#چشم_تاریخ
این تصویر مراسم ازدواج #ایندیرا_گاندی را در سال 1942 نشان می دهد. ایندیرا گاندی هیچ نسبتی با #مهاتما_گاندی رهبر استقلال هند نداشت بلکه او دختر #جواهر_لعل_نهرو - از یاران گاندی در مسیر استقلال هند و اوّلین نخست وزیر #هند - بود (پیش از این ، هم راجع به مهاتما گاندی و هم راجع به جواهر لعل نهرو یادداشت هایی در کانال گذاشته ام). ایندیرا گاندی با «فیروز جهانگیر قندی» از پارسیان (زرتشتیان) هند ازدواج کرد ولی عروس و داماد تصمیم گرفتند به افتخار مهاتما گاندی نام فامیل گاندی را به جای قندی انتخاب کنند. ایندیرا گاندی بعدها به مدّت پانزده سال نخست وزیر هند بود. یکی از اقدامات او در دوران نخست وزیری اش این بود که قانونی را به تصویب رساند که دستمزد زنان با دستمزد مردان مساوی شود. ایندیرا در شرح خاطرات دوران کودکی خود مینویسد: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم... شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم.!» (کتاب زن بر سریر قدرت/ محمود طلوعی). در کتاب «حقیقت من (ایندیرا گاندی)» نوشته «امانوئل پوشپاداس» ترجمه محمود تفضلی چنین میخوانیم: «من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگر زنی برای انجام هر وظیفهای شایستگی لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام آن وظیفه پردازد.» ایندیرا گاندی می گوید: «من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستم های دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شوند و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمت آمیز تغییر دهند.»
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Indira_Gandhi.jpg
این تصویر مراسم ازدواج #ایندیرا_گاندی را در سال 1942 نشان می دهد. ایندیرا گاندی هیچ نسبتی با #مهاتما_گاندی رهبر استقلال هند نداشت بلکه او دختر #جواهر_لعل_نهرو - از یاران گاندی در مسیر استقلال هند و اوّلین نخست وزیر #هند - بود (پیش از این ، هم راجع به مهاتما گاندی و هم راجع به جواهر لعل نهرو یادداشت هایی در کانال گذاشته ام). ایندیرا گاندی با «فیروز جهانگیر قندی» از پارسیان (زرتشتیان) هند ازدواج کرد ولی عروس و داماد تصمیم گرفتند به افتخار مهاتما گاندی نام فامیل گاندی را به جای قندی انتخاب کنند. ایندیرا گاندی بعدها به مدّت پانزده سال نخست وزیر هند بود. یکی از اقدامات او در دوران نخست وزیری اش این بود که قانونی را به تصویب رساند که دستمزد زنان با دستمزد مردان مساوی شود. ایندیرا در شرح خاطرات دوران کودکی خود مینویسد: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم... شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم.!» (کتاب زن بر سریر قدرت/ محمود طلوعی). در کتاب «حقیقت من (ایندیرا گاندی)» نوشته «امانوئل پوشپاداس» ترجمه محمود تفضلی چنین میخوانیم: «من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگر زنی برای انجام هر وظیفهای شایستگی لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام آن وظیفه پردازد.» ایندیرا گاندی می گوید: «من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستم های دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شوند و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمت آمیز تغییر دهند.»
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Indira_Gandhi.jpg
Forwarded from اتچ بات
#معرفی_کتاب
نام کتاب: #دربارهٔ_معنی_زندگی
نویسنده: #ویل_دورانت
ترجمه: شهاب الدین عباسی
انتشارات: کتاب پارسه
* * *
کتاب این طور شروع می شود:
پاییز سال ۱۹۳۰، "ویل دورانت" در خانه اش در لیک هیل نیویورک، سرگرم جمع کردن برگ ها بود. آب و هوا، خاصّ آن وقت از سال بود و نسیم خوش و خنکی که از شمال می وزید، حسی از نشاط و سرزندگی را در او می دمید.
"دورانت" همین طور که مشغول بود، مرد خوش پوشی نزدیکش شد و با صدایی آرام به او گفت قصد دارد خودش را بکشد مگر آن که فیلسوف بتواند دلیل معتبری برای او بیاورد که این کار را نکند. دورانت که فرصتی برای پرداخت فلسفی به این موضوع نداشت، نهایت تلاشش را کرد تا دلیلی برای ادامه زندگی به دست آن مرد بدهد. خود دورانت بعدها ماجرا را چنین به یاد می آورد:
"به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دست و پا کند، ولی او یکی داشت. گفتم غذای خوبی بخورد، ولی او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیل های من تأثیری روی او نگذاشته بود. نمی دانم چه بر سرش آمد. در همان سال چندین نامهٔ اعلام خودکشی دریافت کردم؛ بعدها متوجه شدم که ۲۸۴۱۴۲ خودکشی بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در ایالات متحده رخ داده است."
این انگیزه ای شد تا دورانت نامه ای بنویسد و آن را برای صد نفر از شخصیت های مشهور و صاحب نظر آن زمان از جمله #مهاتما_گاندی، #جورج_برنارد_شاو، #برتراند راسل، #جواهر_لعل_نهرو و حتی یک زندانی محکوم به اعدام و ... بفرستد. او از آن ها خواست که نظرشان را درباره "پرسش بنیادین معنای زندگی" (به نحو انتزاعی) جواب دهند. و همچنین مهم تر از آن بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند:
"سرچشمه های الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّی خاطر و شادمانی می یابید و دست آخر، گنج تان در کجا نهفته است؟"
و در جای دیگری می گوید:
"از وقتی که ایمان دینی ام را از دست دادم در مورد این مسئله (معنای زندگی) به فکر فرو می رفتم، و زمان هایی غرق در حالتی از دلسردی می شدم، شبیه دلهره یا اضطرابی که در دوره معاصر اگزیستانسیالیست های فرانسوی و آلمانی از آن حرف زنده اند... قصد دارم مزّهٔ دهان شخصیت های سرشناس را در مورد معنی زندگی بفهمم، پاسخ های آن ها را چاپ کنم، و پاسخ خودم را هم اضافه کنم."
سپس دورانت پاسخ های رسیده را به همراه دیدگاه خود منتشر کرد که تبدیل به این کتاب ارزشمند و خواندنی شد. دورانت در تجدید نظر درباره محتوای کتاب در اواخر دهه ۱۹۷۰ (یعنی چیزی حدود ۴۰ سال پس از نگارش آن)، چنین می گوید:
"امروز که این جواب ها را مرور می کنم، می بینم که بیشتر از همه جواب های "بیرد" (شاید پرنفوذترین مورخ در تاریخ آمریکا)، "پوئیس" (شاعر) و "موروئا" (رمان نویس فرانسوی) را دوست دارم. هر چند، تاثرانگیزترین نامه از طرف محکوم شماره ۷۹۲۰۶ آمده بود...
مقدمه کتاب ویل دورانت را این طور معرفی کرده است:
"ویل دورانت" (William James Durant) (۱۹۸۱ - ۱۸۸۵) برنده جایزه پولیتزر (۱۹۶۸) و مدال آزادی (۱۹۷۷) است. او بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف نوشتن کتاب های معروف تاریخ تمدّن کرد. او را از اوّلین کسانی می شمارند که سعی کرد فلسفه را از "برج عاج آکادمی ها" به میان زندگی روزمرّهٔ مردم ببرد.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
نام کتاب: #دربارهٔ_معنی_زندگی
نویسنده: #ویل_دورانت
ترجمه: شهاب الدین عباسی
انتشارات: کتاب پارسه
* * *
کتاب این طور شروع می شود:
پاییز سال ۱۹۳۰، "ویل دورانت" در خانه اش در لیک هیل نیویورک، سرگرم جمع کردن برگ ها بود. آب و هوا، خاصّ آن وقت از سال بود و نسیم خوش و خنکی که از شمال می وزید، حسی از نشاط و سرزندگی را در او می دمید.
"دورانت" همین طور که مشغول بود، مرد خوش پوشی نزدیکش شد و با صدایی آرام به او گفت قصد دارد خودش را بکشد مگر آن که فیلسوف بتواند دلیل معتبری برای او بیاورد که این کار را نکند. دورانت که فرصتی برای پرداخت فلسفی به این موضوع نداشت، نهایت تلاشش را کرد تا دلیلی برای ادامه زندگی به دست آن مرد بدهد. خود دورانت بعدها ماجرا را چنین به یاد می آورد:
"به او پیشنهاد کردم کاری برای خودش دست و پا کند، ولی او یکی داشت. گفتم غذای خوبی بخورد، ولی او گرسنه نبود. معلوم بود که دلیل های من تأثیری روی او نگذاشته بود. نمی دانم چه بر سرش آمد. در همان سال چندین نامهٔ اعلام خودکشی دریافت کردم؛ بعدها متوجه شدم که ۲۸۴۱۴۲ خودکشی بین سال های ۱۹۰۵ تا ۱۹۳۰ در ایالات متحده رخ داده است."
این انگیزه ای شد تا دورانت نامه ای بنویسد و آن را برای صد نفر از شخصیت های مشهور و صاحب نظر آن زمان از جمله #مهاتما_گاندی، #جورج_برنارد_شاو، #برتراند راسل، #جواهر_لعل_نهرو و حتی یک زندانی محکوم به اعدام و ... بفرستد. او از آن ها خواست که نظرشان را درباره "پرسش بنیادین معنای زندگی" (به نحو انتزاعی) جواب دهند. و همچنین مهم تر از آن بگویند خودشان (به طور عینی و خاص) در زندگی چگونه معنی، هدف و رضایتمندی یافتند:
"سرچشمه های الهام و انرژی شما چیست؟ هدف یا انگیزه نیروبخش زحمت و تلاش شما چیست؟ از کجا تسلّی خاطر و شادمانی می یابید و دست آخر، گنج تان در کجا نهفته است؟"
و در جای دیگری می گوید:
"از وقتی که ایمان دینی ام را از دست دادم در مورد این مسئله (معنای زندگی) به فکر فرو می رفتم، و زمان هایی غرق در حالتی از دلسردی می شدم، شبیه دلهره یا اضطرابی که در دوره معاصر اگزیستانسیالیست های فرانسوی و آلمانی از آن حرف زنده اند... قصد دارم مزّهٔ دهان شخصیت های سرشناس را در مورد معنی زندگی بفهمم، پاسخ های آن ها را چاپ کنم، و پاسخ خودم را هم اضافه کنم."
سپس دورانت پاسخ های رسیده را به همراه دیدگاه خود منتشر کرد که تبدیل به این کتاب ارزشمند و خواندنی شد. دورانت در تجدید نظر درباره محتوای کتاب در اواخر دهه ۱۹۷۰ (یعنی چیزی حدود ۴۰ سال پس از نگارش آن)، چنین می گوید:
"امروز که این جواب ها را مرور می کنم، می بینم که بیشتر از همه جواب های "بیرد" (شاید پرنفوذترین مورخ در تاریخ آمریکا)، "پوئیس" (شاعر) و "موروئا" (رمان نویس فرانسوی) را دوست دارم. هر چند، تاثرانگیزترین نامه از طرف محکوم شماره ۷۹۲۰۶ آمده بود...
مقدمه کتاب ویل دورانت را این طور معرفی کرده است:
"ویل دورانت" (William James Durant) (۱۹۸۱ - ۱۸۸۵) برنده جایزه پولیتزر (۱۹۶۸) و مدال آزادی (۱۹۷۷) است. او بیش از پنجاه سال از عمرش را صرف نوشتن کتاب های معروف تاریخ تمدّن کرد. او را از اوّلین کسانی می شمارند که سعی کرد فلسفه را از "برج عاج آکادمی ها" به میان زندگی روزمرّهٔ مردم ببرد.
#علی_محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#چشم_تاریخ
#انقلاب_به_روش_گاندی
یکی از دوستانم مدتی پیش راجع به سبک مبارزه #مهاتما_گاندی صحبت می کرد و من دیدم برداشت او از "مبارزه بدون خشونت" و "قانون آهیمسا" چقدر اشتباه است. درست است که گاندی از پیروان خود نخواست دست به اسلحه ببرند ولی اسلحه دیگری به دست آنان داد که شاهرگ کمپانی هند شرقی (استعمار انگلیس) را قطع کرد: "بایکوت"! هندی ها طبق الگوی گاندی قرار شد نه از انگلیسی ها چیزی بخرند نه به آنها چیزی بفروشند، نه برای آنها کار کنند و نه با آنان صحبت کنند! قرن ها پیش از گاندی "شیخ خلیفه" پیشوای معنوی سربداران خراسان با حکم "خراج دادن به مغولان حرام است" کاری شبیه گاندی انجام داد. این شیوه مبارزه کار آسانی نیست که شبیه "نشستن و نظاره کردن" باشد. خود گاندی کت و شلواری که پارچه انگلیسی داشت را از تن در آورد و با پارچه ای که خودش از پشم بز ریسیده بود تن پوشی ساخت که همه ما عکس او را با آن دیده ایم. شیر بز نوشیدن و پشم بز پوشیدن هیچ شباهتی به الگوی «عرفان زدگی» و «روشنفکرمآبی» نخبگان ما یا انفعال پرخاشگرانه (Passive Aggression) تودهٔ جامعهٔ ما در مقابل نهادهای قدرت نامشروع ندارد. یکی از دانشجویانم نیز برداشت اشتباهی از "آداپتاسیون" یا "انطباق" داشت، از نظر او «جنگیدن» نمودی از ناتوانی در آداپتاسیون بود و پذیرش و انطباق چیزی بود شبیه "انفعال"! در حالی که آداپتاسیون دو وجه دارد: در Accommodation ما خود را تغییر می دهیم تا با شرایط محیط هماهنگ شویم و در Assimilation ما محیط را تغییر می دهیم تا با ارزش ها و نیازهای ما هماهنگ شود. انفعال و تسلیم در مقابل هر چه در محیط وجود دارد را نمی توان "آداپتاسیون" نامید. در فرهنگ ما آن قدر تعارف و تعریف، تملق و ریاکاری و ترس و بزدلی شایع است که به راحتی "فرار از مسئولیت اجتماعی" نقاب "آهیمسا" و "آداپتاسیون" به چهره می زند و ما دل خوش می کنیم که با کاری نکردن مشغول کار عظیمی هستیم!
@drsargolzaei
#انقلاب_به_روش_گاندی
یکی از دوستانم مدتی پیش راجع به سبک مبارزه #مهاتما_گاندی صحبت می کرد و من دیدم برداشت او از "مبارزه بدون خشونت" و "قانون آهیمسا" چقدر اشتباه است. درست است که گاندی از پیروان خود نخواست دست به اسلحه ببرند ولی اسلحه دیگری به دست آنان داد که شاهرگ کمپانی هند شرقی (استعمار انگلیس) را قطع کرد: "بایکوت"! هندی ها طبق الگوی گاندی قرار شد نه از انگلیسی ها چیزی بخرند نه به آنها چیزی بفروشند، نه برای آنها کار کنند و نه با آنان صحبت کنند! قرن ها پیش از گاندی "شیخ خلیفه" پیشوای معنوی سربداران خراسان با حکم "خراج دادن به مغولان حرام است" کاری شبیه گاندی انجام داد. این شیوه مبارزه کار آسانی نیست که شبیه "نشستن و نظاره کردن" باشد. خود گاندی کت و شلواری که پارچه انگلیسی داشت را از تن در آورد و با پارچه ای که خودش از پشم بز ریسیده بود تن پوشی ساخت که همه ما عکس او را با آن دیده ایم. شیر بز نوشیدن و پشم بز پوشیدن هیچ شباهتی به الگوی «عرفان زدگی» و «روشنفکرمآبی» نخبگان ما یا انفعال پرخاشگرانه (Passive Aggression) تودهٔ جامعهٔ ما در مقابل نهادهای قدرت نامشروع ندارد. یکی از دانشجویانم نیز برداشت اشتباهی از "آداپتاسیون" یا "انطباق" داشت، از نظر او «جنگیدن» نمودی از ناتوانی در آداپتاسیون بود و پذیرش و انطباق چیزی بود شبیه "انفعال"! در حالی که آداپتاسیون دو وجه دارد: در Accommodation ما خود را تغییر می دهیم تا با شرایط محیط هماهنگ شویم و در Assimilation ما محیط را تغییر می دهیم تا با ارزش ها و نیازهای ما هماهنگ شود. انفعال و تسلیم در مقابل هر چه در محیط وجود دارد را نمی توان "آداپتاسیون" نامید. در فرهنگ ما آن قدر تعارف و تعریف، تملق و ریاکاری و ترس و بزدلی شایع است که به راحتی "فرار از مسئولیت اجتماعی" نقاب "آهیمسا" و "آداپتاسیون" به چهره می زند و ما دل خوش می کنیم که با کاری نکردن مشغول کار عظیمی هستیم!
@drsargolzaei
Telegram
attach 📎
Forwarded from دکتر سرگلزایی drsargolzaei
#چشم_تاریخ
این تصویر مراسم ازدواج #ایندیرا_گاندی را در سال 1942 نشان می دهد. ایندیرا گاندی هیچ نسبتی با #مهاتما_گاندی رهبر استقلال هند نداشت بلکه او دختر #جواهر_لعل_نهرو - از یاران گاندی در مسیر استقلال هند و اوّلین نخست وزیر #هند - بود (پیش از این ، هم راجع به مهاتما گاندی و هم راجع به جواهر لعل نهرو یادداشت هایی در کانال گذاشته ام). ایندیرا گاندی با «فیروز جهانگیر قندی» از پارسیان (زرتشتیان) هند ازدواج کرد ولی عروس و داماد تصمیم گرفتند به افتخار مهاتما گاندی نام فامیل گاندی را به جای قندی انتخاب کنند. ایندیرا گاندی بعدها به مدّت پانزده سال نخست وزیر هند بود. یکی از اقدامات او در دوران نخست وزیری اش این بود که قانونی را به تصویب رساند که دستمزد زنان با دستمزد مردان مساوی شود. ایندیرا در شرح خاطرات دوران کودکی خود مینویسد: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم... شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم.!» (کتاب زن بر سریر قدرت/ محمود طلوعی). در کتاب «حقیقت من (ایندیرا گاندی)» نوشته «امانوئل پوشپاداس» ترجمه محمود تفضلی چنین میخوانیم: «من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگر زنی برای انجام هر وظیفهای شایستگی لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام آن وظیفه پردازد.» ایندیرا گاندی می گوید: «من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستم های دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شوند و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمت آمیز تغییر دهند.»
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Indira_Gandhi.jpg
این تصویر مراسم ازدواج #ایندیرا_گاندی را در سال 1942 نشان می دهد. ایندیرا گاندی هیچ نسبتی با #مهاتما_گاندی رهبر استقلال هند نداشت بلکه او دختر #جواهر_لعل_نهرو - از یاران گاندی در مسیر استقلال هند و اوّلین نخست وزیر #هند - بود (پیش از این ، هم راجع به مهاتما گاندی و هم راجع به جواهر لعل نهرو یادداشت هایی در کانال گذاشته ام). ایندیرا گاندی با «فیروز جهانگیر قندی» از پارسیان (زرتشتیان) هند ازدواج کرد ولی عروس و داماد تصمیم گرفتند به افتخار مهاتما گاندی نام فامیل گاندی را به جای قندی انتخاب کنند. ایندیرا گاندی بعدها به مدّت پانزده سال نخست وزیر هند بود. یکی از اقدامات او در دوران نخست وزیری اش این بود که قانونی را به تصویب رساند که دستمزد زنان با دستمزد مردان مساوی شود. ایندیرا در شرح خاطرات دوران کودکی خود مینویسد: «من از نخستین سالهای کودکی با سیاست خو گرفتم و با سیاست بزرگ شدم، آرزوی دوران کودکی من این بود که ژاندارک هند بشوم و با همین آرزو بزرگ شدم... شاید اخلاق و رفتار من نسبت به سنم کمی تند و خشن بود، عمههایم میگفتند که من عوضی به دنیا آمدم و میبایست پسر میشدم.!» (کتاب زن بر سریر قدرت/ محمود طلوعی). در کتاب «حقیقت من (ایندیرا گاندی)» نوشته «امانوئل پوشپاداس» ترجمه محمود تفضلی چنین میخوانیم: «من در برابر وظیفهای که برعهده گرفتهام خود را یک زن نمیدانم. اگر زنی برای انجام هر وظیفهای شایستگی لازم را داشته باشد باید به او امکان داد که به انجام آن وظیفه پردازد.» ایندیرا گاندی می گوید: «من به دموکراسی اعتقاد دارم. این اعتقاد نه از جهت خود دموکراسی بلکه از جهت اعتقاد به فرد انسان است. در دموکراسی فرد انسان حقوقی بیش از سیستم های دیگر بدست میآورد و امکانات بیشتری برای پیشرفت و تکامل خویش دارد. دموکراسی یک راه و روش زندگی است. باید تصمیمات بطور علنی گرفته شوند و باید مردم حق انتخاب کردن داشته باشند و بتوانند حکومت خود را به شکلی مسالمت آمیز تغییر دهند.»
@drsargolzaei
www.drsargolzaei.com/images/PublicCategory/Indira_Gandhi.jpg