دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب
#هویت

نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: دکتر پرویز همایون پور
ناشر: نشر قطره
                     *                *              *
#میلان_کوندرا نویسنده چک سبک داستان نویسی منحصر به فردی دارد. او در میانهٔ داستان هایش به تحلیل روان شناختی و فلسفی ماجرا می پردازد.
رمان هویت را میلان کوندرا در ۱۹۹۶ در فرانسه نوشته است.
پیرنگ (پلات) داستان رابطهٔ عاشقانهٔ مردی به نام "ژاک مارک" و زنی به نام "شانتال" است اما در میانهٔ ماجراهای این رابطه میلان کوندرا جا به جا به موضوعات فلسفی همچون جبر و اختیار، مرگ و زندگی و اخلاق و وظیفه می پردازد و نیز هستهٔ مرکزی تصمیمات انسانی را واکاوی می کند.
میلان کوندرا اغلب به این گفته هرمن بروخ متفکّر و رمان نویس اتریشی اشاره می کند که گفته است:
"رُمانی که جزء ناشناخته ای از هستی را کشف نکند، غیر اخلاقی است. شناخت، یگانه اخلاق رمان است."
محور کلیدی رمان هویّت "ملال وجودی" یا "احساس پوچی" و بی معنایی (Absurdism) و نیز نحوه ٔکنار آمدن انسان ها با این خلاء، پوچی و ملال است. میلان کوندرا سه شیوهٔ مدارا با ملال را معرفی می کند:
اول ملال انفعالی، همچون ملال کسی که پشت میزی در کافه ای نشسته، آبجویی در دست دارد، به خلاء خیره شده است و گهگاه خمیازه می کشد.
دوم ملال فعال، همچون ملال کسی که یکریز صحبت می کند، دربارهٔ وقایع بی اهمیّت روزانه، و به سکوت مجال نمی دهد تا سؤالات عمیق را به رخ کشد و "از این روست که او حرف می زند، زیرا کلمه هایی که می گوید به گونه ای پنهانی زمان را به حرکت در می آورند، در حالی که وقتی دهانش بسته می ماند زمان متوقف می شود".
و سوم ملال در حال سرکشی: جوانانی که می شکنند و به آتش می کشند!
هر کدام از قهرمانان رُمان "هویّت" به یکی از این شیوه ها ملال زندگی را تاب می آورند. ژان مارک ملال انفعالی را پیشه کرده است، به حاشیهٔ زندگی خزیده، دانشگاه را رها کرده و خود را با شغلی کم اهمیّت مشغول ساخته است. همه چیز زندگی برایش بی اهمیت است حتی هویّت خودش، او گدای عجیب و غریبی را که با کت و شلوار و کروات مرتب زیر درخت چناری می ایستد و گدایی می کند همچون "همزاد" خودش می نگرد و می گوید تنها حوادث تصادفی باعث شده که جای من و او عوض شود.
در مقابل ژان مارک، شانتال ملال فعّال را انتخاب کرده، با جدیّت به شغلش چسبیده است و در همان حال که به بی معنایی شغلش آگاه است آن را با چنان جدیّتی به انجام می رساند که گویا صاحب دو چهره و شخصیّت است، چهره ای که به حرفه و پیشه اش پوزخند می زند و چهرهٔ دوّمی که با دقت و وظیفه شناسی جایگاه شغلی اش را ارتقا می بخشد.
و بالاخره شخصیتی حاشیه ای در رمان وجود دارد به نام مستعار "بریتانیکوس" پیرمردی انگلیسی که با برپایی ضیافت های عیّاشی ملال زندگی را تاب می آورد: ملال در حال سرکشی.
میلان کوندرا جا به جا، قصه گویی را متوقف می کند و به طرح پرسش های فلسفی و روان شناسانه می پردازد، پرسش هایی که خواننده را درگیر می کنند و باورهای عادتی ذهن او را به چالش می کشانند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Identity.jpg
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

سلام خدمت استاد عزیز، با تشکر از مطالب عالی و کاربردی و مفیدتون در کانال.
یک سوال دارم که نمی دونم با توجه به سواد ناقصم در خصوص روانپزشکی چگونه مطرح کنم.
سوالم در مورد "من" یا هویت در انسانها یا همان چیزی که تو تحقیر شدن از بین می رود! نمی دونم با تفرد یونگ ارتباطی دارد یا نه؟
من هر چی به دور و برم نگاه می کنم یا خودم رو کند و کاو می کنم می بینم که اغلب رفتارهای انسان به خاطر حفاظت از این من هست! ببخشید که دارم نظریه پردازی می کنم! در واقع این یک نظر است و اطلاعات روانپزشکی و روانشناسی من در حد همون اطلاعات پزشکی و پراکنده از این ور و اونور هست! به خاطر همین می خواستم از شما بپرسم که این چیزی که من میگم تو روانپزشکی چگونه مطرح میشه، و می بینم که متاسفانه در ایران هم این من کاذب خیلی زیاده! اگر می شود توضیح کامل بدهید و حتما کتاب یا کتاب های لازم رو در این مورد معرفی کنید.
پیشاپیش از لطفتون ممنونم.

پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام
#هویّت (identity) عبارت است از تعریفی که ما دربارهٔ خودمان داریم. این تعریف اجزاء عینی دارد (مثل قد، وزن و وابستگی های نَسَبی) و اجزاء ذهنی دارد (مثل آرمان ها، رؤیا ها و وابستگی های مذهبی و سیاسی). همانطور که باور ما راجع به هر موضوعی بخش بین الاذهانی دارد، باور ما راجع به خودمان نیز جزئی بین الاذهانی دارد که تنها در بستر فرهنگی می توان راجع به آن قضاوت کرد لذا مفهوم «من کاذب» برای من شفّاف نیست.
امّا نیاز انسان به حفاظت از خود (صیانت نفس) یک نیاز غریزی است. بسته به این که «من» برای ما چگونه تعریف شود و «قلمرو» آن چگونه تعیین گردد واکنش های دفاعی ما کمیّت و کیفیّت متفاوتی پیدا می کنند. طبعاً کسانی که باورهای محکم تری دارند و بیشتر با باورهاشان همانندسازی می کنند نسبت به تعرّض به قلمرو باورهاشان (از جمله باورهایشان راجع به خودشان) دفاعی تر رفتار می کنند.
از نظر #کارل_گوستاو_یونگ، در دوران اجتماعی شدن «هویّت اجتماعی» یا Persona در ما شکل می گیرد و در دوران #تفرّد ما به این هویّت شک می کنیم و به جستجوی «هویّت وجودی» یاexistential مان برمی آییم. البته یونگ از واژهٔ Spiritual استفاده می کند ولی بنده واژهٔ existential را ترجیح می دهم.
ممنونم که مرا در تأملات تان شریک کردید.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#هویت

پرسش:

سلام و وقت بخیر جناب دکتر سرگلزایی بزرگوار و سپاس بابت فعالیت هاتون و هم چنین پاسخ سوالات قبلی.
جناب دکتر در طی مدت سالیان گذشته که مدام با خودم فکر  میکردم و انواع احساسات و حالات روانی مختلف خودم و نیز دیگران را مورد توجه قرار میدادم و سعی در ریشه یابی علت های آن داشتم  به این نتیجه رسیدم که "این طور به نظر میاد که ریشه تمام ناملایمات و آشوبهای ذهنی و احساسات مختلف (کینه،حسادت،افسردگی،اضطراب،غم ،شادی و......) به خاطر احساس هویت در ماست یعنی این که آدمی احساس "کسی بودن" می کند که در تمام زندگی سعی در حفظ و دفاع از این "من"  دارد و تمامی این ناملایمات بازتاب در این هویت (من) ما دارد اولاً نظر شما در این باب چیست؟ و اگر احیاناً موافق هستین چطور از میزان این هویت کم کنیم؟
پیشاپیش سپاسگزاری می کنم از پاسختون


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

اوّل این که بسیاری از احساسات آزار دهندهٔ ما زمینهٔ فیزیولوژیک و بیولوژیک دارند و در حیوانات هم که «هویت» (پاسخ به پرسش من کیستم؟) ندارند چنین هیجان هایی مشاهده و گزارش شده اند. لذا مراقب باشید که گرفتار خطای تعمیم افراطی در نظریه پردازی و سبب شناسی نشوید.

دوّم این که بله، برخی از احساسات ناخوشایند ما ناشی از خطا های شناختی مان از جمله طرحواره های ناکارآمد هستند (طرحواره ها باورهای بنیادی ما دربارهٔ خودمان، دیگران و نظام زندگی هستند). این خطاها را می توان با روش هایی همچون طرحواره درمانی، هیپنوآنالیز، گشتالت تراپی و تحلیل تعاملی اصلاح کرد.

تندرست و شادکام باشید

T.me/drsargolzaei