرده است تعزير و اخراج ميگردد و دست اندرکاران آن تعزير خواهند شد. در صورتی که ثابت شود قصد توهين درکار بوده است، بلاشک فرد توهين کننده محکوم به اعدام است. اگر بار ديگر از اين گونه قضايا تکرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدی مسئولين بالای صدا و سيما خواهد شد. البته در تمامی زمينهها قوه قضاييه اقدام ميینمايد. (صحيفه نور، جلد ۲۱: ص۷۶ )
بعدها چهار تن از دستاندرکاران آن برنامه از جمله مدير گروه معارف، سردبير برنامههای ويژه عقيدتى سياسی و مسئول نظارت بر برنامه به ۴ سال حبس تعزیری و ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
#اعدام #خمینی #آزادی_بیان #حبس #شلاق #تاریخ
Forwarded from گفتوشنود
https://www.ddinstagram.com/p/C2IPxVyOCs0/?igsh=cHBrc212ZjRxMnBh
*گفتوگوی زنده در اینستاگرام
*موضوع: چرا و چهگونه «خدا-نا-باور» یا «دین-دار» یا «مذهبی» میشوم؟
*زمان: سهشنبه ۱۶ ژانویه۲۰۲۴ /۲۶ دیماه ۱۴۰۲ (ساعت ۲۱ به وقت ایران)
*متخصص: دکترمحمدرضا سرگلزایی، روانپزشک، نویسنده، معلم روانشناسی و حوزههای بینارشتهای علوم انسانی
https://t.me/drsargolzaeipodcast
*مصاحبهکننده: ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار
https://t.me/ensaniyat1st
*میزبان: صفحهی اینستاگرام آموزشکدهی جامعهی مدنی توانا
https://www.instagram.com/tavaana?igsh=MXZ0dGlsdGl3cXQ1cQ==
*پرسشهای محوری:
هر آدمی در محیطی به دنیا میآید که از پیش، اعتقادات یا ارزشهای خانوادهگی/اقلیمی/اجتماعی/کشوری/… دارد؛ از جمله «بیایمانی» یا «ایمان» به «خدای به خالق».
-پژوهشگران علوم انسانی، به چه کسی میگویند: «خدا-نا-باور»، «لاادری/ندانمکیش»، «بیدین/لامذهب»، «دیندار/مومن»؟
-مذهب موروثی؛ آیا اخلاق/ارزش است یا تعصبزا؟ چهگونه؟
-چه میشود که کودک به این «فرهنگ» تن میدهد؟
-یا چرا وقتی بزرگتر میگردد، علیه آموزههای قبلی عصیان میکند؟
-موقعیت زمانی-مکانی، طی مسیر زندگی، با چه ساز و کار روان-شناختی، باورهای ما را شکل میدهد؟
-کدام عوامل در تفاوتهای ذهنیت ما موثرتر است؟ ژن؟ فضا و شرایط رشد و تربیت؟ قدرت یادگیری؟ مهارت و تمرین؟ تجربهی زیسته؟ آموزش؟ ارادهی انسانی؟ نظام سیاستی؟ منافع(حساب سود و زیان)؟ نیاز؟ خود-خواستن (حب نفس) طبیعی؟ طلب ادامهی بقا؟ و دیگر؟
-شما چه فکر میکنید؟
*نظرات خود را میتوانید به گروه گفت و شنود آموزشکدهی جامعهی مدنی توانا بفرستید.
@Dialogue1402
https://t.me/Dialogue1402
#گفتگو_توانا
#رواداری
#جامعه
#آزادی
#دموکراسی
#ایران
#حقوق_بشر
*گفتوگوی زنده در اینستاگرام
*موضوع: چرا و چهگونه «خدا-نا-باور» یا «دین-دار» یا «مذهبی» میشوم؟
*زمان: سهشنبه ۱۶ ژانویه۲۰۲۴ /۲۶ دیماه ۱۴۰۲ (ساعت ۲۱ به وقت ایران)
*متخصص: دکترمحمدرضا سرگلزایی، روانپزشک، نویسنده، معلم روانشناسی و حوزههای بینارشتهای علوم انسانی
https://t.me/drsargolzaeipodcast
*مصاحبهکننده: ماهمنیر رحیمی، روزنامهنگار
https://t.me/ensaniyat1st
*میزبان: صفحهی اینستاگرام آموزشکدهی جامعهی مدنی توانا
https://www.instagram.com/tavaana?igsh=MXZ0dGlsdGl3cXQ1cQ==
*پرسشهای محوری:
هر آدمی در محیطی به دنیا میآید که از پیش، اعتقادات یا ارزشهای خانوادهگی/اقلیمی/اجتماعی/کشوری/… دارد؛ از جمله «بیایمانی» یا «ایمان» به «خدای به خالق».
-پژوهشگران علوم انسانی، به چه کسی میگویند: «خدا-نا-باور»، «لاادری/ندانمکیش»، «بیدین/لامذهب»، «دیندار/مومن»؟
-مذهب موروثی؛ آیا اخلاق/ارزش است یا تعصبزا؟ چهگونه؟
-چه میشود که کودک به این «فرهنگ» تن میدهد؟
-یا چرا وقتی بزرگتر میگردد، علیه آموزههای قبلی عصیان میکند؟
-موقعیت زمانی-مکانی، طی مسیر زندگی، با چه ساز و کار روان-شناختی، باورهای ما را شکل میدهد؟
-کدام عوامل در تفاوتهای ذهنیت ما موثرتر است؟ ژن؟ فضا و شرایط رشد و تربیت؟ قدرت یادگیری؟ مهارت و تمرین؟ تجربهی زیسته؟ آموزش؟ ارادهی انسانی؟ نظام سیاستی؟ منافع(حساب سود و زیان)؟ نیاز؟ خود-خواستن (حب نفس) طبیعی؟ طلب ادامهی بقا؟ و دیگر؟
-شما چه فکر میکنید؟
*نظرات خود را میتوانید به گروه گفت و شنود آموزشکدهی جامعهی مدنی توانا بفرستید.
@Dialogue1402
https://t.me/Dialogue1402
#گفتگو_توانا
#رواداری
#جامعه
#آزادی
#دموکراسی
#ایران
#حقوق_بشر
InstaFix
@tavaana
@dialogue1402
*گفتوگوی زنده در اینستاگرام
*موضوع: چرا و چهگونه «خدا-نا-باور» یا «دین-دار» یا «مذهبی» میشوم؟
*متخصص: دکترمحمدرضا سرگلزایی، روانپزشک، نویسنده، معلم روانشناسی و حوزههای بینارشتهای علوم انسانی
@drsargolzaei @drsargolzaee
*مصا...
*گفتوگوی زنده در اینستاگرام
*موضوع: چرا و چهگونه «خدا-نا-باور» یا «دین-دار» یا «مذهبی» میشوم؟
*متخصص: دکترمحمدرضا سرگلزایی، روانپزشک، نویسنده، معلم روانشناسی و حوزههای بینارشتهای علوم انسانی
@drsargolzaei @drsargolzaee
*مصا...