دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #سوفیا_پتروونا
نویسنده: لیدیا چوکوفسکایا (1996 - 1907)
مترجم: خشایار دیهیمی
ناشر: نشر ماهی - 1394

* * *

رمان سوفیا پتروونا در زمستان 1940 - 1939 در شهر لنینگراد (سن پترزبورگ) نوشته شده است ولی اولین بار در 1962 چاپ شده است. این که بیش از بیست سال بین نوشته شدن و چاپ شدن این داستان فاصله افتاده است به این دلیل بوده که داستان راجع به چگونگی به قدرت رسیدن "ژوزف #استالین" رهبر مستبد و تمامیت خواه اتحاد جماهیر #شوروی است و طبعا در دورانی که استالین بر سر قدرت بود امکان چاپ این کتاب فراهم نبوده است.
پس از مرگ استالین جانشین او #خروشچف در کنگره بیستم حزب کمونیست به افشای جنایات استالین پرداخت.
افشاگری خروشچف باعث شد مدت کوتاهی فضای باز سیاسی در اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شود و چاپ این کتاب در آن دوره صورت گرفت.
هنگامی که ولادیمیر #لنین رهبر بالشویک ها (که با زیرکی انقلاب 1917 روسیه را تصاحب کرد) دچار سکته مغزی شد ژوزف استالین که همچون سلف خود لنین در تصاحب قدرت هوشمندی خاصی داشت در تبانی با "بریا" رئیس سازمان امنیتی شوروی طرح ویژه ای برای از میان بردن رقبا و مخالفانش طراحی کرد.
ابتدا یکی از رقبای استالین توسط سازمان امنیت شوروی ترور می شد، بلافاصله این ترور به توطئه خرابکاران و براندازان نسبت داده می شد، سپس چندتن دیگر از رقبای استالین توسط سازمان امنیت دستگیر می شدند و زیر فشار و شکنجه اعتراف می کردند که آنها طرح ترور "رفیق شهید" را طراحی و اجرا کرده اند و علاوه بر آن آنها در مرحله بعدی طرح ترور "رفیق استالین" را نیز چیده بودند که دستگیری اجازه اجرای آن را نداده است!
به این ترتیب استالین یکی از رقبای اصلی را با ترور و چندتن دیگر را با دستگیری، شکنجه و سپس اعدام به جرم ترور و براندازی از صحنه خارج می کرد و خود نیز در افکار عمومی محبوبیت بیشتری پیدا می کرد چرا که قرار بر این بوده که او هم به "رفیق شهید" بپیوندد اما هوشیاری سازمان امنیت، ملت را از این فقدان بزرگ نجات داده است!
مرحله بعدی طرح استالین، موج دستگیری نخبگان بود. هر کس بیم آن می رفت که راجع به طرح تصاحب قدرت استالین افشاگری نماید پیشاپیش دستگیر می شد. کماکان همه دستگیرشدگان به عضویت در شبکه خرابکاری و براندازی اعتراف می کردند و به سیبری تبعید می شدند. اغلب این تبعید شدگان در شرایط سخت اردوگاههای کار اجباری جان می سپردند. حتی خانواده دستگیرشدگان نیز مشمول کوچ اجباری و تبعید می شدند تا خاطره دستگیرشدگان نیز از ذهن ها پاک شود!
کتاب سوفیا پتروونا داستانی است راجع به همین دوران اختناق اتحاد جماهیر شوروی سابق. اگر تمایل دارید خارج از قالب داستانی به مرور تاریخی این دوران شوروی بپردازید کتاب "از لنین تا پوتین" نوشته شادروان محمود طلوعی خبرنگار ایرانی را بخوانید.
جنون قدرت ژوزف استالین باعث شد هزاران نفر از مردم شوروی گرفتار اعدام، شکنجه، زندان و تبعید شوند، علاوه بر آن که میلیون ها نفر از مردم شوروی روز به روز گرسنه تر و فقیرتر می شدند تا ماشین عظیم تسلیحاتی شوروی فربه تر شود و شوروی تبدیل به یک ابرقدرت نظامی شود. اتحاد استالین با #هیتلر برای تقسیم کشور لهستان بین آلمان #نازی و اتحاد جماهیر شوروی باعث شعله ور شدن جنون توسعه طلبی هیتلر شد و آتش جنگ جهانی دوم را افروخت، آتشی که چند سال بعد دامان مردم اتحاد جماهیر شوروی را هم گرفت.
این چنین شد که نبوغ جنون آمیز استالین و البته همکاری تیمی از نوابغ خود فروخته با او، باعث چند دهه زجر و درد و رنج میلیون ها انسان شد. علاوه بر این، استالین آرمان #سوسیالیسم را نیز بدنام و لکه دار کرد و باعث شد نام سوسیالیسم یادآور استالینیزم، توتالیتاریسم، کا.گ.ب و سرانجام فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد. بر این اساس می توان گفت استالین، برخلاف ادعایش بزرگ ترین کمک را به اردوگاه فاشیسم (فرانکو - هیتلر - موسولینی) ارائه داد و پس از آن نیز بزرگترین حیثیت را برای اردوگاه #کاپیتالیسم (سرمایه سالاری) فراهم آورد.

کتاب سوفیا پتروونا ما را با رنج و درد مردم عادی در دوران استبداد استالین آشنا می کند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#نبرد_برسر_تاج

"مهدی سحابی" مترجم کتاب "دانه زیر برف" اینیاتسیو سیلونه" در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته است موضوع "نهضت و نظام" را مطرح می کند. از نظر او هر جنبش سیاسی - اجتماعی تا زمانی که در جایگاه فرو ریختن کاخ نظام پیشین است پویا  و پذیرنده است اما زمانی که تاج از سر نظام پیشین برداشت و خود از جایگاه نهضت به جایگاه نظام رسید بسته، جزم اندیش (Dogmatic)، پارانویید و خودشیفته می شود. بر اساس این تحلیل، ما در مدار بسته ای گیر افتاده ایم که هر نهضتی اگر به پیروزی برسد سرنوشتی جز همان تحجّر و جمودی که بر آن شوریده بود ندارد.

اما اریک فروم (فیلسوف و روانکاو آلمانی) نهضت ها را به دو دسته تقسیم می کند: نهضت هایی که یک یاغی (Rebel) آن ها را هدایت می کنند، در مقابل نهضت هایی که یک انقلابی (Revolutionary) سکان هدایت آن ها را در دست دارد.

اریک فروم این گونه "یاغی" و "انقلابی" را از همدیگر تفکیک می کند:

"منظور من از یاغی کسی است که با صاحبان قدرت موجود در می افتد ولی دوست دارد که خودش یکی از آن صاحبان قدرت شود تا دیگران از او اطاعت کنند. یاغی ستایشگر قدرت است. یاغی پیش از به دست آوردن قدرت عصیان گر و رادیکال است ولی به محض این که برای خود قدرتی دست و پا می کند محافظه کار و مدافع وضع موجود می شود. اما یک فرد انقلابی کسی است که چنین وضعیت متناقضی ندارد چرا که خود را از میل به تسلط بر دیگران و وابستگی به قدرت آزاد کرده است. او فردی مستقل است و تمایلی به تسلط بر دیگران ندارد." 

شاید آنچه باعث شده که خیلی ها سرنوشت خوبی را برای اعتراضات اجتماعی  متصّور نباشند این است که تعداد رهبرانی که با تعریف اریک فروم "یاغی" بوده اند خیلی بیشتر از رهبرانی است که بنا به تعریف او "انقلابی" بوده اند.

جنون قدرت #استالین، #مائو، #قذافی، #کاسترو و #موگابه چنان نمایش پر سر و صدایی در تاریخ ایجاد کرده است که اغلب ما نام رهبران فروتنی همچون #جواهرلعل_نهرو، #واتسلاو_هاول و #لخ_والسا را فراموش می کنیم، کسانی که از بت شکنی آغاز کردند ولی سفر قهرمانی آنها با "بت شدن" به پایان نرسید. آن ها عمیقأ درک کردند که مهم نیست "چه کسی" باشی، اگر "فرایند مشروطیت" را کنار بگذاری و تاج قدرت نظارت را بر سر بگذاری دیری نمی گذرد که در آینه همان هیولایی را می بینی که روزی از او نفرت داشتی.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

پی نوشت:

* کتاب "دانه زیر برف" اینیاتسیو سیلونه با ترجمه مهدی سحابی توسط انتشارات امیرکبیر چاپ شده است. این کتاب ادامه ی کتاب نان و شراب است. 

* مطلبی را که از اریک فروم نقل کردم مربوط است به کتاب "رسالت زیگموند فروید" اریک فروم که با ترجمه فرید جواهر کلام و توسط شرکت انتشارات علمی فرهنگی منتشر شده است.

* پیش از این راجع به جواهر نعل نهرو یادداشتی نوشته ام با عنوان #آنکس_که_نداند_و_نداند_که_نداند.

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#معرفی_کتاب

#کمونیسم_رفت_ما_ماندیم_و_حتی_خندیدیم
نویسنده: اسلاونکا دراکویچ
مترجم: رؤیا رضوانی
انتشارات: گمان - چاپ پنجم - ۱۳۹۵


«در جامعه ای که حکومتش "توتالیتر" است، آدم "ناچار است" با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد، راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمی شود - به صورت نیرویی خشن، بی رحم و آشکار باقی می ماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین می کند: چه بخوریم، چطور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک مرض، مثل طاعون، مثل یک بیماری همه گیر، هیچ کس را مستثنی نمی کند. تناقض در این جاست که این دقیقاً همان روشی است که دولت توتالیتر با آن برای خود دشمن می پرورد: شهروندان سیاسی شده. "انقلاب مخملی" فقط حاصل کار سیاست مداران سطح بالا نیست، بیش از آن حاصل آگاهی شهروندان معمولی است که آلوده سیاست شده اند.»

اسلاونکا دراکویچ (متولد ۱۹۴۹) روزنامه نگار و رمان نویس اهل کرواسی است که در دانشگاه زاگرب ادبیات تطبیقی و جامعه شناسی خوانده است.
دراکویچ در ۱۹۹۲ این کتاب را نوشته است و این کتاب حاصل سفری است که در ژانویه و فوریه ۱۹۹۰ به کشورهای بلوک شرق اروپا داشته است. این زمان آغاز فروپاشی حکومت های تک حزبی در اروپای شرقی است و دراکویچ به این بهانه به مرور زندگی مردم در اروپای شرقی تحت حاکمیت توتالیتاریسم می پردازد. توتالیتاریسم یا تمامیّت خواهی اصطلاحی در علوم سیاسی است که توصیف گر نوعی حکومت است که دارای این خصوصیت ها می باشد: یک ایدئولوژی، محور حکومت است و یک سیستم تک حزبی متعهد به آن ایدئولوژی است که معمولأ توسط یک نفر رهبری می شود، یک پلیس مخفی وجود دارد و انحصار در رسانه های فراگیر و انحصار اقتصادی محدود کننده زندگی فرهنگی و اقتصادی در این نوع حکومت ها هستند. 
نظام حاکم تقریبا بر تمام شئون زندگی شهروندان نظارت و کنترل دارد. حکومت تمامیت خواه می کوشد تا همهٔ جمعیت را برای تحقق بخشیدن به اهداف اقلیّتِ حاکم بسیج کند و فعالیت هایی که همسو با این اهداف نباشند تحمل نمی شوند. 
ژوزف #استالین که در دههٔ ۱۹۲۰ در اتحاد جماهیر شوروی به قدرت رسید و تا زمان مرگش در ۱۹۵۳ قدرت را در دست داشت در شوروی یک حکومت توتالیتاریست تشکیل داد. پس از پایان #جنگ_جهانی_دوم و تقسیم شدن اروپا بین متّفقین، در بلوک شرق احزاب کمونیستی متحد با شوروی بر سر کار آمدند و همچون شوروی حکومت های توتالیتاریست تشکیل دادند. یوگسلاوی سابق، چکسلواکی سابق، آلمان شرقی سابق، لهستان، مجارستان، رومانی، بلغارستان و آلبانی چنین سرنوشتی پیدا کردند. کنترل شدید آموزش و پرورش و رسانه ها در این کشورها، سرکوبی منتقدان و دگراندیشان و گفتمان مبتنی بر ایدئولوژی به جای گفتمان مبتنی بر حقایق و آمار منجر به فضای یأس و رکود در این کشورها شد و از آنجا که حاکمان این نظام ها، خود نیز در بند همان گفتمانی بودند که به مردم تحمیل کرده بودند خودشان هم از درک واقعیت ها عاجز بودند بنابراین این کشورها دچار یک سیکل معیوب ناکارآمدی سیاسی اقتصادی و "گفتمان انکار" شدند و در دهه ۱۹۹۰ یک به یک دچار فروپاشی شدند.
دراکویچ با زبان ساده به مرور پیش پا افتاده ترین امور زندگی روزمره در زمان حکومت های توتالیتر پرداخته است:
تهیه غذا، استخدام، تامین وسایل اولیه زندگی همچون پودر رختشویی، نوار بهداشتی و میوه جات، دسترسی به حقوق اولیه شهروندی و مهاجرت و پناهندگی.
روزمرگی تجاربی که دراکویچ در این کتاب توصیف کرده است باعث می شود زندگی در این نظام های ناکارآمد برایمان ملموس و مفهوم شوند. چیزی که دراکویچ بر آن تاکید دارد این است که چنین نظام هایی افراد را مایوس، ناامید و ناتوان می سازند چنان که پس از فروپاشی بحران های بزرگی در انتظار چنین جوامعی است چرا که مردم همفکری، تصمیم گیری و کار جمعی را نیاموخته اند. در نظام های توتالیتر رهبران به جای همه فکر می کنند، تصمیم می گیرند و دستورات خود را ابلاغ می کنند:
«قدرت سیاسی ممکن است یک شبه دست به دست شود، زندگی اجتماعی و اقتصادی ممکن است به سرعت از آن تبعیت کند اما شخصیت آدم ها که تحت تأثیر حکومت رژیم های توتالیتر شکل گرفته به این سرعت تغییر نخواهد کرد. ارزش های خاص و شیوه بخصوصی از تفکر و درک جهان چنان در عمق وجود و شخصیت مردم رسوخ کرده که معلوم نیست خلاصی از آن ها چقدر زمان می برد.»

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei

http://drsargolzaei.com/images/PublicCategory/communism.jpg
#چشم_تاریخ

#انور_خوجه، رهبر پیشین کشور اروپایی آلبانی در سال ۱۹۰۸ میلادی به ‌دنیا آمد. او از اوایل دوران تحصیل خود در فرانسه، وارد فعالیت ‏های انقلابی گردید و به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. انور خوجه در کشاکش جنگ جهانی دوم، رهبری چریک‏ های چپ ‏گرا را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۴۱، حزب کمونیست آلبانی را بنیان نهاد. تا سال ۱۹۲۵ شورای سلطنتی بر کشور آلبانی حکومت می‌‏کرد اما در این سال، قیام مردمی به رهبری احمد زوغو موجب روی کار آمدن نظام جمهوری در آلبانی شد. آلبانی در جنگ جهانی دوم به اشغال موسولینی درآمد. در این سال‏‌ها جنبش  پارتیزانی به رهبری انور خوجه، سازمان‏دهی مقاومت مردمی را به عهده گرفت. خوجه در سال ۱۹۴۴ پس از شکست ایتالیا در #جنگ_جهانی_دوم، با کمک ارتش شوروی، قدرت را در آلبانی در اختیار گرفت و دو سال بعد در این کشور، جمهوری کمونیستی اعلام کرد. اَنوَر خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۵ همزمان دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی بود. او همچنین نخست وزیر آلبانی، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، رئیس پیش آهنگان دموکراسی آلبانی و همچنین کمیسر عالی نیروهای مسلح آلبانی  بود. انور خوجه تا سال ۱۹۶۱میلادی روابط خوبی با اتحاد جماهیر شوروی داشت اما مرگ #استالین و آغاز سیاست استالین‏ زدایی، باعث تیرگی روابط رهبر جمهوری کمونیستی آلبانی با مسکو گردید و او از آن پس، به طرف مائوئیسم و چین پیش رفت. انور خوجه در دوران چهل ساله حضور خود در رأس قدرت، یک حکومت استالینی همراه با اختناق در آلبانی برقرار کرد و تا پایان عمر از طرفداران سرسخت استالین و از مدافعان طرز تفکر وی به‌شمار می‌‏رفت. با به هم خوردن ارتباط شوروی و آلبانی و تمایل انور خوجه به مائو، چینی‏‌ها نیز کمک ‏های مالی و اقتصادی فراوانی در اختیار رژیم استبدادی انور خوجه قرار می‌‏دادند. 

فاصله گرفتن انور خوجه از اتحاد جماهیر شوروی سابق از یک سو و ماهیت کمونیستی افراطی وی در آلبانی که موجب خودداری این رژیم و دولت‏ های اروپایی در ایجاد روابط سیاسی با یک‏دیگر شد از جانب دیگر، موجبات انزوای سیاسی دولت آلبانی را بیش از پیش فراهم آورد. هم‏چنین، سیاست‏ های مستبدانه و بسته انور خوجه باعث شد تا آلبانی به فقیر‌ترین کشور اروپا تبدیل شود. طی سالیانی دراز، آلبانی با بیش از هفتاد کشور جهان و اکثر کشورهای صنعتی و اروپای غربی رابطه‏ ای نداشت و روابط این کشور با بسیاری از کشورهای دیگر نیز راکد بود. 
انور خوجه تنها فرمان‏روایی بود که از سال‏ های جنگ جهانی دوم تا لحظه مرگ خود به مدت بیش از چهار دهه در کشور خود حکمرانی کرد، تا این‌که سرانجام در تاریخ یازدهم آوریل سال ۱۹۸۴ میلادی در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت. پس از مرگ خوجه، آلبانی در سال ۱۹۹۰م دچار تغییرات اروپای شرقی گردید و با سقوط رژیم کمونیستی، تحت عنوان آخرین کشور اروپایی، در سال ۱۹۹۲میلادی نظام جمهوری را برگزید. آلبانی تنها کشور اروپایی است که اکثریت جمعیت آن مسلمان می‌باشند. ریشه ی اسلام در آلبانی به دوره امپراتوری عثمانی‏‌ها بازمی‌گردد. 

منابع: ویکی پدیا و خبرگزاری ایمنا

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/EnverHaoxha.jpg
#چشم_تاریخ

#انور_خوجه، رهبر پیشین کشور اروپایی آلبانی در سال ۱۹۰۸ میلادی به ‌دنیا آمد. او از اوایل دوران تحصیل خود در فرانسه، وارد فعالیت ‏های انقلابی گردید و به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد. انور خوجه در کشاکش جنگ جهانی دوم، رهبری چریک‏ های چپ ‏گرا را بر عهده گرفت و در سال ۱۹۴۱، حزب کمونیست آلبانی را بنیان نهاد. تا سال ۱۹۲۵ شورای سلطنتی بر کشور آلبانی حکومت می‌‏کرد اما در این سال، قیام مردمی به رهبری احمد زوغو موجب روی کار آمدن نظام جمهوری در آلبانی شد. آلبانی در جنگ جهانی دوم به اشغال موسولینی درآمد. در این سال‏‌ها جنبش  پارتیزانی به رهبری انور خوجه، سازمان‏دهی مقاومت مردمی را به عهده گرفت. خوجه در سال ۱۹۴۴ پس از شکست ایتالیا در #جنگ_جهانی_دوم، با کمک ارتش شوروی، قدرت را در آلبانی در اختیار گرفت و دو سال بعد در این کشور، جمهوری کمونیستی اعلام کرد. اَنوَر خوجه از پایان جنگ جهانی دوم تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۵ همزمان دبیر اول حزب کارگر و رهبر آلبانی بود. او همچنین نخست وزیر آلبانی، وزیر دفاع، وزیر امور خارجه، رئیس پیش آهنگان دموکراسی آلبانی و همچنین کمیسر عالی نیروهای مسلح آلبانی  بود. انور خوجه تا سال ۱۹۶۱میلادی روابط خوبی با اتحاد جماهیر شوروی داشت اما مرگ #استالین و آغاز سیاست استالین‏ زدایی، باعث تیرگی روابط رهبر جمهوری کمونیستی آلبانی با مسکو گردید و او از آن پس، به طرف مائوئیسم و چین پیش رفت. انور خوجه در دوران چهل ساله حضور خود در رأس قدرت، یک حکومت استالینی همراه با اختناق در آلبانی برقرار کرد و تا پایان عمر از طرفداران سرسخت استالین و از مدافعان طرز تفکر وی به‌شمار می‌‏رفت. با به هم خوردن ارتباط شوروی و آلبانی و تمایل انور خوجه به مائو، چینی‏‌ها نیز کمک ‏های مالی و اقتصادی فراوانی در اختیار رژیم استبدادی انور خوجه قرار می‌‏دادند. 

فاصله گرفتن انور خوجه از اتحاد جماهیر شوروی سابق از یک سو و ماهیت کمونیستی افراطی وی در آلبانی که موجب خودداری این رژیم و دولت‏ های اروپایی در ایجاد روابط سیاسی با یک‏دیگر شد از جانب دیگر، موجبات انزوای سیاسی دولت آلبانی را بیش از پیش فراهم آورد. هم‏چنین، سیاست‏ های مستبدانه و بسته انور خوجه باعث شد تا آلبانی به فقیر‌ترین کشور اروپا تبدیل شود. طی سالیانی دراز، آلبانی با بیش از هفتاد کشور جهان و اکثر کشورهای صنعتی و اروپای غربی رابطه‏ ای نداشت و روابط این کشور با بسیاری از کشورهای دیگر نیز راکد بود. 
انور خوجه تنها فرمان‏روایی بود که از سال‏ های جنگ جهانی دوم تا لحظه مرگ خود به مدت بیش از چهار دهه در کشور خود حکمرانی کرد، تا این‌که سرانجام در تاریخ یازدهم آوریل سال ۱۹۸۴ میلادی در سن هفتاد و شش سالگی درگذشت. پس از مرگ خوجه، آلبانی در سال ۱۹۹۰م دچار تغییرات اروپای شرقی گردید و با سقوط رژیم کمونیستی، تحت عنوان آخرین کشور اروپایی، در سال ۱۹۹۲میلادی نظام جمهوری را برگزید. آلبانی تنها کشور اروپایی است که اکثریت جمعیت آن مسلمان می‌باشند. ریشه ی اسلام در آلبانی به دوره امپراتوری عثمانی‏‌ها بازمی‌گردد. 

منابع: ویکی پدیا و خبرگزاری ایمنا

@drsargolzaei

http://www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/EnverHaoxha.jpg