دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.74K photos
97 videos
151 files
3.23K links
Download Telegram
#شعر
#خشکسالی

رسولان سرشکسته
گلدسته های روسیاه
مأذنه های سرسپرده
رعد می زند و باران نمی بارد
باد می وزد و ابری نمی آید
روح القدس در کدام شهر باستانی به بند کشیده شده است؟!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
"کارگاه تحلیل رفتار متقابل"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
محل برگزاری: ساری
۱۵ و ۱۶ شهریور
ثبت نام: ۰۹۳۵۶۱۱۶۸۵۸

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت چهادهم

فاطمه علمدار: تفاوت‌های فرهنگی هم جالب بود. در این کتاب مثلا چت‌روم رفتن‌های نیمه‌شب ربیع اصلا برایش مصداق خیانت نبود. در صورتی که در فرهنگ جامعۀ ما این خیانت است یا بالاخره رفتارهای خود کِرستن. شما فرمودید که اگر عشق را از آن حالت قدسی‌اش بخواهیم در بیاوریم و همان مثال پسر دانشجویی که خودتان زدید و بحث شخصیت و آزمایش، یک لحظه تصور کنیم که این دوست داشتن این جوری در جامعۀ ما اتفاق می‌افتد. فکر می‌کنم این دیگر ربطی به فرهنگ ایران و غرب نداشته باشد. ما انسان‌ها با تجربۀ زیست‌مان که ناگهان یکی را می‌بینیم و احساس می‌کنیم این آدم با همۀ نواقصش برای من عزیزتر از آن آدم با همۀ کمالاتش است. این یک حس است که همه‌مان هم تجربه کرده‌ایم. اگر ما تلاش کنیم که با فرهنگ‌سازی این حس را عقلانی کنیم. به همان معنا که شما می‌گویید هالیوود و والت‌دیزنی و رسانه های فراگیر شروع عشق را این‌جوری تعریف کنند که ما می‌رویم از بین آدم ها بر اساس آزمون این آدم‌ را انتخاب می‌کنیم؛ مثلا می‌گوید شما این‌ها را می‌توانید انتخاب کنید و یکی را انتخاب کنیم که به ما بخورد. جدا از اینکه عشق مقدس است یا غیر مقدس است آیا زندگی خیلی بی‌معنی نمی‌شود؟

دکتر سرگلزایی: خب ببینید مسئله این است که ما از این منظری که هستیم به چیزی که نیستیم نگاه می‌کنیم که برای‌مان خیلی نامأنوس است؛ مثل نقد دین از منظر درون دینی؛ آدمی که متدین و معتقد است عقیاید مذاهب دیگر را نقد می کند و آیین های دیگران را عجیب و غریب می بیند ولی عقاید مذهبی خودش را نقد نمی کند و معقول و منطقی می پندارد ، همان‌طور هم وقتی ما در این تجربه هستیم یعنی در این ساحت عاطفی تربیت شده‌ایم و غرایز ما در قالب این سبک زندگی شکل گرفته اند وقتی به آن سبک زندگی دیگر نگاه می‌کنیم آن را نامأنوس تلقی می‌کنیم و وقتی چیزی نامأنوس است احساس غربت به ما می‌دهد. احساس سرد بودن می‌دهد؛ و اتفاقا چون به هرحال ادبیات و هنر تحت‌تأثیر رمانتیسیسم است تا تحت تاثیر رشنالیسم، در ادبیات و هنر هم خیلی تلاش کرده‌اند این دنیای Rationalist را، دنیایی را که در آن عشق رومانتیک وجود ندارد به تمسخر بگیرند یا سرد و ماشینی ترسیم کنند. ؛ مثلا رمان «میرا» اثر کریستوفر فرانک، ترجمۀ لیلی گلستان داستان یک جایی است که آدم‌ها عاشق نمی‌شوند و آن را یک دنیای غیر انسانی، سرد، ظالمانه، مضحک و مسخره می‌داند. دنیایی که در آن غم نیست و عشق هم نیست سطحی و سرد است؛ در ادبیات رومانتیک غم و عشق را عمیق می‌دانند. در ادبیات عارفانۀ ما هم غم و عشق معنوی هستند. در دنیای تخیلی رمان «میرا» هم انگار که غم و عشق مقدس هستند که وقتی ما عشق را برمی‌داریم همه صورتک‌های مضحکی به صورت شان نصب می‌شود یا در رمان معروف آلدوس هاکسلی یعنی «جهان جدید دلیر» brave new world که در آن آدم‌ها قرصی مصرف می‌کنند که دیگر عواطف نداشته باشد؛ در نتیجه به هم پرخاش نمی‌کنند؛ از هم انتقام نمی‌گیرند، عاشق نمی‌شوند، برای ما این چنین جهانی وحشتناک است. دو فیلم سینمایی هم بر مبنای این رمان معروف ساخته شده اند. یکی فیلم Equilibrium ساخته ی کورت ویمر (2002) و دیگری فیلم The Giver ساخته ی فیلیپ نویس (2014) که هر دو جهانی را توصیف می‌کنند که آدم‌ها هر روز دارو مصرف می‌کنند که عاشق نشوند و خشمگین هم نشوند و غیرمنطقی نباشند. منطقی و قانونمند و مدنی باشند و نتیجه این است که یک جهان سیاه‌سفید ساخته می‌شود؛ حتی خود فیلم‌ساز، جهان را سیاه‌سفید تصویر کرده. فیلم The Giver سیاه‌‌سفید است تا زمانی که قهرمان فیلم عاشق می‌شود؛ چون چند وقتی است که دارویش را مصرف نمی‌کند. وقتی عاشق می‌شود فیلم رنگی می‌شود؛ یعنی در واقع می‌خواهد بگوید که عواطف دنیای ما را رنگ می‌کنند. خب می خواهم بگویم که ادبیات و سینما مرتب این ساختار را برای ما می‌سازند که جهان اگر آن‌گونه شود، خیلی جهان سرد و بی روحی است و عواطف، روح این جهان بی‌روح هستند؛ در نتیجه ما از منظر ذهنی خودمان وقتی نگاه می‌کنیم، آن جهان را مثل قلمرو «هادس» Hades می‌بینیم ، قلمرو مرگ در اساطیر یونانی. جهان بدون عشق را یخ‌زده می‌بینیم؛ قطبی و سرد و بدون هیچ گل و گیاه و پروانه و این‌جور چیزها و یخ می‌کنیم؛ اما به خاطر اینکه ما الآن نمونه‌های دست‌نخورده انسانی نیستیم. نمونه‌ای هستیم که غریزه مان تربیت شده و اهلی شده ی این فرهنگ است. همان‌طور که ذائقه‌مان با قرمه‌سبزی عادت کرده، با آش‌رشته عادت کرده. حالا نمی‌توانیم بگوییم ذائقۀ انسانی قرمه‌سبزی و آش رشته است.

@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته

حالا اگر برویم جایی که غذاهای خیلی خوبی هم داشته باشد و به ما بدهند ما نمی توانیم آن غذاها را تحمّل کنیم، مثلا مردم ما تایلند و چین می‌روند و می‌گویند اَه، بوی غذاهایشان بد است. چطور این غذاها را میخورند؟ آن دنیای جدید را باید مثل آن غذای دریایی چینی و تایلندی ببینیم که برای کسی که آن‌جا غریزه‌اش پرورش پیدا کرده، آن را می‌خورد؛ ولی ما نسبت به آن بی‌اشتها هستیم. حالا چون ما جهان بی عشق و ایمان را تجربه نکرده‌ایم برای ما تصوّر آن خوشایند نیست؛ البته این فقط یک فرضیه‌سازی است که آیا این یوتوپیای جهان عقلانی‌ مدنی تبدیل به یک دیستوپیا نخواهد شد؟ مثل یوتوپیای دیکتاتوری پرولتاریا که تبدیل به توتالیتاریسم استالینیسم شد، مثل یوتوپیای مذهب که دیستوپیای انکیزیسیون را ایجاد کرد؛ مثل بقیۀ یوتوپیاها (آرمانشهرها) که دیستوپیاها (ویرانشهرها) را ساختند آیا این جهان مبتنی بر عقل Rationalist و عقل عملی هم برای ما یک دیستوپیا نخواهد شد ؟ نمی‌دانم میدان آزمون هنوز ایجاد نشده؛ ولی می‌دانیم این که ما خیال می‌کنیم آن جهان سرد است، این خیال ناشی از قالب‌ تفسیری فعلی فرهنگ ماست؛ شاید آنجا آن‌قدر هم سرد نباشد!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#دلبستگی

پرسش:

با سلام و تشکر

جناب دکتر ،میشه نظرتون رو در مورد این که بعضی ها می گویند که نیاز انسان به یافتن جانشین والدین و ادامه دادن دلبستگی در بزرگسالی موجب رابطه او با خداوند می شود را بفرمایید؟ سپاسگزارم استاد.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

دیدگاه زیگموند فروید این است که مفهوم خداوند فرافکنی تصویر والد مورد نیاز به سکوت و ابهام جهان است. برعکس فروید، ویکتور فرانکل معتقد است که توقع ما از والد فرافکنی تصویر الوهیت بر والدین مان است. نظریهٔ دلبستگی شواهد میدانی زیادی را ارائه می کند که دلبستگی شدید کودک به والدین مبنای فیزیولوژیک دارد و حتی آزمایش های «هری هارلو» نشان داد که بچّه میمون های «رسوس» هم همان شدّت دلبستگی به والدین را دارند که  کودکان انسان دارند؛  بنابراین برای من پذیرش نظر فروید آسان تر از پذیرش نظر فرانکل است.

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
تدریس فصل اختلالات خواب ازکتاب کاپلان
مدرس دکترسرگلزایی
سه شنبه 13شهریور از ساعت15تا 19
9123336716 - 88063547
لینک عضویت در گروه کارگاه های دکتر سرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

باسلام و عرض ادب و تشکر فراوان از اینکه فضایی را برای طرح پرسش های مان فراهم آورده اید.

بنده ۳۲ سال سن دارم و ۴ سال است که ازدواج کرده ام. از همان ابتدای ازدواج و خصوصا اخیرا میل شدیدی به برقراری ارتباط عاطفی و جنسی با دختران دیگر دارم بطوریکه در درونم به یکی از همکارانم در محل کار حس عاشقی پیدا کرده ام، ضمن اینکه به دیگرانی هم که در خیابان می بینم میل زیادی احساس می کنم. نمی دانم برقراری این ارتباط ها باعث می شود زندگی زیسته غنی تری داشته باشم و حسرت زده نشوم یا در نهایت به مصلحتم نیست. این را هم عرض کنم که بطور مثال، از وقتی که "زوربای یونانی" را خوانده ام به نظرم می رسد که اگر امیال جنسی ام را در اینگونه ارتباط ها ارضا نکنم مغموم و حسرت زده خواهم شد.

خواهش می کنم راهنمایی ام بفرمایید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

انسان بودن بندبازی دشواریست میان غریزه و وظیفه، اریک فروم در کتاب «گریز از آزادی» می نویسد: «ما از یک سو نیازمند امنیت هستیم و از سوی دیگر نیازمند آزادی» ، نیاز به امنیت باعث می شود تشکیل خانواده بدهیم در حالی که نیاز به آزادی باعث می شود از هر چارچوب و تعهّدی دلزده شویم. در مقابلِ داستان «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس داستان «سیذارتا»ی هرمان هسه را داریم. از یک سو به آزادی اسطوره ای «هرمس» غبطه می خوریم و از سویی عشق و تعهد افسانه ای «اورفئوس» را می ستاییم! 

پیشنهاد می کنم فصل مربوط به شوپنهاور را در کتاب «تسلّی بخشی های فلسفه» آلن دو باتن (انتشارات ققنوس) بخوانید. همچنین مقالهٔ «رابطهٔ خارج زناشویی» بنده را در سایتdrsargolzaei.com مطالعه کنید و فایل صوتی «رابطهٔ خارج زناشویی» بنده را نیز از مؤسسهٔ آفتاب مهر تهیه فرمایید. تلفن این مؤسسه 02188109349 است.

تندرست و سبزاندیش باشید


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#اخلاق

پرسش:

با درود و وقت بخیر خدمت استاد گرامی

 شما تو کتاب اخلاق و آزادی اومدید و اخلاق در دیدگاه­های مختلف رو بررسی کردید و چون هر کدوم ضعف هایی داشت و هیچ کدوم فراگیر نبود گفتید باید از قانون پیروی کنیم. آیا باید از هر قانونی پیروی کرد؟ یعنی از قانون بد هم باید پیروی کرد؟ سوال دیگه اینکه شما تو صحبت هاتون مساله اخلاق رو به کار میبرید که بر اساس اون باید عمل کرد، با توجه به این شما نوع یا رویکرد خاصی از اخلاق و انسانیت مد نظرتون هست؟ و مساله دیگه اینکه با توجه به اینکه ما انسانها زندگی اجتماعی داریم و در کنار هم زندگی میکنیم باید یک سری اصول اخلاقی داشته باشیم که کاملا درسته بنظرم ولی اینکه رعایت اصول اخلاقی ( که حال منظور از این اصول چیست یه بحث دیگه ای هستش ) از لحاظ روانشناختی و علمی چه فوایدی برای فرد داره؟ مطالعات نوروساینسی آیا تو این زمینه انجام شده مثلا در یک نمونه از جامعه که اخلاق مدار باشه؟ اگر منبعی رو هم تو این زمینه میشناسید ممنون میشم معرفی کنید.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

سلام و احترام

اوّل- در همان کتابچهٔ «اخلاق و آزادی» و مقالهٔ «آزادی و تاریخ» به این مسأله اشاره کرده ام که قانون آنگاه مشروعیّت مدنی دارد که بر مبنای مفهوم لیبرالیستی «قرارداد اجتماعی» ژان ژاک روسو ایجاد شود؛ یعنی در شرایطی که نهادهای قدرت با قبضه کردن منابع ثروت و ادعای مشروعیّت الهی، فضا را برای به ثمر رسیدن خرد جمعی و نقد و بازنگری مستمرّ قوانین می بندند، «دستور» به غلط «قانون» نام می گیرد! در چنین شرایطی تکلیف شهروندان نه اطاعت که اعتراض مدنی است.

دوّم- یووال نوح هراری در کتاب «انسان خردمند» به این مسأله اشاره می کند که پارادایم های «اومانیسم» همچون «حقوق بشر» و «دموکراسی» نیز همچون پارادیم های مذاهب کهن غیرقابل نقد (ابطال ناپذیر) هستند بنابراین اومانیسم نیز به عنوان مذهب مدرنیته  «رُجحان معرفتی» بر مذاهب پیش مدرن ندارد. با اذعان به این مطلب بنده به «اومانیسم» دلبستگی دارم.

سوّم- از آنجا دربارهٔ ملاک های «اخلاقی زیستن» اجماع عملیاتی وجود ندارد و «زیست اخلاقی» امری نیست که سنجش پذیری عینی/عملیاتی داشته باشد پژوهش های فیزیولوژی و نوروساینس در این حوزه مشکلات متودولوژیک دارد. با این حال در این حوزه می توانید  نظریات دکتر الکسیس کارل (جراح قلب فرانسوی) را در کتاب «راه و رسم زندگی» و دکتر دین اُرنیش (متخصص قلب آمریکایی) را در کتاب «عشق و زندگی» مطالعه بفرمایید.

شادکام باشید

T.me/drsargolzaei
سخنرانی دکتر سرگلزایی در شهر کتاب دانشگاه درباره کتاب نغمه هایی از پشت دیوار

۲۷ مرداد ۹۷

@drsargolzaei
🌸کارگاه آموزشی

" تحلیل رویا "

کاوش در دنیای ژرف و اسرارآمیز رویا

🔸دکترمحمدرضاسرگلزایی
روانپزشک ،روانکاو و پژوهشگرحوزه اسطوره و فلسفه

8 ساعت
چهارشنبه 7 شهریور ( ساعت15الی19 )
پنجشنبه 8 شهریور ( ساعت 8 الی 12)

🌸 مباحث

- نوروفیزیولوژی رویا (الکتروسومنوگرافی)
- کارکرد و زبان رویا ( Dream work )
- تحلیل رویا با رویکرد های
- فروید
- یونگ
- اریک فروم
- فریتز
- پرلز
ولیلی وایس
🌸 و ساختار دراماتیک رویا

36024048
09392296778
@astanemehr

مشهد، سجاد24، نبش کلاتیانی7 ، پلاک128، موسسه روانشناختی وخدمات مشاوره ای آستان مهر مشهد
" کاوش دردنیای ژرف واسرارآمیز رویا "

دکتر محمدرضاسرگلزایی
روانپزشک،روانکاو،پژوهشگرحوزه اسطوره و فلسفه

🌸 کارگاه آموزشی تحلیل رویا

چهارشنبه 7 شهریورساعت15 الی 19
پنجشنبه 8 شهریورساعت 8 الی 12

در مورد اهمیت رؤیاها اختلاف نظر وجود دارد. گروهی رؤیاها را حاصل فعالیت های بی هدف «مغز بیکار» در طول خواب می دانند، مغزی که اطلاعاتی برای پردازش ندارد بنابراین به بازی کردن با محتویات انبارشده خود می پردازد و از ترکیب هزاران خاطره و فانتزی، کاردستی سرهم بندی شده ای را می سازد که همان رؤیاست. گروهی در مقابل این نظر، رؤیاها را مربوط به جهان علوی و لطیف تر از جهان مادی می دانند و بر این عقیده اند که «روح» در حین خواب جسم، از فعالیت های روزمره آزاد می شود و به «خانه» بر می گردد، به جهانی که از آن آمده است و قرار است به آن برگردد: 
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
چه خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
صاحبان این عقیده به رؤیا اهمیت زیادی می دهند و حتی زندگی بیداری خود را بر مبنای رؤیاها برنامه ریزی می کنند. برای مثال می توانم #کارل_گوستاو_یونگ روانپزشک سوئیسی را نام ببرم. بر اساس آنچه «یونگ» در کتاب «خاطرات، رویاها و اندیشه ها» نوشته است رشته تحصیلی خود را بر مبنای یک رؤیا انتخاب می کند. در شرایطی که یونگ مردد بوده که برای دانشگاه وارد رشته طبیعی شود یا فلسفه و ادبیات را انتخاب کند خواب می بیند که در حال کاوش در یک مقبرهٔ باستانی در میان جنگلی انبوه به استخوان جانوران ماقبل تاریخ برخورد می کند. یونگ جوان بر مبنای این رؤیا، به این نتیجه می رسد که «باید» وارد رشته طبیعی شود، بنابراین مسیر پزشک شدن را انتخاب می کند و بعدها با انتخاب رشته روانپزشکی به عنوان تخصص اش به حیطهٔ علوم انسانی نزدیک می شود. این روند توجه به رؤیاها را یونگ در تمام عمر خود دنبال می کند و حتی وقتی در مسیر معالجه یک بیمار - مراجع - با مشکل مواجه می گردد از رؤیاهایش در جهت حل مسأله کمک می گیرد. خبرنگاری که نوشتن کتاب «انسان و سمبل هایش» را به یونگ پیشنهاد می کند (جان فورمن) می نویسد، وقتی از لندن به زوریخ سفر کرده است و این پیشنهاد را با یونگ هشتاد ساله در میان گذاشته است پاسخ منفی گرفته است امّا روز بعد از بازگشت از زوریخ از دفتر یونگ با او تماس می گیرند که یونگ بر مبنای رؤیایی که دیده است تصمیم گرفته به پیشنهاد او جواب مثبت دهد.

طبیعتا گروهی نیز مسیر میانه را بر می گزینند و نه رؤیا را صرفا حاصل فعالیت های تصادف بی هدف «مغز بیکار» می دانند و نه آن را راهنمایی از «عالم علوی»
بلکه رویا را راهی برای خودشناسی می دانند، چنان که زیگموند فروید پایه گذار روانکاوی  که در سال ۱۸۹۹ کتاب تحلیل رؤیا را نوشت، رؤیا  را شاهراهی به سوی شناخت ناخودآگاه دانست. من بر این عقیده ام که ما با «رؤیا» مواجه نیستیم بلکه با «رؤیاها» مواجهیم. نباید با به کار بردن واژه «رؤیا» گمان کنیم که با پدیدهٔ همگونی روبه رو هستیم.
رؤیاها انواع و اقسامی دارند. برخی از آنها واقعاً چیزی بیش از فعالیت های تصادفی مغز نیستند یا پاسخی هستند به محرکهای حسی و جسمی (مثلاً وقتی مثانه فردی که خواب است تحت فشار است او ممکن است خواب ببیند که در جستجوی توالت است یا وقتی ساعت زنگ می زند او ممکن است خواب ببیند که زنگ مدرسه نواخته می شود) امّا برخی رؤیاها اطلاعات گرانقدری دربارهٔ شرایط روانی فرد به ما می دهند مثلا رؤیابینی که مکرراً خواب می بیند که مورد هجوم جانوران درنده است، ممکن است بدون اینکه خود بداند در حال سرکوب غرایز بدوی خود می باشد و دیدن این رؤیای مکرر پیامی ارزشمند برای روان درمانگری است که در حال کاوش دلیل بیماری روان - تنی این مراجع است

دکترمحمدرضاسرگلزایی

36024048
09392296778
@astanemehr

مشهد سجاد24، کلاتیانی 7، پلاک 128
موسسه روانشناختی آستان مهرمشهد
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام و احترام 

و با تشکر فراوان از مجاهدت شما در راه آگاه سازی مردمان سرزمینمان، با افتخار از خواننده های پروپاقرص کانال خوبتان هستم.

در خصوص این قسمت از مصاحبه تان برایم سوالی پیش آمده که ممنون میشوم اگر پاسخ شما را بدانم:

جناب دکتر : اگر مردی در همین حدود سنی که شما فرموده اید، با توجه به دوست داشتن همسر خود، توجه بیشتری در خصوص ارتباط جنسی درخواست کند و همسر با توجه به آموزه های خود پافشاری بر هفته ای یک بار ارتباط ، آن هم بشکل سنتی و اظهار اینکه من (و کلا زنها) در این سن و سال نیاز جنسی بسیار کمی دارند؛ به نیاز مرد توجه نکند و مرد نیز که نمی خواهد سکس به شکل "عادت" و بدون لذت بردن همسر را تکرار کند و برایش زجر آور است ؛
اگر به شریک دیگری بجز همسر روی آورد، باز هم "الگوی" مرد جنسی است و قابل نکوهش؟

با این توضیح که پیشنهاد مراجعه به سکس تراپیست و مشاور از طرف مرد، همیشه از طرف خانم رد شده و زن استدلالش این بوده که "من مشکلی ندارم که بخواهم به مشاور مراجعه کنم".
و مرد به جایی رسیده که همخواب شدن با همسر را بیشتر تجاوز میداند تا سکس.

با بهترین آرزوها برای حضرتعالی


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

«جنسی بودن» با «قابل نکوهش بودن» یکی نیست! بنده در مصاحبهٔ مذکور عرض کرده ام که گاهی ما ترجیح می دهیم به خودمان دروغ بگوییم چون اعتراف به علل واقعی رفتارمان برایمان دردناک است، اگر چیزی را در این گفته نکوهش کرده باشم «ضعف خودآگاهی» است، نه تمایل و رفتار جنسی. دربارهٔ علل «روابط خارج زناشویی» مقالهٔ مفصّلی نوشته ام که در کانال و سایت drsargolzaei.comموجود است.

تندرست و شادکام باشید


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#تفسیر_رویا

پرسش:

سلام دکتر وقت بر شما خوش

یکی از ویدئوهای مربوط به تفسیر رویای شما رو تماشا می کردم، اشاره کردید منطق تفسیر بر اساس منطق میدانی آنیمایی است.  بر این اساس اگر همزمان فرد صاحب رویا و افراد حاضر در رویا همگی به تداعی المانهای رویا بپردازند و تفسیر بر اساس تجمیع تداعی ها صورت بگیرد، میدان گسترده تری روشن نخواهد شد؟ آیا پیام غایت مند رویا، چون بر فرد حادث شده، مخاطبش همان فرد است یا می تواند بسته به رویا، دیگران را هم مخاطب قرار دهد؟

ارادتمند شما


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

از منظر فرویدی رؤیا تنها بیان بخش بیان نشدهٔ درون فرد است و جبران یا بصیرت حاصل از آن فقط برای خود رؤیابین مفید است، 

ولی از منظر یونگی «برخی از رؤیاها» مُلهم از ناخودآگاه جمعی هستند (یونگ در کتاب رؤیاها- ترجمهٔ دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور- نشر قطره این رؤیاها را رؤیاهای بزرگ نامیده است) ؛ در چنین مواقعی خواب حامل یک بصیرت جمعی است که با یک تلاش جمعی مفهوم می شود،

 نمونه ای از چنین مواجهه ای با رؤیا را  در کتاب تحلیل رؤیای یونگ - ترجمهٔ رضا رضایی/آزاده شکوهی- نشر مرکز می بینید.

سبزاندیش و سربلند باشید


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

درود و عرض ادب 
جناب دکتر، بنده خود در زمینه سلامت روان فعالیت دارم و در گروه تلگرامی و کانال شما نیز حضور دارم، چند وقتی است که موضوعی نظر من رو جلب کرده و اون تمایل "عجیب" روانشناس ها و پزشکان ما در گذاشتن عکس خارج از کشور در پروفایلشان است. 

در بررسی تصادفی که داشتم، از میان ۵۰ اکانت تلگرامی که "دکتر" یا "روانشناس" مشخصاً در نام کاربری آنها آمده بود و مطمئن بودم پزشک یا روانشناس هستند ۳۸ مورد عکس تلگرامشان مربوط به خارج از کشور بود!

شاید این عزیزان به واسطه عواملی چون وضع مالی خوب یا سفرهای مرتبط با تخصصشون امکان خارج رفتشون بیشتر باشه، اما جالب اینجاست که در عکس ها اصرار خاصی دارند که مشخص باشه خارج از کشوره، برای نمونه پوشش، مردم، یا امکان و سازه های مشهور باید توی تصویرشون پیدا باشه.

شکی نیست ما اجازه سرک کشیدن به زندگی خصوصی هیچ کسی را نداریم اما تصور میکنم چنین پدیده ای در سطح گسترده این چنینی، بی معنی یا اتفاقی نباشد.

یا جالب اینکه خانم دکتری که روانشناس بالینی هستند و مطب هم دارند، کانال تلگرامی راه اندازی کرده اند که عکس های اینستاگرامی از خودشان را در کانال می گذارند و زیرش متن و نوشته علمی! دیگر بماند لوگو کانالشان یک عکس آتلیه ای  گرفته شده با دوربین  حرفه ای از خودشان است!

پیشاپیش از توجه شما و وقتی که می گذارید سپاس گزارم


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بنده اصرار دارم که «سلامت روان» به عنوان یک امر «زیستی-روانی-اجتماعی» ناگزیر یک امر سیاسی است و در یک نظام سیاسی بیمار تک تک اصناف و طبقات لاجَرَم رفتاری بیمارگونه  خواهند داشت حتی صنف درمانگر!

 توتالیتاریسم و فاشیسم، نظام های سیاسی فعال کننده بدترین قابلیت های انسان هستند. برخی توتالیتاریسم و فاشیسم را محصول قابلیت های روانی انسان ها می دانند و اعتقاد دارند اگر در جامعه ای که توتالیتاریسم یا فاشیسم شکل گرفته است، رفتار عمومی مردم را مطالعه کنید می بینید که خودمحوری (از جمله الگوی نارسیسیم هیستریونیک مورد اشارهٔ شما در بخشی از درمانگران جامعه) آن قدر شیوع دارد که به این نتیجه خواهید رسید که این مردم لیاقت نظام سیاسی سالم تری را ندارند، اما من باور دارم که این مسیر علت و معلولی مسیری دوطرفه است: از یک سو وجه تاریک انسان ها بستر شکل گیری نظام های توتالیتاریست و فاشیست است و از سوی دیگر این نظام های سیاسی، تشدید کننده و تحریک کننده وجه تاریک انسان ها هستند. بنابراین در چنین نظام های سیاسی یک سیکل معیوب ایجاد می شود، سیکل معیوبی که منجر به تشدید خودمحوری در جامعه می شود. مردم سودجو، متملق، ریاکار، بی رحم و فاقد همدلی و فداکاری می شوند زیرا این تنها الگوی برنده بودن در نظام های توتالیتر و فاشیست است. اگر با عینک روان شناسی فردی به این مردم نگاه کنید و پویایی های اجتماعی را نادیده بگیرید به این نتیجه خواهید رسید که این مردم منشاء و مولد وضع موجود هستند و لایق چیزی جز این نیستند اما اگر عینک روان شناسی سیستمی به چشم بزنید خواهید دانست که «مردم»، یک پدیده استاتیک نیست. بلکه مردم وجوه مختلفی دارند و نظام های سیاسی هم محصول این وجوه و هم عامل تشدید یا تخفیف این وجوه هستند.
اگر به جای پرسش "انسان چیست؟" پرسش "انسان چه می تواند باشد؟" را بگذارید خواهید دید که این پرسش به جای یک پاسخ، پاسخ های متعددی خواهد داشت و نظام سیاسی یکی از متغیر های تعیین کننده پاسخ این معادله است.

T.me/drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
🔸هر دوره ثبت‌نامی ده جلسه است.
همچنین گروه‌درمانی به شکل متناوب تکرار می‌شود.
زمان: یکشنبه‌ها ۶ بعدازظهر تا۸/۳۰
شروع: یکشنبه ۱۱ شهریور
ظرفیت باقیمانده فقط ۲ نفر .
ثبت نام:۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #فهم_نظریه_های_سیاسی

نویسنده : #توماس_اسپریگنز

ترجمه : فرهنگ رجایی

ناشر : نشر  آگه

اکثر علاقه مندان به دنیای سیاست و دانشجویان رشته علوم سیاسی توماس اسپریگنز را می شناسند  وبا شیوه تفکر  تحلیلی و نگاه نقادانه ای که به نظریات سیاسی داشته و آن ها را در بافت اجتماعی ساخت و پرداخت می کند ، آشنا هستند .

اسپریگنز ، متولد آوریل 1917 در لبنان است .  کتاب " فهم نظریه های سیاسی " و ارائه " نظریه بحران "  به مثابه کاربردی ترین روش ها برای فهم اندیشه های سیاسی ،  از مهم ترین دستاوردهای او به شمار می رود .

 استاد علوم سیاسی سنتر کالج آمریکا  هدف خود را از تالیف این اثر ، قابل فهم کردن جهان سیاست برای جامعه مدنی معرفی می کند . او معتقد است تنها در لوای درک منطقی و صحیح از نظریه های سیاسی وشناخت  شیوه تفکر و ساختار شخصیتی  نظریه پردازان است که می توانیم   وضعیت کنونی  و موقعیت آتی خودمان را بر نقشه سیاست جهان بیابیم و مشخص کنیم در حال حاضر کجا هستیم و قرار است به کجا برویم .  

اسپریگنز به نقل از افلاطون می گوید :

آنچه اکثریت مردم از جهان سیاست می دانند ، یک دنیای خیالی بیش نیست . آن ها شبیه به غارنشینانی می مانند که هر آنچه  مشاهده می کنند ، سایه های لرزان بر دیوارهای غار است . این مردم هرگز روشنایی خارج از غار را تجربه نکرده اند و خیال پردازی های شان آن ها را به سوی چاله های سیاسی می کشاند .

آشنا شدن خوانندگان با مدل ذهنی نظریه پردازان و چارچوب های فکری آن ها یکی از نقاط ارزشمند این کتاب است  . با دقت نظر بر شرایط زیستی ،  فرهنگی و تاریخی حاکم بر زندگی نظریه پردازان سیاسی ، مخاطب این اثر متوجه خواهد شد ،  بدون بررسی شرایط فرهنگی و ساختارهای ژنتیکی شخصیتی نظریه پرداز نمی توان منطق درونی آن را  را درک و آن را با بافتارهای اجتماعی ،  فرهنگی و منطقی هماهنگ کرد .

کتاب " فهم نظریه های سیاسی : درآمدی بر چارچوب ها و هدفمندی های جامعه سیاسی است . در این اثر نظریه های سیاسی مبتنی بر مراحل 4 گانه شامل "  مشاهده بی نظمی ، تشخیص و ریشه یابی علل ، روش های حل مسئله و تصویری از جامه احیا شده  " از دیدگاه نظریه پردازان مکاتب مختلف بازروایی می شود.

ادموند برک بنیان گذار محافظه کاری مدرن  می گوید  :  " توده مردم زمانی که از زندگی رضایت دارند و شاد هستند به نظریه های سیاسی اشتیاقی ندارند و زمانی که مردم سیاست زده می شوند و به نظریه ها رغبت نشان می دهند به این معنا است که کشور به شیوه نادرستی اداره می شود ، بنابراین فعالیت نظریه پرداز از مشاهده بی نظمی آغاز می شود  . "

در گفتارهای آتی اسپریگنز  ، مباحثی همچون بررسی علل تشخیص این موضوع که آیا نابسامانی های اجتماعی ریشه در عوامل سیاسی داشته یا به علل فردی اجتماعی باز می گردد می پردازد. همچنین عوامل طبیعی و جبری  را در مقابل  اراده آزاد ، علل اکتسابی و مصنوعی قرار داده و بر این مبنا  نظریه پردازان را در  حل و فصل چنین ابهامات و تشخیص علل  نابسامانی های اجتماعی متفاوت بر شمرده و دسته بندی می کند . برای نمونه وی  ، معتقد است : "نظریه پردازان سیاسی محافظه کار تر مانند پیتر برگر  نارضایتی انسان را ناشی از عوامل طبیعی می دانند و نظریه پردازانی همچون ریچارد نوهاس ، ارسطو و اسکینر بر این باورند  ، تعلیم و تربیت بهینه و تشکیل نهادهای سیاسی و اجتماعی  قادرند ، جوامع نسبتا منسجم و یکپارچه و انسان هایی با روان سالم  را تشکیل دهند و اساس نابسامانی اجتماعی را فساد بنیادی نظام فراهم می کند .

نویسنده کتاب " فهم نظریه های سیاسی " در فصلی که مربوط به بازسازی جامعه است ، انواع تفکراتی را که منجر به باز آفرینی و باز سازی نظریه های سیاسی می شود را تلفیقی از ذهن خلاق ، هنرمند و کشف سازمان یافته و تفکر عملیاتی ذهن نظریه پرداز معرفی می کند و در گفتاری دیگر از اهمیت انسجام نظام سیاسی در جامعه و قدرت  کنش های اجتماعی در برقراری نظم نمادین صبحت می کند .

او در بخش نتیجه گیری می نویسد : " نظریه پردازها در نهایت با اتکا به نیروی اکتشاف و شیوه تفکر خود مانند کارآگاهی زبر دست  ، علل نابسامانی را کشف می کنند و با پاسخ به این سوالات تعریفی از جامعه خوشبخت ارائه می دهند :

چرا جامعه دچار نابسامانی شد ؟

چرا مردم از وضعیت موجود ناراضی هستند ؟

از منظر افلاطون ، چرا شریف ترین شهروند آتن به اعدام محکوم می شود ؟

از دیدگاه هابز ، علل مشکلات اجتماعی انگلستان در چیست ؟

از دیدگاه مارکس چرا اکثر مردم به از خودبیگانگی مبتلا شده اند ؟

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/6608_7911.jpg
ادامه #معرفی_کتاب:

شیوه تفکر نظریه پردازانی همچون توماس هابز ،افلاطون  ،ماکیاولی ، اریک فروم ، روسو ،  در اثر توماس اسپریگنز از مرحله سردرگمی تا نتیجه گیری باز آفرینی می شود  و فهم آن به خواننده کمک می کند تا بینش سیاسی خود را بهتر بشناسد ،  نسبت به ایدئولوژی ناخوداگاهی اش ،  اگاهی پیدا کرده  و باورها و عقاید سیاسی ر ا که عقاید و رفتار او را شکل داده اند مورد تحلیل قرار دهد .

 این اثر به پیروی از سنت سقراطی ، مخاطب را در به چالش کشیدن و مورد تردید قرار دادن حقیقتی را که تا کنون مطلق می دانسته یاری می دهد .  به نقل از نویسنده تنها در این صورت است که می توان از غار تاریخ و سایه های آن ها گریخته ،   چون پیشینیان در طلسم پادشاهان و اربابان کلیسا و قوانین توهمی الیگارشی حاکم دست و پا نزد و بالعکس با چنگ انداختن به سواد سیاسی و در دست گرفتن  فانوس منطق ، فلسفه ،  قدرت نقد و تکیه بر دانش و کنش مدنی به نتیجه سیاسی که همان آزادی است دست پیدا کرد . 

#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی


https://drsargolzaei.com/images/mbooks/6608_7911.jpg
#چشم_تاریخ
#آرامگاه_ظهیرالدوله

گورستان ظهیرالدوله گورستان کوچکی است بین امامزاده قاسم و تجریش در شمال تهران که علاوه بر فروغ فرخزاد و علی‌خان ظهیرالدوله چندتن از هنرمندان، شاعران و چهره‌های سرشناس ایران در آن مدفونند. بعضی از این مشاهیر عبارتند از: ایرج میرزا، درویش خان، ابوالحسن صبا، قمرالملوک وزیری؛ روح الله خالقی و رهی معیری. آخرین تدفین در آرامگاه ظهیرالدوله در سال ۱۳۵۹ انجام شده‌است.

علی خان  ظهیرالدوله  وزیر تشریفات و داماد ناصرالدین شاه بود که در ۱۳۰۳ هجری قمری از پیروان صفی‌علی‌شاه شد و انجمن اخوت را تأسیس کرد. 

با شروع جنبش مشروطه به آزادی‌خواهان پیوست و در رویداد توپ بستن مجلس خانه‌اش ویران شد.

وقتی که علی خان ظهیرالدوله در روز سه شنبه بیست و چهارم ذیقعده سال ۱۳۰۳ خورشیدی در اثر سکته قلبی در باغ خود در جعفرآباد شمیران در گذشت، در جوار باغ خود در قبرستان عمومی که بین تجریش و امام زاده قاسم واقع بود، دفن گردید. در این محل گورستان کهنه‌ای قرار داشت و بعدها خانقاه ظهیرالدوله نیز به همین محل منتقل شده بود. پس از دفن ظهیرالدوله، مریدانش، این گورستان قدیمی و خانقاه را «آرامگاه ظهیرالدوله» خواندند.

از آن جا که ظهیرالدوله مورد قبول اکثر طبقات اجتماعی بود، بسیاری از هنرمندان، سیاستمداران و دانشمندان وصیت کردند که در این آرامگاه دفن شوند. 

علی‌رغم اینکه این گورستان  به عنوان یک میراث فرهنگی ثبت شده‌است ولی میراث فرهنگی نظارتی برای حفظ و نگهداری آن انجام نمی‌دهد. همسر درویش رضا (آخرین متولی خانقاه)، پیرزنی است که از سال ۱۳۶۶ خود را متولی این گورستان می‌داند.

به علاوه ارگان‌هایی نظامی همانند پایگاه بسیج امامزاده صالح نیز مدعی مدیریت بر این گورستان هستند.

آرامگاه ظهیرالدوله به صورت ناگهانی  از زمستان ۱۳۹۰ تا شهریور ۱۳۹۱ تعطیل و اجازهٔ بازدید به مردم داده نشد و برای این کار هیچ دلیلی عنوان نگردید. از شهریور ۱۳۹۱ تا به امروز نیز فقط روزهای پنجشنبه پذیرای  علاقمندان است و «طرح تفکیک جنسیّتی» در این آرامگاه نیز رسوخ کرده و بانوان از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۲ ظهر و آقایان از ساعت یک الی چهار بعد از ظهر می‌توانند از آن بازدید کنند!


https://drsargolzaei.com/images/Zahir-od-dowlahc.JPG
#شعر
#پیله

شعری می گویم برای پروانه ها
پروانه هایی که پر وا نکردند
در پیله ماندند
در پیله زیستند
در پیله مردند
پروانه های وفادار، محجوب، نجیب، مرده!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#نقش

آن سوی زمان
آن جا که گذشته پس از آینده می آید
آن جا که خورشیدهای بی شمار،
درون هم متولد می شوند
تو را دیدم
که آسمان را
به رنگ زخم های انسان
نقش می کردی

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei