دکتر سرگلزایی drsargolzaei
38.2K subscribers
1.89K photos
112 videos
175 files
3.38K links
Download Telegram
#مقاله
#آرمانشهر_و_ویرانشهر -قسمت اول

شاید اولین کسی که راجع به #اتوپیا نوشته است #افلاطون بوده است. افلاطون (347-427 پیش از میلاد) هیچ گاه کلمه اتوپیا را به کار نبرد اما در کتاب "در باب عدالت" که به "جمهوری" نیز معروف است به گفتگوی #سقراط و شاگردانش درباره عدالت می پردازد. در این گفتگو، سقراط به شاگردانش می گوید عدالت یا همان تعادل، زمانی در یک فرد قابل تحقق است که او در یک جامعه متعادل یا عدالت محور زندگی کند. سپس افلاطون به نقل از سقراط راجع به جامعه عدالت محور گفتگو می کند و شرایط آن را شرح می دهد. این ایده که "انسان سالم در یک جامعه سالم محقق می شود" اساس "سوسیالیسم" است: تلاش برای اصلاح نهادهای اجتماعی بر تلاش در راه تحقق انسان آرمانی مقدم است.
قرن های بعد در سال 1514 "سر توماس مور" کتابی به نام "اتوپیا" نوشت و برای اولین بار این کلمه را به کار برد که ترکیبی است از - eu به معنای "خوب" و topia - به معنای "مکان". مترجمان برای کلمه اتوپیا از معادل هایی همچون "آرمانشهر"، "ناکجا آباد" و "مدینه فاضله" استفاده کرده اند.
در کتاب "سر توماس مور" اتوپیا نام جزیره ای خیالی است در اقیانوس اطلس که در آن جا "جامعه ای سالم" وجود دارد و عدالت و آبادی و محبت حکمفرماست.
در طول تاریخ، ایده آرمانشهر  منجر به این شد که رهبران کاریزماتیک توده هایی را برای انقلاب و جنگ بسیج کنند و دست به کشتار و سرکوب بزنند. نمونه ای از این وقایع تاریخی حکومت ترور "ماکسیمیلیان روبسپیر" در 1793 (پس از انقلاب کبیر فرانسه)، حکومت نازی ها و فاشیست ها در آلمان و ایتالیا و بالاخره استالینیزم در اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب 1917 بود. این وقایع تاریخی باعث شد که بسیاری از اندیشمندان هشدار بدهند که "وعده اتوپیا شروع حرکت به سمت دیس توپیا است." هر حکومت سرکوب و تروری با وعده  مدینه فاضله توده ها را بسیج می کند و آرمان آرمانشهر توجیهی می شود برای جنایاتی که در غیر این صورت توجیه ناپذیرند.
برخلاف سوسیالیسم که برای عدالت تقدم قائل است جریان "لیبرالیسم" برای آزادی تقدم قائل است و لیبرالیست ها اعتقاد دارند که مهم ترین فضیلت انسانی آزادی است و به هیچ  دلیلی - حتی ساختن یک آرمانشهر - نباید به حریم آزادی های فردی تعرض کرد.
کارل پوپر- یکی از نظریه پردازان برجسته لیبرالیسم- می گوید:
اگر مرا به انتخاب بین عدالت و آزادی مخیر کنند من آزادی را انتخاب می کنم چرا که در یک جامعه آزاد غیر عادلانه من آزادی دفاع از عدالت را دارم ولی در یک جامعه که به نام عدالت آزادی مرا گرفته باشند اگر عدالت محقق نشود من آزادی اعتراض را هم ندارم!
در قرن بیستم ، پس از استقرار استالینیزم در شوروی، نویسندگان و فیلمسازان زیادی به خلق آثاری پرداختند که در آن یک "ویرانشهر" (دیس توپیا) ترسیم شده بود، ویرانشهری که با نام عدالت احداث شده بود و آزادی انتخاب افراد سلب شده بود.
#جورج_اورول در رمان های "مزرعه حیوانات" و "1984" شروع کننده این جریان بود. پس از او "آلدوس هاکسلی" کتاب "جهان جسور تازه" و "کریستوفر فرانک" رمان "میرا" را نوشتند و "تروفو" فیلم سینمایی "فارنهایت 451" را ساخت.
گرچه این آثار حقیقتی را در خود داشتند اردوگاه کاپیتالیسم در دوران جنگ سرد از آن ها با هدف "کمونیسم هراسی" استفاده فراوان کرد.
"هراس سرخ" در دهه 1950 در اوج خود بود و دولت آمریکا با دامن زدن به آن هر نوع گرایش به سوسیالیسم را سرکوب می کرد. در 1947 پرزیدنت ترومن دستور کندوکاو در زندگی سه میلیون نفر از کارکنان دولت را از حیث گرایش به کمونیسم صادر کرد!
"کمیته ضد کمونیسم" به طور خاص نسبت به دانشگاهیان و فیلمسازان حساس بود و برای مثال ده فیلمنامه نویس و کارگردانی که حاضر به بازجویی توسط "کمیته" نشده بودند به زندان افتاند!
جمهوری خواهان برای برتری پیدا کردن بر دموکرات ها در اغلب انتخابات برای ریاست جمهوری دموکرات ها را به سوسیالیسم متهم می کردند و با دامن زدن به "هراس سرخ" رای ها را به سمت خود جلب می کردند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک

@drsargolzaei
Drsargolzaei.com
#مصاحبه
#درباب_همدلی
قسمت دوم

• چه اتفاقاتی باید در ما بیفتد تا ما همدلی بیشتری داشته باشیم؟ یعنی درک بهتری از تجربه‌ی دیگران داشته باشیم؟

▫️هم نیاز به یک سری مقدمات مفهومی و هم یک سری مهارت‌های تکنیکی دارد. برای اینکه ما همدلی بیشتری داشته باشیم از لحاظ مفهومی باید باور داشته باشیم که هر کدام از انسان‌ها یک چیزهایی را بهتر می‌فهمند و یک چیزهایی را کمتر. هر کدام از انسان‌ها به درجاتی قضاوت‌هایشان درست است و به درجاتی نادرست. اگر ما بخواهیم چنین نگاهی داشته باشیم، طبیعتا مقدمه‌اش این است که یک نگاه تکثرگرا داشته باشیم.
نگاه‌های اسطوره ای که یک مرز روشن قطعی و جزم‌اندیشانه راجع به حق و باطل و خیر و شر دارند، نمی‌توانند مقدمه‌ی همدلی را در پیروانشان ایجاد کنند. به همین دلیل من فکر می‌کنم یکی از موانع جهانی همدلی آیین‌هایی هستند که این آیین‌ها درواقع برای خیر و شر و حق و باطل یک مرزهای مطلقی قائل هستند و اسطوره‌ها و افسانه‌هایی ایجاد می‌کنند که در آن اسطوره‌ها و افسانه‌ها افرادی هستند که خیر مطلق هستند و افرادی هستند که شر مطلق هستند.
حالا اگر بخواهم این را تبدیل به یک توصیه‌ی عملی کنم، این است که در نظام تعلیم و تربیت و به‌خصوص برای کودکان از ذکر کردن اسطوره‌ها و افسانه‌هایی که یکی حق مطلق است و یکی باطل مطلق باید جلوگیری و پیشگیری کنیم و درواقع ذهن بچه‌ها را با قصه‌هایی تغذیه کنیم که در آنها آدم‌ها، حیوانات و آن شخصیت‌های نمایش یا داستان هر کدام در یک جایی دچار اشتباه می‌شوند و دیگری اشتباه آنها را تصحیح می‌کند و هیچ کسی هم باطل مطلق نیست که همیشه و همه جا اشتباه کند و هیچ جا برای هیچ کس خیرخواهی نداشته باشد. این درواقع مقدمه‌ی مفهومی و پیشگیرانه‌ی داستان هست. اما از حیث تکنیک عملی برای اینکه ما بتوانیم با دیگران همدلی پیدا کنیم نیاز به این است که مشاهده‌گر فعال و شنونده‌ی فعال باشیم. ویژگی مشاهده‌گر فعال این است که وقتی که به یک پروژه، به یک پدیده یا به یک مساله نگاه می‌کند با خودش این فرض را داشته باشد که یک چیزهایی را در مساله من ندیدم و بنابراین باید یک فروتنی و تواضع شناختی داشته باشد و دوم اینکه باید یک علاقه‌مندی و کنجکاوی داشته باشد. همان‌طور که #سقراط از اصطلاح philosophy
(فیلسوف) استفاده می‌کند که درواقع به معنی علاقه‌مند یا دوستدار خرد هست. یک آدم هنگامی می‌تواند همدلی داشته باشد که به این مفهوم فیلسوف، کنجکاو و به یادگیری علاقه داشته باشد. یعنی بیش از آنکه علاقه داشته باشد نظر خودش را به دیگران بقبولاند، کنجاو باشد که نظر دیگران را بداند.
شنونده ی فعال هم مانند شاهد فعال بودن این ویژگی را دارد که ما وقتی به یک نفر گوش می‌کنیم از گفته‌هایش یادداشت برداریم و گفته‌هایش را با خودمان مرور کنیم و سرتیترهایش را دربیاوریم و همان‌طور که شما به‌عنوان یک مصاحبه‌کننده وقتی که با یک نفر مصاحبه می‌کنید، بیشتر برایتان مهم‌ است که نظرات او را انتقال بدهید تا اینکه وسط صحبتش بپرید یا مثلا مخالفت بکنید (مثل مصاحبه‌کننده‌های صداوسیما که معمولا خودشان به کارشناسان نظرشان را دیکته می‌کنند و وقتی هم که آن کارشناس نظر متفاوتی دارد حرفش را قطع می‌کنند و با او بحث می‌کنند). شنونده‌ی فعال بودن یعنی یک نفر علاقه‌مند باشد که نقطه‌نظر دیگری را بشنود و برایش جالب باشد و کنجکاو باشد و بنابراین وقتی دیگری دارد صحبت می‌کند به‌دنبال جواب نگردد؛ بلکه به دنبال یادگیری باشد. و فکر کند که سر یک کلاس درس کوتاه‌مدت مجانی نشسته که بتواند ذهن خودش و حافظه‌ی خودش را گسترش بدهد. بنابراین در یک مشاهده‌ی فعال یا گوش ‌کننده‌ی فعال بودن، ما قرار است که درواقع فرض بکنیم راجع به این ماجرا من هیچ نمی‌دانم و می‌خواهم بدانم و علاقه‌مند هستم که بدانم. این مساله، مساله‌ی خیلی مهمی است.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
@drsargolzaei
Forwarded from نیازستان (محسن یارمحمدی)
#اکتشافات_پریشان_حالی
#سقراط_بودن_و_خدایگان_جائر

این چند روز که مثل بسیاران باز مانده ام در عقبه ای دیگر و گردنه ای سخت تر ، در جهان کوچکم ، اتفاقی روشن گل کرد.
ذهنم دائم می رفت سمت سقراط ، سمت شوکران و..
یک جا احساس‌ کردم #سقراط شرح حال همیشگی انسان است.
انسان دغدغه دار سوگوار.
سوگوار چیزهایی که می طلبد و نیست. سوگوار فقدان..
انسان حیوان سوگوار است، سوگوار فقدان... شاید بهشت نیز تعبیری بوده باشد برای بیان این احساس.
انسان اهل تأمل و تعمق هر نفسش جام شوکران است.
نه که کشیدنش، که نکشیدنش هم...
انسان انتخاب گر هستنش جام شوکران است و اگر نیستن را نیز انتخاب کند جام شوکران را نوشیده..
فکر کنید سقراط آن جام آماده شده را ننوشیده بود..
به نظرتان با این کار، جامی به مراتب کشنده تر را سرنکشیده بود؟
من فکر می کنم کار خدایان جائر زمین و آسمان همین است.
خدایانی که بر حسب یک اتفاق (زودتر رسیدن) بر اریکه ی فرمانروایی نشسته اند و کارشان قرار دادن مدام انسان است در جایگاهی که باید پیاپی جامهای شوکران سربکشد.
ممکن است اهالی بهشت ایمان بگویند: اینکه می گویی چندان مهم نیست ما به چشم بر هم زدنی از برزخی که اشاره می کنی پریده ایم.
من اما بال ندارم. من هنوز تا هنوز است انسانم فرزند خاکم پا در خاکم من..
نه بال ایمان شما را دارم و نه امکان نشستن در هواپیما را..
باری سخن، شرح حال #سقراط است از منظری که منم.
و بعد فکر می کنم هرچه خدایگان زمینی یا آسمانی جائر تر باشند و ظالم تر ، انسانها را و بویژه اهالی تامل و بازاندیشی و.. را بیشتر و بیشتر در #وضع_سقراط قرار میدهند.
من و ما سالهاست داریم جام های پیاپی شوکران تدارک دیده شده ی خدایگان را می نوشیم.
و اینبار من،انسان ابن انسان، نه نفرین خدایگان که آه و نفرین انسان را چونان مرگی جانکاه روانه ی برج و باروهای خدایگانی می کنم که همه فرزندان اهریمن انند و کارشان تهی کردن جهان است از روحش، انسان....
@niyazestanbarani
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹