دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.78K photos
97 videos
154 files
3.25K links
Download Telegram
#شعر
#سال_بد

خشکسالی در سرزمین شعر
قحطی نگاه های مهربان
سراب بوسه
کاش بارانی بشوید
زباله های عشق های روزگار وبا را

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#یادداشت_هفته
#تنهایی_ات_را_بپذیر

مصاحبه ی دکتر فاطمه علمدار (جامعه شناس) از از مجلّه ی ادبی «الف-یا» با دکتر محمّدرضا سرگلزایی (روانپزشک) درباره ی کتاب «سیر عشق» آلن دو باتن:

قسمت پانزدهم

فاطمه علمدار: یعنی این پیش‌فرض که وقتی انسان به خود حقیقی‌اش دست پیدا می‌کند، این خودشکوفایی، این رسیدن به خود حقیقی از راه همین عواطف انسانی به دست می‌آید. این پیش‌فرض پیش‌فرض کلیشه‌ای و غلطی است؛ یعنی به نظر شما در آن دنیای عقلانی که دنیای خیلی دور از ذهنی هم نیست، همین الآن هم خیلی‌ها اینطور ازدواج می‌کنند (ازدواج‌های عقلانی) آیا در چنین دنیایی انسان‌ها به خودشکوفایی می‌رسند؟

دکتر سرگلزایی: خودشکوفایی خودش یک بحثی است که چند ساعت زمان می‌برد؛ چون می‌دانید که مثلا تئوری مازلو یک تئوری علمی نیست؛ یک تئوری فلسفی است. یک نظریه‌پردازی فلسفی است. هنوز متودولوژی علمی به این ماجرا نرسیده. کلی بایاس دارد؛ مثلا آبراهام مازلو وقتی‌که می‌خواهد خودشکوفایی را تعریف کند، اول می‌رود افرادی که فکر می‌کنند خودشکوفا هستند را پیدا می‌کند. زندگی آن‌ها را مرور می‌کند و بر مبنای زندگی این‌ها خودشکوفایی را تعریف می‌کند. در این متودولوژی یک سفسطۀ دوری Circular fallacy یا وجود دارد؛ یعنی من یک آدم‌هایی را که خودشکوفا می‌دانم آن‌ها را مشاهده می‌کنم بعد می‌گویم خودشکوفاها در لحظه زندگی می‌کنند، خلاق هستند، شوخ طبع هستند و غیره. آن وقت خودشکوفایی را تعریف می‌کنم. هیچ مکانیسم عملی برای رسیدن به خودشکوفایی نمی‌دهم. واقعا مثل «اللهُ یَعلَمُ حَیث یَجعلُ رِسالَتهُ» انگار مثل این می‌ماند که خداوند انتخاب می‌کند که این آدم را دچار خودشکوفایی کند.

خودشکوفایی تجربۀ پیش‌بینی نشدۀ ناگهانی است که فرد یک‌دفعه احساس اتصال به جهان پیدا می‌کند (peak experience) و احساس اتصال به یک آگاهی برتر پیدا می‌کند ، احساس فرا رفتن از پرسونالیتی خودش (transpersonal experience) و احساس این که چیزی را تجربه کرده که در تجارب قبلی من ریشه نداشته، در جنسیت من ریشه نداشت، در نژاد من ریشه نداشت، در ملیت من ریشه نداشت، در تحصیلات آکادمیک من ریشه نداشت، در عقاید مذهبی من ریشه نداشت و من یک منِ دیگری را تجربه کردم فراتر از همۀ تجاربی که تا حالا داشتم. خب این ماجرا ماجرایی است که دیگر آدم نمی‌تواند برای آن برنامه‌ریزی داشته باشد و وقتی از آبراهام مازلو می‌پرسند چند درصد از آدم‌ها به خودشکوفایی می‌رسند می‌گوید دو درصد. انگار که ما داریم بر مبنای دو درصد فرضی -که برای آن هیچ برنامۀ عملیاتی هم وجود ندارد و با یک سفسطه ی دوری هم آبراهام مازلو به آن رسیده‌است، می‌گوییم انسان به خودشکوفایی می‌رسد. دکتر ویکتور فرانکل روانپزشک وینی می‌گوید رسیدن به خودشکوفایی یک پارادوکس در درونش دارد؛ چون آدم‌های خودشکوفا آدم‌هایی هستند که خودفراروی (self transcendence) پیدا کرده‌اند. آن‌ها آرمانی پیدا کرده‌اند که آن آرمان ارزشمندتر از وجود خودشان بوده؛ در نتیجه آن‌ها با وقف کردن خودشان برای آرمانی که دارند در واقع از ترس‌های معمول بشری و نیازهای معمولی بشری فراتر رفتند و عبور کردند و آن‌ قدر آرمان برایشان مهم است که به خاطر آن زندان می روند، به خاطر آن جلوی جوخه اعدام می‌روند؛ در نتیجه می‌گویند خودشکوفا شدن چیزی نیست که من این مراحل را طی می‌کنم، خودشکوفا می‌شوم و شما اصلا باید خودتان را فراموش کنید تا خودشکوفا شوید. چیزی باید آن‌ قدر برای شما مهم باشد که بدن تان را، آبرویتان و را هویت‌تان را فراموش کنید در جهت آن آرمان ؛ در نتیجه خود این که ما فکر کنیم اگر یک مراحلی را طی کنیم بعد خودشکوفا می‌شویم و نتیجه طی این مراحل که یکی از آن‌ها نیازهای غریزی است، بعد امنیت است، بعد عشق است، بعد خودشکوفایی است، این نظریه در واقع مثل مذهب می‌ماند، شبیه هفت شهر عشق عرفاست، یعنی یک ساختار کاملاً آزمون ناپذیر، نقد ناپذیر و ابطال ناپذیری دارد، پس به مذهب شبیه تر است تا علم. این نظریه ما را به این سمت می‌برد که اگر عاشق شویم خوب است و یک قدم جلوتر از بقیه هستیم؛ درحالی‌که وقتی ما با دیدگاه attachment theory جان باولبی به عاشق شدن نگاه ‌کنیم عاشق شدن جستجوی امنیت گم شده است؛ در نتیجه نمی‌توانیم بگوییم عاشق شدن یک قدم بالاتر از امنیت است یا مثلا نیاز به احترام بالاتر است، بعد خودشکوفایی بالاتر است.

@drsargolzaei
ادامه #یادداشت_هفته

این پلکان اساسا یک پلکان تخیلی است و اینکه این نظریه در روان‌شناسی پذیرفته می‌شود برای این است که روان‌شناسی فقط علم نیست روان‌شناسی در واقع در مرز بین علم و هنر و فلسفه واقع شده و خیلی نظریه پردازی‌ها در روان‌شناسی وجود دارد که اصلا متد علمی ندارند و مثل نظریه‌پردازی هگل هستند، مثل نظریه‌پردازی شوپنهاور هستند، مثل نظریه‌پردازی نیچه هستند، و در واقع از تأملات و از نظریه پردازی یک آدم نابغه و خلّاقی سرچشمه گرفته اند که افراد محدودی را مورد مشاهده قرار داده است ولی مطالعات میدانی و آماری نداشته یا در مطالعاتش گرفتار سوگیری ها و Bias هایی بوده که اعتبار نتیجه گیری هایش را زیر سؤال برده اند. بنابراین فکر نمی‌کنم که این‌جوری بشود فکر کرد که اگر جهانی در آن عشق رمانتیک را حذف کنیم آن جهان دیگر درش Self actualization وجود نخواهد داشت و ما آرمان بزرگ انسان کامل را از دست می دهیم. اگر خود این جهان مدنی برای ما تبدیل به یک آرمان زیبا ‌شود خود فرایند وقف کردن خود برای آن آرمان، فرایندی زیبا می‌شود.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Forwarded from آفتاب مهر
۶ جلسه،۴ساعتی(۲۴ ساعت)
پنجشنبه ها و جمعه ها
۵ و ۶ -۱۲ و ۱۳- ۱۹ و ۲۰ مهر ساعت ۹صبح تا ۱۳
ثبت نام : ۸۸۱۰۹۳۴۹
@aftabemehr
#پرسش_و_پاسخ
#نظریه_یونگ_و_شخصیت

پرسش:

با عرض سلام و ادب

اقای دکتر سر گلزایی من نظریه یونگ و بحث کهن الگو ها را از شما آموخته ام و حتی اینکه چگونه در شناخت مان در زندگی روزمره مان چقدر تاثیر گذار هستش و الان هم برایم جالب هستش. و اما من طبق مطلبی که خواندم و می دانم اگر اشتباه است تصحیح فرمایید چهار عامل در تعیین شخصیت ما نقش مهم دارند

۱- ژن

۲- پیش نویس های دوران کودکی 

۳- محیط 

۴- خود شخص

و با این پیش فرض نظریه ی  یونگ عوامل تاثیر گذار در شکل گیری شخصیت چیست؟

و تعریف یونگ از شخصیت سالم چیست؟



پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

بله، نتیجه گیری شما راجع به عوامل مؤثر بر شکل گیری شخصیت درست است، اختلاف نظر  نظریه پردازان مختلف در حوزهٔ روان شناسی، در باب سهم هر کدام از این عوامل در شکل گیری شخصیت است. روان شناسی مبتنی بر علوم اعصاب نقش ژن ها را مهم تر می بیند، روان شناسی رفتاری سهم محیط را بیشتر می بیند، تئوری های منبعث از روانکاوی سهم تجربیات کودکی و پیش نویس های زندگی را مهم تر می دانند و اگزیستانسیالیست ها سهم اراده و انتخاب خود فرد را بزرگتر می بینند.

دربارهٔ نظریهٔ شخصیت یونگ در کتاب «نظریه های شخصیت» دوان شولتز/سیدنی شولتز (یحیی سیدمحمّدی/نشر ویرایش) یک فصل وجود دارد. دربارهٔ تعریف یونگ از شخصیت سالم هم در کتاب «روان شناسی کمال» دوان شولتز (گیتی خوشدل/نشر پیکان) یک فصل وجود دارد.

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#کتاب_حرفهایی_برای_امروزیها

پرسش:

سلام استاد گرانقدر

در کتاب حرف هایی برای امروزی ها بخشی در مورد اخلاق روستایی و شهری وجود دارد، که در آن به طور خلاصه در مورد چگونگی سیر تاریخی جامعه و شکل گیری مذهب و اخلاق و… سخن گفته شده

برای مطالعه ی مفصل تر کتابی را پیشنهاد میفرمایید؟

با تشکر از کتاب های عالی شما


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام و سپاس

کتاب های  موج سوّم و جابه جایی در قدرت الوین تافلر  و نیز کتاب های انسان خردمند و انسان خدای گونهٔ یووال نوح هراری در این زمینه حاوی

 ایده ها و اطلاعات مفیدی هستند.

پیروز باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

پرسش:

با سلام مجدد خدمت دكتر سرگلزایی بزرگوار. بار دیگر سوالی از خدمتتان داشتم. آقای دكتر اتفاقاتی كه در زندگی برای ما رخ می دهد را ناشی از نتایج كارهای خودمان بدانیم یا خواست خداوند؟ اساسا مرز خواست خداوند در زندگی ما تا كجاست؟ گاهی علیرغم تلاش و تحمل سختی فراوان نمیشود كه نمیشود! و تحمل بار هستی بدون فرض وجود خدا بسیار سخت. آیا بشریت خدا را برای رهایی از این فشار برای خود نساخته؟ آیا اساسا روحی در جهان هست كه تااین حد در زندگیها مداخله كند؟ و یا به تعبیر سیمون وی فقط خدایی هست اما دخل و تصرفی ندارد؟ تا كجا به خدا باید معتقد بود و كجا باید زندگی پیش رو را صرفا نتیجه كارهای خودمان بدانیم؟
سوال دومم در مورد اختلال محرومیت هیجانی و راهكار جنابعالی برای درمان است. پیشاپیش از بذل توجه شما ممنونم.


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

دربارهٔ بخش اوّل پرسش هایتان بنده تأملات و اندیشه هایم را در مقالهٔ «انسان و خدا» (که در کانال تلگرام موجود است) و در کتاب های «نامه هایی به آسمان» (انتشارات همنشین) ، «انسان، فلسفه، عرفان» (انتشارات بهار سبز) و «هزار و یک شب میان خواب و بیداری» (انتشارات مرندیز) مطرح کرده ام. این کتاب ها را در تهران می توانید از مؤسسهٔ آفتاب مهر با شماره تلفن 02188109349 تهیه کنید. خواهید دید که تاّملات بنده تحت تأثیر دوره های مختلف روانی-اجتماعی زندگی تغییر کرده اند. در حال حاضر بیشتر تحت تأثیر «وحدت وجود اسپینوزایی» هستم.

دربارهٔ بخش دوّم ایمیل تان کتاب «زندگی برازندهٔ من» نوشتهٔ پیرسون/مارر، ترجمه سیمین موحّد، بنیاد فرهنگ زندگی و کتاب «طرحواره درمانی» نوشتهٔ جفری یانگ، ترجمهٔ دکتر حسن حمیدپور، انتشارات ارجمند را  مطالعه فرمایید.

سبز باشید


T.me/drsargolzaei
تدریس فصل اختلالات خواب ازکتاب کاپلان
مدرس دکترسرگلزایی
سه شنبه 13شهریور از ساعت15تا 19
9123336716 - 88063547
لینک عضویت در گروه کارگاه های دکتر سرگلزایی👇
https://t.me/joinchat/BJoObj-9TGKW0Pb2n4ajxw
#پرسش_و_پاسخ
#سفر

پرسش:

سلام و ادب دکتر سرگلزایی عزیز  

سفر چیست؟ سفر کردن لازمه هر انسان است؟ آیا تفاوت های فردی وجود دارد؟ ( بعضی سفر به معنای نقل مکان موقت به دلایل گوناگون رو با مطالعه و آموزش و ... جایگزین می کنند و نیازی به سفر در خود نمی بینند ) تفاوت سفر درونی با سفر بیرونی در چیست؟ و آیا با هم قابل قیاس هستند؟ هدف از سفر چیست؟ به شخصه دلایل کافی برای سفر کردن دارم به همون اندازه برای سفر نکردن ! 

تشکر بابت راهنمایی و پاسخ ارزشمند شما 


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

آلن دو باتن (فیلسوف سوئیسی-بریتانیایی) در کتاب های زیر به پرسش های شما پاسخ داده است:

هنر سیر و سفر (ترجمهٔ گلی امامی- انتشارات نیلوفر)

در باب مشاهده و ادراک (ترجمهٔ امیر امجد- انتشارات نیلا)

یک هفته در فرودگاه (ترجمهٔ مهرناز مصباح- نشر چشمه)

تندرست و سربلند باشید


T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ
#نقد_اگزیستانسیالیسم

پرسش:

با سلام و احترام بسیار خدمت استاد عزیز و بزرگوار

جناب دکتر نمیدونم با دکتر فرهنگ هلاکویی آشنایی دارید یا خیر، ایشون در سمینار ««اگر جوان بودم»» درباره فلسفه اگزیستانسیالیسم اینچنین میگویند :

«مخصوصا بعد از فلسفه مارکسیسم که به نوعی جبر تاریخ و دترمینیسم رو مطرح میکرد. آنتی تزی که در اروپا و بعدا آمریکا پیدا شد ، فلسفه اگزیستانسیالیسم است. که به نظر من با تمام اجزای چندگانه اش یه فلسفه انحرافی کوتاه مدتی است که به جایی هم نخواهد رسید. اما متاسفانه در بسیاری از زمینه ها ی فکری و ذهنی دنیا غالب است و این میتونه کار دست ما بده. برای اینکه اساسش بر یک توهم آزادی است که معنا نداره و دوم بر یک نبودنی از هیچ ملاک.»

 در توضیح اضافه این موضوع  جمله معروف سارتر را نقل میکنند که میگوید « اگر یک فلج مادرزاد نتواند قهرمان مسابقه دو و میدانی شود، مقصر خودش است» و این جمله را بسیار غیر واقعی و توهمی میداند.

با اوصاف فوق وقتی من نوشته شما در وبسایتتان با نام اگزیستانسیالیسم رو مطالعه کردم ،ظاهرا نگاه مثبت و واقع بینانه ای از اگزیستانسیالیسم رو از مقاله شما برداشت کردم که آن را در برابر مذهب و عدم قطعی بودن آن قرار داده بودید.

در نهایت سوال من این است که آیا این نقدهای منفی دکتر هلاکویی بر اگزیستانسیالیسم از دیدگاه شما منطقی هستند؟


پاسخ #دکترسرگلزایی:

با سلام و احترام

یک قرائت از اگزیستانسیالیسم  بر رنج های وجودی لاینحلّ بشری و وجه وجودی (ناب) انسان تأکید دارد در حالی که یک قرائت دیگر از اگزیستانسیالیسم بر «ارادهٔ آزاد» انسان تأکید دارد. آنجا که من با نگاه مثبت به اگزیستانسیالیسم پرداخته ام (مقالهٔ اگزیستانسیالیسم در بخش مقالات روان شناسی و فلسفهٔ سایت) به قرائت اوّل اگزیستانسیالیسم پرداخته ام و آنچه  که از آقای دکتر هلاکویی نقل کردید که به نقد اگزیستانسیالیسم پرداخته اند به قرائت دوّم اگزیستانسیالیسم نظر داشته اند. بنده در بخش آخر مصاحبه با مجلهٔ الف-یا (که با عنوان «تنهایی ات را بپذیر» در بخش مصاحبه های سایتdrsargolzaei.com آمده است) در این باره توضیح داده ام:

من فکر می کنم لازم است که توضیحی دربارۀ فلسفه اگزیستانسیال هم بدم؛ چون خیلی مواقع می بینم که این ایده درست فهم نشده. اگزیستانسیالیسم راجع به ارادۀ آزاد صحبت می‌کند؛ مثل خیلی از سنت‌های فلسفی که می‌خواهیم برای عموم اعلامش کنیم بد فهمیده می‌شود، اراده ی آزاد  اگزیستانسیالیسم هم به این معنا فهمیده شده که انگار من به‌عنوان یک انسان، ارادۀ آزاد دارم که خودم را بسازم. همان‌گونه که می‌خواهم؛ بنابراین زمانی که به یک آدم می‌خواهیم بگوییم اگر افسردگی دارید خودتان افسردگی را انتخاب می‌کنید، اگر ورشکست شده اید، خودتان ورشکستگی را انتخاب می‌کنید، گاهی به اشتباه ارجاع می‌دهیم به اگزیستانسیالیسم و می‌گوییم اگزیستانسیالیسم اعتقاد دارد به ارادۀ آزاد، نه به جبرهایی که روان‌کاوی به آن اعتقاد دارد؛ نه، ارادۀ آزادی که اگزیستانسیالیسم راجع به آن صحبت می‌کند راجع به فرد انسان نیست، راجع به گونۀ بشری صحبت می‌کند؛ یعنی می‌گوید چون گونۀ بشری در جستجوی معناست، تشنهٔ معناست، ولی هیچ‌ کس خارج از گونۀ بشر، یک ابر انسان، یک وجود سوپرانچرال نازل نشده که معنای زندگی را برای انسان تبیین کند در نتیجه انسان «به‌عنوان یک گونه» دچار بی‌معنایی است؛ انسان به‌عنوان یک گونه چون دچار بی‌معنایی است، دچار آزادی است؛ علاوه بر این که همانطور که قبلاً عرض کردم غریزه انسانی نقش پذیری، الاستیسیتی و تنوع زیادی دارد. به انسان به‌عنوان یک گونه نمی‌توانیم بگوییم گوشتخوار است یا علف‌خوار. این‌گونه انتخاب می‌کند که همه چیز‌خوار بشود. این گونه آتش را کشف می‌کند و  با کشف آتش، می‌تواند انتخاب کند گوشت بخورد، علاوه بر میوه‌هایی که عموزاده‌های زیستی‌اش می‌خورند. این که انسان به‌عنوان یک گونه آزاد است به این معناست که انسان فرا انسان و ابر انسانی را ندارد که به او چهارچوب دهد و او را تعریف کند و غریزه ی او هم نقش پذیری بالایی دارد در نتیجه گونه ی ما بالاترین حدّ اراده ی آزاد را دارد. وقتی هم اگزیستانسیالیسم راجع به تنهایی صحبت می‌کند راجع به تنهایی گونۀ ما صحبت می‌کند که نمی‌تواند با گونهٔ دیگری که هوش او را داشته باشد مصاحب بشود.

T.me/drsargolzaei
ادامه #پرسش_و_پاسخ

اراده آزاد در گزیستانسیالیسم به این معنا نیست که من و شما به عنوان فرد انسانی آزادی مطلق داریم و جبرهای تاریخی، فرهنگی، زبانی و ژنی دست و پای ما را نبسته اند. برداشت اشتباه از اگزیستانسیالیسم باعث می‌شود در روان‌شناسی شبه علمی عوامانه (پوپولیست) خیلی ساده‌انگارانه هر وقت که می‌خواهند شعار دهند که مثلا تو می‌توانی، بگویند اراده ی آزاد اگزیستانسیالیسم. من فکر می‌کنم این یک جنبۀ خیلی مهمی است که باید به آن توجه داشته باشیم که اگزیستانسیالیسم راجع به انسان صحبت می‌کند.

T.me/drsargolzaei
"دوره آموزشی سوگ و فقدان و
راهکارهای گذر از داغدیدگی"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
۱۴ شهریور
ساعت: ۱۷ تا ۲۰
ثبت نام: ۰۹۳۵۶۱۱۶۸۵۸

@drsargolzaei
#معرفی_کتاب

نام کتاب : #هانی_کوتوله_و_آقا_غوله

نویسنده : #میرا_لوبه

مترجم : مینا حسینی

نشر : دفتر نشر فرهنگ اسلامی- پیش از انقلاب 

کتاب نایاب است، پی.دی.اف کتاب در کانال گذاشته می شود.


قصه ها و افسانه ها یکی ازابزارهای  ضروری برای شناخت فرهنگ یک جامعه  و نقاط ضعف و قوت آن محسوب می شوند . داستان های عامیانه و قصه های کلاسیک معمولا ریشه در زندگی توده ها دارند و با مطالعه آن ها می توان   شاهراهی برای یافتن معضلات فرهنگی و اجتماعی  پیدا کرد و به ابزاری ارزشمند برای شناخت شخصیت و افکار مردمان در فرهنگ ها و ملیت های مختلف دست یافت .

میرا لوبه (1995-1913)  نویسنده کتاب " هانی کوتوله و آقا غوله " داستان نویس  مشهور و تاثیر گذار کودک و نوجوان در قرن بیستم است . وی که عمده داستان هایش سبکی کلاسیک و خطی دارند  ، به دلیل  رویکرد انسان گرایانه و همدلانه اش در قصه نویسی  و تلاش های مستمری که در راستای پیشرفت و  گسترش حوزه ادبیات کودک و نوجوان  در پنجاه سال نخست  جمهوری دوم اتریش بنا نهاد ، با لقب مادر والا مقام مشهور است  و در حال حاضر نیز میان اتریشی ها از نام  او به عنوان الگو و رهبر فرهنگی یاد می شود .

آنچه که آثار این نویسنده یهودی تبار را از بسیاری از داستان های حوزه کودک متمایز می سازد ، عینیت گرایی نویسنده در داستان های کودکانه  و به سرانجام رساندن تلاش های ملموس و قابل درک شخصیت های داستان برای حل مساله و مشکلات زندگی است .

در داستان اسطوره محور " هانی کوتوله و آقا غوله " نویسنده علاوه بر این که مولفه های ساده اما از یاد رفته زندگی  انسان عصر صنعتی را در آرمان شهر کوتوله ها باز آفرینی می کند ،  از شخصیت های کودک قصه اش نیز قهرمان می سازد  .

کودکان در داستان میرا لوبه  به سلاح تدبیر و ابزارهای حل مساله مجهز می شوند و در حالی که بزرگترها تمام تلاش خود را انجام دادند تا بچه ها از وضعیت  نامطلوب موجود پریشان خاطر نشوند ، قهرمانان کوچک بر خلاف پدر و مادرهای شان که مطیعانه به فربه شدن  آقا غوله کمک می کردند از طمعکاری و حرص ورزی او به عنوان پادزهر استفاده کرده و  دیو قصه را نابود ساختند .

در قصه های عامیانه دیوها و غول ها به صورت نمادین برای توصیف تیره بختی ها و پدیده های تلخ و شومی مانند قحطی و استبداد و بی عدالتی و فقر به کار می روند . در این داستان ها غول ها از دسترنج عوام برای تغذیه شدن و فربه گشتن استفاده می کنند اما در نهایت  به راحتی فریب قهرمان را می خورند و مغلوب می شوند که عمدتا این اتفاق در پی اعجاز و قدرت افسانه ای قهرمان یا حماقت و جهالت دیو رخ می دهد . اما در قصه لوبه تدبیر و تلاش  کوتوله های کوچک جای معجزه را می گیرد و همدلی و خرد  دسته جمعی ، عاقبت قصه را خوش تمام می کند .

در بیوگرافی لوبه آمده است  ،او پس از اتمام دوره دبیرستان برای  ادامه تحصیل در رشته تاریخ هنر و زبان آلمانی اقدام کرد اما به دلیل قوانین یهود ستیزی مجبور شد زبان عبری بخواند . پس از اتمام تحصیلات به فلسطین مهاجرت  و در سال 1940 با کارگردانی به نام فردریک لوبه ازدواج کرد . در سال 1948 نخستین کتاب او منتشر شد که به ماجرای سفر  یازده کودک به  ترانیا می پردازد  . جایی که می توان صلح و دوستی را در آن جستجو کرد  . لوبه بیش از یکصد اثر در حوزه کودک منتشر کرده است که عمده آن ها پس از بازگشت او به وین و برلین شرقی به چاپ رسیده است . این نویسنده در سال 1958 موفق به دریافت جایزه "کتاب های کودکان اتریش "  شد که از دلایل گزینش او می توان به  بازتولید و گسترش مفاهیم  و ارزش هایی مانند سخاوت ، سخت کوشی ،  مبارزه با بی عدالتی ، بردباری ، صلح ، همدلی  ، فداکاری جمعی و آگاهی بخشی اجتماعی اشاره کرد .

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/Screenshot_20180905-141519_Drive.jpg
ادامه #معرفی_کتاب

برخلاف بن مایه های بسیاری از افسانه های کهن ، در پایان قصه " هانی کوتوله و آقا غوله "  قهرمان یکه و تنها به جنگ نمی رود  ، مردم به انتظار نمی نشینند و معجزه ای هم اتفاق نمی افتد . این بار قهرمان در سخت کوشی و تدبیر در گروهی از شخصیت های کودک داستان فارغ از جنسیت و نژاد و برتری های اجتماعی  و کمک جمعی بزرگ ترها به تصویر کشیده می شود . با دقت در مضامین و بن مایه های مشترک داستان ها ، این سوال را می توان مطرح کرد که :" آیا می شود میان  بازبینی و دقت در انتخاب قصه هایی که نسل به نسل روایت می شوند و دست به دست می چرخند ، با  کلان روایت هایی که جریان تاریخی یک ملّت را تشکیل می دهند ارتباطی پیدا کرد و آیا می توان به کمک روایت های نو ،  نسخه ای برای بیماری های فرهنگی یک ملت پیچید ؟

"پدربزرگ هانی از تمام کوتوله های عاقل ، عاقل تر بود ، او یک ساعت آبی ساخته بود که قطره ها را می شمرد ، قطره های شبنم و قطره های اشک را . هر بچه کوتوله ای که در سال بیشتر از صد تا قطره اشک می ریخت ، پدر و مادرش اخطاریه می گرفتند ..... "

#مریم_بهریان
کارشناس ارشد روان شناسی

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/Screenshot_20180905-141519_Drive.jpg
"کارگاه تحلیل رفتار متقابل"

مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی
محل برگزاری: ساری
۱۵ و ۱۶ شهریور
ثبت نام: ۰۹۳۵۶۱۱۶۸۵۸

@drsargolzaei
#چشم_تاریخ
#سیاست_و_مرجعیت

در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به سبب مخالفت آیت الله روح‌الله خمینی با اصول شش‌گانه انقلاب سفید، رژیم شاه وی را دستگیر و به تهران برد و زندانی کرد. طبق قانون اساسی مشروطه مجتهدین و مراجع تقلید مصونیت از محاکمه داشتند و آیت الله خمینی به عنوان مرجع تقلید معروف نبود. برای نجات آیت الله خمینی  و نیز آزادسازی آقایان قمّی و محلاّتی از زندان، آیت‌الله شریعتمداری به تهران رفت و  آیت الله خمینی را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد. 

آیت الله  سید محمد کاظم شریعتمداری در این زمینه گفته بود:

«ما همان موقع به تهران آمدیم و در شاه عبدالعظیم تمام علمای شهرستان‌ها را جمع کردیم و از مرحوم آیت‌اللّه میلانی که در مشهد تشریف داشتند خواهش کردیم که به آنجا بیایند و چون در آن موقع راجع به آیت‌الله خمینی نظر محاکمه و شدّت عمل داشتند و حتّی روزنامه‌های آن موقع صحبت از اعدام می‌کردند، از آن نظر لازم دیدیم که پیشگیری بشود. حضور ما در تهران یکی دو ماه طول کشید و تا حدودی آن خیال باطل از بین رفت و یک اعلامیّه یازده مادّه‌ای صادر کردیم و تمام ادّعاهای دولت را رد کردیم.»

آیت الله حسینعلی منتظری در این باره خاطره‌ای را نقل می‌کند و می‌گوید:

«من متن تلگرافی را (که تهیّه کرده بودم) خواندم که از آقای خمینی به عنوان آیت‌الله و مرجع عالیقدر تقلید نام برده بودم، یکی از آقایان گفت: ایشان که مرجع تقلید نیست، چه کسی از ایشان تقلید می‌کند؟! ، گفتم من از ایشان تقلید می‌کنم ، پس ایشان مرجع تقلید است! »

پس از انقلاب بین آیت الله خمینی و آیت الله شریعتمداری اختلافاتی به وجود آمد. پس از آن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اقدامی بی‌سابقه در تاریخ شیعه آیت الله شریعتمداری را از مرجعیّت خلع کردند. سپس آیت‌الله شریعتمداری محصور شد و تا پایان عمر در حصر خانگی ماند.

https://drsargolzaei.com/images/mbooks/1024px-Ruhollah_and_Ahmad_Khomeini_visiting_Mohammad_Kazem_Shariatmadari_2.jpg
#شعر
#زخمی

زخم ها را می کنم تا فراموش نکنم
جنگی را که من سربازش بودم و تو شطرنج باز!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei
#شعر
#همزاد!

مرگ سال هاست در تنم زندگی می کند
صبح ها مرا از خواب بیدار می کند
با هم چای می نوشیم
یک تی بگ برای هر دوی ما کافی است
و یک خرما
من می جوم، او فرومی دهد

#دکترمحمدرضاسرگلزایی

@drsargolzaei