دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.3K subscribers
1.87K photos
107 videos
174 files
3.35K links
Download Telegram
#پرسش_و_پاسخ
#معنای_زندگی

پرسش:

با عرض سلام و خسته نباشید

سؤالی داشتم که مدتی هست ذهن من را بیشتر از همیشه به خودش مشغول کرده و به نوعی مانعی برای کار و کوشش شده است که می خواستم از کسی مثل شما بپرسم که بیشتر از من فکر کرده اید.

اینکه در کل برای چی زندگی می کنیم؟ دنبال چی باید باشیم و چرا؟

شاید در نگاه اول ساده به نظر برسه ولی واقعا من دچار تناقض های شدیدی شدم، از طرفی استادان موفقیت و فیلم های انگیزشی تشویق به دنبال کردن علائق و تلاش برای رسیدن به خواسته های درونی می کنند. اساسا هدف زندگی و رسالت انسان ها را همینطور تعریف می کنند که با رسیدن به خواسته ها به احساس نشاط درونی برسند؛ ولی سؤالی که برای من مطرح هست این هست که چرا ما باید خواسته های خودمون رو دنبال کنیم؟؟

مخصوصا اینکه بنظرم این خواسته ها (مثل علاقه به یک رشته ی تحصیلی یا شغلی خاص،  پیشرفت شغلی، درآمد بالا یا ...) می تواند محصول تربیت، شرایط جامعه و از این قبیل باشد نه اینکه حقیقتی در آن ها باشد یا رسالت یک انسان اینطور تعریف شده باشد.

از طرفی آموزه های دینی و بعضا فرهنگی اساسا دنیا را بازیچه معرفی می کنند، مثلا من جایی در دین ندیدم که به لذت بردن از زندگی تشویق شده باشه و یا کرامتی برای همین احساس نشاط درونی (ناشی از رضایت از خود و رسیدن به اهداف) قائل باشد. اتفاقا داشتن آرزوهای دور ور دراز را مفید نمی داند. 

خیلی ممنون میشم که نظرتون رو در این باره بفرمایید و اگر کتاب یا فیلم مؤثری در این باره می شناسید معرفی کنید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

ممنونم که پرسش تان را با من در میان گذاشتید.

حکیم عمر خیّام می گوید: «از جملهٔ رفتگان این راه دراز/ باز آمده ای کو که به ما گوید راز؟!» و اروین یالوم می گوید: «انسان موجودی است تشنهٔ معنا، که به جهانی که به او معنایی ارائه نمی دهد پرتاب شده است!».

به نظر نمی رسد که ما به پاسخی عقلانی برای پرسش از معنا دست یابیم؛ پاسخ های مذاهب پیشین و نیز پاسخ های مذهب نوین (اومانیسم) به پرسش از معنای زندگی بر پیش فرض های آزمون ناپذیر تکیه دارند، لذا برای تفکّر نقّاد غیر قابل پذیرش هستند.

بنده دغدغه هایم در این زمینه را در کتاب های «نامه هایی به آسمان» (انتشارات همنشین) ، «انسان، فلسفه، عرفان» (انتشارات بهار سبز) و داستان «بالاتر از تئاتر شهر» (مجموعهٔ قصه ها و غصه های اتاق درمان) طرح کرده ام. 

شخصاً در این زمینه فیلم های «آبی» (کریستوف کیشلوسکی) و «توت فرنگی های وحشی» (اینگمار برگمن) و رُمان های «راز فال ورق» یوستین گرودر، «طاعون» آلبر کامو و «سیذارتا» هرمان هسه را عمیق و تأثیرگذار یافته ام. 

سبز باشید 


T.me/drsargolzaei
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب

نام کتاب: #معنای_زندگی

نویسنده: #تری_ایگلتون

مترجم: عباس مخبر

ناشر: نشر بان


شاید عمیق ترین‌ و فراگیرترین‌ کتابی که در مورد "معنا" به خصوص "معنای زندگی" خوانده ام این اثر از "تری ایگلتون" باشد. "ایگلتون" یکی از بزرگ‌ترین متفکران معاصر می‌باشد که در این کتاب به مسئله معنای زندگی از دیدگاه های مختلف‌ پرداخته و در نهایت نیز تفسیر و تحلیل خودش را از آن‌ ارائه داده است. 

وی ابتدا پرسش هایی را در مورد "معنای زندگی" مطرح‌ می کند:

 آیا زندگی معنای ذاتی دارد یا این که این‌ ما هستیم که به آن‌ معنا می دهیم؟

 آیا معنای زندگی در غفلت ما از معنای بنیادی آن است؟ درست همان طور که نشمردن تعداد کلماتی که در سخنرانی ادا می‌کنیم  و به ما کمک می کند که سخنرانی را به انجام‌ برسانیم.

یا این دیدگاه نیچه در کتاب "زایش تراژدی" درست است که معنای زندگی وحشتناک تر از آن است که ما بتوانیم‌ با آن رو به رو شویم و ...


و در ادامه این‌ پرسش ها به نظریه های مختلفی که در این راستا وجود دارد می‌پردازد: 

دیدگاه کسانی که از "ساحت زبانی" به مسئله معنا می‌نگرند و اصولا معنای اشیاء و به دنبال آن‌ معنای زندگی را نتیجه گفتگو های زبانی در مورد آن ها می‌دانند.

یا کسانی که "ذات جستجوی معنا برای زندگی" را معنای زندگی‌ می‌دانند و ...


همچنین از فرهنگ های پیشامدرن تا نظریه پردازان  پسامدرن‌ و رابطه آن ها با معنای زندگی‌ می‌گوید:

در‌ دورانی که چیزهایی که در گذشته (دوران پیشامدرن)  به زندگی ما معنا می دادند دیگر جایگاه خود را از دست داده اند و "بُعد نمادین‌" زندگی انسان به حاشیه رانده شده است که عبارتند از: "دین، مناسبات جنسی و فرهنگ" که از حوزه عمومی وارد حوزه خصوصی شدند و سپس دوباره و به نحوی دیگر‌ توسط نظام‌ سرمایه داری به عرصه برگشتند گرفته تا دیدگاه "پسامدرن ها" که داشتن یک معنای واحد برای زندگی را مردود می دانند و معتقدند زندگی‌ می تواند معناهای مختلفی داشته باشد و اصولا دیگر چیزی‌ به نام‌ انسانیت یا زندگی انسانی وجود ندارد، آنچه وجود دارد صرفا تفاوت ها، فرهنگ های خاص و موقعیت های محلی است. که البته "ایگلتون" همه این تفسیر‌ها را به چالش می کشد .

اما از دیدگاه خود  "تری ایگلتون" معنای زندگی راه حلی برای یک مسئله نیست، بلکه زیستن به شیوه ای معین است. این پرسش ماوراءالطبیعی نیست، بلکه اخلاقی است. چیزی جدا از زندگی‌ نیست، بلکه چیزی است که زیستن را به امری ارزشمند بدل می کند. به این‌ تعبیر معنای زندگی "خود زندگی" است که به شیوه ای معین به آن‌ نگریسته می شود. سوداگران معنای زندگی عموما در مقابل چنین ادعایی احساس دلسردی می کنند، زیرا به اندازه ی کافی رازآمیز و شاهانه به نظر نمی‌رسد.


و در پایان نقل قولی از "ویتگنشتاین" که در کتاب آمده است:

"اگر چیزی به نام زندگی جاودانی وجود داشته باشد، باید همین‌ جا و هم اکنون باشد. این لحظه حاضر است، که تجسمی از جاودانگی است، نه زنجیره بی پایان این قبیل لحظه ها."


#علی_محمدی
دانشجوی دکترای روان شناسی