#مقاله
#شهر_و_روستا
شاید این پیامک بارها برای شما آمده باشد که «جهان سوم جایی است که اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی باید میهن ات را ویران کنی و اگر بخواهی میهن ات آباد شود باید خانه خراب شوی.» نمی دانم گوینده ی این سخن کیست ولی توصیفی مختصر اما جامع از تعارض موجود در جامعه ی ماست: تعارض بین فرهنگ روستا و فرهنگ شهر.
در مرحله ی کشاورزی تاریخ بشر (عصر فئودالیته) چیزی به نام میهن وجود خارجی نداشت.گرچه یک دولت مرکزی از زمان دولت شهرهای یونان باستان وجود داشت اما عملأ هر روستا، فرهنگ و زبان و سنت و اقتصاد و قوانین خودش را داشت. دشواری عبورو مرور و ارتباطات مانع از این بود که پیوستگی دائمی اقتصادی-سیاسی-فرهنگی در سطح وسیع مقدور باشد در نتیجه مردم مرز شرقی ایران بیشتر شبیه همسایگان شرقی ایران زندگی می کردند و مردم مرز غربی ایران شبیه همسایگان غربی ایران. «ایران» نامی بود که «متناظر خارجی» نداشت و به قول «ویتگنشتاین» یک «بازی زبانی» بود.
دو تحول تاریخی بزرگی که در یکی دو قرن اخیر اتفاق افتاد (انقلاب صنعتی و انقلاب ارتباطات) سبک زندگی بشر را تغییر داد:
توسعه ی وسایل حمل و نقل، فاصله ها را کوتاه کرد و تولید صنعتی، با افزایش بازدهی، نیاز به گسترش گستره ی بازاریابی را به وجود آورد. این جا بود که پول ملی، زبان ملی و قوانین ملی تبدیل به ضرورت های اقتصادی شدند و در نتیجه «ملت و دولت» دیگر واقعیت های خارجی بودند نه بازی زبانی.
ادامه ی همین روند بعدها باعث خلق پول فراملی (یورو) ، زبان فراملی (اسپرانتو) و قوانین فراملی (اعلامیه ی جهانی حقوق بشر) شد.
کشورهایی که بار تاریخی زبانی-آئینی سبک تری داشتند این «استحاله» را با سرعت بیشتر و هزینه های کمتر پشت سر می گذارند و برعکس کشورهایی که مهد باستانی ترین تمدن های جهان بوده اند بار بیشتری را باید به زمین بگذارند و هزینه های بیشتری بپردازند. به همین دلیل کشورهای شمالی اروپا (کشورهای اسکاندیناوی) با سهولت و سرعت بیشتری مدرن شدند تا کشورهای جنوبی اروپا (ایتالیا- یونان- اسپانیا).
مروری بر افسانه ها و آئین های مردم ایران نشان می دهد که هنوز فرهنگ ما «روستا محور» است. هنوز روستا مهد «وفا و صفا» و شهر «بازار دروغ و دغل» است. «ریشه ها» در روستا و کوه و صحرا قرار دارند و «پیر راهنما» (گورو) همواره هیبتی روستایی و باستانی دارد.
درجا زدن فرهنگی ما در «عصر کشاورزی» مانع از ورود واقعی ما به عصر صنعت (مدرنیته) است. تحولات صنعتی در کشور ما اغلب درحد «مکانیزاسیون» و گاهی هم در حد «مدرنیزاسیون» هستند. به ندرت با «مدرنیته» مواجهیم، به عبارت دیگر ما با «ابزارهای مدرن» سر و کار داریم نه با «پارادایم های مدرن».
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت: در کتاب #حرفهایی_برای_امروزی_ها به طور مشروح به این مبحث پرداخته ام. این کتاب توسط انتشارات بهار سبز منتشر شده است.
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#شهر_و_روستا
شاید این پیامک بارها برای شما آمده باشد که «جهان سوم جایی است که اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی باید میهن ات را ویران کنی و اگر بخواهی میهن ات آباد شود باید خانه خراب شوی.» نمی دانم گوینده ی این سخن کیست ولی توصیفی مختصر اما جامع از تعارض موجود در جامعه ی ماست: تعارض بین فرهنگ روستا و فرهنگ شهر.
در مرحله ی کشاورزی تاریخ بشر (عصر فئودالیته) چیزی به نام میهن وجود خارجی نداشت.گرچه یک دولت مرکزی از زمان دولت شهرهای یونان باستان وجود داشت اما عملأ هر روستا، فرهنگ و زبان و سنت و اقتصاد و قوانین خودش را داشت. دشواری عبورو مرور و ارتباطات مانع از این بود که پیوستگی دائمی اقتصادی-سیاسی-فرهنگی در سطح وسیع مقدور باشد در نتیجه مردم مرز شرقی ایران بیشتر شبیه همسایگان شرقی ایران زندگی می کردند و مردم مرز غربی ایران شبیه همسایگان غربی ایران. «ایران» نامی بود که «متناظر خارجی» نداشت و به قول «ویتگنشتاین» یک «بازی زبانی» بود.
دو تحول تاریخی بزرگی که در یکی دو قرن اخیر اتفاق افتاد (انقلاب صنعتی و انقلاب ارتباطات) سبک زندگی بشر را تغییر داد:
توسعه ی وسایل حمل و نقل، فاصله ها را کوتاه کرد و تولید صنعتی، با افزایش بازدهی، نیاز به گسترش گستره ی بازاریابی را به وجود آورد. این جا بود که پول ملی، زبان ملی و قوانین ملی تبدیل به ضرورت های اقتصادی شدند و در نتیجه «ملت و دولت» دیگر واقعیت های خارجی بودند نه بازی زبانی.
ادامه ی همین روند بعدها باعث خلق پول فراملی (یورو) ، زبان فراملی (اسپرانتو) و قوانین فراملی (اعلامیه ی جهانی حقوق بشر) شد.
کشورهایی که بار تاریخی زبانی-آئینی سبک تری داشتند این «استحاله» را با سرعت بیشتر و هزینه های کمتر پشت سر می گذارند و برعکس کشورهایی که مهد باستانی ترین تمدن های جهان بوده اند بار بیشتری را باید به زمین بگذارند و هزینه های بیشتری بپردازند. به همین دلیل کشورهای شمالی اروپا (کشورهای اسکاندیناوی) با سهولت و سرعت بیشتری مدرن شدند تا کشورهای جنوبی اروپا (ایتالیا- یونان- اسپانیا).
مروری بر افسانه ها و آئین های مردم ایران نشان می دهد که هنوز فرهنگ ما «روستا محور» است. هنوز روستا مهد «وفا و صفا» و شهر «بازار دروغ و دغل» است. «ریشه ها» در روستا و کوه و صحرا قرار دارند و «پیر راهنما» (گورو) همواره هیبتی روستایی و باستانی دارد.
درجا زدن فرهنگی ما در «عصر کشاورزی» مانع از ورود واقعی ما به عصر صنعت (مدرنیته) است. تحولات صنعتی در کشور ما اغلب درحد «مکانیزاسیون» و گاهی هم در حد «مدرنیزاسیون» هستند. به ندرت با «مدرنیته» مواجهیم، به عبارت دیگر ما با «ابزارهای مدرن» سر و کار داریم نه با «پارادایم های مدرن».
#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
پی نوشت: در کتاب #حرفهایی_برای_امروزی_ها به طور مشروح به این مبحث پرداخته ام. این کتاب توسط انتشارات بهار سبز منتشر شده است.
@drsargolzaei
drsargolzaei.com