دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#مقاله
#پیشگویی_داستایفسکی

وقتی فیودور میخایلوویچ #داستایفسکی در ۱۸۲۱ میلادی به دنیا آمد فضاي روسیه ي تزاری کاملا مذهبی بود و کلیسا در حكومت نفوذ زیادی داشت به طوری که پیوستن به جریان های فکری منکر دین، مجازات اعدام در پی داشت! داستایفسکی جوان هم در ۲۸ سالگی به اتهام همکاری با جمعیت نیهیلیست های پتراشوسکی محکوم به اعدام شد و پس از یک درجه تخفیف به سیبری تبعید شد. در زندان سیبری جز انجیل هیچ کتاب دیگری در اختیار زندانیان نبود و داستایوفسکی مجبور بود ایده ي نوشته هایی که به ذهنش می آمد را در گوشه انجیل با علامت های اختصاری یادداشت کند که پس از زندان به صورت کتاب منتشر سازد. کتاب یادداشت های خانه اموات که در سال ۱۸۶۱ انتشار یافت شرح زندگی زندانیان سیبری است که چارچوب آن در گوشه همان انجیل نوشته شده بود.
آخرین کتاب داستایفسکی #برادران_کارامازوف است. در ابتدای این کتاب جلسه ای در حضور آباء کلیسا برای حل اختلافات خانوادگی کارامازوف ها تشکیل می شود. یکی از آباء کلیسا شنیده است که ایوان کارامازوف دکترینی ارائه کرده است مبنی بر این که کلیسا و دولت یکی شوند بنابراین از ایوان قدردانی می کند زیرا تصور می کند که منظور ایوان کارامازوف این بوده که کلیسا جایگزین دولت گردد اما ایوان او را از اشتباه در می آورد و می گوید که بر عکس تصور شما منظور من این بوده که باید دولت جایگزین کلیسا شود!
در خلال کتاب داستایفسکی می بینیم که ایوان کارامازوف با این عقیده اش گویا دارد مکتبی را بنا می گذارد که شاید بتوان آن را "مذهب قدرت" نام نهاد. مبنای مذهب قدرت یا "ایدئوکراسی" این است که آن کس که دارای قدرت است نماینده خداست پس او حق صدور فتوا دارد و آنچه نهادهای قدرت بخواهند خواسته خداوند است!
وقتی داستایفسکی در ۱۸۸۱ درگذشت هنوز جریان های فاشیست در اروپا متولد نشده بودند. حدود چهل سال بعد در ۱۹۱۷ انقلاب اکتبر در روسیه به وقوع پیوست و آخرین تزار روسیه نیکولای رومانف و خانواده اش تیرباران شدند. قرن بیستم در اروپا عصر روی کار آمدن حکومت های فاشیست بود. پس از روی کار آمدن استالین در شوروی، هیتلر در آلمان، فرانکو در اسپانیا و موسولینی در ایتالیا روی کار آمدند. وجه مشترک همه این حکومت ها این بود که جایگزین مذهب شدند، خود را نماینده خدا می دانستند و احکام حکومتی را همچون قوانینی الهی، نقدناپذیر و عاری از خطا می پنداشتند! شاید بپرسید چگونه داستایفسکی داستان نویس توانسته بود جریانات اجتماعی و سیاسی نیم قرن پس از مرگش را پیشگویی کند. پاسخ من این است: وقتی کلیسا شریک حکومت شود و برای تبلیغ و ترویج دیانت و شریعت از قوه قهریه حکومت استبدادی بهره برداری کند، آن چه را فرابشری و قدسی است چنان آلوده می کند که جای تعجب نیست اگر یک نسل بعد هر که سلاح در دست دارد و پول در جیب، دعوی نمایندگی خدا کند!

پی نوشت: راجع به کتاب "برادران کارامازوف" پیش از این مقاله مفصلی نوشته ام که در سایت drsargolzaei.com موجود است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
#مقاله
#ریشه_های_هلنی_اسطوره_های_کتاب_مقدس
قسمت دوم

با اولین نگاه به داستان های فوق که از نظر تاریخی پیش از #تورات و #انجیل روایت شده اند بذر داستان ذبح حضرت اسماعیل به دست حضرت ابراهیم، داستان طوفان نوح، داستان بارداری حضرت مریم و داستان به صندوق گذاشتن حضرت موسی توسط مادرش را پیدا می کنیم. 
بدین سان در می یابیم که سرچشمه اغلب داستان های کتب مقدس آئین های تک خدایی، روایات آئین های چند خدایی هستند و جریان تاریخی تفکر دینی، جریان گسسته ای نیست، آئین های چند خدایی و آئین های تک خدایی مربوط به دو ساحت جداگانه نیستند، بلکه آئین های چند خدایی ریشه و نیای آئین های پرستش خدای واحد هستند.
همانطور که در جریان تکامل تدریجی، مغز بشر از تکثر و پراکندگی (اسکیزوفرنی تکاملی) به انسجام و هماهنگی بیشتر رسیده است داستان هایی نیز که برای فهم جهان ناشناختنی ناایمن می ساخته از افسانه های چند خدایی به سوی افسانه های تک خدایی میل کرده اند، به جای خدایان متکثر، خدای واحدی نشسته است و سایر خدایان، تبدیل به مأمورین این خدای واحد شده اند، (امشاسپندان در آئین زرتشت و ملائکه در آئین های ابراهیمی).
اسطوره ها، محصول تقابل تمنای بشر برای شناخت جهان هستند با آن خلاء عمیق، تاریکی مطلق و ابهام غیر قابل حل که #آلبرکامو در "اسطوره سیزیف" آن را "امر بسیط غیر عقلانی" می نامد و "حسین پناهی" در وصف آن می سراید: "پشت این پنجره جز هیچ بزرگی هیچی نیست!" 
اسطوره ها، "فرافکنی" تمناهای بشر بر این "هیچ بزرگ" هستند و سیر افسانه ها و اسطوره ها در "متون مقدس" بیش از آن که ارزش هستی شناسانه (ontologic) داشته باشد ابزاری ارزشمند است برای شناخت ذهن بشر یا همان "شناخت شناسی" (epistemology). 

پی نوشت ها :

۱- اسطوره های عصر هلنیسم را در این یادداشت بر مبنای دو کتاب زیر آورده ام:
*نماد های اسطوره ای و روانشناسی مردان نوشته #شینودابولن - ترجمه مینو پرنیانی - انتشارات آشیان - فصل پدران و پسران.
*حکایت های فلسفی: اسطوره های یونان باستان نوشته میشل پیکمال - ترجمه مهدی ضرغامیان - نشر آفرینگان - فصول دوکالیون و پرسه.
۲ - برای مطالعه راجع به سیر تکامل ذهن بشر کتاب جایگاه آگاهی در فروپاشی ذهن دوجایگاهی نوشته جولین جیمز - ترجمه دکتر خسرو پارسا و همکاران - نشر آگه را بخوانید.
۳ - راجع به واکنش ذهن بشر به خلاء معنایی موجود در جهان، بخصوص بر اساس نظرات آلبر کامو و #داستایفسکی دو فصل اول کتاب روشنفکران رذل و مفتش بزرگ نوشته داریوش مهرجویی - انتشارات هرمس را بخوانید.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com