دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#افسردگی_یک_کلمه_چند_معنا
قسمت پنجم


گذشته از اين، آموزش اين «‌قانون هستي» به مراجع كه «‌پايان شب سيه سپيد است» ‌و «‌هر چه از دست مي دهيم مقدمه اي است براي بدست آوردن چيزي بهتر» ‌كار آساني نيست چرا كه «‌سخني كز دل برآيد لاجرم بردل نشيند» بنابراين درمانگري كه خود يك فرايند سوگ را با موفقيت پشت سر گذاشته و اين باور را نه بعنوان يك «‌شعار»‌ كه بعنوان يك «شعور» دريافته است مي تواند چنين باوري را در مراجعش ايجاد نمايد. #ويكتور_فرانكل دركتاب #‌انسان_درجستجوی_معنی‌ اين مفهوم را بيان مي كند كه اگر نتوانيم براي رنج هاي زندگي معنايي بيابيم، خوشي هاي زندگي هم پوچ و بي معنا خواهند بود،‌ يا تمام اين بازي معنا دارد، كه در آن صورت فراز و نشيبش داراي معناست و يا اين بازي فاقد معناست كه در آن صورت خوشي هاي زندگي نيز مسخره خواهند بود. «‌دكتر ترور گريفيت»‌ در كتاب «‌از دست رفته و بازيافته»‌
(The lost and then found)
به مراحل سوگواري به تفصيل اشاره مي كند و همچون «اليزابت كابلرراس»‌ به اين نقطه نظر مي رسد كه حل و فصل سوگ زماني با موفقيت انجام مي شود كه ابتدا فرد از بازگرداندن جهان به آنچه پيش از اين بود كاملاً‌ نااميد و مأيوس شود (Despair) و جهان را با مختصات جديد بپذيرد (acceptance).
خطري كه در اين مرحله از حل و فصل سوگ وجود دارد اين است كه فرد «‌معنويت»
‌(spirituality)
را جايگزين شي از دست رفته «مجموعه هويتي»‌ خود نمايد، فرايندي كه «‌آماس معنويت» مي ناميم! ‌معنويت جايگزين هيچ يك از اجزاي زندگي نيست، معنويت «‌معناي مجموعه»‌ است. 

3- افسردگي بعنوان مزاج 

گروهي از افراد بطور مداوم دچار نوسانات خلقي هستند به گونه اي كه اين نوسانات تغييرات محسوسي را در رفتار آنها ايجاد مي كند. چند روزي اين افراد سرحال، پرانرژي و پر نشاط هستند، بدون هيچ دليل مشخص چند روزي كسل و بي حوصله هستند. «‌شدت» ‌و «‌مدت»‌ اين تغييرات آنقدر نيست كه اين فرايند در تعريف «‌بيماري»‌ بگنجد و از سوي ديگر اين فرايند، همچون يك بيماري بر فرد «‌عارض» نمي شود بلكه «‌طبيعت»‌ و «‌مزاج» فرد بدينگونه است و از ابتداي زندگي اين تغييرات بطور طبيعي وجود داشته اند . 
اين گروه افراد بسته به واكنشي كه در برابر تغييرات هيجاني خود دارند، «‌سرنوشت»‌ متفاوتي دارند. گروهي از آنها بدليل اين بي ثباتي «‌از اين شاخه به آن شاخه پريدن» ‌و «‌بوالهوسي»‌ زندگي بي ثباتي دارند در حاليكه  اين بي ثباتي در گروهي ديگر از افراد خود يك «‌فرصت» ‌است!‌
افراد گروه اول، آدم هاي moody ناميده مي شوند، غير قابل پيش بيني اند و هيچ راهي را به مقصد نمي رسانند اما افراد گروه دوم از يك ویژگی خاص برخوردارند که Self-directiveness نامیده میشود یعنی خود بر تغییرات «‌جوّي» ‌خود آگاهند و آن را «‌مديريت» ‌مي كنند همچون خلباني كه بسته به تغييرات وضع هوا، تنظيم سيستم هاي ناوبري هواپيماي خود را تغيير مي دهد. اين گروه از افراد Enlighted ناميده مي شوند. آنها بدليل اينكه در تغييرات هيجاني خود، زندگي را از نگاه هاي مختلف و بلكه متضاد نگاه مي كنند، ديدگاه وسيع تري در قبال زندگي دارند. تحقيقات برخي از پژوهشگران نشان داده است كه بسياري از افراد برجسته و خلاق جهان دچار بي ثباتي هيجاني بوده اند بطوري كه اين پژوهشگران «‌همبستگي»‌ معني داري بين «‌خلاقيت»‌ و «‌بي ثباتي هيجاني»‌ به اثبات رسانده اند. آنها اعتقاد دارند كه اين افراد برجسته در دوره هاي «‌هيجان پايين» ‌ديد منفي و نقادي را نسبت به كارهاي قبلي و سَبكِ كار خود پيدا مي كنند بنابراين در دوره هاي «‌هيجان مثبت»‌ كه مولد و فعال مي شوند به جاي تكرار آثار قبل، سبك و سياق جديدي به فعاليت هاشان مي دهند. از جمله اين افراد ميتوان به «#لئوناردو_داوينچي‌ و #وينستون_چرچيل اشاره كرد. 

ژاپني ها به تازگي تحقيقات وسيعي را در زمينه تغييرات هيجاني انجام داده اند. آنها به اين نتيجه رسيده اند كه همانطور كه حالات مختلف ماه، گردش زمين به دور خورشيد و تغييرات فصول «‌ريتم»‌ و «‌ضرباهنگ»‌ مشخصي دارد، ‌تغييرات هيجاني هر انسان هم «‌ضرباهنگ»‌ خاصي دارند. اگر فرد به اين ضرباهنگ آگاهي پيدا كند و برنامه هاي روزانه اش را براساس پيش بيني آنها تنظيم كند، «‌هماهنگي درون و بيرون» اتفاق مي افتد ولي اگر فرد به اين ضرباهنگ ناآگاه باشد و بطور غير منتظره با آن مواجه شود وضع زندگي نامنظم و نا هماهنگي پيدا مي كند: زماني كه نياز به تحرك و پويايي دارد كسل است و زماني ديگر، ‌بدون هيچ ضرورتي، پر هيجان و پرجنب و جوش است!

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

با سلام، استاد چند تا سوال داشتم خیلی لطف میکنید اگر جواب بدید

 بین منزلگاه عرفا و سیر سلوک و طی طریق صوفیان ایرانی و فردیّت غربی در روانشناسی #یونگ و فلسفه #نیچه چه شباهت ها و تفاوت هایی هست و این که کجا میشه بیشتر راجع به این مسائل مطالعه کرد؟


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
من کتابی ندیده ام که مسیر تفرّد یونگی را با منازل سلوک در تصوّف مقایسه کرده باشد. در کتاب های #کوزه_ای_از_آب_بحر و #انسان_فلسفه_عرفان کوشیده ام با نگاه روان شناسانه (از نوع یونگی و وجودی) به نگرش و گرایش عرفانی بپردازم. در مقالهٔ #در_درون_کعبه_رسم_قبله_نیست هم از منظر #یونگی تجربهٔ #مولانا را تحلیل کرده ام. 

به زودی درسگفتارهایی تحت عنوان «روان شناسی تجربهٔ عرفانی» در تهران ارئه خواهم کرد. 

زمان و مکان آن در کانال اعلام خواهند شد.

تندرست باشید

T.me/drsargolzaei
#پرسش_و_پاسخ

*پرسش:

با سلام و احترام و آرزوی موفقیت روز افزون
نوشته هام ممکنه یه کم طولانی و خارج ازحوصله باشه اما خواهش میکنم هروقت سر ذوق بودید و ملالی نبودید بخوانید چون واقعا به توصیه تون نیازمندم.

اقای دکتر بزرگوار از وقتی از زندگیم یادمه تو یه خانواده ی فوق العاده مذهبی خشن بودم البته تحصیلکرده ی اون زمان که دوران بچگیم به خوندن نماز اجباری چادر اجبار پرهیز از پسرخاله و پسر دایی و کلا جنس مرد بینهایت کنترل میشدم  همه ی جوونی و زیبایی هایی که اگر بود باید پنهان میموند حتی یه کرم مرطوب کننده برای پوست خشکم (گاهی فکر میکنم مگر طالبان کیا بودن) بزرگتر شدم 19 سالگی ازدواج کردم 17 سال با مردی که ذره ای از احساس و محبت بویی نبرده بود زندگی کردم تا اینکه تونستم خودمو بشناسم و توانایی هامو جمع کنم و بعد از سه سال مشاوره رفتن بتونم ته مانده ی خرد شده ی شخصیتم را از زیر پای زندگی قبلیم بیرون بکشم ببخشید که سخن به درازا کشید ولی این یه توضیح کلی درمورد شرایط زندگیم بود_ من تو زندگیم یاد گرفته بودم از موجودی ترسناک که فقط فقط فقط منتظر وقته دست از پا خطا کنم تا مچمو بگیره که والدینم اونو (خدا) بهم معرفی کرده بودن هر ثانیه شاهد زندگیم بدونم من هر روز با ترس وجودش زندگی میکردم تا 39 سالگی زندگیم باهام بود اما کم کم با تحقیق بیشتر اعتقادم صورت دیگری به خود گرفت تا جایی که  آن خدای تعریف شده برایم را در یک روز تو سطل آشغالی ریختم و خدایی که خودم شناختم را جایگزینش کردم خدای من منبع مهر و محبت و عشق بود تا آنجایی که وقتی باهاش حرف میزدم حس میکردم دقیقا میشنوه و پاسخ میگرفتم ازش، وجود خسته از سالها زندگی مشقت بارم را در آغوشش جا میدادم و مهر وجودش را دریافت میکردم _ شیرینی وجودش غیر قابل توصیف و برایم شیرین تر از عسل بود _ چون کانال های روانشناسی رو معمولا مطالعه و پیگیری میکنم  و یکی از برنامه های روزمره ی من میباشد کانال یکی از دکتر های _بنام ایرانیه مقیم آمریکا _پر رنگ ترین این کانال ها میباشد مدتهای زیادیست که گوش میدمش و میخونم ازش  با همه ی جمع بندی هایی که با ذهن نا آگاهم از گفته های ایشان پیدا کردم وجود یک موجودی به اسم خدا کم کم از جای جای زندگیم داره محو میشه و شاید تا الان دیگه وجود نداشته باشه حتی_ حال سوال من از حضور شما این هست آیا من دچار مشکل خاصی شدم که باید به جایی برای رفع این مشکلم مراجعه کنم  و این مشکلات فکری در اثر مشکلاتی که از لحاظ روانی که حاصل صدمات ناشی از دوران بد کودکیم _ دوران تاهلم و جدایی از همسرم و.. برایم بوجود آمده؟  علت این سوالم فقط فقط یک چیز بود و آن اینکه خدایی که خودم به دستش آورده بودم  تنها سرمایه و دارایی زندگیم بود و حالا با حذفش واقعا احساس تنهایی بیش از پیش دارم _ ممکنه خواهش کنم راهنماییم بفرمایید_ از لطفی که در صورت صلاحدید در حقم میکنید نهایت تشکر و امتنان وافر دارم. چشم به راه راهنمایی تان هستم.


*پاسخ #دکترسرگلزایی :

سلام و احترام
اوّل - سرگذشت شما سرگذشت میلیون ها انسانی است که با الگوی تربیتی «رام کردن» تربیت می شوند، الگویی که ابزارهای اصلی آن ترس، طمع و حماقت هستند و من در یادداشت #عالمی_دیگر_بباید_ساخت_وزنو_آدمی به آن پرداخته ام.

در نظام تربیتی گذشته، محصول مطلوب، «کودک مطیع» بود که انسانی است سربه زیر، ساکت، همرنگ جماعت و وابسته که من در مقاله #چه_کسی_نمره_انضباط_بیست_میخواهد به آن پرداخته ام، در حالی که در نظام تربیتی جدید محصول مطلوب «بالغ» است که انسانی است خلّاق، نقّاد و مسؤول. 

دوّم - دربارهٔ خدا و مذهب، کتاب #روانکاوی_و_دین #اریک_فروم ترجمهٔ آرسن نظریان از انتشارات مروارید را بخوانید.

بنده نیز در مقاله ای با عنوان #انسان_و_خدا به موضوع خداباوری و خداناباوری پرداخته ام که آن را برای شما پیوست کرده ام.

در پایان، شرح حال شما مرا یاد این قطعه از اشعار #احمد_شاملو انداخت که تقدیم تان می کنم:


من بی‌نوا بند‌گکی سربراه نبودم
    و راهِ بهشتِ مینوی من
    بُز روِ طوع و خاکساری
                              نبود:

    مرا دیگرگونه خدایی می‌بایست
    شایسته‌ی آفرینه‌یی
    که نواله‌ی ناگزیر را
                           گردن
                                کج نمی‌کند. 

    و خدایی
    دیگرگونه
    آفریدم».

T.me/drsargolzaei
#مقاله
#درسهایی_از_اریک_امانوئل_اشمیت

اریک امانوئل اشمیت متولّد ۲۸ مارس ۱۹۶۰  در لیون، نویسنده، نمایش‌نامه‌ نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌اند. 
وی دکترای فلسفه دارد. 
از اریک امانوئل اشمیت سه کتاب زیبا خوانده ام:
#خرده_جنایتهای_زناشویی، #سومویی_که_نمیتوانست_گنده_شود و #زمانی_یک_اثر_هنری_بودم

نمایشنامه درخشان "خرده جنایت های زناشویی" گرچه به ظاهر در باب پیچیدگی رابطه زناشویی است ولی به عقیده من بیشتر راجع به نسبی بودن حقیقت است. در طی این نمایشنامه مردی که به دلیل دچار شدن به فراموشی در بیمارستان بوده همراه همسرش به خانه باز می گردد و آن دو تلاش می کنند وقایعی که مرد فراموش کرده بازیابی نمایند اما در اثنای گفتگوی آنها مکررا روایتی متفاوت از گذشته بازیابی می شود و هر روایت آنچنان مستدل به نظر می رسد که تا هنگامی که روایت آلترناتیو گفته نشده است حقیقتی قطعی به نظر می رسد. شبیه این ماجرا در کتاب #انسان_جنایت_احتمال #نادر_ابراهیمی اتفاق می افتد. مردی همسرش را به قتل رسانده و چندین روایت از این قتل ارائه می شوند. روایت ها به گونه ای یک در میان چیده شده اند و شما با خواندن یکی از داستان ها مرد را محکوم می کنید ولی با خواندن روایت بعدی به او حق می دهید و این تغییر عقیده چند بار اتفاق می افتد. من در تماشای فیلم مستند «کارت قرمز» فیم ارزشمند مهناز افضلی هم بارها این تغییر حکم را در ذهنم تجربه کردم و به سازندهٔ گرانقدر فیلم گفتم که جدا از موضوع پرونده ای که در فیلم مورد کاوش قرار گرفت من این جنبه از فیلم تان را بسیار ارزشمند می دانم.

 در داستان "سومویی که نمیتوانست گنده شود" نویسنده داستان زندگی نوجوانی را روایت می کند که پدر و مادر خود را از دست داده و دست فروشی می کند. او با یک استاد ذن بودیسم آشنا می شود که مربی کشتی سنتی ژاپنی (سومو) است و از نوجوان دعوت می کند که علیرغم بدن نحیفی که دارد وارد این رشته ورزشی شود. در اثنای این ماجرا اریک امانوئل اشمیت اصول محوری ذن بودیسم را شرح می دهد. مهم ترین درس ذن بودیسم «تعلیق باورها» است، ذن بودیسم قرار است ما را به فروتنی برساند، فروتنی بزرگی که ناشی از یک «نمی دانم» بزرگ است، و نیز قرار است ما را تبدیل به مشاهده کنندگان بهتری کند، صد حیف که طبع بت پرست ما اغلب تَبَرِ بُت شکنی را در جای بُتِ شکسته می نشاند و این بت جدید را می پرستد! «کاش ابراهیم به جای بت ها خوی بت پرستی را درهم می شکست!» به هر حال اریک امانوئل اشمیت نیز گاهی (به ندرت) در این کتاب به این ورطه می افتد و استاد ذن به جای تعلیق باورها، باورهای جدیدی را با قطعیت درس می دهد و ذن بودیسم به جای شیوه ای برای پالایش ذهن تندیل به یک مذهب می شود.

امّا "زمانی که یک اثر هنری بودم" از دو کتاب قبلی برای من جالب توجه تر بود چرا که به آسیب شناسی زمانه ما می پردازد، آسیبی که کاپیتالیسم و رسانه های مروّج آن به سلامت ما وارد می کنند و ما را تبدیل به موجودات نمایشی و ویترینی می کنند که ارزشمندی مان به نمره ای است که تماشاگران به ما می دهند تماشاگرانی که خود نگران نمره ای هستند که ما به آنها می دهیم! #کارل_مارکس (فیلسوف، تاریخدان و اقتصاددان نابغه ی آلمانی) اعتقاد داشت که در نظام سرمایه سالاری (#کاپیتالسیم) کالا ها تبدیل به #فتیش می شوند. کلمه ی فتیش به معنای بت است: شیئی بی جان که مردمان بَدَوی باور داشتند روحی الهی در آن حلول کرده و آن را می پرستیدند! در جامعه ی کاپیتالیست (پول محور) کالاها به گونه ای مورد پرستش قرار می گیرند! کالا نه به سبب کارکردی که دارد بلکه به خودی خود دارای اصالت است! کالاها دیگر "طریقیّت" ندارند بلکه "موضوعیّت" دارند! یعنی حاوی نام و نشانی هستند که به خودی خود احترام برانگیز است و ما نه به سبب نیاز به کارکرد یک کفش، گوشی تلفن یا اتوموبیل بلکه به سبب "پرستیژ" برای کالاها پول می پردازیم. 

امروزه که مردم در فضای مجازی به رقابت می پردازند تا تعداد "لایک ها" یا "فالوورها" شان را به رخ هم بکشند و با آن به تفاخر بپردازند آنچه اریک امانوئل اشمیت در "زمانی یک اثر هنری بودم" روایت می کند برایم ملموس تر شده است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#آمار_به_جای_مکاشفه!

برگرفته از کتاب #انسان_خردمند نوشتهٔ یووال نوح هراری- ترجمهٔ نیک گرگین- انتشارات فرهنگ نشر نو


در سال ۱۷۴۴ دو کشیش پروتستان در اسکاتلند به نام های آلکساندر وبستر و رابرت والاس تصمیم گرفتند یک صندوق بیمهٔ عمر ابداع کنند که به همسر و فرزندان کشیش های فوت شده مستمری بدهد. آنها پیشنهاد کردند که هریک از کشیش های #کلیسا مبلغ کمی از درآمد خود را به صندوق بپردازد تا به این ترتیب سرمایه جمع شود. اگر کشیشی فوت می کرد، بیوهٔ او مبالغی از سود سهام صندوق را دریافت می کرد که به او امکان می داد بقیهٔ عمرش را آسوده سپری کند. امّا برای تعیین مبلغی که کشیشان می بایست بپردازند تا صندوق به اندازهٔ کافی پول برای عمل کردن به تعهداتش داشته باشد، وبستر و والاس مجبور بودند پیش بینی کنند سالانه چه تعداد از کشیشان می میرند و چند بیوه و بچهٔ یتیم از خود به جا می گذارند و بیوه ها بعد از مرگ شوهران شان چند سال زنده می مانند.
به این توجه کنید که این دو کشیش چه کاری نکردند. آنها از خدا نخواستند جواب سؤال شان را بدهد و در متون مقدس یا در لا به لای آثار الهی دانان کهن هم به دنبال جواب نگشتند. وارد مشاجرات انتزاعی فلسفی هم نشدند. این دو  اسکاتلندی اهل عمل بودند. بنابراین با یک استاد ریاضی از دانشگاه ادینبورگ، به نام کالین مک لورین تماس گرفتند. هر سه نفر به جمع آوری اطلاعات راجع به سن هر کشیشی که می مرد پرداختند و از این اطلاعات برای محاسبهٔ این که چه تعداد کشیش احتمالاً در هر سال معیّن خواهد مرد استفاده کردند.
کار آنها بر پایهٔ چندین دستاورد تازه در زمینهٔ آمار و احتمالات قرار داشت. یکی از این دستاوردها «قانون اعداد بزرگ» یاکوب برنولی بود. برنولی اصلی را تدوین کرد که بر اساس آن اگرچه پیش بینی یک واقعهٔ خاص مثل مرگ یک فرد معیّن، مشکل بود، پیش بینی نتیجهٔ میانگین بسیاری وقایع مشابه، با دقتی زیاد، امکانپذیر می گردید. پس اگر مک لورین نمی توانست با استفاده از علم ریاضی مرگ وبستر و والاس در سال بعد را پیش بینی کند، می توانست با در دست داشتن اطلاعات کافی، با دقتی زیاد، به وبستر و والاس بگوید چند کشیش در سال بعد در اسکاتلند می میرند. خوشبختانه آنها آن اطلاعات لازم را داشتند. به خصوص جدول های آماری که ادموند هالی پنجاه سال قبل منتشر کرده بود در دسترسشان بود. هالی ۱۲۳۸ مورد تولد و ۱۱۷۴ مورد مرگ در شهر برسل وآلمان را تجزیه و تحلیل کرده بود. جدول های هالی مثلاً نشان می داد که احتمال مرگ یک جوان در یک سال مفروض یک به صد است، در حالی که این احتمال در مورد یک فرد پنجاه ساله یک به سی و نه است.
وبستر و والاس، با تحلیل این ارقام، نتیجه گیری کردند که در هر زمان مفروض به طور متوسط ۹۳۰ کشیش اسکاتلندی زنده می تواند وجود داشته باشد، و سالانه به طور متوسط ۲۷ کشیش می میرند، و از این تعداد ۱۸ نفر یک بیوه از خود به جا می گذارند. پنج نفر از آنها که بیوهای از خود به جا نمی گذارند فرزندان یتیم باقی می گذارند و دو نفر از آنها که بیوه به جا می گذارند فرزندانی از ازدواج های قبلی به جا می گذارند که هنوز به سن شانزده سال نرسیده اند. آنها در ادامه حساب کردند که به طور متوسط چند سال طول میکشد تا بیوه های بازمانده فوت کنند یا مجدداً ازدواج کنند (که در هر دو صورت از فهرست واجدان دریافت مستمری خارج می شدند)
وبستر و والاس، با بررسی این ارقام، توانستند تعیین کنند که کشیشان عضو این صندوق چه مبلغی باید بپردازند تا کفاف هزینه های عزیزان شان را بدهد. هر کشیش، با پرداخت ۲ پوند و ۱۲ شیلینگ و ۲ پنی در سال، می توانست تضمین کند که بیوه اش سالانه حداقل ۱۰ پوند دریافت خواهد کرد، که در آن زمان مبلغ زیادی محسوب می شد. بر اساس محاسبات وبستر و والاس، صندوق تأمین آتیهٔ بیوگان و فرزندان کشیشان کلیسای اسکاتلند می بایست تا سال ۱۷۶۵ سرمایه ای معادل ۵۸۳۴۸ پوند در اختیار داشته باشد. محاسبات آنها به طرز شگفت انگیزی درست از آب درآمد. وقتی آن سال فرارسید، موجودی صندوق ۵۸۳۴۷ پوند بود، یعنی فقط یک پوند کمتر از آن برآورد! این حتی از پیشگویی های انبیای بنی اسرائیل و یوحنای قدیس هم درست تر از آب درآمد.

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#یادداشت_هفته
#رتبه_بندی_اعتباری

امروزه "رتبه بندی اعتباری" هر کشور بیش از آن که متأثر از منابع طبیعی اش باشد تابع توسعه  سیاسی-اقتصادی آن است. رتبه بندی اعتباری نشان دهندهٔ احتمال بازپرداخت بدهی توسط کشور هاست. علاوه بر اطلاعات محض اقتصادی، عوامل سیاسی-اجتماعی و حتی فرهنگی هم در این رتبه بندی در نظر گرفته می شوند. کشور نفت خیزی که در چنگال رژیمی مستبد، جنگ داخلی، و نظام قضایی فاسد گرفتار است، رتبهٔ اعتباری نازلی دارد. در نتیجه، احتمالا به نسبت منابعی که دارد فقیر می ماند زیرا نمی تواند سرمایهٔ کافی برای استفادهٔ حداکثری از موهبت نفت خود فراهم کند. ولی یک کشور عاری از منابع طبیعی، که از صلح، نظام قضایی عادلانه و حکومت آزاد برخوردار است، رتبهٔ اعتباری بالایی کسب می کند، از این رو می تواند با نرخ بهرهٔ نازل، به اندازهٔ کافی برای ایجاد یک نظام آموزشی خوب، سرمایه فراهم بیاورد و صنعتی شکوفا با تکنولوژی پیشرفته برپا کند.

برگرفته از کتاب #انسان_خردمند نوشتۀ یووال نوح هراری- ترجمۀ نیک گرگین- انتشارات فرهنگ نشر معاصر

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#پرسش_و_پاسخ

▫️پرسش:

سلام جناب دکتر عزیز 
بسیار سپاسگزار بخاطر آموزشها و مطالبتون

جناب دکتر دارم مطالب از اول میخونم یکی از نوشته هاتونو نفهمیدم البته قطعا بخاطر درک و سواد کم من هست به همین دلیل خواهش میکنم لطف کنید و توضیحی بدین. متشکرم
نوستالژی یعنی جستجوی خدا در گذشته، در حالی که خدا در آینده منزل دارد!
خب من یاد گرفتم خدا رو نه در گذشته و نه در آینده میشه پیدا کرد. خدا در لحظه اکنون هست و گذشته و آینده حجاب خدا هستند.
میشه در مورد اون قسمت که فرمودید خدا در آینده منزل دارد برام بگید.  ممنونم


▫️پاسخ #دکترسرگلزایی :

با سلام و احترام
من بر اساس دیدگاه گئورگ ویلهلم #هگل که جهان را حرکت ایدهٔ کل به سوی خودآگاهی کامل می دانست و بر اساس دیدگاه #یونگ که خدا را معادل #ناخودآگاه_جمعی می دانست باور دارم که  آرمانی که ما نام خدا را بر آن می نهیم همان تحقّق خودآگاهی کامل است که هنوز محقّق نشده است. گرچه برآرای هگل و یونگ نقدهای جدّی وارد است ولی در این زمینه رأی این دو نظریه پرداز را پسندیده ام. در این زمینه می توانید مقالهٔ #انسان_و_تاریخ؛ #از_هگل_تا_یونگ بنده را در سایت یا کانال تلگرامم مطالعه فرمایید. کتاب های #شناخت_روان فابیو مارکزی (تالار کتاب) و #صفر_تولد_ومرگ_درفیزیک_جدید دکتر مسعود ناصری (انتشارات مثلث) و فصل آخر کتاب #انسان_خردمند یووال نوح هراری (فرهنگ نشر معاصر) به شما در تصوّر این مفهوم کمک می کنند.

سبز باشید

T.me/drsargolzaei
#مقاله
#انسان_و_تاریخ؛ #از_هگل_تا_یونگ -قسمت اول

"ويلهلم فريدريش #هگل" فيلسوف قرن نوزدهم آلماني براي نخستين بار اصطلاح "روح تاريخ" را به كار برد. از نظر وي، تاريخ نيز مانند انسان، داراي روح و ديناميسم زنده اي است و مراحل تكاملي خاصي را مي گذراند. فرد انساني محصور در اين چارچوب تاريخي است و به تعبيري "تاريخ قربانگاه اراده فردي انسان است". هر حركت فردي به شرطي توفيق مي يابد كه در راستاي سير تاريخ و هماهنگ با مرحله تاريخي باشد. در غير اينصورت، تمام توش و توان انساني نيز قادر نيست موفقيت را تضمين نمايد. 
اين ديدگاه را مي توان همچون مثلثي وارونه ترسيم كرد كه قاعده آن كه در بالاست تاريخ است و رأس آن كه در پايين است فرد انسان. بار تاريخ بر دوش انسان سنگيني مي كند و انسان قادر نيست از اين بار وارهد. تلاش هاي قهرمانان بشري نيز در چارچوبي كه تاريخ مجوز آن را صادر كرده است به ثمر رسيده است. 
#كارل_ماركس چارچوب كلي نظريه هگل را پذيرفت. او تاريخ را اما محصول تعاملات اقتصادي انسان دانست. ماركس-فيلسوف آلماني قرن بيستم- مي گويد كه نظريه هگل را پذيرفته است؛ اما مثلث هگلي را جابه جا كرده است و قاعده آن را از آسمان به زمين فرو گذاشته است. در مثلث ماركس، منابع اقتصادي قاعده زيرين مثلث اند و ابزارهاي اقتصادي لايه بالاتر آن كه تحت تاثير منابع اقتصادي قرار دارند. ابزارهاي اقتصادي به نوبه خود آفريننده تعاملات اقتصادي هستند كه آنها نيز فرهنگ، اخلاق و قواعد اجتماعي را مي آفرينند. باز هم انسان در اين "جبرتاريخي"
(Historical Determinism)
اسير است، با اين تفاوت كه يك شعور فرابشري آفريننده ی اين چارچوب و حصر نيست، بلكه "زمين و منابع زميني" است كه انسان را در خود محصور مي كند. ايده "جبرگرايي" (Determinism) جلوي هر نوع "بلندپروازي" را گرفت. 
"زمان" آبستن تغييرات است، نه آن تغييراتي كه بشر اراده مي كند، بلكه تغييراتي كه "شرايط" ايجاد مي كنند. با چنين ديدگاهي، عليرغم عوارض سو‍‍‍ء اقتصاد سرمايه داري (كاپيتاليسم) علي القاعده تنها كار فيلسوف، پيش بيني و تحليل شرايطي بود كه منجر به "غروب سرمايه داري" خواهد شد. 
نمي دانم اما چه شد كه #ماركس و #انگلس بيانيه تاريخي خود را صادر كردند و در صدر #مانيفست_ماركسيسم خطاب به كارگران جهان اعلام كردند: "زحمتكشان جهان به پا خيزيد!" 
چنين شد كه "ماركس" -عليرغم دترمينيسم تاريخي هگلي خود- بر تاريخ سبقت گرفت و نتيجه آن تولد نوزاد نارسي بود به اسم "ماركسيسم روسي" يا همان "لنينيسم". عليرغم چرخش هاي مكرري كه براي نجات جان اين نوزاد نارس صورت گرفت و تولد "استالينيزم"، "تروتسكي ايسم" و "مائوئيسم" كه هر يك خود را وارياسيون مدرن تري از ماركسيسم مي دانستند (يا به قول خودشان ريويزيونيزم در ماركسيسم) نهايتأ روسيه، اروپاي شرقي، آمريكاي لاتين و چين پس از آن همه جنگ و جدال دوباره به دامان سرمايه داري بازگشتند؛ سرافكنده و نادم همچون "پسر نادم" قصه انجيل لوقا! 
اين سناريو اما يك قرن بعد كه پخته و رسيده شد، فرزند سالمي به دنيا آورد كه همان "چپ مدرن" يا "سوسياليسم اروپايي" است كه در كشورهاي اسكانديناوي در درجه اول و در فرانسه در درجه دوم و در بريتانيا در درجه سوم شاهد آن هستيم. چنين ماجرايي تأييدي بود بر اين كه "انسان، اسير تاريخ" است، چه قاعده ی اين تاريخ در آسمانٍ "عقل مطلق هگل" باشد و چه بر زمين "منابع اقتصادي ماركس". 

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#انسان_و_تاریخ؛ #از_هگل_تا_یونگ -قسمت دوم

بسياري از بزرگان عرصه ی روانشناسي نيز در قرن بيستم، به اين دترمينيزم تن دردادند. #زيگموند_فرويد جبرگرايي زيستي
(Biological Determinism)
را پذيرفت و رفتارگرايان، #باندورا و #مارگارت_ميد جبرگرايي اجتماعي
(Social Determinism)
را. در اين ميان تنها #اگزيستانسياليست ها (از #اريك_فروم كه در عمل اگزيستانسياليست بود تا ‍#ژان_پل_سارتر كه سخنگوي اگزيستانسياليسم بود) حاضر به پذيرش "جبر تاريخ" نشدند و انسان را به عمل گرايي دائمي دعوت كردند، هر چند هيچ راه حل عملي براي "غلبه بر تاريخ" ارائه ندادند. 
#كارل_گوستاو_يونگ روانپزشك سوئيسي گرچه در اين باره اظهار نظر مستقيمي نكرده است، پايه گذار ساختار فكري اي شد كه به شدت انديشه ها  را در اين زمينه تحت تاثير قرار داد. نظرات او درباره ی #ناخودآگاه_جمعي و #آركي_تايپها، كه در بسياري از كتب او از جمله سمينار او درباره #چنين_گفت_زرتشت #نيچه آمده است، بسياري از انديشمندان جهان را به اين ايده رساند كه انسان "بالفعل" مقهور تاريخ است اما انسانٍ "بالقوه"، اگر به فعليت برسد، مي تواند بر تصرف در تاريخ موفق شود. #مايكل_تالبوت در كتاب #جهان_هولوگرافيك و "ديپك چوپرا" در كتاب
"The Shadow effect"
اعتقاد دارند كه انسان در "Ego Level " ، "مقهور شرايط" است و در "Self Level " سوار بر شرايط. از آنجا كه تعريف عملياتي ego level  و self level  كاري دشوار است، اين ايده همچنان از قابليت "اثبات پذيري"
(Verification)
و "ابطال پذيري"
(Falsification)
محروم است و اظهار نظر در مورد نفي و اثبات آن مقدور نيست. 
به عنوان يك نظر شخصي، عمل گرايي اگزيستانسياليسم را كه بر مبناي يك تعريف قراردادي از "كرامت انساني" قرار دارد به "عمل گرايي هولوگرافيك" كه بر مبناي قبول گزاره هاي اثبات نشده قرار دارد ترجيح مي دهم. با اين حال، اگر روزي "عمل گرايي هولوگرافيك" به اثبات برسد و عملياتي و كاربردي شود، بزرگترين انقلاب در تمدن بشري به وقوع خواهد پيوست. 

 #دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک 

پي نوشت ها: 

1- #يوستين_گرودر در كتاب #دنياي_سوفي تعريفي ساده و روان از چارچوب فكري "هگل و ماركس" ارائه كرده است. "محمد قوچاني" هم در كتاب "فيلسوف ها و شومن ها" اطلاعات نابي درباره ماركس و ماركسيسم ارائه مي كند. 
2 -كتاب"سمينار يونگ درباره چنين گفت زرتشت نيچه" را خانم دكتر سپيده حبيب ترجمه كرده اند و انتشارات "كاروان" آن را منتشر كرده است. كتاب "جهان هولوگرافيك" مايكل تالبوت را "داريوش مهرجويي" ترجمه كرده است. 
3 -كتاب
"Shadow effect"
را
Harper one publication
منتشر كرده است. نويسنده يكي از فصل هاي آن "ديپك چوپرا" پايه گذار TM  است.
"Otto Scharmer"
نيز در كتابي تحت عنوان
Theory U
به توضيح نظريه هولوگرافيك پرداخته است، اين كتاب را
Berrett-Koehler Publication
منتشر ساخته است. #اوشو هم در كتاب #خلاقيت توصيف ساده اما شيريني از اين ماجرا دارد.
4 -اعتقاد فرويد به "دترمينيزم بيولوژيك" و اعتقاد"مارگارت ميد" به "دترمينيزم اجتماعي" در "سيناپسيس روانپزشكي #كاپلان_و#سادوك (چاپ 1998) تصريح شده است.

@drsargolzaei
drsargolzaei.com
#مقاله
#انسان_بالغ

ﺑﻠﻮغ از ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﻲ، ﻋﻼﺋﻤﻲ دارد ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲﺷﻮد ﻣﺎ ﺑﻪ راﺣﺘﻲ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﻮﻳﻢ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ از ﻧﻈﺮ ﺑﺪﻧﻲ ﺑﻪ ﺑﻠﻮغ رﺳﻴﺪه اﺳﺖ، ﺳﺆال اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ «آﻳﺎ ﺑﻠﻮغ از ﻧﻈﺮ رواﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﻋﻼﺋﻤﻲ دارد؟»
اﻓﺮاد زﻳﺎدي از ﻧﻈﺮ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺳﺎل ﻫﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﻟﻎ ﺷﺪه اﻧﺪ اﻣﺎ از ﻧﻈﺮ رواﻧﻲ ﻫﻢﭼﻨﺎن ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ رﻓﺘﺎر ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ «ﭼﻪﻛﺴﻲ ﻫﻨﻮز از ﻧﻈﺮ رواﻧﻲ ﻛﻮدك اﺳﺖ؟»
#ژان_ﭘﻴﺎژه ﻛﻪ ﺳﺎل ﻫﺎ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻛﻮدﻛﺎن را ﻣﻮرد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻗﺮار داده ﺑﻮد، وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ را ﺑﺎ دﻗﺖ ﺷﺮح داده اﺳﺖ :

1 - ﺗﻔﻜﺮ ﻋﻴﻨﻲ

ﻛﻮدﻛﺎن ﺑﺮداﺷﺘﻲ «ﻋﻴﻨﻲ» از ﻣﺴﺎﺋﻞ «اﻧﺘﺰاﻋﻲ» دارﻧﺪ. ﺑﺮاي ﻧﻤﻮﻧﻪ اﮔﺮ در ذﻫﻦ ﻛﻮدك «ﺑﻮﺳﻴﺪن» ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻧﻤﺎد «ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ» ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﻮدك، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻮﺳﻴﺪن را ﻧﺸﺎﻧﻪ ي ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻲداﻧﺪ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ اﮔﺮ ﻓﺮد ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ، او را ﻧﺒﻮﺳﺪ، از ﻧﻈﺮ ﻛﻮدك ﻣﻬﺮﺑﺎن ﻧﻴﺴﺖ؛ درﺣﺎﻟﻲﻛﻪ ﻓﺮدي ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎن، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻴﺪن ﻛﻮدك، ﺑﺮاﻳﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎن ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ شود!
ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻫﻢ ﻛﻪ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ دارﻧﺪ، ﭼﻨﻴﻦ ﻃﺮز ﻓﻜﺮي دارﻧﺪ. از ﻧﻈﺮ آﻧﺎن ﻣﻔﺎﻫﻴﻢ اﻧﺘﺰاﻋﻲ، ﺑﻪﻃﻮر ﻛﺎﻣﻞ در ﭼﺎرﭼﻮب ﻫﺎي ﻋﻴﻨﻲ ﻣﺤﺪود ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. ﻣﺎ ﻣﻲ داﻧﻴﻢ ﻛﻪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺗﺠﻠﻲﻫﺎي ﻣﺘﻨﻮﻋﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻟﺒﺨﻨﺪ، ﻧﮕﺎه ﻣﻬﺮﺑﺎن، ﺑﻮﺳﻴﺪن، در آﻏﻮش ﮔﺮﻓﺘﻦ، اﻳﺜﺎر و ﻓﺪاﻛﺎري، ﺧﺪﻣﺖ ﻛﺮدن، ﻳﺎري ﻧﻤﻮدن، ﻧﮕﺮان ﻛﺴﻲ ﺑﻮدن، دﻟﺘﻨﮓ ﻛﺴﻲ ﺷﺪن، ﻫﺪﻳﻪ دادن، ﻋﻔﻮ و ﮔﺬﺷﺖ ﻛﺮدن و ﺑﺴﻴﺎري رﻓﺘﺎرﻫﺎي دﻳﮕﺮ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺗﺠﻠﻲ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ. اﻣﺎ ﮔﺎﻫﻲ ﻣﻲﺑﻴﻨﻴﻢ ﺟﻮاﻧﻲ 20 ﺳﺎﻟﻪ ﭘﺪر و ﻣﺎدر ﺧﻮد را ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎن ﻣﻲ داﻧﺪ ﻳﺎ ﺧﺎﻧﻤﻲ، ﺷﻮﻫﺮ ﺧﻮد را ﻓﺎﻗﺪ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻲ داﻧﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ اﻳﻦ دﻟﻴﻞ ﻛﻪ ﻳﻚ رﻓﺘﺎر ﺧﺎص ﻛﻪ از ﻧﻈﺮ او ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﺎد ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ اﺳﺖ را ﺑﺮوز ﻧﺪاده اﻧﺪ. اﻳﻦ ﻧﻮع ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ، ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺸﻜﻼت در رواﺑﻂ ﺑﻴﻦ اﻓﺮاد اﺳﺖ .

2 - ﺗﻔﻜﺮ ﺟﺎدوﻳﻲ

ﻳﻜﻲ دﻳﮕﺮ از وﻳﮋﮔﻲﻫﺎي ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﺼﻮر ﻛﻨﻴﻢ اﻓﻜﺎر ﻣﺎ داراي ﻗﺪرﺗﻲ ﺟﺎدوﻳﻲ اﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺪون اﻳنﻛﻪ در رﻓﺘﺎر ﻣﺎ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﮔﺬارﻧﺪ، ﺑﻪﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﺎﻋﺚ اﻳﺠﺎد اﺛﺮ در دﻧﻴﺎي ﺧﺎرج ﻣﻲﮔﺮدند. چنین ﺗﻔﻜﺮي را «ﺗﻔﻜﺮ ﺟﺎدوﻳﻲ» ﻣﻲﻧﺎﻣﻴﻢ. ﺟﻬﺎن، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ رﻓﺘﺎرﻫﺎي ﻣﺎ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲ دﻫﺪ. ﺗﺼﻮر اﻳﻦﻛﻪ اﮔﺮ ﺑﻪ ﭼﻴﺰي ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ، در زﻧﺪﮔﻲ ﻣﻦ اﺗﻔﺎق ﻣﻲ اﻓﺘﺪ، ﺗﺼﻮري ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ اﺳﺖ. روش ﻫﺎي «ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺳﺎزي ذﻫﻨﻲ» و «ﺗﺠﺴﻢ ﻫﺪاﻳﺖ ﺷﺪه» ﺗﻜﻨﻴﻚﻫﺎﻳﻲ درﻣﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ را دﮔﺮﮔﻮن ﻛﻨﻨﺪ وﻟﻲ ﮔﺮوﻫﻲ ﭼﻨﺎن ﺗﺒﻠﻴﻎ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﮔﻮﻳﻲ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺗﺠﺴﻢ، اﺗﻔﺎﻗﺎت ﺑﻴﺮوﻧﻲ زﻧﺪﮔﻲ را ﻣﻲﺗﻮان ﺗﻐﻴﻴﺮ داد! اﻳﻦ ﮔﺮوه ﺑﺮاي روﻧﻖ ﻛﺎﺳﺒﻲ ﺧﻮد ﺣﺎﺿﺮﻧﺪ ﻣﺮدم را ﺑﻪﺳﻤﺖ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﺳﻮق ﺑﺪﻫﻨﺪ. روش ﻫﺎي «ﺗﺼﻮﻳﺮ ﺳﺎزي ذﻫﻨﻲ» اﮔﺮ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ دﮔﺮﮔﻮن ﻛﺮدن اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ ﺑﺸﻮﻧﺪ، ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ اﻧﺘﺨﺎب ﻫﺎي ﻣﺎ را ﺗﻐﻴﻴﺮ دﻫﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ اﻧﺘﺨﺎب ﻫﺎ، رﻓﺘﺎر ﻣﺎ در زﻧﺪﮔﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲﻛﻨﺪ و اﮔﺮ اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮات رﻓﺘﺎري ﭼﺸﻤﮕﻴﺮ و ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ اﺗﻔﺎﻗﺎت ﺑﻴﺮوﻧﻲ و رواﺑﻂ ﻣﺎ ﺑﺎ دﻳﮕﺮان ﻫﻢ دﺳﺘﺨﻮش ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ. اﻣﺎ ﺗﺼﻮر اﻳﻦ ﻛﻪ ﻣﻦ در ﺟﺎﻳﻲ ﺑﻨﺸﻴﻨﻢ و ﻓﻘﻂ و ﻓﻘﻂ ﭘﻮلدار ﺷﺪن را در ذﻫﻨﻢ ﻣﺠﺴﻢ ﻛﻨﻢ و ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻋﻤﻠﻲ در زﻧﺪﮔﻲ ام ﻧﺪﻫﻢ و ﺑﺎور داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻃﺮﻳﻘﻲ ﻣﻌﺠﺰه آﺳﺎ، ﺛﺮوت ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻦ ﺧﻮاﻫﺪ آﻣﺪ، ﭼﻴﺰي ﺟﺰ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﻧﻴﺴﺖ .

3 - ﻓﺮض ﻋﻠﻴﺖ زﻣﺎﻧﻲ

اﮔﺮ ﻛﻮدﻛﻲ دﺳﺘﺶ را در ﺳﻮراخ ﺑﻴﻨﻲ اش ﻛﻨﺪ و ﻫﻤﺎنﻣﻮﻗﻊ ﻟﻴﻮاﻧﻲ از روي ﻣﻴﺰ ﺑﻴﻔﺘﺪ و ﺑﺸﻜﻨﺪ، ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺗﺼﻮر ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭼﻮن ﻫﻤﺎن زﻣﺎن ﻛﻪ دﺳﺖ در بینی ﻛﺮده ﻟﻴﻮان اﻓﺘﺎده، ﭘﺲ ﻋﻠﺖ اﻓﺘﺎدن ﻟﻴﻮان اﻳﻦ ﺑﻮده ﻛﻪ او دﺳﺖ در ﺑﻴﻨﻲ اش ﻛﺮده اﺳﺖ! ﺑﻪ اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻲ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ «ﻓﺮض ﻋﻠﻴﺖ زﻣﺎﻧﻲ»  ﻣﻲﮔﻮﻳﻴﻢ. در ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻫﻢ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻴﺪ ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮي را ﻣﺸﺎﻫﺪه ﻛﻨﻴﺪ؛ ﺑﺮاي ﻧﻤﻮﻧﻪ اﮔﺮ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭘﺲ از اﻳﻦ ﻛﻪ اﺗﻮﻣﺒﻴﻠﻢ را ﺷﺴﺘﻢ، ﺑﺎران ﺷﺮوع ﺷﻮد و ﻣﻦ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺮﺳﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ دو ﻣﺎﺟﺮا ﺑﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ رﺑﻂ دارﻧﺪ و ﺑﻌﺪ ﻧﺘﻴﺠﻪﮔﻴﺮي ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻛﺎﺋﻨﺎت ﻣﻲﺧﻮاﻫﺪ ﺑﺎ اﻳﻦ «ﻧﺸﺎﻧﻪ» ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺖ را ﺗﻤﻴﺰ ﻛﻨﻲ، ﻣﻦ دﭼﺎر ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻢ .
اﮔﺮ در ﮔﻔﺖوﮔﻮي ﻣﺮدم دﻗﺖ ﻛﻨﻴﺪ، ﻣﻲﺑﻴﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎري از ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﭼﻨﻴﻦ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ اي را ﺣﻔﻆ ﻛﺮده اند.

ﻣﺸﻜﻞ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ ﭼﻴﺴﺖ؟
 
اﺷﻜﺎل ﻛﺎر، اﻳﻦﺟﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﻔﻆ ﺗﻔﻜﺮ ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ، ﺑﺎ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎﻟﻐﺎﻧﻪ ﺗﻌﺎرض دارد. ﺗﻜﺎﻟﻴﻔﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻓﺮدي ﺑﺰرﮔﺴﺎل ﺑﻪﻋﻬﺪه دارﻳﻢ -ﭼﻪ در ﺣﻴﻄﻪ ي زﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ، ﭼﻪ در زﻣﻴﻨﻪ ي ﻛﺴﺐ و ﻛﺎر و ﭼﻪ در زﻣﻴﻨﻪ ي ﻣﺴﺆوﻟﻴﺖﻫﺎي ﺷﻬﺮوﻧﺪي و اﺟﺘﻤﺎعی، ﻧﻴﺎز ﺑﻪ ﺗﻔﻜﺮ ﻋﻤﻠﻴﺎﺗﻲ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺘﻲ دارﻧﺪ و ﺗﺎ زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ رﺳﻮﺑﺎت ﺗﻔﻜﺮات ﻛﻮدﻛﺎﻧﻪ از ذﻫﻦ ﻣﺎ ﺷﺴﺘﻪ ﻧﺸﻮﻧﺪ، ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﻴﻢ اﻧﺘﻈﺎر ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در اﻳﻦ زﻣﻴﻨﻪﻫﺎ را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzari
drsargolzaei.com
معرفی کتاب

#معرفی_کتاب

#انسان_فلسفه_عرفان

انسان علاوه بر ضروریات و مختصات زیستی، نیازهای روان‌شناختی و جنبه‌ی اجتماعی‌اش دارای یک “نیاز معنوی” است و هیچ‌گاه بدون تحقق بعد معنوی‌اش انسان کاملی نیست بلکه یک انسان بالقوه است. از نظر من، نیاز معنوی انسان، نیاز او به “فلسفه و عرفان” است. بدین معنا که فلسفه را جستجوی راز هستی تلقی کنیم و عرفان را “شناور شدن و غرق گشتن” در این راز. این کتاب گفتگویی است درباره نیاز معنوی انسان.
احساسات ما، نتیجه مکانیزم‌های غریزی ما هستند. غرایز در ما دو وظیفه عمده دارند:
۱- حفظ حیات (صیانت نفس)
۲- تداوم حیات (صیانت نسل)

به دلیل این‌که این دو نقش در ما کاملا «حیاتی» هستند، هرگاه احساسات ما وارد عمل می‌شوند همه عملکردهای ذهنی دیگر‌ را کور‌ می‌کنند تا بتوانند به وظیفه حیاتی خود عمل کنند.

برای مطالعه متن کامل مطلب‌ بالا لطفا به لینک زیر در و‌ب‌سایت دکتر سرگلزایی مراجعه بفرمایید:

از اینجا کلیک‌ کنید
دکتر محمدرضا سرگلزایی، روانپزشک بنام ایرانی و از پژوهشگران حوزه فلسفه و اسطوره شناسی می باشند. از بین آثار مکتوب ایشان، کتاب انسان، فلسفه و عرفان با ادبیات و تحلیل متفاوتی به جوهره انسان، روان، گرایش به فلسفه و ادراک و عرفان و شناخت می پردازد که برای علاقه مندان این حوزه بسیار جذاب خواهد بود.
#دکتر_ایمان_ایرانمنش #دکتر_محمدرضا_سرگلزایی #معرفی_کتاب #روانشناسی #روانپزشکی #ادبیات #فلسفه #انسان #عرفان #اسطوره_شناسی #دکتر_ایرانمنش #استاد_دانشگاه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلاس_آنلاین
#وبینار

ششمین هم‌اندیشی به‌سوی سیمرغ:
"انسان و خدایگان"
گفت‌و‌گویی برون‌دینی

• دکتر حسین محمودی: چهره‌های خدا در آینه ذهن انسان
• دکتر محسن یارمحمدی: تطور مفهوم خدا در اساطیر ایران و تاریخ پس از اسلام
• دکتر سرگلزایی: تأثیر مفهوم خدا در ناخودآگاه انسان از نظر یونگ
—————————————
• ۱۲ ساعت آموزشی
• همراه با پرسش و پاسخ
• چهارشنبه ، پنج شنبه و جمعه
• ۲۴، ۲۵ و ۲۶ شهریور ۱۴۰۰
• در سایت اسکای روم

—————————————
ثبت نام: ۱ میلیون و ۸۰ هزار تومان
*ثبت نام با تخفیف ۳۰٪
تا ۱۸ شهریور: ۷۵۶ تومان*

لینک ثبت نام:
https://cafephilo.ir/30morgh-06
پشتیبانی در واتس اپ:
۰۰۹۸۹۰۲۶۳۳۹۹۶۷

اینستاگرام کافه فیلو:
https://instagram.com/cafe__philo

##انسان #خدایگان #انسان_و_خدایگان #هم_اندیشی #به_سوی_سیمرغ

#drsargolzaei

@drsargolzaei
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️انسان پیشامدنی و انسان پیشاسیاسی: معضل فقدان دغدغه‌ی کل اجتماعی در ایران

عنوان سخن‌رانی در ۵ تیر ماه


روی‌داد گفت‌وگوی دانش‌آموخته‌گان دانشگاه شریف با حسن محدثی‌ی گیلوایی، مدرس رشته‌ی جامعه‌شناسی در واحد تهران مرکزی‌ی دانش‌گاه آزاد اسلامی.

شرکت در این جلسه برای همه‌گان آزاد است.

زمان:  ساعت ۲۰:٠٠ دوشنبه ۵ تیر ۱۴۰۲

📺 رسانه: گوگل میت
https://meet.google.com/mfa-womw-qet

#کل_سیاسی
#کل_اجتماعی
#انسان_پیشامدنی
#انسان_پیشاسیاسی

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from Sarvayebaran
🔹درسگفتارهای ماهیانه‌ی
"چالش‌های انسان امروز"

🔈 مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔔 جلسه‌ی آبان ماه:
جمعه ۲۶ آبان ماه
ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰ به وقت تهران

📣 موضوع: اخلاق در غیاب خدایان

🔸️فایل صوتی این جلسه در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.

🔸هزینه دوره ۴۲۰ هزار تومان برای افراد داخل کشور و ۸۴۰ هزار تومان برای عزیزان خارج کشور

♦️عزیزان شرکت کننده در جلسه ی آبان ماه، می توانند جلسه ی مهر ماه را با ۵۰٪ تخفیف تهیه فرمایند.

🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ را به شماره کارت:

6219
8610
4388
3502

به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.

جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر
با ما در واتس اپ، تلگرام و یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید:
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70

#چالش_انسان_بودن #انسان_امروز #انسان_امروزی_در_جستجوی_روح_خود #محمدرضاسرگلزایی #محمدرضاسرگلزایی_روانپزشک #روانشناسی #فلسفه #فلسفه_زندگی #فلسفه_انسانیت
Forwarded from Sarvayebaran
🔹درسگفتارهای ماهیانه‌ی
"چالش‌های انسان امروز"

🔈 مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
🔔 جلسه‌ی آبان ماه:
جمعه ۲۶ آبان ماه
ساعت ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰ به وقت تهران

📣 موضوع: اخلاق در غیاب خدایان

🔸️فایل صوتی این جلسه در گروه تلگرامی قرار داده خواهد شد.

🔸هزینه دوره ۴۲۰ هزار تومان برای افراد داخل کشور و ۸۴۰ هزار تومان برای عزیزان خارج کشور

♦️عزیزان شرکت کننده در جلسه ی آبان ماه، می توانند جلسه ی مهر ماه را با ۵۰٪ تخفیف تهیه فرمایند.

🔸️جهت ثبت نام لطفا مبلغ را به شماره کارت:

6219
8610
4388
3502

به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.

جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر
با ما در واتس اپ، تلگرام و یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید:
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70

#چالش_انسان_بودن #انسان_امروز #انسان_امروزی_در_جستجوی_روح_خود #محمدرضاسرگلزایی #محمدرضاسرگلزایی_روانپزشک #روانشناسی #فلسفه #فلسفه_زندگی #فلسفه_انسانیت
Forwarded from Sarvayebaran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔹 بخشی از جلسه‌ی اول درسگفتارهای ماهیانه‌ی "چالش‌های انسان امروز" (جلسه ی مهرماه)
🔊مدرس: دکتر محمدرضا سرگلزایی (روانپزشک)
📢موضوع: انسان امروزی و قبیله:  از قبیله‌زدایی تا قبیله‌های نو!

🔸هزینه‌ی جلسه ۴۲۰ هزار تومان برای افراد داخل کشور و ۸۴۰ هزار تومان برای عزیزان خارج کشور
🟠 زمان برگزاری جلسه آبان ماه جمعه ۲۶ آبان ساعت ۱۸:۳۰

🔸️جهت دریافت فایل صوتی جلسه ی مهر ماه لطفا مبلغ را به شماره کارت:

6219
8610
4388
3502

به نام میترا رستمی اصانلو واریز نموده و رسید واریزی را به واتس اپ و یا تلگرام سروای باران،
ارسال نمائید.

جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر
با ما در واتس اپ، تلگرام و یا دایرکت اینستاگرام در ارتباط باشید:
Instagram.com/sarvayebaran
Instagram.com/mitraosanloo
T.me/sarvayebaran
0998 130 72 70

#چالش_انسان_بودن #انسان_امروز #انسان_امروزی_در_جستجوی_روح_خود #محمدرضاسرگلزایی #محمدرضاسرگلزایی_روانپزشک #روانشناسی #فلسفه #فلسفه_زندگی #فلسفه_انسانیت